eitaa logo
دستیار محقق
187 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
۲. حقیقت ، معرفت یقینی و قضیه مطابق با واقع خارجی است. ۳. حقیقت دست یافتنی است. ۴. حقایق و واقعیات ثابت درخارج وجود دارد. ۵. مبدأ درک همه حقایق، علم حضوری بشر است. ۶. حقایق عالم تجربی و فراتجربی است. ۷. علوم تجربی حتی در کشف حقایق تجربی بسیار خطا کرده است. ۸. روش تجربی به تنهایی کاشف حقیقت نیست، و برهان باید مکمل آن باشد. ۹. تجربه و حس در امور فراتجربی اصلا قابلیت کشف ندارد. ۱۰. کاشف حقایق فراتجربی، وحی، برهان و شهود است. ۱۱. وحی مستندی قطعی و یقینی دارد (متکی به برهان است) و خطاناپذیر است. ۱۲. انسان محیط بر حقایق عالم و هستی نیست و دارای خطاهای بسیار است. (انتقال به مبانی انسان‌شناسانه) ۱۳. برای رسیدن به سعادت، باید هم‌سویی و هماهنگی با نیروهای مثبت در عالم ایجاد شود. ۱۴. احاطه علی الاطلاق بر عالم وحقایق آن به دست خالق و مبدا فاعلی آن است. ۱۵. هستی شبکه ای است و دارای لایه های مختلف است و هر پدیده‌ای نیز دارای لایه های مختلف است. (انتقال به مبانی هستی‌شناسانه) ۱۶. علم لازم برای ایجاد بهترین همسویی و ایجاد تضاعف نیروهای مثبت در کلان هستی، انحصار به خداوند دارد. ۱۶. کاشف تام حقایق، علم الهی (وحی) است. ۱۷. برای تنظیم زندگی دنیایی به‌ طوری که هم‌سو با نیروهای مثبت عالم و حرکت به‌ سوی سعادت باشد، نیاز به علم وحیانی داریم. ۱۸. گزاره‌های دین، دارای ظرفیت معنایی برنامه‌ای و راهبردی و ارائه «فرآیندها» (نه فقط مصادیق جزیی فردی حسی) می‌باشند. (انتقال به بحث تفصیلی از هویت «دین راهبردی») ۱۹. گزاره‌های دین، به‌ صورت مجموعی و مرتبط با یکدیگر و ناظر بر یکدیگر، معنی‌دار هستند. (انتقال به مبانی دین‌شناسانه) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث براساس مباحث فوق،‌ نیاز به اصلاح نگرش به علم دینی وجود دارد. (امکان استخراج علم وحیانی به‌ معنی یک دستگاه معرفتی کاشف از واقعیت‌های مرتبط با یک موضوع) بدون دست‌یابی به «علم دینی» تولید علوم انسانی اسلامی و در نتیجه احیاء تمدن اسلامی ممکن نخواهد بود. بازسازی ابواب فقه با استفاده از نگرش سیستمی و تبدیل به ابواب فقه تمدنی ضروری است. (انتقال به بحث ابواب فقه تمدنی) فعال‌سازی روش «استنطاقی» از مجموعه‌های موضوعی آیات و روایات لازم است. تکمیل روش اجتهاد جواهری، با ابزار «منطق پایه و عام سیستم‌ها و فرآیندها» لازم است. (انتقال به بحث رویکرد سیستمی) سه کتاب «فلسفه علوم انسانی» تالیف حجت‌آلاسلام خسروپناه، «پارادایم اجتهاد دینی» تالیف حجت‌الاسلام حسنی و علی‌پور،‌ «گامی به‌سوی علم دینی» حجت‌الاسلام حسین بستان، از کتاب‌هایی در فضای علم دینی هستند که منسجم‌تر و نزدیک‌تر به مدل عملیاتی، بحث و گفتگو را ارائه کرده‌اند. انتقال به انجمن بحث‌وگفتگو در مورد این موضوع مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث علم دینی، علم وحیانی،‌ تمدن دینی، دین‌شناسی، فهم دین، روش‌شناسی فقاهت، اجتهاد، الگوریتم اجتهاد، اجتهاد سیستمی لَيْسَ لِلصَّبِيِّ خَيْرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّه [1] مدل «حِکْمی – اجتهادی» مدلی است که جناب حجت‌الاسلام دکتر خسروپناه پردازش کرده‌اند و تصویر بیانگر آن مدل که توسط خود مولف ارائه شده است به‌صورت زیر است: تحلیل نظریه ایشان نیز به‌صورت زیر قابل ارائه است: (این جدول با مولف محترم مرور شده است) ردیف محورهای تحلیل و بررسی یک نظریه محتوای نظریه در محورهای چهارده‌گانه ۱. متن نظریه (عبارات اصلی بیان‌کننده نظریه) ۱.علم دینی = دانشی که با بهره‌گیری از مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، دین‌شناختی، ارزش‌شناختی و روش‌شناختیِ اسلامی [۱] به هستی‌شناسی، رابطه‌شناسی و کارکردشناسیِ پدیده‌های ریاضی، طبیعی، زیستی، انسانی، به‌ هدف درک رابطه «ملکی- ملکوتی» پدیده‌ها می‌پردازد. ۲.با الگوی حکمی اجتهادی، تولید علوم انسانی رفتاری اجتماعی[۲] ممکن است. ۳. الگوی حکمی اجتهادی، فرآیند معرفتیِ تولید نظریات علوم رفتاری اجتماعی اسلامی است. ۴.فرآیند معرفتی این تولید چنین است: ‌ أ.از نظام هستی‌شناسانه، معرفت‌شناسانه و دین‌شناسانه، نظام انسان‌شناسانه استخراج شود؛ ‌ ب.از نظام هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه دین، مکتب ارزشی دین استخراج شود؛ ‌ ج.از مکتب انسان‌شناسانه و مکتب ارزشی دین، شاخص‌های انسان مطلوب و انسان خاص (انسانِ اقتصادی، اجتماعی، …) استخراج شود؛ ‌ د.برای توصیف انسان موجود، با استفاده از روش‌ اجتهادی، سوالات پرسشنامه‌ای برای سنجش‌های کمی و کیفی، تولید می‌شود و با روش تجربی کمی و کیفی اجرا ‌شود. ‌ ه. براساس شاخص‌های انسان مطلوب دینی، شناخت از انسان موجود نقد شود؛ ‌ و.از مکتب ارزشی دین، نظام‌‌های ارزشی فقهی حقوقی، اخلاقی عرفانی استخراج شود؛
