.
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
زیباترین ترانه ی هستی حسین من
ای ذکر بیکرانه ی هستی حسین من
ای تا همیشه در دل و در جان عاشقان
ای عشق جاودانه ی هستی حسین من
اَحلی مِنَ العسل شده نامت به کام ما
ای اسم عارفانه ی هستی حسین من
آئینه دار سایه ی تان نور آسمان
ای از خدا نشانه ی هستی حسین من
بودن برای تو ، و نبودن برای تو
ای هستیِ یگانه ی هستی حسین من
در اوج نا امیدی و در لحظه ی امید
ای بهترین بهانه ی هستی حسین من
ای شور عشق تو همه شعر و شعور ما
ای شعر عاشقانه ی هستی حسین من
اوج حماسه غیرت و آزادگی و عشق
ای یاد تو نشانه ی هستی حسین من
نامت چنان نگین سلیمان عالم است
هستی تو در میانه ی هستی حسین من
خون شد دلم ز داغ غریبی و غربتت
با ضرب تازیانه ی هستی حسین من
راز نهان شعله ی عشقت به قلب ماست
ای سرّ محرمانه ی هستی حسین من
هر لحظه هر زمان شده ذکر بهشتیان :
زیباترین ترانه ی هستی حسین من
پنج شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
#شب_ششم_محرم ۱۴۴۶
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یاابا عبدالله
کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است
ایتا
@zameneashk1
تلگرام
@zameneashk
باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری
https://t.me/Babolhusein
آی دی پاسخ به سوالات
@m_h_tabemanesh
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
دیدن دشمن و روی تو ندیدن سخت است
جای انگشتِ پدر تیر مکیدن سخت است
خواب بودی و تو را بوسه زدم اما زد
ناگهان بی نفَس از خواب پریدن سخت است
جانِ تو سختترین کارِ جهان آسان است
پیش یک مادرِ بی شیر رسیدن سخت است
دست بر تیر زنم حنجرِ تُردت ریزد
تیر از حنجرِ خشکیده کشیدن سخت است
رو زدم ، رو زدم و رو زدم و رو ، اما
عوضاش خندهی این قوم شنیدن سخت است
بر رویم خونِ تو پاشید و زمین هم نچکید
در عوض تا حرم از شرم چکیدن سخت است
روی تو سنگِ لحد چیدم و عمداً گفتم :
طفل را از زیر این خاک کشیدن سخت است
لااقل قافله ، ایکاش که آرام رود
پا برهنه عقب بچه دویدن سخت است
* *
از تکانهای عبا حرمله فهمید چه شد
نفسِ آخر خود را نکشیدن سخت است
این زبان بسته نشد آب بگوید ، نامرد
آب با لب زدنِ خود طلبیدن سخت است
(حسن لطفی)
#شب_هفتم_محرم
.
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
دوساعت برای تو منت کشیدم
از این مردمِ بی مروت کشیدم
لبانت نشان دادم و خنده کردند
ولی منت این جماعت کشیدم
چقدر از رُباب و چقدر از رقیه
خجالت کشیدم خجالت کشیدم
تو را با سهشعبه به من دوختند و
چه دردی زمان اصابت کشیدم
تو چسبیده بودی بر این سینه دیدی
که این تیر را با چه زحمت کشیدم
مبادا که سر روی دستم بماند
به دقت کشیدم به دقت کشیدم
برای گلوی تو یک بوسه بس بود
چقدر آه از این جراحت کشیدم
سفیدی دندان شیریت دیدم
فقط تا درِ خیمه حسرت کشیدم
تو را خاک کردم برای نشانی...
فقط دور قبرت کمی خط کشیدم
ولی نیزهداری پس از من بگوید
که یک بچه از زیر تربت کشیدم
ولی نیزهدارت بگوید که از خاک
چه راحت کشیدم چه راحت کشیدم
"زدند و بریدند اما نگفتند
برای تو ششماه زحمت کشیدم"
حسن لطفی)
#شب_هفتم_محرم
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب
خیره مَشو به آب ببین سوختی رُباب
شرمندهام کنارِ تو از رویِ مادرم
شرمندهات شدیم عروسِ برادرم
خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی
مویت سفید شد چقدر آه میکِشی
دیدی به رویِ نیزه علی تاب میخورَد
گفتی که نیزهدار چه بَد آب میخورَد
هنگام استراحتِ این نیزه دارها
آرام میروی سویِ آن نیزه بارها
در زیر آفتاب ببین سوختی رُباب
یک لحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب
تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم
شرمندهات شُدیم عروسِ برادرم
خار است خارِ غربت صحرا به دامنت
هِی تا مَکُن لباسِ علی را به دامنت
پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن
در خاطرت لباس علی را تنش مکن
در خواب نالهات : گل دامان من کجاست
از خواب میپَری که علی جان من کجاست
یک جرعه آب تکهی نانی عروس ما
پیرم مکن هنوز جوانی عروسِ ما
نجوا مکن خزانزدهام غنچهام کجاست
من تازه مادرم چه کنم بچهام کجاست
بر رویِ نیزه رویِ علی را نشان نده
در بین شانه مویِ علی را نشان نده
شد خانهام خراب بُرو سوختی رُباب
از زیرِ آفتاب بُرو سوختی رُباب
(حسن لطفی)
#شب_هفتم_محرم
.
.
#مناجات_با_امام_حسین
#شب_هفتم_محرم
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توأیم آزادیم
ما همه گوشهنشینانِ خرابات توأیم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبیِ بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پُر از ایرادیم!
ارث اجدادیِ ما نوکریِ این خانهست
تا ابد جیرهخورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی، حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربارِ توبودن شادیم
پُشت ما که همهجوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همهی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیدهی ما را تَر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریهی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پُر از فریادیم
::
آب خوردیم به یاد جگر سوختهات
یادِ خشکیِ لبِ اصغرِ تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم...
#وحید_محمدی✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
کودک گلپوش
ای گل زیبا بهشتی روی من
غنچه ی نشکفته ی مینوی من
کودک گلپوش عاشورائیان
اصغر من مونس ودلجوی من
من گلم تو بلبل خاموش من
بلبلی که سرنهد بردوش من
ای لبت سرچشمه ی آب حیات
ای که گشتی اُسوه ی صبروثبات
تا قیام روز رستاخیز هست
ازلبان تو خجل آب فرات
تشنه ای امّا زآب سلسبیل
شاهد ایثار تو شد جبرئیل
غنچه ی من روح وریحانم تویی
یاور وهم عهدو پیمانم تویی
گرتورا باخودبه میدان می برم
آخرین سرباز میدانم تویی
خون تو اعجاز عاشورا بود
آبروی مکتب زهرا بود
ای پرستوی به خون غلطیده ام
من تو را گرم عبادت دیده ام
تاکه دامان افق گلگون شود
برفلک خون تو را پاشیده ام
گرزخونت خاک صحرا گل شود
برسر عالم بلا نازل شود
تا شدی پرپر گل بستان من
غرق برگ غنچه شد دامان من
شمع سان آتش گرفتم سوختم
خنده ی تو زد شرر برجان من
با نگه با من تکلم می کنی
ازچه بر رویم تبسّم می کنی
تا شدی خاموش شمع روشنم
سوخت درآتش تمام گلشنم
باز شد چشمان بی تابت ولی
دست وپا کمتربزن دردامنم
جان فدای چهره ی گلگون تو
دامنم رنگین شده ازخون تو
دانی ازچه آه حسرت می کشم
یا که دراین غم مشقت می کشم
جسم تو به روی دستم مانده است
از رباب اکنون خجالت می کشم
شرم می ریزد زچشمان ترم
ورنه جسمت را به خیمه می برم
صبرکن ای کودک پرشور وحال
ای که شددل ها زداغت پُرملال
سُم اسبان در زمین کربلا
تاکه قرآن را نسازد پایمال
من به دست خویشتن خاکت کنم
درزمین پنهان تن پاکت کنم
شاهد مظلومی من اصغرم
داغ تو برده توان از پیکرم
گرجدا گردیده ای ازمادرت
می شوی مهمان زهرا مادرم
درجزا جلوه نمائی کنی
خود حمایت از «وفایی» می کنی
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
بيا گلم كه گلستان گلاب مي خواهد
شتاب كن كه شهادت شتاب می خواهد
براي رفتن ميدان درنگ جايز نيست
