eitaa logo
گلچین شعر
13.3هزار دنبال‌کننده
589 عکس
229 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
خاموش باش تا که نبینی گزندها زیرا زبان  کشیده  تو را ، سوی بندها هنگام مرگ پنبه به گوشت فرو کنند آن لحظه  نیست لحظه ی تاثیر پندها گر گل کنی به شاخه ی سبز درخت مرگ این دار میکند سرت از سر بلندها گر سر نمی نهد به کمند ارادتی دل سر سپرده است به گیسو کمندها وقتی که میرسی نه فقط دل رود ز جای از جای میجهند تمام سپندها @golchine_sher
کتابت می‌کنم خطی ، به سبک خط ابروهات به کرسی می‌نشانم حرف‌ها را شکل گیسوهات به کرسی می‌نشیند حرف من وقتی که لب‌هایم به گرمی ، می‌نشیند روی خط کرسی لب‌هات کتابت می‌کنم از آل عمران تا خود مریم چلیپا می‌نویسی بر تن فرسوده‌ی عیسات مرکب می‌چکد بر روی ابر و باد احساسم شبیه خال زیبایی که بر روی لب بالات شب تاریک و بیم موج ... یک نستعلیق طوفانی شبیه مشق درهم برهم و انبوه گیسوهات شکسته می‌نویسی از ازل دست نیازم را مُعلی می‌نویسم تا ابد : یا قاضی الحاجات نوشتم با تو پیمانی که در خط تو خواهم ماند حرامم باد اگر با خط کوفی بشکنم ، هیهات @golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم" نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید هنوز توی سرم فکرهای ناجور است میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید! مسیر پر زدنت را به گریه شستم من بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید @golchine_sher
به سر کردی چه زیبا روسری را چه خوش دارد خدا این دلبری را برای دیدنِ رخسارِ ماهت به صف کردی همه حور و پری را @golchine_sher
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی شاید به خاک مُرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای‌ست که قربانی‌ات کنند @golchine_sher
بايد به آغوش خزان مجبور باشد تقويم وقتي از بهارش دور باشد! سهم اجاق روشن هيزم شکن هاست اينجا درختي که اجاقش کور باشد! مي خواستم خورشيد باشم، حبّه هايم فانوس دست خوشه اي انگور باشد عطر مرا در چشم هايت منتشر کن آيينه بايد بازتاب نور باشد! اي مرگ لطفاً شال سبزي که مي آري گل هاي سرخش با لباسم جور باشد!! @golchine_sher
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم، - می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری! تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد - که مرا زندگانی بخشد چشم های تو به من می بخشد شورِ عشق و مستی و تو چون مصرعِ شعری زیبا سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی. @golchine_sher
چقدر آفتاب به کارگران معدن بدهکار است!!! @golchine_sher
باد خواهد برد عشقی را که من دارم به تو بعد از این یک عمر بی مهری بدهکارم به تو تو همیشه در پی آزار من بودی ولی  من دلم راضی نشد یک لحظه آزارم به تو راست می گویم ولی حرف مرا باور مکن این که ممکن نیست دل را باز بسپارم به تو خوب می دانم برای من کسی مثل تو نیست خوب می دانم که روزی باز ناچارم به تو می روم شاید دلت روزی گرفتارم شود می روم .... اما گرفتارم ... گرفتارم به تو @golchine_sher