۷. نظام مکتبی، اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی است که از آن به مکتب اقتصادی، مکتب سیاسی، مکتب اجتماعی تعبیر می‌شود.[۴] ۱۴. توجیه‌های استفاده شده در نظریه (مثال‌ها و شواهد صدق به‌کاررفته در نظریه) بررسی مبادی معرفتی ۱۲ نظریه در علوم انسانی و کشف تاثیر تغییر نوع نگاه به مبادی در خروجی نظری مانند تابع مصرف فریدمن، ساختاریابی گیدنز، نظریه انقلاب فوکو ۱۵. لوازم منطقی نظریه (دلالت‌های التزامی و مباشر نظریه) استفاده از اجتهاد دینی برای استخراج شاخص‌های سنجش انسان موجود، از دین استفاده از روش‌های تجربی برای اجرای عملیات سنجش و تحلیل آن استفاده از اجتهاد برای استخراج شاخص‌های انسان مطلوب و نظام ارزشی استفاده از اجتهاد و تجربه برای تعریف عملیاتی تغییر انسان موجود به مطلوب (علومی مانند فقه، اخلاق، عرفان، روان‌شناسی) ۱۶. نتایج معرفتی نظریه (چه تاثیری در چه فضای علمی ایجاد می‌کند؟) ۱. تلاش برای تولید فلسفه‌های مضاف بالخصوص فلسفه مضاف به امور ۲.تلاش برای تولید انسان‌شناسی‌های خاص و ارزش‌شناسی‌های خاص ۳. تلاش برای تولید شااخص‌های انسان مطلوب ۴. تلاش برای تولید چگونگی تغییر از موجود به مطلوب ۵. علومی را می‌خواهیم که ربط ملک و ملکوت را برقرار کنند. ۶. رویکرد غرب‌گزینی انتقادی ۱۷. آثار نظریه (آثار عینی که نظریه می‌تواند ایجاد کند یا ایجاد کرده است) تولید مبانی فلسفه علوم انسانی اسلامی ۱۸. رقباء نظریه (افکار و نظریاتی که همگرا با این نظریه نیستند و مخالف محسوب می‌شوند) همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را قبول ندارند. همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را در همه علوم قبول دارند و تعریف علم دینی را الگوی یکسان برای همه علوم می‌دانند. همه نظریاتی که روش تولید علم دینی را فقط منحصر در استخراج نقلی می‌دانند. ۱۹. روش گسترش نظریه (آیا صاحب‌نظریه، خودانتقادی‌ داشته است یا اشاره به شیوه تکمیل و بازسازی نظریه کرده است؟) نیاز نظریه به تکمیل از جهت فرآیند استخراج و تولید مدل عملیاتی پی نوشت ها: [1] . کتاب وسائل‌الشیعه، ج۵، ص۴۶۸ برچسب سیستمی اجتهاد کاربردی فقاهت دینی وحیانی دین سازی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
‌ ز.از نظام‌های ارزشی دین، ارزش‌های مضاف(ارزش‌های اقتصادی، …..) استخراج شود و چگونگی تغییر به‌دست آید. ۲. مفاهیم اصلی تشکیل‌دهنده نظریه نظام فلسفی (نظریه حکمت خودی)، نظریه دیده‌بانی، فلسفه علوم، فلسفه امور، نظام معرفت‌شناسی (نظریه بداهت نظامند کارآمد)، نظام انسان‌شناسانه، انسان خاص (انسانِ موصوف)، ‌مکتب ارزشی، ارزش‌های مضاف، انسان محقق، انسان مطلوب، تعریف دین، اجتهاد فقهی، روش حکمی اجتهادی، عقلانیت اسلامی، علوم انسانی اسلامی، رابطه مُلک و ملکوت، علوم انسانی رفتاری اجتماعی، تمدن نوین ۳. مساله اصلی نظریه (صاحب‌نظریه به حل چه مساله‌ای اهتمام ویژه دارد؟) فرآیند اسلامی‌سازی علوم انسانی چگونه است؟ (فرآیند معرفتی،‌ فرآیند راهبردی، فرآیند مدیریتی) ۴. مسائل فرعی نظریه (صاحب‌نظریه به دنبال پاسخ‌گویی به چه مسائلی است؟) تعریف علم دینی و اسلامی‌سازی علوم چیست؟ الگوی معرفتی اسلامی‌سازی علوم رفتاری اجتماعی چگونه است؟ این الگو چگونه تحقق می‌یابد؟ ۵. بستر معرفتی نظریه (نظریه و صاحب‌نظریه از چه نظریات یا افکاری اشراب شده‌اند؟) حکمت متعالیه ۶. چهارچوب معرفتی حاکم بر نظریه (پارادایم و گفتمان حاکم بر نظریه، با ذکر تمام محورهای تشکیل‌دهنده پارادایم) حکمت نوصدرایی (در هستی‌شناسی و انسان‌شناسی)، ارزش‌شناسی فقهی اخلاقی عرفانی اسلامی، معرفت‌شناسی مبناگرا (با نظریه بداهت نظامند کارآمد)، فلسفه‌های امور در حکمت خودی (به‌ویژه فلسفه هستی، فلسفه معرفت، فلسفه دین، فلسفه انسان، فلسفه ارزش) ۷. چهارچوب روشی حاکم بر نظریه (از چه روش یا روش‌هایی برای تعریف، توصیف، تفسیر و تبیین استفاده کرده است؟) برهانی، تجربی، اجتهادی با کارکرد استنطاقی (با پرسش بیرون از متن به متن مراجعه شود) + استفاده از دلالت‌های التزامی گزاره‌های دینی استفاده از «ظن مُدلّل» (روشمند) بررسی تاریخی منطقی در کشف فرآیندهای احتمالی برای تولید علم دینی (دیده‌بانی) ۸. پیشینه نظریه (چه نظریاتی همگرا با این نظریه عرضه شده است؟) نظریه علم دینیِ نقیب العطاس، اسماعیل فاروقی، العلوانی، نصر، گلشنی، عابدی شاهرودی، زیباکلام، جوادی آملی ۹. تعاریف موجود در نظریه (چه تعاریفی در نظریه ذکر شده است؟) علوم انسانی اسلامی، علومی هستند که با روش حکمی اجتهادی به توصیف انسان مطلوب، انسان محقق و نحوه تغییر او می‌پردازند. ۱۰. توصیف‌های موجود در نظریه (قیود و شرایط هر یک از موضوع و محمول و نسبت) محمول نظریه، مقید به: ۱. علوم رفتاری اجتماعی (مجموعه توصیف، تبیین و توصیه‌ها) ۲. در پاسخ به مشکلات و نیازهای انسان معاصر ۳. تشخیص داده شده با روش حکمی اجتهادی ۴.