.
💢فلسفه عزاداری قبل عاشورا💢
عرف جامعه به این است که در روز سالگرد عزاداری میشود و این در مورد بقیه اهل بیت ع پیروی میشود چرا در مورد امام حسین ع چنین نیست؟
✅جواب
1️⃣اولا
دلیل به استقبال عاشورا رفتن ، تبعیت از معصوم ع می باشد.
طبق روایتی امام کاظم ع به استقبال ده روزه عاشورا رفته و هر سال این ده روز را نمی خندیدند و عزادار بودند
👌امام رضا «ع» فرمود:
# محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام میدانستند و خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند و آتش بخيمه هاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا «ص» نكردند روز شهادت حسين «ع» چشم ما رازخم كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا بما دچار ساخت تا روز قيامت بر مانند حسين بايد گريست اين گريه گناهان بزرگ را بريزد
سپس فرمود پدرم را شيوه بود كه چون محرم ميشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم روز دهم روز مصيبت و حزن و گريهاش بود و ميفرمود در اين روز حسين كشته شد
📚الأمالي (للصدوق) ص
128
پس علت واقعی این استقبال تبعیت از امام کاظم ع می باشد.
📕ثانیا
چون امام حسین ع خاص می باشند لذا احکام و آداب خاص خودشان دارند.لذا امام کاظم ع چنین عمل میکردند در واقع اسلام مدیون خون حضرت است و بقا تشیع توسط ایشان امضا و مسجل شده است و این نقش بسیار خاص ایشان بود که امتیازاتی از طرف خدا به ایشان داده شده است
📘الأمالي (للطوسي) ص 317 المجلس الحادي عشر
و این موجب تجلیل و استقبال از عاشوراست در واقع زنده نگه داشتن عاشورا ضامن بقا شیعه و اسلام ناب محمدی است لذا همه اهل بیت ع برای ایشان گریسته توصیه به عزاداری نموده اند....
#پرسمان
.
.
🔳 مصیبت علی اکبر علیه السلام در غزل حافظ
مرحوم حجّت الاسلام و المسلمین سید ضیاءالدین درّی یکی از وعاظ و اهل منبر درجه اول تهران و استاد علوم معقول بود. معمولاً در تهران رسم بر این بوده که اگر واعظی را برای یک دهه منبر رفتن در مجلسی دعوت می کردند، در شب آخر نیز وی را برای همین دهه در سال بعد دعوت میکردند. در آخرین سالی که مرحوم درّی در قید حیات بود یک شب از دهه محرم (شب هشتم یا نهم) جوانی از ایشان پرسید: مراد از این شعر حافظ چیست؟
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
مرحوم درّی در جواب وی گفت: توضیح آن را بر فراز منبر میدهم تا برای مستمعین سودمند باشد. چون به منبر رفت به داستان نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و نیز ماجرای نان جوین خوردن حضرت علی (ع) در تمام مدت عمر اشاره کرد و گفت: مراد از لفظ شیخ در این بیت حضرت آدم است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد، ولی به آن وفا نکرد و گندم را خورد و مراد از پیرمغان حضرت علی علیه السلام است که در تمام مدت عمر نان گندم نخورد و در واقع او به وعده عدم تناول گندم وفا کرد.
این مجموعه تفسیر شعر حافظ بود که نام برده بر فراز منبر شرح داد، قبل از پایان سال مرحوم درّی از دار دنیا به عالم عقبی کوچ نمود و نتوانست در دهه محرم سال بعد در آن مجلس شرکت کند، درست در سال بعد و در همان شب از دهه محرم که این جوان در مورد شعر حافظ از مرحوم درّی سوال کرد، آن واعظ فاضل را در عالم رویا دید که به نزدش آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنای شعری را پرسیدی و من آنگونه پاسخ دادم ولی چون به این عالم آمدهام شرح آن به شیوهای دیگر برایم منکشف شده است.
مراد از شیخ حضرت ابراهیم (ع) و منظور از پیرمغان حضرت سیدالشهدا (ع) میباشد و مقصود از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم (ع) بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا با ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد، فردای آن شب این جوان در آن مجلس معمولی همه ساله مرحوم درّی آمد و ماجرای خواب را برای حاضرین در مجلس تعریف کرد که با بیان آن، انقلابی در مجلس مذکور روی داد. (۱)
📚منبع:
معجزات و کرامات امام حسین(ع)، اثر عباس عزیزی، صفحه ۲۸۷؛ به نقل از روح مجرد، صفحه ۴۵۵
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#کرامات #امام_حسین
.
.
بعد از محبت و قبول ولایت اهلبت و اعلام برائت از دشمنان اهلبیت، همه تلاش ما برای شرکت در عزای حسینی ، برای رسیدن به مقامِ معیّت با امام حسین است. (بقولی چسبیده به امام حسبن بشیم و جدا نشیم).
اونوقت همانطور که برای دوستمان ، وقتی عزادار میشود، تلاش و مشارکت میکنیم و ما هم خودمان را صاحب عزا میدانیم، در عزای حسینی هم ما میشویم صاحب مصیبت و عزا دار میشویم و این همان مقامی است که در زیارت عاشورا میخوانیم( فی مقامی هذا... ) وقتی صاحب عزا شدیم و فهمیدیم که خداوند بابت مصیبت های وارده بما مزد میدهد، آنگاه در سجده زیارت عاشورا خدا را بخاطر سهیم شدن در این مصیبت شکر میکنیم. اونوقته که میفهمیم؛ اللهم اجعل مهیای مهیا .... یعنی مثل امام حسین و معصومین دیگر عامل به دستورات الهی باشیم و مثل رسول اکرم و معصومبن که عزادار امام حسین هستند، ما هم در این مصیبت با آنها خودمان را شریک بدانیم و بسوزیم و ندبه کنیم و مجلس بگیریم. پس نتیجه ی این زندگیه عاملانه و مشارکت در عزای اهلبیت، این میشود که از خدا بخواهیم ما را هم به مقام محمود ( که مختص رسول اکرم است )برساند و ما را در این راه پیروی از اهلبیت ثابت قدم بدارد.
اما چطور به مقام محمود برسیم؟ این مقام رسول الله است و مقام شفاعت ایشان و اهلبیت است؟!
این انس و الفت و معیت ما در دنیا با اهلبیت و امام حسین ، و شناخت مصائب امام حسین، ما را مستحق این میکند تا در قیامت که کفه ی اعمالمان سبک است و مثلا حق الناس و ... برعهده داریم، از مساعدت ۱۴ معصوم بهره مند شویم. چگونه؟
وقتی مثلا پیامبر که اشرف مخلوقات است و یا امیرالمومنین که انسان کامل است، ثواب یک ذکر و یا یک نماز خود را بما بدهند، ما میتوانیم بدهی خود را تسویه کنیم و اضافه هم بیاوریم و لذا ما هم صاحب مقام شفاعت میشویم و میتوانیم به دیگر محبان اهلبیت به اذن الله کمک کنیم.
این همه با کسب معارف اهلبیت و درک مصائب ایشان ، بویژه مصائب امام حسین حاصل میشود
پس باید قدرِ حضور در مجالس اهلبیت را بدانیم.
ان شاالله
#مقام_صابر_شاکر 👉
...................................
.
جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد
تو تنها گریه کن در روضه باقی را به او بسپار
.................