امير، عاشق پادرركاب می خواهد
توآخرين گل باغی بيا گل سُرخم
كه رنگ سُرخ زتوانقلاب می خواهد
تورا برای چنين روز پروريده،مگر
تورا برای دل خودرباب می خواهد؟
هنوز ديده ی ترديد سوی مادارند
كه گفته است كه اين غنچه آب ميخواهد؟
نظركنندببينند كزگلوگا هت
فلك براي ابد آفتاب می خواهد
دراين بهارشهادت دراين عطش آباد
خدا توراگل من كامياب می خواهد
قسم به سرخی لبخندتو،امام غريب
مگركه سرخ ترازاين جواب می خواهد؟
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#مناجات_با_امام_حسین
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#نوکری_اهلبیت #خادم
عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم
شرمندهام آقا بدرد تو نخوردم
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلاً به فکر نوکرى کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردى
راه مرا از کربلا نزدیک کردى
گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم
حتى اگر غرق گناهى، من حسینم
گفتى بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهى، رو به راهت میکنم من
آواره ام، آواره را آوارهتر کن
بیچارهام، بیچاره را بیچارهتر کن
آوارگى در این حسینیه میارزد
بیچارگى در این حسینیه مىارزد
هرشب اسیرم میکنى پاى بساطت
دارى تو پیرم میکنى پاى بساطت
من چاى میریزم گناهم را بریزى
یکجا تمام اشتباهم را بریزى
شأن نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادى جاى آن من سربلندم
وقتى گذر کردند خیلیها ازینجا
رفتند تا معراج تا بالا ازینجا
اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را
اینجا خدا بخشید آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پختهام کرد
این پخت و پزهاى محرم پختهام کرد
میبینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانهست یا طور مقدس
اینجا همانجاییست که مولا میآید
زینب میآید، بیشتر زهرا میآید
من عالمى دارم در اینجا با رقیه
هروقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منت ندارم بر سرت... تو لطف کردى
حالا که هستم نوکرت، تو لطف کردى
یک شب غذاى خواهرت را بار کردم
یک شب غذاى دخترت را بار کردم
باید که دست از هرچه غیرکربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت تجلى ارادتهاى شیعهاست
بالاترین نوع عبادتهاى شیعهاست
ما به ولایت میرسیم از این مودت
ما به مودت میرسیم از راه خدمت
خدمت درِ این خانه تنها فرصت ماست
گفتند: اینجا پنج روزى نوبت ماست
این پارچه مشکى فداى روى ماهش
دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش
از سوخته دلها نگیر آقا غمت را
یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را
بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم
کنج حسینیه براى تو بمیرم
منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم
منکه به غیر از کار تو کارى ندارم
آنقدر بین دستههایت ایستادم
نذر على اصغر تو آب دادم
اى کاش بین ایستادنها بمیرم
آخر میان آب دادنها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد
خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشهاى عطشان بیفتیم
در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم
خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد
این کفشها را جفت کردن آبرو داد
در هرکجا که نام پیراهن میآید
زهرا میآید پیش ما، حتماً میآید
من دست بر سینه دم در مینشینم
در مجلس فرزند، مادر را ببینم
من مینشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
#علی_اکبر_لطیفیان✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
از گلویت پسرم هرم عطش می بارد
لبت از تشنگی انگار که آتش دارد
می زند شعله لب سوخته ات بر جگرم
تاب یک ناله نمانده ست برایت پسرم
برو ای تشنه محال است که آبت ندهند
نه بعید است که این قوم جوابت ندهند
تو بمیری ز عطش هم به دلشان غم نیست
بین این طایفه ی شب زده یک آدم نیست
مهلت حرف ندادند به لبهای پدر
خون لبهای تو پاشید به سیمای پدر
حرمله کاش که شرمنده ی رویت می شد
کاش دستم سپر زیر گلویت می شد
ناگهان کشت مرا درد صدای گلویت
چقدر تیر بزرگ است برای گلویت
می چکد خون ز لبت قطره به قطره پسرم
مانده ام با تو چگونه بروم سمت حرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#حسن_کردی
.
