eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
737 دنبال‌کننده
1هزار عکس
174 ویدیو
14 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✔️کار سخت ✍فاطمه دماوندی امروز اول صبحی چشمم افتاد به مطلبی با این تیتر:؛؛ و بعد از چند خط حرف و سخن گفته بود:«چرا بانوی موفق را تعریف کردید:«زن پزشک خانه‌دار کارآفرین متخصص فعال اجتماعی..» و در ادامه نوشته بود که این نوع تعریف باعث سرخوردگی مادران دیگر می‌شود! و جملات دیگری که جای تأمل داشت! به نظر من شاید برخی از جملات درست بود، اما نباید حکم قطعی را صادر کنیم؛ چرا که خانم‌های زیادی هستند که هم در بحث فرزند آوری و تربیت فرزند موفقند و هم چند کارِ دیگر را هم با موفقیت انجام می‌دهند. چه بسا مادر امروزی حداقل کاری که می‌تواند انجام دهد این است که باید سطح سوادش را افزایش دهد. سواد درسی، سواد رسانه و..، چون فرزند امروز دارد برای آینده تربیت می‌شود، نه برای امروز و این زمان! مادری که سطح سوادش بالا می‌رود این را خوب می‌داند که رسیدگی به فرزندان و خانواده اولویتش است و بعد امورات دیگر!.. کار، کار سختی است، اما برای هر مادری یادگیری‌اش اگر نگویم واجب است، حداقل لازم است. به قول شهید بهشتی که گفته بودند:« بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه.» به نظر من، تشویق این چنین مادرانی نه تنها باعث سرخوردگی مادران دیگر نمی‌شود، بلکه خود همین باعث می‌شود تا جرقه‌ای ایجاد شود برای دیگر بانوان که اگر او توانسته پس من هم می‌توانم. @AFKAREHOWZAVI
. ✔️هدف والانجمه صالحی در عصر غیبت، غفلت و انحراف‌های زمانه فراگیر است و برای مصونیت از آن، تلاش در زمینه تکامل معنوی و اخلاقی برای زمینه سازی ظهور، لازم! بهترین راهکار پیشنهادی علما، برای سوق دادن منتظران به سمت کمالات اخلاقی، تعمیق و بارورسازی باورها است که زمینه‌ساز سیر انسان منتظر به سمت فضایل معنوی می‌شود. باورهایی نظیر معرفت به وجود امام زمان، ضرورت و اهمیت شناخت ایشان، اعتقاد به ظهور آن حضرت، توجه به علم فراگیر امام و محبت و ارادت به ایشان و عمل به واجبات و ضروریات دین. منتظران واقعی، چون هدف والایی دارند تلاش می‌کنند در چشم انداز آینده و نگاه به افق‌های دور، موجب تغییر سرنوشت جهان شوند؛ آنان مسیر بندگی کردن و بهتر شدن را در تنگ‌راه‌های زندگی می‌پیمایند و امید به آینده‌ای روشن، چراغ راه پر ابهام‌شان است. آنان این‌گونه منتظر ظهور هستند و این نوع انتظار، افضل اعمال می‌شود! امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید:«برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است. هر کس این امر را بداند و آن را بشناسد، با همین انتظار در کارش گشایش و فرج مى‌شود»* ♡ای پرده‌دار عالم در پرده چند پنهان بازآ و روشنی‌بخش دل‌های باصفا را♡ *بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰ @AFKAREHOWZAVI
. 🌸چند کلام خودمونی ✍ایران‌پور بگذار یک چیز در گوشی بهت بگم می‌دونی چیه؟خدا یک وقتی هوادار تو بود که اصلاً هواداری مُد نبود؛ یک زمانی به تو ارزش و قدر و قیمت داد که اصلاً نبودی! من و تو یادمون نمیاد روزگاری وقتی خدا به یک زن، دختر می‌داد قبل از اینکه بخواد چشمای باز بچش رو ببینه دخترش زیر خروارها خاک بود؛ اما تو همون زمان و همون فکرای غلط پیامبر مهربان ما گفت که دختر رحمت و برکت خونه است. همون روزها بود که خدا باغچه زندگی آخرین پیغمبرش رو با یک کوثر و یاس عطر آگین کرد که هنوزم که هنوزه تمام دنیا از رایحه‌اش سرمستِ... دنیا با تمام سرعتش هر چقدر هم بدود و تلاش کند با همه حرفهای الکی رنگیش حتی نمی‌تونه به گرد پای حرفای پیامبر ما برسه که فرمود: خانه‌اى نیست که در آن دختران باشند مگر اینکه هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل می شود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمی‌گردد و فرشته‌ها براى پدرشان هر روز و شب عبادت یکسال را می‌نویسند. تو جلوه جمال و زیبایی خدایی قدر خودت بدون تو تا ابد آیینه تمام نمای معصومیتی ... ♡روزت مبارک دردانه آفرینش♡ @AFKAREHOWZAVI
. ✔️مجاهدت خاموش ✍زینب نجیب از روزی که فرمانده کل قوا، آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی )، نیروی دریایی را یک نیروی راهبردی نامیدند بیست و اندی سال می‌گذرد. ایشان آن روز تأکيد کردند باید نیروی دریایی را به چشم یک نیروی راهبردی نگریست و بستر پیشرفت نیرو و جغرافیای در اختیارش را فراهم کرد. در راستای فرمان مقام معظم رهبری و با توجه به لزوم تحول در نیروی دریایی، اهداف و طرح‌هایی برای تقویت این امر تدارک دیده و گام‌هایی برای آن در نظر گرفته شد از جمله: بهینه‌سازی و نوسازی تجهیزات و ساخت آن‌ها، برنامه‌ریزی و اجرای رزمایش‌های مختلف در سطوح گوناگون، حضور مقتدرانه در آب‌هاي آزاد بین‌المللی و تأمين امنیت خطوط مواصلاتی کشور. اطلاعات و اخبار و تحلیل و تشریح این گام‌های استوار در طول سال‌های متوالی آنچنان گسترده و عظیم است که اگر بنابر بیان آن داشته باشیم باید برای هر کدام از اقدامات کتب قطوری در نظرگرفت که با این وصف در این مجمل نمی‌گنجد ضمن اینکه به طور قطع در کنار تمام فعالیت‌های سخت‌افزاری این نیروی راهبردی نمی‌توان از بیان خط‌به‌خط ایثار، فداکاری، گذشت، ایستادگی و معنویات پرسنل این نیروی بزرگ نظامی و خانواده‌های بزرگوارشان غافل شد. بنابراین با توجه به بازگشت مقتدرانه ناوگروه ۸۶ که متشکل از ناوشکن تمام‌ایرانی دنا و ناوبندر مکران است به تبیین یکی از آن گام‌های اساسی در نقشه‌ی راهبردي نیروی دریایی ارتش می‌پردازیم. اینکه ناوگروه با حرکت از مبدأ بندرعباس به مدت ۸ ماه، ۶۵ هزار کیلومتر مسیر را به منظور دور ۳۶۰ درجه دور کره‌ زمین طی کرده و از منازل گوناگون عبور کرده و در میانه‌ی راه به طور کاملاً خودکفا سختی‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و با موفقیت پیام خود را به دنیا صادر کرده و در پایان به آغوش جمهوری اسلامی ایران رسیده است بر هیچ کس پوشیده نیست. افتخار و غرور، احساسی است که هر کدام از ایرانیان از هر جناح و سلیقه و قوم و قبیله‌ای، امروز تجربه می‌کنند و به داشتن چنین ثروتی در کشور مباهات می‌ورزند. اما آنچه نگارنده در پی آن است بیان نتایجی است که در این سفر ۲۴۰ روزه، توسط این "مجاهدان خاموش" کسب شده است. بی‌شک مهم‌ترین نتیجه‌ی این حرکت شجاعانه و عالمانه، تحقق شعار "ما می‌توانیم" است. اینکه مطالعات درباره چگونگی مسیر و شرایط اقیانوس با استفاده از منابع موجود خودمان بوده است و برای بسیاری از بررسی‌های دیگر تنها از کاپیتان‌های ایرانی مشورت گرفته شده و با این حال دنا و مکران وارد اقیانوس آرام، هند و اطلس شدند، گوشه‌ای از توانایی‌ها است. 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
. 💕محبوبه های خدا ✍کبرا خالقی ۱] بعضی اوقات برای بهتر دیدن وقایع، خوب است که هر از گاهی در تاریخ سفری کوتاه و سریع داشته باشیم. چشمانم را می‌بندم و در پیچ و خم تاریخ خود را پیدا می‌کنم و با خودآگاهی فطری و نگاه به تاریخ، به تماشا می‌نشینم تا راز آفرینش زن را بیابم. حال بر پله‌های ایوانی ایستاده‌ام و در حال مشاهده هستم. خدای من چه زیبا، ایستاده‌ام در محضر ابراهیم و به ساره و هاجر نگاه می کنم، که برای برقراری توحید به پیامبر و امامشان از چه کمک‌هایی که دریغ نمی‌کنند. امتحان ساره با عقیم بودن و هاجر در بیابان بی‌آب و علف با نوزادی تشنه لب. چشمانم را دوباره می‌بندم حال به پیشگاه آسیه این زن مهربان اما قوی‌القلب رسیده‌ام؛ پروردگارا! او در چه مقام و منزلت دنیایی است که رو به خدا کرده است تا با پرورش و تربیت موسی یاریگر او در مواجهه با فرعون باشد. نزدیکتر شدم؛ نگاهم روانه به سوی مریم شد؛ می‌بینم که برای خدا و آیین عیسی مسیح چه تهمت‌هایی را به جان می‌خرد. وقت تنگ است و مسیر جذاب و دیدنی، سریعتر هم قدم تاریخ می‌شوم. ۲] چه جذْبه‌ای دارد اینجا! چه شأن و مقامی دارد خدیجه در میان قریش. چه مال و منالی، چه تجارتی؛ همه‌ی مردم از زن و مرد برگرداگرد او حلقه زده‌اند تا از این جاه و جلال برخوردار شوند؛ و خدیجه چه سخاوتمندانه همه را از خوان نعمت الهی بهره‌مند می‌سازد. ناگهان کلامی الهی قلب خدیجه را دگرگون می‌سازد؛ خدیجه واله‌ و شیدای این نفحه‌ی الهی می‌شود. او در عین مجاهدت و تبیین اسلام، همه‌ی عزت و آبرو و اموال خود را در راه خدا تقدیم محمد می‌کند و خداوند که جبران کننده است به او به بهترین موجود هستی را بشارت می‌دهد. قریش که از این همه عبودیت و بندگی خدیجه و روشنگری دین محمد، از او به خشم درآمده بودند او را تنها می‌گذارند. زنان قریش نیز در هنگام تولد درددانه‌ی هستی، (فاطمه‌ی زهرا) از کمک به او خودداری می‌کنند. خداوند، علاوه بر چهار زن بهشتی؛ ساره، آسیه، مریم و کلثوم خواهر موسی، شماری از حوریان بهشتی را نیز می‌فرستد تا او را در این مرحله‌ی سخت اما شیرین یاری دهند. و چه زیباست این بنده نوازی آفریدگار. آری تنها خداوند است که تو را کفایت می‌کند. ۳] اینجا کجاست؟ چه آوردگاهی است؛ از این زیباتر در عالم پیدا نمی‌کنم؛ به فاطمه زهرا رسیده‌ام، این مخدره، این جان جهان، این لیله‌ی قدر، چه زیبا، برای برقراری دین خدا با پیامبرش، خستگی ناپذیر با جسم و جانِ پاک و مطهرش همراه ولی می‌شود وچه هنگامی که با همسرش برای وصیت رسول خدا به در خانه‌های انصار و مهاجر رفته تا آنان را به عهد خود در غدیر یادآور شود و با غصب‌کنندگان جایگاه ولایت با شجاعت سخن گفته و بر علیه‌ آنان اقامه دعوا می‌کند و چه آن هنگامی که فرزندانش را برای حفظ دین خدا تربیت می‌کند؛ آفریدگار هستی چه زیبا محبوبه‌ی خود را در میان زنان عالمین به رُخ هستی می‌کشاند؛ بله فاطمه زهرا که در راه ولایت، مسئولیتش را ایفا و خود را در راه ولی الهی جانفدا کرد؛ الگویی شد برای همه‌ی زنان عالم تا به قیامت. @AFKAREHOWZAVI
. 💕محبوبه های خدا ✍کبرا خالقی ۴] از پیچ وخم‌های زشت و زیبای تاریخ می‌گذرم؛ قدری تأمل می‌کنم؛ این زمان که اکنون به دروازه آن رسیده‌ام چقدر هول‌انگیز است؛ آسمان رنگ خون گرفته، ملائک در تب و تاب و شیون. حق و باطل در شدیدترین درگیری هستند، با دلهره‌ی عجیبی نظاره‌گر زینب کبری شده‌ام همو که به یاری ولی زمان خود، برادرش شتافت. او که لحظات گرانبار و مصیبت عظمای عاشورا را به تماشا نشسته است و می‌گوید؛ جز زیبایی ندیده است و اسارت را به جان می‌خرد تا کلمه‌ی توحید این پیام حسین را، با صدای بلند در تمام دوران ها به گوش همه جهانیان برساند و چه زنانی که همراه زینب و شکوهمندانه صبوری کرده و مردانشان را در راه ولایت به آغوش شهادت فرستادند. ۵].صبر کنید هنوز هم ندای الله اکبر به گوش جهانیان می‌رسد؛ چه زیبا، به خواهر و برادر دیگری رسید‌ه‌ام او نیز الگویی شد که پدرش در وصفش ابوها فداها گفت و برادر، معصومه‌اش ‌خواند؛ چرا که او در زمانه‌ای که شبهه افکنی مامون، خواص جامع را با ولایتعهدی اجباری فریفته و زمین‌گیر کرده بود، شجاعانه برخاست. همراه محارم خود در پی ولی خدا از مدینه مهاجرت کرد و به سوی طوس روانه شد تا آن شبهه‌ی کمرشکن برای خواص با این حرکت نقش بر آب شده و جواب داده شود؛ که اگر دستگاه عباسی به برادر ولایت عهدی داده؛ چرا با خواهر و همراهان او وارد جنگ شده است؟ چرا دستور دستگیری سراسری همه‌ی خاندان علی‌ابن موسی‌الرضا صادر شده است؟ همین جاست که پرده از روی نقشه‌ی پر نیرنگ دستگاه ابلیس برداشته می‌شود و دوباره خط جاری خون اهل بیت، درخت بصیرت مردم را آبیاری می‌کند و قد خمیده دیوار پندار ایشان را صاف می‌کند؛ حال می‌بینم؛ معصومه‌ی مطهر با تنی رنج‌دیده از ستم عباسی به سمت قم راهی شده است و رحل اقامت چند روزه می‌افکند تا در همان سرا جاودانه بماند و قم محل قیام و شهادت شود. ۶] به قدم‌هایم شتاب بیشتری می‌دهم، از گذشته به حال سفر می‌کنم. دریچه‌ی دنیای پُر آشوب کنونی تاریخ به روشنی پیش رویم گشوده می‌شود. امام خمینی قیام کرده است و زنان ما به نوبه‌ی خود با الگوگیری از زنان موحد دستگاه الهی در طول تاریخ به یاری روح خدا شتافته‌اند و هم چنان بر ادامه‌ی مسیر، مردان را تشجیع می‌کنند و قوت قلب می‌دهند؛ و در این مسیر دختران و پسرانی تربیت می‌کنند تا در تمدن نوین اسلامی راه‌های ظهور را هموار کنند؛ جان‌نثارانی شوند تا ولی جامعه، حیات طیبه را بر روی زمین محقق کند. و چقدر این زنان در پیشگاه الهی مأجور و عزیزند. آنها محبوبه‌های خدایند چرا که در نقشه‌ی هدایت آفریننده عالمین به درستی ایستاده و با استقامت آن را اجرا می‌کنند. آری؛ راز عزت و شرف زن اینست؛ زنان در پیشگاه خداوند، اسلام و همه‌ی ادیان توحیدی همانند مردان، برای رساندن بشریت به سعادت و کمال، جایگاه بسیار والایی دارند. این زنان مجاهد برای رسیدن به مقصد، همواره سر تعظیم و عبودیت بر آستان خداوند متعال فرود می‌آورند و نسل‌ها را پی در پی بر ظهور حجت حق پرورش می‌دهند. تا باد چنین بادا. درود و رحمت خدا بر تمام شهیده‌های راه عصمت و ولایت و معصومه‌های دوران. @AFKAREHOWZAVI
💠 صفحه اعضای کانون نویسندگان حوزوی در ✍️تحریریه‌ی برادران "تحریریه مدادالفضلاء" ۱. صفحه رسمی کانون نویسندگان حوزوی در ویراستی https://virasty.com/r/Ar4 ۲.حسن مددخانی https://virasty.com/Nabze ۳.مجتبی میرزایی https://virasty.com/Mirzaey ۴. سیدمحمدحسین دعائی https://virasty.com/Smh_Doaei ۵. علی اسفندیار https://virasty.com/A_Esfandiar ۶. امیر خندان https://virasty.com/amirkhandan110 ۷. بابک شکورزاده https://virasty.com/b_sh_1360 8.سید عبدالله هاشمی https://virasty.com/Sahsh 10. سعید کرمی https://virasty.com/saeed814 11. علی‌رضا مکتبدار https://virasty.com/Deebaj 12. سید هادی چاوشی https://virasty.com/Chavosh 13. محسن عبدالله زاده https://virasty.com/abzade60 14. محمد مهدی زارع https://virasty.com/Mmahdizare 15. اسماعیل دشمیر https://virasty.com/Deshmir 16. عمار جوکار https://virasty.com/ammar_jokar 17. محمد ادریسی https://virasty.com/Mohammadedrise ۱۸. هادی حمیدی https://virasty.com/HHamidi20 ۱۹. محمدجواد محمودی https://virasty.com/negashteh ۲۰. مهدیار اسفندیار https://virasty.com/Yar1384 ۲۱. محمدرضا سلیمانی https://virasty.com/tahlilgaresiasi ۲۲. علیرضا محمدلو https://virasty.com/alireza31314 23. سیدمیلادحسینی https://virasty.com/sangareandishe ۲۴. محمد مختاری https://virasty.com/Mokhtary ✍️تحریریه‌ی خواهران "بانو مجتهده امین" 1️⃣ فاطمه شکیب رخ https://virasty.com/Shakiba_ir 2️⃣ زهرا سعادت https://virasty.com/Khorshid_08 3️⃣فاطمه میری ‌طایفه‌فرد https://virasty.com/F_miri521 4️⃣سمیه رستمی https://virasty.com/Shamisehe 5️⃣طیبه فرید https://virasty.com/tayebefarid 6️⃣نجمه صالحی https://virasty.com/najmehsalehi 7️⃣زهرا کبیری‌پور https://virasty.com/z_kabiripour پ.ن: صفحه ویراستی خودتان را می‌توانید به این نشانی ارسال کنید @rahil1357 🌐 @HOWZAVIAN
. 📌معصومه دوران ✍آمنه عسکری منفرد اینکه هم‌نام مادرت فاطمه زهرا(س) هستی، حتما حکمتی دارد؛ اینکه همچون «أم أبیها»، آرامِ جان پدر گشتی، حتما حکمتی دارد... اینکه چون او «شفیعهٔ روز جزا» هستی و زیارت مزار شریفت برای عاشقان ولایت مایهٔ سکینهٔ قلبی است، حتما حکمتی دارد... اینکه چون عمه سادات برای تبیینِ جایگاه ولایت، راهی سفر شدی حتما حکمتی دارد... _«دختر جوان تربیت شدهٔ دامان اهل‌بیت با پاشیدنِ بذرِ معرفت و ولایت، در طول مسیر و بعد از رسیدن به قم موجب شد، که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل بیت (علیه السلام) بدرخشد.» (بیانات رهبر انقلاب ۲۹ مهر ۸۷).– پس حتما اینکه اینجا در شهر قم؛ «قلبِ دوم ایران» به برکت وجودت، بهشتی به عظمت مدینه برای عاشقان ولایت برپا شده، حتما حکمتی دارد... حکمتش هرچه هست؛ حُسنش این است که دخترانِ معصوم، نجیب، عفیف و ولایتمدار ایران زمین را مصمم‌کرده، الگویی چون شما برای خود برگزینند، تا در هنگامهٔ فتنه‌های آخرالزمانی «معصومهٔ زمانِ‌خویش» باشند. ♡یا فاطِمة إشفَعی لی فِی الجَنَة @AFKAREHOWZAVI
سوغاتی ✍طیبه روستا - مامان! بابا برام چی می خره از اونجا ؟ مادر کش مو را پایین گیس کوچک دختر چرخاند و گفت: نمی دونم مامان، شاید ماشین یا توپ. خودت چی دوست داری؟ پسر انگشتش را کنار لب پایینی اش گذاشت و جواب داد: هومممممم، وایسا برم تو کمد نگاه کنم. بعد انگشت شست و اشاره اش را به هم چسباند، ادای استارت ماشین درآورد و به سمت اتاق دوید. دختر به طرف مادر چرخید: مامان! بابایی کی میاد ؟ دلم براش تنگ شده. آیفون دوبار زنگ خورد. مادر دکمه را فشار داد و بچه ها به طرف در دویدند. مرد چمدانش را که باز کرد، بسته ای به طرف همسرش گرفت. بعد رو به بچه ها گفت: چشماتونو ببندین، دستاتونو بیارین جلو ... اول سوغاتی دخترم . دختر با چشم های بسته از ته دل خندید. @AFKAREHOWZAVI