منظور از ذبح عظيم کيست؟
وفديناه بذبح عظيم؛ «به عوض او، ذبح عظيمي را پذيرفتيم.»(1)در داستان حضرت ابراهيم که در خواب ديد بايد فرزندش اسماعيل را قرباني کند، در قرآن مجيد در سوره صافّات گفته شده است: هنگامي که با او به مقام سعي و کوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم که تو را ذبح ميکنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داري اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت،هنگامي که هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاک نهاد،او را ندا داديم که: اي ابراهيم!آن رؤيا را تحقق بخشيدي (و به مأموريت خود عمل کردي)!» ما اين گونه، نيکوکاران را جزا ميدهيم!اين مسلما همان امتحان آشکار است!ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم،و نام نيک او را در امتهاي بعد باقي نهاديم»!(2)
غالب مفسّران شيعه و اهلسنّت در اين جا گفتهاند که مراد از «ذبح عظيم»، «کبش» (قوچ) است و به گفته علاّمه طباطبايي چون اين ذبح به امر الهي است «عظيم» ناميده شده است؛ وگرنه خود ذبح، في نفسه عظيم نبوده است.
بعضي از مفسران شيعه از جمله در تفسير صافي، در تفسير برهان، در تفسير نور الثقلين، و مرحوم مجلسي در بحار الانوار، طبق حديثي که در عيون اخبار الرّضا روايت شده است، نقل کردهاند که در اين جا مراد از «ذبح عظيم» حضرت امام حسين است که از ذريه ابراهيم است و او قرباني عظيمي بود که جانشين ذبح اسماعيل قرار گرفت. ترجمه حديث از اين قرار است: «عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نيشابوري که در نيشابور عطار بود، در سال 352 نقل کرد که گفت اين حديث را از محمد بن علي بن قتيبه نيشابوري شنيدم که او نيز از فضل بن شاذان شنيده بود که گفت شنيدم از حضرت رضا( عليه السلام) که ميفرمود: چون خداوند به حضرت ابراهيم دستور داد که به جاي ذبح اسماعيل، قوچي که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهيم در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعيل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدري که فرزندش را ذبح کرده به درد آيد و سزاوار والاترين درجات اهل ثواب که در مصائب صبر ميکنند، بگردد. خداوند ـ به او وحي کرد که اي ابراهيم محبوبترين خلق من نزد تو کيست؟ گفت: يا رب هيچ آفريدهاي از آفريدگانت براي من محبوبتر از حبيبت محمّد نيست. خداوند وحي کرد که يا ابراهيم آيا او عزيزتر است يا خودت؟ پاسخ داد:او عزيزتر است. خداوند پرسيد: فرزند او براي تو عزيزتر است يا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قرباني شدن فرزند او بهظلم و ناحق به دست دشمنانش بيش تر دل تو را به درد ميآورد يا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قرباني شدن او به دست دشمنان
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. بعد از محبت و قبول ولایت اهلبت و اعلام برائت از دشمنان اهلبیت، همه تلاش ما برای شرکت در عزای حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقشآفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفاداری و جانبازی در راه دفاع از حجت خدا و اطاعت از فرمان امام خویش به یادگار گذاشت، حضرت عباس بن علی (علیهالسّلام) است. وی از یک طرف در صحنه نبرد، چنان رشادت و حماسه از خود نشان داد که عرصه را بر دشمن تنگ کرد، و از طرف دیگر، نسبت به امام حسین (علیهالسّلام) چنان مطیع و وفادار بود که در طول تاریخ، از او به عنوان قهرمانی فداکار و برادری وفادار یاد میشود. عباس به معنای چهره درهمط کشیده است و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. وی فرزند علی (علیهالسّلام) و برادر حسین (علیهالسّلام) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس (علیهالسّلام) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب میدانست. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس (علیهالسّلام) یکی دیگر از برگهای زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
حضرت اباالفضل العباس (علیهالسّلام) در واقعه کربلا ۳۴ سال داشت و از این مدت، چهارده سال در رکاب پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و نُه سال همراه برادرش امام مجتبی (علیهالسلام) و یازده سال در خدمت امام حسین (علیهالسلام) زیست.
القاب آن حضرت قمر بنیهاشم،
سقّاء،
علمدار،
العبد الصالح
المواسی الصابر،
و المحتسب
شمرده شده است.
۱.۱ - بصیرت و ایثار
امام صادق (علیهالسلام) در وصف عبّاس میفرماید: «کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَةِ، صَلْبَ الْایمانِ، جاهَدَ مَعَ اَبی عَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) وَاَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا؛ عموی ما عباس (علیهالسلام) دیدهای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین (علیهالسلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.»
امام سجاد (علیهالسلام) عموی خود عباس را چنین توصیف میفرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِیَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ واَبْلی وفَدی اَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَداهُ فَاَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِکَةِ فی الْجَنَّةِ کَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ اَبی طالِبْ علیه السلام؛ وَانَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی مَنْزِلَةٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَةِ؛ خدایْ عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آنکه دستهایش از پیکر جدا گردید. آنگاه خداوند به جای آنها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند، همانسان که برای جعفر طیار قرار داد. عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه میخورند.»
- رد اماننامه دشمن
نخستین ماموریت حضرت عباس (علیهالسلام) در واقعه کربلا عصر روز نهم انجام شد که به فرمان برادر به نزد دشمنان رفت و از آنان خواست که شب را به آنان مهلت دهند تا با خداوند به راز و نیاز بپردازند.
در همین هنگام کزمان، غلام عبداللَّه بن ابیمحل که دائیزاده حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) بود، اماننامهای را که شمر و عبداللَّه ابن ابیالمحل از ابن زیاد گرفته بودند برای او و برادرانش آورد. هنگامی که چشم فرزندان ام البنین به اماننامه افتاد گفتند: سلام ما را به داییمان برسان و بگو ما نیازی به امان شما نداریم، امان خدا از امانزاده سمیه بهتر است.
بنا به روایتی شمر که خود نیز از قبیله بنی کلاب بود پشت خیمهها آمد و بانگ برآورد کجایند خواهرزادگانم؟! فرزندان علی (علیهالسلام) او را جواب ندادند. امام (علیهالسلام) فرمود: او را پاسخ دهید، هر چند فاسق باشد.
عباس و جعفر و عثمان بیرون شدند و پرسیدند تو را چه شده است؟ و چه میخواهی؟ گفت: ای خواهرزادگانم، سوی من آیید، چون در امان هستید و خویش را با حسین به کشتن مدهید!
آنان او را ناسزا داده، گفتند: خدای لعنت کند تو و اماننامهات را! آیا چون دایی ما هستی ما را امان میدهی؟! ولی فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در امان نباشد؟ آیا به ما فرمان میدهی از ملعون و ملعونزادهها اطاعت کنیم؟ شمر خشمگین گشت و از آنجا دور شد.
شب عاشورا، امام (علیهالسلام) یارانش را فراخواند و ضمن ایراد خطبه، بیعت خود را از آنان برداشت و فرمود: بروید، اینان با من کار دارند. در این هنگام نخستین کسی که اظهار وفاداری کرد، عباس بن علی (علیهالسلام) بود. وی عرض کرد: چرا چنین کنیم؟ آیا برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هیچگاه آن روز را نیاورد و به ما نشان ندهد!
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقشآفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفادار
.