استخراج شده از مبانی هستی‌شناسانه، انسان‌شناسانه و ارزش‌شناسانه خاص (مثلا خصوصیات انسان اقتصادی در حکمت اسلام) ۵. تفریع شده با روش حِکمی در توصیف انسان موجود ۶. استخراج شده از آیات و روایات با روش اجتهادی در توصیف انسان مطلوب ۱۱. روابط موجود در نظریه (چه روابطی بین مؤلفه‌ها یا مفاهیم یا عناصر یا متغیرهای مختلف در نظریه آمده است؟) فلسفه مطلق (دربردارنده فلسفه‌های مضاف به حقایق و مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، روش‌شناختی، دین‌شناختی) تولید نظام ارزشی و الگوی انسان مطلوب، شکل‌گیری نظام انسان‌شناسی، تولید نظام مکتب رفتاری اجتماعی، تولید انسان‌شناسی‌های خاص (انسان اقتصادی، انسان فرهنگی، …)، تدوین نظام روش‌شناسی، تولید نظریه، تولید علم انسانی ۱۲. تبیین‌های موجود در نظریه (چه استدلال‌هایی در نظریه ذکر شده است؟) به دلیل مبنای مولف در قلمرو دین، آموزه‌های دین در توصیف انسان مطلوب، ظرفیت تبدیل شدن به مدل را دارند. به دلیل مبنای مؤلف در فلسفه علوم انسانی، علوم اجتماعی دارای چهار ساحتِ توصیف انسان موجود، توصیف انسان مطلوب، نقد انسان موجود، فرآیند تغییر انسان موجود هستند. ۱۳. تفسیرهای موجود در نظریه (چه اجزاء و روابط پنهانی در نظریه، آشکارسازی شده است؟) ۱. فرآیند تولید علم دینی و اسلامی‌سازی علوم انسانی رفتاری اجتماعی= مجموعه سه فرآیندِ «توصیف انسان مطلوب»، «توصیف انسان موجود» و «توصیه برای تغییر» ۲. علوم انسانی، مبتنی بر پنج نظام هستند: نظام فلسفی، نظام انسان‌شناسی، نظام ارزش‌شناسی، نظام مکتبی، نظام روش‌شناسی ۳. در نظام فلسفی، رویکرد «حکمت خودی» اتخاذ می‌شود. ۴. فلسفه‌های مضاف از فلسفه عام استخراج شوند. ۵. پیش‌فرض‌های علم‌شناختی، معرفت‌شناختی و دین‌شناختی، در نظام فلسفی تبیین شوند. ۶. در نظام انسان‌شناسی، انسان عام و انسان خاص[۳] توصیف شوند.
پنج نكته در باب كارآمدی دولت، اركان كارآمدی قوه قضاييه، انتقادپذيری مديران و ناكارآمدی سازمان‌ها، برای كارآمدی كشاورزی چه كرده‌ايم؟ بحران كارآمدي، بنيادهای كارآمدی در فرهنگ اسلام و غرب، تحليل كارآمدی ابزارهای بانكي، چرا شوراها كارآمدی ندارند؟، حكومت دينی از مشروعيت تا كارآمدي، دلايل ناكارآمدی اقتصاد، رابطه كارآمدی و عدم‌ گسست، ريشه ناكارآمدی بودجه دولتي، عوامل ناكارآمدی آموزش، كارآمدی پارادايم دهه هشتاد، كارآمدی دين، كارآمدی و فقرزدايي، ناكارآمدی تبديل مجازات زندان، ناكارآمدی بانك جهانی و …؛ نشريه انديشه حوزه، مرداد و شهريور ۱۳۸۰ نيز ويژه‌نامه‌ای با عنوان “كارآمدی فرهنگ اسلامي” منتشر كرده است. [3] . توصيف اين سه‌شاخصه را در كتاب “هنر كشف آينده”، تاليف جوئلآرتور باركر، ترجمه نغمه خادم‌باشي، نشر انسيتو ايز ايران ۱۳۸۰ ملاحظه فرماييد. نكته: “تنزل هزينه دست‌يابي” در هر حيطه‌ای به‌ حسب خود آن است، در فضای علم و فكر، عبارتست از: سهولت فهم و قابليت انتقال سريع و نافذ. برچسب مفهوم کارآمدی سازی اقوم دینی دانشنامه, نقشه مسائل
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > کارآمدی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی کارآمدی 4 دقیقه خواندن 221 کارآمدی کارآمدی دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرض ها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «کارآمدی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان در فضای رقابت، برتری واقعی به ‌دست آورد؟ پیش فرض ها فرضیه بحث برنامه‌ها و سيستم‌ها، در صورتی قادر به بقاء خواهند بود كه كارآمد باشند؛ كارآمدی يعنی توازن ميان هزينه‌ها، دست‌آوردها ونيازها. برای دست‌یابی به کارآمدی نهایی، نیاز به ایجاد توازنی برتر از توازن رقباء است. این برتری یا با کاهش هزینه، یا افزایش کیفیت تاثیر ایجاد می‌شود. تبیین بحث “توازن” يعنی توليدِ برنامه ، نيازی را برطرف كند كه اهميت رفع اين نياز نسبت به هزينه و صرف امكاناتی كه برای توليد مي‌شود قابل قبول باشد. مقصود از “قابل قبول بودن” را به ‌صورت فرمول زير مي‌توان نمايش داد: IN = ضريب اهميت نياز EP = ميزان تاثير توليدات سيستم در رفع نياز S = ميزان هزينه انجام شده برای توليد ES = ضريب تاثير هزينه در رفع نيازهای با اهميت‌تر يا هم‌رديف با نياز مورد نظر[1] Β = ضريب كارآمدی رقيب Β>۰ هر نظريه برای اينكه صادق و كارآمد باشد بايد دارای شاخصه‌های كلانِ زير باشد: انسجام منطقی دروني هماهنگی با معادلات طبيعی (جريان موجود در آن هم‌سو با جريان موجود در هستی باشد.) سهولت در تشخيص و فهم هزينه كم، امكانات حداقلی برای اجراء نفع محسوس نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث يك سيستم كلان و يا نظريه جامع برای اداره زندگی جمعی برای كارآمد بودن بايد دارای شاخصه‌هايی باشد كه برخی از آنها عبارتند از: [2] برنامه برای آموزش و تربيت عقل فردی و جمعي برنامه برای توليد مايحتاج برنامه تامين سلامتي برنامه برای گردش پول در جامعه نحوه گردش قدرت وتصميم‌گيری در جامعه امنيت فردی و جمعي ايجاد شغل و كار ايجاد نظام ارزش‌ها فرهنگ‌سازی و در اختيار گذاشتن الگوهای فردی و جمعی (خانواده و جامعه) وجود سازمان‌های اجتماعي سيستم بهره‌وری و بهينه‌سازي برنامه برای كيفيت و كميت ارتباطات در جامعه و در بين‌الملل برنامه برای پيشگيری و حل‌وفصل اختلافات آسان‌تر كردن زندگي سرعت در دسترسی به مقصود عدالت محسوس برنامه‌ريزی بلندمدت و كوتاه مدت تعيين ايده‌آل‌ها تعيين حداقل‌ها برنامه برای حركت تدريجی از حداقل به حداكثر انعطاف در برنامه‌ها و روش‌ها برای موقعيت‌های مختلف تعريف معيارهای صلاحيت برای كارگزاران مكانيسم‌های اصلاحی وكنترلي مكانيسم نظارت عمومي انتقادپذيري مشاركت نخبگان ميل عموم به مشاركت نهادهای حزبي حركت به سوی فعاليت‌های گروهي احترام حقوق خصوصی افراد تمامی موارد فوق نيازمند برنامه‌ريزی كلان و خرد و تعيين استراتژي‌ها و راهكارها هستند و در نبرد استراتژی ها و برنامه‌ها، به‌مقتضای