.
#شعر_اعتراضی
کل دهه را گریست چون ابر بهار
از روضه ی غزه بود بد جور شکار
جز گریه نیاموخته بود از نهضت
این است مرام شیعیان سکولار
#محمدجواد_منوچهری ✍
#شیعه_سکولار
#غزه
#محرم
#نهضت_عاشورا
.
.
#هفتاد_و_دو_تن
به نام خدا
می چکد روی زمین خون هفتاد و دو تن
می دهد باز طنین خون هفتاد و دو تن
می رود بار دگر روی نی رأس حسین
شاهدش روی زمین خون هفتاد و دو تن
روی انگشتر عشق آسمان می نگرد
می شود مثل نگین خون هفتاد و دو تن
مثل خورشید زمان مثل گلبرگ زمین
می شود نقشِ جبین خون هفتاد و دو تن
آیه ی فتح و ظفر می دمد از تن شان
مثل قرآن مبین خون هفتاد و دو تن
همه در اوجِ بلا شده در کرب و بلا
بهر حق یار و معین خون هفتاد و دو تن
می رود تا بِکَنَد از زمین نخل ستم
چِقَدَر هست وزین خون هفتاد و دو تن
می خروشد همه دم تا ابد در ره حق
می شود یاور دین خون هفتاد و دو تن
می زند موج هنوز آن هم از قلب زمین
شده با عشق قرین خون هفتاد و دو تن
شده هر قطره ی آن برتر از آبِ حیات
در بَرِ اهلِ یقین خون هفتاد و دو تن
در فَلک موج زند همچو دریای امید
دیده وا کن تو ببین خون هفتاد و دو تن
«یاسر» آئینه بُوَد همه چون روی بهشت
ترجمه گشت چنین خون هفتاد و دو تن
**
محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#اولین_جمعه_محرم
همایش #شیرخوارگان_حسینی ، و کودکان غزّه
---------
در کربلا چه کردند ابلیس های بی دین
یک طفل تشنه لب را کشتند از ره کین
تیر سه شعبه آمد بنشست بر گلویش
یارب چه کرده دشمن با اهل بیت یاسین
امروز هم جنایت پشت جنایت آید
خون می چکد دوباره از دست های گلچین
باید دوباره دیدش آن صحنه های جانسوز
دشمن چه کرده یاران با کودک فلسطین
غزّه به خون تپیده اطفال بی گناهش
هر یک به موج خون و هر یک به خواب سنگین
این شیرخوارگان را بنشان به قاب عزّت
طفلان غزّه را هم بنشان به قاب خونین
بر کودکان غزّه بادا هزار رحمت
بر جانیان صهیون بادا هزار نفرین
کفر است کار صهیون باید بر او بتازید
هر کس که یار او شد از کفر کرده تمکین
ای رهرو حسینی بشناس شمر خود را
تا که دلت نیفتد در راهِ غیر آئین
کار یزیدی ما همراهی یهود است
کو دشمن تو باشد از سالهای دیرین
تلخ است با ستمگر سازش نمودن ای دل
کام کسی ز دشمن هرگز نگشته شیرین
ماندن کنار خصم و با وی وفا نمودن
ذلّت کند نصیبت این راهکارِ ننگین
هَیْهات مِنَّاالذِلّه نقش لب حسین است
هر کس شنید آن را باید کنید تحسین
بردار تیغِ خود را در پیش هر ستمگر
تا عزّت تو گردد از سوی عشق تضمین
«یاسر» حقیقت دین باشد بصیرت حق
دارد نظر خدا هم بر چشم های حق بین
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
#غزل_مرثیه
#میخواستمکهخیمهبهسامانشودنشد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
میخواستم که خیمه به سامان شود نشد
غم لحظه ای اگر شده پنهان شود نشد
گفتم در این دقایق آخر اگر شده
روی پر اضطراب توخندان شود نشد
روی لب علی که خودش چشمهی بقاست
یک جرعه آب هم شده مهمان شود نشد
با دیدنش به رحم بیاید دلی مگر
از سنگها جدا دل انسان شود نشد
هرکس که در میان جماعت مردد است
شوقش به بازگشت دو چندان شود نشد
جز تیر حرمله که سر از پا نمیشناخت
یک تن دگر بگو که پریشان شود ...نشد
شرمنده ام رباب که آغوش زخمیام
میخواستم براش نگهبان شود نشد
تا پشت خیمهها برسم خواستم کمی
دستم عمود این سر بی جان شود نشد
از اشک خود مضایقه کردی که ذره ای
دفن علی برای من آسان شود؟
نشد
#سعیده_کرمانی✍
.