سقایی خیام
یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس (علیهالسّلام) در کربلا، سقایی یعنی تهیه و تامین آب برای اردوی حسینی بود، زیرا از روز هفتم، آب را به روی آنها بسته بودند. به همین مناسبت، یکی از القاب او «سقا» بود.
مصراعی از رجزهای حضرت عباس (علیهالسّلام) مؤید این امر است. (انی انا العباس اغدو بالسقا)
بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین (علیهالسّلام) شدت یافته بود. امام و برادرش عباس (علیهالسّلام) در صدد تهیهٔ آب برآمدند. با هم وارد میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.
(انّ الحسین (علیهالسّلام) لمّا غلب علی عسکره العطش رکب المسناة یرید الفرات....)
عباس (علیهالسّلام)، همچنان پیشاپیش حسین (علیهالسّلام) حرکت میکرد و میجنگید و به هر سو که حسین (علیهالسّلام) میرفت، او نیز به همان سو میرفت.
در این هنگام امام حسین (علیهالسّلام) روی سیل بند کنار فرات رفته، به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن سعد از حرکت او جلوگیری کردند. مردی از قبیله بنی دارم
گفت: میان او و آب حایل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند.
حسین بن علی (علیهالسّلام) مرد دارمی را نفرین کرد و گفت: خداوندا، تشنهاش گردان. راوی گوید: به خدا سوگند، چیزی نگذشت که خداوند، عطش را در جان آن مرد ریخت، هرچه مینوشید سیراب نمیشد، به گونهای که چیزی نگذشت که شکمش همچون شکم شتر مرده ترکید.
آن مرد از نفرین امام خشمگین شد، و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین (علیهالسّلام)، تیر را بیرون آورد، آنگاه دستهایش را زیر گلو گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید، آنگاه گفت: «خدایا، به درگاهت شکایت میکنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت میکنند». (اللَّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ
۱.۴ - رجزهای حماسی
آنگاه لشکر دشمن، عباس را از هرطرف محاصره و او را از امام حسین (علیهالسّلام) جدا کردند. حضرت عباس (علیهالسّلام) که از برادرش جدا شده بود، به تنهایی با آنان جنگید.
او در حالیکه حمله میکرد این رجز را میخواند:
« أقسمت باللّه الأعزّ الأعظم ••• و بالحجون صادقا و زمزم
و بالحطيم و الفنا المحرّم ••• ليخضبنّ اليوم جسمي بدمي
دون الحسين ذي الفخار الأقدم ••• إمام أهل الفضل و التكرم
سوگند به خدای بزرگ و ارجمند، و سوگند راستین به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدس در کعبه، امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت، یعنی حسین (علیهالسّلام) که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد.»
خوارزمی میگوید: حضرت عباس (علیهالسّلام) در حالیکه برای آوردن آب عازم شده بود، اینگونه رجز میخواند:
«لاارهب الموت اذا الموت زقا ••• حتٰی اُواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المُصطفی الطهر وقا ••• انّی انا العبّاس اغدو بالسقا
و لا اخاف الشر یوم المُلتقی
آنگاه که پرنده مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آنکه در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو روم و ناپدید شوم. جان من فدای (حسین) برگزیده پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقایی است. آن روز که با شر روبهرو گردم، از آن نمیهراسم.» ، آنگاه حمله برد و دشمن را متفرق کرد.
۱.۵ - شهادت
مرحوم مجلسی کیفیت شهادت حضرت را چنین بیان میکند: آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود، نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود. امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود. عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم. امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما. عباس به سوی دشمن آمد و هر چه آنان را پند و اندرز داد سودی نبخشید. نزد برادر بازگشت و او را آگاه ساخت. در این هنگام شنید که کودکان فریادِ العَطَش سر دادند. مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید. چهار هزار تن موکّلین فرات او را محاصره و تیرباران کردند. وارد فرات شد ... و مشک را پر از آب کرد. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره کرد.
در گرماگرم نبرد و تلاش حضرت عباس (علیهالسّلام) برای رساندن آب به خیام، یکی از یزیدیان به نام زید بن ورقاء جهنی زَیدُ بن وَرقاءَ الجُهَنِی،
با کمک فردی دیگر به نام حَکیمُ بن طُفَیل
ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد.
حضرت عباس (علیهالسّلام) مشک را بر شانه چپ قرار داد، شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده، این رجز را میخواند:
«والله
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقشآفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفادار
ِ إنْ قَطعْتمُوا يَمينِي ••• إنّي اُحامي أبداً عنْ دِيني
وعنْ إمامٍ صادقِ اليقينِ ••• نجلِ النَّبيِّ الطّاهرِ الأمينِ
به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع میکنم.»
عباس (علیهالسّلام) آنقدر جنگید که بیحال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل که پشت نخلی کمین کرده بود، ضربتی بر دست چپ وی وارد کرد و آنرا از تن جدا کرد. عباس (علیهالسّلام) آن موقع این رجز را خواند:
«يا نفسُ لا تَخشَي منَ الكفّارِ ••• وأبشِري برحمةِ الجبّارِ
معَ النبيِّ السيّدِ المُختارِ ••• قدْ قَطعُوا ببغيهمْ يَساري
فأصلِهمْ يا ربِّ حَرَّ النّارِ
ای نفس، از کفار نترس و در کنار پیامبر، سرور و برگزیده خدا، تو را به رحمت خدای جبار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش (دوزخ) وارد کن.»
آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت. تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد: «یا اخا ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب.» قبل از آمدن امام حسین (علیهالسلام) آن ملعون جلو آمد و با عمودی آهنین ضربتی بر فرق مبارکش زد. (فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديد)
حضرت عباس (علیهالسّلام) بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت
و بدینگونه پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.
۱.۶ - امام بر نعش برادر
چون امام حسین (علیهالسّلام)، برادرش عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به شدت گریه کرد
[۶۵]
و با حالت انکسار فرمود: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي؛ اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد.»
در زیارت ناحیه مقدسه از عباس بن علی (علیهالسّلام) چنین یاد شده است: «السَّلامُ عَلی ابی الْفَضْلِ العَبَّاسِ بْنِ اَمیرِالْمُؤمنینَ المُواسی اَخاهُ بِنَفْسِهِ، اَلآخِذُ لِغَدِهِ مِنْ اَمْسِهِ، الْفادی لَهُ الواقی السَّاعی اِلَیْهِ بِمائِه، الْمَقطُوعَةِ یَداه؛ سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، آنکه در راه برادر از جان خود گذشت. همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد. خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید.»
.
.
✍دو نقل در شهادت #حضرت_عباس علیه_السلام طبق مقاتل :👇
1⃣نقل معتبر :
الف)نقل شیخ مفید(متوفی۴۱۳ق)
ب)نقل سید بن طاووس(متوفی۶۶۴ق)
2⃣نقل غیر معتبر :
الف)نقل علامه مجلسی(متوفی۱۱۱۰ق)
.👇👇
1️⃣طبق نقل نقل شیخ مفید و سید بن طاووس :👇
👤شیخ مفید می نویسد :
📋《حَمَلَتِ اَلْجَمَاعَةُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) فَغَلَبُوهُ عَلَى عَسْكَرِهِ وَ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ فَاعْتَرَضَتْهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ فَقَالَ لَهُمْ : وَيْلَكُمْ حُولُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْفُرَاتِ وَ لاَ تُمَكِّنُوهُ مِنَ اَلْمَاءِ!
فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ(ع) : اَللَّهُمَّ أَظْمِئْهُ!
فَغَضِبَ اَلدَّارِمِيُّ وَ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ فَانْتَزَعَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلسَّهْمَ وَ بَسَطَ يَدَهُ تَحْتَ حَنَكِهِ فَامْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ بِالدَّمِ فَرَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ : اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ وَ قَدِ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ وَ أَحَاطَ اَلْقَوْمُ بِالْعَبَّاسِ(ع) فَاقْتَطَعُوهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يُقَاتِلُهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَانَ اَلْمُتَوَلِّي لِقَتْلِهِ زَيْدَ بْنَ وَرْقَاءَ اَلْحَنَفِيَّ وَ حَكِيمَ بْنَ اَلطُّفَيْلِ اَلسِّنْبِسِيَّ بَعْدَ أَنْ أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ فَلَمْ يَسْتَطِعْ حَرَاكاً》
♦️لشكر دشمن بر امام حسين(ع) حمله كرد و یاران ایشان را از پاى درآوردند.
تشنگى بر آن حضرت(ع) سخت شد، پس حضرت(ع) بر شتر مسناة سوار شده و به سوى فرات به راه افتاد و برادرش عباس(ع) نيز همراه او بود.
پس سواره نطامیان لشكر ابن سعد لعین سر راه بر آنها قرار گرفتند و مردى از قبیله بنى دارم در ميان آنها بود.
پس به لشگر گفت : واى بر شما! ميانۀ او و فرات حائل شويد و نگذاريد به آب دسترسى پيدا كند.
در این هنگام امام حسين(ع) فرمود : پروردگارا! اين مرد را به تشنگى دچار كن!
آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى به سوی آن حضرت(ع) پرتاب كرد و آن تير در زير چانۀ آن حضرت(ع) فرو رفت.
امام حسين(ع) آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت که دو مشت آن حضرت(ع) پر از خون شد و ایشان خونها را به هوا ريخت.
سپس فرمود : پروردگارا! من به تو شكايت میکنم از آنچه اين مردم در پبارۀ پسر دختر پيغمبرت رفتار کردند.
آنگاه به جاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود و از آن سو لشكر دور عباس(ع) را گرفته و به او حملهور شدند و او به تنهائى با ايشان جنگ می كرد تا اینکه برداشتن زخمهاى سنگين و از بین رفتن نيروى حرکت، توسط زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنبسى به شهادت رسید.(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۵
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
👤سید بن طاووس می نویسد :👇
روای می گوید :
📋《وَ اِشْتَدَّ اَلْعَطَشُ بِالْحُسَيْنِ(ع) فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ اَلْحُسَيْنَ(ع) بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ اَلشَّرِيفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ تَحْتَ حَنَكِهِ حَتَّى اِمْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ اَلدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ :
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ اِقْتَطَعُوا اَلْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ فَبَكَى اَلْحُسَيْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُكَاءً شَدِيداً!》
♦️تشنگى بر امام حسين(ع) سخت شد، و بر مركب مسنّات نشسته و ارادۀ فرات را نمود و اين در حالى بود كه برادرش عباس(ع) در پيش رويش، قرار داشت.
لشكر عمر بن سعد متعرّض آنان شدند، و مردى از قبیله بنى دارم تيرى به سوى امام حسين(ع) گشود كه به زير زنخ امام(ع) اصابت كرد.
امام حسین(ع) تير را كشيد و دست زير زنخ گرفت تا دو كف دست از خون آكنده شد و آن را پرتاب كرد و گفت :
خداوندا حقّا از آنچه به فرزند دختر پيامبر شده و مىشود نزدت شكايت دارم.
بعد حضرت عبّاس(ع) را از امام حسين(ع) جدا كردند و او را احاطه نمودند تا آن كه او را شهيد نمودند.
امام حسين(ع) در مرگ برادرش به شدّت گريست.(۲)
📚منبع :
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۹۵
.
2⃣طبق نقل علامه مجلسی :👇
👤علامه مجلسی می نویسد :👇
عده ای از اصحاب نقل کردند که؛
📋《لَمَّا رَأَى وَحدَتَه أَتَى أَخَاهُ وَ قَالَ : يَا أَخِي هَل مِن رُخصَةِِ؟》
♦️وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام حسین(ع) و عرضه داشت : برادر! آيا رخصت جهاد به من مى دهى؟
📋《فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكَاءً شَدِيدَاً》
♦️امام حسين(ع) گريه شديدى كرد.
📋《ثُمَّ قَالَ : يَا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》
♦️بعد فرمود : اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد.
📋《فَقَالَ الْعَبَّاسُ : قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》
♦️عباس(ع) عرضه داشت : آقا سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام.
مي خواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
📋《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) : فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》
♦️امام حسين(ع) فرمود : مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
📋《فَذَهَبَ العَبَّاسُ وَ وَعَظَهُم وَ حَذَرَهُم فَلَم يَنفَعهُم》
♦️عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.
📋《فَرَجَعَ إِلَى أَخَيِهِ فَأَخبَرَهُ》
♦️عباس(ع) به سوى امام حسين(ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.
📋《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》
♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العطَش! العطَش!
📋《فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ》
♦️حضرت عباس(ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
📋《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》
♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》
♦️او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت.
📋《وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ》
♦️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
📋《فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ》
♦️وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را ريخت.
📋《وَ مَلَأَ القُربَةَ وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَةِ》
♦️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت و سپس متوجه خيمه ها گرديد.
📋《فَقَطَعُوُا عَليَه الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ》
♦️دشمنان سر راه بر آن حضرت(ع) گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
📋《فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا》
♦️حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت(ع) را قطع كرد.
📋《فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ》
♦️آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
📋《فَحَمَلَ القُربَةَ بِأَسنَانِهِ》
♦️حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.
📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》
♦️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.
📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》
♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي》
♦️و فرياد زد : يا اخا ادركنى!
📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》
♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد.
📋《وَ قَالَ الحُسَينُ(ع) : الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》
♦️امام حسين(ع) فرمود : يعنى الان پشتم شكست و راه چاره ام قليل و اندك شد.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
.#شب_نهم_محرم
.
عاشورا و تاسوعا به چه معناست؟وچه روزی بوده است؟
✅عاشورا از ریشه عشر به معنای ده و دهم است.
و در عرف مردم به دهمین روز محرم الحرام (که روز شهادت امام حسین ع و اصحابش است)اطلاق میشود.
تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهمین گرفته شده است و در اصطلاح عرف مردم به روز نهم ماه محرم اطلاق میشود.
و البته در روایات نیز این الفاظ استعمال شده است.
تَاسُوعَا يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ بِكَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ الشَّام...
أَمَّا يَوْمُ عَاشُورَاءَ فَيَوْمٌ أُصِيبَ فِيهِ الْحُسَيْنُ ع صَرِيعاً بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً
تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند...
سپس امام صادق عليه السلام فرمود:
اما روز عاشورا، اين روزى است كه امام حسين دچار مصيبت شد و در ميان ياران خود افتاد و اصحاب آن حضرت هم با اجساد برهنه در اطراف آن بزرگوار افتادند.
