eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
4.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
219 ویدیو
37 فایل
#الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 💚ن‍اشناسم‍ون https://daigo.ir/secret/4363844303 🤍لیست‌رمان‌هامون https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32344 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۳۷♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
👹رمان اعتقادی و امنیتی 👹 🌟قسمت ۵ به روایت حسن دلم خوش است که جلسات پرسش و پاسخ به قدرت خودش باقی است. حاج آقا محمدی هم از آن خوبان روزگار است که توانسته در دل بچه‌ها جا باز کند و جواب سوال‌ها را بدهد. این روزها، هرکس حرف از کربلا و اربعین می‌زند هوایی‌ام می‌کند بدجور. خیلی از دوستانم عازمند. تلوزیون و رادیو هم انگار بودجه می‌گیرند که آتش به دل جامانده‌ها بزنند! شب‌های جمعه، هم من و هم مصطفی کلا ویرانیم. چرا ما نرویم؟ اصلا خودم می‌روم دنبال کارهایش. با مریم و مصطفی و الهام را هم می‌بریم. متین را صدا می‌زنم که بیاید سینی چای را ببرد. مصطفی نشسته روی چهارپایه و چنگ در تشت پر از کف، لیوان می‌شوید. هردو ساکتیم و گوش می‌دهیم به بحث‌های بچه‌ها و سوالات‌شان. مصطفی، بهم ریخته و کمی عصبی با لیوان‌ها کشتی می‌گیرد. پیداست که اینجا نیست و در حرف‌های بچه‌ها سیر می‌کند. ناگهان سر بلند می‌کند و کلا دست از کار می‌کشد. دست کفی‌اش را می‌زند زیر چانه‌اش و سراپا گوش می‌شود. -آخه ببینید، مگه حدیث نداریم که کسی که با امام علی(ع) دشمن باشه، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسه؟ چرا ما باید با دشمن اماممون وحدت داشته باشیم؟ اینکه به ضرر شیعه‌ست! -کی گفته اهل سنت با اهل بیت دشمنن؟ اونا امام علی(ع) رو به عنوان خلیفه چهارم، داماد پیامبر، صحابی پیامبر و خیلی مقامات دیگه قبول دارن! خیلی هم برای اهل بیت احترام قائلند! خیلی از همین شهدای مدافع حرم سوریه که از حرم حضرت زینب(س) دفاع کردن و شهید شدن از اهل سنت بودن. الان شیعه و سنی دارن کنار هم زندگی می‌کنن، بله ممکنه یه جاهایی اختلاف فقهی و عقیدتی داشته باشیم ولی دلیل نمیشه با هم دشمن باشیم. صدایی که سوال می‌پرسد ناآشناست: - آخه شما مرگ بر آمریکا می‌گید، ولی خلفا رو لعن نمی‌کنید! چرا؟ مگه اونام دشمن اسلام نیستن؟ دشمن همین‌جاست! صدای حاج آقا برعکس صدای سوال کننده، آرامش دارد. آرامشی که نشان دهنده استحکام دلیل و عقیده است: - ما نمی‌گیم دشمن اهل بیت رو لعن نکنید، می‌گیم لعن نکنید! علنی لعن کردن فقط مسلمونا رو به جون هم می‌ندازه! ببینید داعش الان به بهونه این لعناست که سر شیعیان رو می‌بُره! ما می‌گیم به همسر پیامبر توهین نکنید! بله معصوم نبوده یه اشتباه بزرگ کرده؛ اما دلیل نمیشه شما به ناموس پیامبرت توهین کنی! بعدهم، ما که می‌دونیم حقیم! چرا برای اثباتش باید از توهین و لعن استفاده کنیم؟ این همه دلیل و آیه و روایت در اثبات حقانیت شیعه هست؛ حتی توی کتابای اهل سنت. چرا اونا رو مودبانه مطرح نمی‌کنید که بشه؟ ائمه ما مظهر عقلانیت و علم بودن، کجا دیدی ائمه با فحش و توهین با دشمنانشون صحبت کنن؟ ما باید ازشون الگو بگیریم، نه اینکه چهره‌شون رو خراب کنیم. -من به جوابم نرسیدم. چرا می‌گید مرگ بر آمریکا؟ اگه اونا کافرن و دشمن اسلامن، دشمن اهل بیتم کافره! -ببین آقا مسعود، ملاک مسلمون بودن اعتقاد به الله و نبوت حضرت محمد(ص).... همه صلوات می‌فرستند. حاج آقا ادامه می‌دهد: - و اعتقاد به قرآن و معاد و داشتن قبله واحده. هرکی اینا رو داشته باشه مسلمونه. بله البته اسلام بدون ولایت کامل نمیشه، اما نمیشه اسم اهل سنت رو کافر گذاشت. اونا یه کاستی‌هایی دارن، ولی دشمن نیستن. دشمن ما وهابی‌ها هستن که توی دامن عربستان و آمریکان و حسابشون کلا از اهل تسنن جداست. پس تا الان این شد که شیعه و سنی دو شاخه از یک ریشه و پیکره واحدن. اما امریکا و اسراییل، کافرن! صهیونیستن، دشمن اسلامن. می‌خوان کلا ریشه ما رو بخشکونن. معلومه که ما اگه از داخل باهم بجنگیم، نمی‌تونیم مقابل دشمن اصلی اسلام وایسیم. دشمن اهل بیت که فقط معاویه و یزید نیستن! اهل بیت همیشه دشمن دارن. -یه چیز دیگه، شما مشکل‌تون با قمه زنی چیه؟ 🇮🇷ادامه دارد... ✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا منبع؛ https://eitaa.com/istadegi ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی ✍️با ما باشید https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷 🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی 🌴قسمت ۴۱ 🎤_مابرای رسیدن به اهدافمان باید برخاورمیانه تسلط کامل داشته باشیم,فعلا که خیلی ازکشورهای منطقه ,به گونه ای تحت تسلط ما هستند و دو نقطه ی مهم خاورمیانه ,یکی کعبه قبله ی مسلمین ودیگری بیت المقدس,سرزمین برگزیده, کاملا تحت سیطره ی ما هستند. است که باید یا برداشته شود و یا رژیم حاصل شود و اگر این دو ناموفق بود باید باحداکثر توان سعی در این کشورداشته باشیم ,از هر راه ممکن دراین کشور ایجاد کنیم ,یکی از مهم ترین پایه های مقاومت واتحاد ایران, انهاست ,ما باید باترفند وحیله رهبریشان را کنیم, باید ذهن جوانانشان رانسبت به رهبری کنیم, اگر رهبری انها یا باصطلاح خودشان ولایت فقیه در اذهان عمومی بد جلوه داده شود ,تضعیف ودرنتیجه یکی از پایه های استقامت ایران فرو میریزد, در مرحله ی دوم ذهن مردم را نسبت به مقوله ی وانتظار فرج امام زمانشان, کنیم , راکه از و ریشه در خون شیعیان ایران دارد از آنها بگیریم 👈واین برقرار نمیشود مگراینکه جوانانشان رابه کشانیم واز دین دورشان نماییم,ما باید دربین ,فرقه ها وقومیتهای ایران رخنه کنیم وبین انها بیاندازیم واینگونه ما بر کل منطقه