.
#حضرت_زهرا
رسید از وسط شعله ها صدای دلت
جگر خراش شد آن لحظه ناله های دلت
نسوخت غیر در خانه ی امید علی
میان آن همه مردم دلی برای دلت
مسافرت که غریبانه روی خاک افتاد
دل غریب علی سوخت پا به پای دلت
کشید پنجه به رخسار آفتابِ علی
کسی که کینه به دل داشت از وفای دلت
مرا صدا نزدی بین آن در و دیوار
_دلیل گریه_فدای تو و حیای دلت
چه خوب شهر نبی با تو ساخت بعد نبی
چه هیزمی که نسوزانده در عزای دلت
صبور باش تو ای زخم سرخ غربت من
فقط اذان فرج می شود شفای دلت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی✍
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
تویی مادرانه هوادار ما
طبیب نفس های بیمار ما
فقیر و یتیم و اسیر آمدیم
ببین حالت سخت غمبار ما
به جایی به جز آستان شما
الهی نیافتد سر و کار ما
نباشد در این تنگنای درد
به غیر از توسل در افکار ما
در این روزگار پُر از بی کسی
کسی غیر یادت نشد یار ما
کسی جز دل مهربانت نخورد
غم زندگانی دشوار ما
الا فاطمه فاطمه فاطمه
شده نام تو حُسنِ تکرار ما
فقط دست پر مهر تو وا کند
گره های پیچیده در کار ما
بیا مادری کن ببخشای اگر
که در شأن تو نیست رفتار ما
چه ها می کند نام دیوار و در
در این روضه ها با دل زار ما
فدای غم روضه ی کوچه ات
تپش های قلب عزادار ما
غم کوچه تا خون به رگ های ماست
صدای بلند تبرّای ماست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی✍
.
.
#زبانحال_مولا
#فاطمیه
همیشه بین سرها من اگر سر داشتم بانو
علی بودم که با خود جام کوثر داشتم بانو
حریف من غم عالم نمی شد با وجود تو
یکی بودی ولی انگار لشکر داشتم بانو
که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟
منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو
پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو
برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو
شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم
از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو
به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار
اگرچه تا شهادت ،داغ از در داشتم بانو
هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم
غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو
#محمدجواد_منوچهری✍
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
.
.
#حضرت_زهرا
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
ز صبح ازل شرح غم فاطمه ست
کسی که ندارد عدم فاطمه ست
خدا را فقط یک قسم کافی است
به حق علی، آن قسم فاطمه ست
خدا طالعم را سعید آفرید
نوشته بر آن، مادرم فاطمه ست
نفس های من آسمانی شده
دمم یا علی، باز دم فاطمه ست
فقط یک نفر مثل حیدر شده
به قران که آن شخص هم فاطمه ست
زنان بزرگ جهان روز حشر
همه قطره هستند و یم فاطمه ست
حرم در نجف دارد و قلب ما
به ظاهر اگر بی حرم فاطمه ست
کجا سائلی را ز در رانده است
نشان خدا در کرم فاطمه ست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#حسن_کردی ✍
.
.
#طلیعه_فاطمیه
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
یا فاطمه الزهرا
طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود
دیگر زتندباد بلا قد خمیده بود
غرق سکوت خسته و مجروح و بی نفس
شمعی که قطره قطره به آخر رسیده بود
حتی برای حرف زدن هم توان نداشت
طوفان شعله ها نفسش را بریده بود
تنها شراره دلش این بود که چرا
کار علی به خانه نشینی کشیده بود؟
جای رسول در عوض لیلة المبیت
با جان خویش جان علی را خریده بود
آن روز درد غنچه خود را به خاک سرخ
بعد از جسارت در و دیوار دیده بود
داغ عظیم ناحلة الجسم را علی
تنها به شانه در شب دفنش کشیده بود
#فاطمیه_شروع_شد
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی ✍
.
.
#زمینه و #زمزمه
#فاطمیه
کوچه و در و دیوار
#سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا
شاعر #نصیر_حسنی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پشت در خیلی و شلوغ و توی کوچه ازدحامه
مادرم افتاده و طناب رو دستای بابامه
بوی دود پیچیده و داره میسوزه درِ خونه
مادرم نقش زمینه و بابام دلپریشونه
خدای من!
آتیش زبونه میزنه از در
میون دود و شعلهها مادر
چقد غریبه بابا حیدر
یکی نیست که!
تو این کشاکش غم و ماتم
کمک کنه به مادرم یک کم
خدای من میسوزه قلبم
اسیر غصه و غمها
نهنه زهرا (۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیر دست و پای دشمن با چه حالت حزینی
مادرم نفس بریده گفت بیا فضه خُذینی
فضه وقتی که رسید دید مادر من غرق خونه
میخواد از جا پاشه از دردی که داره نمیتونه
به پشت در!
