۷. نظام مکتبی، اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی است که از آن به مکتب اقتصادی، مکتب سیاسی، مکتب اجتماعی تعبیر میشود.[۴]
۱۴. توجیههای استفاده شده در نظریه (مثالها و شواهد صدق بهکاررفته در نظریه) بررسی مبادی معرفتی ۱۲ نظریه در علوم انسانی و کشف تاثیر تغییر نوع نگاه به مبادی در خروجی نظری
مانند تابع مصرف فریدمن، ساختاریابی گیدنز، نظریه انقلاب فوکو
۱۵. لوازم منطقی نظریه (دلالتهای التزامی و مباشر نظریه) استفاده از اجتهاد دینی برای استخراج شاخصهای سنجش انسان موجود، از دین
استفاده از روشهای تجربی برای اجرای عملیات سنجش و تحلیل آن
استفاده از اجتهاد برای استخراج شاخصهای انسان مطلوب و نظام ارزشی
استفاده از اجتهاد و تجربه برای تعریف عملیاتی تغییر انسان موجود به مطلوب (علومی مانند فقه، اخلاق، عرفان، روانشناسی)
۱۶. نتایج معرفتی نظریه (چه تاثیری در چه فضای علمی ایجاد میکند؟) ۱. تلاش برای تولید فلسفههای مضاف بالخصوص فلسفه مضاف به امور
۲.تلاش برای تولید انسانشناسیهای خاص و ارزششناسیهای خاص
۳. تلاش برای تولید شااخصهای انسان مطلوب
۴. تلاش برای تولید چگونگی تغییر از موجود به مطلوب
۵. علومی را میخواهیم که ربط ملک و ملکوت را برقرار کنند.
۶. رویکرد غربگزینی انتقادی
۱۷. آثار نظریه (آثار عینی که نظریه میتواند ایجاد کند یا ایجاد کرده است) تولید مبانی فلسفه علوم انسانی اسلامی
۱۸. رقباء نظریه (افکار و نظریاتی که همگرا با این نظریه نیستند و مخالف محسوب میشوند) همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را قبول ندارند.
همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را در همه علوم قبول دارند و تعریف علم دینی را الگوی یکسان برای همه علوم میدانند.
همه نظریاتی که روش تولید علم دینی را فقط منحصر در استخراج نقلی میدانند.
۱۹. روش گسترش نظریه (آیا صاحبنظریه، خودانتقادی داشته است یا اشاره به شیوه تکمیل و بازسازی نظریه کرده است؟) نیاز نظریه به تکمیل از جهت فرآیند استخراج و تولید مدل عملیاتی
پی نوشت ها:
[1] . کتاب وسائلالشیعه، ج۵، ص۴۶۸
برچسب #اجتهاد #اجتهاد سیستمی #الگوریتم اجتهاد #دین کاربردی #دینشناسی #روششناسی فقاهت #علم دینی #علم وحیانی #فهم دین #مدل سازی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
ز.از نظامهای ارزشی دین، ارزشهای مضاف(ارزشهای اقتصادی، …..) استخراج شود و چگونگی تغییر بهدست آید.
۲. مفاهیم اصلی تشکیلدهنده نظریه نظام فلسفی (نظریه حکمت خودی)، نظریه دیدهبانی، فلسفه علوم، فلسفه امور، نظام معرفتشناسی (نظریه بداهت نظامند کارآمد)، نظام انسانشناسانه، انسان خاص (انسانِ موصوف)، مکتب ارزشی، ارزشهای مضاف، انسان محقق، انسان مطلوب، تعریف دین، اجتهاد فقهی، روش حکمی اجتهادی، عقلانیت اسلامی، علوم انسانی اسلامی، رابطه مُلک و ملکوت، علوم انسانی رفتاری اجتماعی، تمدن نوین
۳. مساله اصلی نظریه (صاحبنظریه به حل چه مسالهای اهتمام ویژه دارد؟) فرآیند اسلامیسازی علوم انسانی چگونه است؟ (فرآیند معرفتی، فرآیند راهبردی، فرآیند مدیریتی)
۴. مسائل فرعی نظریه (صاحبنظریه به دنبال پاسخگویی به چه مسائلی است؟) تعریف علم دینی و اسلامیسازی علوم چیست؟
الگوی معرفتی اسلامیسازی علوم رفتاری اجتماعی چگونه است؟
این الگو چگونه تحقق مییابد؟
۵. بستر معرفتی نظریه (نظریه و صاحبنظریه از چه نظریات یا افکاری اشراب شدهاند؟) حکمت متعالیه
۶. چهارچوب معرفتی حاکم بر نظریه (پارادایم و گفتمان حاکم بر نظریه، با ذکر تمام محورهای تشکیلدهنده پارادایم) حکمت نوصدرایی (در هستیشناسی و انسانشناسی)، ارزششناسی فقهی اخلاقی عرفانی اسلامی، معرفتشناسی مبناگرا (با نظریه بداهت نظامند کارآمد)، فلسفههای امور در حکمت خودی (بهویژه فلسفه هستی، فلسفه معرفت، فلسفه دین، فلسفه انسان، فلسفه ارزش)
۷. چهارچوب روشی حاکم بر نظریه (از چه روش یا روشهایی برای تعریف، توصیف، تفسیر و تبیین استفاده کرده است؟) برهانی، تجربی، اجتهادی با کارکرد استنطاقی (با پرسش بیرون از متن به متن مراجعه شود) + استفاده از دلالتهای التزامی گزارههای دینی
استفاده از «ظن مُدلّل» (روشمند)
بررسی تاریخی منطقی در کشف فرآیندهای احتمالی برای تولید علم دینی (دیدهبانی)
۸. پیشینه نظریه (چه نظریاتی همگرا با این نظریه عرضه شده است؟) نظریه علم دینیِ نقیب العطاس، اسماعیل فاروقی، العلوانی، نصر، گلشنی، عابدی شاهرودی، زیباکلام، جوادی آملی
۹. تعاریف موجود در نظریه (چه تعاریفی در نظریه ذکر شده است؟) علوم انسانی اسلامی، علومی هستند که با روش حکمی اجتهادی به توصیف انسان مطلوب، انسان محقق و نحوه تغییر او میپردازند.
۱۰. توصیفهای موجود در نظریه (قیود و شرایط هر یک از موضوع و محمول و نسبت) محمول نظریه، مقید به:
۱. علوم رفتاری اجتماعی (مجموعه توصیف، تبیین و توصیهها)
۲. در پاسخ به مشکلات و نیازهای انسان معاصر
۳. تشخیص داده شده با روش حکمی اجتهادی
۴.استخراج شده از مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و ارزششناسانه خاص (مثلا خصوصیات انسان اقتصادی در حکمت اسلام)
۵. تفریع شده با روش حِکمی در توصیف انسان موجود
۶. استخراج شده از آیات و روایات با روش اجتهادی در توصیف انسان مطلوب
۱۱. روابط موجود در نظریه (چه روابطی بین مؤلفهها یا مفاهیم یا عناصر یا متغیرهای مختلف در نظریه آمده است؟) فلسفه مطلق (دربردارنده فلسفههای مضاف به حقایق و مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، روششناختی، دینشناختی) تولید نظام ارزشی و الگوی انسان مطلوب، شکلگیری نظام انسانشناسی، تولید نظام مکتب رفتاری اجتماعی، تولید انسانشناسیهای خاص (انسان اقتصادی، انسان فرهنگی، …)، تدوین نظام روششناسی، تولید نظریه، تولید علم انسانی
۱۲. تبیینهای موجود در نظریه (چه استدلالهایی در نظریه ذکر شده است؟) به دلیل مبنای مولف در قلمرو دین، آموزههای دین در توصیف انسان مطلوب، ظرفیت تبدیل شدن به مدل را دارند.
به دلیل مبنای مؤلف در فلسفه علوم انسانی، علوم اجتماعی دارای چهار ساحتِ توصیف انسان موجود، توصیف انسان مطلوب، نقد انسان موجود، فرآیند تغییر انسان موجود هستند.
۱۳. تفسیرهای موجود در نظریه (چه اجزاء و روابط پنهانی در نظریه، آشکارسازی شده است؟) ۱. فرآیند تولید علم دینی و اسلامیسازی علوم انسانی رفتاری اجتماعی= مجموعه سه فرآیندِ «توصیف انسان مطلوب»، «توصیف انسان موجود» و «توصیه برای تغییر»
۲. علوم انسانی، مبتنی بر پنج نظام هستند: نظام فلسفی، نظام انسانشناسی، نظام ارزششناسی، نظام مکتبی، نظام روششناسی
۳. در نظام فلسفی، رویکرد «حکمت خودی» اتخاذ میشود.
۴. فلسفههای مضاف از فلسفه عام استخراج شوند.
۵. پیشفرضهای علمشناختی، معرفتشناختی و دینشناختی، در نظام فلسفی تبیین شوند.
۶. در نظام انسانشناسی، انسان عام و انسان خاص[۳] توصیف شوند.
پنج نكته در باب كارآمدی دولت، اركان كارآمدی قوه قضاييه، انتقادپذيری مديران و ناكارآمدی سازمانها، برای كارآمدی كشاورزی چه كردهايم؟ بحران كارآمدي، بنيادهای كارآمدی در فرهنگ اسلام و غرب، تحليل كارآمدی ابزارهای بانكي، چرا شوراها كارآمدی ندارند؟، حكومت دينی از مشروعيت تا كارآمدي، دلايل ناكارآمدی اقتصاد، رابطه كارآمدی و عدم گسست، ريشه ناكارآمدی بودجه دولتي، عوامل ناكارآمدی آموزش، كارآمدی پارادايم دهه هشتاد، كارآمدی دين، كارآمدی و فقرزدايي، ناكارآمدی تبديل مجازات زندان، ناكارآمدی بانك جهانی و …؛ نشريه انديشه حوزه، مرداد و شهريور ۱۳۸۰ نيز ويژهنامهای با عنوان “كارآمدی فرهنگ اسلامي” منتشر كرده است.
[3] . توصيف اين سهشاخصه را در كتاب “هنر كشف آينده”، تاليف جوئلآرتور باركر، ترجمه نغمه خادمباشي، نشر انسيتو ايز ايران ۱۳۸۰ ملاحظه فرماييد. نكته: “تنزل هزينه دستيابي” در هر حيطهای به حسب خود آن است، در فضای علم و فكر، عبارتست از: سهولت فهم و قابليت انتقال سريع و نافذ.
برچسب #تحلیل مفهوم کارآمدی #تمدن سازی #دین اقوم #علم دینی #کارآمدی #کاربردی
دانشنامه, نقشه مسائل
#کرسیهاینظریهپردازی
#کارآمدی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > کارآمدی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
کارآمدی
4 دقیقه خواندن
221
کارآمدی
کارآمدی دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«کارآمدی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان در فضای رقابت، برتری واقعی به دست آورد؟
پیش فرض ها
فرضیه بحث
برنامهها و سيستمها، در صورتی قادر به بقاء خواهند بود كه كارآمد باشند؛ كارآمدی يعنی توازن ميان هزينهها، دستآوردها ونيازها.
برای دستیابی به کارآمدی نهایی، نیاز به ایجاد توازنی برتر از توازن رقباء است. این برتری یا با کاهش هزینه، یا افزایش کیفیت تاثیر ایجاد میشود.
تبیین بحث
“توازن” يعنی توليدِ برنامه ، نيازی را برطرف كند كه اهميت رفع اين نياز نسبت به هزينه و صرف امكاناتی كه برای توليد ميشود قابل قبول باشد. مقصود از “قابل قبول بودن” را به صورت فرمول زير ميتوان نمايش داد:
IN = ضريب اهميت نياز
EP = ميزان تاثير توليدات سيستم در رفع نياز
S = ميزان هزينه انجام شده برای توليد
ES = ضريب تاثير هزينه در رفع نيازهای با اهميتتر يا همرديف با نياز مورد نظر[1]
Β = ضريب كارآمدی رقيب Β>۰
هر نظريه برای اينكه صادق و كارآمد باشد بايد دارای شاخصههای كلانِ زير باشد:
انسجام منطقی دروني
هماهنگی با معادلات طبيعی (جريان موجود در آن همسو با جريان موجود در هستی باشد.)
سهولت در تشخيص و فهم
هزينه كم، امكانات حداقلی برای اجراء
نفع محسوس
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
يك سيستم كلان و يا نظريه جامع برای اداره زندگی جمعی برای كارآمد بودن بايد دارای شاخصههايی باشد كه برخی از آنها عبارتند از: [2]
برنامه برای آموزش و تربيت عقل فردی و جمعي
برنامه برای توليد مايحتاج
برنامه تامين سلامتي
برنامه برای گردش پول در جامعه
نحوه گردش قدرت وتصميمگيری در جامعه
امنيت فردی و جمعي
ايجاد شغل و كار
ايجاد نظام ارزشها
فرهنگسازی و در اختيار گذاشتن الگوهای فردی و جمعی (خانواده و جامعه)
وجود سازمانهای اجتماعي
سيستم بهرهوری و بهينهسازي
برنامه برای كيفيت و كميت ارتباطات در جامعه و در بينالملل
برنامه برای پيشگيری و حلوفصل اختلافات
آسانتر كردن زندگي
سرعت در دسترسی به مقصود
عدالت محسوس
برنامهريزی بلندمدت و كوتاه مدت
تعيين ايدهآلها
تعيين حداقلها
برنامه برای حركت تدريجی از حداقل به حداكثر
انعطاف در برنامهها و روشها برای موقعيتهای مختلف
تعريف معيارهای صلاحيت برای كارگزاران
مكانيسمهای اصلاحی وكنترلي
مكانيسم نظارت عمومي
انتقادپذيري
مشاركت نخبگان
ميل عموم به مشاركت
نهادهای حزبي
حركت به سوی فعاليتهای گروهي
احترام حقوق خصوصی افراد
تمامی موارد فوق نيازمند برنامهريزی كلان و خرد و تعيين استراتژيها و راهكارها هستند و در نبرد استراتژی ها و برنامهها، بهمقتضای قاعده حاكم بر محيط رقابت، استراتژيايی موفق است كه بتواند سه شاخصه زير را تامين كند:
برتری كيفي+ تنزل هزينه دستيابي [3]
نوآوری (الگوهای جديد)
پيشبينی و آينده نگري+ آيندهسازي
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
کارآمدی ، دین اقوم ، تمدن سازی ، علم دینی
پی نوشت ها:
[1] . (ضريب اهميت نياز x ميزان تاثير توليدات سيستم در رفع نياز)/ (ميزان هزينه انجام شده برای توليد x ضريب تاثير هزينه در رفع نيازهايی با اهميت بيشتر يا همرديف با نياز مورد نظر)<۱ + ضريب كارآمدی رقيب (اين فرمول از منبعی اقتباس نشده است)
[2] . اين شاخصهها علاوه بر اتكاء بر مبنای استدلالي، در نوشتجات عمومی و تخصصی نيز مطرح شدهاند. با مراجعه به نرمافزار “نمايه” و جستجوی كليّه مقالاتی كه در دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد در عنوان آنها لفظ “كارآمدي” وجود دارد، با بيش از صد مقاله روبرو ميشويم كه در حيطههای مختلف به بررسی علل و عوامل كارآمدی و ناكارآمدی پرداختهاند كه در هر يك از اين مقالات از ملاك و شاخصههای كارآمدی و ناكارآمدی گفتگوهايی به ميان آمده است. نمونههايی از عناوين مقالات:
#کرسیهاینظریهپردازی
#حکمتوعرفان
خانه > مهمترین ها > حکمت و عرفان
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی, مهمترین ها
حکمت و عرفان
14 دقیقه خواندن
228
حکمت و عرفان
حکمت و عرفان دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
«حکمت»
«فلسفه»
برخی تعابیر دیگر
تفاوت حکمت با فلسفه
عرفان
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
رابطه حکمت و عرفان با تمدنسازی
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
مقصود از « حکمت و عرفان » که تعیینکننده رویکرد معرفتی مباحث میباشد چیست؟ (اسلاید) + (مقاله) + (دوره تربیت مدرس عرفان و حکمت)
مسأله بحث
اصلی ترین زاویه دید برای حرکت مثبت و تعالیبخش در زندگی در شبکه هستی چیست و چگونه به دست میآید؟
پیش فرضها
فرضیه بحث
«عرفان و حکمت»، اصلیترین و جامعترین دید را برای حرکت در زندگی، به انسان میدهند.
این عنوان همانطور که در متن صفحه اول سایت، در قسمت مفاهیم مشاهده میشود، بعد از عناوین «شبکه هستی، انسان شبکهای و معادلات حرکت» ذکر شده است زیرا تعیینکننده محتوا در بحث شبکه هستی و انسان شبکهای و معادلات حرکت انسان در این شبکه، بهعهده حکمت و عرفان است.
تبیین بحث
هسته مرکزی ماموریت حوزههای علمیه، تامین علمی برای تحقق تمدن اسلام است؛ کشف ، فهم ، تبیین معارف دینی برای پیادهسازی در صحنه زندگی فردی و اجتماعی و تمدنی. از سوی دیگر در مبانی «دینشناسانه» قاعدهای با محتوای زیر مورد پذیرش متخصصین است: «تطابق تشریع با تکوین» یا به تعبیر دیگر «تبعیت اَحکام از مصالح و مفاسد واقعی»؛ بنابراین برای اینکه بتوان به فهم جامع و عملیاتی دین رسید، «هستیشناسی» ابزاری قدرتمند خواهد بود. (هستیشناسی = علم به ساختار و معادلات موجود در کلان هستی)
«حکمت»
علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه در المیزان در ذیل آیه شریفه «یوتی الحکمه من یشاء» چنین آوردهاند[1]:
كلمه” حكمت” به كسره” حاء” بر وزن” فعلة” است، كه وزنى است مخصوص افاده نوع، يعنى دلالت بر نوع معنايى مىكند كه در اين قالب در آمده پس حكمت به معناى نوعى احكام و اتقان و يا نوعى از امر محكم و متقن است، آن چنان كه هيچ رخنه و يا سستى در آن نباشد، و اين كلمه بيشتر در معلومات عقلى و حق و صادق استعمال مىشود، و معنايش در اين موارد اين است كه بطلان و كذب به هيچ وجه در آن معنا راه ندارد. حكمت عبارت است از قضاياى حقهاى كه مطابق با واقع باشد، يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهيه در باره مبدأ و معاد باشد، و يا اگر مشتمل بر معارفى از حقايق عالم طبيعى است معارفى باشد كه باز با سعادت انسان سروكار داشته باشد، مانند حقائق فطرى كه اساس تشريعات دينى را تشكيل مىدهد.