قاعده حاكم بر محيط رقابت، استراتژي‌ايی موفق است كه بتواند سه شاخصه زير را تامين كند: برتری كيفي+ تنزل هزينه دست‌يابي [3] نوآوری (الگوهای جديد) پيش‌بينی و آينده نگري+ آينده‌سازي مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث کارآمدی ، دین اقوم ، تمدن سازی ، علم دینی پی نوشت ها: [1] . (ضريب اهميت نياز x ميزان تاثير توليدات سيستم در رفع نياز)/ (ميزان هزينه انجام شده برای توليد x ضريب تاثير هزينه در رفع نيازهايی با اهميت بيشتر يا هم‌رديف با نياز مورد نظر)<۱ + ضريب كارآمدی رقيب (اين فرمول از منبعی اقتباس نشده است) [2] . اين شاخصه‌ها علاوه بر اتكاء بر مبنای استدلالي، در نوشتجات عمومی و تخصصی نيز مطرح شده‌اند. با مراجعه به نرم‌افزار “نمايه” و جستجوی كليّه مقالاتی كه در دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد در عنوان آنها لفظ “كارآمدي” وجود دارد، با بيش از صد مقاله روبرو مي‌شويم كه در حيطه‌های مختلف به بررسی علل و عوامل كارآمدی و ناكارآمدی پرداخته‌اند كه در هر يك از اين مقالات از ملاك و شاخصه‌های كارآمدی و ناكارآمدی گفتگوهايی به ميان آمده است. نمونه‌هايی از عناوين مقالات:
خانه > مهمترین ها > حکمت و عرفان دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی, مهمترین ها حکمت و عرفان 14 دقیقه خواندن 228 حکمت و عرفان حکمت و عرفان دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مسأله بحث پیش فرضها فرضیه بحث تبیین بحث «حکمت» «فلسفه» برخی تعابیر دیگر تفاوت حکمت با فلسفه عرفان نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث رابطه حکمت و عرفان با تمدن‌سازی مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث مقصود از « حکمت و عرفان » که تعیین‌کننده رویکرد معرفتی مباحث می‌باشد چیست؟ (اسلاید) + (مقاله) + (دوره تربیت مدرس عرفان و حکمت) مسأله بحث اصلی ترین زاویه دید برای حرکت مثبت و تعالی‌بخش در زندگی در شبکه هستی چیست و چگونه به ‌دست می‌آید؟ پیش فرض­ها فرضیه بحث «عرفان و حکمت»، اصلی‌ترین و جامع‌ترین دید را برای حرکت در زندگی، به انسان می‌دهند. این عنوان همانطور که در متن صفحه اول سایت، در قسمت مفاهیم مشاهده می‌شود، بعد از عناوین «شبکه هستی، انسان شبکه‌ای و معادلات حرکت» ذکر شده است زیرا تعیین‌کننده محتوا در بحث شبکه هستی و انسان شبکه‌ای و معادلات حرکت انسان در این شبکه، به‌عهده حکمت و عرفان است. تبیین بحث هسته مرکزی ماموریت حوزه‌های علمیه، تامین علمی برای تحقق تمدن اسلام است؛ کشف ، فهم ، تبیین معارف دینی برای پیاده‌سازی در صحنه زندگی فردی و اجتماعی و تمدنی. از سوی دیگر در مبانی «دین‌شناسانه» قاعده‌ای با محتوای زیر مورد پذیرش متخصصین است: «تطابق تشریع با تکوین» یا به تعبیر دیگر «تبعیت اَحکام از مصالح و مفاسد واقعی»؛ بنابراین برای اینکه بتوان به فهم جامع و عملیاتی دین رسید، «هستی‌شناسی» ابزاری قدرتمند خواهد بود. (هستی‌شناسی = علم به ساختار و معادلات موجود در کلان هستی) «حکمت» علامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه در المیزان در ذیل آیه شریفه «یوتی الحکمه من یشاء» چنین آورده‌اند[1]: كلمه” حكمت” به كسره” حاء” بر وزن” فعلة” است، كه وزنى است مخصوص افاده نوع، يعنى دلالت بر نوع معنايى مى‏كند كه در اين قالب در آمده پس حكمت به معناى نوعى احكام و اتقان و يا نوعى از امر محكم و متقن است، آن چنان كه هيچ رخنه و يا سستى در آن نباشد، و اين كلمه بيشتر در معلومات عقلى و حق و صادق استعمال مى‏شود، و معنايش در اين موارد اين است كه بطلان و كذب به هيچ وجه در آن معنا راه ندارد. حكمت عبارت است از قضاياى حقه‌‏اى كه مطابق با واقع باشد، يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهيه در باره مبدأ و معاد باشد، و يا اگر مشتمل بر معارفى از حقايق عالم طبيعى است معارفى باشد كه باز با سعادت انسان سروكار داشته باشد، مانند حقائق فطرى كه اساس تشريعات دينى را تشكيل مى‏دهد. همچنین فرموده اند: منظور از حكمتى كه در قرآن به كار رفته، مجموعه علوم و معارفى است كه انسان را به حقيقت رهنمون می‌سازد؛ به طورى كه هيچ شك و ابهامى در آن نماند. ازاين ‏رو، مى‏شود گفت دين با واقعيت و حقيقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى كه با دين آمده، در واقع حكمت ‏اند؛ و پيامبر اکرم صلی‌الله‌علیه ‌وآله مأمور است اين حكمت را به مردم بياموزد. [2] علامه طباطبایی در جایی دیگر فرموده اند: حکمت ، نظر و اعتقادی است که مطابق واقع و ملازم با رشد بوده و کذب ناپذیر باشد ؛ و ضرری بر آن مترتّب نگردد. [3] «فلسفه» تعاريف مختلفي براي فلسفه بيان شده است مانند: ۱. ابن سینا: فلسفه، آگاهی بر حقایق تمام اشیا است، به قدری که برای انسان ممکن است بر آنها آگاهی یابد. (فرهنگ فلسفی، جمیل صلیبا) ۲. جرجانی: فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی. (فرهنگ فلسفی) ۳. ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن جنبه که وجود دارند. (فرهنگ فلسفی) ۴. فیثاغورس: فلسفه یعنی دوستداری دانایی. (دائره المعارف بریتانیکا) ۵. افلاطون: خاستگاه فلسفه، حیرت در برابر جهان است. فیلسوف به کسی اطلاق می شود که در پی شناسایی امور ازلی و حقایق اشیا و علم به علل ومبادی آن ها است. [4] ۶. سیسرون: فلسفه عبارت است از علم پیدا کردن به شریف‌ترین امور و توانایی استفاده از آن در حد امكان. [5] ۷. توماس هابز: فلسفه، علم به روابط علی و معلولی میان اشیا است. [6] ۸. کریستین وولف: فلسفه، علم بر موجودات ممکن است، یعنی بر هر چه ممکن است بالفعل حالت تحقق پیدا کند. [7] ۹. فیشته: فلسفه، علم ِعلم ،یا علم معرفت است. [8] ۱۰. هگل: فلسفه، بحث در امر مطلق است. [9] ۱۱. اوبروگ: فلسفه،‌ علم به مبادی و اصول است. [10]