تصویر الفبای دلبری!! ✍️زهرا سعادت دخترها نمیدانم مسافر کدام سیاره بوده اند؟! خوب است که هستند... که معنای جهان،در خنده های نمکین آنهاست... که طراوت لبخند در هجوم گریه هایی است که آرامشند... که کلامشان تبلور هفت آسمان،حریر است.... که جنسشان سادگی محض است... که بلدندپنجره نگاهشان را روبه عاشقانه ها بازکنند.... خوب است که هستند و دنیای سخت پدرها به ایستگاه آرامشِ بودن ، حوالیِ آغوششان، نیازمند است! اگر نبودند،چه کسی میخواست آغاز و پایان مادری را ترسیم کند؟! چه کسی میخواست این همه حس خواستنی بودن را با الفبای دلبری به تصویر بکشد؟! این نگاههای روشن... این لطافت مقتدر..‌ این سیبهایِ معطرِ شاخه‌ی زندگی، که به وقتِ رسیدن،چیده خواهند شد! خوب است که رنگین کمانِ دنیا هستند... از هر سیاره ای که بودند خوب است که هستند!! @AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹 روز الست بود، خدا گفت مؤمنان! بین شما دو عاشق از خود گذشته هست؟ عاشق: که بار عشق ببندد به سوی من از خود گذشته: تا برود جای دوردست یک خواهر و برادر از آن جمع آمدند گفتند ما رضا به رضای تو می‌دهیم معصوم بود چهرهٔ آن خواهری که گفت ما عشق را فقط به بهای تو می‌دهیم اما خدا دلش نمیامد، بهانه کرد گفت این مسیر دور و پر از غصه و غم است گفتند اگر خداست ته این مسیرِ دور صد بار اگر ز غصه بمیریم هم کم است از بینشان کسی به «ألست بربکم» اینقدر قاطعانه «بلیٰ» را نگفته بود معلوم بود آن که چنین عاشق است کیست حتی اگر که نام رضا را نگفته بود معصومه در کنار رضا پا به پای هم یک مرد را دوباره زنی یار می‌شود این بار هم برای رهاوردهای سخت نام علی و فاطمه تکرار می‌شود پیش رضا زمین خراسان به سجده رفت برخاست قم به حرمت معصومه قدکشان آماده شد رقم بزند قصه را زمین آماده شد که حفظ کند قصه را زمان این قصه را خدا متفاوت نوشته بود در ابتدای قصه خداحافظی گذاشت باید که از مدینه برادر سفر کند بی خواهری که طاقت دوری از او نداشت راهی شد از مدینه رضا و قدم قدم اسرار عشق را به تمام مسیر گفت پیچیده بود بوی رضا در تمام راه باد این نوید را به صغیر و کبیر گفت راهی شدند از همه جا عاشقان او ایرانِ بعد از او شده ایران دیگری کامل شده است نیمه‌ای از قصه و هنوز ایران نشسته در تب مهمان دیگری یک سال بعد موعد دیدار می‌‌رسد حالا مسیر سرخوش از این عطر آشناست خواهر میان حلقه سادات موسوی دیگر سفیر عاشق و بی‌باک ماجراست «راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست» آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست جان بر کف است و شک به دلش نیست ذره‌ای در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» می‌آید از میانه‌ی ره بوی کربلا مقصد دوباره نیمه قصه عوض شده است معصومه خود سراغ قم از کاروان گرفت آنجا که بسته بود در آن عهدی از الست همواره وصل نقطه پایان قصه نیست قم قم نبود اگر که فراقی چنین نبود این ماجرا به ظاهر اگر ناتمام ماند اما تمام قصه از اول جز این نبود @shaeranehowzavi
. سخنی با دختران سرزمینم ✍زینب نجیب دخترم! گرچه تو را با شعارهای حبابیِ تساویِ زن و مرد به ظاهر، نوازش می‌کنند و برایت سرود زیبای آزادی سر می‌دهند، اما بدان نه به سود جسم زیبا و متمایزت و نه به روح بلند و خدایی‌ات بلکه برای روح پلیدشان فریبت می‌دهند. و تو را به تساوی که نه! به زیر پا گذاشتن هستی‌ات... به آزادی که نه ! به بردگی‌ات... فرا می‌خوانند. دخترم! تو! تنها آیه‌ای از میان آیات پروردگار جهانیان هستی که شبیه‌ترینی به زیبایی‌های او، شبیه‌ترینی به مهربانی‌های او و لطیف‌ترینی به الطاف نورانی او. اما در عین حال تو برای حفظ عزت و بزرگداشت این نعمات باید عزیز باشی و متکبر. در یک کلام تو باید قامت خود را در آیینه‌ی جمال و جلال خدا بنگری. دخترم! صادق بیاندیش و استوار، تو را پروردگار جهانیان به قصد مأموریتی بزرگتر و باعظمت‌تر از جلوه‌گری‌ها و طنازی‌ها به جهانیان هدیه کرده‌است. تو را گاهی در توحید آسیه، گاهی در صبر هاجر، گاهی در حیا و عقلانیت دختران شعیب، گاهی در پاکدامنی مریم مقدس، گاهی در عشق و سخاوت خدیجه و از همه بالاتر فخر عالمیان، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را زینت پدر، زینب کبری(علیه السلام) را روح عبادت، کریمه عظمی(علیه السلام) را در قالبی چون تو به زمین خاکی عطا کرده است. پس، ببال به خودت که با استعداد‌ترینی برای بزرگترین روح‌ها. @AFKAREHOWZAVI
. «افتخار پدر» فاطمه شکیب رخ زن در اسلام همچون تجدد غرب در جهت امیال نفسانی تعریف نشده است، بلکه همواره نقش او در جایگاه «انسان سازی مقدس» و «حماسه سازی عفیف» تجلی یافته است، چنانچه بانوی اول تاریخ اسلام، همسر رسول خدا (ص) با نقش آفرینی همه جانبه در یاری و رشد اسلام، الگویی موثر برای زنان پس از خویش قرار گرفت. سپس دگر بار جایگاه مقدس دیگری با طلوع نور سیدة النساء العالمین تجسم یافت، تا در راه احقاق حق ربوده، جان خویش را فدایی، حقانیت اسلام نماید. در تداوم این مسیر، جلوگاه دیگری از آفرینش «زن تاریخ ساز» در جایگاه فرماندهی، با گام هایی عفیفانه ظهور یافت تا مقصد ناتمام حماسه عاشورا را به منزل سیادت رساند. آنان که تبلور نمایی از جلال و عظمت الهی بودند، فرزندی دیگر از نسل پاک خویش را در معصوم زاده ای، معصوم به تماشا نشستند، همو که علم و عصمت را باهم به میراث برد تا اعجاب پدر را از تجمیع تلألو الهی به منظر عموم بنمایاند. اول ذی العقده را به پاسداشت بانویی نام نهادند که افتخار پدر بود و پدر به قربان او می رفت، همان فرمانده ی معصومی که لشکر دلتنگی برادر را به سوی طوس پیش می برد، اما دست تقدیر شهر قم را به میزبانی قدومش مفتخر ساخت. 🌹روز دختر بر دختران صالح پدران سرزمینم مبارک و تهنیت باد🌹 @AFKAREHOWZAVI
فخری مرجانی عمل انسان دائماً در حال به وجود آمدن است. اما ممكن است این به ذهن برسد كه مثلاً كسی كه پنج ساعت ساكت نشسته، چه عملی انجام می‌دهد؟ از دیدگاه لطیف آن عالم، در همین ساكت‌بودن هم، فرد در حال عمل است. با چه نیتی نشسته است؟ او قبل از ساكت‌شدن اعضایش، در نیتش قصد سكوت کرد و فعلی از او صادر شد و به اعضا حركت كرد. در نظر عامه مردم، فرد با شخصیت به کسی گفته می‌شود که مثلاً دوزانو بنشیند و رفتار خاصی داشته باشد. اما در حقیقت، «شخصیت یك انسان به نفس یا به عبارت دیگر به روح او است، نه به بدن او. در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد و نفس یا به عبارتى روح او را در آن بدن دمید، قطعاً همان شخصى خواهد شد كه در دنیا به فلان اسم و رسم و شخصیت شناخته مى‏شد، هر چند كه بدنش با صرف‌نظر از نفس، عین آن بدن نباشد؛ بلكه مثل آن باشد.» (ترجمه المیزان، ج‏20، ص430) شخصیت، آن حقیقتی است كه در اثر تولیدات حركت این عالم، یعنی افعالی كه از نیت ما صادر شده، مأمور مربوطه می‌گیرد و حقیقتی را درست می‌‌كند كه آن حقیقت، طوری لطیف است كه امكان درك آن در این عالم، وجود ندارد. محال است علم روزی بتواند آن را بفهمد. تازه اگر بفهمد، این‌قدر می‌تواند بفهمد كه هر حركتی كه انجام می‌دهم، از بین نرفت؛ بلكه بلافاصله گرفتند و از آن چیزی درست كردند. پس در همان لحظه حرکات و فعل من با هر نیتی، فوراً پیكره عضوی می‌شود که در عالم بعد نمود پیدا می‌کند. همه عذاب و بهشت و جهنم، همه این‌ها در خود من است؛ اما درك آن در این عالم(دنیا) محال است؛ زیرا در نظام این عالم هستیم. مانند جنین در رحم مادر که درکی از عالم دنیا ندارد. وحی همین‌قدر به من می‌فهماند كه از نظام جنینی که بیرون آمدی و به شما چشم و گوش و افئده داده شد، از این به بعد، اختیار ساخت خودت را به خودت می‌دهیم. پس ما در این عالم كه قرار گرفتیم، خون این عالم که همان اعمال من است، دائماً در حال حركت است و ملائكه مربوطه آن‌ها را می‌گیرند و بدن دیگری برای عالم بعد درست می‌كنند. اما برخی به علت ضعف فهم آیات و روایات تصور می‌كنند اینکه گفته ‌شده ملائكه اعمال انسان را می‌نویسند، به این معناست که مثلاً كاغذ طولانی خاصی دارند و نوشتن معمولی منظور است. @AFKAREHOWZAVI
(6) 📌چرا کانون نویسندگان حوزوی اصرار بر نوشتن می‌کند! 📒ما دنبال ریشه تبلیغ ناکامل و نادرست هستیم ✍️ نوشتن با هویت حوزه علمیه عجین است؛ اما آنچه در واقع می‌بینیم در سیاستگذاری‌ها و ریل‌گذاری‌های تبلیغی هیچ جایگاهی ندارد. 🔻البته این «نبود تحرک» عللی دارد که یکی از آنها ننویسنده بودن خود مدیران و مسئولان حوزه و قانون‌نویسان حوزه است؛ فقط قانون می‌نویسند. ای کاش نویسندگی می‌دانستند تا درباره نویسندگی هم قانون می‌نوشتند. @HOWZAVIAN
. «وقتی صدای اراده شنیده نمی شود» ✍فاطمه شکیب رخ نتوانستم ننویسم، حرفهای تازه شنیده شده از مسئولان قوه قضائیه را می گویم! سه بار تذکر برای فرد کاشف حجاب و سپس اقداماتی که لازمه اش گذران مراحلی طولانی است تا بلکه آن یک متر پارچه بر سر جایش بر گردد! حالا جریمه ای که می شود چقدر است؟ هزینه یک کافی شاپ آن خانم هم نمی شود!!! خیر، این برنامه فقط یک طنز است، طنزی که بر پشت صحنه آن باید گریه ها نمود! هنوز هم نفهمیده اند که این مسئله به کجا ختم خواهد شد! هنوز هم نفهمیدند پشت این جدی نگرفتن ها، چه عواقبی در پی خواهد بود! هنوز هم نمی خواهند بدانند که دهن کجی آن خانم سلبریتی که دوباره بی حجاب در ملا عام حضور یافته یعنی چه؟! تاریخ تکرار شده است، درست در زمان آن قزاق تازه کار بود که تنها تقاضای شان، بود، خودشان می گفتند که همین حضور بی حجاب ما همه آرزوهای ما را محقق خواهد نمود! زن های دیگر ما را می بینند، چادر ها را بر می دارند و بی چادرها روسری ها را کنار می گذارنند! درست فهمیده بودند که چه می کنند! و چقدر زودهنگام به نتیجه ی مطلوب دست یافتند، پیچه به جای نقاب نشست! چادر ضخیم قجری تبدیل به چادر نازک رنگی چرخی شد! لباس و کلاه مد شد! کلاه برداشته شد و رضا خان فقط ظرف آماده را سر کشید و بی حجابی را قانونی کرد! دست تقدیر این بار چه از ما می خواهد، آیا صدای لرزان مسئولان برای ترویج و حجاب در جامعه، پیام خود را به خط شکنان بی عفتی مخابره نکرده است؟ این چه حال مستاصلی است که گرفتارمان کرده؟! اینهمه بی انگیزه گی، محصول کدام کم فهمی است که درگیرمان کرده.. ایکاش که در گیر و دار این دوران عجیب، خودتان حال مردم این کشور را به خویشتن متوجه کنید، شاید که خوابی که برایمان دیده اند، به تعبیر نرسد... یا ایها العزیز @AFKAREHOWZAVI
سرودهای دخترانه وتناقض با الگوی هویت دخترانه ✍م.فاطمی این روزها سرودهای بسیاری با طعم دخترانه و با کنش دخترانه سروده و خوانده می شود. که به مناسبت ولادت حضرت معصومه نشر انواع این سرودها به اوج رسید، در کنار همه ویژگی هایی که دارند، آسیب های مشترکی را دارا هستند. که گاهی به فرم و‌گاهی به محتوا بازمی گردند آنچه می خواهم بگویم نتیجه بررسی ده ها سرودی است که دختران در آن نقش داشته اند و مورد تحلیل قرار گرفته اند. با سرود سلام‌فرمانده سرود خوانی به اوج خودش رسید و کم کم مجموعه های فرهنگی دوباره به ارزش سرود پی بردند. گروه های سرود دخترانه نیز، بعد از اتفاقات اخیر افزایش یافت‌در حالی که قبل از این اغلب پسرانه با مشترک بودند. نقدهای بسیاری به این سرودها دیده می شود، مثل استفاده از ویژگی ها و طنازی های دخترانه، که سهوا یا برای جذب مخاطب، سرودسازان به آن علاقه دارند و این‌سبکی از فرهنگ را خصوصا برای دخترانی‌که مخاطب این سرودها و از خانواده مذهبی هستند رقم می زند به طور مثال سرودی در حال ترویج حجاب است اما رفتارهای دختران متناسب عفاف و حجاب دخترانه نیست و گویی حجاب و عفاف از هم منفک هستند. در کنار این ها، استفاده از دختران بدون حجاب، تضاد بین تصاویر و محتوای سرود، غلبه موسیقی برمضامین سرود و تک خوانی دختران در مرز تکلیف یا مکلف، ...می باشد. در همه این ها دختران ابزار جذابیت رسانه شدند نه اینکه ارزش آنها بازنمایی بشود. و برای نمایش هویت و بازنمایی درست دختران باید برنامه ریزان فرهنگی سرود دخترانه را با دقت بیشتری بسازند شاید مسئولان فرهنگی لازم است برای جذب مخاطب از فرم های معمول جهانی به فرم های بومی و دینی روی بیاورند. آسیب شناسی دیرهنگام این سرودها، و عدم دقت نهادهای فرهنگی، موجب رویه ای نادرست در سرودهای دخترانه می شود. https://eitaa.com/dokhtarehavva
