eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه جلسات هفتگی امام جعفر صادق عليه السلام به فُضَيل فرمودند آیا می نشینید و برای یکدیگر حدیث میخوانید؟ فضیل عرض کرد: بله امام علیه السلام فرمودند : اِنَّ تِلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها ، فَاَحيوا اَمرَنا يا فُضَيلُ ، فَرَحِمَ اللّهُ مَن اَحيا اَمرَنا . من اینگونه مجالس را دوست دارم , پس ای فضیل , امر ما را زنده بدارید , خدا آن کس که امر ما را زنده میدارد , رحمت کند . يا فُضَيلُ مَن ذَكَرَنا ، اَو ذُكِرنا عِندَهُ ، فَخَرَجَ مِن عَينِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ و لَو كانَت اَكثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ . ای فضیل , هر کس که ما را یاد کند , یا نزد او از ما یاد شود , پس از چشمش به اندازه بال مگس اشک خارج شود , خداوند گناهان او را می آمرزد , هر چند بیشتر از کف‌های دریا باشد . 📚بحار , ج۴۴ , ص ۲۸۲ , ح ۱۴ @hadithashk
مولا امیرالمومنین حضرت علی عليه السلام: لاوِزرَ أعظَمُ مِن وِزرِ غَنيٍّ مَنَعَ المُحتاجَ گناهى، بزرگتر از گناه ثروتمندى نيست كه نيازمند را از حقّش محروم كرده باشد غررالحكم حدیث1073 @hadithashk
فقط کافی است در میدان علی سر را بچرخاند به دستش لحظه ای تیغ دو پیکر را بچرخاند چنان با سرعت از این سو به آن سو می رود لشگر اگر فرصت کند شاید فقط سر را بچرخاند اگر حیدر بخواهد روی انگشتش به آسانی در قلعه که چیزی نیست خیبر را بچرخاند برازنده است نام ساقی مستان برای او که اول می بریزد بعد ساغر را بچرخاند خدا دور سر حیدر اگر روزی عالم را  یقینا دور قنبر رزق نوکر را بچرخاند همیشه وقت گندم آرد کردن آسیابان هم به ذکر یا علی هر روز محور را بچرخاند برای زینت هر مجلسی روحانی اش باید که با ذکر فضائل چرخ منبر را بچرخاند گلابی که بگیرند از گل قالی ایوانش برای سال ها بازار قمصر را بچرخاند تمام اهل محشر را شفاعت میکند زهرا به روی دست اگر قنداق اصغر را بچرخاند @hadithashk
هركس كه پانهاد به راه هدايتش شد عاقبت بخير به لطفِ محبتش گمنامِ عاشقيِ كه نمانده نشأن از او از فاطمه رسيده براتِ شهادتش حاجت گرفت ،روزيِ اين خانه را گرفت هر روز مادرم به سلامي به ساحتش.. درسِ خدا شناسي زهراست راه حق تاريخ غرق ِ حيرت از اين طرز طاعتش! درپيش شخصِ كور حجابش تكان نخورد معنا گرفت حجب و حيا از نجابتش! با پهلوي شكسته نمازش رها نشد جان ها فداي لحظه به لحظه عبادتش إثبات شد ز خط به خطِ خطبه اي كه خواند مردانه ماند پاي علي و ولايتش! اوكه دعا براي تمامِ مدينه كرد اما نكرده اند زماني رعايتش آن كس كه ضربه زد به در خانه ي بهشت ثبت است بر جريده ي عالم جنايتش از شوهرش به قيمتِ جانش دفاع كرد باید نوشت پای تمامِ جراحتش! از كينه آمده ست بفهمد كه رفتني است خانم رضا نبوده بيايد عيادتش! @hadithashk
پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) فرمود «علی (ع) در اسلام از همه مسلمانان جلوتر است. دانش او بیشتر، دینش درست‌تر و یقینش قوی‌تر از دیگران است. او در بردباری، سخاوت و شجاعت نیز برتر است. علی (ع) بعد از من پیشوا و جانشین خواهد بود.» الامالی، ج۱، ص۱۹ @hadithashk
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت قبر ما با دستمال اشک روشن می شود گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه... زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت @hadithashk
بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت خودت بخواه برایم هر آنچه باید را به جمعِ گریه‌کنان؛ بین ابرها بردی همان‌ کسی که خودش را به گریه می‌زد را شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را کلاغ را چه به پرواز با کبوترها! کسی سیاه ندیده‌ست رنگِ گنبد را بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت نگیر از دستم اربعینِ مشهد را @hadithashk
دست بالای دست بسیار است دست بالای دست حیدر نیست فوق ایدیهم است دست علی او که باشد دری به خیبر نیست او بخواهد زمین نمی‌لرزد دل اهل مدینه مضطر نیست حاکم شرع تا علی باشد قوم او از غریبه برتر نیست حال ایتام با علی خوب است از ستم چشم هیچکس تر نیست چابلوسی به دین ندارد راه حرف غیر خدا به منبر نیست کفو زهرا علیست، با پدرش مثل حیدر کسی برادر نیست در شب هجرت نبی دیدند جز علی که کسی به بستر نیست!! عاشقی بود قنبر و فهمید عشق اینجاست جای دیگر نیست حب او را ندارد آن که به دل خانه ی قبر او منور نیست آیت الله هم اگر باشد حسناتش به لوح و دفتر نیست خانه ی امن ماست خاک نجف هیچ جا با نجف برابر نیست صاحبِ اختیار من علی است بی علی قدر من مقدر نیست تا که ذکر علیست بر لب ما شیشه ی دل دمی مکدر نیست مستی نام او مرا کافی ست احتیاجی به شرب مسکر نیست ساقی اش چون علیست مینوشم ورنه میلی به حوض کوثر نیست روز محشر به هوش می آید هر کسی با خبر ز حیدر نیست @hadithashk
اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن... کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم من خدا را در شبستان نجف حس می کنم رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا... داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم @hadithashk
پیامبر صلوات الله علیه و آله: خداوند به على سهمى از فضيلت داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد و به او سهمى از فهم داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد. المناقب، جلد ۲، ص ۳۲ @hadithashk
دیگر مهارِ بغضِ جانکاه؛ کارِ من نیست ماندن میانِ طوفانِ آه؛ کارِ من نیست در چاهِ نفْس درگیر با ظلمتم شب و روز دیگر نفس کشیدن در چاه؛ کارِ من نیست یک عمر از رفیقِ ناباب ضربه خوردم دیگر رفاقتِ با گمراه؛ کارِ من نیست از توبه گفته ام به، هر عاصیِ پشیمان تفسیرِ آیهٔ یأس...که راهکارِ من نیست با هر إلهي العفو چون رویِ خوش نشان داد پس ناامیدی از این درگاه؛ کارِ من نیست دل کندن از بهشتی که وعده داده شاید... دل کندن از خدایِ دلخواه؛ کارِ من نیست * شمر(لع) آمد و به هم ریخت با گریه حالِ شعرم توصیفِ وضعِ گودال؛ والله کارِ من نیست خنجر کشید و میگفت استادِ قتلِ صبرم کُشتن که در زمانِ کوتاه؛ کارِ من نیست آقایِ ما عطش داشت! شمشیر خورد و شرحِ بارانِ نیزه هایِ ناگاه؛ کارِ من نیست! @hadithashk
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد با لباس پاره هم دارم بهای بهتری چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود راه این آلوده افتاده به دریای نجف خوب شد من را سپردی دست آقای نجف هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری موقع افطار، ما را کربلا هم می بری رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت @hadithashk
به دل ما کسی محل نگذاشت جز علمدار با وفای حسین بچه های علی و فاطمه اند گریه کن های بچه های حسین @hadithashk
این گدا آزاد شد از هفت دولت تا شنید شنبه صبح ام البنین بیمه کند یک هفته را @hadithashk
پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ‌فرمودند هر کس بر محبت خاندان پیامبر صلی اللّه علیه وآله بمیرد ملائکه با او دست می دهند و انبیاء خدا به زیارتش می آیند. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ط_ القديمة، ۲/۳۷ @hadithashk
دخيل اشك به دامان يار خواهم بست به گريه سمت نجف كوله بار خواهم بست مگر به لطف عجل سر به شانه اش بِنَهَم تمام همّت خود را به كار خواهم بست @hadithashk