شده باز ابر باران زایِ تو امشب وبال من و باران مي چكد بر شيروانیِ خيال من گرفته رنگ چشمان تو حالِ آسمانم را هوای شرجی شب های گيلان است حال من شبيخونِ لبِ سرخِ تو راهِ خواب را بسته چه ظلمی می كند لب هات بر چشمانِ لال من! نترس از اشك، با جرأت تكان دِه شانه هايت را‍ تمام غصه ها جا می شود در دستمالِ من بيا دار و ندارم را بگير و دل به من بسپار تمام شعر‌هايم مالِ تو، اما تو مالِ من @golchine_sher
تا بگیرم در دعاهایم سراغِ خویشتن نیمه شب ها می کنم روشن چراغِ خویشتن همچو شمعِ کُشته ای خود را تماشا می کنم سوختم در شعله تا آخر ز داغِ خویشتن همچو دانه تجزیه گردیده ام در زیر خاک پُر ثمر گردد درونم از فراغِ خویشتن خوش نشین بودم اگر چه در بهشتِ عافیت در طریقت مانده ام غافل ز باغِ خویشتن در بیابانِ عدم بسیار گشتم، کس نبود بعد از این می گیرم از حیرت سراغِ خویشتن از شرابِ غفلت افزا چشمِ مستی بسته ام می شوم پیمانه پیما با ایاغِ خویشتن همچو( شایق) راز دل را می کنم در دل نهان تا ببویم بوی گُل را با دماغِ خویشتن @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
اعضای محترم کانال که اشعار کانال رو بدون نام میفرستند تو گروه ها و کانالها حتما نام شاعر رو هم بنویسند بدون نام شاعر ما راضی به کپی کردن نیستیم و اشکال شرعی دارد 🌷🌷 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
تویی روح شباب ای حضرت صبح نسیمت عطر ناب ای حضرت صبح ندا سر می‌دهد خورشید بردار ز چشمانت حجاب ای حضرت صبح () @golchine_sher
اینجا دلم گرفته از این شهر غم زده از اینهمه تراکم باروت نم زده از کوچه های ساکت بی انتهای شهر پس کوچه های خلوتِ خاموش خم زده دیگر دلی برای رهایی نمی تپد در این هوای ساکنِ بی روح سم زده یک دشت بی شقایق غمگین نصیب ماست یک دشت بی قرار که گیسو بهم زده اینجا غروب چشم شقایق گناه کیست؟ این را چه کس برای شقایق رقم زده؟ دردی غریب در دل من ضجه می زند بغضی غمین به دفتر اشکم قلم زده من تا حریم سرخ شفق گریه می کنم دریا به سوی چشم من اینک قدم زده راهی نمانده تا وزشِ مرگ سرخ من مرگی پر از طراوت چشمان نم زده @golchine_sher
نگاهی نامسلمان، ناگهان انداختی، رفتی ندیدی سوختم، آتش به جان انداختی رفتی! به شک افتاده بین پنج و شش رکعت‌ شمار ما تو باز اهل‌ یقین را در گمان انداختی رفتی… نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاکستر عصایت را میان ساحران انداختی، رفتی! شبیه چای خود را پیشکش کردم، تو با سردی مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی… اگر خیری رساندی بی‌گمان نشناختی، گویا گلی بر سنگ قبری بی‌نشان انداختی، رفتی برایت ارزش کشتن ندارم، دیده‌ام هر جا که رویارو شدم با تو، کمان انداختی، رفتی @golchine_sher
فکر کن به ماجرای مردی که تمام ساعت های دنیا را دزدید ، تا معشوقه اش پیر نشود ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شنیدم فاصله ها دارن به مقصد می رسن همه ی مسافرا دارن به مشهد می رسن دارن از راه می رسن یکی یکی مسافرا تا حرم چیزی نمونده، خوش به حال زائرا خوش به حال زائری که اولین بار اومده دلشو نذر حرم کرده، پی یار اومده عکس گنبد توی آیینه ی اشکاش جاریه داره دل دل می کنه، منتظر دلداریه دستشو رو سینه برد، عرض ارادت بکنه درد دل زیاد داره، می خواد که خلوت بکنه اشکاشو پاک می کنه، اما یه بغض بی صدا می گه یا امام رضا، امام رضا، امام رضا @golchine_sher
خیال آمدنت دیشبم به سر می‌زد نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت خیال روی تو نقشی به چشم تر می‌زد شراب لعل تو می‌دیدم و دلم می‌خواست هزار وسوسه‌ام چنگ در جگر می‌زد زهی امید که کامی از آن دهان می‌جست زهی خیال که دستی در آن کمر می‌زد دریچه‌ای به تماشای باغ وا می‌شد دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می‌زد تمام شب به خیال تو رفت و می‌دیدم که پشت پرده‌ی اشکم سپیده سر می‌زد @golchine_sher
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی مهری ات ای گل که دراین باغ چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم ای چشمِ سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم @golchine_sher
جایی برای من نگهدارید لطفا این خسته را در جاده مگذارید لطفا آقا! رضا هستم... رضا... این اسم را هم در انتهای لیست بشمارید لطفا فرقی ندارد بوفه یا قدری جلوتر جایی کنار پنجره دارید؟!! لطفا... ای پنجره! ای چشم های خیره! ای ابر! بغضم نفس گیر است... می بارید لطفا؟! من خسته ام... خود را به روی دوش دارم این بار را از شانه بردارید لطفا دنیا اگر دنیای عاقل هاست... مردم! اصلا مرا دیوانه پندارید لطفا دیوانه ام... عقلی جوابم را نداده است کار مرا به عشق بسپارید لطفا گلدسته ای دیدم... گمانم مقصد اینجاست آقای راننده! نگهدارید لطفا @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
شک ندارم که شهیدان پسر فاطمه‌اند و قیامت همگی دور و بر فاطمه‌اند راه سردار شدن چیست؟ به بی سر شدن است و معطر شدن لاله به پرپر شدن است در بزنگاه دلش را به دل طوفان داد شک ندارم به روی دامن مولا جان داد تا در این روضه به تکلیف عمل کرد، نشست و حسین بن علی را که بغل کرد نشست @ahmadiraninasab
دوست داشتن تو در وجود من است خاکش، آبش، نورش زندگی و خیالش با عشق با هم آمیخته است تو همچو نفسی هستی که در جانم همان سویی هستی که در چشمم همان تپشی هستی که در قلبم و همان فکری هستی که در سرم جریان دارد... محبوب من! به هرچه بیندیشم به تو فکر می‌کنم به هرچه می‌نگرم تو را می‌بینم... @golchine_sher
کنار یکدگرند و ز هم گریزانند پرنده‌های زبان‌بسته از چه می‌خوانند؟ گلایه دارم از این مردم قضاوت‌گر که از مصائبِ ما ذره‌ای نمی‌دانند درود بر شرفِ ابرها که می‌گریند برای این‌که دمی غنچه را بخندانند من و تو آینه‌هایی غباراندودیم چه بد که خاطره‌ها یادمان نمی‌مانند مسافران مسیرِ سرابِ چشمانت هنوز هم که هنوز است در بیابانند دل از غمِ تو بریدم همین که فهمیدم که موج‌ها ز تقلای خود پشیمانند برای فهمِ جهان غیر مرگ راهی نیست همیشه پنجره‌ها پشتِ پرده پنهانند @golchine_sher
مهاجرم، ولی انگار خانه‌ام اینجاست کبوترانه پر و بال و لانه‌ام اینجاست به هرکجا بروم باز جلد این صحنم پرنده‌ام، چه کنم؟ آشیانه‌ام اینجاست همیشه نان و نمک خورده‌ام از این سفره همیشه سهمیهٔ آب و دانه‌ام اینجاست پناه گریهٔ شب‌های تار زندگی‌ام به‌رغم لشکر غم، پشتوانه‌ام اینجاست اگرچه سر به هوا شد درخت زیستنم همیشه ریشهٔ سبز جوانه‌ام اینجاست اگر کویر، اگر شوره‌زار، اگر بی‌آب بهشت گمشدهٔ رودخانه‌ام اینجاست تمام شاعری‌ام را به قم بدهکارم مداد و دفتر شعرم، ترانه‌ام اینجاست هزار شکر که همسایه‌ایم با خورشید هزار شکر خدایا! که خانه‌ام اینجاست @golchine_sher