eitaa logo
برش‌ ها
381 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
351 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠برش سوم: 🔷یک روز باهم از سامرا رفتیم بغداد. از من پرسید: وضعیت حجاب در چطور است؟ گفتم: مثل تهران. گفت: «برای رسیدن به شهادت باید از خیلی گناهان گذشت. باید مراقب چشم خودمان باشیم تاتوفیق شهادت را ازدست ندهیم». بعد چفیه اش را روی صورتش انداخت. در کل مدتی که بغداد بودیم،همین طور بود تا اینکه از شهر به سمت نجف خارج شدیم. 🔺قبلی 📚 ؛صفحات: 19، 54، 60-61، 69، 89، 132. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش به دخترانی که نگاهش می‌کردند ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺لبخند بعد از شهادت 🔹پیکر رضا را آورده بودند سردخانه. همه ایستاده بودند از پدر و بچه هام تا فامیل. رفتم جلو که صورتش را ببوسم. رضا لبخندی زد که دخترم هم متوجه شد. همین که خواست سر و صدا کند، آرامش کردم و گفتم: چیزی نگو دارم می بینم. 📚؛ صفحه 60. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! ... بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا 🇺🇸 مقایسه با تاریخ امریکا! شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! ... بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا 🇺🇸 مقایسه با تاریخ امریکا! شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! 🔺 بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 الگوی مدیریت جهادی 🔹مدیر دلسوزی که خستگی نمی‌شناخت! باید شهید شاطری را به رخ مسئولین کشید! 🔹چقدر امروز ما به این روحیه نیاز داریم! 🔹مردم لبنان: ما امام خمینی(ره) را از شاطری شناختیم. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فهرست-موضوعی-کتاب فراتر از زمان.xlsx
20.6K
💠فهرست موضوعی کتاب فراتر از زمان زندگی نامه و خاطرات معلم به صورت pdf و exel ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺مثل آدم! ▫️راوی: علی نجیب زاده: 🔹من خودم یک بار از پرسیدم: «حسین تو از یک سری قضایا باخبر می شوی چطور این کار را میکنی؟ 🔸با اصرار زیاد بالاخره راضی شد و جواب داد. آن هم خیلی کوتاه و مختصر. ▪️گفت: «کار خاصی نمیکنم فقط وقتی می خوابم سعی می کنم مثل آدم بخوابم». ▫️گفتم: «آدم ها مگر چه طور می خوابند؟ ⚡️گفت: «این را دیگر خودت باید بفهمی و دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد. 📚کتاب حسین پسر غلام حسین، صفحه 152. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️برشی از روایتگری حاج حسین یکتا 🌱یه آخ نگفت! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺نماز اول وقت یا جلسه امتحان شهید نیری 🔹احمد به شدت مراقب ش بود و وقتی می شد همه کارهایش را تعطیل می کرد. آن هم چه نمازی. مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود. 🌀توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: «بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می گردد». 🔸چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم. ⚡️گفتم: «این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی گیره». 🌱اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان. 👇ادامه در مطلب بعدی .
👆ادامه مطلب قبل 🔅بیست دقیقه می شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم. 💠بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود». 🔹تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد، گفت: نیری برو بشین سر جات. ▫️من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه. 📚؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحات ۲۴-۲۵ و ۲۶ و ۳۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔴ما مردم در سخت‌ترین شرایط پای کار بودیم، این بار هم خواهیم آمد! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️مروری بر زندگی حجه الاسلام ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این نور است دیگر! 🔹️لحظاتی دیدنی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید محمدحسین حدادیان 🌷انتشار بمناسبت سالگرد شهادت 💻 Farsi.Khamenei.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 مجاهد فرهنگی بدون مرز(فصل اول) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺اهل تک خوری نبود! ▫️ مریم قاسمی زهد؛ همسر شهید: 🔅علی عادت نداشت بدون ما چیزی بخورد. اگر بیرون چیزی می خورد، باید همه مان را می برد و از همان غذا به ما می داد و یا می گرفت و می آورد خانه. 🔹یک بار قرار بود دنبال خانه بگردیم. از اداره که آمد، موقع رفتن گفت: «با بچه ها نمی توانیم همه جاها را بگردیم». راضی ام کرد دو تایی با هم برویم. ▪️وسط راه گفت برویم سمت هتل استقلال. ▫️گفتم: «وسع ما که به آن جا ها نمی رسد». ▪️گفت: «قهوه هایش را می گیریم». 🔸شستم خبردار شد که یک بار با یک مهمان خارجی آمده اینجا قهوه خورده و حالا می خواهد برایم جبران کند. 🌦من در هتل، شور بچه ها را داشتم و او با خیال راحت نشسته بود و می خورد و باز دوباره سفارش می داد. اصلا خانه یادش رفته بود. خوردن مان که تمام شد، از جلوی هتل با حس و حال عاطفی پیاده راه افتادیم. 📚؛ صفحه 79-80. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساس مسئولیت در انتخابات مثل شهدا 🔻شهدا برای اهدای جان، به بدی برخی مسئولین نگاه نکردند. 🔻شهدا می دانستند که عده‌ای سوءاستفاده خواهند کرد؛ اما برای اهدای جان، تردید نکردند! 🔻اگر ما در رأی دادن مثل شهدا احساس مسئولیت نکنیم، یعنی فرهنگ شهادت نداریم! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️️ یکی از معدود خواب‌هایی که رهبر انقلاب نقل کردند... 🌀 این انقلاب دیر یا زود به دست امام زمان(عجل الله) می‌رسد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺اثر غسل روز جمعه 🔹عبدالله سال 62 در عملیات خیبر شهید شده بود و حالا بعد از 13 سال تفحص شده بود. 🌀همهمه ای بین نیروهای تفحص افتاده بود. رفتم معراج شهیدا. بدن عبد الله را روی پارچه سفیدی روی زمین پهن کرده بودند. بدن به هم پیوسته بود و اسکلت شده بود اما با اینکه سرش از بدنش جدا بود، گردنش سالم بود. ☄کسی که پیدایش کرده بود می گفت: داشتم اطرف بدن را با بیل دستی خالی می کردم که بیل به گردنش خورد و چند قطره خون از آن جاری شد. 🍁آمدیم تهران و رفتیم خانه شهید. بدون اینکه اصل قضیه را به مادرش بگویم از خصوصیت های اخلاقی شهید پرسیدم. ⚡️گفت:«عبد الله تقید خاصی به و زیارت حسنی داشت و اش ترک نمی شد». تا حدودی راز عبد الله را فهمیدیم. 📚 ؛ نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام. نوبت چاپ: اول-بهار 1389. صفحه 120-121. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸شهید علی چیت سازیان: کسی می تواند از سیم خار دار دشمن عبور کند که... ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir