eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یاکریم الصفح یاکریم الصفح رحمی کن به ما؛ ما را ببخش خسته ایم از این همه جرم و خطا؛ ما را ببخش کاری از ما بر نمی آید؛ خودت کاری بکن باز کن امشب گره از کار ما؛ ما را ببخش اشکمان را در بیاور؛ آبرومان را بخر در مناجات سحر وقت بُکا ما را ببخش با مدارا کردنت کلی خجالت می کشیم یا بزن، تنبیه مان کن خوب، یا ما را ببخش هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض بی حیا هستیم؛ خیلی بی حیا؛ ما را ببخش قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم یک شب از این ماه قبل ربّنا ما را ببخش یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش کم نبخشیدی گنهکاران عالم را خدا مثل طیب ها، رسول ترک ها، ما را ببخش موقع جان کندن و هنگام میزان عمل چند جا یاریمان کن، چند جا ما را ببخش ای که زود از بندگان خویش راضی میشوی لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش شاهدی با پای دل هر شب زیارت میرویم یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش نذر خوبان تو خیلی خوب گریه میکنیم در میان روضه شب های عزا ما را ببخش واسطه کردیم امیرالمومنین را پیش تو به گل روی علی، امشب خدا ما را ببخش ما دل بابای مان را هم به درد آورده ایم یا ابانا! یا علی مرتضی! ما را ببخش همسرت را در میان کوچه ها سیلی زدند با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای به قربان علی نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی و ای به قربان علی سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی من که شبها می‌رسم تا صبح بارانی شوم چشم خود را می‌سپارم دستِ باران علی عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی خوش بحال بچه‌های بی کَسِ آن روزها حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی مثلِ زینب مثلِ عباس است مثل اکبر است هرکه امشب می‌شود پاره گریبان علی یک طرف ام‌البنین و یک طرف سوزِ رباب گریه‌ی ما را در آورده شبستان علی گوشه‌ای پیراهن بابای خود را باز شُست ام‌الکثوم است و این شامِ غریبان علی مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن آه می‌سوزد جگرهای پریشان علی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی خضر اُفتاده زمین جبریل اُفتاده زمین اصلا امشب می‌شود این خانه ویران علی اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن یک کفن را می‌کشند آرام بر جان علی سر به تابوتِ پدر می‌زد حسن می‌زد حسین وای از عباس و از تشییع پنهان علی بعد از این باید برای کربلا آماده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که می‌زد با یتیم کوفه بود گفت روزی می‌رسند اینجا یتیمان علی کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه هات کوفه جان زینب و جان تو و جان علی مجلس نامحرم طشت زر و جانم حسین کاش جایش بشکند آنروز دندان علی `ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن”* نام ما ثبت است از اول به دیوان علی هر زمانی که نجف می‌خواهم اما جور نیست با قطاری می‌روم سمت خراسان علی با علی ما آمدیم با علی جان می‌دهیم خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی حافظ* حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علیِ عالی اعلی کیست مولای شیعیان ؟حیدر علیِ عالی حیدرِ صفدر به شب قدر قاری قرآن به گه جنگ فاتح خیبر بُوَد ایتام را پدر افسوس نیست دیگر به مسجد و منبر چشم محراب و منبر کوفه گشته از خون ز داغ حیدر ، تر نسخه بی بدیل هر بیمار یاکه دار الشفای هر مضطر هم به روز آفتاب عالمتاب هم به شب ماهتاب مه گستر پهلوانی که بر کند از جای در ز دیوار قلعه ی خیبر انبیا جمله از دمش زنده پادشاهان به درگهش نوکر هم زمین فخر میکند به زمان هم زمان بر زمین به یا حیدر شهر علم است احمد مختار باب آن شهر ساقی کوثر دید تمثال پاک او در عرش شب معراج چشم پیغمبر هم سخن گشت با لسان علی با رسولش چو خالق اکبر پس بفرمود مرتضی باشد بعد تو بر جهانیان