eitaa logo
برش‌ ها
403 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
507 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 و أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلاً فِي سَبِيلِكَ "و از تو میخواهم که وفاتم را کشته شدن در راهت قرار دهی" 📌 فرازی از دعای امام صادق(ع) در ماه رمضان ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀نمی خوای هر روز شهید باشی؟ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرمانده جاوید الاثری که مربی سردار سلیمانی بود! 🔹 ۲۵ اسفند سالروز شهادت فرمانده عملیات قرارگاه خاتم الانبیا، شهید علی تجلایی ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ازدواج آسان 🔹قرار شده بود زندگی مشترک مان را در خانه پدر علی آقا شروع کنیم. مادر علی آقا اصرار بر داشت؛ اما ما تصمیم گرفته بودیم برویم قم و برگردیم و زندگی مان را شروع کنیم. خیلی و انقلابی. 🔸خرید ازدواج ما یک گردنبند ظریف بود که رویش نوشته شده بود علی. حوله و ساک و پیراهن سفید و یک جفت کیف و کفش قهوه ای. 🌀مادر علی که وسایل ما را دید، خودش رفت آینه و شمعدان و برخی لوازم دیگر را گرفت. مادرم اصرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی رفتم. علی آقا با اینکه در قید و بند دنیا نبود، هر چه می آوردند فقط به به و چه چه می کرد و یک بار هم نگفت اینها چیست؟ 🍁خرید که کردیم می خواستیم برویم قم. فقط هزار تومان پول برای مان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار که خوردیم، پول مان ته کشید و برای شام دیگر پولی نمانده بود. ⚡️علی می گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج کردم، رفتارم با بچه های جبهه هم نرم تر شده. وقتی توجه می کنم که در خانه زن دارم، سنگین تر و محکم تر راه می روم. 📚کتاب ، جلد ۲۲؛ علی تجلایی به روایت همسر شهید، نویسنده: راضیه کریمی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۳-۳۲٫ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درسی که باید مسئولین از شهید باکری بیاموزند! 🔹 به مناسبت ایام شهادت فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺یک بیل بدهید! 🔹مهدی بود و من معاونش. بعضی شب ها به منزل نمی رفت و هر چه می گفتم کجا بودی، چیزی نمی گفت. 🔸 یک شب باران تندی می بارید. مهدی بلند شد برود، ◾️گفتم : کجا؟ ◽️گفت: جای بدی نمی روم. ◾️ خیلی اصرار کردم. گفت: بلند شو برویم. 🌀رفتیم منطقه . آب داشت می رفت خانه یکی از اهالی. در زدیم. پیرمرد با عصبانیت در را باز کرد. ⚡️مهدی تا آمد بگوید آمدیم جلوی این آب را که دارد به منزل شما وارد می شود، را بگیریم، پیر مرد با عصبانیت گفت: آمدی اینجا که چه؟ که آب دارد خانه خرابم می کند. هر چه می توانست به شهردار و کارمندانش گفت و در راه محکم بست. 🍁مهدی از اهل محل که جمع شده بودند، بیلی خواست و مشغول باز کردن مسیر آب شد. کار ما تا نزدیکی های اذان صبح طول کشید. ▫️راوی: علی عبد العلی زاده 📚کتاب نمی توانست زنده بماند؛ خاطراتی از شهید مهدی باکری، نویسنده: علی اکبری، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول؛ بهار ۱۳۸۹؛ صفحه ۱۴ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مروری بر زندگینامه سردار ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺دلبستگی ها... 🔹کاظم عازم لبنان بود. وقت خداحافظی، وصیت ها و نصیحت ها را داخل اتاق گفت. 🔸وقتی می خواستم پا را از اتاق بگذارم بیرون، گفت:«از این به بعد، خداحافظی ما تا همین جا توی اتاق. نمی خواهم بیایی بدرقه ام». ▫️گفتم:«یعنی نمی گذاری تا دور نشدی ببینمت؟ حتی داخل حیاط؟». ▪️گفت:«بگذار اگر می روم با دل قرص بروم؛ بدون دلبستگی، دلبستگی به دنیا. می خواهم دلبستگی هایم را پشت همین در اتاق بگذارم و بروم. ⚡️تو که جایت امن و همیشگی است در این دل من، نگذار نگاهم به دنیا بماند». ☄در چهارچوب در خشکم زد. کاظم رفت انگار نه انگار که من در یک قدمی اش تشنه یک نگاهش هستم. 🍁همیشه می گفت:«به سن و سال کمت نگاه نکن. تو زود ازدواج کردی که ساخته شوی. پس در مشکلات هم ظاهرت را حفظ کن». ▫️راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید 📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید، نویسنده: نجمه طرماح، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵ ؛ صفحات ۴۳ و ۴۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فرار از غیبت در سیره ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تحویل سال نو به یاد شهدا ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺کفش های عید! 💢عید نوروز ۱۲ سالگی اش بود. پدرش برایش یک جفت کفش نو خریده بود. روز دوم فروردین بود که می خواستیم برویم عید دیدنی. خانواده شال و کلاه کرده بودند که علی غیبش زد. 💠نیم ساعت بعد خوشحال تر از قبل با یک جفت دمپایی پاره جلوی همه ظاهر شد. ▫️گفتم کفش هایت کو؟ داده بود به پسر سرایدار مدرسه. ▪️می گفت: بچه سرایدار مدرسه کفش نداشت. زمستان را هم با این دمپایی ها سر کرده بود. ▫️راوی: منصوره الطافی؛ مادر شهید 📚؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۲۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir