eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
44 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🔵انقلابی‌گری و نهج البلاغه [اگر] ما بخواهيم به مردم بگوييم: شما انقلابي باشيد، آقايان! با سفارش و موعظه حلّ نمي‌شود. انقلابي بودن مثل درس‌هاي مجلس ترحيم و مجلس فاتحه نيست كه انسان با سفارش حلّ كند. انقلاب، حداقل يك علم قوي غني مي‌خواهد؛ مثل نهج‌البلاغه. آیت الله 🍀 درس اخلاق- ۱۳۹۶/۰۲/۰۷ ، شماره 34 https://t.me/Banahjolbalaghe
بسم الله 🔵پشیمانی بی‌فایده 🔹در آستانه جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام از خواستند که در جنگ جمل شرکت و ایشان را همراهی کند. عبدالله بن عمر آن روزها به بهانه اینکه من در این جنگ حق و باطل را تشخیص نمی‌دهم از شرکت در این جنگ خودداری کرد. (الجمل، شیخ مفید ص 96) 🔸عبدالله بعدا از همراهی نکردن با علی علیه السلام پشیمان شد (اسد الغابة ج 3 ص 238) و در هنگام مرگ می‌گفت: هیچ آرزویی در دلم باقی نمانده جز آنکه با آن فئه باغیة (گروهک یاغی) جنگ نکردم (همان ص 612) در جایی دیگری نیز گفته است هیچ چیزی آزارم نمی‌دهد الا اینکه همراه با علی به جنگ آن یاغیان سرکش نرفتم. (همان) ، شماره 64 https://t.me/Banahjolbalaghe
بسم الله 🔵دیرباوری نسبت به سخن سخن‌چینان 🔵فریب رسانه‌ها را نخوریم لاتَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ () در باور کردن [سخن] سخن‌چینان عجله نکن چون سخن چین خیانتکار و فریب دهنده است هرچند خودش را به خیرخواهان شبیه بکند. چند نکته: 1️⃣حضرت نفرموده اند که سخن سخن چین را رد کن، بلکه فرموده اند "در تصدیق آن عجله نکن" چون به هر حال ممکن است سخن چین هم راست گفته باشد. 2️⃣منشأ فریب خوردن ما از سخن چینان همین اعتمادی است که است که به سخن چین پیدا می‌کنیم! سخن چین با عنوان سخن‌چینی، سخن‌چینی نمی‌کند بلکه با تابلو خیرخواهی سخن‌چینی می‌کند و ما نباید فریب این تابلو را بخوریم (و إن تشبّه بالناصحین)! 3️⃣از اینکه امام علیه السلام این سخن را به جمله‌ی «أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْر» عطف کرده‌اند، معلوم می‌شود که یکی از عوامل کینه‌ورزی حاکمان با مردم همین گوش سپردن به گزارشها و ها و ... است. 4️⃣یکی از مصادیق مهم سخن چینی در عصر ما ها هستند، که بنابر فرمایش حضرت نه باید سخنشان را رد کرد و نه با عجله قبول کرد بلکه چنانکه قرآن کریم نیز فرموده باید درباره سخنشان تحقیق کرد (إن جاءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا) 5️⃣توجه کنیم که همین رسانه‌ها هم ممکن است با تابلوهای مثبت‌اندیشانه‌ای ما را فریب بدهند! این آگاهی را باید بخشی از دانست. از ، شماره 65 @banahjolbalaghe
پشتوانه‌ی روحی، معنوی و فکری، عامل اصلی حل همه‌ی مشکلات است و تأمل و تدبر در نهج‌البلاغه‌ی مولای متقیان چنین پشتوانه‌ای را فراهم می‌سازد. 👈 (کانال با نهج البلاغه فرصتی برای تأمل) 👈 @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵کلمه ذلیل چنانکه ارباب دانش لغت نیز تصریح کرده‌اند، کلمه «ذلیل» در زبان عربی هر گاه با مفاهیم ممتدی که دارای طول و بلندی هستند،هم نشین شود به معنای «قصیر» (کوتاه) به کار میرود. برای مثال به نیزه‌ی کوتاه میگویند: «رمحٌ ذلیلٌ»، و به دیوار کم‌ارتفاع میگویند: «حائطٌ ذلیل» و به اتاق کم‌ارتفاع می‌گویند: «بیتٌ ذلیل». در نهج البلاغه آمده است: اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ لَا يَمْنَعُ أَهْلَهُ وَ لَا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ ای بندگان خدا بدانید که تقوی قلعه‌اي بلند و گناه قلعه‌ای کوتاه است که نه می‌تواند جلوی حوادث را بگیرد و نه میتواند کسی را که به آن پناه آورده، حفظ کند. متاسفانه بسیاری از مترجمان بدون توجه به (collocation) و بدون تحقیق لغوی کافی، سعی کرده‌اند همان معنای عزت و ذلت را در ترجمه خود ذکر کنند! 👇نمونه‌ای از ترجمه‌های غیردقیق:👇 بندگان خدا بدانيد كه پرهيزكارى، سراىِ استوارِ "ارجمندى" و گناه كارى، سراىِ "خواري" است، 😯 ،‌ شماره 36 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵افراط و تفریط لا تَرَی الجَاهِلَ إلا مُفرطا او مُفَرِّطاً جاهل را یا در حال افراط و زیاده‌روی می‌بینی یا در حال تفریط و کوتاهی! ✍️در جنگ حضرت امیر، را به همراهی در جنگ دعوت کردند اما اسامه که دید در این جنگ باید با و و و ... بجنگد، گفت: من عهد کرده‌ام با اهل «لا اله الا الله» جنگ نکنم! (کوتاهی و ) او با اینکه امیرالمؤمنین را دوست داشت باز هم همکاری نکرد. اینکه اسامه عهد کرده بود با مسلمانان نجنگد، داستانش به یکی از جنگهای عصر پیامبر اکرم برمی‌گردد که در آن جنگ اسامه یکی از نیروهای فراری دشمن را تعقیب کرد (اسد الغابة 1/80). دشمن فراری گفت اما اسامه او را کشت. حضرت رسول، اسامه را توبیخ کردند که چرا اهلِ لا اله الا الله را کشته است؟ اسامه گفت شهادتینش شهادتین حقیقی نبود چون از ترس جانش شهادتین گفت. حضرت فرمودند که مگر از قلب او خبر داشتی؟..... (زیاده روی و ) 👈بعد التحریر: اسامه کیست؟ از که غلام آزاد شده پیامبر و فرزندخوانده ایشان بود، فرزندی به نام اسامة به دنیا آمد. اسامه در برخی از جنگهای عصر پیامبر شرکت داشت و خودش نیز مانند پدرش سخت مورد علاقه و اعتماد پیامبر بود چندانکه حضرت در اواخر عمرشان او را که جوانی بیست ساله بود، به فرماندهی سپاهی (که قرار بود برای جنگ با رومیان اعزام شود) برگزیدند. خلیفه دوم به بهانه اینکه اسامه محبوب پیامبر بوده از بیت المال سهم بیشتری به او می‌داد. خلیفه سوم نیز قطعه زمینی به او داد. شاید عادت به همین بود که موجب شد اسامه با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نکند اما گفته شده که بعدها دچار شد و به سوی امیرالمؤمنین باز گشت. ، شماره 66 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده پیشتر پستی با عنوان «علم غیب امیرالمؤمنین علیه السلام» (، شماره61) منتشر شده و در آن آمده بود که تمیم بن اسامه در برابر ندایِ «سلونی قبل أن تفقدونی» ایستاد و از تعداد موهای سرش سوال کرد و حضرت از خود به او فرمودند: در خانه‌ات بزغاله‌ای بزرگ می‌کنی که در آینده فرزند پیامبر خدا را به قتل خواهد رساند. ✍️یکی از کاربران کانال (که اجازه ندادند اسمشان ذکر شود) درباره همان پست برایم نوشته‌اند: در منابعی مانند کامل الزیارات، امالی صدوق، عوالم العلوم و مدینة المعاجز به جای تمیم بن اسامه نام ذکر شده است. شما نام را در چه منبعی یافته‌اید؟ ◀️بنده برایشان نوشتم که در ج 10 ص 14 و 15، این واقعه را به نام تمیم بن اسامه ثبت کرده است. ولی از آنجا که در منابع دیگر نام پدر عمر بن سعد نیز ثبت شده، ممکن است چنین واقعه‌ای درباره سعد بن ابی وقاص نیز تکرار شده باشد. ، شماره 31 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵چهار پیامد و سختگیری حاکمان حاکمان در اداره امور مربوط به شهروندان ممکن است گاهی مرتکب ظلم بشوند. در برخی از جاهای نهج البلاغه به اشارات و تصریحاتی شده است که چهار مورد از آن عبارت است از: 1️⃣آوارگی و جلای وطن ( و غیرمغزها) در ، امیرالمؤمنین علیه السلام حاکم را از سختگیری (العَسف) و ظلم (الحَیف) بر مردم نهی کرده و در ضمن آن فرمودهاند: موجب میشود مردم جلای وطن کنند (فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ) 2️⃣شیوع و در به سرداران لشکر نوشته‌اند: حاکمان سابق مردم را از حقشان بازداشتند و در نتیجه مردم مجبور شدند با دادن حق خودشان را بخرند(أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ). 3️⃣ و اقدام نظامی در همان نامه به والی فارس نوشته‌اند: ستم مردم را وادار به اقدام نظامی علیه حکومت می‌کند (وَ الْحَيْف يَدْعُو إِلَى السَّيْف) 4️⃣ در همان نامه به سرداران نوشته‌اند تنها چیزی که موجب نابودی حکومتهای قبل شد همین بود که مردم را از حقشان بازداشتند و مردم مجبور شدند حقشان را بخرند(إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ) ، شماره 67 https://telegram.me/banahjolbalaghe