سرور عالمی کی دگر تصور داشت شیر حق را فتاده در بستر زخم فرقش بهم نمیآید آنچنانی که ضربه زد بر سر کشته شد مرتضی بدستان آن شقیِ حرامی کافر فرق او را شکافت تا ابرو بعد سجده به ابروی دلبر تیغ همچون بُراق تا معراج رهسپارش نمود آن سرور گشت معنای قاب قوسینش فاصله یک کمان و یا کمتر نغمه فُزتُ شد طنین انداز در همه عرش حضرت داور مادر دهر کی توان زائید همچو حیدر دگر پسر در دهر کاش در آنزمان نمی انداخت چشم بر فرق منشقش دختر دیدن ضربتی توانش برد گر چه بُد سر به روی آن پیکر آه از لحظه های در گودال آه از ضربه های آن خنجر دگر از غم مگو که میگیرد این قلم شعله، سوزد این دفتر شعر جانسوزت ای جواد گرفت اشک از چشم عاشقان یکسر جواد کریم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فُزتُ و رب الکعبه تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست همچو تو مولود کعبه، کشته ی محراب خون مادر گیتی نزائیده ست از روز الست بی ولایت جبرئیل و انبیا هم کافرند بی ولای تو خدا هم دل بر این خِلقت نبست هر که باشد مهر حیدر در دلش محبوب ماست آنکه دارد کین حیدر نزد ما منفور و پست صاحب نهج البلاغه مرشد روح الامین حضرت قرآن ناطق در حقیقت حیدر ست مردم نادان نفهمیدند این حیدر که بود مردم دانا نمیدانند این حیدر که هست هم ید الله بود و هم دست خدا در آستین از ازل مردانه حیدر با خدایش داد دست ساقی کوثر علی مست از سبوی ذات حق ذات حق هم از می جام علی گردیده مست شیر حق، ممسوس ذات الله و مست کردگار لا فتی الّا علی لا سَیف الّا ذوالفقار جواد کریم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر مدد شاهی که غیر سرورم،او را خطاب نیست کس جز خودش به نزد من عالیجناب نیست مقصود من ز عرض ارادت خود علی است تعظیم کردنم به هوای ثواب نیست ساقی علی است مستم از این جلوه و جمال حاجت به باده و می و جام و شراب نیست هر دست کز نیاز به سویش دراز شد از محضر پر از کرمش بی جواب نیست جز راه مرتضی که بود راه مستقیم تا روز حشر بهتر از این انتخاب نیست مولای من که روز قیامت بود قسیم باکم ز روز حشر و بیم از عقاب نیست عنوان نامه عملم حب حیدر است لازم به بازجوییِ روز حساب نیست یا رب مرا به پاس علی دوستی ببخش ورنه دلی به قدر دل من خراب نیست در وقت مرگ پوزه بمالم به مقدمش چون صاحبم به دهر به جز بوتراب نیست  اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی مولا مردمی که به تو نظر کردند.. چشم بر روی دیگران بستند محتضرها به عشق دیدن تو.. عوض احتضار، سرمستند لقمه ی چرب و نرم بسیار است نان خشک تورا هوس کردم چشم و دل سیرهای این عالم مست افطار ساده ات هستند تیغ تو در نبرد میچرخید آبروی حریف را میبرد ملخک های آمده به مصاف فوق فوقش دوبار میجَستند ما که در ابتدای عشق توایم ابتدا هم که هیچ،قبل تریم عاشقان تو مثل تمارند سر سپردند و عهد نشکستند دوستانت تقیه میکردند دشمنانت دروغ میگفتند دوست و دشمن تو مولا جان همه در غربت تو هم دستند کشتنت کار ابن ملجم نیست ماجرا ماجرای ناموس است شعله و سیلی و در و دیوار بهر قتلت به میخ پیوستند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر کرار از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم دق می کند امشب حسین آخر چه کردند از روی تل با چشمِ خود می دید زینب خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم حیف، دیگر بنده‌ی خوبی که بودم، نیستم در به رویم باز کن، عبدِ فراری آمده در ضیافت با لباسِ شرمساری آمده رزق من را سفره‌ی رنگین شیطان کور کرد دام‌های او مدام از تو دلم را دور کرد چشمهایم میشود از حال‌و روزِ خویش، تر نزد تو هر کس که اشکش بیش، عَفوش بیشتر من که لایق نیستم، تو لایق بخشیدنی از گدا رو بر مگردان، گرچه دلگیر از منی هر چه را که هست غیر یاد خود، از من بگیر اصلا امشب کار سائل را خودَت گردن بگیر میشود آیا گدا را غرق آغوشش کنی؟ آن همه کوه گناهم را فراموشش کنی؟ من که با آن کوهِ عصیان، باز مهمان توأم بعد مرگم بیشتر محتاج احسان توأم در سرازیری قبرم کیست در دور و برم؟ ضامن آهو بیاید کاش بالای سرم کاش زهرا مادرم آغوش خود را وا کند کاش حیدر برگه‌ی عفو مرا امضا کند قبر تاریک مرا روشن کن از نور نجف باز شیرین کن دهانم را به انگور نجف هرچه باشم، هرکه باشم ریزه‌خوار حیدرم نیست جز عشق امیرالمومنین در باورم خانه‌ی دل را مصفا کن برای مرتضی جان من قربان نام بچه‌های مرتضی بارالها گرچه افتادم ز چشمانت ولی بر گدایت رحم کن، جانِ حسین بن علی جانِ آنکه در تنور نان، سرش میسوخته جانِ آنکه پیش چشم مادرش میسوخته ای خدا آسان بگیر این بار بر ما، با حسین یاحسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین @hadithashk
سال ها فکر من این است که تو الزاماً از دعای چه کسی این همه خوبی با من لحظه به لحظه ، دقیقه به دقیقه ، هر آن لطف بی حدّ تو شد شامل من ، اما من جرم کردم عوضش فضل تو را می‌ طلبم نرخ تعیین کنم اینجا وسط دعوا من کاش آنگونه که رود از وسط دشت گذشت بگذری از من و آلودگی این دامن گر بنا هست نبخشی و معطل بکنی این همه عبد گنهکار ! چرا تنها من ؟!  همنشینان گنه کار من از اول ماه همگی دوست خوب تو شدند ، الّا من مهر العفو خودت را بزن امشب بلکه صبح محشر نشوم معطل یک امضا من سفر قبر چه نزدیک شده پس باید کوله و بار مهیا کنم از اینجا من در همه عمر فقط دغدغه ام این بوده خوب تر جلوه کنم در نظر زهرا من اگر امروز  مرا خرج حسینش نکنی چه جوابی بدهم پیش علی فردا من ؟!  هر حسینی که به لب‌ های من آمد، دیدم خیلی از فاصله‌ ها کم شده از تو تا من روضه ی کرببلا خوانده شد و از این فیض دل به امید تو بستند همه ، حتّی من خواهری گوشه‌ ی گودال صدا کرد حسین چه کنم بی تو عزیزم وسط صحرا ،من @hadithashk
بجز از عشقِ علی، بنده‌ی داور نشوی بی تَولّای علی، یارِ پیمبر نشوی همه‌ی حرف همین است، که در عمرِ گِران با علی باش، که یک ثانیه کافر نشوی راهِ سلمان برو، چون سیره‌ی مِنّا شدن است بی قدم‌های علی، از همگان سر نشوی مثلِ عمّار، زبانت چو نگردد شمشیر وسطِ فتنه‌گران، یاورِ حیدر نشوی حیف اگر نام علی بشنوی و در همه عمر در عمل، مَردِ رهِ فاتحِ خیبر نشوی در شبِ بدر که مولا بدرخشَد، چون ماه گر نَبینی رخِ او، مالک اشتر نشوی شبِ ظلمانی و طوفانی و عطشانی‌ها ذکرِ زهرا نکنی، ساقیِ لشکر نشوی همه سیراب شدند، از مِیِ نابِ شبِ بدر حیف اگر، تشنه‌لبِ ساقیِ کوثر نشوی آه از تشنگیِ ساقیِ عطشانِ حسین کاش خجلت زده‌ی، روی برادر نشوی تیرباران شدنِ مَشک، پیامی هم داشت کاش، شرمنده‌ی لعلِ لبِ اصغر نشوی جان بده، تا که نباشی به حرم تنگِ غروب شاهدِ سوختنِ چادر و معجر نشوی چشم بَربَند، که در کوچه و بازارِ یهود ناظرِ دیده‌ی بارانیِ خواهر نشوی @hadithashk
خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پس ِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده‌ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم از این جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری تو انتقام كوچه و کرببلا رو @hadithashk
دنیای بی زهرا همینه فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه زخم زبون میزد به من دنیا همیشه گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟ روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم گفتم چرا به رفتنت اصرار داری گفتی باید ثابت کنم تو یار داری یادم نمیره با سراپای وجودم گفتم نرو زهرای من! تو بارداری... توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم من بیست و نه ساله عزادار تو هستم این غصه‌های کهنه جا کرده تو سینه آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه این زینبم غصه زیاد داره، بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد میمیره حرف بوریا پیشش بیارن سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه از تشنگی هر آدمی از حال میره یک ساعتش واسش قد یک سال میره فکر حسینم، دردمو از یاد بردم تنها و تشنه لب ته گودال میره شعر از گروه `یا مظلوم” لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