📚الكافي / ج4 / 147
اما اینکه عاشورا در چه روزی واقع شد؛ اختلاف وجود دارد
لیکن روز جمعه بودن آن واقعه درمشهور و قوی می باشد
📘منتخب التواریخ باب5ص231
و اما اینکه مصادف با کدام ماه شمسی بوده و چندم ماه بوده است...
با نرم افزارهای تبدیل تاریخ میتوان به این سوال پاسخ داد...
ولی بزرگانی با محاسبه هایی که کرده اند فرموده اندکه
این واقعه مصادف با بیستم یا بیست و یکم میزان یعنی مهرماه سال 58 یا 59 شمسی بوده است.
در شهر حسین ع ؛مدرسی؛ص247
📙اکلیل المصائب ص89
📕درمحضرعلامه طباطبایی ره ص178
بهرحال کسی که در محیط و فضای عراق و کربلا بوده باشد؛ به وضوح شدت گرما و حرارت را حتی در این ایام تجربه کرده و مقر خواهد بود...
#پرسمان
.
.
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا اَبٰاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》🔷🔹
✅طبق نقل مقاتل، شهادت حضرت عباس(ع) در برخی موارد، مشابه شهادت امام حسین(ع) بود.
1⃣هر دو توسط دشمن تیر باران شدند، به نوعی که بدن آنان مانند خارپشت شد.
۱)در مورد امام حسین(ع) آمده است؛
در روز عاشورا که امام حسین(ع) تنها مشغول جنگ کردن بود، دستور تیر باران حضرت(ص) را دادند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ.. لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(ع) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ》
♦️او را تير باران می کردند، و هنگامی که بر امام حسین(ع) جراحات بسیاری وارد گردید، همانند خارپشت شد.(۱)
۲)در مورد حضرت عباس(ع) نیز آمده است؛
📋《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》
♦️دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند.
عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند خارپشت شد.(۲)
2⃣هر دو از شدّت جراحات، از روی مرکب به روی زمین افتادند!
۱)در مورد امام حسین(ع) آمده است؛
📋《طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ(ع) عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ》
♦️ملعونى به نام صالح بن وهب ضربتى سخت با نیزه بر ران مبارک امام حسین(ع) زد که امام حسین(ع) به سبب آن ضربت، از روى اسب با گونه راست مبارک بر زمین افتاد.(۳)
۲)در مورد حضرت عباس(ع) آمده است؛
هنگامی که ملعونی از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارک حضرت عباس(ع) کوبید.
📋《فَانقَلَبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️سپس عباس(ع) از بالاى اسب خود، به روی زمين افتاد.(۴)
اما فرقی که بین فعل (سَقَطَ) و (اِنقَلَبَ) هست، این است که (سَقَطَ) به معنای افتادن می باشد، اما (اِنقَلَبَ) به معنای واژگون شدن است.
و این تعبیر شاید به خاطر این باشد که عباس(ع) دست در بدن نداشت و از افتادن ایشان، به این عبارت تعبیر شده است.
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
👤مُقبل کاشانی
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۵۰
۲)مناهج البكاء حويزی، ص۱۴۰
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۵۰
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
.
🔳 امام زمان (عج) درمیان عزاداران حسینی
شاید بعضی از بی خردان متوجّه اهمّیت عزاداری برای حضرت سیّدالشّهدا(ع) نشوند و ندانند که ده ها حدیث در اهمیت عزاداری برای حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) رسیده است و حتّی تمام علما و مراجع تقلید خودشان به آن مبادرت می کرده اند و یکی از وسایل تشرف به محضر حضرت بقیه الله روحی فداه را گریه بر حضرت سید الشهدا(ع) می دانسته اند.
در سال ۱۳۳۳ که برای تحصیل به نجف اشرف مشرف بودم و با جمعی از علما اعلام پیاده به کربلا می رفتم در بین راه به محلی به نام طویرج که با کربلای معلا بیشتر از چهار فرسخ فاصله نداشت رسیدیم.
یکی از علمای بزرگ به من می گفت: روز عاشورا دسته های سینه زن از این جا به کربلا حرکت می کنند و جمعی از علما و حتی بعضی از مراجع به آنها ملحق می شوند و با آنها سینه می زنند. سپس آن عالم بزرگ به من می گفت: روز عاشورایی بود که من با دسته ی طویرج به سوی کربلا می رفتم، در میان سینه زن ها یکی از مراجع تقلید فعلی که آن وقت از علمای بزرگ اهل معنی محسوب می شد با کمال اخلاص و اشک جاری مشغول سینه زندن بود.
من از آن عالم بزرگ سؤال کردم که شما به چه دلیل علمی این کار را انجام می دهید؟ فرمود: مرحوم علامه سید بحرالعلوم روز عاشورایی با عده ای از طلاب از کربلا به استقبال دسته سینه زنی طویرج می روند، ناگهان طلاب می بینند مرحوم سیّد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمی مثل سایر سینه زن ها سینه می زند.
طلابی که معظّم له به استقبال آمده بودند هرچه می کنند که مانع از آن همه احساسات پاک و محبت بشوند میسر نمی گردد.
بالاخره عده ای از طلاب برای حفظ سیّد بحرالعلوم اطراف ایشان را می گیرند که مبادا زیر دست و پا بیافتد و ناراحت شود، بعد از اتمام برنامه سینه زنی بعضی از خواص از آن عالم بزرگ می پرسند: چگونه شد که شما بی اختیار وارد دسته ی سینه زنی شدید و آن گونه مشغول عزاداری گردیدید؟
فرمود: وقتی به دسته سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیة الله عجّل الله تعالی فرجه الشّریف با سر و پای برهنه میان سینه زن ها به سر و سینه می زنند و گریه می کنند، من هم نتوانستم طاقت بیارم؛ لذا در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم.
📚منبع:
معجزات و کرامات امام حسین(ع)، اثر عباس عزیزی، صفحه ۲۸۳، به نقل از ملاقات با #امام_زمان(عج)، صفحه ۲۵۶
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#کرامات #امام_حسین
.
🔳 وقایع شب عاشورا در نقل الفتوح
امام حسين* (ع) آن ساعت نشسته بود و سر بر زانو نهاده و در خواب بود. خواهر آن حضرت زينب خاتون بر سر بالين برادر آمد و گفت: يا ابن رسول الله، اى برادر، لشكر خصم آمدند. اينك نزديک رسيدند. حسين بن على (ع) فرمود: اى خواهر، در اين لحظه كه چشم من گرم شد جدّ خود محمّد مصطفى (ص)، پدر خويش على مرتضى (ع)، مادر پاكيزه سيرت خود فاطمه زهرا و برادر والا گهرم حسن مجتبى (ع) را به خواب ديدم كه همه با هم بودند و مرا گفتند اى حسين! خوشدل باش كه هم در اين نزديكى به نزد ما خواهى آمد، اين سخن از ايشان مىشنودم كه تو مرا بيدار كردى. اى خواهر، يقين بدان كه مفارقت شما نزديك آمده است.
زينب فرياد برآورد و طپانچه بر وى زد و نوحه و زارى آغاز نهاد. آن حضرت فرمود:
اى خواهر! خاموش باش و زارى مكن كه اگر اين قوم آواز تو بشنوند، شماتت كنند. پس، روى به برادر خويش عبّاس آورد و گفت: اى برادر، برو و از اين قوم بپرس كه به چه كار آمدهايد؟
عبّاس به برادران خويش فرمود: با من باشيد. پس همگى برنشستند و برابر لشكر عمر سعد شدند و پرسيدند: غرض آمدن شما چيست؟
گفتند: فرمان عبيد الله رسيده است كه بيعت يزيد بر حسين بن على (ع) و برادران او عرضه كنيد اگر قبول كنند، فهو المراد و الّا با ايشان جنگ كنيد.
