eitaa logo
برش‌ ها
409 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
461 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان فارسی تیپ محمد رسول‌الله (ص) تهران ۱۳۳۷؛ (۶ مرداد) ولادت در زرین شهر اصفهان ۱۳۴۴؛ شروع تحصیلات ابتدایی در مدرسه ابتدایی مهرگان زرین شهر ۱۳۵۳؛ ورود به عرصه مبارزات سیاسی ۱۳۵۵؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان ۱۳۵۶؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان ۱۳۵۶؛ مهاجرت به قم و دستگیری توسط ساواک ۱۳۵۷؛ عضویت در کمیته انقلاب ۱۳۵۸؛ نقش مؤثر در راه اندازی سپاه زرین شهر ۱۳۵۸؛ فرماندهی سرکوب گروه‌های آشوبگر کردستان و قلع و قمع ۶۰۰ نفر از آنان در تپه‌های اطراف سنندج ۱۳۵۸؛ (پاییز) انتصاب به مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر پس از بازگشت از سنندج ۱۳۵۹؛ (پاییز) اعزام به مریوان جهت مبارزه با ضد انقلاب ۱۳۵۹؛ (پاییز)انتصاب به سمت فرماندهی محور دزلی ۱۳۶۰؛ شرکت در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده محور عملیات ۱۳۶۱؛ (اردیبهشت) فرماندهی گردان سلمان در عملیات بیت‌المقدس ۱۳۶۱؛ (۱۵ اردیبهشت) شهادت در عملیات بیت المقدس در جاده اهواز خرمشهر مزار: گلستان شهدای زرین شهر ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حاج‌ احمد متوسلیان برای چهلم حسین به زرین‌شهر آمد و با همرزمان حسین به مزار فرزندم رفتند، حاج احمد خودش را روی قبر انداخت و بعد از اینکه که خوب گریه کرد، گفت: چرا قبر حسین این قدر غریب است؟ چند نفر از مسئولان شهر هم که آنجا بودند توجیه کردند که به زودی قبر حسین را ساماندهی می‌کنیم و... حاج احمد گفت: لازم نکرده! و بعد هم دست توی جیبش کرد و مقداری پول درآورد و به یک نفر گفت: تا دو ساعت دیگر که من توی این شهرم، باید این قبر درست بشه. حجله حسین را با دست خودش بالای سرقبر حسین نصب کرد، وقتی کار تمام شد، نگاهی به عکس داخل حجله انداخت و گفت: حسینم چرا تو در شهر خودت این قدر غریب و مظلومی؟ راوی: حاجیه خانم فاطمه صادق‌زاده مادر شهید کتاب_الان_وقت_خستگی_نیست ؛ خاطرات شهید حسین قجه ای. نوشته احمد مدحی. ناشر: نشر ستارگان درخشان. نوبت چاپ: سوم-1392. صفحه 110. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید: ان الله بامرکم ان تودالامانات الی اهلها . خداوند به شما امر می کند که امانتها را به صاحبان آن بسپارید. ای خمینی عزیز! مطمئن باش که به آیه قرآن وفادار خواهیم ماند و همیشه از حرکت در خط پیامبر گونه ات تا حضرت مهدی ضعف از خود نشان نخواهیم داد. .
