eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
755 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•چه‌کم دارد کسی که... #قسمت_اول #روضه_اصحاب و توسل به حضرت #امام_حسین علیه السلام اجرا شده #شب_چ
. |⇦•پا گیر ماتمیم... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── پاگیر ماتمیم..،عقب هم نمی کشیم عمری گذشت و دست از این غم نمی کشیم از بس شبانه دور و بر شمع میپریم باران اشک هم برسد نم نمی کشیم *ای کشتی نجات، آقای به درد نخورا، آقای بی کس و کارا ،آقای همه بار افتاده ها بارم افتاده، کِی نظرت ما رو میگیره؟؟ سید عبدالرسول خادم حرم سید الشهداست. اون نقل کرده سید عبدالحسین کلید دار حرم ابی عبدالله بود پسرش هم کلید دار بود. بعد صدام از دنیا رفت. این سید عبدالرسول از سید عبدالحسین نقل میکنه.. گفت: تو حرم سرکشی ميکرد. یهو دید یه زائر پاهای زخم و خون آلود، دشداشه داغون، موهای ژولیده اومد تو حرم بدو رفت ضریح رو بغل گرفت. یه نگاه کرد دید کف حرم خونی شد. اومد دست انداخت از شانه اش گرفت کشید بیرون. گفت: چی کار داری میکنی؟ حرم خونی شد کشون کشون آوردش بیرون.گفت یه نگاه به گنبد کرد یه نگاه به این، گفت فکر کردم صاحب اینجا تویی راهشو گرفت رفت. این اومد حرم و تمیز کرد شب خوابید تو عالم خواب و رویا دید حرم روضه هست سید الشهدا منبره ،قیامت؟تکلیف همه معلومه اما یه سری ها نمیرن.. ملک‌ میاد میگه پاشید در بازه برو، آقامون داره روضه میخونه چون هیچکسی مثل ابی عبدالله نمیتونه بگه چه گذشت گودال..گفت تو عالم رویا صداش زد گفت: پاشو آقا سید عبدالحسین دل ما را شکستی..گفت: آقا چی کار کردم؟گفت: عزیزترینم امروز اومده بود حرم... آخ آنقدر دلم میخواد منو عزیزم صدا بزنی.. چیز زیادیه؟؟ نه والله..یکبار خودمونی منو صدا بزن یکبار اسم منو صدا بزن ببین برات چه کنم.گفت مگه چی کار کردم؟ فرمود: امروز زائرم از روستا پیاده اومده بود با من حرف می‌زد. تا رسید تو حرم تو از من جداش کردی. آی آقا با اون وضعیت اومده..فرمود: تو دهات با هم روستایی هاش دعواش شده بود یه اولاد فلج داشت هی دست میگرفتنش اینم به اونا هی میگفت من تا حالا نخواستم. از آقا بخوام بهم میده بچمو همه گفته بودن برو بابا..اینم از دهاتش رو به حرم من راه افتاد پیاده هی میگفت حسین بچمو نجات بده.. تا دل اینو به دست نیاری نمیبخشمت. گفت آقا من نمی‌دونم کجا رفت.. فرمود: برو الان خیمه گاه اونجا یه دخمه ایه الان اونحا نشسته. بیدار شد بدو رفت همون آدرس دید همان پیرمرد نشسته تا این اومد گفت: آقا فرستادتت؟ بچه ها همه مون را می‌بینند آه می‌ریم زیارت از دست ندیا لحظه لحظه باهات همراهه..یه نفرو از قیافه و ظاهر و این حرفا قضاوت نکنیا اینا نشان دادند تو این خانواده هر چه پابرهنه تر تو دلی تر به قول حاج آقا محمود کریمی ميگفت: روضه گودال رو وقتی خواستی بخونی گیر کردی تو گودال دیگه هر چیزی سراغت میاد. فقر میاد سراغت..چون رفتی تو گودال دیگه داری محرم میشی کم نیاری کسی که تا اینجای گودال برسه حرف بریدن و سینه... یکی میگفت: روضه انگشتر و میخونید به مردم توضیح بدید مگه میشه انگشتر در نیاد؟ گفت من میرم شبا خونه انگشترم در نمیاد دوتا تو سرم میزنم..آنقدر شمشیر خورده بود انقدر ضربه خورده بود برای این در نمی‌اومد. فکر نکنید ما یه دوتا رو پامون رو منبر میزنیم ...انگشتر انقدر تو این جنگه هی ضربه خورده بود به این انگشتر لذا برای این در نمی اومد. برا همین خنجر را در آورد. به قول سه ساله خانمش، میگفتی بهت میداد...* ای کشتی نجات! تویی مایه ی حیات ما بی جهت تو را به رُخ یَم نمیکشیم شرط گرفتنِ پرِ شال‌اَت،طهارت است ما بی وضو که دست به پرچم نمی کشیم ما را کسی نخواست فدای سرت تا با توییم منت همدم نمی کشیم از بعد آن که شمر به زلف تو چنگ زد شانه به هیچ گیسویی محکم نمیکشیم .. *گفت محاسن را به یه دستش گرفت با یه دستش خنجر رو گرفت. آه خلاصش کن بگو چی کار کنم تا که زود خلاص شوم. ببُر دیگه آنقدر زجرش نده چرا میبری ضربه هم میزنی. السلام علیک یا حسن بن علی* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•گرچه قدم کوچک... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── گرچه قدم کوچک است و بار ندارد بیشتر از یازده بهار ندارد عشق تو با سن و سال کار ندارد سرکشی عشق من مهار ندارد هر که شد از عشق مست ،عبدِ حسین است هرکسی عبدلله است عبدِ حسین است من که پسر خوانده ی سرای عمویم ماحَصلِ زحمت دعای عمویم دست چه باشد کنم فدای عمویم دار و ندارم همه برای عمویم در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست *دو سه باری جمعش کرد از وسط میدان اباعبدالله.بچه ساله، قد و قامتی نداشت، زره ای نداشت. علی اکبر که افتاد سنگ و برداشت.هاشمیه گرفتن بچه را قاسم دیگه رفت وسط. ابی عبدالله رفت آورد کنار حضرت زینب گفت بگیر این بچه را جواب نجمه را نمیتونم بدم. هنوز سر قاسمش عزاداریم.. بابا این نوه این همان خانمیه که چهل نفر علی را می‌کشیدن یه نفر علی را اینور می‌کشید. حرومی داد زد چرا دستتو از علی قطع نمیکنی.مقتل میگه:گرفت غلاف رو یه جوری زد چهل نفر حریف نشدند..حسینم ازش غافل بشی رفته میدان ها ، لذا از یه جای دیگه عبدالله شده بود چشمای خانم.. یه بار ماه رمضان روزه ای دم غروب چشمات تار می‌بینه سه روزه آب نخورده لذا هر جا میره عبدالله هم باهاش ميرفت. دم تل زینبیه برای عمه شرح می‌داد.. الان زدن تو سرش خانم درست نمی‌دید آقا! عمتون نمی‌دید.. غبار گرفته بود میدان و هی میگفت زدن زدن زدن ..عمو افتاد افتاد افتاد. *خدایا ما را قیامت با هم محشور کن.چرا ؟ما شهادت میدیم دیدم اون‌گریه می کرد.ما رو از هم جدا نکنیا.. حضرت عزوجلّ که ترس ندارد کوه وقار از کوتل که ترس ندارد طفل حسن از جدل که ترس ندارد بچه ی شیر جمل که ترس ندارد وای اگر نیزه ای به دست بگیرم زیر و زبر میکنم به عشق امیرم از سر شوق است اگر بی کفنم من مرد بی دفاعِ عمو حسین منم من طفل حسن زاده نه، خودم حسنم من عمه! مهیای جنگ تن به تنم من یک تنه پس می زنم به لشکر کوفه عمه! سپاهت منم برابر کوفه حال که در خیمه های او پسری نیست از علی اکبرش دگر خبری نیست ماندن من در حرم دگر هنری نیست دست ضعیفم که هست اگر سپری، نیست دست من از جنس دست مادر آقاست ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست *گفت مادرم عقب رفت به دیوار خورد آه اهل دعوا نبود یهو زد مادرم به دیوار خورد افتاد.رد پا چی بود رو چادر ؟؟ یه زن باردار گریز بزنم.. دم گودال خواهرش وایساد گفت شمر آنقدر روش راه نرو چکمه تو در آر...گوش کرد" الشمر جالس علی صدرک" زانوهاش و فشار داد. آه!حسین حسین..* *اصبغ بن نباته صحابه امیرالمؤمنین بود. دیوار به دیوار خانه حضرت علی بود. زن اومد نصف شب گفت اصبغ پا شو..گفت چته زن؟ گفت: علی داره داد میزنه گفت: آرامش بذار داغ دیده، داغ حضرت زهرا که کم نیست.دوباره سر گذاشت برای خواب دوباره زنه اومد گفت: اصبغ پاشو علی داره هوار میزنه..اومد در خانه امیر المؤمنین،آقا تا اصبغ را دید اومد تو بغل اصبغ. گفت: آقا اینجوری گریه نکن.. گفت: اسبق این بچه ها بیچاره ام کردن هر کدوم را خوابوندم حسن نمیخوابه. تا چشماشو میبنده میگه: نزن نزن نزن نزن.. اومد تو خیمه دید نیزه اشو گذاشته تو خاک سر گذاشته رو نیزه هی میگه حسن کجایی برادرم؟ ببین با زن و بچه کجا گیر افتادم.. وقتی علی اصغر را برد پشت خیمه ها شروع کرد براش قبر کندن دیدن داره هق هق میزنه. نه اونی که همه دیدن سر علی اکبر بود دشمن نوشته تاریخو..دیدی حسین داره ضجه میزنه بالا سر علی..بلند بلند گریه کرد..* جان که نباشد حرم چه فایده دارد؟ بعد عمو پیکرم چه فایده دارد؟ از همه کوچک ترم چه فایده دارد؟ حبس شدن در حرم چه فایده دارد؟ عمه! یسار و یمین چه قدر شلوغ است دور عمو را ببین چه قدر شلوغ است *عبدالله داره میگه..* زانوی من خم شد آن سوار که افتاد از روی مرکب بی اختیار که افتاد با طرف راست یک کنار که افتاد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
. بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد عمه! ببین نیزه را به مشت گرفتند موی عموی مرا ز پشت گرفتند *یهوو دست از دست عمه کشید بدو رفت وسط میدان خودش و انداخت وسط، دست آورد بالا شمشیر دست و قطع کرد افتاد تو بغل عمو.. آقا داد میزد نیا نیا. زینب داشت میدوید. نیا نیا.. آه! خیر نبینی حرمله آه! عبدالله را دوخت به حسین تیرش و زد بدن دوخته شد.. حسین حسین.. «ای وای عمو حسین» از عمو در دل گودال سری مانده هنوز از همای من و تو بال و پری مانده هنوز بید مجنونِ تبر خورده‌ی ما افتاده ولی از سرو صنوبر اثری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» خونِ من دق کنم ای عمه اگر، گردن توست آخر از شیر جمل شیر نری مانده هنوز همه ی ایل بدانند ز کندوی حسن عسلی رفته ولی شکری مانده هنوز تا رسیدم دم گودال سنان آنجا بود گفتم ای داد که اینجا خطری مانده هنوز بی‌حیایی به کمربند عمو زل زده است نیت شوم بد خیره‌سری مانده هنوز عمر سعد تفاخر به پسرهایش کرد آمدم تا که بداند پسری مانده هنوز ساربان دیر رسید و به غنائم نرسید پس به انگشتر او هم نظری مانده هنوز عمه جان خیر ببینی که رهایم کردی زیر خنجر به خدا چشم تری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•پا گیر ماتمیم... #قسمت_اول #روضه_امام_حسین علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج ح
. |⇦•دل شکسته ی ما را... ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── دلِ شکسته ی ما را به مرهمی دریاب مرا که خسته شدم این محرّمی دریاب به سربه زیری ما، شرمِ ما ترحم کن نه مَحرمیم برات، نه مرهمی دریاب آقا کم تو از سر،ما که زیادهم باشد تو را به جان عزیزت کمی مرا دریاب *چه امتحانی کرد صحابه اش رو نور رو کم کرد. گفت: هرکی میخواد بره، بره. من دلم میدونی برا کی میسوزه؟برا اونوقتی که نور زیاد شد بچه ها دیدن هیچکی نمونده. کاش میشد بقول آقا پنج تا پنج تامیرفتین، آخ خدا نیاره کسی جایی غریب بیفته حسین غریب افتاد.آقا میگه نامه،همچین دست خط حسن رو آورد،دید نیزه اش رو زد بخاک سرگذاشت رو نیزه..کجایی برادرم ببین کجا گیر کردم... نوشتن سینه رو به سینه چسبوند پاهاش رو زمین میکشید تازه شبیه حسن شده بود، داشت قد میکشید..* دارد به روی چشم خود اَبروی حسن را جانم! چقَدَر میدهد او بوی حسن را اینقدر عقیله به سری شانه نمیزد بر شانه ی خود ریخته گیسوی حسن را *تمام این روضه هایی که ده شب میخونیم نصف روز برا آقامون حسین اتفاق افتاده..و دیده..یوقت برا ما چراغ خاموش نکنی آقا یوقت نشه بیعتت و رو از ما برداری من نمیرم.. منو امتحانم نکن.. من میگم حسین.... دلم ریش میشه منو یوقت بیعتت رو از روم برنداری.یه وقت نگی چراغ خاموشه هرکی میخواد بره من نمیرم منو برا خودت بردار..حسین....* «آه دهه اول داره تموم میشه به این اشک ها قسمت میدم ما رو به چشم حسین بیار ما رو به نگاه حضرت زهرا بیار» ای کاش گره وا شود از بند نگاهش ای کاش نشانی بدهد روی حسن را ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده *هرکی یه تیکه اش رو برد..لامذهب به سر جایزه میدن نه به تیکه ی بدن...* ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده او آمده تا گرم کند کوی حسن را بند آمده این راه، شبیه پدرش باز آورده پی خویش هیاهوی حسن را هر روز عسل میچکد از کنج لبانش دارد همه شیرینی کندوی عسل را ای شامی چه بلایی سرت آورد دیدی به تنت ضربه ی بازوی حسن را باید، باید قدمی چرخ زند پیش عمویش تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را سوگند که خون نه به رگش غیرت زهراست ابنُ الحسن است این، نوه ی حضرت زهراست مانند حسن که پدر داشته باشد مانند علمدار جگر داشته باشد خوبست گشایند کمی بند نقابش تا اینکه عشیره دو قمر داشته باشد اصلا به زره فکر نکرده است محال است قاسم به زره نیز نظر داشته باشد با دست تهی رفت و رجز خواند و بهم ریخت ای وای اگر تیغه دو سر داشته باشد با این هنر رزم عمو زیر لبی گفت باید علم، این شیر پسر داشته باشد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── *براهمین بود نجمه هی میگفت به خانم ببین چقدر شبیه حسن شده..یعنی میاد دوباره خانم.. میگفت میاد نجمه..* دل میبرد از خیمه و دل میدرد از خصم فرزند علی چند هنر داشته باشد باید که کرمخانه بسازنند برایش باید که چنین خانه دو، در داشته باشد حق بود بسازند ضریحش حسنی بود اما حرمی کاش پدر داشته باشد تصمیم حسین است هرآنچه حسنش گفت در نامه اش ازروضه ی کوچه حسنش گفت انگار خودت حلقه ی ماتم شده ای تو دورت چه شلوغ است چرا کم شده ای تو یکریز پر از روضه ی بازی پسرِ من مانند علی مثل محرّم شده ای تو رفتی و نگفتی به من سوخته بابا رفتی و نگفتی که چرا خم شده ای تو بستم به سرت شال خودم را که نریزی ایکاش نبینن معمم شده ای تو من هیچ، توفکر جگرنجمه نکردی؟؟ اینقدر پر از زخم مجسم شده ای تو گفت: قاسمم بایدکه تورا بِکَّنم از خاک *علی اکبر رو برداشت مَردم علی اکبر رو برداشت اما قاسم رو نه* باید که تو را بکنم ازخاک عزیزم درخون وشن وتیر چه محکم شده ای تو صد سنگ چه کردند که آن خنده عوض شد صد نعل چه کردند که درهم شده ای تو خون ریزد از هر طرف پیروهن تو خون میزند از،هر طرف پیروهنت وای بدجور پر از چشمه ی زمزم شده ای تو امید من اینست که نجمه نشناسد چه سرت آمده مبهم شده ای تو *مگه میشه آدم نصف روز بچه برادرشو نشناسه..* گفتن یتیمی سرِگیسوت کشیدن تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدن «آخ حسین.صل الله علیک یااباعبدالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•دل شکسته ی ما را... #قسمت_اول #روضه_حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳
. |⇦•چقدر نیزه بلند است... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق اگر نکشد وصل میکشد ما را تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید ببین چگونه به آتش کشیده دریا را *روضه این شش ماهه به جگر این آقا خورد یه بار منت کشید...* آقا!جنون کشیده به جایی مرا که نشناسم طریق کعبه و بت خانه و کلیسا را نسیم صبح ز راهی که آمدی برگرد ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را *از این شب برای آقا صدقه کنار بزارید از امشب آب رو بستن.روضه خون های قدیمی شب هفتم به بعد به مردم میگفتن از امشب تا عاشورا آب فقط برای رفع عطش بخور..سیر آب نخور ..بچه ها سهم شونو میاوردن برای رباب..* چقدر نیزه بلند است نیفتی پسرم چنگِ این حرمله ی پست نیفتی پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نیزه دار تو بود مست نیفتی پسرم * آدم مست حالش روبه راه نیست چند تا از این مستها خوردن به آل الله.یکیشون به رباب خورد یکی به زینب خورد....مست بود...دهان آدم مست چاک و بست نداره دشنام میداد..* پسرم در سفر شانه به شانه شده ای با عباس به تو حالا نرسد دست نیفتی پسرم *گفت علی جان...* *قاسم گفت عمو یعنی اینقدر جلو میان که علی اصغرم هم میبرن؟گفت کجایی قاسم اینا میان تا خیمه زنها معجرها رو از رو سرا میبرن...* کاش با روسری غارتی من قدری روی نی دور تو میبست نیفتی پسرم بیشتر جای خودت را سر نی محکم کن سفر شام به پیش است نیفتی پسرم *رباب نگران علی نبود گفت یه مو از سر خودت کم نشه..بچه رو‌خاک‌کردن..جنگ تمام شد..غروب بود...قافله ها سرهایی رو که گیر آورده بودن مراقب بودن کسی ندزده جایزه میدادن.یه قافله سر گیرش نیومدیه حرومی اومد گفت: به من پول بدین کمکتون میکنم سر گیر بیارین پولش دادن بگو چکار کنیم گفت دیدم...علی رو که زدین حسین رفت پشت خیمه ها...یکی گفت فهمیدم لشکرو برداشت ...نیزه ها رو کنار میزدن.دم خیمه ها رسیدن...عمه شما اومد دم در گفت مگه جنگ تموم نشده.چرا تمومش نمیکنید همه مونو کشتین ..از زینب رد شدن گفت رباب ببرین فهمید.رفتن پشت خیمه ها نیزه ها رو تو خاک میزدن یه نیزه خونی اومد بیرون....حرومی خاک و میکندی خاک و نکند بانیزه آورد بیرون..رباب افتاد ...سکینه افتاد...رقیه افتاد...