eitaa logo
حیفه نبینی/یک از هزاران
130 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.2هزار ویدیو
16 فایل
کرسی آزاداندیشی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام با ارائه مطالب دینی و سیاسی عنوان اولیه کانال؛ «چلچراغ معارف و احکام حم» است. (حم/HM = حسینی منتظر) @chelcheraaqHM در ادامه، ممکنست عنوان یا عکس پروفایل آن، تغییر کند اما نشانی آن، ثابت خواهد ماند!
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ تحریری «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام» و خطر سهمگین عدم فهم این مطلب خطیر!! (بخش ۰۱): مزیت و ایران، بر تمام انقلابات و نظامات تاریخ انسان در کل جغرافیای زمین، همین است که هر دو عنوان مذکور، اجازه نمی‌دهد بین و ، پارادوکس و تضاد مرسوم همه آن‌ها برقرار باشد. بزرگترین دهشتناک و بالتبع ضربه سنگین مهلک بر «نهضت+نظام» از جانب کسانی بر ، تحمیل گردید که انقلاب و نظام را آشتی‌ناپذیر تلقی کرده و حتی بر آن تصریح و تأکید می‌کنند! در این بر آنیم تا چنین معضلی را که بسیاری از و را به کام خود کشیده است، مورد قرار دهیم. نگارنده این سطور بلحاظ خانواده (روحانی سنتی بودن ابوی و روشنفکر شورشی بودن اخوی - در قالب شریعتی‌زدگی! - و لاجرم مباحثاتی طویل در حد مشاجراتی شدید!) بالتبع از مقطع ۱۴ سالگی (از ۱۳۵۵ هجری شمسی) وارد فعالیت‌های گردید که شاید زودهنگام ولیکن نقطه عطفی در مسیر زندگانی او بود! و شاید اولین و مهمترین دغدغه بنده از همان سال، همین بود که بدنبال مطالعه مقاله‌ای از ! با عنوان «نهضت و نظام» شکل گرفت که؛ نهضت یا نظام؟! و یا هر دو؟! توصیه می‌کنم متن کامل مقاله مذکور را در فصل ذی‌ربط کتاب و آن (در ذیل سلسله مباحث وی) مطالعه بفرمائید. (گلچینی از متن و صدای ذی‌ربط، ضمیمه این مقاله است) بعد از مطالعه مقاله مذکور، مصمم به ورود در انقلابی شدم که فرجام آن، استقرار بود که بعداً با به «جمهوری اسلامی» تغییر یافت. ولیکن با این دغدغه که آیا خواهیم توانست، نظامی را اقامه کنیم که انقلاب را قربانی خود نسازد؟! اشاره‌ای به جغرافیای زمانی این دغدغه: در سال ۱۳۵۱ از روستا به مهاجرت کرده و به مدت پنج سال در محله جنوبی ، ساکن بودیم و بنده در شهاب (واقع در ضلع جنوبی که بعد از انقلاب، به مجتمع آموزشی بعثت تغییر یافت) مشغول تحصیل بودم و در مقطع سوم راهنمایی، با شور انقلابی‌گری خود، اقدام به تشکیل سرّی نمودم. در آن دوران، شیفته داستان‌های ، بودم که عنوان خود را از نام یکی از کتاب‌های وی اقتباس کرده بودم. ایجاب می‌کرد که با اتمام ، کرده و در به (شاگردبازاری) بپردازم و اولین من زیر یک‌هزار تومان بود که حداقل فایده آن درآمد ناچیز، این بود که لااقل سربار خانواده نباشم و در مسیر قرار بگیرم. در بازار تهران () فعالیت‌های سیاسی بنده، تشدید شد و اقدام به تشکیل سرّی «گروه انقلابی بازار» نمودم. کارگران انجمنی؛ انقلابی‌تر از دانش‌آموزان سلحشوری بودند! میرزای حجره ما از اعضای بود که به قرابت و ارادت خاصی داشت که دارای گرایش‌های مثلاً ملی_مذهبی بود و در طیف و وفاداران به به شمار می‌رفت. بنده بلحاظ ملاحظات اسلامی، قاعدتاً با آن‌ها مرزبندی داشته و نمی‌توانستم جذب آن جریان بشوم که تدریجاً هم همه آن‌ها از بام بلند نهضت+نظام ما افتاد! گروه (و بتعبیری دقیق‌تر؛ گروهک!) ما نقش قابل توجهی در از طریق به آشوب و تظاهرات کشیدن سراهای آن