میلاد امام حسن عسکری گرامی باد @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵پیامد و سختگیری حاکمان (چهار پیامد دوم) در پست قبل (، شماره 67) چهار مورد از پیامدهای ظلم و سختگیری حاکمان ذکر شد. در این پست به چهار مورد دیگر از این پیامدها که در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام دیده می‌شود اشاره می‌شود: 1️⃣ در به نوشتهاند: هیچ عاملی بیشتر از نیکی حکومت به مردم و تخفیف به آنان و کنار گذاشتن اجبار و سختگیری نمی‌تواند موجبات حسن ظن آنان به حکومت را فراهم آورد.( لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُم) مفهوم این سخن آن است که وقتی حکومت مردم را به چیزی وادارد کند که علاقه ای به آن ندارند، مردم هم به حکومت بدگمان میشوند. 2️⃣ حاکمان 3️⃣ 4️⃣نزدیک شدن در قسمت دیگری از نامه 53 به مالک نوشته‌اند: هرگز به سوی رفتار خشمگینانه‌ای که راه خلاصی از آن وجود دارد، شتاب نکن و به مردم نگو "من مأمور هستم و معذور هستم پس باید فرمانهای مرا اطاعت کنید" چون چنین چیزی [اولا] موجب می‌شود حاکم خودش دچار فساد قلبی شود و [ثانیا] دین در معرض هلاک و نابودی قرار بگیرد و [ثالثا] حکومت به عوامل سقوط خود نزدیک شود (وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ: إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ؛ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ و و منهکة للدین و تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ) با_معارف_نهج، شماره 68 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در نهج البلاغه فحش در زبان فارسی امروز به معنای دشنام گویی به کار می‌رود اما در زبان عربی به معنای "هر رفتار یا گفتار زشت" است، حتی گفتار زشتی که به قصد دشنام‌گویی به کار نرفته باشد بلکه صرفا مشتمل بر زشت‌گویی و عریان گویی باشد، نیز در عربی فحش نامیده می‌شود. در در وصف تقواپیشگان آمده است: «بَعِيداً فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُه» تعبیر «بعیدا فحشه» در این جمله به این معنا است که هر گونه رفتار یا گفتار زشت از آنان دور است. () متاسفانه بسیاری از مترجمان نهج البلاغه کلمه فحش را در اینجا به معادلهایی مانند «زشت گویی»، «دشنام»، «سخن زشت» و ... برگردانده‌اند. ،‌ شماره 37 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵جاذبه خطبه 109 نهج البلاغه از نگاه ابن ابی الحدید ✍️ در شرح خطبه 109می‌نویسد: « هر کس می‌خواهد فصاحت و بلاغت را بشناسد و معیار برتری سخنی بر سخن دیگر را بفهمد، باید در این تأمل بکند چرا که نسبت بین این سخن و سخنان دیگر (غیر از سخن خدا و رسولش) مانند نسبتی است که بین ستاره‌های درخشان آسمانی و سنگهای سیاه زمینی وجود دارد! سپس باید تأمل کند و ببینید که چقدر شکوه و طراوت و زیبایی در این خطبه وجود دارد! و چقدر در جان مخاطب شگفتی و خوف و خشیت از خداوند پدید می‌آورد! قدرت اثرگذاری و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را برای انسان بىدين و ملحدى كه مصمّم است معاد را با تمام قدرت نفى كند، بخوانند مقاومتش را در هم مىشكند و دلش را در وحشت فرو مى‌برد و اراده منفى او را در هم می‌شکند و زلزله‌ای در بنياد اعتقادات او می‌افکند». ، شماره 35 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵جنگ رسانه‌ای معاویه در اثنای صفین در همان زمانی که در ، با توطئه قرآن بر سر نیزه کردن، در بین سپاه امیرالمؤمنین شکاف انداخته بود و علی علیه السلام در تلاش بودند تا به نیروهای به اختلاف افتاده‌ی خود انسجام بدهند، دشمن همه جانبه‌ای را به راه انداخته بود. برخی از عناصر این جنگ رسانه‌ای: 1️⃣ هنوز هوا روشن نشده بود که عراقیان در صف شامیان چیزهایی مانند پرچمِ برافراشته ‌دیدند. با کنجکاوی می‌خواستند بدانند چیست. هوا که روشنتر شد دیدند بزرگترین قرآنها بر روی نیزه است. سه نیزه را کنار هم نهاده و قرآن بزرگ مسجد اعظم دمشق را از آن آویخته بودند. (انتخاب قرآن‌های بزرگتر برای و ) علاوه بر آن قرآن بزرگ، پانصد قرآن دیگر بر روی نیزه‌ها بود! (وقعة صفین: 478) 2️⃣ عبدالله پسر را معاویه به میانه میدان فرستاد تا با ذکر فواید صلح، عراقیان را به صلح ترغیب کند(وقعة صفین: 483) 3️⃣شب‌هنگام، صدای آوازی از سوی سپاه معاویه می‌آمد که شعری را به این مضمون می‌خواند: لهیب جنگ تمام حافظان را به کام خود کشیده! نه ما مرتد و مشرک هستیم و نه شما! اگر این پیشنهاد را بپذیرید موجب صلح و زندگی خواهد شد و اگر نپذیرید موجب نابودی و ...! تا کی می‌خواهید زحمت بدون نتیجه بکشید؟!...! (وقعة صفین: 483) 4️⃣ سه نفر را در سه سوی سپاه علی علیه السلا گمارده بودند که صدا بزنند و بگویند: ای مردم عرب، چرا به فکر زنانتان نیستید؟ می‌خواهید خودتان را به کشتن بدهید تا زنانتان به دست ترکان و رومیان و فارسها بیفتد؟ 5️⃣ ابو الاعور سلمی (همان بی‌انصافی که در آغاز نبرد صفین در برابر چشم همین عراقیان آب را بر آنان بسته بود) حالا معلم اخلاق شده بود و قرآنی را به سر نهاده و با استری سفید (به نشانه صلح جویی) به میان عراقیان آمده و با شعار کتاب الله آنان را به جلوگیری از خونریزی دعوت می‌کرد(!) 💥آری اینچنین بود که عراقیان فریب رسانه معاویه را خوردند و خود را تهدید کردند که یا جنگ را تمام کن یا آنکه مثل خلیفه سوم میکشیمت.... 😢 ، شماره 69 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 قبل و بعد از دوره مسئولیت 📢علی علیه السلام همیشه می‌گفت: ای مردم کوفه وقتی از پیش شما می‌روم اگر غیر از همین رحل و راحله و غلامم چیز دیگری با خود بردم، بدانید که خائن بوده‌ام! 🔹در دوران حکومتش از بیت المال استفاده‌ای نمی‌کرد و هزینه زندگی‌اش از محصولات باغی که در ینبُع (در نزدیکی مدینه) داشت تأمین می‌شد و با درآمد آن باغ به مردم نان و گوشت می‌داد اما خودش نانش را با قدری روغن چرب می‌کرد و می‌خورد! (شرح نهج البلاغة _الحديد، ج 2، ص 200) ، شماره 70 https://telegram.me/banahjolbalaghe
انّک طریدُ المَوْتِ الذّی لَاینْجُو مِنْهُ هاربُه..... (نهج البلاغه، نامه 31) تو فرارى و تعقيب شده ی مرگ هستى؛ مرگى كه گريزنده اش را از چنگ آن رهايى نیست و ... https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵سست عنصری زمینه‌ساز فریبکاری و دشمن کارگزار عثمان در بود. امیرالمؤمنین علیه اسلام نیز او را در منصب خود ابقاء کردند. وی در جنگ ابتدا تصمیم داشت به دشمن ملحق شود اما مشاورانش او را از این تصمیم برگرداندند و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام درآمد. * * * 🔸در گرماگرم جنگ صفین، در روز قبل از لیله آمار کشته‌های طرفین بالا رفت. با این حال شکست معاویه در حال قطعی شدن بود که شب‌هنگام همین اشعث در بین یاران خود سخنرانی کرد و به آنان گفت که نگران آینده زن و فرزندانش شده و مردم را از ادامه جنگ بیم داد و گفت برای اینکه نسل عرب منقرض نشود، باید از جنگ دست بکشیم. 🔸جاسوسان خبر این سست عنصری و وارفتگی اشعث را به او رساندند و او هم فردا قرآنها را بر سر نیزه کرد و با اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام نیرنگ‌آمیز بودن این توطئه را تبیین کرد ولی همین اشعث سپاهیان را علیه امام شوراند و ایشان را مجبور به پذیرش کرد. اتفاقا شبکه ‌ای معاویه برای اینکه عراقیان را وادار به صلح کند تبلیغات گسترده‌ای کرد. (ن ک: ، شماره 69) 🔨عجیب این بود که در تبلیغات معاویه هم روی همان عناصری دست گذاشته شده بود که اشعث مطرح می‌کرد: نگران زن و فرزندانتان نیستید؟ چرا می‌خواهید با ادامه جنگ مردان عرب را به کشتن بدهید تا ایرانیان بر زنانمان مسلط شوند؟ و ...!!! 👈سست عنصری و وارفتگی خودی‌ها با فرصت طلبی دشمن می‌توانند دو لبه یک قیچی شوند! 