حرمت ناموس خدا بشکست
غنچه شیش ماهه رو داد از دست
با ضربه یه جانی پست
آهای دنیا!
ببین یه آدم بی دین
جای محبت و جای تسکین
سیلی زدن با دست سنگین
اسیر غصه و غمها
نهنه زهرا (۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر از نصیر حسنی ✍
#زمینه_فاطمیه
#زمزمه
#حضرت_زهرا
.
.
مثنویِ اشک
#حضرت_زهرا
اشک یعنی مادری در کوچهها
شانههایِ یک پدر جایِ عصا
اشک یعنی آفتابی در غروب
بغضِ یک دردانه در حنجر رُسوب
اشک یعنی کوچههایِ بیکسی
کودکی مأنوس با دلواپسی
اشک یعنی اضطراب و واهمه
ناله یعنی انقلاب و فاطمه
اشک یعنی انقلابی در سجود
صورتی در قابی از سیلی کبود
اشک یعنی ضربهیِ سنگینِ مرگ
سیلی و دیوار و روی وُ کویِ تنگ
اشک یعنی هر قدم یکبار آه
دردُدل با نخل و تنگستان و چاه
اشک یعنی غسل از رویِ لباس
ارغوانی دیدنِ بازویِ یاس
اشک یعنی داستانِ سایهبان
بیتالاحزانِ خراب و کودکان
اشک یعنی آستینی بر دَهن
نیمهشب غسل و کفن بغضِ حسن
اشک یعنی دربِ نیمه سوخته
سینهای با میخ بر در دوخته
اشک یعنی کودکانی هاج وُ واج
دست جایِ دیده میجوید سراج
اشک یعنی قبرِ بی شمع و چراغ
اشتیاقِ دیدنِ یار و فراق
اشک یعنی کوثری مخفی شده
شستنِ آن پیکرِ زخمی شده
اشک یعنی فاطمه یعنی فدک
ضربهای در پاسخِ حقِّ نمک
اشک یعنی مادری با چشمِ تار
چادری خاکی و طفلی خانهدار
اشک یعنی دختری زار وُ صبور
غصّه و غمهایِ بیتی سوت وُ کور
اشک را با فاطمیون دیدهام
در میانِ لختهیِ خون دیدهام
اشک یعنی آه شعر وُ ماهِ شور
انتظارِ ماه در راهِ ظهور
#مثنوی_اشک #فاطمیه
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
بغض دارم در گلو شب تا سحر این روز ها
می کند در مرگ من آخر اثر این روز ها
بوی دود و آتش و خاکستر و مسمار در
می کند حال مرا آشفته تر این روز ها
هر نشانی که شود یاد آور آن روز تلخ
می نماید شیعه را خونین جگر این روزها
تا صدای زنگ در گاهی به گوشم می رسد
بغض می گیرد مرا در پشت در این روز ها
مادری تا می زند شانه به موی دخترش
می شود چشمان هر بیننده تر این روز ها
چادر خاکی مادر هم گواهی روشن است
تا شود آشفته احوال پدر این روز ها
ای بسا حق می دهم از شدت این غم کسی
جان شود از پیکرش بیرون اگر این روز ها
ما کجا و گریه کردن در عزای فاطمه (س)
گر نبود از جانب بالا نظر این روز ها
محمد درّودی ✍
.
.
#حضرت_زهرا
#مدح_مرثیه
الا انسیهالحورا! الا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام میگیرد
علی با دیدنت آرام میگیرد،خوشا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش
نبستی دل به این دنیا! خوشا اینسان رها زهرا
چه میشد لایق "الجار ثم الدار" تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم "الغوث" تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا
...
روایت هست از در، از دری که بسته بود اما
همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا
نبوده روضههایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچهها زهرا
علی میگفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
...
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رسایی نیست'؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایان سر در گم، کجا زهرا؟
#رضا_یزدانی ✍
#حضرت_زهرا
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
دختر احمد مختار چه جرمی دارد؟
معدن افضل الاذکار چه جرمی دارد؟
این سوال است:چرا مادرمان را کشتید؟
همسر حیدر کرّار...چه جرمی دارد؟
نفسی حبس شد و در به زمین افتاد و....
یک زن و شعله ی آزار...چه جرمی دارد؟
درِ این خانه شکستن که نخواهد هنری....
ای فراری...زنِ بی یار....چه جرمی دارد؟
آی ای قوم عرب....بضعه منّی چه شده؟
محسن و پیکر خونبار...چه جرمی دارد؟
مادر حامله را پشت در خانه ی خود....
می زنی بی حد و بسیار....چه جرمی دارد؟
فاطمه بنت محمد که ندارد جرمی....
باعث آن همه آزار...چه جرمی دارد....
#مبین_اصفهانی✍
#شهیده
.