. 🤍می‌خواهند ناموس را بکشند! ✍زهرا نجاتی اخرالزمان است و در میان هیاهوی دنیای رسانه، نام اشنایی به چشمم می‌خورد که سالها حسرت قلمش برقلبم چنگ می‌انداخت. اما حالا او و همان قلم، دارند رو به روی حزب‌الله، صف‌می‌کشند! آقایی که نام مستعارت را «حق» گذاشته‌ای و خدا را مذبوح نظام اسلامی، دانسته‌ای، می‌فهمی یا نه که در مقابل این نظام عده‌ای ایستاده‌اند که ناموس رانمی‌خواهند و برسر اینکه ناموس کسی نباشند، روی همدیگر تفنگ می‌کشند! جناب حق! کار، خیلی وقت است از امام و چادر و خون گذشته، کار به مو رسیده به ناموس. شما بفرمایید اگر دریک کشوری، بین یک مردمی، مفهوم ناموس،به اسم هرچه که شما بگویید، ور بیفتد، چه چیز می ماند؟!! بگذاربهتربگویم؛ چه‌چیز ارزش دارد که بماند؟ کاری به تو، ندارم که خوب دانسته‌ام نه خودت را شناخته‌ای، نه دین را، نه نظام را، نه نیکایی که برایش نامه نگاشته‌ای. تو همان خدایی را که مظلومش خوانده، ای، هم نشناختی! اگرمی‌شناختی درجبهه‌ئ بی‌ناموسها، قلم نمی‌زدی! چون میدانستی پیامبرفرمود:«خدا غیور است و غیرتمندان را دوست دارد» و امیرالمومنین فرمود:«خدالعنت کند مرد مسلمانی که غیرت نمی ورزد را» جناب! خدمتتان تبریک عرض می‌کنم که درجبهه‌ای قلم می‌زنید که سکه غیرت را به اسم تمدن و حق زن، به نام زن زده‌اند، تا زن غیور باشد اما مرد بی‌غیرت. و خواسته اند تا زنان ما، حسادت را غیرت بخوانند اما مردان ما باهزار ادا و اصول، قید غیرت را بزنند و آن را یک فرض اجتماعی بدانند که لابد نظام ایجاد کرده! بله اینها و ظاهرا شما عادت کرده‌اید دروغ را به جای حقیقت رنگ کنید و جار بزنید. ولی واقعیت این است که تاریخ کشورمان و حتی تاریخ جهان، ثابت می‌کند که غیرت مرد برحریم زنش، بر حریم مادر و خواهرش، یک ودیعه الهی است. یک موهبت تکوینی است. درست مثل محاسن شما اقایان و لطافت مادرانه ما زنها. غیرت برای مردها، به مثابه‌ی بخشی از روحشان است هرچند ازشما که فرزند شهیدید توقع نمی‌رفت که چشم ببندید روی اعتقادات پدری که برای خاک و ناموس این وطن جان داده! اگر قرارباشد نه فقط حجاب، بلکه ناموس، هم به هراسمی نابود و فراموش شود، چه چیز نه نظام را، که خاک ماراحفظ خواهد کرد؟ نکند اندلس اسلامی را هم، نه تاریخ که دروغ نظام می‌دانید!!! اری! قراربود غیرت برای مردان باشد، اما سندش را به نام زنان زدند و با عنوان ازادی و حق زن و فمنیسم و روابط اجتماعی آزاد و هزار کوفت و زهرمار دیگر، حیا را از زن گرفتند و غیرت را از مرد. زنان را به ناحق غیور کردند و مردان را بی‌رگ و شماکه قراربود با قلمتان از آنچه ارزش است، دفاع کنید، در این نبرد، هم پای آنان، ایفای نقش کردید! مردم! قرارمان این نبود که خط بکشیم روی هرچه خدا خلق کرده! قرارمان این نبودکه آن قدر طبیعت‌هایمان را تغییر دهیم اول به اسم زیبایی و بعد هرچه تا حتی ویژگی‌های ذاتی مثل غیرت برای مرد و حیا برای زن را واروونه کنیم و زشت جلوه‌دهیم! مردم! به تاریخ، به وطن، به دین، به هرجا نگاه کنید، همیشه زن از دامن مرد غیور به معراج بال گشوده و مرد از دامن زن عفیف و باحیا، آسمانی شده! مردم!قرارمان این همه تغییر، این همه ناجوانمردی، این همه فراموشی، نبود!!! مردم؛ ناموس، یک کلمه نیست، ناموس به معنی صاحب بودن نیست، غیرت داشتن به معنی تعصب بی‌مهابا نیست! غیرت داشتن یعنی: هیچ کس حق ورود به حریم شخصی‌ام را ندارد و این یک بازی سیاسی نیست، یک طبیعت است، درست مثل زنانگی ما و مردانگی مردانمان، اگربگذارند که چنین و پابرجا بماند! همین. @AFKAREHOWZAVI
. «ما هم سایه‌ترها» ✍طیبه فرید خانه‌شان روبروی خانه ما بود. نه روبروی روبرو! دو تا خانه آن طرف تر از خانه ننه سیروس،همان پیرزنی که یک شانه می زد جلوی موهایش،خدا رحمتش کند،مُرده.خانشان توی آن کوچه کوتاه بن بست بود که سر شب بوی املت و آب پیازک خانه های نقلی اش آمار رسمی شام همسایه را به رهگذرها می داد،خانه در سفید یکی مانده به آخر.توی یک جای پرت شهر، یک جای بی نام و نشان.نه اینکه نام و نشان نداشته باشد،نه! مردم اسمش را گذاشته بودند چال توره ای. کسی زیاد آنجا را نمی شناخت،جز اهالی خانه ها و کوچه هایش وچند تا آدم مثل خودمان. بین اهالی کوچه، ما با آن ها همسایه تر بودیم. خانواده کرمی بیشتر آبادانی بودند و کمی هم بروجردی. آن روزها دو تا دختر داشتند و یک پسر.افتخار خانم، زنِ بروجردیِ آقای کرمی، آرایشگر بود.آرایشگاهش چسبیده بود به خانه شان،یادش بخیر، عکس چند تا عروس که کار خودش بود را قاب گرفته بود و زده بود روبروی صندلی چرخان مشتری ها،از همه بیشتر عکس آن عروسی یادم مانده که قاب قرمز داشت و با چهارتا گیره خوشکل طلای روکار، شیشه اش روی زمینه چرم قرمز فیکس شده بودافتخار خانم عروس را درست می کرد و وقتی داماد می آمد قسمش می داد که عروس را نبرد توی عروسی مختلط که او یک وقت ناخواسته شریک گناهشان نشود. یادش بخیر آن روزها! چقدر نان حلال چیز مهمی بود. من برای بازی با هاجر و فاطمه که همیشه آخرش دعوایمان می شد و دیدن عکس عروس ها با مامان می‌رفتم خانه افتخار خانم.