👈سست عنصرها ممکن است ناخواسته به پایگاه دشمن تبدیل شوند! ، شماره 71 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵اعجاز سخنان علی علیه السلام و حیرت جاحظ مىگويد: «بعد از كلام خدا و پيامبرش هرگز كلامى به گوش من نخورده، مگر اين كه با آن مقابله كردهام، جز سخنان اميرالمؤمنين (كرّم اللّه وجهه) كه من توان مبارزه با آن را هرگز در خود نيافتم، سخنانى همچون؛ 🔸 «ما هلك امرء عرف قدره»، (كسى كه ارزش وجود خود را بشناسد هرگز هلاك نمىشود)، 🔹 «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» (آن كس كه خويش را بشناسد پروردگارش را شناخته است)، 🔹«المرء عدوّ ما جهل، انسان دشمن چيزى است كه نمىداند» 🔸«و استغن عمّن شئت تكن نظيره و احسن الى من شئت تكن اميره و احتج الى من شئت تكن اسيره» (از هر كس مىخواهى بىنياز شو تا همانند او باشى و به هر كس مىخواهى نيكى كن تا امير او باشى و به هر كس مىخواهى نيازمند باش تا اسيرش شوى) ✍️علوی نویسنده کتاب درباره سخن جاحظ گفته است: «به انصاف جاحظ نگاه كن! اين انصاف دليلى ندارد جز اين كه سخنان على (ع) پردههاى گوش او را تكان داده و با اعجاز و فصاحتش عقل او را به حيرت افکنده، وقتی جاحظ با آن يد بيضايى كه در بلاغت دارد چنين اعترافاتی بکند، تكليف ديگران روشن است» ، شماره 36 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله بر دزد گوسفندان 📢بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم که حضرت امیر علیه السلام هرگز رضایت نمی‌دادند که تعطیل شود و شاید برای همین هم به محض احراز حداقل شرایط، حد سرقت را بر گوسفنددزد خراسانی را اجرا کردند! 🔸اما گویا کمتر گفته و شنیده‌ایم که حضرت درباره اجرای حد بر چه کسانی کوتاه نمی‌آمد؟ وقتی کارگزار مقتدر دولت عثمان (ولید بن عقبه) در کوفه بدمستی کرده بود و شاهدان در نزد عثمان شهادت داده‌ بودند و عثمان در اجرای حد این دست و آن دست می‌کرد، با اینکه قدرت در دست امیرالمؤمنین نبود، با عثمان بگومگو کردند و سرانجام خودشان با دست مبارک خودشان بر ولید حد جاری کردند(مروج الذهب؛ 2 / 235) با این حال در کوفه وقتی که قدرت هم در دستشان بود گاه مصلحت اسلام یا مصلحت نظام اقتضا می‌کرد که حدی را تعلیق یا تعطیل کنند. مثلا از برخی نظامیان که برای جنگ به سوی سرزمین دشمن رفته بودند، تخلفی سر زده بود و از حضرت خواسته بودند تعهد بدهد که آنان را مؤاخذه نخواهد کرد. حضرت هرچند امان‌نامه‌ای به آنها ندادند اما در اجرای حد عجله هم نکردند بلکه اجرای حد را تعلیق کردند تا نظامیان از سرزمین دشمن بازگردند (عوالی اللئالی) به طور کلی می‌فرمودند به کسی که در سرزمین دشمن است حد جاری نکنید چون ممکن است غیرتی شود و به دشمن بپیوندد! (تهذیب ج 10 ص 147) این یعنی اگر مصلحت برتری وجود داشته باشد می‌توان حدی را تعلیق یا تعطیل کرد. 👈حالا افکار عمومی درست در زمانی که با اشتیاق، منتظر شنیدن خبری از رسیدگی به اختلاسها‌ی سنگین و خاصه‌خوری‌های رنگین بود ناگهان خبردار شد که قوه قضائیه برای یک گوسفنددزد شاخ‌شکسته شاخ و شانه کشیده است! رسیدن چنان خبری به مردم آن هم در چنین شرایطی که هنوز از آن پرونده‌های رنگین و سنگینِ دزدانِ قانون‌دان خبر قانع کننده‌ای به آنها نرسیده است، آیا موجب اعتمادسوزی و نومیدی مردم نمی‌شود؟ آیا قوّه قضائیه نمی‌خواهد در اجرای حدود، نیم‌نگاهی نیز به نظام و امیدوار کردن مردم داشته باشد؟ همان مردمی که ستون دین و تکیه‌گاه دولت در جنگ با دشمن (عمادُ الدِّينِ ... وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاء) هستند! () 👈آیا نمی‌خواهد به این سخن حضرت عمل کند که فرمودند: بزرگترین چشم روشنی حاکمان "درست اجرا کردن عدالت" و آشکار شدن محبت مردم [به حاکمیت] است (وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ ) 👈آیا قوه قضائیه نمی‌داند که بین «درست اجرا کردن عدالت» (استقامة العدل) و «علاقمندی مردم به نظام» (ظهور مودة الرعیة) ملازمه‌ای وجود دارد؟ ، شماره 72 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در نهج البلاغه شماره1 ✍️"عامل" در زبان عربی به "صاحب منصب" حکومتی گفته میشد. به همین ترتیب کلمه‌ی "عمل" هم وقتی به صاحب منصبان نسبت داده شود، به معنای "منصب و پست و مقام" است اما اگر به صاحب منصبان نسبت نیابد، می‌تواند معنای کار و عمل را بدهد. بنابراین کلمه عمل میتواند در دو معنا به کار برود که در نهج البلاغه به هر دو معنا به کار رفته است: 1️⃣کلمه عمل به معنای امارت: وقتی امام ع مالک اشتر را به جای محمد بن ابی بکر نصب کرده بودند به ایشان گزارش رسید که محمد بن ابی بکر دلگیر شده است؛ امام به او نوشتند: [خبر] ناراحت شدنت از اعزام مالک اشتر به سوی [محل] امارتت، به من رسید (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ مِنْ تَسْرِيحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِك) () در اینجا کلمه عمل به محمد بن ابی بکر اضافه شده (عملک) و معنای "امارت و منصب و مقام" میدهد. 2️⃣ کلمه عمل به معنای کار و عمل: در حدیث (اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك (نامه 27) که عمل به نوع انسان اضافه شده و به خصوص کارگزاران حکومتی اضافه نشده، عمل همان معنای خودش را می‌دهد و به معنای امارت نیست. ↩️حال در نامه‌ای که امام به فرماندار آذربایجان نوشته‌اند، آمده است: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة» ( ) (منصب تو طعمه‌ای برای تو نیست بلکه امانتی است بر گردن تو) ⁉️ برخی مترجمان کلمه «عمل» را که در اینجا به معنای مقام و منصب است، درست ترجمه نکرده‌اند. ،‌ شماره 38 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵خودیهایی که به پایگاه تبدیل میشوند کارگزار عثمان در بود. امیرالمؤمنین علیه اسلام نیز او را در منصب خود ابقاء کردند. وی در جنگ ابتدا قصد داشت به دشمن ملحق شود اما مشاورانش او را از این نظر برگرداندند و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام درآمد. در اثنای جنگ که برتری سپاه امام در حال آشکار شدن بود، چاره در این دید که با بزرگان سپاه امام وارد رایزنی (بخوانید: یارگیری) شود. 👈ابتدا را نزد فرستاد. عمرو عاص مکّار اشعث را به عنوان بزرگ عراقیان و والی قدیمی عثمان، خیلی ستایش و کسانی چون مالک اشتر را به اتهام نکوهش کرد(!) و در پایان او را به پایان دادن جنگ دعوت کرد! () اشعث در بخشی از پاسخ‌هایی که می‌داد بد عمل نکرد، مثلا به طور واضح گفت که بزرگِ عراقیان من نیستم بلکه علی علیه السلام است. این را هم گفت که کارگزارِ بودن، چیزی بر عزت من نمی‌افزاید. امّا در برابر تهمتی که به همرزمانش زده می‌شد دفاع مناسبی نکرد و تنها به این نکته اکتفا کرد که عیبجویی تو از امثال ، نه تو را به من نزدیک می‌کند و نه مرا از آنان دو رمی‌کند. اشعث هرچند در این مذاکره علاقه‌ای به ملاقات خودش با معاویه نشان نداد اما قول داد که اگر معاویه بخواهد ترتیب ملاقات حضوری او با علی علیه السلام را بدهد! (وقعة صفین) 👈معاویه و عمرو پس از با اشعث به سراغ رفتند اما پاسخ و دندان‌شکنی به داد و به او نوشت که تو نیرنگ‌پیشه‌ای بیش نیستی و با معاویه معامله کرده‌ای و در برابر وعده حکومت مصر با معاویه همکاری می‌کنی و ...! ↩️همین اشعث بود که به نقطه‌ی (معاویه) و پایگاه او در بین سپاهیان امیرالمؤمنین علیه السلام تبدیل شد و سرانجام به در بین سپاه امام علیه السلام دامن زد و لشکر را در مقابل امام علیه السلام قرار داد و امام علیه السلام مجبور شدند تن به بدهند! ، شماره 73 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 البلاغه و قدرت تأثیر آن 📢جرج جرداق میگوید: در تاريخ مشرق زمين، هيچ گاه به سراغ نهج البلاغه رفته‌ايد؟ 