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #زمینه و #زمزمه #فاطمیه کوچه و در و دیوار #سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا شاعر #نصیر_حسنی ✍ ــــ
.
#امام_زمان
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
السلام علیکَ یا بقیةاللهالاعظم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلشوره فراگرفته ما را بی تو
مَملُو بلاست کل دنیا بی تو
دنیا همه درد است و همه میدانند
هرگز نشود درد مداوا بی تو
دلهای همه منتظران مضطرب است
چون نیست شکیبی به دل ما بی تو
از هر طرفی تیر بلا میآید
مائیم و غم و درد و بلایا بی تو
در دوره هجران شما آقا جان
ماندیم میان فتنه تنها بی تو
آقا مپسندی که گدا یک لحظه
درمانَد و وامانَد و تنها بی تو
آقا به غم کوچه و زهرا سوگند
دلتنگ شمائیم به هر جا بی تو
شاعر #نصیر_حسنی✍
.
.
#امام_زمان
ای که تنها امیدِ عالمی مهدی
دردها را فقط تو مرهمی مهدی
قلب ها از هوا و معصیت لبریز
باز هم آرزوی در غمی مهدی
دیدنت کاش سهم چشم ما می شد
حین باران و اشک نم نمی مهدی
می خورد بر دهان منکران یک روز
با ظهور تو مشت محکمی مهدی
حجت ابن الحسن، الغوث ، ادرکنی
فاش کردم که اسم اعظمی مهدی
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یاصاحبالزماناغثنییاصاحبالزمانادرکنی
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
کاش می شد که به جای تو علی خاک شود
کلّ جانم به فدای تو، علی خاک شود
رفتی و خانه پر از شعله ی درد است هنوز
رفتی و صورت اطفال تو زرد است هنوز
رفتی و میخ در از خون تو سیراب شده
رفتی ای شمعِ به پای غم من آب شده
ردّ شلاق به بازوی تو زهرا،چه کند؟
بعد تو با غم تو حیدر تنها،چه کند؟
رفتی و دشمن ما شاد شده یا زهرا
از غم و غصّه ی جانکاه بگو با بابا
که پس از داغ تو ای نازپدر این امت
نه ز تو نه ز خدواند....نکردند وحشت
پشت در پهلوی من را به جفا بشکستند
بعد آن دست علی،یاور دین را بستند
محسنم در دل قنداقه ی خون جان داده
دخترت پشت در ای وای زمین افتاده
#مرثیه #واحد
#مبین_اصفهانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
اهلِ عالم آبرویم از همین شالِ عزاست
سینهام شش دونگ نذرِ هایهایِ روضههاست
اشکهایِ چشم را هر فاطمیه میخرد
مادری که پشتِ در نای وُ نوایِ روضههاست
فاطمیه ناخودآگاه از نگاهم میچکد
شبنمی که حاصلی از کوچههایِ روضههاست
کوچهای تنگ و دلی از سنگِ خارا سختتر
یاسِ نیلی دسترنجِ پنجههایِ روضههاست
پنجهای که جایِ آن بر صورتِ گلبرگ ماند
صورتی نیلوفری که سینمایِ روضههاست
داستانی دارم از جنسِ گلابِ نابِ یاس
میخِ در آغشته با خونلختههایِ روضههاست
دستِ غیرت در طناب است و غلافی از عذاب
روزیِ بازویِ حامیِ ولایِ روضههاست
بر دری که نیمی از آن سوخته خاکی به جاست
این نشانی از لگد یا جایِ پایِ روضههاست
خانهای دیدم که در آن مَحرم از مَحرم گرفت
رویِ خود را این تمامِ ماجرایِ روضههاست
نالهیِ تنها جوابِ اَلسّلامِ بوتراب
آهِ سردِ سینه با خونابههایِ روضههاست
خاک بر کامِ تو ای شاعر کجاها میروی ؟!
روضهات سنگینتر از کربوبلایِ روضههاست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی ✍
.............
.
#دوبیتی مدح و مرثیه
#فاطمیه
رویِ یاس مصطفی شد اَرغوانی پیشِ من
قامتِ تازهجوانی شد کمانی پیشِ من
ضربهیِ دستِ سقیفه مادرم را زد زمین
هر دوچشم از کار اُفتادند آنی پیشِ من
--------------------------
تا خانه راهی نیست امّا مادر ما
آنقدر افتاده زمین درکوچه ها تا ....
فهمیده راز کوچه را از خاک چادر
هم زینبِ غمدیده هم بابایِ تنها
--------------------------
برادر چرا بغض داری بگو؟!
چرا مضطر و بیقراری بگو؟!
چرا چادرِ مادرم خاکی است ؟!
چرا چشمِ تو شد بهاری بگو؟!