.
#مرثیه
#شب_هفتم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب
رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب
رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه
رفتی که دستی را بگیری از دل چاه
رفتی که آزادی ببخشی محبسی را
از جهل شاید بازگردانی کسی را
حیدر شدی بر منبری از دست بابا
با چشمهایت خطبه خواندی ، آه، اما
غیر از سپیدی گلویت را ندیدند
آن خطبههای روشنت را سر بریدند
از هم جدا شد جملهها پای گلویت
خون دجله میشد در بلندای گلویت
کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد
خوابیدنت کار پدر را سخت میکرد
یک دست او گهواره جنبان سرت بود
دست دکر گهواره بهر پیکرت بود
در چشمهایش تیره میشد روز روشن
نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن
شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف
مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف
لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من
چشمان خود را باز کن نور دل من
با تو سخن بسیار دارم تا بگویم
قنداقهی خونیت را باید بشویم
خشک است مادر جان چرا دور دهانت
از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت
برگرد و باری از غمم بردار مادر
تلقین و تدفین من است انگار مادر
زود است حالاها برایت سوگواری
در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری
#شب_هفتم_محرم
.
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر.ع
#غزل
#کاشمیآمدیبهاینخانه
#سعيده_کرمانی
نذر حضرت رباب سلام الله
کاش می آمدی به این خانه
تا دوباره به تو سلام کنم
پیش پاهای تو بلند شوم
و به تو عرض احترام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانواده ی من
نذر راهت امام زاده ی من
من چه دارم مگر به جز این ها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصه ات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
#شب_هفتم_محرم
.
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#غزل
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید!
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید
ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید!
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید
بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر میآید
::
بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر میآید
#علی_فردوسی✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
در اول روضه نام اصغر (ع) آورد
اشک همه را چه بی هوا در آورد...
مجلس ضربان گرفت و تا مقتل رفت
بلوا شده بود و شمر خنجر آورد...
#محمدجواد_منوچهری ✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#اشعار_محرم
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام
#سیدحمیدرضا_برقعی✍
.
.
#امام_حسین_مناجات
ما در این درگاه دنبال مقامی نیستیم
ما پی چیزی به غیر از این غلامی نیستیم
با تو ما را می شناسند ای کریم مهربان
بی تو ما نزد کسی اصلا گرامی نیستیم
ما کبوترهای جلد کنج باب القبله ایم
خاک درگاهیم ما، دنبال بامی نیستیم
دست ما پیش کسی جز تو نمی گردد دراز
در گدائی پخته ایم و غرق خامی نیستیم
از ازل مُهر غلامی علی بر ما زدند
ما به جز نام علی دنبال نامی نیستیم
این دهه یاد لبت ما آب کمتر خورده ایم
این دهه ناآشنا با تشنه کامی نیستیم
عاقبت از روضه ی روز دهم دق می کنیم
در رفاقت با تو اهل بی مرامی نیستیم
#مناجات_با_امام_حسین
#وحید_محمدی✍
.