داشت. لازم به ذکر است که تهران دارای سه طبقه اجتماعی بود که عبارت بودند از؛ ۱) ارباب‌ها که صاحبان سرمایه بودند و تجار نامیده می‌شدند. این عده معمولاً ساعت ۱۰ به بعد به حجره خود سر می‌زدند و هنگام ناهار هم می‌رفتند. ۲) میرزاها که طبقه کارمندان را تشکیل می‌دادند و معمولاً از ساعت ۸ الی ۹ صبح وارد محل کار شده و چند ساعتی پس از صرف ناهار، بازار را ترک می‌کردند. ۳) شاگردها که عمدتاً امور خدماتی (نظافت، آبدارچی، نامه‌بری، باربری و امثالهم) را بر عهده داشتند که معمولا از ساعت ۷ الی ۸ صبح در محل کار خود حضور یافته و تا غروب مشغول کار بودند. بنده جزو طبقه سه بودم اما کارهای من آنقدر زیاد نبود که و نداشته باشم. (حضور کارگرانه بنده در بازار؛ یک سال منتهی به ۱۳۵۷ تا یک سال بعد از آن بود. در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سودای به همه جهان، قدم در راه و گذاشتم که با وقوع به محاق افتاد و لذا در سال ۱۳۶۰ عازم جبهه‌های شدم. غرض از ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۳۹۸ چلچراغ و حم: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 یاد ایامی (بخش ۱) اولین سالگرد پیروزی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» + «باید همه بپا خیزیم و را نابود کنیم»!! این سخن ( + ) از دو جهت برای من مهم بود: ۱) رؤیای «شهادت در حوالی » شریف (قبل از ، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی ، کشته می‌شوم) ۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از نوبت آمریکاست»! در آن‌مقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را می‌دیدم (در مجیدیه هم‌محل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه می‌توانیم بکنیم؟! پسرعمو گفت: من شنیده‌ام داره نیرویی تشکیل می‌شه بنام و من به آن نیرو خواهم پیوست! اتفاقاً خبر تشکیل (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد. ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامی‌گری نبود و بیشتر به راهکارهای و و رسانه‌ای می‌اندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارش‌نویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای (زادگاهم از توابع شهرستان قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی در سال ۵۹ نمونه‌ای از آن اهتمام بود.) البته برداشت من از صرفاً «نظامی‌گری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیت‌های سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم می‌زد. اگرچه بعداً در قالب همکاری‌های مقطعی (بعنوان یا برای نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمی‌رسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به در می‌آمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیت‌های انفرادی و پراکنده نکنم. «صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط ، این مطلب در ذهن ، امر جا افتاده‌ای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر بود. چنان‌که اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگون‌باد حکام مرتجع عرب»! چنانکه دیدن یک ، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از حتی یک‌بار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در خانواده‌ام، و حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین تهران به امامت آیةالله (۱۳۵۸/۵/۵) برمی‌گشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوب‌غربی - بود) دیدم در سینمای جنوب‌غربی ، فیلم به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولین‌بار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران در المپیک بود تا بدینوسیله توجه رسانه‌های دنیا به مسئله جلب شود) و از همان‌جا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی هم بود. بعد از خروج از سینما برگشتم به کتاب‌فروشی‌های ضلع جنوبی تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از در تهران) را صرف خرید کتاب‌هایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا می‌کرد! بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلم‌نامه سینمایی از قصه‌ای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد بود و سومین گام من، تأسیس ! تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز ، تدریجاً خود را آماده شرکت در نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم. یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آن‌ها صادر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)! 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
✅ شکست در انتخابات سیاسی، محصول غفلت از سایر انتخابات‌ها 🔹 گزیده‌ای از سخنان در جمع اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 🔹31 فروردین 96 (یک‌ماه قبل از انتخابات)، ⭕️ شما فرض کنید صبح روز بلند شده‌اید و می‌بینید که همه ضدانقلاب‌ها و بی‌تفاوت‌ها دارند رأی می‌دهند ولی انقلابی‌ها هیچکدام از خانه بیرون نمی‌روند و به انتخابات بی‌اعتنا هستند. اگر این صحنه‌ی تکان‌دهنده را ببینیم می‌گوییم انقلاب از دست رفت. ⭕️ این اتفاق، هر روز دارد می‌افتد. هر روز در ، انتخابات‌های فرهنگی‌ای در حوزه‌های ، ، ، و... برگزار می‌شود و آن‌هایی که سبک زندگی و پارادایم فکریشان در یک فضای دیگر است با صف‌های دراز چند صد هزار نفری رأی می‌دهند، بعد این‌طرف، بهترین فیلم‌هایش، نه در فضای عمومی بلکه در فضای شکست می‌خورد. ⭕️ بعد از 35 سال، برای ، ، یک فیلم ساخته شده است. ، ترازش هم هالیوودی است. چطور ایام انتخابات رویمان می‌شود که عکس فلان کاندیدا را بگیریم سر چهار راه ولیعصر تبلیغات کنیم، خب این هم یک انتخابات است و برآیندی را به فضای سینمایی کشور منتقل می‌کند. ماجرای نیمروز مثل این می‌ماند که رجائی کاندیدا شده است. ⭕️ مقام معظم رهبری در انتخابات‌های سیاسی می‌گویند من ورود نمی‌کنم، فقط 40 میلیون رأی می‌خواهم، ولی در انتخابات‌های فرهنگی، ورود می‌کنند، داد هم می‌زنند که به فلان اثر رأی بدهید. بعد ما همینجوری نگاه می‌کنیم که اثار دیگر رأی بیاورد. در حوزه اقتصاد مقاومتی هم مثلاً مستندی مثل ، درباره آن فرد کردِ اهل سنت در که کشور را از واردات باسکول بی‌نیاز کرده است، کاندیدای ما است که باید به ملت معرفی کنیم تا رأی بیاورد. ⭕️ ما دائم در حال انتخابات هستیم و بخشی از شکست‌های ما و بخشی از پیروزی‌های دیگران در عرصه‌ی انتخابات‌های سیاسی، ناشی از همین است. چون او ذائقه‌سازی کرده است. فروشنده مثلاً 14 میلیارد رأی آورده، ماجرای نیمروز سه ونیم میلیارد، یتیمخانه دو ونیم میلیارد. اگر در یک سال گذشته جمعیت معتنابهی ، ، ماجرای نیمروز، و را می‌دیدند، حتماً قاعده‌ی فرهنگی جامعه رشد می‌کرد. وقتی طرف مقابل در فرهنگ رأی می‌آورد، در هنر رأی می‌آورد، در رسانه برنده می‌شود، در ساحت سرگرمی پیروز می‌شود چرا در انتخابات سیاسی برنده نشود؟ شکست سیاسی یکباره که اتفاق نمی‌افتد. ⭕️ فرق نیروی فرهنگی با نیروی سیاسی باید در همین باشد. چطور در دو هفته‌ی تبلیغات انتخابات شور و ابتهاج داریم، باید در تمام طی سال ناظر به همه انتخابات‌های مختلفی که در همه حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، رسانه‌ای و... برگزار می‌شود چنین حس و حضور به‌روز و زنده‌ای داشته باشد. نه اینکه انتخابات های فرهنگی .هنری.رسانه ای و..... را تحریم کنیم! و بخواهیم در انتخابات سیاسی توقع پیروزی قطعی داشته باشیم. مثلاً امروز انتخابات است بعد شما بروید پیک‌نیک یا زیارت و بگویید ما شنبه می‌آییم در خیابان داد می‌زنیم. دیگر فایده‌ای ندارد. یتیم‌خانه ایران، ماجرای نیمروز..... روی پرده است، بگوییم ما در تلویزیون می‌بینیم. وقتی در انتخابات سینمایی ، شکست خوردی دیگر چه فایده‌ای دارد؟ باید هم خودمان به وظیفه عمل کنیم هم از دیگران مثل و و جماعات و نخبگانی که به وظیفه عمل نکرده‌اند مطالبه‌گری کنیم. ✅ پایگاه هنری محتوایی ایرانیوم
✡️ نجات در سایهٔ پرستش شیطان 💥 نقد بازی دیابلو ۴ (Diablo iv) 1️⃣ در ۴، شاهد جهانی تیره و تار هستیم، شیاطین حکمرانان باطنی جهان‌اند و انسانِ یله و رها بایستی برای در امان ماندن از یک شیطان، به شیطانی دیگر پناه ببرد. 2️⃣ درواقع غرب با ترسیم جهانی که در باطن نیازمند شیاطین و قدرت آن‌هاست، آخرالزمانی را ترسیم می‌کند که نه منجی ادیانی، بلکه یکی از در آن ظهور خواهد کرد! 3️⃣ خداوند متعال در قرآن کریم صراحتاً فرموده است: 🕋 و أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ✍️ و این‌که مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می بردند، پس [مردان جن] بر طغیان و تباهی آنان افزودند. 4️⃣ درآثارجدید هالیوود، غرب عیان شده و آنچه در آثار کابالیستی مشهور نوشته شده، امروز با حمایت مالی سرمایه‌داران غربی در قالب هنری آمده و در رژیم رسانه‌ای مردم جهان قرار می‌گیرد. 5️⃣ امر جدیدی نیست و نیازی هم به مناسک عجیب و غریب ندارد. کسی که آثار رسانه‌ای کابالیستی، اعم از فیلم و سریال و انیمه و انیمیشن و بازی و کمیک و… را مشاهده کند، به حکمِ «آن کس که به حرف کسی گوش کند، وی را پرستیده است» [اشاره به روایتی از امام جواد علیه‌السلام] در حال پرستش شیطان است. 6️⃣ اما گویا این مرحله از شِرک نیز برای غرب کافی نبوده، به‌دنبال پرستش علنی و خضوع مردم جهان در مقابل اربابان خود است و البته ابزاری به‌جز وسوسهٔ رسانه‌ای ندارد. 7️⃣ از قالب‌های رسانه‌ای فریبنده است که در نگاه عموم مردم، چیزی جز نیست. غافل از این‌که شبهات ضد دینی و عمیق‌ترین مبانی شیطانی در این آثارِ به‌اصطلاح سرگرم‌کننده به نوجوانان خورانده می‌شود. 8️⃣ مدیوم بازی به‌دلیل تعاملی‌بودن، هم‌ذات‌پنداری بسیار بیشتری نسبت به دارد و بازیکن خود را کاملاً جای آدمک درون بازی می‌بیند. 9️⃣ در بازی‌هایی مثل ، کاملاً یک نظام فکری از وجود یا عدم خدا، ویژگی‌های عالم غیب و نقطهٔ کمال انسانی در کنار توصیه‌های عملی تبلیغ می‌شود. 🔟 متأسفانه با غفلت از اهمیت بازی‌ها و خلأ قانونی، شاهد گسترش بازی‌های شیطان‌گرایی مثل دیابلو در جامعهٔ ایرانی هستیم و به‌نظر می‌رسد فعلاً راهی جز نقد و گسترش گفتمان نقد محتوایی و سواد رسانهٔ همه‌جانبه، نداریم.