--------------------------
رنگِ پریدهیِ حسنت روضهخوانِ توست
گلهایِ سرخِ پیرُهَنت روضهخوانِ توست
ارثیِّهیِ تو بُغچهای از آهِ زینب است
زهرا عزیزِ بیکفنت روضهخوانِ توست
--------------------------
گوشهایِ چاه را آهِ علی پُر کرد آه
بی تو یازهرا شدم از زندگی دلسرد آه
سینهام ازکینههایِ این مدینه سوخته
مردِ تنهای خدا و اینهمه نامرد آه
--------------------------
رویِ من زرد ُو دوچشمِ حسنت سرخ شده
غسل دادم تنت امّا کفنت سرخ شده
وارثِ چادرِ خاکیِ تو هم فهمیده
میخ باچشمهیِ خونِ بدنت سرخ شده
--------------------------
صورتِ رازنگهدارِ تو بر دیوار است
از عطش یا غمِ تو باز حسین تبدار است
دیدنِ بسترت وُچادر وُ در سخت ولی ....
وای جاروزدنِ دخترکت دشوار است
--------------------------
حرم برایِ غمِ بیحرم زدیم بیا
به عشقِ فاطمه دَم از عَلَم زدیم بیا
به نامِ یاس از عبّاس وُ علقمه خواندیم
رضایِ مادرت آقا رقم زدیم بیا
--------------------------
ضربه بر در خورد ُو لوحِ یاسِ خانه سرخ شد
میخ از خونِ دل وُ هُرمِ زبانه سرخ شد
کوثرِ بیجانِ حیدر رویِ خاک افتاد وای
رویِ غیرت از غمِ تلخِ زمانه سرخ شد
--------------------------
جنسِ عزایِ فاطمیِّه جنسِ دیگریست
قلبی که فاطمی شده وَاللّه حیدریست
سینهزنِ مدینهیِ غمهایِ مادرم
الگویِ نابِ سینه زدن یابنَالعسکریست
--------------------------
در سینهیِ سقیفه فقط کینه ریشه داشت
بغضِ علی ُوفاطمهاش را همیشه داشت
کوبید با لگد به در ُو یک نفر نگفت
ملعون نزن .... وَ مادرِ ما بارِ شیشه داشت
--------------------------
دشمن شکسته دنده وُ پهلویِ من علی
وای از غلافِ کینه و بازویِ من علی
ملعون مرا زمین زد وُ جانم کشید وُ بُرد
کوریِ اهلِ فتنه هیاهویِ من علی
--------------------------
خاطراتِ در وُ دیوار عذابآوربود
مادرم بود ولگد بود وفشارِ در بود
غنچهای وانَشده در رَحِمَش پرپر شد
ردِّ خونابه رویِ میخِ در وُ بستر بود
--------------------------
اشکهایت قاتلِ زهراست پاکش کن علی
فکرِ بغضِ مجتبی وُ قلبِ چاکش کن علی
جاننثارت از تو دارد خواهشی سردارِ عشق
نیمهشب دور از نگاهِ شهر خاکش کن علی
#دو_بیتی
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#فاطمیه
.
عالَم امکان عزادار دو انوارِ هُدی'
هم عزایِ مصطفی' هم نورِ چشمِ مصطفی'
=======================
بعدِ پیغمبر سیه پوشیده ارکانُ الهدی'
گشته نالان حضرتِ زهرا به صد شور و نوا
در غم و سوگ و فراقِ حضرتِ خیرِ البشر
ناله می زد فاطمه بر لنگر عرش خدا
جسمِ پیغمبر فتاده بر زمین و دشمنان
در سقیفه کودتا کردند ضِدّ مرتضی'
دست مولا بسته اند و سوی مسجد می کشند
میرود زهرا به مسجد می کند او را رها
شد مدینه غرق ماتم در عزایِ فاطمه
بس که بر دختِ نبی ، اُمّ ابیها شد جفا
در دفاع از وحی و قرآن و امام المتقین
پشت در افتاد زهرا در رهِ حق شد فدا
پهلویش بشکسته از جور و جفا و ظلم و کین
شد سیه روی مدینه از خزان و غصه ها
بازویش گشته سیاه و سینه اش سوراخ شد
از شرارِ بی شمارِ دشمنانِ بی حیا
روز و شب در ناله و اندوه و اشک و گریه بود
دخترِ بدرُ الدُجی' ، آن یادگار مصطفی'
کودکانش غرق در اندوه و آه و ناله اند
شور و غوغایی شده در خانه ی خیر النسا
حیدر از مسجد بسوی خانه آمد با شتاب
بر زمین افتاد از آن داغ گران شیر خدا
آه از آن ساعت که مولا سوی خانه میرود
از سرش عمّامه افتاد و عبایش زیر پا
طاقت از کف داده مولایِ دو عالَم لاجَرَم
خون فتاده در دلش از آن غم بی انتها
در کنار بستر زِهرا نشست و گریه کرد
در کنارِ جانِ جانانش به صد شور و نوا
دامنش را بستر دلداده و یارش نمود
تا که آرامش بگیرد جانش از این ابتلا
گاهگاهی یک نگاهی میکند زهرا به او
اشک حیدر می شود جاری به روی گونه ها