.
السلام علیک یا طفل الرضیع یا علی اصغر
#شب_هفتم_محرم
از لبش خون گرم جاری بود
حرمله گرم می گساری بود
گلویش تیر بی هوا خورده
گوش تا گوش طفل را برده
مانده یک قطره شیر در کامش
جای شیر است تیر در کامش
آتش افتاد روی قلب پدر
پیش چشمش چه کرده تیر سه پر
شیر خواره نماد غربت اوست
سند غربت شهادت اوست
میرود تا حرم ولی گریان
حجت الله حق شده حیران
بی نشان می سپاردش بر خاک
تا نگردد ز نیزه سینه چاک
آن سه روزی که شاه در گودال
بدنش زیر گام ها شد پامال
بدن شیر خواره اش چه شده؟
صورت ماه پاره اش چه شده؟
نعل مرکب چه کرده با بدنش
مانده آیا نشانه ای ز تنش
ظلم این تیر بی نهایت بود
هدیه از دوره ی خلافت بود
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#حسن_کردی✍
.
.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا باب الحوائج
صدها گره ز کار خلایق گشوده شد
با روضه ای ز داغ علی اصغرت حسین
ای روضه خوان بخوان که علی تشنه لب شده
وقتی نمانده بود کسی یاورت حسین
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
السلام علیک یا علی بن الحسین
#شب_هفتم_محرم
یا علی اصغر مدد
شش ماهه ای که هستی عالم فدای او
کاری نموده که شده دل مبتلای او
شش ماهه ای که جمع بزرگان نشسته اند
در مکتب عنایت و لطف و ولای او
دردانه ای که ساقی جام محبت است
چشم هزار یوسف دل در قفای او
نامش علیِ اصغر و شأنش چه اکبر است
گویا که عالمی شده خلقت برای او
ما را چه ارزشی که فداییِ او شویم
باشد تمام جان دو گیتی فدای او
با یک اشاره اش همه ی عالم وجود
ریزد تمام هستی خود را به پای او
قنداقه اش به دست حسین و رباب بود
گل بوسه های سرخ عمو رونمای او
دار و ندار عالمیان در پناه اوست
ذکر فرشتگان سخن دلربای او
مستانه جان دهند ملائک ز دیدنش
صد نینواست مست نی و محو نای او
با یک نگاه دلکش چشمان نافذش
پر می زند کبوتر دل در هوای او
آید اگر ز جانب دادار ، اختیار
جان می دهند جمله ی مستان به جای او
امضای نهضتِ گل زهرا وجود اوست
باشد خدا به روز جزا خون بهای او
جانانه ای که پیر خرابات نینواست
باشد هزار ناله ی نی از نوای او
باشد بهشت عشق خدا قبر اطهرش
چون سینه ی پدر شده صحن و سرای او
#محمدعلی_شهاب ✍
.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسین_اند
.
.
#شب_هشتم_محرم
مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
دشمن احساس مرا با پسرم فهمیده ست
بی سبب نیست که اینگونه به من خندیده ست
تو خودت شاهدی ای قرص قمر تا امروز
احدی ناله ی اینگونه ز من نشنیده ست
تو جوابم ندهی شمر جوابم بدهد...
نکند که پسر از دست پدر رنجیده ست؟
سرخی داغ تو از بس که بزرگ است علی
کربلا آمده در خون تنت غلتیده ست
اینچنین که همه ی دشت به من می گوید
بدنت تکه به تکه همه جا گردیده ست
سرخی پیرهنت با پدرت می گوید
چقدر نیزه میان بدنت چرخیده ست
ساده با تیغ نوشتند که ارباً اربا
یعنی اعضای تن تو که ز هم پاشیده ست
من که افتاده ام از داغ تو اینجا اما
عمه دنبال تنت تا همه جا گردیده ست
پدرت با قد خم روی عبایی پر خون
هی علی اکبر علی اکبر علی را چیده ست
قبل از اینکه سرم از نیزه ی خون سر بزند
کربلا پیش تو مرگ پدرت را دیده ست
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حسن_کردی
.