آئینه دار فاطمه شب اگر مثل امشب است خوش است اگر از می لبالب است خوش است هر کسی که به زیر چرخ کبود آستان بوس زینب است خوش است شب گرفتار خانه ی علی است حق پدیدار خانه ی علی است غصه ای نیست دیگر از امشب او پرستار خانه ی علی است آمد و خود قرار فاطمه شد لحظه ی انتظار فاطمه شد مثل زهراست صبر و حوصله اش زینب آئینه دار فاطمه شد میکده هست مست باده هنوز دست ما عشق کار داده هنوز شاهکار است و مادر دنیا دختری اینچنین نزاده هنوز او پرستوی در هوای علیست او طلای پر از بهای علیست اخم در چهره اش ابهت داشت صوت خندیدنش صدای علیست او جواب دعای بی کسی است ناطق او صدای بی کسی است با نگاهش به مجتبی فهماند یاور روزهای بی کسی است خنده مادرش دلیلی داشت اول و آخرش دلیلی داشت طالعش سخت و صبر فقط اشک پیغمبرش دلیلی داشت از حسن راز را مگو آموخت باده شد باده شد سبو آموخت پدرش مرتضی ست پس بی شک خطبه خوانی خود به او آموخت به سر سفره ها نمک انداخت فاطمه پای او فدک انداخت از همان ابتداش قنداقه ش لرزه بر جان نُه فلک انداخت مرد تر از همه ست گرچه زن است تکیه گاه حسین با حسن است نطق حیدر ، صلابت زهرا زینب اصلا تمام پنجتن است امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امیری حسینٌ و نعم الامیر گمان کن که با کعبه همسایه ای پی حفظ چندین هزار آیه ای و حتی اگر غرق سرمایه ای بدان بی علی پست و بی مایه ای خود کعبه هم می رود صبح و شام به دیدار حیدر علیه السلام علی نزد حق است و حق با علیست مسیر الی الله تنها علیست مپرس از چه ذکر لب ما علیست عبادت همین گفتن یا علیست اگر که خدا خواندن او بد است بشر خواندنش کفر صد در صد است همیشه خدا بود هم صحبتش به محراب خم شد فقط قامتش خدا نیز در پاسخ طاعتش به او دختری داد شد زینتش ندیده فلک اینچنین دختری که بر خلق عالم کند سروری از افلاک تا خاک پرواز کرد برای برادر کمی ناز کرد در آغوش او چشم را باز کرد سپس پرده برداری از راز کرد چنین گفت چشمش به ماه منیر امیری حسینٌ و نعم الامیر نگاهش دوای تب پنج تن حضورش چراغ شب پنج تن چه بنویسم از کوکب پنج تن شده قبله ام زینب پنج تن به طغیان کشانده جنون مرا به پایش بریزید خون مرا چه خوب است امشب خدا خواستن طلا نه دل مبتلا خواستن هر آنچه که خوب است را خواستن خلاصه فقط کربلا خواستن تمام سحر ذکر یا رب بگو همه حاجتت را به زینب بگو چنان مادرش عالمه زینب است به بیت علی قائمه زینب است به غم های او خاتمه زینب است پس از فاطمه، فاطمه زینب است زمان دعا نوحه دم داده ام خدا را به زینب قسم داده ام چو با او کسی همنشین می شود یکی از بزرگان دین می شود یکی مثل ام البنین می شود که روزی قمر آفرین می شود به ام البنین مرحمت کرده است ابالفضل را تربیت کرده است اباالفضل حالا هوادار اوست اباالفضل ماه شب تار اوست ابالفضل امروز علمدار اوست و کار دفاع از حرم کار اوست خوشا آنکه او انتخابش کند فدایی زینب خطابش کند  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) کار اشک است اگر از مژه ها افتادن کار عشق است به پای تو زپا افتادن دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت پس مهم است همین حرف...کجا افتادن می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست می کند خُرد اگر آینه را افتادن از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد به هواداری تو، سر به هوا افتادن میشود مثل غباری سر راهت برخاست میشود رفت به معراج تو با افتادن می برد آخر رویای تعبد ما را با دو زانو به قدمهای شما افتادن تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش چه نیازی به طلا دست گدا افتادن چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد پس بعید است بیفتد به صدا افتادن با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ `حسین” وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد -دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن- بر بلندی ..ته گودال..میان آتش.. آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن گذرم خورده به جایی که نباید زینب از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن مثل آوار بریزد سرشان دیواری که بنا می شود از سنگ بنا افتادن دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر بدتر است از سفر کرببلا افتادن رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت الحیدر بطن یاسین و مومنون امد قلب قران به تاب و تب افتاد رب الارباب را در او دیدند پرده از جلوه های رب افتاد کعبه میخواست سینه چاک‌ کند ۶۹ را به خود پلاک کند بوی بنت الخلیل می آمد خانه‌ی کعبه در طلب افتاد اسدلله دیگر امده است دختر شیر خیبر امده است در جمادی دوباره می افتد اتفاقی که در رجب افتاد آمد و حیدر مؤنث شد اسدالمرتضی مشخص شد زینبش خواند خالق خلاق از لبش گوییا رطب افتاد مایه ی عزت بنی هاشم زِین اَب زینت بنی هاشم با وجود عقیله بیش از پیش چه شکوهی در این نسب افتاد قله ها زیر گام همت او مرد و مردی غلام همت او هر یلی دید هیبت اورا یاد نام اور عرب افتاد غرق مهرش شود دلم ای کاش جای ماه است در دل دریاش به سجود مقام اقیانوس ماه گردون وجب وجب افتاد نفسش بوی کربلا می داد به مسیحا دم شفا میداد لاجَرَم خود طبیب حاذق شد هر که راهش به این مطب افتاد کربلا بود و او عقب ننشست چه امیدی به مشک‌ سقا بست پیش چشمان خیمه ای تشنه مشک آب اَبَ الادب افتاد واجب الاحترام عالم اوست به ابالفضل! حضرت غم اوست او‌ خودش دید در غروب دهم گیسوی روز دست شب افتاد خیمه گریان و حرمله خندان شاد میشد دل ابو سفیان معجر دختران آل الله دست قوم ابولهب افتاد بعد از ان سوی شام راهی شد تند و بی احترام راهی شد با دل خسته گفت یا زینب هر که از قافله عقب افتاد  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) گریه‌ی عشاق برای هم است سینه‌شان تنگِ صدای هم است آنچه دلِ ایل مرا می‌بَرَد گیسویِ در باد رهایِ هم است عاشق و معشوق یکی می‌شوند عشق در این بزم بجایِ همه است هرچه که دارند به هم می‌دهند هرچه که دارند به پای هم است یک شبه تا قرب تو را می‌بَرَد عشق پَرِ شوق خدای همه است عشق اگر نغمه‌ی روز و شب است هرچه که دارد همه از زینب است بر تنِ این دشت که باران نشست نور دمید و تبِ طوفان نشست تا به ابد هیچ پشمینان نشد آنکه سرِ راهِ کریمان نشست دید که در پای علی عاشقیم بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست راه نشان داد و دلم پر گرفت رفت نجف گوشه‌ی ایوان نشست مژده‌ی جبریل چه بود از شعف حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست گفت که پیغمبرِ عشق آمده حضرتِ زهرای دمشق آمده اینکه شده خاکِ تو از احترام قامت عشق است علیه‌السلام گرچه ندیدند تو و سایه‌ات سایه‌ی تو بر سرِ ما مستدام ملتفتِ بابِ تو پیغمبران ملتمس نافله‌هایت امام مجمع انوارِ جلال و جمال جلوه‌ی ذاتیِ خدا را تمام خادمِ تو حضرت باب‌الحسین چادرِ تو زینتِ بیت الحرام مُلک و مَلَک مات خروشِ تو است بیرقِ عباس به دوش تو است پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ بین دلت جز حرم ذات هیچ پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو هرچه که طامات و عبادات هیچ پیش تو و هدیه‌ی قربانی‌ات خیریه و خدمت و خیرات هیچ آنهمه طوفان که ندیده است نوح پیشِ قد عمه‌ی سادات هیچ هرچه که غم دیده زمین و زمان پایِ غمِ پیرِ خرابات هیچ آمده‌ای کوفه پشیمان کنی شام به یک صاعقه ویران کنی نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت در وسط معرکه باید نوشت حضرت زهرایِ پس از فاطمه ای نَفَسَت بیتِ علی را بهشت زنده‌ی تو هفتِ حرم‌های ما خاک درت مسجد و دِیر و کِنشت هم حرمت هم حرمِ کربلا ساخته شد از دلِ ما خشت خشت من به فدای قلم شاعری آنکه از الطاف نگاهت نوشت: `خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بُوَد در برِ دُختِ علی قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست” تا که نیافتد به رویت آفتاب بر سرِ نیزه سرِ عباس هست بر جگرت قبل حسینت زدند آنهمه تیغی که به یکجا نشست قطره‌ی خونی که به ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