پیش چشم حیدر و اطفال زار و مضطرش
همچو شمعی می شود خاموش دخت مصطفی'
بال و پر بشکسته مولا در کنار فاطمه
بس که بر زهرای پیغمبر شده ظلم و جفا
بر لبش نام عزیز دخت احمد جاری است
آن عزیز کردگار و بوتراب و مرتضی'
طاقت از کف داد حیدر در کنار همسرش
یک قدم باقیست تا گردد جدا بنت الهدی'
کلّمینی گفت حیدر با عزیزش فاطمه
تا بگوش آید ندای دختر خیر الوری'
ناگهان چشمان زهرای جوانش باز شد
یکنگاهی کرد با آه حزین و ناله ها
یکطرف نور دو چشمانش فتاده بر زمین
یکطرف مولای عالم در غم او مبتلا
عقده ها پیچید در چشمان پاک مرتضی'
اشکها جاری شد و اندوه و غم شد بر ملا
دست برد و اشک را از چشم مولا پاک کرد
تا نبیند چهره ی مغموم یار خویش را
اشکها را می کشد بر جسم پاکش فاطمه
تا که همدردی کند با ناله ی شیر خدا
محشر ی گشته بپا در پیش چشم کودکان
از فراق مادر واز داغ بابا زان عزا
آه و واویلا که زهرای جوان جان می دهد
پیش چشمان علی ، زینب ، حسین و مجتبی'
آه و واویلا که زهرا نیمه شب پرواز کرد
رفت از بیت علی یکباره تا عرش خدا
انتقام مادر از دشمن بگیرد مرد حق
مهدی آل محمد ، یادگارِ مصطفی'
صابرا خون گریه کن بر غربت آل زسول
لعن و نفرین باد بر آن ظالمین بی حیا
___________
۲۱ / ۹ / ۱۴۰۲
#محمد_صادق_ربانی
.
#ترکیب_بند
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#نصیر_حسنی ✍
صل الله علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده
__
گریه بی امان به من بدهید
هیأتی را نشان به من بدهید
منصب روضهخوان به من بدهید
دردِ تا استخوان به من بدهید
روضهی امشبم پر از درد است
نغمهی بر لبم پر از درد است
روضهی امشبم نه دیوار است
نه در و حملههای اشرار است
نه از آن سیلی شرربار است
وَ نه از ضرب پا و مسمار است
امشب از بین خانه میگویم
از تب آن یگانه میگویم
روضهی امشبم پر از آه است
مَملُو از نکتههای جانکاه است
صحبت از پرده بر رخ ماه است
صحبت از دردهای بیگاه است
دیدههای پر اختــــر آوردم
روضه درد بســــــتر آوردم
درد پهلو گرفته جانش را
رمق پیکر و امانش را
کرده خم قامت جوانش را
درد برده همه توانش را
زندگی بی رمق چه دشوار است
قد خم، دست روی دیوار است
شده لاغر حبیبهی حیدر (نَاحِلَهَالجِسم)
غرق درد است سوره کوثر
یا که خوابیده است در بستر
یا عصایش شده قد دختر
بین خانه حزین و دلتنگ است
شاکی از روزگار دل سنگ است
چشمهایش دگر ندارد سو
غصه دارد دل مطهر او
گر که پنهان کند غم پهلو
چه کند با تورم بازو
از زمین و زمان شده خسته
دستمالی به دور سر بسته (مُعَصَبَهالرَأس)
از همان روز روضهی دیوار
از همان روز حملهی اشرار
روز حمله به عصمت دادار
سر او درد میکند انگار
درد دارد تمام جان و تنش
لرزه دارد به دست و در بدنش
از غریبیمان خبر دارد
دائماً دیدهگان تر دارد
مادرم دست بر کمر دارد
گویی از رفتنش خبر دارد
رو که بر کائنات میگیرد
ذکر "عجل وفات..." میگیرد
"سعی کردم که گریز انتهای شعر به روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها) ختم بشه؛ ولی صاحبش اجازه نداد و صلاح ندونست". نصیرحسنی
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#فاطمیه
ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بردارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست
ما دَمِ در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم
کاش محسن را نمی کشتند، تا ما غنچه ای
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم
این در و دیوار می گرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم
«میثم» از دل می سراید شعر جانسوزش، بلی
از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم
حاج غلامرضا سازگار (میثم)✍
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
.
.