عبّاس گفت: ساعتى صبر كنيد تا بازگردم و حسين (ع) را خبر دهم.
آن قوم جابه جا توقّف كردند. عبّاس نزديک برادر آمد و سخن ايشان باز گفت. آن حضرت سر در پيش افکند. عبّاس ايستاده بود و اصحاب اميرالمؤمنين با اين قوم سخن همى گفتند. حبيب بن مظاهر الأسدى ايشان را مىگفت: بد قومى خواهيد بود روز قيامت كه به حضرت بارى تعالى رسيد؛ چه فرزند پيغمبر او، اهل بيت اتقيا، شيعه ابرار، و اصحاب اخيار او را كشته باشيد.
و حسين (ع) تشنه لب نشسته بود و در كار جنگ با آن قوم انديشه مىكرد. پس، برادر خود عبّاس را فرمود: اى برادر، مىخواهم كه يک امشب كه در پيش است عبادت كنم و از خداى تعالى آمرزش خواهم و از او- جلّ و علا- در اين محاربه با اين جماعت مدد و معونت و ظفر و نصرت طلبم. تو را به نزد اين قوم مىبايد رفت و از ايشان درخواست كرد كه يک امروز باز گردند و امشب ما را مهلت دهند تا فردا بامداد روى به كارزار آريم.
عبّاس به نزد آن قوم آمد و اين معنى با ايشان باز گفت و التماس كرد كه باز گردند و باقى آن روز و آن شب مهلت دهند. عمر سعد شمر را گفت: چه مصلحت مىبينى، ايشان را مهلت دهيم يا نه؟
شمر گفت: امير تويى من چه دانم؟
عمر سعد گفت: كاشكى من امير نبودمى و در اين مهلكه نيفتادمى.
عمرو بن حجّاج زبيدى گفت: سبحان الله! اگر اين جماعت كه ما را به ايشان جنگ فرمودهاند، ترک بودندى اين قدر درخواست كردندى، واجب بودى كه التماس ايشان به اجابت مقرون داشتندى فكيف كه اهل بيت محمّد مصطفايند.
عمر گفت: ايشان را خبر دهيد كه اين التماس شما را به اجابت مقرون داشتم و تا فردا بامداد مهلت دادم. آنگاه گفت تا لشكر بازگردند.
چون لشكر عمر سعد بد گهر بازگشت، اميرالمؤمنين حسين (ع) آن شب را در طاعت و عبادت زنده داشت. گاه در ركوع و گاه در سجود مىگريست و تضرّع مىكرد و از خداى تعالى آمرزش و عفو مىخواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه او همچنين آن شب را در طاعت و عبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه در نماز بودند و از خداى تعالى آمرزش مىطلبيدند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۰۱
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
🔳
غارت لباس های حضرت حسین علیه السلام در نقل الفتوح
القصّه چون حسين بن على (ع) به درجه شهادت فائز شد، شخصى از بنى تميم، نام او أسود بن حنظله شمشير حسين (ع) برگرفت و جعونة بن الجونة الخضرمىّ جامه از تن مبارک آن حضرت بيرون كرد و در پوشيد در حال أبرص شد و موى سر او فرو ريخت. پس، أبحر بن العمر الجرمىّ ازار از پاى او بيرون كرد و در پوشيد در حال زمين گير شد و از جاى نتوانست برخيزد و تا آخر عمر بر پاى نخواست. جابر بن يزيد الأزدى دستار آن حضرت برگرفت و بر سر پيچيد در حال به علت جذام مبتلا شد. مالك بن بشر الكندى زره او در پوشيد هم در حال معتوه شد و ديوانه سار گشت و ندانست كه چه گويد و چه كند.
القصّه مقارن آن حال غبارى سرخ پديد آمد و جهان تاريک شد چنانچه مردمان يکديگر را نمىديدند. گمان بردند كه مقدمه عذاب خداى تعالى است و همين ساعت عذاب نازل خواهد شد. ساعتى همچنان بود. پس، آن غبار و ظلمت منجلى شد و اسب حسين (ع) به هر جانب مىدويد. پس، باز آمد و موى پيشانى خود را در خون حسين (ع) بماليد و شيههها زد. چون خواستند كه او را بگيرند، بگريخت و گرد خيمه هاى زنان مىدويد و شيهه مىزد.
چون اهل بيت حسين (ع) صداى اسب آن سرور را شنيدند، پنداشتند كه حسين (ع) از ميدان مراجعت كرده است. لهذا اطفال و خواهران آن جناب از خيمه ها بيرون دويدند، ديدند كه اسب حسين (ع) بى صاحب و غرقه به خون گرد خيمه ها همی گردد و شيهه همى زند، دانستند كه حال چيست. پس، آواز نوحه و فرياد برآوردند. زينب نوحه مىكرد و طپانچه بر روى مىزد و مىگفت:
وا محمّداه، خبر ندارى كه با حسين (ع) تو چه رفت و بر چه صفت او را كشته اند و جسد مطهّرش را در صحرا انداخته اند. وا محمّداه، اهل بيت تو اسيران شدهاند و فرزندان تو در صحرا بىفريادرس مانده و دشمن و دوست بر ايشان مىگريند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۲
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
.
🔳 غارت خیام مخدرات حسینی در نقل الفتوح
پس، شمر بيامد و در حوالى خيمه هاى عورات بايستاد و لشكر را گفت فرود آيند و در خيمه روند و هر چيز كه يابند برگيرند. لشكريان خود را در خيمه ها انداختند و هر چه يافتند از قليل و كثير برگرفتند. شمر ذى الجوشن در خيمهاى كه على بن حسين (ع) در بستر بيمارى تكيه داشت، درآمد و شمشير كشيده خواست كه او را به قتل رساند، حميد بن مسلم گفت:
سبحان الله! از سر قتل اين جوان بيمار درگذر كه مريض است.
شمر گفت: فرمان عبيد الله بن زياد چنين است. حميد بن مسلم گفت: واى بر تو جواب محمّد مصطفى (ص) را چه گويى؟ آخر تو مىدانى كه اينها اهل بيت پيغمبرند.
شمر از اين سخنان خجل شده، برگشت و از سر قتل على بن الحسين در گذشت و حكم كرد تا آتش به خيام اهل بيت رسول خدا (ص) زدند و بسوختند و دود از دودمان نبوت برآوردند.
القصّه هفتاد و دو كس از اهل بيت و قرابتان و اصحاب اميرالمؤمنين حسين (ع) در كربلا به درجه شهادت رسيدند. از موالى آن حضرت در آن روز دو كس نجات يافتند يكى مرقع بن ثمامه أسدى و ديگر غلام ام سكينه و همچنين از اولاد آن حضرت دو نفر باقى ماندند يكى على بن حسين كه مرضى داشت و ديگر عمر بن حسين كه هفت ساله بود.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۳
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
#شام_غریبان_امام_حسین
.
*◾️چه کسی برای حسینم گریه می کند⁉️*
*▪️هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می گیریم و داخل بهشت میکنیم....*
➖هنگامی که پیامبراکرم(ص) شهادت امام حسین(ع) و سایر مصیبت های او را به دختر خود، خبر داد; حضرت فاطمه(س) سخت گریه نمود و عرض کرد:
"پدرجان! این گرفتاری چه زمانی رخ می دهد؟"
رسول خدا فرمود:
"زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم."
آن گاه گریه ی فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
"چه کسی بر حسینم گریه می کند و به عزاداری او قیام می نماید؟"
پیامبر فرمود:
"فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم و مردان بر مردان گریه می کنند و در هرسال، عزاداری او را تجدید می کنند.
روز قیامت که فرا رسد، تو برای زنان شفاعت میکنی و من برای مردان، و هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می گیریم و داخل بهشت میکنیم....
فاطمه جان! تمام دیده ها روز قیامت گریان است، مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کند! آن چشم برای رسیدن به نعمت های بهشت خندان است!
📚کتاب بحارالانوار، ج۴۴ ص ۲۷۹
#اشک #گریه
.
﷽
🏴عزاداری و سلام جانسوز امام زمان(عج)
▪️ألسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ،
😭سلام بر صاحبِ آن بارگاهِ عالى رتبه،
▪️ألسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،
😭سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،
😭سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،
😭سلام برآنکه با خون، زخم هایش شستوشو داده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ
😭سلام بر آنکه از جامهاى نیزهها جرعه نوشید،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،
😭سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،
😭سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،
😭سلام بر آن مدافعِ بى یاور،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،
😭سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،
😭سلام بر آن گونه خاک آلوده،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،
😭سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته
▪️السَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،
😭سلام بر آن دندان هایی که با چوب خیزران زده شده ،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،
😭سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،تَنْهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّارِیاتُ،
😭سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان هاىِ کربلا گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند.
📚فرازهایی از #زیارت_ناحیه_مقدسه
.
♻️ هجده مقامی که در #زیارت_عاشورا میخواهیم
بهترین فرصت برای قرائت چهل روزه زیارت عاشورا از روز عاشورا تا اربعین را از دست ندهید،
در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا میکنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا میخواهیم. درخواستهای انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست میکنیم که بعضی از آنها بهقدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمیتوانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.
اینها خیلی خواستههای بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد میگیرد، چون از پایین شروع میشود و به بالا میرسد.
و اما آن مقامها:
۱- مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام
ان یرزقنی طلب ثارک
اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابیعبدالله، امام زمان است.
۲- مقام وجاهت عند الله (آبرومندی نزد خدا)
اللهم اجعلنی عندک وجیها
۳- مقام معِیَّت (همراهی) با معصوم
ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة
مع امام منصور
این درخواستی ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشتهاند.
۴- زندگی حسینی و اهل بیتی داشتن
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
مقامی که درخواست میکنیم تمام مراحل زندگی ما، درهمتنیده با معصوم باشد.
۵- مقام شهادت
و مماتی ممات محمد و آل محمد
مرگ همه معصومین (از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهمالسلام) با شهادت بوده.
۶- رسیدن به مقام محمود
ان یُبِلِّغنی المقام المحمود
در قرآن آیهای داریم که به پیامبر میگوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمیرسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمیرسد.
اما مقامی هست که از شفاعتشدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعتکردن است و ما در این فراز، این را از خدا میخواهیم.
۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم
لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا
و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم...
(یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم میدانم)
الحمد لله علی عظیم رزِیّتی
(دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند)
این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید دربارهاش بحث کرد.
داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکیشدن با اهلبیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
۸- مقام برائت
و بالبرائة من اعدائکم
(برای دوری و تبرّیجستن از بعضی جریانها و افراد و نیز بعضی خصوصیتها)
۹- مقام لعن
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
این مقام، آنقدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صد لعن میدهیم و بعد صد سلام.
(جاروب کن خانه را، سپس میهمان طلب)
نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده میشود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمیفهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بودهاند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کردهاند.
ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمیدانیم و درک نمیکنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق میافتد.
یعنی وقتی ظهور انجام میشود و میفهمیم چه چیزی را از ما گرفتهاند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
#گریز_زیارت_عاشورا
ادامه در پست بعد👇
.
ادامه از پست قبل
۱۰- مقام سِلم
انی سلم لمن سالمکم
و ولیّ لمن والاکم
این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهلبیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
۱۱- مقام دشمنی با دشمنان اهل بیت
حرب لمن حاربکم
این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهلبیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر. آیا شما فکر میکنید هر کسی میتواند به مقام مجاهدت برسد؟
۱۲- مقام ایثار
بابی انت و امی
ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست میکنیم و لااقل ادای آن را درمیآوریم. ایثار یعنی بذل بهترینها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشتههای خود را فدای امام میکنیم.
۱۳- مقام قربة الی الله
انی اتقرب الی الله...
اللهم انی اتقرب الیک...
مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود.
۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت
انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...
این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
۱۵- مقام معرفت اهلبیت
اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة)
۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن
ان یثبّت لی عندکم قدم صدق
ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
۱۷- مقام رجعت،
و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
هر کسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.
۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد
اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة
ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقامها و خواستهها را بهصورت لامکان و لازمان میخواهیم. یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمیکنیم.
فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی
(یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
و لا جعله الله آخر العهد منی...
(یعنی الیالابد باشد و محدود به حال نباشد.)
در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسانها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست و این درخواستهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض میکنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست.
یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافتهایم.
#شرح_زیارت_عاشورا
.
.
روز ۱۱ محرم:
🏴۱- حرکت کاروان اُسراء از کربلا💔
عُمَر سعد ملعون، روز یازدهم،
تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد،
و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت،
فرمان داد تا دختران پیامبر
"صلّی الله علیه و آله" را،
بر شتران بی جهاز سوار کردند،
و امام سجّاد "سلام الله علیه" را نیز،
با غُلِ جامعه بر شتر سوار کردند.
هنگامی که آنان را از قتل گاه،
عبور دادند و نظر بانوان،
بر جسم مبارک امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه" افتاد،
لطمه ها بر صورت زدند،
و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.
🏴۲-تشکیل مجلس ابن زیاد💔
روز یازدهم، عُمَر سعد به کوفه آمد.
ابن زیاد اذن عمومی داد،
تا مردم در مجلس حاضر شوند.
سپس رأس مطهّر امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه" را،
نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد،
و تبسّم می نمود،
و با چوبی که در دست داشت،
جسارت می نمود.
🏴۳-حرکت اهل بیت امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه"،
به سوی کوفه💔
عصر روز یازدهم،
اهل بیت "علیهم السلام" را،
با حالت اسارت به طرف کوفه بردند.
نزدیک غروب حرکت کردند،
و شبانه به کوفه رسیدند.
لذا آن بزرگواران داغدیده را،
تا صبح پشت دروازه های کوفه،
نگه داشتند.هنگام صبح،
عُمَر سعد ملعون از کوفه خارج شد،
و بسان فرماندهی که،
از فتوحات خویش خوشحال است،
همراه اُسراء وارد کوفه شد.
#بعد_از_شهادت #امام_حسین
.
.