نخ گره زده دور گردن افتخار ، بوی آرایشگاه، موهایی که روی سرامیک ها ریخته بود،بیگودی ها و اسپری قرمز آب و قیچی نوک باریکش،حتی آن گیره های مشکی داخل بیگودی ها را هنوز یادم هست.آن بو منحصر به آرایشگاه افتخار خانم بود.من یادم نیست توی هیچ آرایشگاهی آن بو را شنیده باشم. وقتی بابا جبهه بود آقای کرمی و افتخار خانم خیلی هوای ما را داشتند.کرمی(افتخار خانم آقای کرمی را اینطوری صدا می کرد.) تا آن روز برای بچه ای مثل من که مردم شناسی ام منحصر به آدم های کوچه بود ذو ابعادترین مردی بود که دیده بودم، راننده مینی بوس فیات گلبهی که ما حس میکردیم مِلک اجدادیمان است. آن روز عصر هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود! بابا طبق معمول جبهه بود و مامان توی شهر غریب. با بچه ها دنبال هم کرده بودیم، که در آهنی ورودی هال روی انگشتم بسته شد. دردش یادم نیست اما اینکه انگشتم به یک پوست آویزان بود را چرا. خواهرم رفته بود در خانه کرمی این ها وبه افتخار خانم گفته بود دست خواهرم.... و توی یک چشم بر هم زدن آقای کرمی از حمام بیرون زده بود و با هیکل شسته و نشسته،وآن موهای فرفری مشکی، زمان را خریده بود و بدون اینکه فرصت کند درست خودش را آب بکشد لباس هایش را با عجله فقط پوشیده بود و حتی دکمه هایش را نبسته بود و مرا انداخته بود روی دوشش که برساندم بیمارستان! صدای بوق ماشین ها وقتی روی دوشش بودم و داشت از خیابان با شتاب و بی توجه می گذشت یادم هست و تعجب دکترها از دیدن سر و وضع آقای کرمی..... _آقا این چه سر و وضعیه! _برادر دکمه های لباست!! زیپ... تا دکترها انگشت مرا بچسبانند سرجایش آقای کرمی همانجا ایستاده بود و تکان نمی خورد. آن قدر توی خاطرات آن کوچه حل شده بودیم که حتی مهاجرت از چال توره ای هم نتوانست آن علقه ها را پاک کند. از حال هم باخبر بودیم، حتی تا همین دو هفته پیش که آقای کرمی سکته کرده بود و برده بودنش بیمارستان. به فاطمه گفتم از بیمارستان که برگشت می آیم می بینمش! اما یادم رفت زنگ بزنم.... تا اینکه امروز آقای کرمی رفت منزل نو! توی ختمش چشم های خیس افتخار خانم را دیدم با فاطمه و هاجر ودختر آخریشان مژگان که بعد از داستان آن کوچه به دنیا آمده بود. همه دارائی کرمی ها رفته بود و افتخار خانم و دخترهایش تنها مانده بودند. با ما که با آن ها همسایه تر بودیم... یادش بخیر... @AFKAREHOWZAVI
. «سازمان کنترل جمعیت ملل» طیبه فرید مسئله جمعیت وتاثیر آن بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اقتدارِ جوامع از گذشته محل بحث و گفت و گو بوده، از چهار هزار سال قبل در مصر باستان این نگرانی وجود داشت که کمی و یا زیادی جمعیت برای حکمرانان می تواند حاشیه ساز باشد. افلاطون در کتاب جمهور به این مسئله اشاره دارد ، وابن خلدون پیشکسوت جامعه شناسان مسلمان هم از قافله عقب نمانده ودرباره رابطه مثبت افزایش جمعیت و تولید بیشتر ثروت نظر داده است . اما چیزی که امروز در دنیا شاهد آن هستیم قرائت مالتوسی و بدبینانه افزایش جمعیت است. مالتوس کشیش اندیشمند و جمعیت شناس و اقتصاددان بد بین انگلیسی که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بود قائل بود که سرعت تولید نسل از سرعت تولید غلات کشاورزی بیشتر است فلذا ازدیاد نسل که بیشتر در میان فقرا اتفاق می افتد ظلم به طبقه اشراف است. او با لوایح دولت انگلستان مبنی بر حمایت های مالی از فقرا به شدت مخالف بود و حوادث طبیعی و طاعون و جنگ را وسیله خدا برای تادیب فقرا در باب ازدیاد نسل می دانست. او هرچند به دلیل اعتقادات دینی درباره کاهش جمعیت بلحاظ عملی دست به فعالیت بازدارنده ای نزد و آرا و نظریاتش در باب جمعیت را برای بار هفتم بازنویسی کرد و رو به تعدیل گذاشت اما شارحان و علاقه مندانش به مثابه کاسه های داغ تر از آش به آراء او دامن زدند و نظریه کاهش جمعیت را در دنیا تسری دادند. امروزه زیر بنای تفکر بدبینانه نسبت به افزایش جمعیت، مبتنی بر قرائت مالتوسی آن در قرن هیجدهم و بعد از انقلاب صنعتیست. اما نگاه اسلام درباب جمعیت رویکرد مثبت گرایانه است، از منظر آیات قرآن جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او از پیش مشخص شده، بنابرین توسعه جمعیت با توسعه ثروت همراه است. البته در میان اندیشمندان مسلمان برخی بر افزایش جمعیت و عدم کنترل جمعیت یک استثناء زده اند که در شرایط ویژه وبه شکل موقت می توان از افزایش جمعیت کنترل به عمل آورد. با پایان جنگ جهانی اول فرانسه که متحمل تلفات بسیاری شده بود و با بحران جمعیت دست و پنجه نرم می کرد با ارائه تسهیلاتی خانواده های فرانسوی را به فرزند آوری تشویق کرد، بعد از فرانسه برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز دست به تصویب قوانین و پروتکل های دقیقی در راستای افزایش جمعیت زدند. این ها در حالی بود که مدیران صندوق جمعیت سازمان ملل در کشورهای به اصطلاح جهان سومی به تبلیغ کنترل جمعیت ادامه دادند و با تنظیم پروتکل های منظم و صرف هزینه های هنگفت، کشورهای آسیایی را در زمینه کاهش جمعیت تشویق کردند. امام خمینی پس از پیروزی انقلاب که هنوز به شکل جدی حرفی درباب کنترل جمعیت در ایران مطرح نشده بود بارها بر این مطلب تاکید داشت که ایران توانمندی دویست میلیونی شدن را دارد و حجم امکانات کشور، ظرفیت دویست میلیون نفر ایرانی را دارد، رهبر انقلاب نیز قائل به نظری مشابه نظر امام خمینی هستند و مسئله کنترل جمعیت را یک ماجرای توطئه آمیز می دانند و کاهش جمعیت را تهدیدی برای اقتدار کشور،چیزی که جمعیت شناسان برجسته نیز به آن اذعان دارند. آن چه بیشتر از همه به سیاسی بودن این داستان دامن می زند سکوت و عدم واکنش سازمان ملل در ماجرای بحران جمعیت ایران است. تشکیلاتی که برای کنترل جمعیت کشور در دهه شصت از هیچ تلاش و بذل و بخششی فروگذار نکرد امروز که ایران با مسئله بحران جمعیت مواجه است نه حرفی و نه پروتکلی و نه هزینه ای بابت این ماجرا صرف می کند. گویا فقط ازدیاد نسل مشکل صندوق جمعیت سازمان ملل است و سالخوردگی یک ملت از نظر ایشان مشکل محسوب نمی شود. پیری جمعیتی که می تواند اقتصاد و امنیت و تولید فناوری یک تمدن بزرگ را به قهقرا و انقراض بکشاند. @AFKAREHOWZAVI