#حضرت_زهرا #فاطمیه
مادرم زهرا (س)
مادرم ای که مثل ذات نبی (ص)
حجتی بر همه امامانش
بی تو بیت ولا شود خاموش
که تویی روشنا و سامانش
خانه تاریک شد چو آشفتی
داد از حال نابسامانش
من فدای شکسته بازویت
کرده ای از علی اش کتمانش
زخم دل مثل زخم پهلوی توست
نیست دارو و نیست درمانش
درد مادر دوا ندارد حیف
جز لقای خدای رحمانش
بهر بابا نمانده یارانی
نفراتی مثال سلمانش
پدرم که تمام ارض و سما
همه هستند تحت فرمانش
وای از غربتش که از غم تو
غرق باران شده است چشمانش
از سکوتش که تا یهودی دید
منقلب گشت و شد مسلمانش
ننگ بر ناسیان روز غدیر
که شکستند عهد و پیمانش
مثل آن دزدهای کوچه ی ما
غم تو می کِشد به رسمانش
مادر آبها زمین خورد و
به عطش مانده تشنه کامانش
وای از رفتن زن خانه
وای بر غربت یتیمانش
مادری نیست تا که بگذارند
سر خود را به روی دامانش
از غمش کامشان نشد شیرین
خانه شد بیت تلخکامانش
فاطمه (س) رفت و پیش از او مردند
جانشان بود پیش گامانش
#جواد_محمودآبادی ✍
1402/09/01
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
#مادرم_مظلومه_بود_و_یاور_مظلوم_ها
.
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا
ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت
سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت
"یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است
این ذکر را امام زمان دمبهدم گرفت
روز جزا عجیب زیانکار میشود
هر کس دعای فاطمه را دستکم گرفت
دستش شکست دست علی را رها نکرد
او یک تنه برای ولایت علم گرفت
سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد
مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت
آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان
مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت
#امیر_عظیمی ✍
#هجوم_به_بیت_وحی
.
.
#دودمه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
کنده ام قبر تو را با دست خود یافاطمه
(الوداع یا فاطمه)
در کنار پیکرت دارم به لب این زمزمه
(الوداع یا فاطمه)
#علیرضا_توانا ✍
.
.
#حضرت_زهرا
#صلی_الله_علیک_ایتهاالصدیقه_الشهیده
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را
"ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم
نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را
بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را
صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را
چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را
کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را
نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را
حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که
به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را
زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را
تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را
قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را
بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را
بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را
بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی
فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را
بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را
بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را
بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را
بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را
بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را
مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را
نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه می گویم؟!
که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را
دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را
کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش :
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را
گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را
#عاصی_خراسانی✍
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
صلی الله علیکِ ایتها الصدیقة الشهيدة
برای گریه به مادر که روضه لازم نیست
برای یک گل پرپر که روضه لازم نیست
ببین که خود به خود اشکم ز دیده ها جاری است
برای غصه ی مادر که روضه لازم نیست
تمام هستی عالم ز داغ او گریند
برای دخت پیمبر که روضه لازم نیست
به حال شاخه ی یاسی که زیر پا افتاد
میان هجمه ی لشکر ، که روضه لازم نیست
هر آن که طعم غریبی چشیده می داند
برای غربت حیدر که روضه لازم نیست
به آه آن که شکسته ز ضربه سینه ی او
ز هُرم شعله ی یک در که روضه لازم نیست
و خون مانده به مسمار خانه می داند
برای ضربه ی آخر که روضه لازم نیست
دمی که خاطره ی کوچه را برادر گفت
برای گریه ی خواهر که روضه لازم نیست
تن درخت و تبر را اگر که دیدی خود
برای سرو و صنوبر که روضه لازم نیست
میان قتلگهی که به خون شناور بود
برای یک تن بی سر که روضه لازم نیست
اگر به کینه جدا شد سری ز پیکر گل
برای ضربه ی خنجر که روضه لازم نیست
اگر به دشنه بریده شد از قفا یک سر
به خون آن رگ و حنجر که روضه لازم نیست
#محمدعلی_شهاب ✍
.
#مادرم_مظلومه_بود_و_یاور_مظلوم_ها
.
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
https://eitaa.com/asharehoseini14/7562
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#امام_عصر علیهالسلام
#عباس_احمدی
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیریست رفته است و دگر برنگشته است
دیریست آسمانِ دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
#امام_زمان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
https://eitaa.com/asharehoseini14/7563
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زهرا علیهاالسلام
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ
سرّ مستور
هزاران سال حتی بعد هم او را نمیفهمیم
به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمیفهمیم
به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیهی اسمش
از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمیفهمیم
زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی
چرا اینقدر این سرّ است مستورا؟ نمیفهمیم
درون خانه بود و عرش اعلا را رصد میکرد
نگاه نافذش تا آن فراسو را نمیفهمیم
کسی که از نمازش نور میتابید بر عالم
زدند آتش چرا کاشانهی او را؟ نمیفهمیم
چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما
نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمیفهمیم
هنوز آن خانه دارد در میان شعله میسوزد
گناه ماست ای مردم اگر بو را نمیفهمیم
اگر تنها برای زخمهایش روضه میگیریم
دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمیفهمیم
اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما
به قدر کافی از اسرار عاشورا نمیفهمیم
دلیل خلقت دنیاست زهرا، خواندهایم این را
ولی تا روز محشر قدر بانو را نمیفهمیم
#علی_سلیمیان✍
..
.
#فاطمیه
ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند
نمنم، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژههای از رمق افتاده آمدم
میخواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعرِ سینهسوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بیتاب قصهات...
تا اینکه لای لای تو با او چها کند
یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
میبُرد تکیه تکیه که نذر شما کند
یادم نمیرود که مرا فاطمیهها
میبُرد با حسین شما آشنا کند
در کوچههای سینهزنی نوحهخوان شدم
تا داغ سینۀ تو مرا مبتلا کند
مادر! دوباره داغ شما را سرودهام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:
یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه - مانده بود
دست تو را چگونه ز مولا جدا کند
باور نمیکنم که رمق داشت؛ دست تو
مجبور شد که دست علی را رها کند...
تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن، اجازه بده اشک دیدهات
این خاک معصیتزده را کربلا کند
زخمی که تو نشان علی هم ندادهای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند
باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز، راز تو را برملا کند...
گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟
افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند
::
با بغض، مردی آمد از این کوچهها گذشت
میرفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچهها گذشت... و باران شروع شد
پایان شعر بود که توفان شروع شد
#حسن_بیاتانی✍
.
.
#حضرت_زهرا
#گریز_به_کربلا
جهان افتاده از پا و علی از پا نیفتاده
شکسته قامت هفت آسمان، اما نیفتاده
شکسته ساقهی یاس کبود، اما بگو «اسما»
نگاه باغبان بر صورتش آیا نیفتاده؟!
علی آیینهی خاک است و زهرا مادر آب است
پس این آتش به جان حضرت دریا نیفتاده
لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش
در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده
چگونه آب را با آب میشویند نه جز اشک
از اوجِ آبشاران بر تن دریا نیفتاده
من از تفسیرهای سورهی «زلزال» میترسم
بگیرد «فضه» ایکاش آسمان را، تا نیفتاده!
همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد
نمیدانم چرا خورشید ازآن بالا نیفتاده
چهل جنگاور وحشیتر از کفتار در آن سو
در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده
تفاوت دارد اینجا با زمینِ کربلا، یعنی
کسی اینجا نیفتاده؛ کسی آنجا نیفتاده
در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه...
که هرگز اتفاقی مثل عاشورا نیفتاده
نباید بی طهارت از حدود کربلا رد شد
مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟!
عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده
علم از دستهای خستهی سقا نیفتاده
بنازم چشم زیبابینِ زینب را که میفرمود:
به عالم اتفاقی این چنین زیبا نیفتاده...
#احمد_علوی✍
.
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
حرمتت می سوخت بین شعله های فتنه ها
غربتت در شهر بابا...یک نفس تکفیر شد
پشت در زندان گل های بهشتی پا گرفت
قطره قطره ناله های خسته ات تقطیر شد
مرد میدان بودن از تو بر میاید مادرم
ای شریک روز و شب های ابر مرد جهان
کهکشان زندانی این آسمان خسته نیست
کهکشان معراج دارد تا شروعی ناگهان
جهل نامردان امت...زور نیرنگ بشر
با تو بد تا کرد ای زیباترین تقدیر ما
حق فداکار همیشه،حق شده خانه نشین
روضه شد...محراب...حنجر...روضه شد تکبیر ما
چادر خاکی و گریه سهم میراث تو نیست
حق تو حرف غدیر است و زمین های فدک
تا کدامین روز جور فتنه را دنیا کشد؟
تا به کی حرفی نباشد از سقیفه...از کتک؟
عدّه ای سرکش...پر از سرپیچی از حرف خدا
از سپاه حق گریزان....فخر آنان در فرار
در مدینه مانده و سردسته ی گردان کفر
در مدینه مانده با فکر تعصب های زار
دشمن طوبی و سدره....رهبران توطئه
لشکر شیطان به جز آنان....نبوده...نیست هم
غیر او و او و او با لذت حب علی
تشنه ی خون علی یاران....نبوده....نیست هم
انتظار کوچک شش ماهه ات را باد برد
در میان موج هوهوی پر از افسانه اش
چشم پر خون تو ماند و دردهای بی قرار
در میان بیت الاحزان کنار خانه اش
#مبین_اصفهانی✍
#شهیده
.