⚜ قاتلین امام حسین علیه السلام از کدام دسته بودند؟
📌آنگاه که امام حسین علیه السلام تمام یاران خود را از دست داد و آهنگ پیکار با دشمن نمود برای آخرین بار برای اتمام حجت خطاب به اشقیاء فرمودند:
🔴 یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟ اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها، اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ، اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟
⭕️ واى بر شما! چرا با من مى جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شده ام؟ و یا حقّى را ترک کرده ام؟
🔥اما دشمنان لجوج و عنود با کمال وقاحت خطاب به امام علیه السلام گفتند:
💢اِنّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَِبِیکَ
🔴 ما به خاطر کینه اى که از پدرت به دل داریم با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم
📖 ینابیع المودة ج۳ ص۸۰
#سقیفه_مساوی_با_بی_عقلی
.
🔆...ولی دیر شده بود!
✍️ بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت...
1️⃣ گروه اوّل توابیّن بودند؛ همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر...
👈 «ولی دیر شده بود.»
2️⃣ گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله.
👈 «امّا دیر شده بود.»
3️⃣ گروه سوّم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد...
👈 «امّا دیر شده بود.»
✍️ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن...
✍️ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند...
👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.»
🕌 امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند. «چون دیر شده بود.»
✍️ حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود.
✅ خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...!
⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم.
✍️ الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
.
🙏قصص التوابین: حکایات اهل توبه 4
در بصره زنى زندگى مى كرد به نام شعوانه كه در لا اُبالى گرى و رقّاصى و فاحشه گرى زنى معروفه بود و هيچ خانه و مجلس فسادى نبود كه شعوانه درش نباشد.
روزى شعوانه با كنيزان خود از كوچه اى گذر مى كرد اتّفاقا گذرش از در خانه مرد صالح كه از زهاد و وعّاظ زمان خود بود افتاد، ناگهان صداى خروش و گريه و ناله اى از آن خانه بگوشش رسيد.
يكى از كنيزان خود را به آن خانه فرستاد تا ببيند جريان چيست و خبرى آورد و به او گوشزد كرد كه زود بيا و ببين در اين منزل چه مي گذرد و اين ناله و گريه براى چيست ؟
با خود گفت : در بصره ماتم خانه و عزاست و ما خبرى نداريم .
كنيزك به درون خانه رفت و پس از مدتى بيرون نيامد. كنيز ديگرى را فرستاد باز هم از او خبرى نشد. همه كنيزان را يكى يكى فرستاد خبرى نشد. خيلى ناراحت شد گفت مگر چه خبر است همه كنيزان را فرستادم هيچكدام نيامدند. شايد در اينجا سرّى باشد زيرا اين ماتم ، ماتم و عزاى مردگان نيست بلكه عزا و ماتم زندگان است ، اين ماتم بدكاران است اين ماتم گناهكاران است اين ماتم مجرمان است اين ماتم نامه سياهان است .
سپس با خود گفت من خودم به داخل منزل بروم و ببينم چه خبر است .
وارد خانه شد ديد مرد صالحى بالاى منبر است و مردم زيادى دور منبر نشسته اند و دارند گريه مي كنند. در اين هنگام واعظ داشت اين آيه را تفسير مى كرد (و اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا و زفيرا) جهنم در روز قيامت وقتى كه گنه كاران و عاصيان را ببيند به غرش در آيد، عاصيان و گنه كاران از صداى غرش آتش جهنم به لرزش در آيند و وقتى هم معصيت كاران را وارد آتش كنند در آن مكانهاى تنك و تاريك و زنجيرهاى آتشين هم در گردنشان است كه به يكديگر بسته شده .
و اذا القوا منها مكانا ضيقا مقرنين دعوا هنا لك ثبورا
فرياد واويلاى آنها بلند است، مالك دوزخ گويد: ها؟! چه زود صداى فريادتان بلند شد؟! حالا كجايش را ديده ايد؟! كه چه فريادها و دردهاى شديدترى هم داريد براى آنها چه خواهيد كرد؟!....
شعوانه تا اين سخن و آيه را شنيد چنان در او اثر كرد كه به گريه در آمد و صدا زد اى شيخ اگر كسى توبه كند آيا با اين همه گناه خداوند توبه او را قبول مى كند و مرا بدرگاه خود جاى ميدهد؟ و مرا مى آمرزد؟ شيخ گفت: خدا ارحم الرحمين است ، توبه كنى از سر تقصيراتت مى گذرد اگر چه گناهانت به اندازه شعوانه باشد.
شعوانه گفت : اى شيخ شعوانه منم . توبه كردم و ديگر پيرامون گناه نمى روم شيخ گفت : حال كه توبه كردى تمام گناهان تو را خداوند متعال آمرزيد و تو را مشغول عفو و بخشش خود قرار داد.
شعوانه توبه راستين كرد و هرچه ثروت از اين راه در آورده بود و غلام و كنيزان را كه داشت در راه خدا داد و آزاد كرد و صُمعه اى براى خود در بيابان درست كرد و در آنجا مشغول عبادت و بندگى گرديد و سالها رياضت كشيد تا سوخته و گداخته شد.
روزى به حمام آمد كه سر و تن خود را بشويد يك نگاهى به بدن خود انداخت ديد بدنش سوخته و گداخته و نحيف و لاغر شده آهى كشيد و گفت اى #شعوانه اين بدن توست ، آه در دنيا چنين زار و نزار شدى نمى دانم در آخرت احوال تو چگونه خواهد بود سپس به گريه افتاد.
ناگهان صداى شنيد كه اى شعوانه تو از درگاه ما دور نشو و ملازم در گاه ما باش و مترس تا ببينى كه فرداى قيامت كار تو چطور خواهد شد. كم كم كارش بالا كشيد كه يكى از اولياء شد كه مجلسى درست مى كردند او سخنرانى مى كرد و اشك مى گرفت.
📚 منبع: كتاب خزينة الجواهر مرحوم آقا شيخ على اكبر نهاوند رضوان اللّه تعالى عليه
#توبه
#گریز_مناجاتی
.
🔆 مصیبت سیدالشهداء در نگاه اهل سنت
🔹 مصیبت شهادت امام حسین علیه السلام و ظلم و جنایات بنی امیه بر ایشان و خاندان و یاران حضرت فراموش شدنی نیست، مگر میتوان به یاد مصیبتهای سید جوانان اهلبهشت و نوردیده پیامبر صلیاللهعلیهوآله افتاد و نَگِریست؟
🔸 آلوسی بغدادی؛ مفسر و عالم سلفی اهل سنت در قرن سیزدهم، وقتی روایت زمین خوردن امام حسین علیهالسلام در محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نقل میکند، می گوید: کاش میدانستم وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، حال حسین را در کربلا میدید چه میکرد؟
🔹 آلوسی پس از آن به قاتلان حضرت سیدالشهداء لعنت می فرستد و عرضه می دارد: لعنت خدا، ملائکه، پیامبران و همه مردم بر هرکس که امر کرد و هرکس که لجام بست و اسبش را زین کرد یا راضی شد یا سیاهی لشکر شد.
#گریز_زیارت_عاشورا
🔸 امام شافعی از بزرگان اهل سنت و پیشوای شافعیها درباره واقعه عاشورا و به یاد مصیبت کربلا اینگونه شعر سروده است:
👈 این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است.
👈 دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده است و اشک چشم، جاری و خواب از آن پریده است.
👈 دنیا از این حادثه خاندان پیامبرصلی اللهعلیهوآله متزلزل شده و قامت کوه ها از آن خواب ذوب شده است.
🌐 جهت مطالعهی بیشتر، کلیک کنید:
https://btid.org/fa/news/215759
.