همچنین فرموده اند: منظور از حكمتى كه در قرآن به كار رفته، مجموعه علوم و معارفى است كه انسان را به حقيقت رهنمون میسازد؛ به طورى كه هيچ شك و ابهامى در آن نماند. ازاين رو، مىشود گفت دين با واقعيت و حقيقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى كه با دين آمده، در واقع حكمت اند؛ و پيامبر اکرم صلیاللهعلیه وآله مأمور است اين حكمت را به مردم بياموزد. [2]
علامه طباطبایی در جایی دیگر فرموده اند: حکمت ، نظر و اعتقادی است که مطابق واقع و ملازم با رشد بوده و کذب ناپذیر باشد ؛ و ضرری بر آن مترتّب نگردد. [3]
«فلسفه»
تعاريف مختلفي براي فلسفه بيان شده است مانند:
۱. ابن سینا: فلسفه، آگاهی بر حقایق تمام اشیا است، به قدری که برای انسان ممکن است بر آنها آگاهی یابد. (فرهنگ فلسفی، جمیل صلیبا)
۲. جرجانی: فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی. (فرهنگ فلسفی)
۳. ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن جنبه که وجود دارند. (فرهنگ فلسفی)
۴. فیثاغورس: فلسفه یعنی دوستداری دانایی. (دائره المعارف بریتانیکا)
۵. افلاطون: خاستگاه فلسفه، حیرت در برابر جهان است. فیلسوف به کسی اطلاق می شود که در پی شناسایی امور ازلی و حقایق اشیا و علم به علل ومبادی آن ها است. [4]
۶. سیسرون: فلسفه عبارت است از علم پیدا کردن به شریفترین امور و توانایی استفاده از آن در حد امكان. [5]
۷. توماس هابز: فلسفه، علم به روابط علی و معلولی میان اشیا است. [6]
۸. کریستین وولف: فلسفه، علم بر موجودات ممکن است، یعنی بر هر چه ممکن است بالفعل حالت تحقق پیدا کند. [7]
۹. فیشته: فلسفه، علم ِعلم ،یا علم معرفت است. [8]
۱۰. هگل: فلسفه، بحث در امر مطلق است. [9]
۱۱. اوبروگ: فلسفه، علم به مبادی و اصول است. [10]
۱۲. هربارت: فلسفه،تحلیل معانی عقلی است. [11]
۱۳. وونت: کار اساسی فلسفه متحد ساختن تمام معرفت هایی است که از راه علوم مختلف بدست می آید، تا به این ترتیب مجموعه واحد و پیوسته ای ایجادگردد. [12]
۱۴. پولسن: فلسفه مجموعه معرفت هاست که انتظام علمی پیدا کردهاند. [13]
۱۵. کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
۱۶. ملاصدرا: فلسفه كمال يافتن نفس انسان در سايه شناخت واقعيتهاي موجودات و حكم به وجود آنهابه صورت قطعی و مستدل است که بدون گمانهزنی و تقلید باشد. [14]
برخی تعابیر دیگر
كِندي: العلم بالاشياء علي حقيقتها بقدر طاقهالانسان [15]
فارابي: العلم البرهاني بالاسباب البعيده التي بها وجود الاسباب القريبه لاشياء [16]
بوعلي: التصديق بحقائق النظريه و العمليه علي قدر طاقه البشر [17]
بوعلي: العلم عن الموجود المطلق و تبتدي منه مبادي العلوم [18]
ملاصدرا: العلم بغايات الاشياء و عللها [19]
ملاصدرا: العلم بحقيقه الاشياء كما هي عليه في الواقع و الحكم بوجودها بالبراهين،بقدر الوسع الانساني [20]
شاید بتوان در یک تعریف مشترک که شامل بسیاری از این تعاریف گردد چنین گفت: فلسفه شناخت مستدل نسبت به واقعیتهای جهان و ارتباط بین آنهاست. هدف از فلسفه آن است که مدیریت عقلانی نسبت به زندگی فردی و جمعی حاصل گردد که این جز با در نظر گرفتن تأثیرگذاری و تأثیرپذیری رائج در عالم ممکن نیست.
فلسفه = هستيشناسي برهاني
فلسفه= تلاش عقلانی براي كشف علت پديدهها دركل هستي
حکمت= تلاش معرفتی براي نفوذ به لايههاي پنهانِ از حسّ، براي رسيدن به حقايق اثرگذار در زندگي
فلسفه= كشف شكل هستي و معادلات حاكم برآن
فلسفه اسلامي = برهاني كردن نگرش اسلام به هستي
فلسفه اسلامي= تلاش براي تبيين عقلاني مدل هستيشناسانه اسلام
حيطه فعاليت فيلسوف حوزوي، تلاش براي تعميق فهم از مدل هستيشناسي اسلام و تلاش براي اثبات عقلانيت اين مدل و ايجاد زمينه تفاهم با مخاطبيني است كه عقيده مشترك با آنها وجود ندارد.
تفاوت حکمت با فلسفه
فلاسفه ، در تعريف حکمتِ اصطلاحی گفته اند: حکمت علم به حقايق اشياء است به قدر طاقت بشری . و تعبیر دیگر اینکه: حکمت آن است که انسان به حقایق اشیاء ، چنان علم پیدا کند که خود ، نمونه ای عقلی از عالم عینی شود. [21]
آنچه از بررسی استعمالات این دو کلمه و تعاریف آنها بهدست میآید فرضیه زیر را بهدست میدهد:
اصطلاح «حکمت»، اعمّ و فراتر از «فلسفه» است و علوم حضوری و شهودهای باطنی را علاوه بر علوم برهانی عقلی درباره هستی، در بر میگیرد و همچنین امتداد علم را در عمل دنبال میکند یعنی الزامات و شایستگیهای رفتاری (عقل عملی) را که از اطلاعات برهانی (عقل نظری) حاصل میشود، تبیین میکند.
(انتقال به توضیحات بیشتر در مورد مسائل فلسفه و فهرست نظریات فلسفی)
عرفان
در تعاریف عرفان چنین آمده است:
رديف تعریف ترجمه
۱ الوقوف مع الآداب الشرعیّه ظاهرا و باطنا و هی الاخلاق الالهیه [22] همراهی استوار با احکام شرعی هم در رفتارها و هم در فضای درونی که در حقیقت شکلگیری صفات الهی در روح است.
۲ ادنی صفه العارف ان یتجلی فیه صفات الحق [23] شاخص حداقلی برای اینکه فردی در فضای «عرفان» ورود عملی پیدا کرده باشد این است که نفسش رنگ و بوی صفات خداوند را پیدا کند.
۳ الاخذ بالحقایق و الیاس من الخلق [24] پایهریزی زندگی براساس حقیقت و عدم توجه به کثرات
۴ صفاء و مشاهده[25] ادراک نافذ و شفاف قلبی، و دریافت حقایق با عبور از ذهن و خیال
۵ الانصراف بالفکر الی قدس الجبروت ملتمسا شروق نور الحق فی السرّ [26] توجه ذهنی به عالم بینهایت الهی در حالی که در درون نفس به دنبال دریافت تجلیات خداوند است.
۶ معرفه تحدث من شهود ذات الله و صفاته و اسمائه و افعاله [27] ادراکی که از دریافت حضوری خداوند و تجلیات او حاصل میشود.
۷ علم السلوک الی الله [28] قواعد حرکت به سوی خداوند
۸ علم منازل الاخره[29] شناخت مراحل عبور بهسوی عوالم برتر
۹ علم معرفه المکاشفات [30] قواعد شناخت شهودهای قلبی
۱۰ علم الادیان قسمان: علم الظاهر و الباطن
و علوم الباطن انما یتحقق بعد اِحکام اَحکام الظاهر، و هی ان تعلقت بتعمیر الباطن بالمعاملات القلبیه بتخلیته عن المهلکات و تحلیته بالمنجیات فعلم السلوک و ان تعلّقت بکیفیه ارتباط الحق بالخلق و جهه انتشاء الکثره من الوحده الحقیقیه مع تباینهما فعلم الحقایق و المکاشفه و المشاهده و هو العلم بالله.[31]
علوم دینی دو محور اصلی دارند: اطلاعات مربوط به رفتارها و اطلاعات مربوط به منشاء رفتارها
اطلاعات مربوط به منشأ رفتارها (که ذهن و قلب هستند) در صورتی قابل دستیابی است که به قواعد مربوط به رفتارها (ظاهر شرع) عمل شده باشد.
این اطلاعات، اگر مربوط به فعالسازی باطن با فرآیندهای قلبیِ پاککننده از غیر خدا و ایجادکنندة توجه به خدا باشد، علم «سلوک الی الله» را شکل میدهد؛ و اگر مربوط به شهود نحوة ارتباط خداوند با خلقت و پیدایش کثرات از آن وجود یگانة بینهایت باشد(در حالیکه تفاوت خالق و مخلوق هم حفظ شود)، علم هستیشناسی باطنی و علم شهود قلبی است که در حقیقت علم خداشناسی واقعی است.
۱۱ العلم بکیفیه ارتباط الحق بالخلق و جهه انتشاء الکثره من الوحده فهو علم الحقایق و المکاشفه و المشاهده[32] عرفان، شناخت نحوة ارتباط خدای واحد با مخلوقات متعدد و مختلف است از این زاویه که چگونه کثرات از یک وجود واحد بینهایت سرچشمه گرفتهاند پس عرفان علم هستیشناسی و معرفتشناسی قلبی است.
۱۲ معرفه طریق السلوک و المجاهده لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیه و اتصالها الی مبدءها[33] شناخت قواعد حرکت بهسوی خداوند و برنامه عبور دادن نفس از محدودیتهای ادراکی و فعال کردن ادراک آنچه در مبدء خلقت میگذرد.
۱۳ النظر إلى العالَم بمِنظار الكشف الروحيّ أولا، ثم تنظيم تلك المعلومات الكشفيّة و بيان ارتباطها بالتفكير البرهانی، ثم تكميلها و اليقين على صحتها بعرضها على النصوص الدينيّة المأخوذة من الوحي.[34] نگاه به هستی با ابزار «شهود قلبی» و تبیین این شهود با «برهان» و اصلاح و تکمیل این شهود با معارفی که از «وحی» آمده است.
۱۴ العلم بالله سبحانه من حیث اسمائه و صفاته و مظاهره و احوال المبدء و المعاد و بحقایق العالم و بکیفیه رجوعها الی حقیقه واحده هی الذات الاحدیه و معرفه طریق السلوک و المجاهدة لتخلیص النفس عن مضایق القیود الجزئیة و اتصالها الی مبدءها و اتصافها بنعت الاطلاق و الکلیة. [35] ادراک قلبی ظهورات ذات خداوند که در قالب صفات و مخلوقاتش تجلی کرده است؛ و ادراک آنچه در ابتدا و انتهای خلقت میگذرد؛ و هستیشناسی قلبی و ادراک اینکه چگونه تمام مخلوقات با وجود بینهایت الهی متصل میشوند؛ و اطلاع از قواعد حرکت بهسوی خداوند و راه عبور دادن نفس از محدودیتهای ادراکی و فعال کردن ادراک و احساس خزائن الهی و سرچشمههای نامحدود خلقت. (عبور از احساس جزئیات و وصول به احساس کلیات؛ احساس قلبی و درونی وجود کلی، نه ادراک مفهوم کلی).
۱۵ هو العلم بالله و کیفیه صدور الکثره عنه و رجوعها الیه و بیان مظاهر الاسماء الالهیة و النعوت الربانیة.[36] ادراک خداوند و چگونگی اتصال کثرات وجودی به وجود واحد بینهایت و نحوة تجلی و ظهور اسماء و صفات الهی
۱۶ هو یبحث عن الحق و صفاته من حیث انها موصله الی الذات الالهیة. [37] عرفان، علم گفتگو درباره خداوند و نحوة ارتباط صفات او با ذات اوست.
شاید بتوان تعبیر زیر را در یک فشردهسازی و شفافسازی، برای تعریف عرفان بهکار برد:
عرفان= هستیشناسی شهودی قلبی (معرفه الحق بالقلب)
(انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
رابطه فلسفه با زندگی و آینده:
زندگي مجموعه اقوال، افعال و احوال خودآگاه فرد است و فقط به فردي كه نسبت به ظهور و بروزات خود خودآگاهي داشته باشد، میتوان گفت که دارای زندگی است. طبق این تعریف زندگی یعنی حرکت خودآگاه به سمت هدف و آنچه از اهمیت برخوردار است شناخت ملاک انتخاب بهترین عملکرد برای رسیدن به هدف اصلی است.آینده جزئی از زندگی ما و دنیاست. در زمان حال، واقعیتها وارتباط بین آنها جهان را تشکیل میدهند و زمان آینده نیز اینگونه شکل میگیرد.
حرکت منسجم و بهم پیوسته عالم که با مطالعه تاریخ و دقت وتدبر در سیر حوادث به دست میآید نشانگر آن است که ما با یک مجموعه کاملا مرتبط روبرو هستیم. مجموعهای که اجزای آن به صورت شبکه در تعامل با یکدیگرند و توجه به برخی از اجزاء و زمانها ما را در شناخت و ساخت سایر اجزاء و ازمنه یاری میدهد؛ به همین خاطر است که توجه به آینده و تفکر درباره آن به معنای خیالپردازی نیست بلکه به معنای واقع نگری است.
اگر تعاریفی را که از حکمت و فلسفه، آینده و زندگی ارائه شد به یکدیگر ضمیمه کنیم این نتایج به دست میآید:
فلسفه به انسان کمک میکند که با شناخت واقعیتها و قوانین واقعی عالم حرکت زندگی خود را به گونهای مدیریت کند که به هدف اصلی خود دست یابد.
فلسفه توهم زدگی را برطرف مینماید و خلط بین توهم و واقعیت را برطرف میسازد. بدون فلسفه توهمات پوچ، هدف واقعی و راه واقعی را ناپدید میسازند.
فلسفه راه تفکر را نشان میدهد و تفکر پایه تمامی حرکتهاست. روش تحقیق مبتنی بر فلسفه بهترین روش تحقیق است که در زندگی علمی و عملی کاربرد فراوان دارد.
تصمیمگیری در موارد شبیه به یکدیگر از مشکلترین موارد است. فلسفه با آموزش کشف ملاکهای تشابه و تفاوت کمک بزرگی در این زمینه است.
تعیین هدفهای جزئی و کلی در زندگی اهمیت زیادی دارد. فلسفه با در نظر گرفتن قوای وجودی در این زمینه کارگشاست.
از مشکلات همیشگی برنامهریزیها، نقاط بحرانزاست. این نقاط ناشی از نقصهایی است که در مسیر یک برنامه به وجود میآید. از جمله مأموریتهای فلسفه، شناخت نقصها و موارد عدمی است.
تعیین افق و زاویه دید به عهده علمی است که توانایی کشف نقاط مختلف هستی را دارد و تعیین این دو مقوله برای هر حرکتی لازم است. کار فلسفه جهتدهی به نحوه و بعد نگرش انسان است و لایههای مختلف را در مقابل دید او از زاویههای مختلف میگشاید.
پرداختن به ابعاد مختلف انسان و به خصوص ابعاد معنوی آن ارتباط مستقیم با شناخت خداوند دارد. شناخت صفات مختلف پرودگار و نحوه ارتباط عالم با خالق از فوائد پرداختن به فلسفه است. به عنوان مثال درک صحیح نسبت به قادریت ویا عالمیت پرودگار در نحوه زندگی انسان تأثیر مستقیم دارد.
تمام آنچه در ذهن ما میگذرد آیا تمام واقعیت است و یا جزئی از آن و یا هیچکدام؟ جواب سؤال هر چه باشد در نحوه اعتماد به ذهنیات و به تبع آن رفتار و اعمال انسان اثر میگذارد. فلسفه جواب این سؤال را مشخص میسازد.
در یک جمله شاید بتوان گفت که فلسفه عهدهدار تأمین نگاه عقلانی به بشریت و دنیای اطراف اوست و هرچه از این سمت پیش میرویم توجه به فلسفه پررنگتر میشود زیرا در فضای رقابت آنچه خریدار دارد نظری است که پشتوانه قویتری داشته باشد.
رابطه حکمت و عرفان با تمدنسازی
انتقال به مقاله « رابطه عرفان و تمدنسازی »
انتقال به دوره آموزشی تربیت مدرس و مبلغ حکمت و عرفان + انتقال به گزارش همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
هستی شناسی، دینشناسی، فهم دین، روششناسی، رویکردشناسی، رویکرد فلسفی و عرفانی، جریان وحدت در کثرت
پی نوشت ها:
[1] . طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۶۰۷
[2] . طباطبایی، الميزان، ج ۱۲، ص۵۷۱
[3] . طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ذیل آیه ۲ سوره جمعه
[4] . مطهری، فلسفه و منطق، صفحه۴۰
[5] . مطهری، فلسفه و منطق، صفحه ۴۰
[6] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۱
[7] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۲
[8] . مقدمه ای برفلسفه، صفحه ۱۲
[9] . مقدمه ای بر فلسفه،صفحه ۱۲
[10] . مقدمه ای برفلسفه، صفحه ۱۲
[11] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۲
[12] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۳
[13] . مقدمه ای بر فلسفه، صفحه ۱۳
[14] . اسفار، ج۱، ص۲۰
[15] . رسائل الكندي، ص۹۷
[16] . الفصول المنتزعه، ص۵۲
[17] . عيون الحكمه، ص۱۶
[18] . النجاه، ص۱۹۸
[19] . حاشيه الهيات شفاء، ص۲۶۴
[20] . اسفار، ج۱، ص۳۳۸
[21] . اسفار، ج ۱ ص۲۰
[22] . محیالدین، رساله اصطلاحات الصوفیة: ص۴
[23] . بسطامی، نصوص من شطحات الصوفیة: ص۱۱۲
[24] . معروف کرخی، عوارف المعارف: ص۴۰
[25] . کتانی، موسوعه مصطلحات الصوفیه: ص۸
[26] . بوعلی سینا، الاشارات نمط نهم فصل دوم
[27] . کاشانی، اصطلاحات الصوفیة: ص۱۲۴
[28] . ابنفناری، مصباح الانس: ص۶
[29] . ابنفناری، مصباح الانس: ص۶
[30] . ابنفناری، مصباح الانس: ص۶
[31] . ابن فناری، مصباح الانس: ص۶
[32] . ابنفناری، مصباح الانس: ص۶
[33] . محقق قیصری، شرح تائیه ابنفارض
[34] . قیصری، شرح فصوصالحکم: ص۱۹
[35] . محقق قیصری، رسالة التوحید و النبوة و الولایة: ص۷
[36] . قیصری، رساله التوحید و النبوة و الولایة: ص۶
[37] . قیصری، شرح فصوصالحکم: ص۷۱۵
برچسب #جریان وحدت در کثرت #حکمت #دینشناسی #روششناسی #رویکرد فلسفی و عرفانی #رویکردشناسی #عرفان #فلسفه #فهم دین #معرفت #هستی شناسی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
توحید
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
کنترل کیفیت
رابطه ميان موضوع و محمول در يك قضيه به هشت «حيث» قابل برقراری است: (از کتاب مبانی واصول عرفان نظری، حجتالاسلام سیدیدالله یزدانپناه)
حيث تعليلی[3]
حيث تقييدی[4]
حيث اضافی[5]
حيث تقييدی نفادی[6]
حيث تقييدی اندماجی[7]
حیث تقییدی شأنی[8]
حیث اطلاقی[9]
حیث اشراقی[10]
اقسام یكی بودن یا وحدت به سه صورت قابل لحاظ است:
وحدت واقعی (یك مورد است و دومی ندارد)
وحدت اعتباری (مصادیق متعدد دارد اما همه آنها در یك مفهوم ذهنی مشتركند)
وحدت اطلاقی (حد و مرز ندارد تا دومی داشته باشد)
اقسام ظهور به صورتهای زیر قابل لحاظ است:
ظهور ذات
ظهور اسماء و صفات
حلول در غیر
اتحاد با غیر
ظهور كلی در جزئی
ظهور مطلق در مقید
ظهور ماهیت در افرادش
ظهور اضافه در نسبتها
ظهور اشراقی
ظهور نزولی
ظهور عروجی
ظهور تجلی
ضرب لحاظهای فوق در یكدیگر حالات بسیاری را برای تفسیر نظریه وحدت وجود حاصل میكند.
در یك تقسیم بندی كلی، تقریرات وحدت وجود به دو دسته زیر تقسیم میشوند:
تقریرات یگانهانگاری خدا و مخلوقات (خدا = جهان خلقت)
تقریرات دوگانهانگاری خدا و مخلوقات (خدا < جهان خلقت؛ یاخدا ≠جهان خلقت)
حاصل ضرب مفاهیم فوق: (که فقط مورد آخر صحیح است)
۱. خدا وحدت اعتباری دارد و جهان كثرت حقیقی (جهانخدایی، همهخدایی،همسنخی مطلق، همگوهری)
خدانام دیگری برای جهان است
ذات خداوند تحقق مستقل بالفعل جدای از مظاهر و جلوهها ندارد و خدا اصلا چیزی جز مجموعه صور و اشیاء نیست.
اشیاء اجزاء وجودی خداوند هستند مانند درختی كه از ریشه و تنه و شاخ و برگ است.
خدا همان طبیعت است
خدا آگاهی مطلق است كه از ارواح مختلف موجودات تشكیل شده است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است
ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است
ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
۲. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت حقیقی دارد، كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است
ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است
ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
۳. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
اعتباری به معنی توهمی (اگر مُدركی در كار نباشد، كثرتی وجود نخواهد داشت.)
ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است
ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است
ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
۴. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
اعتباری به معنی دارای منشاء انتزاع خارجی حقیقی
نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی نفادی است.
نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی اندماجی است.
نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو كلی و جزیی است
ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است
ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
آنچه مورد پذیرش است و اوفق و انسب با قواعد است نظر زیر است:
خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
كه ظهورش بهنحو مطلق در مقید است و
نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است.
(نظریه تجلی)
(انتقال به صفحه «همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی»)
(انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
امتداد نظریه «وحدت وجود» در امور اجتماعی:
تمام فرآیندها و سیستمهای تمدنی در آرمانشهر اسلام، علاوه بر اینکه کارکرد رفع نیازی خود را دارند، فکر و احساس شهروندان را بهسمت احساس حضور خداوند سوق میدهند. (سریان توحید در کلیه شبکههای زندگی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
دینشناسی ، حکمت متعالیه ، مبانی هستیشناسانه ، وحدت وجود ، وحدت در کثرت ، الگوی پیشرفت
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک. شواهدالربوبیه، صدرا، ص۷
[2] . توحيد صدوق، ص ۵۶
[3] . علت اتصاف محمول به موضوع كه امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «آبگرم شد» علت گرما چيزي غير از آب است. حرارت آتش، حيث تعليلي اين جمله است.
[4] . واسطه در اتصاف محمول به موضوع كه امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «اين ميز سفيد است» علت سفيد بودن ميز بودن نيست بلكه بواسطه رنگ سفيد خارج ازميز، سفيد شده است.
[5] . از رابطه ميان موضوع با چيز ديگري، مفهومي انتزاع ميشود كه آن مفهوم واسطه در عروض محمول بر موضوع ميشود. مثلا در جمله «پدر فرد خوبي است» مفهوم پدربودن از رابطه موضوع با من ايجاد ميشود و سپس محل براي عروض صفت خوبي ميشود.
[6] . به حدود وجود موضوع، توجه ميشود و موضوع شأن خاصي بهخود ميگيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع ميشود مثلا در جمله «درختي درخت متمايز از جسمبودن آن است»، حمل «درختي» بر درخت، بواسطه شأن ماهوي وجود درخت است. (ماهيت ازنفاد، حد و پايان شيء انتزاع ميشود)
[7] . به حاق وجود موضوع (نه حدود عدمي آن) توجه ميشود و موضوع شأن خاص بهخودميگيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع ميشود مثلا در جمله «عليّت از اصول فلسفه است» مفهوم »عليّت» از متن وجود موضوع و رابطه آن با موضوع ديگر انتزاع شده است و بواسطه اين شان جديد در معرض حمل محمول قرار گرفته است (مصاديق موضوع درخارج مندمج هستند)
[8] . به حاق موضوع توجه ميشود از حيث داراي مراتبِ مختلف بودن و با اين توجه،موضوع شان خاصي بهخود ميگيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع ميشود مثلادر جمله «نفس انسان قابليت محض است»، از توجه به موضوع يعني «نفس» با لحاظ اينكه داراي مراتب و لايههاي مختلف است، شاني از موضوع توليد ميشود كه بهواسطه آن عروض محمول بر موضوع، موجه ميشود.
[9] . علت يا واسطهاي در عروض محمول بر موضوع وجود ندارد بلكه ذات موضوع علت حمل است، مثلا در جمله «خدا وجود دارد» چيزي از بيرون خداوند علت يا واسطه در ثبوت وجود بر او نيست.
[10] . به حاق موضوع توجه ميشود و به اينكه اين موضوع علت براي بروز يك حالت ميتواندباشد و سپس آن وضعيتِ توانايي براي صدور يك حالت، واسطه براي اتصاف محمول به موضوع ميشود در جمله «اراده من فعال است» نسبت دادن اراده به خود از باب حيث اشراقي است.
برچسب #الگوی پیشرفت #حکمت متعالیه #دینشناسی #رابطه بین خالق و مخلوق #مبانی هستیشناسانه #وحدت در کثرت #وحدت شخصیه وجود #وحدت وجود
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
#کرسیهاینظریهپردازی
#توحید
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > توحید
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
توحید
9 دقیقه خواندن
202
توحید
توحید دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی)
مساله بحث
رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بینهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیدهها چیست؟
پیش فرضها
وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست.
کثرت = خصوصیت وجودیای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع میشود.
فرضیه بحث
۱. وحدت در کثرت = جریان وجود واحد درقالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف.
۲. کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود.
۳. رابطه خداوند (وجود بینهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.)
۴. نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب میشوند
۵. نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بینهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن میباشند.
تبیین بحث
خداوند، وجود بینهایت است و «وجود بینهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و ….
(هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّهً عِدّهً مُدّهً؛ صرف الوجود المتأكد الشديد الذي لا يتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا يتناهى فلا يحده حد و لا يضبطه رسم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ. [1]
وجود بینهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس میکنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه میشود؟
از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت، منتقل شده است و به دنبال تئوریای میگردد که همه نیروهای به ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مساله (بینهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند.
نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائتهای مختلفش و در فیزیک با دیدگاههای متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است.
(برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجتالاسلام سیدیدالله یزدانپناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.)
خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن:
استدلال: (بااستفاده از حد وسط ارائه شده در روايت: افتراق الحاد و المحدود. [2])
مقدمه اول: وجود محدود، محدودکننده میخواهد + محدودکننده نهایی نباید خود محدود باشد پس محدودکننده نهایی، نامحدود است.
مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان اندازه وجود نامحدود را محدود میکند. + مگراینکه آن چیز وجودش در برابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس)
نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است.
پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به اين سؤال، «وحدت وجود« را بهصورت قضيه زير عرضه كرده است:
نظريه «هستی يكبخشی» در برابر نظريه «هستی دوبخشی»
كل هستی يكپارچه است و تنها يك وجود، واقعی و مستقل است و ساير موجودات ظهورات اوهستند.
وحدت + كثرت
(دریافت فایل چهل حدیث در توصیف و تبیین توحید عرفانی)
قرائتهای مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است)
برای دريافت انواع تقريرهای ممكن از اين جمله بايد به موارد زير توجه كرد:
#کرسیهاینظریهپردازی
#کانونتفکر
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > کانون تفکر
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
کانون تفکر
5 دقیقه خواندن
129
کانون تفکر
کانون تفکر دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
نمونه پروتکل یک کانون تفکر
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«اتاق فکر و کانون تفکر» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان تصمیمات تصمیمگیران اجرایی را از تصمیمگیری براساس تجربیات فردی یا سازمانی، به تصمیمگیری دانشبنیان ارتقاء بخشید و ریسک تصمیمات را به حداقل کاهش داد و ضریب تاثیر تصمیمات در روندهای آینده را حداکثر کرد؟
پیش فرضها
فرضیه بحث
۱. کانون تفکر = مجموعهای از صاحبان اندیشه و صاحبان تجربه میدانی از رشتههای مختلف، که موضوعات و مسائل را بهصورت میانرشتهای و آیندهنگرانه، بررسی میکنند و تمام احتمالات ممکن و احتمالات مُرجَّح را تشخیص میدهند و آنها را برای تصمیمگیر شبیهسازی میکنند. (انتقال به بحث از آیندهپژوهی)
۲. تفاوت کانون تفکر با جلسات مشورتی (بارش فکری)، در روشمندی کانون تفکر و تمرکز آن بر شبیهسازی گزینههای تصمیم است.
۳. مدل تصمیمسازی بهینه، مدل شبیهساز پنج مرحلهای است.
تبیین بحث
کاهش ضریب خطای تصمیمگیریها بالخصوص در تصمیمگیریهای کلان، از اولویتهای بشری است؛ مدیرانِ تصمیمگیر معمولا براساس تجربیاتی که کسب کردهاند، گزینههای مختلف را تولید و ارزیابی میکنند در حالیکه پدیدهها همیشه چندبُعدی و چندزاویهای و چندلایه هستند و جز با روش تحقیق شبکهای و رویکرد سیستمی و میانرشتهای نمیتوان بیشترین اطلاعات واقعی را از پدیدهها بهدست آورد.
این امر سبب رویآوردن تصمیمگیران به مشاوره با متخصصین شده است اما جلسات مشاوره گرچه شفافیتی را در موضوع ایجاد میکند ولی معمولا زاویای پنهان دیگری را آشکار میکند که تصمیمگیر را به نگرانی میرساند و از سوی دیگر به علت روشمند نبودن عموم مشاوران و مشورت دادنها و تعارض نظر مشاوران مختلف، تصمیمگیر به ریسک واگذاری تصمیم به نظر مشاور مبتلا میشود؛ این فضا سبب شده است که هویتی به نام کانون تفکر شکل پیدا کند تا این مشکل برطرف شود.
در کانون تفکر، تصمیمسازی روشمند صورت میپذیرد؛ تصميمسازی، مدلسازی (شبيهسازی روشمند) از انواع تصميمات ممكن در موضوع است تا اثرات هر يك از تصميمها ارزيابی و كنترل شوند و در نهايت بهترين مدل ارائه شود و مجموعه فرآيندِ انجام شده در اختيارتصميمگيرنده قرار داده شود.
تصميمساز هميشه يك گام جلوتر ازتصميمگيرنده است زيرا از قبل تصميمات احتمالی او را پيشبينی كرده و آثار اجرائی آنها را نيز محاسبه كرده است.
هر یک از پنج مرحله مذکور در تصویر فوق، دارای الگوریتم اجرایی است. (انتقال به بحث تفصیلی در مورد تصمیمسازی)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
نمونه پروتکل یک کانون تفکر
پروتکل كانون تفكر دانشگاه پزشكی
چشمانداز
كانون تفكر دانشگاه پزشكی، مجموعهايی از صاحبان انديشه در حوزههای مختلف علمی است كه بهعنوان مؤسسهای تخصصی، در محيط رقابتِ ميان تصميمسازان، برترين گزينه در مراجعة تصميمگيران است و بهعنوان كانون تفكری شناخته می شود كه:
جامعترين، دقيقترين و بهروزترين اطلاعات را از وضعيت موجود در محور آسيبها و نواقص، انتظارات و نقدها، امكانات وفرصتها دارد.
مستدل و مستندترين نيازشناسی و شبكه اولويتگذاری را ارائه ميدهد.
شفافترين و عملیترين وضعيت مطلوب را ترسيم میكند و آيندهسازی دارد.
با مزيتترين راهبرد را برای حركت به سمت وضعيت مطلوب پيشنهاد ميدهد.
تفصيليترين برنامه عملياتی را با شاخصة كمهزينهترين، سريعترين، موثرترين، گستردهترين و هماهنگترين برنامه با دين در اختيار می گذارد.
در ميدان ارزيابی و نقدبرنامهها، برنده هميشگی است.
و شعارِ او كه “همكاری كانون تفكر، شرط مديريت موفقِ” است در ميان تصميمگيران مقبول افتاده است.
اهداف
هدف مركزی
تصميمسازی برای تصميمگيرندگان امور پزشكی
اهداف محوری