بسم الله
با همین قامت خم نور امید همه ای
باهمین حال بمان جان علی،فاطمه ای
چشم ما پنج نفر خیره به لب های تو است
آتش جان همه،ناله ی شب های تو است
نکند پر بزنی حادثه ایجاد شود
نکند دشمن من فاطمه جان شاد شود
تو اگر اذن دهی من به فدایت بشوم
پر و بالت شده یا بلکه عصایت بشوم
ای بزرگی که سر حق شما جنگ شده
دل این خانه برای قدمت تنگ شده
همه هستند ولی هیچ کسی پیدا نیست
زن این زندگی و خانه به جز زهرا نیست
نفسم کاش برای تو اثر بخش شود
عطر نان های تو یک بار دگر پخش شود
رو نگیری دگر از چشم پر از غصه ی من
ای تمام شرف زندگی و قصه ی من
با تو حتما گره از کار علی وا بشود
زیر لب فاطمه جان ذکر بگو...تا بشود....
به مدد و لطف آل الله و امام علی ابن موسی الرضا علیهم السلام
#مبین_اصفهانی✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
.
#فرزندان_بی_مادر
#حضرت_زهرا
خسته ام بر دلم فتاده شرر
از بلاها به خون نشسته جگر
خسته از این سکوت حزن آلود
خسته از غصه ی نگاه پدر
خسته از دیدن در و دیوار
خسته از بوی دود و خاکستر
زخمی ام از شکستن عطری
که فقط بود معنی اش مادر
خسته از حال و روز مادرمان
که بد است و نمی شود بهتر
خسته از درد بی دوای دلش
با نفسهای سخت و ضجرآور
خسته از این خسوف طولانی
که نشسته به روی قرص قمر
خسته از فکر عهد کودکی ام
که در آشوب خلق گشته هدر
خسته از کوچه ی #بنی_هاشم
خسته از خاطرات تلخ گذر
خسته از دیدن اراذل شهر
اولی، دومی ، نفر به نفر
خسته از شام سرد یلدایی
که نویدی نمی رسد ز سحر
خسته از قصه ای که کابوسش
جان ز ما بُرد تا رسید به سر
خسته ام از طنین ضرب غلاف
بر حریر وجود پیغمبر (ص)
خسته از ماجرای آتش و گل
قصه ی باغ و هجمه ی تندر
یک طرف بود کوه صبر و سکوت
اسدالله و فاتح خیبر
آن طرف هم ایادی شیطان
ریسمان و چهل نفر لشکر
وای از ظلم و خدعه ی دژخیم
که چه مکری گرفته او در سر
نشنیدیم کافران بزنند
همسری را مقابل شوهر
آتش کینه شعله ها افروخت
که نگنجد به عقل یا باور
خاک بر سر کنید از این غم
باب وحی است گشته خاکستر
آتش افتاده می رسد به مشام
عطر سندل و یا گل قمصر؟
غنچه پژمرد و گل شکست و شکست
رونق گل رسید بر آخر
با هجومی حرامیان کشتند
پسری را به قصد جان پدر
وای بر محکمِ کتابِ علی (ع)
که از آن رفت سوره ی #کوثر
بر کدامین مصاب گریه کنیم؟
وای بر حال آل پیغمبر (ص)
من چو موسی (ع) شناختم ناری
آورم از حرارتش بخبر
قصد من از قصیده تنها بود
گفتن گوشه ای از آن محشر
شرح این غم نمی شود کامل
گر نویسم هزارها دفتر
#ایام_فاطمیه
#جواد_محمودآبادی ✍
#مادرم_مظلومه_بود_و_یاور_مظلوم_ها
.
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۲
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_بیت_وحی
#رضا_نظاری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هر زمان قصد ربنا میکرد
ابتدا، شهر را دعا میکرد
خانه اش مهبط ملائکه بود
گرچه سائل برو بیا میکرد
غصهها را خودش نگه میداشت
هرچه را مانده بود عطا میکرد
«ای رسول خدا» نه! «یا ابتاه»
پدرش را چنین صدا میکرد
هم پیمبر به وجد میآمد
هم خداوند را رضا میکرد (*)
درد و غم کم نداشت، با این حال
یاد غم های مرتضی میکرد
شهر، یارش نبود ... اگر میبود
مرتضی، محشری به پا میکرد
کعبه ی اهلبیت، تنهایی ...
دور حیدر، خدا خدا میکرد
یک نفر تازیانه ای در دست
حق پیغمبری ادا میکرد
مادری بین شعلهها میسوخت
یاد غمهای کربلا میکرد
پشت آن "در" چه شد؟ چه گویم ... آه
فاطمه، فضه را صدا میکرد ...
* رسول خدا به صدیقه طاهره علیهماالسلام فرمود:
قولي يا أبةِ فانّها أحيى للقلب و أرضى للربّ
(دخترم همچنان مرا "پدرجان" صدا بزن.
اینگونه هم من خوشحالتر ام، هم خداوند راضی تر !
📚 (تفسیر صافی/ ج ۳ / ذیل آیه ۶۳ سوره نور)
.
https://eitaa.com/asharehoseini14/7570