eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
در زیان عُمر ، سودِ ماتمش را دیده ام پس خدا را شُکر می گویم غمش را دیده ام از نخستین نسلِ خِلقَت ، گریه بر او باب شد داستان جبرئیل و آدمش را دیده ام اشک ، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد بین هر ذکر مصیبت مرهمش را دیده ام بی نیازان مِنَّتِ حملِ کُتَل را می کِشند زیر بار این علم ها حاتمش را دیده ام بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرف هاست سر در هفت‌آسمان‌ هم پرچمش را دیده ام فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد در دل هر استکانی ، زمزمش را دیده ام یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبی‌ست وقتِ اوج هروله ،صاحبدمش را دیده ام طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت می کند در کنار دیگ‌ها ، قدِّ خمش را دیده ام شالِ مشکیِ عزایش دستگیری می کند معجزات تار و پود محکمش را دیده ام بین آن گودال ، عالم را بهم می زد حسین دردِدل‌ها با خدای عالمش را دیده ام عصر شد..، هنگام تاریکی رسیده ساربان با چه حرصی داد می زد: خاتمش را دیده ام! بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیده ام @hadithashk
سر پیش جز تو خم نکنم، بنده زاده‌ام تا پای جان به پای غمت ایستاده‌ام کتمان نمیکنم همه جا جار میزنم با افتخار نوکر این خانواده ام نان حلال او اثرش گریه بر تو شد من اشک دارم از پدر فوق العاده ام جدم غلام کوی تو بود و به من رسید این ارث میرسد پس از این به نواده ام ما خانوادگی سگ دربار زینبیم این را به خانواده‌ی خود یاد داده ام من را رسانده‌ای تو به رویای کودکیم حالا که رو به روی حرم ایستاده ام من در قبال این همه خوبی چه کرده ام من در ازای این همه لطفت چه داده ام اول قرار بود که خرج شما شوم حالا چه شد که در طلب استفاده ام با هر که اهل دوز و کلک بوده ام اگر باتو‌ ولی به جان خودم صاف و ساده ام دست خودم که نیست اگر گریه میکنم نام تورا که می‌شنوم بی اراده ام فرمود خواهرت پی تو: ای حسین من مهلا که تو سواره ای و من پیاده ام @hadithashk
چشمی که گریان باشد اینجا درنماز است اینجا فقط راه تَقَرُّب در نیاز است بیچاره آمد عاشق و بیچاره تر رفت بیچاره تر ، محبوب شخص چاره ساز است رد میشدم از کوچه دستم را گرفتند اهل کرم باشد کسی ، مهمان نواز است عمری سر این سفره روزی خوردم امّا آنچه نمک گیرم نموده ، رویِ باز است دختر همیشه از پدر دل می رباید دختر که مویش هم بسوزد باز ناز است هم دخترانش را زدند هم خواهرش را زن را زدن رسم قدیمی ِ حجاز است @hadithashk
من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی کاش تو تنها نبودی در میان کافران وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی می‌رود حالا رباب از حال بین مادران تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام این اصول عشق باشد بین این همسنگران «میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران ثلث سادات جهان را پشت در انداختند گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت وای از دستان خولی ها و وای از زیوران @hadithashk
فلسفه جلسات هفتگی امام جعفر صادق عليه السلام به فُضَيل فرمودند آیا می نشینید و برای یکدیگر حدیث میخوانید؟ فضیل عرض کرد: بله امام علیه السلام فرمودند : اِنَّ تِلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها ، فَاَحيوا اَمرَنا يا فُضَيلُ ، فَرَحِمَ اللّهُ مَن اَحيا اَمرَنا . من اینگونه مجالس را دوست دارم , پس ای فضیل , امر ما را زنده بدارید , خدا آن کس که امر ما را زنده میدارد , رحمت کند . يا فُضَيلُ مَن ذَكَرَنا ، اَو ذُكِرنا عِندَهُ ، فَخَرَجَ مِن عَينِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ و لَو كانَت اَكثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ . ای فضیل , هر کس که ما را یاد کند , یا نزد او از ما یاد شود , پس از چشمش به اندازه بال مگس اشک خارج شود , خداوند گناهان او را می آمرزد , هر چند بیشتر از کف‌های دریا باشد . 📚بحار , ج۴۴ , ص ۲۸۲ , ح ۱۴ @hadithashk
مولا امیرالمومنین حضرت علی عليه السلام: لاوِزرَ أعظَمُ مِن وِزرِ غَنيٍّ مَنَعَ المُحتاجَ گناهى، بزرگتر از گناه ثروتمندى نيست كه نيازمند را از حقّش محروم كرده باشد غررالحكم حدیث1073 @hadithashk
فقط کافی است در میدان علی سر را بچرخاند به دستش لحظه ای تیغ دو پیکر را بچرخاند چنان با سرعت از این سو به آن سو می رود لشگر اگر فرصت کند شاید فقط سر را بچرخاند اگر حیدر بخواهد روی انگشتش به آسانی در قلعه که چیزی نیست خیبر را بچرخاند برازنده است نام ساقی مستان برای او که اول می بریزد بعد ساغر را بچرخاند خدا دور سر حیدر اگر روزی عالم را  یقینا دور قنبر رزق نوکر را بچرخاند همیشه وقت گندم آرد کردن آسیابان هم به ذکر یا علی هر روز محور را بچرخاند برای زینت هر مجلسی روحانی اش باید که با ذکر فضائل چرخ منبر را بچرخاند گلابی که بگیرند از گل قالی ایوانش برای سال ها بازار قمصر را بچرخاند تمام اهل محشر را شفاعت میکند زهرا به روی دست اگر قنداق اصغر را بچرخاند @hadithashk
هركس كه پانهاد به راه هدايتش شد عاقبت بخير به لطفِ محبتش گمنامِ عاشقيِ كه نمانده نشأن از او از فاطمه رسيده براتِ شهادتش حاجت گرفت ،روزيِ اين خانه را گرفت هر روز مادرم به سلامي به ساحتش.. درسِ خدا شناسي زهراست راه حق تاريخ غرق ِ حيرت از اين طرز طاعتش! درپيش شخصِ كور حجابش تكان نخورد معنا گرفت حجب و حيا از نجابتش! با پهلوي شكسته نمازش رها نشد جان ها فداي لحظه به لحظه عبادتش إثبات شد ز خط به خطِ خطبه اي كه خواند مردانه ماند پاي علي و ولايتش! اوكه دعا براي تمامِ مدينه كرد اما نكرده اند زماني رعايتش آن كس كه ضربه زد به در خانه ي بهشت ثبت است بر جريده ي عالم جنايتش از شوهرش به قيمتِ جانش دفاع كرد باید نوشت پای تمامِ جراحتش! از كينه آمده ست بفهمد كه رفتني است خانم رضا نبوده بيايد عيادتش! @hadithashk
پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) فرمود «علی (ع) در اسلام از همه مسلمانان جلوتر است. دانش او بیشتر، دینش درست‌تر و یقینش قوی‌تر از دیگران است. او در بردباری، سخاوت و شجاعت نیز برتر است. علی (ع) بعد از من پیشوا و جانشین خواهد بود.» الامالی، ج۱، ص۱۹ @hadithashk
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت قبر ما با دستمال اشک روشن می شود گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه... زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت @hadithashk
بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت خودت بخواه برایم هر آنچه باید را به جمعِ گریه‌کنان؛ بین ابرها بردی همان‌ کسی که خودش را به گریه می‌زد را شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را کلاغ را چه به پرواز با کبوترها! کسی سیاه ندیده‌ست رنگِ گنبد را بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت نگیر از دستم اربعینِ مشهد را @hadithashk
دست بالای دست بسیار است دست بالای دست حیدر نیست فوق ایدیهم است دست علی او که باشد دری به خیبر نیست او بخواهد زمین نمی‌لرزد دل اهل مدینه مضطر نیست حاکم شرع تا علی باشد قوم او از غریبه برتر نیست حال ایتام با علی خوب است از ستم چشم هیچکس تر نیست چابلوسی به دین ندارد راه حرف غیر خدا به منبر نیست کفو زهرا علیست، با پدرش مثل حیدر کسی برادر نیست در شب هجرت نبی دیدند جز علی که کسی به بستر نیست!! عاشقی بود قنبر و فهمید عشق اینجاست جای دیگر نیست حب او را ندارد آن که به دل خانه ی قبر او منور نیست آیت الله هم اگر باشد حسناتش به لوح و دفتر نیست خانه ی امن ماست خاک نجف هیچ جا با نجف برابر نیست صاحبِ اختیار من علی است بی علی قدر من مقدر نیست تا که ذکر علیست بر لب ما شیشه ی دل دمی مکدر نیست مستی نام او مرا کافی ست احتیاجی به شرب مسکر نیست ساقی اش چون علیست مینوشم ورنه میلی به حوض کوثر نیست روز محشر به هوش می آید هر کسی با خبر ز حیدر نیست @hadithashk
اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن... کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم من خدا را در شبستان نجف حس می کنم رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا... داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم @hadithashk
پیامبر صلوات الله علیه و آله: خداوند به على سهمى از فضيلت داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد و به او سهمى از فهم داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد. المناقب، جلد ۲، ص ۳۲ @hadithashk
دیگر مهارِ بغضِ جانکاه؛ کارِ من نیست ماندن میانِ طوفانِ آه؛ کارِ من نیست در چاهِ نفْس درگیر با ظلمتم شب و روز دیگر نفس کشیدن در چاه؛ کارِ من نیست یک عمر از رفیقِ ناباب ضربه خوردم دیگر رفاقتِ با گمراه؛ کارِ من نیست از توبه گفته ام به، هر عاصیِ پشیمان تفسیرِ آیهٔ یأس...که راهکارِ من نیست با هر إلهي العفو چون رویِ خوش نشان داد پس ناامیدی از این درگاه؛ کارِ من نیست دل کندن از بهشتی که وعده داده شاید... دل کندن از خدایِ دلخواه؛ کارِ من نیست * شمر(لع) آمد و به هم ریخت با گریه حالِ شعرم توصیفِ وضعِ گودال؛ والله کارِ من نیست خنجر کشید و میگفت استادِ قتلِ صبرم کُشتن که در زمانِ کوتاه؛ کارِ من نیست آقایِ ما عطش داشت! شمشیر خورد و شرحِ بارانِ نیزه هایِ ناگاه؛ کارِ من نیست! @hadithashk
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد با لباس پاره هم دارم بهای بهتری چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود راه این آلوده افتاده به دریای نجف خوب شد من را سپردی دست آقای نجف هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری موقع افطار، ما را کربلا هم می بری رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت @hadithashk
به دل ما کسی محل نگذاشت جز علمدار با وفای حسین بچه های علی و فاطمه اند گریه کن های بچه های حسین @hadithashk
این گدا آزاد شد از هفت دولت تا شنید شنبه صبح ام البنین بیمه کند یک هفته را @hadithashk
پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ‌فرمودند هر کس بر محبت خاندان پیامبر صلی اللّه علیه وآله بمیرد ملائکه با او دست می دهند و انبیاء خدا به زیارتش می آیند. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ط_ القديمة، ۲/۳۷ @hadithashk
دخيل اشك به دامان يار خواهم بست به گريه سمت نجف كوله بار خواهم بست مگر به لطف عجل سر به شانه اش بِنَهَم تمام همّت خود را به كار خواهم بست @hadithashk
آئینه دار فاطمه شب اگر مثل امشب است خوش است اگر از می لبالب است خوش است هر کسی که به زیر چرخ کبود آستان بوس زینب است خوش است شب گرفتار خانه ی علی است حق پدیدار خانه ی علی است غصه ای نیست دیگر از امشب او پرستار خانه ی علی است آمد و خود قرار فاطمه شد لحظه ی انتظار فاطمه شد مثل زهراست صبر و حوصله اش زینب آئینه دار فاطمه شد میکده هست مست باده هنوز دست ما عشق کار داده هنوز شاهکار است و مادر دنیا دختری اینچنین نزاده هنوز او پرستوی در هوای علیست او طلای پر از بهای علیست اخم در چهره اش ابهت داشت صوت خندیدنش صدای علیست او جواب دعای بی کسی است ناطق او صدای بی کسی است با نگاهش به مجتبی فهماند یاور روزهای بی کسی است خنده مادرش دلیلی داشت اول و آخرش دلیلی داشت طالعش سخت و صبر فقط اشک پیغمبرش دلیلی داشت از حسن راز را مگو آموخت باده شد باده شد سبو آموخت پدرش مرتضی ست پس بی شک خطبه خوانی خود به او آموخت به سر سفره ها نمک انداخت فاطمه پای او فدک انداخت از همان ابتداش قنداقه ش لرزه بر جان نُه فلک انداخت مرد تر از همه ست گرچه زن است تکیه گاه حسین با حسن است نطق حیدر ، صلابت زهرا زینب اصلا تمام پنجتن است امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