eitaa logo
کلبه عُشاق
4.8هزار دنبال‌کننده
798 عکس
452 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
❈یاهو❈ امام على(ع): ✨«ماعُبِدَاللّه‏ بِشَىءٍ اَفضَلَ مِن الْعَقْل ..... مع الله‏ِ مِن العِزمَعَ غیرِه...» ✍«خداوند با چيزى بهتر از عقل عبادت نشده است وعقل كسى كامل نشودمگر در او چند خصلت باشد:كفروبدى از اوانتظار نمى‏رود، رشدوخوبى در او اميد مى‏رود،زيادى ثروتش بخشوده وزيادى سخنش نگه داشته شده است، بهره او از دنيا تنها غذاى روزانه است،در طول زندگى از دانش سير نمى‏شود،خوارى را با خداوند از عزّت با ديگران، بيشتر دوست دارد...»💫 📚كافى،ج ۱،ص۵۴ ------- (ابقاه الله) 🎤«عبادت از روی معرفت یعنی این‌که عقل انسان بیدار شده باشدو'وهم‌'انسان ضعیف شده باشد.حجابِ‌'وهم‌'از روی عقل کنار رفته باشدوسلطنت مملکت وجود انسانی در تحت عقل الهی قراربگیرد»🙏🙇‍♂ 🔽برگرفته از 🆔@moravej_tohid www.moravejtohid.com   کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
4_5987870140807517319.mp3
3.94M
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله:💕 ✨«وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنٍ لِی في الصَّلاة»👀 🎤در محضر (دامت برکاته) 🔽 برگرفته از جلسهٔ 🆔 @moravej_tohid 🌐 www.moravejtohid.com     کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
👆ادامه داستان👇 #یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی #توحید_عشّاق 🖌 📕 🟣 فصل
بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی فصل ۵۷ از قولِ ‌📖 🖌 .....با خنجرِ جیبی ام روی میز را خط خطی میکردم. هرچه به در، چشم‌دوختم، پیدایش نشد. عُمدتاً کارها را افرادِ ناشناس، سفارش میدادند. نصفِ دستمزد، پیش! و مابقی بعداز اتمامِ کار.🤒 اینجا قهوه خانه ای بود که عمدتاً نجف جرئت آمدن به آن را داشتند. ناگهان صدای زنگوله درِ قهوه خانه به گوشم خورد.غریبه بود دستار را طوری دورِ صورتش پیچیده بود که فقط چشم هایش را میدیدم. با شکمی برآمده و دشداشه ای سفید.👤 مکثی کرد و به سمتم آمد و گفت:قاسم! گفتم:کارِت را بگو! گفت:پول خوبی در انتظارت است! به قهوه چی اشاره ای کردم که دو شیشه زهرماری بیاورد. _نوع کار؟🤔 پس از سکوتِ کوتاهی گفت: گفتم:قیمتِ کار به ارزش کسی که سر به نیست خواهد شد، تعیین میشود.🗡 قهوه چی شیشه های را آورد.یکی را برداشتم و آمدم بخورم.🍻 که با عصبانیت گفت: چه غلطی میکنی؟! _کوری؟میخواهم مشروب بخورم. شیشه مشروب را از دستم گرفت و محکم به زمین کوبید و گفت: نجاست خوری در کنار مرقد (علیه السّلام)؟!😡 او که بود که جرئت میکرد اینطور با من حرف بزند؟ ازآنجا که سکه های برق درخشانی داشت، نخواستم معامله را به هم بزنم. گفتم:کیست و کجاست؟ _همین حوالی است. زیاد وادی السّلام می رود،همانجا کارش را یکسره کن. سکه ها رو بسمت خودم کشیدم و گفتم:این نصف معامله است. باصدای خَش دار گفتم: اسم؟ _یک است.👳‍♂ فرقی نمیکند، اسم؟؟ کمی به لرزه افتاد، اما بسرعت گفت: قاضی! اسم سیّد علی قاضی را که شنیدم برق، سرتا پای وجودم را گرفت.در حالیکه قلبم بشدّت شروع به تپش کرده بود. را از غلاف بیرون کشیدم و با تمامِ قدرت در میز فرو کردم.🔪 سکه هایش را در مقابلش کوبیدم و با فریاد گفتم:من شرابخوارم و بی نماز و اهل هرچی بگویی هستم، مَردک.🥷 اما قاضی کُش نیستم.قاضی و آدم است. صدهزار سکه هم بدهی انجام نمیدهم. ضمناً دست کسی هم به او برسد، خودم سر به نیستش خواهم کرد. بدون آنکه به پشت سرم نگاه کنم، درِ کافه را محکم به هم کوبیدم و بی هدف در کنار شهر،شروع به قدم زدن کردم. قاضی چند باری مرا نصیحت کرده بود.هر بار که میخواستم روالم را عوض کنم، گرسنه در وجودم می یافتم که خشم و شهوت،غذای هر صبح و شامش بود. 🧟‍♂🥶 با اینکه به نصیحت هایش گوش نمی دادم اما از نشستن در کنار او لذت میبردم و به من آرامشِ عجیبی می داد. ، قاعده نمی شناسد؛از وقتی مُشت روی میز کوبیدم، لحظه به لحظه گرمای در وجودم بیشتر میشد.💞 خودم را به کنارِ شهر که منتهی به قبرستانِ میشد، رساندم. همانجا در حالی که چشم به گنبد حرمِ دوخته و به دیوار شهر تکیه زده بودم، به خواب رفتم.🚼 با دستی که به شانه ام میخورد از خواب بیدار شدم. سُرخیِ طلوع آفتاب بود که چشمانِ حیرت زده ام را التیام میداد.سرم را بالا گرفتم تا ببینم چه کسی جرئت کرده را از خواب بیدار کند! آقا سیّد علی بود.📿 با خنده ای که بر لب داشت گفت: سلام قاسم! دیدم اینجا خوابت برده، گفتم بیدارت کنم نمازت را بخوانی. سرم را خاراندم و گفتم: آقا آفتاب زده ،فردا صبح میخوانم. با خنده گفت: بنشین میخواهم چیزی بگویم.🧎‍♂ با دستپاچگی و خوشحالی ازینکه هیچ وقت از با من احساس کسرِ شان نمیکرد،نشستم و گفتم: چشم آقا سیّد،بفرمایید! پیرمرد دستش را روی شانه ام گذاشت و در کنارم نشست و گفت:قاسم تو مرا دوست داری؟ _آقا بر منکرش لعنت. به دیوار تکیه داد و گفت: من اگر چیزی بگویم میدهی عمل کنی؟ باسرعت گفتم:آقا شما جان بخواهید.🤝 جان نمی خواهم قاسم!چیزِ دیگری میخواهم. حاضر بودم هرکاری بگوید انجام دهم.برای همین گفتم:جان بخواهید آقا، امر شما مُطاع است. قاضی دستش را روی پایم گذاشت و گفت:....👋 ادامه دارد.....انشاءالله🔜 برگرفته از: داستانی بر اساس زندگی آیت الله کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
مستند صوتی شنود - 12.mp3
16.69M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۲ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. 🔻 عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود. 🔻 زبان ترکی را متوجه شدم 🔻 تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند 🔻 گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد. 🔻 خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد. کانال معرفتی 🌙 https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
📍آب انبار کازرونی 🔹️همراه شبکه اطلاع رسانی مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد باشید. ایتا | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام  | وب سایت کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
4_5891101800324403935.mp3
2.89M
«اطاعت عاشقانه امام زمان (عج)» 🎤در محضر (طال‌عمره) 🔽برگرفته از جلسهٔ 🆔@moravej_tohid www.moravejtohid.com
کلبه عُشاق
#یذَره_کتاب بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی #توحید_عشّاق فصل ۵۷ از قولِ #قاسم_فاسق
بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی فصل ۵۷ از قولِ 📖 🖌 (پایانی) قاضی گفت: قاسم تو بارها به من ابراز کرده‌ای❣ حالا من می‌خواهم به تو کاری بگویم که انجام دهی. در حالی که گیج شده بودم گفتم: روی چشمم سیّد آقا بفرمایید. گفت: قاسم از امشب بلند شو و بخوان. 😳 نفسم در سینه حبس شد.چشم هایم را که گرد شده بود به چشمانش گره زدم و پس از بُهتی طولانی گفتم: آقا شما که می‌دانید من اصلاً نماز نمی‌خوانم چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم. _قرارمان چه شد؟ آقا من شب‌ها تا دیر وقت در قهوه خانه هستم و صبح اصلاً بیدار نمی‌شوم که بخواهم حتی نماز واجبم را بخوانم.🤒 دو دستی تکیه‌اش را روی عصایش انداخت و گفت هر ساعتی که نیت کنی من بیدارت می‌کنم. در حالی که زبانم بند آمده بود با صدایی که می‌لرزید گفتم: آقا شما مگر می‌دانید خانه من کجاست؟ نه قاسم. تو نیت کن من می‌دانم چطور بیدارت کنم. 👊 دیگر قفل شده بودم.در حالی که نمی‌دانستم باید چه بگویم ردِ چشمِ او را که به گنبد حرم گره می‌خورد پی گرفتم. به حرم چشم دوختم بی‌اختیار گفتم: روی چشم آقا... دستی بر شانه‌ام زد و گفت: من باید بروم. از جایش به آرامی بلند شد و گفت: خداحافظ قاسم. از جایم برخاستم با او خداحافظ کردم و به قدم‌های کُندی که برمی‌داشت خیره شدم تا از دروازه شهر به سمت خارج شد.🧑‍🦯 آن روز را مثل کسی که تازه چشم به دنیا باز کرده باشد و هیچ نداند چه خبر است گذراندم. 🤷‍♂ شب به خانه رفتم دشداشه‌ام را درآوردم و به سمت رختخواب رفتم. به اتفاقاتی که از شب قبل برایم افتاده بود فکر می‌کردم. آن مرد که بود که از من میخواست قاضی را بکشم؟و قاضی که بود که از من می‌خواست نماز شب بخوانم؟✨⁉️‼️ اصلاً من که بودم که در میان این تناقض‌ها و تقابل‌ها چون پَر کاهی در هوایی از این طرف به آن طرف می‌رفتم؟ آن کشش و میل که مبدا آن مجهول بود و مرا در آغوش خویش کشیده بود رهایم نمی‌کرد.🧲 چرا باید به حرف قاضی گوش می‌دادم؟ ‌ پِلک هایم سنگینی می‌کرد و خواب، مرا در هم می‌ربود.تنها دلیلی که برای بیدار شدن در شب یافتم شعله بود که از آن پیرمرد در وجودم روشن شده بود... 🪶 ساعتی گذشت برخلاف هر روز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم در نیمه شب بیدار شدم. چقدر را کم دیده بودم.همیشه در این ساعت‌ها زیر سقف قهوه خانه‌ها مشغول گذران عمر بودم. نور عجیبی داشت. 🌖💐 از جایم بلند شدم شحاطه ام (دمپایی) را پا کردم و به سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به پا شده بود؟! انعکاس تصویرم را که دیدم احساس کردم هزاران سال است که خود را نمی‌شناسم. من که بودم؟قاسم فاسق که بود؟🗡 چشمانم را رو به آسمان گرفتم و گفتم:خداوندا !قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکرِ درگاهت خواهد بود.😔🤝 در همان دَم که سرزمینِ وجودم را چون بیابان می‌یافتم را در پرده خیالم دیدم که چون جرقه ای از قلب خورشید جدا می‌شد. و سرتاسر این زمین ظلمانی را روشن می‌ساخت... . باور نمیکردم که عشق به پیرمردِ فقیرِ لَنگی که او را و می خواندند، منجر به پذیرفته شدن در درگاه حسین بن علی(علیه السّلام) شود.💘 سیّدعلی آیینه ای بود که من حقیقت خویش را در او مشاهده میکردم. باورم نمیشد؛ اما آری، گویا مرا پذیرفته بودند... . برگرفته از: داستانی بر اساس زندگی آیت الله کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
تکیه‌گاه من.mp3
7.59M
در مسیر بندگی 1405 داستان زیبای توکل حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن www.ostadaali.ir کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مروج توحید
4_5791633329866409929.mp3
30.94M
🎙 جلسه بیست و سوم در محضر 🆔 @moravej_tohid
خطبه ۷۸ .....خدایا ببخشای آنچه را که با به تو نزدیک شدم، ولی با آن را ترک کردم. خدایا ببخشای نگاه های اشارت آمیز و سخنان بی‌فایده و خواسته‌های بی‌ موردِ ، و لغزش‌های را . 👅 🫀 برگرفته از کتاب نهج البلاغه کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
هدایت شده از مروج توحید
4_5999111500445258261.mp3
4.92M
✨«جوانمردی به خاطر خداوند» 🎤در محضر (دامت برکاته) 🔽 برگرفته از جلسهٔ 🆔 @moravej_tohid 🌐 www.moravejtohid.com      •┈•✺🔹مروج توحید🔹✺•┈•
4_5987870140807517316.mp3
3.43M
✨«علت تامه در گناه» 🎤در محضر (دامت برکاته) 🔽 برگرفته از جلسهٔ 🆔 @moravej_tohid 🌐 www.moravejtohid.com     کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
✍بررسی مَنشا عشقهای و عشقهای 🧔‍♀ 🔛 👩‍🦰 _عشق خیالی یا حیوانی: 💔 __________❤️‍🩹 آنستکه انسان، عاشقِ جسمِ کسی شود و جذب زیباییهای ظاهری آن گردد. در اینجا معلوم استکه وقتی جسم از بین برود، این عشق هم از بین میرود. برای همین است که اگر عاشقی با معشوقش در خانه ای باشند و ناگاه معشوق کند و بمیرد. عاشق، وحشت میکند و او که آرزویش این بود که شبی را تنها با معشوقش به صبح آورد، اینک اصلا حاضر نیست تا صبح در کنارِ جسدِ او بخوابد.😱😵‍💫 اگر بخواهی حقیقت این عشقها را بدانی باید بگویمت که ما وقتی به اشیاء و افراد نگاه میکنیم تصویری از آنها در آینه خیال ما می افتد. یا صدایی را که میشنویم، صورتی از آن صدا در خیال ما می افتد. همینطور غذایی را که می چشیم. یا بو و طعم یا زِبری و نرمی که لمس میکنیم، صورتی از آن بو یا طعم و زبری و نرمی در خیالِ ما می افتد. که این صورتهای در خیال، میشوند ما به افراد و اشیاء و اصوات و اذواق و روایح و ملموسات.🤯 آنگاه در میان صورتهایی که واردِ خیالِ ما می شوند، بعضی از آن صورتها با دستگاهِ خیالِ ما تناسب دارند و بعضی ندارند. برای همین است که ما از چهرهِ بعضی افراد خوشمان می آید و چه بسا یکنفر در نزد این شخص زیباست و در نزد شخص دیگر زشت است. این صدا در نزد یکی زیباست و نزد دیگری زشت. یکی از این بوی عطر لذت میبرد و یکی نه. یکی ازین طعم خوشش می آید و دیگری ازآن متنفّر.🤷‍♂ بقول شیخ اجلّ سعدی: 《معشوقِ من آنست که نزد تو زشت است》👹 .....لذا اگر عشق مردها و زنها به یکدیگر از تناسبِ اسمی(منظور اسماء الهی) برخیزد با توجه به ثابت بودنِ اسمی،این عشقِ مرد و زن به همدیگر،برای همیشه و تا آخر و ثابت می ماند. اما وقتی زن و مرد تناسب اَسمایی نداشته باشند.و عاشق همدیگر بشوند. در این حالت، شیطان از ناحیه ای بسیار مخفی و پوشیده، بر انسان شروع به تلقین میکند که این زن یا مرد تمام نقص وجودی تو را از بین میبرد و تو در کنار او به آرامش میرسی. اما از آنجا که ، دائمی نیست. این صورت بتدریج زینت خود را از دست میدهد. و او میبیند که دلش از معشوق زده شده است.🤦‍♂🤢 لذا به این عشقها، یا تسویلی میگوییم که همان عشقِ است. منشاِ این عشق،همین عالمِ طبیعت است.که نفس، با قوه بینایی خود شکل ظاهری زنی را میبیند و صورت از این قوّه به قوّه خیال مخابره میشود. و در خیال صورتگری میگردد و اینجاست که این قوّه (مثلا بینایی)، کارگاهِ شده و این قوّه را چنان تحتِ تصرف خود قرار میدهد که خیال، آنطور که شیطان میخواهد تصویرسازی کند و عاشق به اشتباه بیفتد. و در این عشق رابطه انسان با ملکوتِ خودش قطع میشود.🙅 عشق حقیقی _____ ادامه دارد... انشاءالله👋 برگرفته از: نویسنده: علامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری(طال عمره) کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
جلسه چهل و چهارم در محضر 🔻شروع از بیت : دقیقه ۱ شاه از آن اسرار واقف آمده .... 🔻 عناوین : 🔹(۳:۰۰) نفاق انسانها در مقابل خداوند 🔹(۶:۰۰) ریشه رواج ربا در جامعه 🔹(۱۷:۰۰) امام زمان عج، ناظر اعمال انسانها 🔹(۲۲:۰۰) قلب امام زمان عج ، کارگاه بخت انسانها 🔹(۲۴:۰۰) نیرنگ با مخلوق ، نیرنگ به خالق است 🔹(۳۱:۰۰) حکایت حضرت سلیمان و عقل باطن بین بلقیس 🔹(۳۶:۰۰) چشم ظاهر بین کفار 🔹(۳۷:۰۰) تحول روحانی فضیل عیاض با شنیدن یک آیه از قرآن 🔹(۴۰:۰۰) صرف عمر انسان در طلب عنایت 🔹(۴۴:۰۰) انسانهای اسرافیل خو 🔹(۴۹:۰۰) قوام وجود انسان به نور است 🔹(۵۰:۰۰) اهمیت ماه مبارک رمضان در تحول روحانی انسان 🆔 @moravej_tohid
کلبه عُشاق
#طبّ_روحانی ✍بررسی مَنشا عشقهای #خیالی و عشقهای #حقیقی 🧔‍♀ 🔛 👩‍🦰 #قسمت_اول _عشق
✍بررسی منشاء عشقهای و عشقهای ...واما عشق حقیقی: 💞 ____💖 حقیقتِ این عشق چیزِ دیگری است. موجودات مادامی که در علمِ خدا بودند. هر گروهی که از همسانیِ اسماء اصول برخوردار بودند با هم در یک گروه قرار داشتند واز اینکه در کنار یکدیگر بودند از شور و شعف سرشاری برخوردار بودند. اما چون از آن بریده شده اند (به امرِ کُن، از آن مقام اعلی تنزل کردند) اعیان تبدیل به ارواح شده، گرفتار وضع جدیدی شدند. چرا که ارواح برای بازگشتِ دوبارهِ خود به نیِستانِ علمِ خدا لازم بود که به عمل صالح بپردازند و عمل با جسم انجام می‌شود و این بود که روح می‌بایست جسمی بسازد که با آن بتواند به انجام اعمال صالح بپردازد. 🧎‍♂📿 ولی روح که مستقیماً نمی‌تواند جسم را از خود ظهور دهد... . اینجا بود که روح مجبور شد را اِنشاء کند که از سویی با خودش سنخیت داشته باشد و از سویی با جسم. که این موجودِ واسطه، است. و نفس از جهت ذاتش که مجرد است با روح سنخیت داشته و از جهت اینکه در انجام فعل محتاج ماده است با ماده و جسم سنخیت دارد. اینجاست که روح، نفس را وادار می‌کند که توسط جسم به عمل صالح و عبادات اقدام کنند تا در نتیجه روح، عروج یافته و بالا برود. و به نیِستانِ اعیان و اسماء برگردد. 💫 ... بعد از ظهورِ نفس توسط روح، این نفس به عوض اینکه بدنبال حوائج جسم برود تا جسم را اداره کند و در خدمت روح درآورد. متاسفانه نفس رفت تا از جسم استفاده کند که هرچه بیشتر او را به اَشربه خنک و اَطعمه لذیذ و اَلبسه رنگارنگ و مرکبهای زیبا و مُدرن و خانه های بزرگ و زیبا و الی غیر سوق دهد.🛺⛺️ چراکه گفتم که یک نیاز مهمِّ نفس، کسبِ است. و همانجایی که نفس به دنبال علم می‌رود برای کسب لذتِ علم است.🎓 آنجا هم که به دنبال عبادت می‌رود برای کسب لذتِ بهشت است. و اینجا بود که نفس، شوهر خود را بکلی فراموش کرده و حاجت را که روح باشد را نادیده گرفت. 【این مورد فراموشی شوهر (روح) توسط نفس را میتوانید در کانال عشاق، داستان مثنوی را بزنید و بخوانید و لذت ببرید 】 در اینجا البته که یکی از قوا و نفس است. و البته چون که نفس هنوز نفسی حیوانی و در مرتبه طبیعت است لذا این عقل، است و نمیتواند روح را بدرستی بشناسد.ولی با خود میگوید: اگر نفس که مادر من است فقط بخواهد بدنبال کسب لذتهای خودش باشد، قیامتی و حساب و کتابی هم هست. لذا مادر را نصیحت میکند. در اینجاست که مادر، جسم را وادار به عبادت میکند. ولی باز هم این عبادتها نمی تواند این مادر(نفس) را به روح برساند چرا که بین نفس و روح، حجابهای سهمگین (دنیایی) وجود دارد.ضمناً نفس چون روح را بکلی فراموش کرده پس نمی تواند در انجام عبادات، نیت سِیر(بالا رفتن) روح را بنماید. علاوه بر این که فرزند دیگرِ نفس و نفس است. نمیگذارد که مادر به حرفهای برادرش که عقل باشد،گوش فرا دهد و میخواهد که در دنیا بماند. 👩‍👧‍👦 نیازهای جسم و نیازهای عقلی و نیازهای نفسی در کتاب توضیح داده شده است. ...و اما نیازِ یا نیاز روحانی که همان نیاز به انسانی است که خلاءهای روحی او را پُر سازد. نیاز به انسانی که با او سِنخیت اسمی دارد تا با او شده و سَر در کنارش نهد و آرام گیرد.💯 ریشه این نیازِ روح را قبلا توضیح داده ام.و یگانه گوهرِ دریای احدی و درّ یتیم بحرِ احدی(صلی الله علیه و اله) فرمود: 🕋 ارواح در علمِ خدا، ...در دستجات جداگانه قرار یافته اند.اما چون به عالمِ تنزل یافتند یکدیگر را گم میکنند و اگر یکی از آنها توانست دیگری را بشناسد با او اُنس گرفته و با او پیدا میکند.🫂 ابتدا بگویم که نیازِ روح در همه انسانها پدید نمی آید. و اغلبِ آنها تا آخرِ عمر، مشغول کارهای دنیایی و انسانهای دنیایی هستند تا آنها را در دنیایشان یاری دهند و بس. ..... اما گروه سومی هم هستند که نیازشان به یک انسانِ دیگر از جهت این استکه او را بکلی از این حیاتِ دنیا برکَنَد و به ازل باز گرداند. 🔝 این نیاز، نیاز به یک نبیّ است تا روحِ او را از صندوقِ وجود طبیعی آزاد کند. 💗 ای خدا بفرست قومی روح مند/ تا ز صندوق بدنمان واخرند/ ✨✨✨ خلق را از بند صندوق فسون/ که خرد جز انبیای مُرسلون/ ✨✨✨ نیاز به یک است تا روحش را آزاد سازد. زین سبب پیغمبر با اجتهاد/ نام خود وانِ علی مولا نهاد/ ✨✨✨ گفت هرکس را منم مولا و دوست/ ابن عمّ من علی، مولای اوست/ ✨✨✨ کیست مولا، آنکه آزادت کند/ بند رقّیت ز پایت وا کند/ برگرفته از: نویسنده: (طال عمره) کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
🔸 نی، نفس انسان است که سفر اوّل را تمام کرده و خود را از دنیا تخلیه نموده، و اکنون خود را به زیور روح تحلیه نموده است. /صفحه ١٢٢ نویسنده: (زید‌عزه) ↩️لینک خرید کتاب https://B2n.ir/Hpahlevani -------------------------------------
✨لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا✨ 👌او تمام موجودات را شماره فرموده و عدد آنها را می داند. 🧮 🔔مريم(94) ________________ همراه با تلاوت قرآن، ترجمه فارسی و انگلیسی، قبله نما، اوقات شرعی و قابلیت جستجو در آیات و ترجمه‌ آن‌ها ⬇دانلود از طریق لینک زیر: http://mojezehapp.ir کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
🌴 خطبه ۷۶ صفات بنده پرهیزکار: خدا رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه بشنود خوب فرا گیرد و چون هدایت شود،بپذیرد. دست به دامن هدایت کننده بزند و نجات یابد. مراقب خویش در برابر پروردگار باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد و عمل نیکو انجام دهد. ذخیره‌ای برای آخرت فراهم آورد و از گناه بپرهیزد. همواره اَغراض دنیایی را از سر دور کند و درجات آخرت را به دست آورد. با خواسته‌های دل مبارزه کند آرزوهای دروغین را طَرد کند.(نفی تفکرِ ایدئالیسم یا خیال پرستی) و استقامت را مرکب نجات خود قرار دهد و تقوا را زاد و توشه روزِ مُردن گرداند در راهِ روشنِ هدایت، قدم بگذارد و از راه روشن هدایت فاصله نگیرد چند روز زندگی دنیا را غنیمت شمارد و پیش از آنکه مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد و از اعمال نیکو توشه آخرت برگیرد. 🌷❤️🌷 کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
هدایت شده از مروج توحید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏏️ قرائت دعای فرج امام زمان (عج) (دامت برکاته) "یامهدی" «اللّهُمَّ أَقْبِلْ إِلَيْنا بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا إِلَيْكَ، وَانْظُرْ إِلَيْنا نَظْرَةً رَحِيمَةً نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرامَةَ عِنْدَكَ ثُمَّ لَاتَصْرِفْها عَنَّا بِجُودِكَ» خداوندا، به جلوهٔ کریمت به سوی ما روی آور و تقرّب و توسل ما را به سویت بپذیر و به ما نظر کن نظری مهربانانه تا کرامت را نزد تو، به وسیلهٔ آن نظر به کمال برسانیم و آن نظر مهربانانه را به حق کرمت از ما مگیر. 📖 فرازی از دعای ندبه ❇️ لبیک یامهدی 🆔@moravej_tohid 🌐www.moravejtohid.com           •┈•✺🔹مروج توحید🔹✺•┈•