✍️زهرا سعادت تاریخ ایثار این سرزمین در تکرار است... همه زمینهایی که قدمگاه عاشقان حضرت ارباب(ع) اند،کربلاست.... همه روزهایی که تا پای جان برای اعتلای اسلام،آرمانها و روح الله ها سینه سپر کرده و با خونشان درخت تنومند انقلاب را آبیاری میکنند،عاشوراست.... این روزها هم پشت خاکریزهای دفاع از حیای فاطمی ناموس این مرزو بوم،جهان آرا ها فریاد میزنند که مبادا ایمانتان سقوط کند!! آری.... خواهرم برای تحقق شعار خرمشهرها در پیش داریم!! @AFKAREHOWZAVI
. 💕بلوغ ✍زهرا نجاتی تصویری که می‌بینید، متعلق است به یک عشق پخته. عشق بالغی که حاصل بلوغ یک رابطه است؛ بلوغ ازدواج. بلوغ ازدواج که مانند خودانسان‌ها، باید به سنی مثل پانزده سالگی برسد، تا کمی از آب وگل دربیاید، تا کمی راحت‌تر روی زمین پا بگیرد. زمان لازم دارد تا بالغ شود تا بتواند در برابرطوفان‌های ناملایم، تاب بیاورد! ازدواج دقیقا مثل همان بچه‌ی پرشور وشری است که زمان می برد تا بشناسیش! زمان می‌برد تا حساسیت‌هایش را، نقاط آسیپ پذیرش را، پاشنه آشیلش را بشناسی! این همان عشق بالغی است که در دنیای ما عجیب گم شده و سرگردان است! این همان عشقی است که حالا در ادبیات کوچه و بازار، به سخره گرفته شده! همان عشقی است که جوانها در جستجویش، جوانی می‌کنند و عاشق می‌شوند اما چون پای آن، پایمردی ندارند، نه بالغ می‌شود نه شکل می‌گیرد، نه زیبا می‌شود! فقط خواستم بگویم همان‌طور که تا از آب و گل درآمدن فرزند، صبربسیار بباید؛ برای بالغ شدن ازدواج و پاگرفتن نهال عشق، هم، صبر بسیار بباید. همان صبری که به منزله‌ی سر ایمان است، همان صبری که اگر نباشد، ایمانی نیست، همان صبری که در آموزشش، به نسل آینده، یهذفرزندان ونوجوان‌هایمان، خیلی توفیق نداشته‌ایم! @AFKAREHOWZAVI
. "برای ایران خانم وپاره تنش" ✍هاجر کریمی یادت هست داشتی زیر چنگ ودندان بعثی هاتکه وپاره میشدی باهزارمکافات کشیدیمت بیرون داشتندمیبردندتورا... ازهمان ابتدای جنگ عراقی هااسمت راگذاشتند "عبادان"وتوراتوی نقشه کشورشان اضافه کردند... بیشرافت های بعثی... به تو چشم داشتند... تو گل بودی یکی از بهترین شهرهای ما.. مو های فرفریت پرازشهدخرماهای شیرین بود... زیبابودی و چشمانت برق خاصی داشت. خونگرم وطنازودلفریب... تو ولی... ناموس مابودی... دختر زیبای ایران که مادرت نامت را ابادان گذاشته بود... اندازه شادی ماوقتی توراپس گرفتیم قدرخشم وناراحتی همان روزی بودکه دست نامحرمان به گیسوی تورسید وانرا پریشان کرد... تو را درهم شکست وپیر شدی... بعد از همه این سالها هنوز کابوس جدا افتادنت به خواب مردان باغیرت خانه هجوم میکند... هنوز درد این تعرض روح غیور برادرانت را آزار میدهد... میدانم که این سالهازخمهای تنت کمی التیام نگرفت... امامیدانی عزیزدلم... ماخیلی خوشحالیم که توراداریم... حتی اگرلازم باشدهمه جهان اراهایمان راخرج توکنیم,هیهات که بگذاریم از اغوش مادر جدا بیفتی... ایران خانم به تو عشق میورزد... به تووهمه فرزندان دیگرش... @AFKAREHOWZAVI
. خرمشهرها در پیش است ✍فاطمه میری سوم خرداد می‌شود و این جمله را پرتکرار می‌شنویم که جهان‌آرا در گرماگرم کارزار جنگ به دوستان هم رزمش گفته بود: "بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم؛ مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند." شهر دوباره فتح شد، بدون حضور محمد و دیگر رفقایش. انگار خدا خواسته بود عیار بچه‌های خرمشهر را بسنجد، عیار فرمانده‌آنان را محک بزند که چقدر دلش در گرو معبود است؟ اصلا فتح خرمشهر به چه قیمتی می‌ارزد؟ بچه‌ها مواظب ایمان‌شان بودند تا سقوط نکند و خدا بهترین جبران کننده است و برای‌شان به بهترین وجه جبران کرد که گوشه‌ای از آن جبران، فتح خرمشهر بود. برای لحظه لحظه این عنایت خداوند شاکریم. اما پیر مرادمان گفت: خرمشهرها در پیش است. خدایا کمک‌ کن تا ما هم چونان محمد جهان‌آرا و یارانش از سد نفس خود بگذریم وکمک کن که خرمشهر‌هایمان را برای ظهور مهدی فاطمه سلام الله علیها آماده کنیم. ان‌شاء الله @AFKAREHOWZAVI
. را فتح کردیم اما ✍فاطمه شکیب رخ ما را فتح کردیم چرا که رنگ لباس دشمن مشخص بود! محل سقوط خمپاره پیدا بود! نیت خصمانه‌اش هویدا بود! حال که دشمن در لباس شهوت ظهور کرده و مسیر و نیتش در لباس تزویر پنهان است، برخی گیج می‌شوند، برخی خطا می‌زنند و عده ای او را اصلا نمی‌بینند و یا نمی‌شناسند! قصه را به عقب برگردانیم، در جنگ صفین قرآن‌ها که بر نیزه رفت، عده ای امام زمان شان را ترک کردند، دیگرانی او را متهم کردند! نتیجه چه شد؟! جنگ حق و باطلی دیگر، دوباره واجب شد! جنگ نهروان را می‌گویم! جنگ با خارج شدگان از دایره‌ی دین را می‌گویم! نهروان رویارویی لاجرمی بود که راه پسی نداشت ولی کینه‌های ناکثان را بیشتر کرد، آیا علی (ع) آن واجب را بخاطر نتیجه ناخوشایند ترک نمود؟! چه کسی به ما حق داده وقتی عده‌ای علم مخالفت با شعائر دین را بلند کرده اند، ما کوتاه بیاییم؟ و در مواجهه با آنان نرمی پیشه کنیم؟ و عفاف را خواندید؟ مضمون احترام برای کسانی که آداب شرع را به سخره می‌گیرند، بر اساس کدام مستند قرآنی تصور شده است؟ «یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ»، بیایید با یکدیگر صادق باشیم اگر دلیل و انگیزه‌ای برای فتح خرمشهرها ندارید، لااقل لایحه‌ای هم صدور نفرمایید! @AFKAREHOWZAVI