eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
گلدسته دارد گلدسته دارد پس نگو گنبد ندارد اینجا حرم دارد نگو مرقد ندارد از عرش زائر دارد اینجا پس نگوئید که زائر در حال رفت‌ آمد ندارد دارالکرم دارد برای زائرانش بر سینه ی محتاج دست رد ندارد صحنی شبیه صحن جامع دارد اینجا صحن غریبی که همه مشهد ندارد در هیچ جائی در حرم ها غیر از اینجا خدام بی دین و بد و مرتد ندارد غربت در این صحن و سرا بیداد کرده بی شک غریبی در مدینه حد ندارد خوب است آدم دق کند از غصه اینجا بیچاره آنکه گریه ی ممتد ندارد محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شراب عشق شراب عشق شمارا خمار باور داشت حدیث جبر تو را اختیار باور داشت اگر که خواند تو را رب مشرق و مغرب به اقتدار تو پروردگار باور داشت به دست تیغ نگاه تو جان خود می دید اگر که دشمن تو به فرار باور داشت دلیل زلزله در وقت جنگ ها این بود شکوه رزم تو را کار زار باور داشت ازین جهت که به صالح نخورد تیغ شما مسیر عدل تو را ذوالفقار باور داشت قسم به کشته ی عشق کمان ابروی تو سلاح چشم تو را هر شکار باور داشت اگر چه پرورش نخل می دهد میثم به جان سپردن در راه یار باور داشت به روی دار هم از عشق تو سخن می گفت به برتری تو با افتخار باور داشت یتیم کوفه فقط با خبر ز حالِ تو نیست سخاوتی که تو داری انار باور داشت بهشت بودنِ ایوان و خوشه های عنب را فراق دیده و،چشم خمار باور داشت علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حسین جان افتاده است مهر تو بر دل حسین جان آقا تویی و ما همه سائل حسین جان ما پای مکتبت حججی وار مانده ایم سر نیست در رکاب تو قابل حسین جان ای کشتی نجات مرا با خودت ببر کشتی ما که مانده به ساحل حسین جان اصلا خدا نخواسته دین را بدون تو دین شد به کربلای تو کامل حسین جان شیر حلال مادر ما ، برکت پدر این بود حال اگر شده حاصل حسین جان خورشید عشق ، عرش نشین خدا _نبود این خاک و خون برای تو منزل حسین جان ماها ندیده ایم که ، حق داشت خواهرت سر زد اگر به چوبه محمل حسین جان امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قتیل گریه‌ دارم از طفلی خودم را بی قرارت می‌کنم هر چه دارم یا ندارم را نثارت می‌کنم تو قتیل گریه‌ای، پس من برای گریه‌ام دیده‌ام را وقف چشم اشک بارت می‌کنم آب می‌نوشم به یاد خشکیِ لبهای تو با دو قطره آب خود را داغدارت می‌کنم در حسینیه همین‌که روضه بر پا می‌شود گریه بر حال رباب و شیرخوارت می‌کنم حنجرت ذکر خدا می‌گفت زیر نیزه‌ها بینِ سجده یاد جسم نیزه دارت می‌کنم حال که از کربلا دورم، میان روضه‌ها هیئتت را گاه‌گاهی چون مزارت می‌کنم می‌زنم بر سینه‌ام، چون نیزه خورده سینه‌ات هم‌چو میثم عاقبت سر را به دارت می‌کنم از فرس افتادی و جسم تو مرکب کوب شد تا قیامت لعنِ خصمِ نابکارت می‌کنم  رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صُبـح صادق خیال می کنم امشب که عاشقم کردند بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد چو موی تو دلم آشفته نیست زیرا که `به رحمت سـر زُلف تو واثقم ” کردند روانه جانب خُـم خانه ی بقیع شـدم پـیاله نوش میِ صُبـح صادقم کردند برای آن که تبرّک بجویم از خـاکت سـوار مـرکبِ بادِ موافقـم کردند مُفضّل آمد و در گوش من مفصّل گفت اگر که طـالبِ کـشفِ حقایقـم کردند فدای مردم چشمت که با سیاه دلی نگاهِ خِـیر ، به عُـمرِ دقایـقـم کردند به شوق وصل تو از دست رفت هستی من چه ها که با دل و دینم علایقم کردند!!! درون مدرسه ی فقـه ناب جعفری ات چه بی نـیاز از علم خلایقم کردند ز فـیضِ تُربت جَدّ تو و کلام تو بود که هم ردیفِ طبیــبانِ حاذقم کردند بـیان نداشتم و مـثل لال ها بـودم به لطفِ نقلِ حدیث از تو ناطقم کردند زبان نفهم تر از من نبود ، ممنونم که پای حکمت تو اهل منطقم کردند