۱۲. هربارت: فلسفه،‌تحلیل معانی عقلی است. [11] ۱۳. وونت: کار اساسی فلسفه متحد ساختن تمام معرفت هایی است که از راه علوم مختلف بدست می آید، تا به این ترتیب مجموعه واحد و پیوسته ای ایجادگردد. [12] ۱۴. پولسن: فلسفه مجموعه معرفت هاست که انتظام علمی پیدا کرده‌اند. [13] ۱۵. کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد. ۱۶. ملاصدرا: فلسفه كمال يافتن نفس انسان در سايه شناخت واقعيتهاي موجودات و حكم به وجود آنهابه صورت قطعی و مستدل است که بدون گمانه‌‏زنی و تقلید باشد. [14] برخی تعابیر دیگر كِندي: العلم بالاشياء علي حقيقتها بقدر طاقه‌الانسان [15] فارابي: العلم البرهاني بالاسباب البعيده التي بها وجود الاسباب القريبه لاشياء [16] بوعلي: التصديق بحقائق النظريه و العمليه علي قدر طاقه البشر [17] بوعلي: العلم عن الموجود المطلق و تبتدي منه مبادي العلوم [18] ملاصدرا: العلم بغايات الاشياء و عللها [19] ملاصدرا: العلم بحقيقه الاشياء كما هي عليه في الواقع و الحكم بوجودها بالبراهين،بقدر الوسع الانساني [20] شاید بتوان در یک تعریف مشترک که شامل بسیاری از این تعاریف گردد چنین گفت: فلسفه شناخت مستدل نسبت به واقعیت‌های جهان و ارتباط بین آنهاست. هدف از فلسفه آن است که مدیریت عقلانی نسبت به زندگی فردی و جمعی حاصل گردد که این جز با در نظر گرفتن تأثیرگذاری و تأثیرپذیری رائج در عالم ممکن نیست. فلسفه = هستي‌شناسي برهاني فلسفه= تلاش عقلانی براي كشف علت پديده‌ها دركل هستي حکمت= تلاش معرفتی براي نفوذ به لايه‌هاي پنهانِ از حسّ، براي رسيدن به حقايق اثرگذار در زندگي فلسفه= كشف شكل هستي و معادلات حاكم برآن فلسفه اسلامي = برهاني كردن نگرش اسلام به هستي فلسفه اسلامي= تلاش براي تبيين عقلاني مدل هستي‌شناسانه اسلام حيطه فعاليت فيلسوف حوزوي، تلاش براي تعميق فهم از مدل هستي‌شناسي اسلام و تلاش براي اثبات عقلانيت اين مدل و ايجاد زمينه تفاهم با مخاطبيني است كه عقيده مشترك با آنها وجود ندارد. تفاوت حکمت با فلسفه فلاسفه ، در تعريف حکمتِ اصطلاحی گفته اند: حکمت علم به حقايق اشياء است به قدر طاقت بشری . و تعبیر دیگر اینکه: حکمت آن است که انسان به حقایق اشیاء ، چنان علم پیدا کند که خود ، نمونه ای عقلی از عالم عینی شود. [21] آنچه از بررسی استعمالات این دو کلمه و تعاریف آنها به‌دست می‌آید فرضیه زیر را به‌دست می‌دهد: اصطلاح «حکمت»،‌ اعمّ و فراتر از «فلسفه» است و علوم حضوری و شهودهای باطنی را علاوه بر علوم برهانی عقلی درباره هستی، در بر می‌گیرد و همچنین امتداد علم را در عمل دنبال می‌کند یعنی الزامات و شایستگی‌های رفتاری (عقل عملی) را که از اطلاعات برهانی (عقل نظری) حاصل می‌شود، تبیین می‌کند. (انتقال به توضیحات بیشتر در مورد مسائل فلسفه و فهرست نظریات فلسفی) عرفان در تعاریف عرفان چنین آمده است: رديف تعریف ترجمه ۱ الوقوف مع الآداب الشرعیّه ظاهرا و باطنا و هی الاخلاق الالهیه [22] همراهی استوار با احکام شرعی هم در رفتارها و هم در فضای درونی که در حقیقت شکل‌گیری صفات الهی در روح است. ۲ ادنی صفه العارف ان یتجلی فیه صفات الحق [23] شاخص حداقلی برای اینکه فردی در فضای «عرفان» ورود عملی پیدا کرده باشد این است که نفسش رنگ و بوی صفات خداوند را پیدا کند. ۳ الاخذ بالحقایق و الیاس من الخلق [24] پایه‌ریزی زندگی براساس حقیقت و عدم توجه به کثرات ۴ صفاء و مشاهده[25] ادراک نافذ و شفاف قلبی، و دریافت حقایق با عبور از ذهن و خیال ۵ الانصراف بالفکر الی قدس الجبروت ملتمسا شروق نور الحق فی السرّ [26] توجه ذهنی به عالم بی‌نهایت الهی در حالی‌ که در درون نفس به دنبال دریافت تجلیات خداوند است. ۶ معرفه تحدث من شهود ذات الله و صفاته و اسمائه و افعاله [27] ادراکی که از دریافت حضوری خداوند و تجلیات او حاصل می‌شود. ۷ علم السلوک الی الله [28] قواعد حرکت به سوی خداوند ۸ علم منازل الاخره[29] شناخت مراحل عبور به‌سوی عوالم برتر ۹ علم معرفه المکاشفات [30] قواعد شناخت شهودهای قلبی ۱۰ علم الادیان قسمان: علم الظاهر و الباطن و علوم الباطن انما یتحقق بعد اِحکام اَحکام الظاهر، و هی ان تعلقت بتعمیر الباطن بالمعاملات القلبیه بتخلیته عن المهلکات و تحلیته بالمنجیات فعلم السلوک و ان تعلّقت بکیفیه ارتباط الحق بالخلق و جهه انتشاء الکثره من الوحده الحقیقیه مع تباینهما فعلم الحقایق و المکاشفه و المشاهده و هو العلم بالله.[31] علوم دینی دو محور اصلی دارند: اطلاعات مربوط به رفتارها و اطلاعات مربوط به منشاء رفتارها اطلاعات مربوط به منشأ رفتارها (که ذهن و قلب هستند) در صورتی قابل دست‌یابی است که به قواعد مربوط به رفتارها (ظاهر شرع) عمل شده باشد.