🔸همان نهج البلاغه‌اي که زبانش وقتی به انتقاد گشوده می‌شود، گويي تندبادی است خروشان؛ 🔹وقتی به تهدید تباهي و فساد گشوده میشود، گویا آتشی سهمناک است که زبانه مي‌کشد؛ 🔸وقتی تو را به سوی تفکر فرابخواند، حس و عقل را با هم درمی‌آمیزد؛ 🔹وقتی در مقام پند و اندرز به کار برود، مهر و عاطفه پدرانه را همراه با راستي و وفاداري انساني در آن می‌يابيد؛ 🔸وقتی براي شما از ارزش هستي و زيبايي‌هاي آفرينش و کمالات جهان هستي سخن بگويد، آن‌ها را با قلمی آغشته به نور ستارگان بر قلب شما حک می‌کند! ، شماره 37 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در علم غیب امیرالمؤمنین علیه‌السلام قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي رَجُلٍ شَهِدَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ بِأَنَّهُ سَرَقَ فَقُطِعَتْ يَدُهُ حَتَّى إِذَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ جَاءَ الشَّاهِدَانِ بِرَجُلٍ آخَرَ فَقَالا هَذَا السَّارِقُ وَ لَيْسَ الَّذِي قُطِعَتْ يَدُهُ وَ إِنَّمَا شَبَّهْنَا ذَلِكَ بِهَذَا فَقَضَى عَلَيْهِمَا أَنَّ غُرْمَهُمَا نِصْفُ الدِّيَةِ وَ لَمْ يُجِزْ شَهَادَتَهُمَا عَلَى الْآخَر.(, 6/261) این روایت، روایت معتبری است و حکایتی را نقل می‌کند که در آن، دو شاهد در محکمه‌ای شهادت داده‌اند فلان کس سرقت کرده و در همان محکمه به خاطر شهادت آنها دست متهم قطع شده است (شَهِدَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ بِأَنَّهُ سَرَقَ فَقُطِعَتْ يَدُه) پس از مدّتی شاهدها آمده‌اند و شخص جدیدی را به عنوان دزد معرفی کرده‌ و اقرار کرده‌اند که در شهادت قبلی‌شان خطا کرده‌اند. حال کسی که در آن محکمه‌ی اول دستش قطع شده به نزد حضرت امیر علیه السلام آمده و از دست دو شاهد، شکایت کرده و حضرت نیز حکم کرده‌اند که دو شاهد باید دیه بپردازند. 🔸در این روایت تصریح نشده است که حکم اول (قطع اشتباهی دست متهم) در محکمه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام و توسّط ایشان اجرا شده بلکه عبارت «قُطِعَتْ يَدُهُ» که به صورت مجهول به کار رفته، ظهور در این دارد که دست متّهم در محکمه‌ی دیگری و توسط قاضی دیگری (شریح یا قضات قبل از حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام) اجرا شده است وگرنه بر اساس عادت گفتاری عربها اگر دست متهم توسط خود امیرالمؤمنین قطع شده بود، فعل به صورت مجهول به کار نمی‌رفت. ✍️نکته: در به جای عبارت «قطعت یده» تعبیرِ «قطع یده» (بدون تا) آمده که می‌توان آن را به صورت معلوم خواند. این فعل اگر معلوم باشد، می‌تواند به این معنا باشد که امیرالمؤمنین خودشان بوده‌اند که دست دزد را با استناد به شهادتِ اشتباهیِ شاهدان قطع کرده‌اند. اتفاقا برخی به همین نسخه‌ی کافی استناد کرده و گفته‌اند اگر امیرالمؤمنین علیه السلام علم غیب داشت، پس چرا دست متهم را قطع کرد؟! 📢کسانی که این اشکال را طرح کرده‌اند غافل شده‌اند که اولا بر اساس نسخه‌ی تهذیب (قطعت یده) اصلا دست را امیرالمؤمنین علیه السلام قطع نکرده‌اند ثانیا در نسخه‌ی کافی (قطع) نیز باز این احتمال وجود دارد که فعل، مجهول باشد و کلمه «ید» باشد. به هر حال کلمه «ید» است و وقتی که نایب فاعل بشود، فعل مجهولش می‌تواند بدون تا هم به کار برود. و چنانکه گذشت اگر فعل «قطع» مجهول باشد دیگر نمی‌توان را به امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت داد. ↩️جمع بندی: نسخه‌ی تهذیب (قطعت)، ظهور دار که "قطع دست" در محکمه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام اجرا نشده بلکه در محکمه‌ی دیگری اجرا شده اما نسخه‌ی کافی (قطع) مجمل است؛ یعنی فعلِ قطع احتمال دارد مجهول باشد (و به این معنا باشد که قطع دست در محکمه دیگری اجرا شده) چنانکه احتمال دارد معلوم باشد (و به این معنا باشد که قبلا توسط امیرالمؤمنین علیه السلام اجرا شده). 👈بنابراین هیچ یک از دو نسخه‌ی این روایت نمی‌تواند علم غیب امام علیه السلام را نقض بکند. هرچند روایت اگر هم صراحت داشت که قطع ید در محکمه امام علیه السلام اجرا شده، امکان توجیه روایت و دفاع از نظریه وجود داشت. ، شماره 74 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 امام علی علیه السلام وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً ... به خدا قسم اگر بخواهم هر كدام از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا مىرود و تمام امورش چه خواهد شد می‌توانم خبر دهم ولى مىترسم [در باره ام دچار غلوّ شويد و مرا بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برتری داده و] به خاطر من به رسول الله كافر گرديد. اما بدانيد من به خاصّان از ياران خود كه از خطر كفر و غلوّ در امانند اين مطالب را خواهم رساند. به خدايى كه پيامبر را به حق برانگيخت و او را بر خلايق برترى داد، جز به راستى سخن نمىگويم... ، شماره 75 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵مراحل تدریجی شیطانی شدن انسان در قالب اگر مىفرمايد: «از گام‌هاى پيروى نكنيد» (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان) به خاطر آن است كه شیطان انسان را گام به گام به فساد مىكشاند (وَ مَنْ يَتَّبِع فَانَّهُ يَأمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) ⁉️اما مسأله این است که گام‌های تدریجیِ شیطان چگونه‌ شکل می‌گیرد؟ 📢نهج البلاغه ()، نفوذ تدريجى و گام به گام شيطان را اين‌گونه توصيف مىفرمايد: 1.«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكا» آنان شیطان را ملاک کار خود قرار می‌دهند، 2.«وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً» شیطان نیز آنان را شریک خود قرار می‌دهد، 3.«فَباضَ»؛ سپس شيطان در روح آنان تخم‌گذارى مىكند. 4.«وَ فَرَّخَ فى صُدُورهم»؛ بعد جوجه‌کشی مىكند. 5.«و دَبَّ»؛ بعد جوجه‌هاى شيطانى در روح انسان به جنب و جوش در مىآيند. 6.«و دَرَجَ فى حُجُورهم»؛ سپس در دامن انسان‌ها به راه مىافتند. 7.«فَنَظَر بِاعيُنِهم»؛ سپس شيطان به وسیله چشم آنان نگاه میکند و آنها به جاى عين الله، عين الشيطان مىشوند. 8.«و نَطَقَ بِالْسِنَتِهم»؛ شيطان حرف خود را به وسیله زبان آنان مىزند. 9.«فَرَكِبَ بهم الزَّلَل»؛ شيطان به وسیله این افراد به اهدافش (گناهان) می‌رسد. 10. «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَل» و را برای آنها را جلوه می‌دهد. —---------------------------------------------------------— 🌹با الهام از محسن قرائتی، کتاب "امر به معروف و نهى از منكر" ص: 83 🌹 ، شماره 76 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 آیا داستان دوشیزه ماندن سلام الله علیها واقعیت دارد؟ در فضای مجازی حدیثی دست به دست می‌چرخد که در آن آمده است حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، دوشیزه بوده و دوشیزه نیز باقی مانده‌اند. از آنجا که این حدیث دست‌مایه‌ی واکنشهای خاص و گاه نامحترمانه‌ای به ساحت قدسی آن حضرت شده است، قابل ذکر است که این حدیث هیچ اعتباری ندارد. 🔹داستان دوشیزه ماندن حضرت زهرا سلام الله علیها سخنی است که در منابع اصلی شیعه و اهل سنت یافت نشد. ظاهرا نخستین منبعی که این روایت را نقل کرده، یکی از عالمان صوفی مسلک هندوستان (محمد صالح کشفی ترمذی) است که خود سنّی بود اما چون با نگاهی صوفیانه ارادت قلبی فراوانی به حضرت علی علیه السلام داشت، کتابی با نام «مناقب مرتضوی» به زبان فارسی نوشت. نویسنده بسیاری از روایاتی را که در کتابش آورده، به منابعی روایی یا تاریخی (ضعیف یا قوی) استناد داده اما وقتی به داستان باکره ماندن حضرت صدیقه رسیده، هیچ منبعی برای آن ذکر نکرده است (ن ک: مناقب مرتضوی نسخه‌ی پی دی اف کتابخانه قائمیه ص 126 و 127) باید توجه داشت که نویسنده بیش از آنکه به علم و دانش شهرت داشته باشد، از صوفیان پیرو شاه نعمت الله ولی بود. این روایت را قاضی نور الله شوشتری ( ج 10 ص 25) از همان منبع نامعتبر نقل کرد. خلاصه آنکه این حدیث هیچ اعتباری ندارد. ↩️بعد التحریر: حضرت صدیقه طاهره آمده بود تا ما در دنیا راه درست زیستن را از او بیاموزیم و در آخرت مسیر سعادتمندی اخروی را نشانمان بدهد. کسانی که نمیخواستند راه درست زیستن را از او بیاموزیم این سخنان را ساختند و پرداختند تا با این سخنان سرگرممان کنند و نگذارند راه زندگی و بندگی را از او بیاموزیم. ، شماره 32 https://telegram.me/banahjolbalaghe