خُداست شاهد من ساقی ام تو بودی تو شبی که مست سبوی”مشارقم”* کردند خُدا مرا بکشد ای خُـدای خوش خُلقی که در برابرت آیینه ی دِقَـم کردند اگر که مُدّعی شیعگی شدم ، تو ببخش دوباره غــرق در اوهام سابقم کردند محمّدقاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا عزیز الله افسرده جان گرفت به پایت امیدشد هر قفل بسته نزد تو آقا کلیدشد درسایهٔ مقام تو هرکس قدم گذاشت خود شد مراد، تاکه به کوی ات مرید شد اول کشیدروی خودش را به چهره ات بعداً خدا ز چشمِ جهان ناپدیدشد گفتنداز ازل که به دلها تو مرهمی عباس هم رسیدُ چه خوشتر نَویدشد هرجا که هست شور تو آنجا قیامت است اشکت رسید اولُ و محشر پدیدشد دستی که در عزای تو آمد مقدس است پایی که دور گشته ز مهرت پلید شد هرچند سهم اهل حرم شد رخ کبود هرکس رسید محضرتان روسپیدشد جای خودش جهاد تو ، حتی به بسترش هرکس که داده جان به ره توشهیدشد حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
باعشق تو حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت خوبست ببندند در خیریه ها را از روی نماز تو خداوند کشیده بی نقصترین، وضعیت زاویه ها را برگشتن خورشید به فرمان لب تو یکباره بهم ریخت همه فرضیه هارا برخیز پراعجازترین دست الهی لبریز کن از عطر عبایت ریه ها را شیرانه بکش نعره بینند شغالان ازکاسه برون آمدن قرنیه ها را ای عقده گشای همه ی عالم وآدم گفتی به دل چاه چرا مرثیه ها را عالیه رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عزت و فخر از تمام زندگی دار و ندارم شد حسین عزت و فخر همه ایل و تبارم شد حسین باغ آفت خورده از باد خزان بودم ، نسیم آمد از سمت خدا باغ و بهارم شد حسین یاد دارم از خودم سر بر گریبان داشتم قطرهء اشکی چکاندم اعتبارم شد حسین خشک بودم چون کویری تشنه در شوق فرات نیلِ جوشان دو چشم اشکبارم شد حسین بیقراری های دل صبر و قرارم را گرفت مایهء آرامشم صبر و قرارم شد حسین شهر ها را بر سر نی رفت با سر تا که دل برد از من پای نیزه شهریارم شد حسین زار میزد زینبش در سایه سار ماتمش مثل زینب بانیِ احوال زارم شد حسین داغدار غربتش گشتم به جبران روز حشر مونسم یارم اَنیسَم غمگسارم شد حسین  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا صادق آل عبا شأنش برای دشمنانش نیز پنهان نیست در کفر هم‌جایی برای رد قرآن نیست فردای محشر دائما سر در گریبان است هر کس که پای داغ او پاره گریبان نیست تقصیر،،معصومیت او بود در این شهر آری بیابان قدردان لطف باران نیست اورا به جرم خادمی فاطمه بردند گرچه پریشان رفت از خانه،پشیمان نیست هی می شود وقتی که مرکب در پی اش رفتن حتی برای یک جوان هم نیز آسان نیست از آتش افتاده بر در می شود فهمید دیگر کسی در شهر پیغمبر مسلمان نیست و... این خانه آتش دیده اما رنگ غارت نه دیوارهایش باقی است این خانه ویران نیست او بی عمامه پا برهنه می دود،،،باشد اما دگر در کوچه ها خار مغیلان نیست او می دود اما نه گودال است در راهش او می رود اما دگر زلفش پریشان نیست شیخ الائمه بی عبا رفته است؟واویلا!! شیخ الائمه بی عبا رفته است،عریان نیست شکر خدا در کوچه ها پیشانی حضرت بازیچه ی جذاب سنگ و چوب طفلان نیست اما حسین بن علی را قرعه سخت افتاد آنقدر سنگ آمد سر از روی درخت افتاد  حسین واعظی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گُلی پرپر شد جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد بازهم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی‌تر شد خانه‌ی سوخته را بارِ دگر سوزاندند باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین پشتشان آه فقط ناله‌یِ من مادر شد دستِ من بسته و از داغِ غمت اُفتادم یادِ دستت که به دنبالِ علی پَرپر شد یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر بِین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد گوشواره ، گُلِ سر رفت زِ یادش اما در عوض روضه‌ی او غارت انگشتر شد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا عزیز الله خار با مهر تو مانند شقایق می شود سنگ هم با دیدن روی تو عاشق می شود بی ولایت طائر قدس است چون مرغی اسیر حضرت جبریل با حب تو لایق می شود در خیالش منکرت طی طریقت می کند بی گمان گم میکند ره را ... منافق می شود باد هم در اعترافات اخیرش گفته است سوی او با سوی هوی تو موافق می شود تا کسی پا روی دریای حقایق می نهد بهر او دستان پر مهر تو قایق می شود قلب من وابسته به دنیای فانی گشته و در جوار تو تهی از این علایق می شود ما به تو قول شرف دادیم آبادش کنیم باش خاطر جمع قبرت مثل سابق می شود جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بانی حسینیه آسمانها مرید دستانش از قنوتش ستاره میبارید با اجازات چشم او هر روز نور بر خاک تیره میتابید حرف هایش همیشه روشن بود علم با او حیات پیدا کرد کرسی فقه شیعه را اول در کلاس زمانه برپا کرد پیرمردی که سایه ی او هم باعث وحشت خلیفه بود درس تاریخ صدر اسلامش موجب ننگی سقیفه بود اولین بانی حسینیه ها روضه در روضه کار هر روزش السلام علی الحسین غریب بود تنها شعار هر روزش در پی یک بهانه ای میگشت تا شروعی برای روضه شود دیدن شیرخواره ای کافیست تا دوباره بنای روضه شود کاشکی شهر مادری او شاهد دست بسته اش نشود سن و سالش گذشته از اینکه پا برهنه روی زمین بدود تا که با هر وسیله ای میشد می شکستند حرمت او را کوچه در کوچه میکشید به خاک ریسمانی ابهت او را هر زمان روی خاک می افتاد پهلویش تیر میکشید انگار تا که از جا دوباره برخیزد زنده می شد غم در و دیوار حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مدینه عزاگرفت مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت ازدود آه حضرت صادق فضا گرفت هفت آسمان برای غمش گریه می کنند از غصه اش دل پره درد خدا گرفت از زهر آه سینه او پر حرارت است این زهر ازاو مجال نیاز ودعا گرفت از آن شبی که شعله در خانه اش زدند درد قدیمی دل او باز پا گرفت درد قدیمی دل او داغ مادر است دردی که جان زپیکر آل عبا گرفت وقتی که تارموی سفیدش به خاک خورد شهر مدینه هاله محنت سرا گرفت وقتی که دست بسته از آتش عبور کرد مضمون یاس وشعله از آن ماجراگرفت شکر خدا که دیده او میخ در ندید میخی که در ظرافت یک سینه جا گرفت ازبس سریع ضربه پا خورد روی در بین گلوی فاطمه ناگه صدا گرفت این ضربه ها کشید به گودال قتلگاه وقتی که شمر گیسوی شه ازقفا گرفت آمد دوازده صدا پشت یکدگر دریای خون تمام تن کربلا گرفت سر از بدن جدا شد و برنیزه شد بلند این منظره توان ززمین وسما گرفت سنگش زدند ووای که غلطیدبر زمین بوی سر حسین همه کوچه ها گرفت بوی تنور و شعله و خاک وزمین چه باک بوی شراب از لب طشت طلا گرفت این سر که چیزی از سر ورویش نمانده بود جان از وجود دخترک بی نوا گرفت مجتبی صمدی شهاب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گنبدْ طلا مرا «امام رضایی» شما حساب کنید غبارِ کاشیِ گنبدْ طلا حساب کنید میان این همه آوازهای روح‌نواز مرا «کلاغ» ، ولی خوش صدا حساب کنید اگر چه بال و پرم را سیاه کرده گناه مرا کبوترِ صحن و سرا حساب کنید به جای ذکر ، فقط لغو روی لب دارم کرم کنید و همین را دعا حساب کنید میان کاسه‌ی من دِرهمی بیندازید میان صحن ، مرا هم گدا حساب کنید به نسخه‌های طبیبان نیاز نیست ، اگر ... شما غبارِ حرم را دوا حساب کنید سلام‌های مرا روبروی گنبدتان سلام ، بر حرمِ کربلا حساب کنید به خوش حسابی‌ِتان بعدِ مرگ دل بستم که قرض‌های بدهکار را حساب کنید رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آهی کشید در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت در کوچه با پای برهنه، دست بسته آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت روزی که آتش در سرایش شعله ور شد اشکی بیاد مادر غمپرورش ریخت – در- سنگری مابین دشمن بود و مادر آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت در کربلا ریگ بیابان دور ارباب گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت از بین آن نامحرمان مست، یک آن مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شهید عشق دینِ خدا را عده ای در دام می بردند تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش حداقل او را کمی آرام می بردند امامه ی صدق خدا روی تنش باز است شاید شهید عشق را احرام می بردند وقتی رأئیس مذهب شیعه ست یعنی که پخته ترین را جاهلانی خام می بردند داغی که افتاده به قلب شیعیان این ست تطهیر را با گفتن دشنام می بردند وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند با حبّه ای انگور زهر آلود عالم را آنان به سمت غربت فرجام می بردند علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
و الشّمر جالسٌ و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عرش خدا می خورد زمین و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ... زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هوای روضه‌ مثل شمعی آب باید گشت پای روضه‌ات بال باید زد دمادم در هوای روضه‌ات اعتقاد ما دو چندان می‌شود در تکیه‌ها رزق ما را می‌دهد اشک عزای روضه‌ات خادمینت اکثراً ریزه خوران اکبرند خیر و برکت می‌رسد پایین پای روضه‌ات گریه‌های مادرت شبهای جمعه می‌دهد عطر و بوی کربلا را در فضای روضه‌ات با همان دست کبودش فاطمه روز ازل نام ما ها را که بنوشته گدای روضه‌ات تا که بوی سیب از صحن و سرایت می‌وزد روضه بر پا می‌شود در کربلای روضه‌ات گیسوان تو پریشان شد به دست قاتلت مو پریشان کرده ما را ماجرای روضه‌ات تو زمین خوردی که ما با اشک پاکیزه شویم آه، ای شاه زمین خورده فدای روضه‌ات خواهرت از خیمه‌گه تا قتلگه دامن کشان بر زمین می‌خورد با هر وای وایِ روضه‌ات  رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرتِ عشق کربلا وُ شبِ جمعه حرمِ حضرتِ عشق در کجا بوده چنین بخت میسّر باشد در حرم روضه ی مقتل چقدر می چسبد چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد هرگزم بهتر از این بخت نباشد یارم جای من در حرمِ آلِ پیمبر باشد جای دارد نفسی تازه کنم از سحرش به اذانی که در آن طعمِ معطر باشد چه نسیمِ سحری می وزد از باغِ حرم آسمانش چقدر رقصِ کبوتر باشد جنتی را که خدا وصف کند اینجا هست باغِ هفتاد و دو تن لاله ی پرپر باشد پیشِ چشمانِ تو زیباست فراوان زیباست که دو گنبد دو ضریح از دو برادر باشد یا که در هر طرفِ مرقدِ شش گوشه ی عشق خواهرش آمده وُ روضه ی اصغر باشد هر که اینجا به خدا می رسد امّا باید در سرش شوقِ طوافِ علی اکبر باشد ای خوش آنکس که در این سعی و صفا فیض برَد یک شبه سائلِ این خانه توانگر باشد کاش باشی و ببینی چه صفایی دارد این که چشم همه عشاق به دلبر باشد محشری است شب جمعه ببینی اینجا خواهری نوحه گرِ داغِ برادر باشد! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دل سوخته ات پیرمردی و بزرگ همه ی اعصاری روی جانت اثر کینه ی دشمن داری بار ها خلوت سجاده ی تان پر پر شد فرش زیر قدمت سوخت و خاکستر شد آتش از موی سفیدت نفسی شرم نکرد از نماز شبتان هیچ کسی شرم نکرد خانه ای که تپش مدرسه ی ایمان بود آتش از هر طرفش شعله ی سر گردان بود کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند ریسمان ها به دل سوخته ات خندیدند ریسمان را که کشیدند چنین افتادی عقب مرکب دشمن به زمین افتادی در حسینیه ی چشمت حرمی بر پا شد خانه ات اینه ی غربت عاشورا شد گرچه عمامه سرت نیست سرت اما هست حرمتت سوخته شد بال و پرت اما هست پا برهنه به سر کوچه کشیدند تو را خوب شد نیمه ی شب بود ندیدند تو را مادرت بین همین کوچه نفس گیر شده علی از داغ همین حادثه ها پیر شده حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بهاران طی شد و یارم کجایی؟ تو ای یارِ وفادارم کجایی کجایی لاله ی دامانِ نرگس نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی تو را می خواهم ای گل در کنارم دلی خون از زمان دارم کجایی نَمی باران بزن بر انتظارم که بی تو اشکِ خون بارم کجایی بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی کلیدِ مشکلِ کارم کجایی منو جمعه منو بوی فراقت طبیبِ جانِ بیمارم کجایی شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی بیا آرامِ جانِ بی قرارم به هجرِ تو گرفتارم کجایی! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مو سپیدی منم آن دل که زِ داغِ تو به دریا میزد روضه‌ات شعله به دامانِ ثریا میزد مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند پیرمردی که نَفَس در پِیِ آنها میزد آن طرف گریه‌ی طفلان من و در این سو خنده بر بی کَسی‌ام دشمنِ زهرا میزد نیمه‌جانی که در آتش پیِ طفلانش بود شعله وقتی زِ درِ سوخته بالا میزد آه از آن بزمِ شرابی که به یادم آورد داغ آن زخم که نامرد به لب‌ها میزد یاد آن طفل که زنجیرِ تنش مانع بود تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد همه‌ی قدرت خود جمع نمود اما دید خیزران را به لبِ زخمی بابا میزد تَرکه‌اش گاه به رُخ گاه به دندان می‌خورد در عوض عمه‌ی ما بود که خود را میزد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سوختنت کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند ریسمان ها به سراپای تنت پیچیدند در و دیوار به اشفتگی ات لرزیدند یادگاران سقیفه به غمت خندیدند اثر زهر کشنده بدنت راحت شد روضه ات موی سفیدی ست که بی حرمت شد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد،تر است بر سر شانه غم تلخ علی می بردی بی امامه وسط کوچه زمین می خوردی پیکرت اب شد از زهر ولی بی سر...نه خانه ات سوخت ولی کودک تو معجر...نه خواهرت بعد تو در هجمه ی یک لشکر...نه عقب قافله جا مانده ز تو دختر؟...نه خانه ی سوخته ات پنجره ی کرببلاست روضه ات جلوه ای از خاطره ی کرببلاست  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صدق خدا دینِ خدا را عده ای در دام می بردند تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش حداقل او را کمی آرام می بردند عمامه ی صدق خدا روی تنش باز است شاید شهید عشق را احرام می بردند وقتی رأئیس مذهب شیعه ست یعنی که پخته ترین را جاهلانی خام می بردند داغی که افتاده به قلب شیعیان این ست تطهیر را با گفتن دشنام می بردند وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند با حبّه ای انگور زهر آلود عالم را آنان به سمت غربت فرجام می بردند علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چشمۀ صدقی چنان که فاطمه را نام مثل کوثر نیست از اینکه چشمۀ صدقی حدیث بهتر نیست به لطف مادرتان جعفری است آیینم نفس نفس زدنم خرج جای دیگر نیست چه سود می برد از درس با صلابت تو نصیب شیعه اگر درس فتح خیبر نیست چه غربتی است نصیبت که پای منبر درس تو را چهار هزار آدم است و یاور نیست چقدر حرف حسین است در احادیثت کجای کوچه تو رد پای دلبر نیست حسین گفتی و یعنی که اهل منبر من تمام دین خداوند روی منبر نیست اگر جهاد ندانید علم بی‌معناست سپاه علم بدون سلاح و سنگر نیست کجای روضه تو کربلا نرفته دلم کجای قصه تو مثل داغ مادر نیست؟ مدینه، خانه تو سوخت باز در ذهنم سوال می‌کنم این خانۀ پیمبر نیست؟  حسین صیامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