این اطلاعات، اگر مربوط به فعال‌سازی باطن با فرآیندهای قلبیِ پاک‌کننده از غیر خدا و ایجاد‌کنندة توجه به خدا باشد، علم «سلوک الی الله» را شکل می‌دهد؛ و اگر مربوط به شهود نحوة ارتباط خداوند با خلقت و پیدایش کثرات از آن وجود یگانة بی‌نهایت باشد(در حالی‌که تفاوت خالق و مخلوق هم حفظ شود)، علم هستی‌شناسی باطنی و علم شهود قلبی است که در حقیقت علم خداشناسی واقعی است. ۱۱ العلم بکیفیه ارتباط الحق بالخلق و جهه انتشاء الکثره من الوحده فهو علم الحقایق و المکاشفه و المشاهده[32] عرفان، شناخت نحوة ارتباط خدای واحد با مخلوقات متعدد و مختلف است از این زاویه که چگونه کثرات از یک وجود واحد بی‌نهایت سرچشمه گرفته‌اند پس عرفان علم هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی قلبی است. ۱۲ معرفه طریق السلوک و المجاهده لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیه و اتصالها الی مبدءها[33] شناخت قواعد حرکت به‌سوی خداوند و برنامه عبور دادن نفس از محدودیت‌های ادراکی و فعال کردن ادراک آنچه در مبدء خلقت می‌گذرد. ۱۳ النظر إلى العالَم بمِنظار الكشف الروحيّ أولا، ثم تنظيم تلك المعلومات الكشفيّة و بيان ارتباطها بالتفكير البرهانی، ثم تكميلها و اليقين على صحتها بعرضها على النصوص الدينيّة المأخوذة من الوحي.[34] نگاه به هستی با ابزار «شهود قلبی» و تبیین این شهود با «برهان» و اصلاح و تکمیل این شهود با معارفی که از «وحی» آمده است. ۱۴ العلم بالله سبحانه من حیث اسمائه و صفاته و مظاهره و احوال المبدء و المعاد و بحقایق العالم و بکیفیه رجوعها الی حقیقه واحده هی الذات الاحدیه و معرفه طریق السلوک و المجاهدة لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیة و اتصالها الی مبدءها و اتصافها بنعت الاطلاق و الکلیة. [35] ادراک قلبی ظهورات ذات خداوند که در قالب صفات و مخلوقاتش تجلی کرده است؛ و ادراک آنچه در ابتدا و انتهای خلقت می‌گذرد؛ و هستی‌شناسی قلبی و ادراک اینکه چگونه تمام مخلوقات با وجود بی‌نهایت الهی متصل می‌شوند؛ و اطلاع از قواعد حرکت به‌سوی خداوند و راه عبور دادن نفس از محدودیت‌های ادراکی و فعال کردن ادراک و احساس خزائن الهی و سرچشمه‌های نامحدود خلقت. (عبور از احساس جزئیات و وصول به احساس کلیات؛ احساس قلبی و درونی وجود کلی، نه ادراک مفهوم کلی). ۱۵ هو العلم بالله و کیفیه صدور الکثره عنه و رجوعها الیه و بیان مظاهر الاسماء الالهیة و النعوت الربانیة.[36] ادراک خداوند و چگونگی اتصال کثرات وجودی به وجود واحد بی‌نهایت و نحوة تجلی و ظهور اسماء و صفات الهی ۱۶ هو یبحث عن الحق و صفاته من حیث انها موصله الی الذات الالهیة. [37] عرفان، علم گفتگو درباره خداوند و نحوة ارتباط صفات او با ذات اوست. شاید بتوان تعبیر زیر را در یک فشرده‌سازی و شفاف‌سازی، برای تعریف عرفان به‌کار برد: عرفان= هستی‌شناسی شهودی قلبی (معرفه الحق بالقلب) (انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث رابطه فلسفه با زندگی و آینده: زندگي مجموعه اقوال، افعال و احوال خودآگاه فرد است و فقط به فردي كه نسبت به ظهور و بروزات خود خودآگاهي داشته باشد، می‏توان گفت که دارای زندگی است. طبق این تعریف زندگی یعنی حرکت خودآگاه به سمت هدف و آنچه از اهمیت برخوردار است شناخت ملاک انتخاب بهترین عملکرد برای رسیدن به هدف اصلی است.آینده جزئی از زندگی ما و دنیاست. در زمان حال، واقعیت­ها وارتباط بین آنها جهان را تشکیل میدهند و زمان آینده نیز اینگونه شکل می‏گیرد. حرکت منسجم و بهم پیوسته عالم که با مطالعه تاریخ و دقت وتدبر در سیر حوادث به دست می‌‏آید نشانگر آن است که ما با یک مجموعه کاملا مرتبط روبرو هستیم. مجموعه‌‏ای که اجزای آن به صورت شبکه در تعامل با یکدیگرند و توجه به برخی از اجزاء و زمانها ما را در شناخت و ساخت سایر اجزاء و ازمنه یاری میدهد؛ به همین خاطر است که توجه به آینده و تفکر درباره آن به معنای خیال‌پردازی نیست بلکه به معنای واقع ‏نگری است. اگر تعاریفی را که از حکمت و فلسفه، آینده و زندگی ارائه شد به یکدیگر ضمیمه کنیم این نتایج به دست می‌‏آید: فلسفه به انسان کمک می‏کند که با شناخت واقعیت‌ها و قوانین واقعی عالم حرکت زندگی خود را به ‏گونه‌‏ای مدیریت کند که به هدف اصلی خود دست یابد.