* شب و روزا بی تو سر نمیشه.. بدتر از این میشه بهتر نمیشه... دلمو به گهواره اش خوش نکنید اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله ی جونمو گرفت عصای قدِّ کمونمو گرفت آخه من چندتا دیگه پسر دارم حرمله یکی یدونه امو و گرفت *حاجت دارا ،گره سخت دارا،مراجع میگن ماهر وقت گره کور به کارمون میفته میریم دامن شش ماهه رو میگیریم..* این یه بند خودتو نشون بده اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره راستی خندون شدنت مبارک مرد میدون شدنت مبارک گریه کردی و همه کل کشیدن رجز خون شدنت مبارک *شب شد همه رو خوابوندن.عمه جان سادات گفت: برم گودال ببینم چه بلایی سرش آوردن .رقیه هم خوابوند.یخورده هم از بچه ها دور شد. صدا جیغ یه نفر همه رو بیدار کرد.برگشت گفت کی داد زد بچه ها بیدار شدن؟ گفتن خانم ربابه...اومد بالاسر رباب عوض اینکه کمکم کنی ...همه بچه ها بیدار شدن..گفت: خانم خودت گفتی آب بخور.غروب آب خوردم الان شیر دارم....یاد لبهای تشنه علی اصغر افتادم... لبهاش ترکیده بود....حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── «علی لای لای علی لای لای» همون روز دهم بود توی قبرش دلم رو لای دستاش خاک کردم همون جا با همین چادر سوخته خون دست حسینو پاک کردم همون روز دهم بود یادمه خب همین که خیمه هامونو سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتم با نیزه فاتحه واسش میخوندم «علی لای لای علی لای لای ...» تمیزش میکنم هستم به یادش سرش خاکی و خونی و کبود بود ببینین مادرای شام چی میگم نمیگن مادرش مادر نبوده بهم پیری زو درس داده داغت همینجور سن روی سنم گذاشته میپرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیرزنه شیرخواره داره *وقتی کاروان اربعین اومدن بنی اسدیا گفتن خانم ما همه رو شناختیم ولی اون پیرزنه اون کنیزه رو نشناختیم..گفت: خاک به دهنتون اون عروس مادرم ربابه اون از وقتی از اینجا رفتیم زیر سایه نرفته* «علی لای لای علی لای لای..» بغل میخواد اگه داره بیفته دیدم بستن با معجر سرش رو نمیذارن که نیزه اش رو بیارن میترسم گم کنن آخر سرش رو شب از نیمه گذشته دیر وقته نبودش تارو پودم رو سوزونده غروبی روی نیزه بود دیدم نمیدونم الان دست کی مونده .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•چقدر نیزه بلند است... #قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_مح
. |⇦•جانِ حسینی و... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── وقتی نگاه می‌کنمت فخر می‌کنم پیغمبرِ سپاه به دشت بلا علی کرب و بلا ز فیض وجودت منور است جان حسینی و نوهٔ مرتضی علی عشق است این دو منصب اباالفضلِ باوفا سقّا و تو مؤذن کرب‌ و بلا علی حفظت کند خدا پسرِ من برای من ای پشت گرمی همه خیمه‌ها علی *گفت اگه میخوای بری برو اما اول برو خیمهٔ مَحرمات..سکینه اینورش رو گرفته بود رقیه رفت رو گردنش گفت: نمیذارم بری از صبح هرکس رفت برنگشت .ما رو برگردون مدینه ..* احساس می‌کنم که ز تو می‌شوم جدا نفرین به روزگار بد و بی‌ وفا علی اِرباً اربا یعنی: پا نشی دیگه عصای دست بابا نشی دیگه یه جوری بپاشه از هم بدنت که رو دست بابا جانشی دیگه اِرباً اربا یعنی: کینه رو بیاد شمشیراشون تا رو ابروها بیاد یه جوری داغتو رو دل بذارن که بابات سمت تو با زانو بیاد *عمر سعد پسرهاشو آورد جلوی اباعبدالله گفت: ببین چه قد رشیدی دارن ..* ارباً اربا یعنی: پرپرت کنند تیغا رو راهی پیکرت کنند ارباً اربا یعنی: اکبر باشی و دشمنا هزار تا اصغرت کنند ارباً اربا یعنی: پاییزت کنند کشتهٔ شمشیرای تیزت کنند بعد از اینکه تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریز ریزت کنند ارباً اربا یعنی: زیر جوشنت پاره پاره بشه حتی پیرهنت وقتی نیزه ها میکوبن بشینه روی هر کدوم یه تیکه از اون بدنت *وقتی بدنو جمع کرد دید شمشیرهایی که افتادند، گوشت علی رو لبه شمشیرهاست. با دست جمعش کرد ریخت، رو عبا، عبا رو برداشت، بدن ریخت رو زمین یهو برگشت :* «جوانان بنی هاشم بیایید علی رو بر درخیمه رسانید » ارباً اربا یعنی: اونقدر بزنن که زنا نالهٔ ممتد بزنند پسرتو جلو چشای تو بزنند هی بزنند هی بزنند ارباً اربا یعنی: نزدیک فرات پسرت رو بکشندجلو چشات بشینی گریه کنی گریه کنی دشمنا هو بِکِشن به گریه هات ارباً اربا یعنی: اکبر دیگه نیست اشبه الناس به پیمبر دیگه نیست ارباً اربا یعنی: بعد از این داداش رو سر خواهرا معجر دیگه نیست گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است میوه‌ی فصلی و در مرز رسیدن اما چیدن تو چه نیازی به تبر داشتن است باید از وسعت این دشت تو را جمع کنم تازه این کار به اما و اگر داشتن است *سرگرم علی بود وسط میدون جنگ ..یهو دید صدای زن میاد. برگشت دید زینبه باصدایی بلند گفت: وَلَدی وَلَدی پاشو عمه ا ت داره میاد نامحرما نبینند ..حسین! چقدر نگران نامحرما بودی.. صبح یازدهم نامحرما خواهرتو دوره کردن. رَجّاله ها ...آه ..* با سپر می‌زدند زینب را تا سحر می‌زدند زینب را «آه علی اکبرم آه علی اکبرم» داغیست، که بزرگترین داغ عالم است آن داغ را رواست که داغ جوان شمرد داغت بزرگ بوده که باید برای من این داغ را به وسعت هفت آسمان شمرد زخم سنان و خنجر و شمشیر و سنگ و تیر صد گونه زخم روی تنت می شود شمرد تعداد قطعه های تنت را به روی خاک باور نمی کنم بشود با زبان شمرد بالا سرت خمیده شدم مثل مادرم باید دگر مرا پدری قد کمان شمرد یادآورِ مدینه شدی دیدمت ز دور گویا غلاف تیغ به بازوت می زنند خون سرِتو دیدِ تو را کور کرده است در آن میانه چنگ به گیسوت می زنند فهمیده اند که نوهٔ مادرِ منی بیهوده نیست ضربه به پهلوت می زنند بالا سر تو که جسارت به من کنند این کوفیان چقدر کف و سوت می زنند *از امروز صداها گرفت ..آب نبود خیمه ی رباب شلوغ ..سهم آب رو برای رباب بردند ..همه تشنه بودند..حسین... * .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•جانِ حسینی و... #روضه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمس
. |⇦•آنکه تقدیر مرا... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── آنکه تقدیر مرا یک عمر پُشتِ در نوشت نام من را بین نوکرهای تو، آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشمِ تَر نوشت به منِ بی‌آبرو چه آبرویی داده است من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت *گفت محضر حضرت رسید، حال و احوال، عشقشُ کرد، تهِ کار یهو بغض کرد گفت : دوباره می‌بینمت؟ آقا فرمود : آره.گفت :کجا می‌بینمت؟ فرمود : بیا عرفه، مِنا، اونجا دوباره می‌بینمت. گفت : آقا گرفتی ما رو؟! اون همه جمعیت؟! آقا گریان شد فرمود: بیا هرجا دیدی روضه‌ی عَموم رو میخونن من اونجام... ایشالا یه روز بری، می‌بینی بچه شیعه‌ها دمِ هر چادر، همه دارن علی العباس واویلا حسین تنهاست ...* امشب دمِ دَری‌ها حواستون باشه، صاحب عزا دمِ در وایمیسته من یه چیز عجیبی رو دیدم، تو حرمِ قمربنی هاشم که مشرف میشی دم در که وارد میشی نوشته السلام علیکَ یا ناصرَ الحسین، بعد میای تو حرمِ ابی عبدالله السلام علیکَ یا مظلوم بلا ناصر من نمی‌دونم یعنی چی؟ سلام به اون آقایی که یه یاور نداشت، از این ور میری سلام به یاور حسین ... این معنی داره ها یعنی قبلِ عباس و بعدِ عباس...* ما مسلمانیم امّا ما مسلمانِ نجف جانِ کعبه صد هزاران بار قربانِ نجف روز اول که زمین را چون نگینی خلق کرد گفت در گوشِ خدا جانِ تو و جانِ نجف در نجف مدحِ علی می‌چسبد اما بعدِ آن نام عباس است غوغا زیرِ ایوانِ نجف کار ما مدحِ علی، نه! مدحِ قنبر گفتن است مدح عباس است امّا کارِ طوفانِ نجف بر علی سوگند فریادِ علی عباس اوست باب حاجات است، پس نادِ علی عباس اوست کیست این مرد؟ این تمامِ اقتدار زینب است کیست این شیر که تیغِ کارزارِ زینب است سایه‌ی زینب نمی‌دیدند، اصلاً می‌شود دید خانم را که کوهی در کنارِ زینب است شانه‌هایش را نوشتند کوهسارِ کربلا گیسوانش را نوشتند آبشارِ زینب است دستمالِ زردِ بابایش به عباسش رسید بعد از این او مرتضی، او ذوالفقارِ زینب است *اومد شبونه از خیمه بیرون، صدای نَفَسِ کسی میومد، عباس حافظِ خیمه‌ها بود، یهو صدا بالا رفت، جُنبنده‌ای مگر می‌تونه کنارِ خیمه‌های حسین...؟یهو صدا خانوم اومد : عباس آرام باش زینبم. آخ ... دستِ ادب به سینه، خانم این وقتِ شب بیرون؟ گفت : اومدم باهات حرف بزنم نِشست، گفت بشین، گفت اصلاً مادرم بفهمه! بچه‌های زهرا بشینن عباس ...گفت : بشین عباس، ببین روزگار، ما رو به کجا رسونده ؟! بشین برادر، خبر داری تو بچه‌ها چی پیچیده؟ امان نامه برات آوردند..آه یادم نرفته بابام دستِ حسینو تو دستت گذاشت عباسو میگی؟ گفت : زینب عباسو اینجوری شناختی ؟! تا حالا چهار بار رفتم فرات، لب به آب نزدم، امان نامه آورده ؟ باشه، زینب صبر کن، یه عباسی نشان بدم!حرفشم دو تا نشد..* گرچه از داغِ پسر سوزد جِگرها بیشتر می‌زند داغِ برادر بر کمرها بیشتر تا صدایِ یا أخا آمد، تمامیِ حرم روی سینه می‌زدند امّا به سرها بیشتر *شاید کمتر این روضه رو شنیدی، اومد بره، گفت : می‌خوای بری میدان برو امّا سر زدی به خیمه‌های بچه‌ها؟ اومد یه نگاه کرد، دید دختره همه رو جمع کرده، گفت عَموم الآن برای همه آب میاره.غیرت قبول نکرد این صحنه رو، گفت الآن میرم..اینو همه بشنوید، خیلیا شاید نشنیدن تا اومد بره، صداش زد، گفت : سلاح با خودت نمی‌بری ها, سِپر ببر..هر یه دونه‌ای که بزنی،ده تاشو به بچه‌ها می‌زنن لذا نه شمشیر بُرد نه نیزه، فقط مَشک و سپر بُرد..امام زمان کمک بده ...* تا صدایِ یا أَخا آمد تمامیِ حرم روی سینه می‌زدند اما به سرها بیشتر زود آمد بر سرش، چون خوب می‌داند حسین بعد صدها تیر، می‌آید تبرها بیشتر .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── اما آقا جان! دیر اومد حسین علقمه وقتی انداختنش، یه سِریا می‌ترسیدن بیان نزدیکش با نیزه اومدن، نوکِ نیزه رو می‌زدن به زخم پاش ببینن بلند می‌شه یا نه ؟! تا دیدن نمی‌تونه بلند شه، داد زدن هرکی فرار کرده بیاد، هر کی ازش خورده بیاد..ریختن بالا سرش اینو همه شنیدن، یکی گفت : عباس تویی؟ عباس عباس که میگن تویی ؟گفت : یه وقتی اومدی دست ندارم.می‌دونی چی شد ؟ گفت : من دست دارم عمودُ بالا برد، یه جوری زد سر وا شد...* هلهله می آمد و بر سینه، مادرها زدند زود خانم‌ها گره‌ها را به مَعجرها زدند *تیرِ خلاص این شد، آخرِ کارِ روضه‌ی من اینه ...* گفت : عباس ! بی شک بر این قَدَر این پشتِ زخمی تا نشد آمدم مادر حرم، نزدیک دخترها نشد این طرف زینب زمین می‌خورد، در آن سو حسین بعد از این بابا برای بچه‌ها بابا نشد وای دیگر این ربابه آن ربابِ قبل نیست خواست خانم پیش اصغر پا شود اما نشد آنقدر محکم گره زد که حرامی تا کشید رویِ دختر شد سیاه امّا گره‌ها وا نشد *یا الله ! امام زمان !* شد غروب و بچه‌ها از درد، زانو می‌زدند عمداً این سر را نوک نیزه به پهلو می زدند *سر روی نِی واینمیستاد.سر رو برگردوندن، از بغل رو نیزه زدن... حسین ... حسین ... حسین ...* هو می‌کنند مرا که زمین خورده‌ام حسین با من بگو که آبرویت برده‌ام حسین *گفت : داداش !..* سوگند به مویِ مادرمان فاطمه نشد شرمنده‌ام که آب نیاورده‌ام حسین هر کس که داشت در دلِ خود بغض مادرت با چکمه‌اش لگد زده بر صورتم حسین لطفی کن و مرا به سویِ خیمه‌ها مَبر خِجْلت زده زِ غنچه‌ی پژمرده‌ام حسین دمِ دروازه‌ی ساعات چه غوغا کردند گرهِ روسریِ دخترکان وا کردند با من و عمه سرِ پوشیه دعوا کردند *یهو براش سوال پیش اومد گفت: نوه فاطمه دنبال جواب از عموم آخه جای ما در وسط بزمه؟..بزم هیئتی ها سینه زنی داره منبر داره روضه داره اما بزم شراب ، شراب خوری داره قمار داره خرید و فروش کنیز داره..* ‌‌ راهمان از گذر برده فروشان افتاد این همه چشم‌ خریدار خدا رحم کند. دامن کِشان رفتی، دلم زیر و رو شد چشمِ حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کَس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید، فدایِ سرت ... حسین قامتش خمید فدای سرت *بعدِ سه روز اومدن بدن‌ها رو خاک کنند، هرکدوم رو امامِ سجاد شناسایی کرد. یه چند تا اومدن گفتن : آقا بچه‌ای سمتِ علقمه بوده ؟علقمه بچه نبوده !!گفتن : یه تیکه بدن اونجا افتاده ... تقسیمش کردن، چیزی از بدنش نَمونده انقدر ازش کَندن، بُردن ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•آنکه تقدیر مرا... #قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به