برش اول: ارادت حسن به (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. با من و حسن شدیم هشت نفر. رفتیم طرف ساختمان. مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است. با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم. تکفیری ها می پرسیدند: من انتم؟ حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن پرواز کرد. هشت نفری با رمز ذکر امام رضا (ع) وارد معرکه شدیم. حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب. برش دوم: بعد از شهادت حسن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حسن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهید شدی؟ گفته بود: به خاطر این که شب های جمعه زیارت حرم امام رضا (ع) رفتنم قطع نشد. راست می گفت: چهار سال برنامه ثابتش این بود. شب جمعه می رفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زیارت امام رضا (ع) بود و دم صبح کله پاچه می خورد و می آمد خانه. ع ع راوی: شهید مصطفی صدار زاده؛ فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و مهدی قاسمی دانا؛ برادر شهید ، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۶۱ و ۶۷-۶۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب صوتی شماره:7️⃣7️⃣ کتاب گویای سروها ایستاده می مانند در قالب کتاب دهم از مجموعه کتاب‌های شهدای مدافع حرم انتشارات روایت، فتح درباره شهید «حسن قاسمی دانا» ست. این کتاب روایت‌هایی است از زبان مادر صبور او به قلم خانم «مریم عرفانیان»؛ تابلویی زیبا و ماندگار از کودکی، نوجوانی و جوانی، شهادت خواهی و شوق پرواز «حسن». 🎧با ما شهدا را بشنوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرداد سال ۶۱ بود. امتحانات سال آخر دبیرستان شروع شده بود. محمد رضا قبل از آن چند بار با پدر درباره اعزام به جبهه صحبت کرده بود. پدر اجازه را مشروط به اتمام دوره دبیرستان کرده بود. یک روز قبل از ظهر آمد خانه. مشغول جمع کردن وسایلش شد. گفتم: محمد! جایی می خواهی بروی؟ عازم جبهه بود. گقت: اگر تا امروز صبر کردم، به خاطر احترام و رضایت شما بود؛ اما امام پیام دادند جبهه رفتن نیازی به اجازه پدر ندارد. ظهر با پدرش خداحافظی کرد و آن قدر برای ما دلیل آورد تا رضایت ما را هم کسب کند. او امتحان دنیایی را رها کرد تا به امتحان الهی برسد. راوی: مادر شهید سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۴۳ و ۴۲. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید احمد بابایی: شهدا با شهادت خود افشاگر چهره یزیدیان زمان خود می‌گردند تا ضمن ویرانی کاخ ستم و ظلم یزیدیان زمان برای نسل‌های آینده سر مشق و الگویی باشند، که اگر روزی طاغوتی و شیطانی و شیطان خصلتی کمر به نابودی حق و حق طلبان بست، نسل‌های آینده با بهره‎گیری از لطف و عنایت خداوند بزرگ، همانگونه عمل کنند که پدرانشان در پرتو مکتب انسان ساز اسلام عمل کردند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب صوتی شماره: 1️⃣8️⃣ کتاب گویای مرد در قالب این اثر شرح زندگی سردار جاویدالاثر سپاه اسلام، حاج احمد متوسلیان است و انتشارات سوره مهر این اثر را منتشر کرده است. داوود امیریان در این اثر به روایت سه بخش از زندگی حاج احمد متوسلیان پرداخته است. در بخش نخست به دوران حضور حاج احمد در مریوان پرداخته‌شده، بخش دوم به تشکیل تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) و فرماندهی حاج احمد و رفتن او به جنوب تا اسارتش در لبنان محور قرار گرفته و در نهایت در بخش سوم، امیریان به دوران بعد از اسارت حاج احمد نگاهی کوتاه داشته است. 🎧با ما شهدا را بشنوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
هر وقت که از جبهه می آمدم، سری هم بهش می زدم. یک بار که پیشش رفتم گفت: «سید مرتضی! دو سه نیر برایم بفرست کارشان دارم؟» وقتی از چند و چون کارش پرسیدم، گفت که مقداری مواد غذایی و مصرفی برای خانواده نیازمندان آماده کرده، می خواهد برای پخشش برود. خودم به همراه دو نفر دیگر آمدیم پیشش. از قبل گونی هایی را آماده کرده بود. آنها را پر از مواد غذایی و گوشت و حتی ذغال می کردیم. همه را پشت ماشین وانت لندرور گذاشتیم و شبانه به سمت یکی از محلات فقیر نشین شهر تهران حرکت کردیم. هر گونی را پشت یکی از خانه ها می گذاشت. کناری مخفی می شد. صاحب خانه در را باز می کرد، دور و اطراف را وارسی می کرد و با نگاهی به داخل گونی با خوشحالی آن را به درون خانه می برد. راوی: سید مرتضی امامی ؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی، نویسنده: محمد عامری، ناشر: تقدیر، نوبت چاپ: دوم- تابستان ۱۳۹۶؛ صفحه 106. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی ا زوصیت نامه شهید حمید ایرانمنش: را جهت هدایت، را جهت مردم‌داری و طریقه حکومت، را جهت آمرزش و طلب مغفرت و دعا به درگاه خدا را از دست ندهید که همین سه رکن است که حافظ شما امت شهید پرور اسلامی می‌باشد. برای این‌که طناب‌های محکمی هستند جهت بالا رفتن از آن به طرف خداوند. .
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار سعید قاسمی: شهید محسن حاجی بابا روز قبل شهادت رو به دوستش حسین میگوید ؛ اینجور شهادت که یک تیر به آدم بخوره ؛ آدم کشته بشه ؛ من بهش میگم شهادت سوسولی ...شهادت سوسولی فایده نداره ... یک جوری آدم شهید بشود که هزار تکه بشود آدم رو آن دنیا خواستند به حضرت ابوالفضل معرفی کنند خودت یک تیکه بدنت دستت باشه بگویی آقا من اینم ... 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت @khateshahadat
سال نمای زندگی شهید محسن حاج بابایی فرمانده عملیات سپاه غرب کشور ۱۳۳۶؛ ولادت در محله نیروی هوایی تهران ۱۳۵۷؛ فرار از خدمت سربازی به دستور حضرت امام (ره) ۱۳۵۷؛ نقش فعال در شکستن درب اسلحه خانه نیروی هوایی و تخلیه آن ۱۳۵۷؛ نقش فعال در تشکیل کمیته انقلاب محل ۱۳۵۸؛ شرکت در کنکو رو کسب رتبه چهارم رشته پزشکی ۱۳۵۸؛ انصراف از ورود به دانشگاه و عضویت در سپاه پاسداران ۱۳۵۹؛ انتصاب به سمت فرمانده گردان در پادگان امام حسین (ع) و سفر به غرب کشور برای بازید از خط مقدم و ماندگار شدن ایشان در غرب ۱۳۵۹؛ انتصاب به سمت فرماندهی محور جبهه سر آب گرم از ارتفاع ۱۰۵۰ بازی دراز تا رودخانه الوند. ۱۳۶۱؛ (۲۲ اردیبهشت) شهادت در روستای تپه عظیمیه در ۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر سرپل ذهاب بر اثر اصابت گلوله تانک به جیپ حامل ایشان مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران و مزاری از بقایای پیکر در روستای عظیمیه سر پل ذهاب قطعه ۲۶، ردیف ۲۹، شماره ۵۲. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
از همان روزهای اول جنگ در منطقه سرپل ذهاب از اهداف اصلی ارتش بعث بود و برای اشغال آن تلاش می کرد. اما خلبانان هوانیروز با همان امکانات موجود خواب های دشمتن را اشفته ساختند. خبر انهدام ۱۵۰ تانک عراقی توسط سه هواپیمای کبری مردم را به وجد آورده بود. این خبر از رسانه ملی پخش شد و رئیس مجلس در نطق خود شیرودی را زمان معرفی کرد. بنی صدر که تا پیش از این قصد برکناری و دادگاهی کردن شیرودی را داشت، در یک عقب نشینی آشکار درجه او را از ستوانیار سومی و سروانی ارتقا داد. شیرودی اما از پذیرفتن این درجه ها ابا کرد و در نامه ای به فرماندهی پایگاه هوانیروز کرمانشاه درخواست پس گرفتن درجه ها را مطرح کرد. تنها خواسته او این بود که حضرت امام (ره) درجریان کارشنکنی های بنی صدر و بی تفاوتی برخی فرماندهان قرار بگیرد. اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ ها شرکت نموده ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته ام و به دستور رهبرعزیزم به جنگ رفته ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که قبلا بوده ام، برگردانید. او سرباز مخلص اسلام بود و از جلوه های مادی زندگی روی برگردانده بود. او که همیشه لباس بدون درجه می پوشید؛ برایش چه فرقی می کرد درجه لباسش چند ستاره داشته باشد. ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی اکبر شیرودی، صفحه ۱۱۳-۱۱۲. @boreshha
فرازی از وصیت نامه شهید سید عبدالرضا موسوی: ما باید پیش از آنكه برای یك وجب خاك بیش یا كم بجنگیم، باید برای دفاع از آرمانهای انقلاب مبارزه كنیم و این است كه همه باید از دیدگاه انقلاب و مكتب در جنگ وارد شویم. زیرا اگر شركت در جبهه جنگ با آگاهی سیاسی و مكتبی همراه نباشد، وظیفه‌ای انقلابی نخواهد بود. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
صلی الله علیک یا امیر المؤمنین دوستان عزیز و برادران گرامی ام! همان طور که مستضرید 28 اردیبهشت سالروز شهادت است. شهیدی است که هم در حیات و هم بعد از شهادتش دست به خیر بود. ✅همو که خانه هزار متری و چند واحدهای مسکونی دیگرش را در راه کمک مؤمنانه خرج کرد و هنگام شهادت چند میلیون بدهی داشت. ✅همو که برای کمک به مردم اجناس را زیر قیمت خرید به دست محرومان می رساند. ✅همو که روزانه صدها کیلو میوه را به مستندان می داد ✅همو که را شبانه به در خانه نیازمندان می رساند. قصد داریم در سالگرد شهادت شان چند بسته غذایی را به دست محرمانی که با سیلی صورت شان را سرخ نگه داشته اند برسانیم. دوستانی که قصد مشارکت؛ به هر میزانی که توانایی دارند حتما اطلاع دهند. دوستانی هم که خود مشکل اقتصادی دارند، با نیت کمک کنند که آقا سید در رفع مشکلات اقتصادی ید طولایی دارد. در این شب هایی که امید است اعمال خیر هزار برابر سایر ایام ارزش داشته باشند، منتظر همت مخلصانه دوستان هستم. @boreshha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیف امام علی (ع) توسط شهید محمود شهبازی: امروز پنج شنبه است یعنی هجدهم ماه مبارک رمضان. ماه خودسازی هر انسان مسلمان. ماه نور؛ ماه هدایت؛ ماه آدم شدن. امروز هم ... که چه بگویم؟! روزی است که در آن (ع)؛ آن یکتا نسخه انسان، که مثل او را به قول شبلی شمیل؛ نمی توان در غرب و شرق؛ چه در گذشته و چه در آینده پیدا کرد، در محراب ضربت می خورد. امامی که هم جنگیدن او در میدان، هم سکوت او در مدت 25 سال خانه نشینی و هم پنج سال خلافت او در اجتماع و هم در اخرین لحظه های عمر؛ یعنی ضربت خوردن او در محراب، به ما درس می دهد . و آن درس این است که در راه خدا، ممکن است تو را در شریف ترین و خدایی ترین حالت ها، نه حتی در میدان جنگ و نبرد با دشمن؛ بلکه در میدان راز و نیاز با خدا شهید کنند و اگر همه اینها در جهت الله بوده باشد، هیچ اشکالی ندارد. برادر! باید در راه خدا بود و در راه خدا کوشش کرد. در راه خدا رفت تا بتوان خدایی شد. زیرا راز خلقت انسان، نیل به مقام خداگونه گی بوده و بس و رفتن به هر راه دیگری، جز ضلالت نتیجه ای ندارد. ع ع ؛ سرگذشت نامه شهید مهندس محمود شهبازی؛ نویسنده: گل علی بابایی؛ نشر صاعقه، نوبت چاپ: سوم-1393. صفحه 28. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
خاطرات رمضانی https://b2n.ir/161712
برش‌ ها
صلی الله علیک یا امیر المؤمنین دوستان عزیز و برادران گرامی ام! همان طور که مستضرید 28 اردیبهشت سالرو
برخی بزرگواران بسم الله گفتند. منتظر همت بقیه دوستان هستیم. دوستانی که می خواهند به نیابت از شهید سید مهدی هاشمی قدمی بردارند، تا روز شنبه اقدام کنند که روز شهادت به دست نیازمندان برسد.
سرلشکر ناجی فرمانده پادگان بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها سحری خورده اند که روزه بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند. ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به آشپزخانه سرکشی می کند. دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان ماه_رمضان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک ماه رمضان بدون ناجی را تجربه کردند. راوی: پدر شهید. کتاب_برای_خدا_مخلص_بود ؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه ۱۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/