احاطه ی کامل خواهیم داشت.... ^^^^^ خیلی پست وحقیر بودند که باحیله ,اهدافشان را عملی میکردند, از همه ی سخنرانیهایشان فیلم گرفتم، و عزمم راجزم کردم تا در کشور عزیزم کنم وتاجایی میتوانم جوانان ساده انگار ودهن بین را روشن کنم. بالاخره تمام شد, بعدازصرف شام به اتاقهایمان رفتیم, فردا برای یهودیان عید(پوریم)یاهمان جشن کشتارایرانیان بود وحتما مراسمات خاصی داشتند. خداراشکر که تابه حال به خیر گذشته بود, اما خبرنداشتم,فردا چه روز سخت و پر از ترسی درپیش دارم و چه اتفاقات ناخوشایندی, قراراست برایم رخ دهد. امروز,روز پوریم است , اول صبح,ماراسوارماشین کردند تا به جایی دیگه انتقال دهند. در ماشین ,مهرابیان ,کنارمن نشست,بقیه هم مشغول صحبت باهم بودند. ازمهرابیان سوال کردم: _به نظرتان کجا میبرنمان؟ مهرابیان: _احتمالا ,بیت المقدس... 🌴ادامه دارد... ❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود..... ✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 🖤«اللّٰهُمَّ الْعَن اوَّلَ ظاٰلم، ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد» 🖤یا رب الفاطمه بحق الفاطمه إشف صدر الفاطمه بظهور الحُجّة 🌹رمان بصیرتی و معرفتی 🌹قسمت ۳۱ و ‌۳۲ علی علیه السلام نگاهی از سر عطوفت به مقداد رحمة الله علیه ،انداخت و فرمود : _ای مقداد، دست نگه دار و به یاد پیامبر و او باش! در این هنگام سلمان نیز برخاست و فرمود : _قسم به آنکه جانم به دست اوست، اگر میدانستم که میتوانم ظلمی را دفع کنم و یا دین خدا را عزت بخشم، شمشیر بر دوش میگرفتم و قدم به قدم جنگ میکردم ، آیا به برادر پیامبر صل الله علیه واله وسلم و وصی و خلیفهٔ برحق او میان امت و پدر فرزندان پیامبر صل الله علیه واله وسلم، حمله میکنید؟! همانا منتظر بلا باشید و در امید خوشی نباشید! سلمان رحمة الله علیه، که اینچنین رجز خوانی نمود ، ابوذر رحمة الله علیه، هم از جا بلند شد و فرمود: _ای امتی که پس از پیامبرش متحیر مانده و به سبب گناهانتان خوار شده اید ، خداوند در کتابش می فرمایند: « پروردگار، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمیان برگزید، نسل هایی که بعضی از بعض دیگر هستند و خداوند شنونده و داناست. سورهٔ آل عمران آیات۳۴_۳۳» بدانید که آل محمد از آخرین نسل های آل نوح است و آل ابراهیم از نسل ابراهیم هم اینانند، برگزیدهٔ فرزندان اسماعیل و عترت پیامبر صل الله علیه واله وسلم ،یعنی اهلبیت علیه السلام؛ همانا جایگاه پیامبری و محل رفت و آمد ملائکه هستند. آنان همچون آسمانی بلند و کوه هایی استوار، همچون کعبه پوشیده و چشمهٔ زلال و ستارگان راهنما و درختی مبارک که نورش روشنی می دهد و مادهٔ روشنی اش ، پر برکت است. محمد خاتم پیامبران و سرور فرزندان آدم و علی وصی اوصیاء و امام پرهیزکاران و پیشوای غرالمحجلین (نشانداران نورانی) است. به خدا قسم که اوست صدیق اکبر و فاروق اعظم و وصی محمد و وارث علم او...حکومت علی بر مردم ،از خود آنان بیشتر است ،همانگونه که خداوند در قرآن می فرمایند: «پیامبر بر مؤمنین از خود آنها بیشتر حکومت دارد و همسرانش مادر مؤمنین اند و نزدیکان بعضی بر بعض دیگر در کتاب خدا مقدم اند . احزاب آیه۶» پس طبق گفته ی خداوند آن را که خدا مقدم کرده، مقدم و آنکه خدا مؤخر داشته ، مؤخر بدارید، و ولایت و وراثت پیامبر را به کسی واگذار کنید که خداوند قرارداده است و برعهده ی او نهاده است‌‌ این رجز خوانی ابوذر و کلام حقیقت و مستند او ولوله ای در جمع انداخت ... در این هنگام که ابوذر به اوج خود رسید ، عمر که سخت خشمگین و هراسان بود ، از جا بلند شد و در حالیکه رویش را به سمت ابوبکر که بر منبر خانهٔ خدا تکیه زده بود، می کرد، گفت : _چرا روی منبر نشسته ای و این مرد (علی علیه السلام) نشسته و با تو روی مخالفت دارد و برنمی‌خیزد تا با تو بیعت کند، آیا دستور نمیدهی تا گردنش زده شود؟! عمر هم خوب میدانست که محال است از پس قهرمان خیبر ، پهلوان عرب و‌کشنده ی عمروعبدود، همو که ندای آسمانی چنین خواندش «لافتی الا علی و لا سیف الاذوالفقار» ، برآید ، اما چون اسدالله را دربند و به دور از ذوالفقارش میدید ، چنین جسارتی پیدا کرده بود . امام حسن و امام حسین علیه السلام که کودکانی بیش نبودند و مانند جوجه هایی دو طرف پدر را گرفته بودند با شنیدن این سخن شروع به گریه نمودند. علی علیه السلام آن دو بزرگوار را به سینه چسپانید و فرمود : بگریه نکنید عزیزانم، و با اشاره به ابوبکر و عمر ادامه داد : _این دو نمی توانند پدرتان را بکشند. در این هنگام که قحطی مردان زمانه بود، ام ایمن که روزگاری قبل پرستار پیامبر صل الله علیه واله وسلم ،بود و حقیقت را با چشم و گوش خود دیده و شنیده و با عمق جان حس کرده بود،از جا برخاست و جلو آمد و رو به ابوبکر گفت : _ای ابوبکر، چه زود حسد و دورویی خود را ظاهر کردید! هنوز حرف در دهان ام ایمن بود که عمر به اطرافیانش دستور داد که او را از مسجد خارج کنند و بلند گفت : _ما را با زنان کاری نیست. حال که عزمشان را جزم کرده بودند تا حقیقت را مکتوم دارند، حقیقتی که همه از آن باخبر بودند و هرکدام به دلایلی سعی در فراموشی آن داشتند، با حرکت ام ایمن، خون مردانگی بعضی از یاران حیدر کرار به جوش آمد و «بریدهٔ اسلمی» برخاست و‌گفت : _آیا به برادر پیامبر و پدر فرزندانش حمله میکنید درحالیکه تو همان کسی هستی که از میان قریش ،شما را خوب می شناسیم و رو به ابوبکر و عمر کرده و ادامه داد: _آیا شما همان دو نفری نیستی. که پیامبر صل الله علیه واله وسلم به شما فرمان داد تا خدمت علی علیه السلام بروید و به ریاست و امیر بودن او بر مؤمنین سر تسلیم فرو آورید؟ یادتان است که شما در جواب این حکم رسول الله ،گفتید : آیا این امر ، دستور خدا و رسول است؟ و آن حضرت فرمودند :آری...
گفت: _ببین شیخ این قصه سر دراز دارد... همین قدر بدون اینا دنبال خوشتیپ های مُلَبَسی هستن که از طریق اونها روضه‌های خودشون رو برای مردم بخونن! ابروهام رو کشیدم تو هم و دستی به محاسنم کشیدم و با اشاره به صورتم گفتم: _سید هادی چرا اینطوری فکر میکنی؟! این چهره.ی دلبر که ازش حرف میزنی که محاسنش یکی بود، یکی نبودن! بعد هم من که هنوز ملبس نشدم! تازه ما باید افتخارمون روضه خونی باشه مگه غیر از اینه! گفت: _دلبر جان!!! اولا: که این جماعت صبرشون در این حدی هست که تو بود و نبودت یک دست بشه!دوما: دقت نکردی چی گفتماااااا؟! سوما: در خانه اگر کَس است یک حرف بس است... گفتم: _حاجی من که نفهمیدم اینا چکار میکنن و ماجرا چیه! ولی... ولی یه سوال شرعی ذهنم رو الان درگیر کرده؟ سید هادی درحالیکه دستش رو برای یکی از بچه‌هامون از فاصله‌ی زیاد بالا میبرد گفت: _بگو مرتضی بگوشم اخوی... لبخندی زدم و سرم رو انداختم پایین با یک حالت متشرعه‌ای گفتم: _سید جان این حرفهایی که ما و شما زدیم و بینمون رد و بدل شد، غیبت محسوب نمیشه؟! بلند زد زیر خنده... حقیقتا ناراحت شدم و اخم کردم و گفتم: _دانستن عیب نیست، ندانستن عیب است اخوی! زد به شونم و گفت: _ببخش مرتضی جان خندم عمدی نبود، من رو یاد یکی از رفقام انداختی که خندم گرفت...یه بار همین رفیقمون که بنده خدا سنش هم زیاده ،تعریف میکرد: اوایل انقلاب که از ظلم و گناه شاه و فرح زنش می گفتیم، یه فامیلی داشتیم که به ظاهر مذهبی هم بود اما خوب کاری به انقلاب و این حرفها نداشت همیشه میگفت شما چرا پشت سر شاه غیبت میکنید!!!اینطوری تمام گناه های شاه اون دنیا میفته گردن شماااااا! بنده خدا رفیقمون گفت: یه بار هم نشستم درست و حسابی باهاش صحبت کردم که وقتی ظلم و گناهی به صورت جمعی و علنی واقع شد، اونوقت نه تنها محسوب نمیشه که بیان و کردن به عهده ی افراد هست تا کمک کنن که جلوی ظلم و گناهش رو بگیرن! البته ادامه داد: که اون بنده خدا قانع نشد چون درک درستی از دین جز نگاه فردی و صرف عبادت ظاهری بیشتر نداشت!!! دستی به موهای سرم کشیدم و گفتم: _نهههههههه! ظلم و گناه!!!!! شیخ منصور و بچه هاشون!!!!! توی حوزه!!!!! خوب اگه واقعا اینها هم همینطورن که میگید، و در این حد گناه کار! چرا نمیندازنشون بیرون؟! گردنش رو کج کرد و گفت: _هر وقت جاسوس‌های تیم مذاکره کننده‌ی هسته‌ای رو انداختن بیرون، اینها رو میندازن بیرون! بعد هم اینا اینقدر زرنگ هستن که توی کارهاشون اثری از خودشون نذارن! نفس عمیقی کشید و گفت: _امان از و !!! دیگه هم ادامه نداد! کاملا گیج شده بودم... سید هادی درست توضیح نمیداد و فقط اصل مطلب رو بهم رسوند که دور و بر اینها نچرخم!!! ولی ذهن کنجکاوم، من رو حسابی درگیرم کرده بود و یه شیطنت خاصی ‌میگفت باید بفهمم قضیه و گناه امثال شیخ منصور چیه! تازه اصلا شاید سیدهادی اشتباه میکنه والا!!! هیچی بعید نیست تا خودم تحقیق نکردم.... 🌱ادامه دارد.... 🌱نویسنده؛ سیده‌زهرا بهادر 🌱https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
میچینه! 👈مسیر دوم اینکه اهل ولایت نیست که خوب تکلیفش معلومه! 👈می‌مونه یه گروه سوم که برای آروم و ساکت کردن وجدان خودشون شروع میکنن کارهای خوب کردن که عملا فایده ای نداره! یادته یه بار بهت گفتم اگر کسی مطلبی رو اشتباه بفهمه، هم خودش میفته توی چاه، هم دیگران رو هول میده توی چاه! دقیقا گروه سوم همین شیوه رو دارن یعنی دم از عشق حسین (علیه‌السلام) و حب علی (علیه‌السلام) میزنند، ولی اهل ولایت و اطاعتشون نیستند! امام حسین (علیه‌السلام) رو محصور میکنند فقط در نماز! فقط در عطش! فقط در زخم های بیشمار سر نیزه همین! ولی نمیگن برای چی این همه زخم برداشت! اصلا چی یا کی باعثش شد! که خوب اینجا دیگه امثال ما اگر راه و هدفشون درست باشه باید کنن باید بدن! هر چند سخته ولی شدنیه! گفتم: _مهدی بصیرت واقعا یعنی چی؟! با لحن خاصی گفت: _به قول استادمون:"بصیرت یعنی بدانی چه میخواهید! تا بدانی چه باید با خودتان داشته باشید!" گرفتی اخوی!؟ نگاه مطمئنی بهش کردم و گفتم: _من میدونم چی میخوام! میدونم چی باید با خودم داشته باشم! اصلا برای همین اومدم قم! اگر تا قبلا فقط دوست داشتم تمام ابعاد دینم رو یادبگیرم از سیاست و اقتصاد و خانواده و هنر و فلسفه ومعنویت تا هر چیزی که به زندگی و زنده بودنم مربوط میشه که هم خودم استفاده کنم، هم به دیگران یاد بدم و درست زندگی کنیم، الان بعد از این ماجراها عزمم رو جزم کردم تا انشاالله هم به مقصد برسم، هم به مقصود... مهدی بهم گفت: _شیخ مرتضی حالا که شما میدونی چی میخوای، میدونی هم چی باید با خودت داشته باشی، حواست باید خیلی جمع باشه توی این مسیر ممکنه باز هم ببینی افرادی که اومدن توی این لباس! ممکنه خیلی‌ها سد راهت بشن، ممکنه گاهی به جای اینکه ازت بخوان روضه‌ی خودشون رو بخونی و با قمه بزنی توی سرت، فقط بگن سکوت و سازش کن همین، رنگ‌ عوض میکنه و برای همراه کردن دیگران با خودش از هیچ چیزی دریغ نمیکنه! و ضمنن یادت باشه این لباس اینقدر تقدس داره که با چهار تا منافق و جاهل رنگ مقدسش عوض نمیشه! همونقدر که ازش سو استفاده شده، صد ها برابر باهاش کار شده، تلاش شده و مسیر رو نشون داده... بخاطر همینه دشمن اینجا رو هدف قرار داده یه طلبه‌ی خوب که برای رضای خدا کار میکنه میتونه دست صدها نفر رو بگیره و چهره‌ی خیلی از این منافق‌ها را روکنه!اما دقت کن، کسی که برای رضای خدا مشغول انجام وظیفه هست توقع این رو نداشته باشه که مورد قبول همه قرار بگیره! به قول حضرت امام(رحمه‌الله‌علیه): "هیچ امری مورد قبول همه نیست!" نفس عمیقی کشید و ادامه داد: _مرتضی ما مکلف به هستیم، نه مامور به ! تمام مسیر برگشت کلی باهم صحبت کردیم، مهدی از داشتن بصیرت، از قدرت نفوذ، از تخریب، از نفاق، از منفعت طلبی گفت و حرف ها زد... تک تک جملات مهدی رو توی ذهنم ثبت کردم و میدونستم مسیر پر فراز و نشیبی دارم اما به قول آقامون امام علی (علیه‌السلام): "هر که نهایت تلاش خود را برای رسیدن به هدف به کار گیرد به خواسته اش می رسد." و من مصمم برای رسیدن به هدف.... ☘☘پایان☘☘ 🌱نویسنده؛ سیده‌زهرا بهادر 🌱https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌱🌱🌱🌱🌱🌱