. |⇦•با گریه دستم را... علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── با گریه دستم را به ساغر می رسانی ایام هجران را به آخر می رسانی بیزارم از آن سفره که دورش نباشی رزق مرا در روضه بهتر می رسانی وقتی که خانه خانه ی جد تو باشد شخصاً گدا را تا دم در می رسانی امروز که داغ همه داغ حسین است تسلیت ما را به مادر می رسانی وقتی که روضه روضهٔ گودال باشد خود را به سختی تا دم منبر رسانی آقای ما هم تشته بود و هم گرسنه ما را به روی زخم خنجر می رسانی ساعت حوالی سه شمر آمد مقتل نبض زمان را پای خنجر می رسانی ده اسب اعضای تنش را برده بودن گوشت از استخوان جدا شده بود *اسب میخواست نعل با سمش چفت بشه محکم میکوبید .نه که رو بدن حسین باشه ها میخواست این چفت بشه..* ده اسب اعضای تنش را برده بودن مارا به یک نه به چند پیکر می رسانی بالای نیزه بود و زینب داد میزد تو مطمئناً پاره معجر می رسانی *ما چرا توی این روضه ها نمیمیریم؟بابا رباب هشت ماه دوام آورد.زینب یک سال نیم دوام آورد چرا ما نمیمیریم؟!* با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم چقدر حرف تلمبار شده روی دلم *هی دست میزد روی چونه اش میگفت سرتو بیار بالا بذار ببینمت هی سر برادر میاورد بالا میگفت به من نگاه کن..* تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم حرفهایی زده مادر که بهم ریخته ام میشود موی تو را باز نوازش بکنم وقتی که شود معجر من دست به دست التماس دو سه تا قلدر سرکش نکنم تو به من دل بده تا این همه منت نکشم بغلم کن که در این معرکه حسرت نکشم *دستاشو وا کرد گفت بغلم کن.خودت میدونی فردا این موقع من دارم چیکار میکنم بغلم کن...* من اگر رو به برادر نکنم پس چه کنم پیش تو چارهٔ معجر نکنم پس چه کنم نور چشمم شب آخر چه بهم ریخته ای دیده بر غربت تو تر نکنم پس چه کنم تا که خود پیش منی محرم من کاری کن چاره ی بردن زیور نکنم پس چه کنم خواهری فلسفه اش خرج برادر شدن است کار من کرب و بلا نائب مادر شدن است *یهو گفت بیا گلوتو ببینم..زخمی نبود یکم چروک شده بود.تشنگی پوستو جمع میکنه تا حالا شده بگی آقا کاش نمیبوسیدی با همون یه دونه کار تموم میشدجای بوسه نمیبرید....* چه کنم تا در ازای ری و گندم نروی چه کنم تا که تو زیر لگد و سم نروی چه کنم نیزه و شمشیر به جسمت نخورد چه کنم دست به دست همه مردم نشوی سنگها مال منو پیکر من تا که دهی تک و تنها وسط سیل تهاجم نروی من خودم یک تنه دنبال سرت می آیم که تو در گودی گودال تلاطم نخوری حنجر تو ببُرد حنجر من میسوزد. خیمه آتش که بگیرد پر من میسوزد. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج ●━━━━━━─────── *سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم.... ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو. گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....* خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...* «ای وای حسین ای وای حسین» پر زخم و تاول همه تنت خودتو اینقدر رو خاکها نکشون با سر و وضعی که داری لااقل پای مادر و به اینجا نکشون یادت که آروم آروم موهاتو شونه میزدم یه دونه کم نشه ببینید وحشی چطور با پنجه هاش هی موهاتو میگیره هی میکشه زیر این بارون تیر و نیزه ها ذکر لبهای تو یارب یارب تو ولی رحمتی ولی اونا شکماشون از حروم لبالبه سر کشتنت چه دعوایی شده خولی گفت اینکه دیگه جر نداره هر کسی یه گوشه کارو بگیره کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره تا دیدن خنجرشو تیز میکنه از رو تل تا ته گودال دویدم اومدم بگم که شمر تو رو خدا گفت دیر اومدی سرش رو بریدم قطعه قطعه تر از این مگه میشه شب دیگه شرتونو کم کنید السلام یا ملائک مقیم پیکر برادرم رو جمع کنید *دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ... حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