.
#شب_هشتم_محرم
مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
#شب_هشتم
آینه دار شکوه است علی جانِ حسین
همچنان سلسله کوه است علیِ جان حسین
آمده مثل ابالفضل پناهش بشود
یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود
زلف بر شانه به سیمای نبی می آید
به اُحد می رود و جای نبی می آید
صفت سرو بر این قد رسا کم باشد
قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد
لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید
دشمن از کثرت کشته به فغان می آید
میرود تا که ولی زنده بماند بی شک
اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک
تیر از چله ی ابروی کجش می بارد
برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد
میمنه میسره را ساده بهم می ریزد
دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد
دست در قبضه شمشیر شبیه علی است
پدرش گفت که این شیر شبیه علی است
لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد
چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد
کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش
همه گفتند علی آمده یا فرزندش
جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند
به جوانمردی او آیه مکرر می خواند
می رود میمنه تا میسره را مثل علی
زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی
چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد
شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد
از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش
دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش
اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد
خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد
برد با حوصله در کوچه دشمن او را
می سپارد به دم تیزی آهن او را
ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد
اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد
زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند
عضو های تنش انگار که مقراض شدند
روی زانو پدر از راه خمیده آمد
از همه زندگی اش دست کشیده آمد
#حضرت_علی_اکبر علیه_السلام
#حسن_کردی✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
یا امیرالمومنین علیهالسلام
یا علی اکبر علیهالسلام
جهان مُلکی است بی پایان که سلطانش علی باشد
صراطالله است آن راهی که پایانش علی باشد
علی عینِ کتابالله آیاتش شروح او...
ولایت را کسی فهمد که قرآنش علی باشد
حدیث من یمت... فرمود جان دادند عُشّاقش
خوشا آن خانهی قبری که مهمانش علی باشد
به مقداد و به سلمان و ابوذر میخورم سوگند
کسی که پای حیدر ماند تاوانش علی باشد
به قربان علی زهراست از اول، یقیناً هم
به قربانش به قربانش به قربانش علی باشد
پیامبر گفت در دوزخ نمیسوزد هر آنکس که
فقط یک ذره از ذرات ایمانش علی باشد
تبار عاشقان تنها به قنبر میرسد در اصل
بزرگ است آنکه آقای نیاکانش علی باشد
بهشت ماست آنجایی که نامش را نجف گفتند
حرم باشد دلی که نقش ایوانش علی باشد
قیامت نامهی اعمال ما را زود میپیچند
خوشا آن نامهای که جای عنوانش علی باشد
حرم وقتی حرم شد که دل آرامش حسین است و...
نگهدارش علمدار و نگهبانش علی باشد
حرم وقتی خیالش تخت میباشد که میبیند...
سلحشورش علی باشد رجزخوانش علی باشد
حسین از عمر میخواهد فقط دورِ علی گردد
به دامانش علی باشد به دستانش علی باشد
من از حال پدر دنبال اکبر خوب دانستم
فقط جانش علی باشد فقط جانش علی باشد
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۲)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد
خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد
باید او پاشود از خاک جگر جمع کُنَد
یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد
پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند
او کم آورد عبا خواست ولی خندیدند
این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است
چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است
تا علی رفت به دنبالِ دلش راه اُفتاد
قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد
یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نَشُد
این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت
نیزهای خورد تکان ، از جگرش داد کشید
دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید
غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود
بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود
ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید
با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید
لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد
تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد
بِینِ آغوش کشیدش تَنِ او بند نَشُد
خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند نَشُد
کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد
عمهاش دست به معجر نَبَرَد برخیزد
از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد
خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد
به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد
بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد
عصر شد خیمهی آتش زده با دختر سوخت
هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر....
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایتا
ضامن اشک
@zameneashk1