eitaa logo
برش‌ ها
381 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
351 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
جمله ماندگار خطاب به یاسر عرفات: بدان ای ابو عمار! شرف اجازه نخواهد داد که به دست غیر مؤمنین آزاد شود. صفحه 52. @boreshha
پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ ۱۸ هزار تومان به سید علی اکبر کمک کنیم تا بخرد. روزی پدرم به منزل ما آمد و آن مبلغ را به من داد و گفت این را در جایی نگهداری کنید تا زمان خودش به ایشان بدهیم. بعد از چند روز که برادرم خانه‌مان آمد، ناخواسته داستان آن مبلغ را به او گفتم. خیلی خوشحال شد گویا می خواست بال دربیاورد. گفت: برو آن پول را بیاور. پرسیدم: می خواهی با این پول چه کنی؟ گفت: محله‌مان چند روزی است که شده و با پنج فرزند می خواهد خانه اش را بفروشد تا قرض هایش را بدهد. دیشب به اهل بیت (ع) متوسل شدم تا بتوانم مشکلی ایشان را حل کنم و الان هم خوشحالم که می توانم با این پول بدهی او را بدهم. راوی: خواهر شهید (ع)؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی، پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
بیمارستان #شهید_لبافی_نژاد تهران بستری بودم. قرار بود چشمم را تخلیه کنند و کردند. مجید تا شنید خودش را رساند. تا می خواستم از تخت پایین بیایم زیر بغلم را می گرفت. با پانسمان قلنبه روی چشمم، داخل حیاط بیمارستان قدم می زدم و مجید هم پا به پایم. این قدر از ترس افتادن نگاهش به #نامحرم سرش را پایین می انداخت که خنده ام می گرفت. سر به سرش گذاشته، می گفتم: من با همین یک چشم هم باید تو را راه ببرم و هم مواظب باشم که به در و دیوار نخوری. #شهید_مجید_صنعتی_کوپایی #سیره_تهذیبی_شهدا #مراقبت_از_چشم از #نگاه_به_نامحرم راوی: حاج حسین یکتا #کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۸۳. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده از کتاب سید مجتبی نواب صفوی به صورت اکسل و پی دی اف. 👇
گزیده ای از فهرست موضوعی ؛ خاطرات حاج حمید شفیعی به صورت اکسل و پی دی اف 👇
خط قرمز حمید گناه بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در مان گناه نباشد، سه روز بگیریم. در شکل مراسم هم خیلی همراهی می کرد. تمام سعی اش این بود که از مراسم باشم. همیشه می گفت اگر این را دوست نداری بگو عوضش کنیم. تنهاترین اصرارش این بود که عروسی بدون باشد. برای غذا کوبیده به همراه سالاد سفارش داده بودیم. حساس بود که غذا به اندازه؛ اما بدون اسراف باشد. مراسم خیلی خوب برگزار شد. هم راضی بودیم و هم ساده بود و هم بدون گناه و دلخوری. کتاب یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحه ۱۲۷-۱۲۹. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
12 ام خرداد سال روز عروج ملکوتی سید آزادگان سید علی اکبر ابوترابی گرامی باد. برش هایی از سیره شهدایی ایشان را در لینک زیر مشاهده بفرمائید. yon.ir/l2eSh
قرارشد شب عملیات سه نماز مغرب و عشاء را بخوانیم و حرکت کنیم. نماز مغرب که شروع شد، صدای امام و مأمومین در هم شده بود. مکبر از امام و مأمومین می کرد که نماز را زودتر تمام کنند. نماز مغرب یک ربع طول کشید. بعد از نماز امام جماعت با التماس از بچه خواست نماز عشاء را زودتر تمام کنند. رزمنده ها گفتند: این نماز آخر ماست. می خواهیم با خدا حرف بزنیم. حاضریم قسمتی از راه را بدویم؛ اما نماز را زود تمام نکنیم. بعد از نماز بوی عطر خاصی فضا را پر کرده بود. علی آقا از من پرسید: تو هم بو را استشمام می کنی؟ گفتم: تا به حال چنین بوی عطری به مشامم نرسیده بود. راوی: حمید شفیعی ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۹۸. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
نوشته دکتر روبین وودزورت کارلسن ترجمه: معصومه یوسفی نشر: زمزم هدایت این کتاب در قطع رقعی و در ۷۰ صفحه می باشد. برشی از کتاب: تفاوت هتل محل اسکانم در تهران با ، مانند تنفس در جلوی اگزوز آلوده یک خودرو و تنفس در بلندی های هیمالیا است. ص۶۶ و ۶۵ خودِ انقلاب بود. آنان که آنچه خمینی نشان می داد را کاملا درک و احساس کرده بودند، ناخواسته سرشار از عشق به اسلام ، مشتاق به و دارای ارده گشترش اسلام در جهان شده بودند… او برای اسلام زندگی می کرد، ابزاری برای خدمت به اسلام بود و هدفی جز احیای اسلام نداشت. ص ۲۹. yon.ir/lP2w8 @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جماعت خاک غم بر سر کنیم هجرت خورشید را باور کنیم @khateshahadat
گزیده ای از فهرست موضوعی ؛ خاطرات به صورت اکسل و پی دی اف 👇
وقتی ارتداد محرز شد، مصمم بود که ایشان باید به درک واصل شود. به همین خاطر هم، فتوای و مهدور الدم بودنش را از آیت الله سید محمد تقی خوانساری گرفت. هم حاضر شد هزینه سفر ایشان را پرداخت کند. حواله دادند که ۱۳ دینار از آقای حاج میرزا عباس رزاز تبریزی در صحن مطهر حضرت ابوالفضل (ع) بگیریم. بعدها معلوم شد ایشان این پول را برای تهیه مقدمات خود کنار گذاشته بود. راوی: شهید سید محمد واحدی ؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۳؛ صفحه ۲۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده ای از فهرست موضوعی ؛ خاطرات به صورت اکسل و پی دی اف 👇
مدتی بود داخل هور آموزش بلم سواری می دیدیم. قرار بود بی صدا کار کنیم؛ اما خنده و شوخی بچه ها، صدای مسئولین لشکر را در آورده بود. #شهید_نظام_علی_فتحی از اطلاعات لشکر آمده بود برای اخطار. در هیمن برنامه، بچه ها “کرزه بر” را وسوسه کردند برای تکبیری رعد آسا؛ که منجر به تنبیهش شد؛ شنای در آب سرد. با #شیرجه او باز همه خندیدند. انگار نه انگار که جلسه توبیخ است. جنابان فرمان تنبیه عمومی را صادر کرد: «همه داخل آب». هنوز فرمان فرمانده را هضم نکرد بودیم که خودش پرید توی آب. راهی برای ما نمانده بود. #جانشین_گردان امام سجاد (ع) داخل آب بود. همه پریدیم داخل آب. از سردی کم مانده بود سنگ کوب کنم. بالاخره نزدیک صبح از آب بیرون آمدیم. #شهید_سید_محمد_ابراهیم_جنابان #سیره_مدیریتی_شهدا #همراهی_با_نیروها_در_سختی_ها راوی: حاج #حسین_یکتا #کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۳۹-۳۴۱. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه: ✔️پسران من همگي اهل علم و تبليغ براي خدا شويد. دختران من به شوهر اهل علم و تبليغ همسر شويد. ✔️به هر كسي كه مي خواهد زحمات فاتحه خواني برايم بكشد بگوييد، در عوض يك مساله ياد بگيريد و عمل كنيد yon.ir/Jh0G0