فلسفه توهم ‏زدگی را برطرف می‏نماید و خلط بین توهم و واقعیت را برطرف می‏سازد. بدون فلسفه توهمات پوچ، هدف واقعی و راه واقعی را ناپدید می‎سازند. فلسفه راه تفکر را نشان می‏دهد و تفکر پایه تمامی حرکت‌هاست. روش تحقیق مبتنی بر فلسفه بهترین روش تحقیق است که در زندگی علمی و عملی کاربرد فراوان دارد. تصمیم‌‏گیری در موارد شبیه به یکدیگر از مشکل‏ترین موارد است. فلسفه با آموزش کشف ملاک‌های تشابه و تفاوت کمک بزرگی در این زمینه است. تعیین هدفهای جزئی و کلی در زندگی اهمیت زیادی دارد. فلسفه با در نظر گرفتن قوای وجودی در این زمینه کارگشاست. از مشکلات همیشگی برنامه‌‏ریزی‎ها، نقاط بحران‌‏زاست. این نقاط ناشی از نقص‌هایی است که در مسیر یک برنامه به وجود می‌‏آید. از جمله مأموریت‌های فلسفه، شناخت نقص­ها و موارد عدمی است. تعیین افق و زاویه دید به عهده علمی است که توانایی کشف نقاط مختلف هستی را دارد و تعیین این دو مقوله برای هر حرکتی لازم است. کار فلسفه جهت‌‏دهی به نحوه و بعد نگرش انسان است و لایه‌‏های مختلف را در مقابل دید او از زاویه‌‏های مختلف می‌‏گشاید. پرداختن به ابعاد مختلف انسان و به خصوص ابعاد معنوی آن ارتباط مستقیم با شناخت خداوند دارد. شناخت صفات مختلف پرودگار و نحوه ارتباط عالم با خالق از فوائد پرداختن به فلسفه است. به عنوان مثال درک صحیح نسبت به قادریت ویا عالمیت پرودگار در نحوه زندگی انسان تأثیر مستقیم دارد. تمام آنچه در ذهن ما می‏گذرد آیا تمام واقعیت است و یا جزئی از آن و یا هیچکدام؟ جواب سؤال هر چه باشد در نحوه اعتماد به ذهنیات و به تبع آن رفتار و اعمال انسان اثر می‏گذارد. فلسفه جواب این سؤال را مشخص می‏سازد. در یک جمله شاید بتوان گفت که فلسفه عهده‏‌دار تأمین نگاه عقلانی به بشریت و دنیای اطراف اوست و هرچه از این سمت پیش می‏رویم توجه به فلسفه پررنگ‌‏تر میشود زیرا در فضای رقابت آنچه خریدار دارد نظری است که پشتوانه قوی‏‌تری داشته باشد. رابطه حکمت و عرفان با تمدن‌سازی انتقال به مقاله « رابطه عرفان و تمدن‌سازی » انتقال به دوره آموزشی تربیت مدرس و مبلغ حکمت و عرفان + انتقال به گزارش همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث هستی شناسی، دین‌شناسی، فهم دین، روش‌شناسی، رویکردشناسی، رویکرد فلسفی و عرفانی، جریان وحدت در کثرت پی نوشت ها: [1] . طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۶۰۷ [2] . طباطبایی، الميزان، ج ۱۲، ص۵۷۱ [3] . طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ذیل آیه ۲ سوره جمعه [4] . مطهری، فلسفه و منطق، صفحه۴۰ [5] . مطهری، فلسفه و منطق، صفحه ۴۰ [6] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۱ [7] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۲ [8] . مقدمه ای برفلسفه، صفحه ۱۲ [9] . مقدمه ای بر فلسفه،صفحه ۱۲ [10] . مقدمه ای برفلسفه، صفحه ۱۲ [11] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۲ [12] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۳ [13] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۳ [14] . اسفار، ج۱، ص۲۰ [15] . رسائل الكندي، ص۹۷ [16] . الفصول المنتزعه، ص۵۲ [17] . عيون الحكمه، ص۱۶ [18] . النجاه، ص۱۹۸ [19] . حاشيه الهيات شفاء، ص۲۶۴ [20] . اسفار، ج۱، ص۳۳۸ [21] . اسفار، ج ۱ ص۲۰ [22] . محی‌الدین، رساله اصطلاحات الصوفیة: ص۴ [23] . بسطامی، نصوص من شطحات الصوفیة: ص۱۱۲ [24] . معروف کرخی، عوارف المعارف: ص۴۰ [25] . کتانی، موسوعه مصطلحات الصوفیه: ص۸ [26] . بوعلی سینا، الاشارات نمط نهم فصل دوم [27] . کاشانی، اصطلاحات الصوفیة: ص۱۲۴ [28] . ابن‌فناری، مصباح الانس: ص۶ [29] . ابن‌فناری، مصباح الانس: ص۶ [30] . ابن‌فناری، مصباح الانس: ص۶ [31] . ابن فناری، مصباح الانس: ص۶ [32] . ابن‌فناری، مصباح الانس: ص۶ [33] . محقق قیصری، شرح تائیه ابن‌فارض [34] . قیصری، شرح فصوص‌الحکم: ص۱۹ [35] . محقق قیصری، رسالة التوحید و النبوة و الولایة: ص۷ [36] . قیصری، رساله التوحید و النبوة و الولایة: ص۶ [37] . قیصری، شرح فصوص‌الحکم: ص۷۱۵ برچسب وحدت در کثرت فلسفی و عرفانی دین شناسی دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی توحید دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی کنترل کیفیت
رابطه ميان موضوع و محمول در يك قضيه به هشت «حيث» قابل برقراری است: (از کتاب مبانی واصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سیدیدالله یزدان‌پناه) حيث تعليلی[3] حيث تقييدی[4] حيث اضافی[5] حيث تقييدی نفادی[6] حيث تقييدی اندماجی[7] حیث تقییدی شأنی[8] حیث اطلاقی[9] حیث اشراقی[10] اقسام یكی بودن یا وحدت به سه صورت قابل لحاظ است: وحدت واقعی (یك مورد است و دومی ندارد) وحدت اعتباری (مصادیق متعدد دارد اما همه آنها در یك مفهوم ذهنی مشتركند) وحدت اطلاقی (حد و مرز ندارد تا دومی داشته باشد) اقسام ظهور به صورت‌های زیر قابل لحاظ است: ظهور ذات ظهور اسماء و صفات حلول در غیر اتحاد با غیر ظهور كلی در جزئی ظهور مطلق در مقید ظهور ماهیت در افرادش ظهور اضافه در نسبت‌ها ظهور اشراقی ظهور نزولی ظهور عروجی ظهور تجلی ضرب لحاظ‌های فوق در یكدیگر حالات بسیاری را برای تفسیر نظریه وحدت وجود حاصل می‌كند. در یك تقسیم بندی كلی،‌ تقریرات وحدت وجود به دو دسته زیر تقسیم می‌شوند: تقریرات یگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا = جهان خلقت) تقریرات دوگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا < جهان خلقت؛ یاخدا ≠جهان خلقت) حاصل ضرب مفاهیم فوق: (که فقط مورد آخر صحیح است) ۱. خدا وحدت اعتباری دارد و جهان كثرت حقیقی (جهان‌خدایی، همه‌خدایی،هم‌سنخی مطلق، هم‌گوهری) خدانام دیگری برای جهان است ذات خداوند تحقق مستقل بالفعل جدای از مظاهر و جلوه‌ها ندارد و خدا اصلا چیزی جز مجموعه صور و اشیاء نیست. اشیاء اجزاء وجودی خداوند هستند مانند درختی كه از ریشه و تنه و شاخ و برگ است. خدا همان طبیعت است خدا آگاهی مطلق است كه از ارواح مختلف موجودات تشكیل شده است. ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است. ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. ۲. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت حقیقی دارد، كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است. ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. ۳. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. اعتباری به معنی توهمی (اگر مُدركی در كار نباشد،‌ كثرتی وجود نخواهد داشت.) ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است. ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. ۴. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. اعتباری به معنی دارای منشاء انتزاع خارجی حقیقی نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی نفادی است. نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی اندماجی است. نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است. ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است. ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است. ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است. ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. آنچه مورد پذیرش است و اوفق و انسب با قواعد است نظر زیر است: خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در كثرت ظهور دارد. كه ظهورش به‌نحو مطلق در مقید است و نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است. (نظریه تجلی) (انتقال به صفحه «همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی») (انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی) نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث امتداد نظریه «وحدت وجود» در امور اجتماعی: تمام فرآیندها و سیستم‌های تمدنی در آرمان‌شهر اسلام، علاوه بر اینکه کارکرد رفع نیازی خود را دارند، فکر و احساس شهروندان را به‌سمت احساس حضور خداوند سوق می‌دهند. (سریان توحید در کلیه شبکه‌های زندگی) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث دین‌شناسی ، حکمت متعالیه ، مبانی هستی‌شناسانه ، وحدت وجود ، وحدت در کثرت‌‌ ، الگوی پیشرفت پی نوشت ها:
[1] . ر.ک. شواهدالربوبیه، صدرا، ص۷ [2] . توحيد صدوق، ص ۵۶ [3] . علت اتصاف محمول به موضوع كه امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «آبگرم شد» علت گرما چيزي غير از آب است. حرارت آتش، حيث تعليلي اين جمله است. [4] . واسطه در اتصاف محمول به موضوع كه امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «اين ميز سفيد است» علت سفيد بودن ميز بودن نيست بلكه بواسطه رنگ سفيد خارج ازميز، سفيد شده است. [5] . از رابطه ميان موضوع با چيز ديگري، مفهومي انتزاع مي‌شود كه آن مفهوم واسطه در عروض محمول بر موضوع مي‌شود. مثلا در جمله «پدر فرد خوبي است» مفهوم پدربودن از رابطه موضوع با من ايجاد مي‌شود و سپس محل براي عروض صفت خوبي مي‌شود. [6] . به حدود وجود موضوع، توجه مي‌شود و موضوع شأن خاصي به‌خود مي‌گيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلا در جمله «درختي درخت متمايز از جسمبودن آن است»، حمل «درختي» بر درخت، بواسطه شأن ماهوي وجود درخت است. (ماهيت ازنفاد، حد و پايان شيء انتزاع مي‌شود) [7] . به حاق وجود موضوع (نه حدود عدمي آن) توجه مي‌شود و موضوع شأن خاص به‌خودمي‌گيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلا در جمله «عليّت از اصول فلسفه است» مفهوم »عليّت» از متن وجود موضوع و رابطه آن با موضوع ديگر انتزاع شده است و بواسطه اين شان جديد در معرض حمل محمول قرار گرفته است (مصاديق موضوع درخارج مندمج هستند) [8] . به حاق موضوع توجه مي‌شود از حيث داراي مراتبِ مختلف بودن و با اين توجه،موضوع شان خاصي به‌خود مي‌گيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلادر جمله «نفس انسان قابليت محض است»، از توجه به موضوع يعني «نفس» با لحاظ اينكه داراي مراتب و لايه‌هاي مختلف است، شاني از موضوع توليد مي‌شود كه به‌واسطه آن عروض محمول بر موضوع، موجه مي‌شود. [9] . علت يا واسطه‌اي در عروض محمول بر موضوع وجود ندارد بلكه ذات موضوع علت حمل است، مثلا در جمله «خدا وجود دارد» چيزي از بيرون خداوند علت يا واسطه در ثبوت وجود بر او نيست. [10] . به حاق موضوع توجه مي‌شود و به اينكه اين موضوع علت براي بروز يك حالت مي‌تواندباشد و سپس آن وضعيتِ توانايي براي صدور يك حالت، واسطه براي اتصاف محمول به موضوع مي‌شود در جمله «اراده من فعال است» نسبت دادن اراده به خود از باب حيث اشراقي است. برچسب پیشرفت متعالیه بین خالق و مخلوق هستی‌شناسانه در کثرت‌‌ شخصیه وجود وجود دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > توحید دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی توحید 9 دقیقه خواندن 202 توحید توحید دانشنامه عبدالحمید واسطی فهرست موضوع بحث مساله بحث پیش فرضها فرضیه بحث تبیین بحث نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث موضوع بحث «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی) مساله بحث رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بی‌نهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیده‌ها چیست؟ پیش فرض­ها وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست. کثرت = خصوصیت وجودی‌ای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع می‌شود. فرضیه بحث ۱. وحدت در کثرت = جریان وجود واحد درقالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف. ۲. کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود. ۳. رابطه خداوند (وجود بی‌نهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.) ۴. نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب می‌شوند ۵. نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بی‌نهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن می‌باشند. تبیین بحث خداوند، وجود بی‌نهایت است و «وجود بی‌نهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و …. (هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّهً عِدّهً مُدّهً؛ صرف الوجود المتأكد الشديد الذي لا يتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا يتناهى فلا يحده حد و لا يضبطه رسم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ. [1] وجود بی‌نهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمی‌گذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس می‌کنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه می‌شود؟ از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت،‌ منتقل شده است و به دنبال تئوری‌ای می‌گردد که همه نیروهای به ‌ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مساله (بی‌نهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند. نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائت‌های مختلفش و در فیزیک با دیدگاه‌های متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است. (برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سیدیدالله یزدان‌پناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.) خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن: استدلال: (بااستفاده از حد وسط ارائه شده در روايت: افتراق الحاد و المحدود. [2]) مقدمه اول: وجود محدود، محدود‌کننده می‌خواهد + محدود‌کننده نهایی نباید خود محدود باشد پس محدود‌کننده نهایی، نامحدود است. مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برای وجود دیگری باقی نمی‌گذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان‌ اندازه وجود نامحدود را محدود می‌کند. + مگراینکه آن چیز وجودش در برابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس) نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است. پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به اين سؤال، «وحدت وجود« را به‌صورت قضيه زير عرضه كرده است: نظريه «هستی يك‌بخشی» در برابر نظريه «هستی دوبخشی» كل هستی يكپارچه است و تنها يك وجود، واقعی و مستقل است و ساير موجودات ظهورات اوهستند. وحدت + كثرت (دریافت فایل چهل حدیث در توصیف و تبیین توحید عرفانی) قرائت‌های مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است) برای دريافت انواع تقريرهای ممكن از اين جمله بايد به موارد زير توجه كرد: