eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
والا علی اکبر والا علی اکبر زیبا علی غوغا علی رعنا علی اکبر باد موافق را با گیسویش انداخته ازپا علی اکبر اصلا به جای زلف پیچیده دور سر شب احیا علی اکبر با تیغ ابرویش جمعِ عدو را میکند منها علی اکبر یا مظهر الوالی یا مصطفی، یا مرتضی و یا علی اکبر تکثیر شد حیدر اینجا علی آنجا علی هرجا علی اکبر اعلان ختم جنگ؛ می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر پس خُلقاً و خَلقاً پیغمبری گویاست پس گو...یا علی اکبر الدَّهرُ یومان است: امروز علی اصغر و فردا علی اکبر بابا زدنیا و می برد هرلحظه دل ازبابا علی اکبر بعد از تو بابا گفت ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر! این آخر روضه ست مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بگو!بگو! :"بابا" لخته خون مانده در گلویت علی؟ بی تو دق میکنم گل لیلا التماس تو میکنم پسرم علی اکبر! بگو!بگو! :”بابا” پسرم زیر دست و پا ماندی اربا اربا شد از درون بدنت به همین اکتفا نکرد عدو روی هر نیزه گیر کرده تنت جلوی خیمه منتظر مانده روی دوشت رقیه را بنشان چشم نامحرمان به ما خیره ست عمه ات را به خیمه برگردان هر چه مابین نیزه ها گشتم باز پیدا نمیشوی پسرم آنقدر پیکر تو پخش شده در عبا جا نمیشوی پسرم  امیر حسین آکار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارباً اربا دیگر استاد شده دشمن‌مان در «کشتن» آخرین شیوه‌ی قتل است، «پیمبر کشتن» کوفیان درس گرفتند، از «ابن ملجم» تا رسیدند، در این جنگ، به «حیدر کشتن» مشقِ این قوم، سرِ کشتنت «ارباً ارباست» با تو آموخته شد «چند برابر کشتن» سرِ جان دادنِ من پای تنت؛ باور شد پدری را تَهِ مقتل نه؛ جلوتر کشتن قصدشان کشتنِ من بود، چه فرقی دارد ؟! علی‌اصغر کشتن؛ یا علی‌اکبر کشتن پهلوی زخم، به دستم چه گریزی داده روضه‌ی «دستِ پدر بستن و مادر کشتن» اولِ راهِ جدایی؛ پسرم را کشتند با سرم می‌رسد این قوم، به «دختر کشتن»  رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده آن دل که به مهر علی اکبر نرسیده در خواهشت ای سائل درمانده چه خیری ست وقتی که به پابوسی این در نرسیده هی قافیه در قافیه افتاد به پایش از شوق غزلهای به دفتر نرسیده از خیمه برون آمد و آمد به تماشا هرکس به تماشای پیمبر نرسیده با اشک پدر گفت که برخیز موذن هرچند که هنگام اذان سر نرسیده یکبار شهادت بده حق با چه کسی بود تا آتش تردید به باور نرسیده آرام برو مایه ی دلگرمی بابا آرام برو قصه به آخر نرسیده میرفت؛ نگاهش به پدر بود کماکان دلتنگ پدر بود به مادر نرسیده با تیغ دو ابروی کجش مثل اباالفضل مشغول قتال است به لشگر نرسیده گفتند که بغضا لعلی زود بیاید هرکس به مصاف یل خیبر نرسیده بر گرد ضریح زرهش در دل لشگر جز تیر و سنان زائر دیگر نرسیده ای کاش که میشد پدرش زود بیاید تا کار به غارت شدن سر نرسیده از اسب نگاهی به علی کرد حسین و سمت پسر افتاد به پیکر نرسیده معلوم شد از آینه کاری شدن دشت سمت حرم این جمع مکسر نرسیده ابوالفضل عصمت پرست لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت آینه حضرت آینه در خانه پیمبر دارد خوش به حال پدری که علی اکبر دارد دست این طایفه از عرش فراتر رفته پسر ارشد این خانه به حیدر رفته چقَدَر نسل اسد شیر دلاور دارد کعبه شک کرده و میخواست ترک بردارد پسر حضرت خورشیدی و چون ماهی تو گاه پیغمبری و گاه ید اللهی تو ساحل امنی و دریا به شما رو بزند کوه جا دارد اگر پیش تو زانو بزند آنقدر نور پیمبر به تو واصل شده است فکر کردیم که قرآن به تو نازل شده است در ازل دور تو گشتیم که حج ساخته شد ذوالفقار از خم ابروی تو کج ساخته شد قامتت در دل عباس قیامت کرده آسمان را به تماشای تو دعوت کرده تا که هستی دو قدم پیش پدر راه برو بیشتر در نظر باش پسر ! راه برو پدرت بی تو یقیناً کمری خم دارد به خودش آمده و دید تو را کم دارد باید از نیزه و شمشیر تو را جمع کند کار سختی ست تو را بین عبا جمع کند  امیر حسین آکار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اکبر(ع) نامش علی و اوست سرتا پا محمد باید علی او را بخوانم یا محمد؟ خُلق عظیمش را همینکه خَلق دیدند خواندند با هر منطقی اورا محمد وقتی که روی دوش بابایش حسین است رفته به معراج خدا گویا محمد دلتنگ پیغمبر شده که ناخودآگاه اورا صدا زد باز هم بابا محمد تا رفت میدان، گفت لشکر وای بر ما هیهات از جنگیدن ما با محمد دیدند لشکر که شده در وقت پیکار ذکر لب او یا علیُ یا محمد لرزید پشت لشکر دشمن سراسر تا گفت در میدان جنگ الله اکبر هنگام رفتن شد رها از هر تعلق ممسوس ذات حق شده از پای تا سر نحن و بیت الله اولی باالنبیِ نزدیک تر از ما نباشد با پیمبر طوری شده راهی به سمت قلب میدان انگار حیدر کرده عزم فتح خیبر با ذوالفقار خود شده مشغول پیکار آنگونه که یک سر نمانده روی پیکر آمد به خیمه تا برای آخرین بار از کام بابایش شود لبهای او تر از تو جدا کردم همه اهل حرم را انداختم سمتت نگاه آخرم را ای خاک عالم بر سر دنیای بی تو آتش زده داغت تمام پیکرم را من روی زانو آمدم بالا جسمت میبینی آیا حال و روز مضطرم را؟ هی هلهله کردند و خندیدند بابا! تا دشمنان دیدند چشمان ترم را چشمان نامحرم کجا و عصمت الله برخیز ،برگردان به خیمه خواهرم ر ا باید جوانان بنی هاشم بیارند تا خیمه ها جسم علی اکبرم را  احمد جواد نوآبادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جگرم سوخت علی دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعره حیدری و ناله یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آخ علی اکبرم قبل رفتن سری به حرم بزن سری به خیمه عمه هم بزن هی از این خیمه به اون خیمه برو جلوی چشام یه کم قدم بزن چجوری راهی مقتلت کنم؟ به خدا باید محولت کنم من هنوز از دیدنت سیر نشدم کاش میشد یه کم معطلت کنم اگه قد و قامتت رشید شده همه محاسنم سفید شده راه کشتن حسینو میدونن تو شهید شی پدرت شهید شده خدایا پیمبرم داره میره اشک چشم خواهرم داره میره همه اهل حرم دارن میگن آخ علی اکبرم داره میره یکی شمشیر روی بازوت میزنه یه نفر پنجه به گیسوت میزنه مادرت فاطمه رو صدا نزن نیزه دار نیزه به پهلوت میزنه بمیرم محاصره شدی علی دیگه محتاج زره شدی علی تو خودت گره‌گشای عالمی پس چرا گره گره شدی علی؟ چقدر از بدنت خون اومده پسرم پاشو باباجون اومده نگا کن این اولین باره علی عمه از خیمه‌ها بیرون اومده  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام آقا سلام آقای مهربون گل زمین و آسمون از بس که گریه می کنی چشات شده کاسه ی خون سلام آقای با صفا فدای اون شال عزا امشبو آقا یه سری تو جمع نوکرات بیا دهه داره تموم میشه گریه نکردم دل سیر تو رو به جون مادرت جونمو تو روضه بگیر سلام آقای مضطرم عشق و پدر و مادرم یه کاری کن که اربعین بشم مسافر حرم سلام آقای مهربون گل زمین و آسمون آقا جونم یه شب بیا برای ما روضه بخون سلام شهید بی کفن آقای مهربون من سلام من به اون دمی که تو رو با نیزه زدن سلام من به اون بدن که موند میون قتلگاه سلام من اون تنی که ارباً اربا شده آه سلام من به اون بدن که شد جدا جدا حسین تیکه به تیکه اکبرو چیدی روی عبا حسین وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پیمبر کشتن دیگر استاد شده دشمن‌مان در «کشتن» آخرین شیوه‌ی قتل است، پیمبر کشتن کوفیان درس گرفتند، از «ابن ملجم» تا رسیدند، در این جنگ، به «حیدر کشتن» مشقِ این قوم، سرِ کشتنت «ارباً ارباست» با تو آموخته شد «چند برابر کشتن» سرِ جان دادنِ من پای تنت؛ باور شد پدری را تَهِ مقتل نه؛ جلوتر کشتن قصدشان کشتنِ من بود، چه فرقی دارد ؟! علی‌اصغر کشتن؛ یا علی‌اکبر کشتن پهلوی زخم، به دستم چه گریزی داده روضه‌ی «دستِ پدر بستن و مادر کشتن» اولِ راهِ جدایی؛ پسرم را کشتند با سرم می‌رسد این قوم، به «دختر کشتن» رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جوانمُرده پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد باید او پاشود از  خاک جگر جمع کُنَد یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند او کم آورد  عبا خواست ولی خندیدند این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است تا علی رفت   به دنبالِ دلش راه اُفتاد قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد یک `پدرجانِ”دگر از پسرش خواست نَشُد این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت نیزه‌ای خورد تکان ، از جگرش داد کشید دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد بِینِ آغوش کشیدش  تَنِ او بند نَشُد خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند  نَشُد کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد عمه‌اش دست به معجر نَبَرَد برخیزد از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد عصر شد خیمه‌ی آتش زده با دختر سوخت هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر....  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه بهم ریخته اند پسرم پیرهنت را چه بهم ریخته اند باغ من یاسمنت را چه بهم ریخته اند تو خلاصه شده بودی به حسین و به حسن هم حسین و حسنت را چه بهم ریخته اند شبه پیغمبرم من، شد تنت ارباً اربا شکل اعضای تنت را چه بهم ریخته اند حیدری صولت من، ای تو اذان گوی حرم نیزه داران دهنت را چه بهم ریخته اند ناله ی یا ابتای تو کشیده شده است صوتِ ناله زدنت را چه بهم ریخته اند عمه ات آمده برخیز علی، جانِ پدر تا نگوید که مَنَت را چه بهم ریخته اند با عبا می بَرَمت سمت خیام ای اکبر اُف به دنیا کفنت را چه بهم ریخته اند  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یوسف من چاه یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود دیدمت جسم تو را بر نیزه ها اویختند ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند تا تنت را لمس کردم غصه ها اغاز شد هر کجا دستم رسید انجا شکافی باز شد پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شبیه حضرت پیغمبر امروز از همیشه پریشان تری چقدر داری دوباره از همه دل می بری چقدر دیدم که بر فراز عقابت نشسته ای حالا شبیه حضرت پیغمبری چقدر با دیدن جمال تو میگفت جبرئیل پیغمبر خدا ؛ تو علی اکبری چقدر با این شکوه واین قد وقامت قیامتی با آن لبان غرقه به خون،محشری چقدر شیرازه های لشکریان را به هم بریز لازم به ذکر نیست که جنگ آوری چقدر ای آن که تشنه آمدی وتشنه میروی جام بلاست در کف من میخری؟ چقدر؟ در لحظه ی مکاشفه دیدم به چشم خویش بر روی نیزه از همه سرها سری چقدر حالا درنگ کن که بنی هاشم آمدند حالا نگاه کن به خودت پرپری چقدر  احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور چشمم نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین کینه نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها شد عجب دور و برت محشر، نکش پا بر زمین تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز بر تنت شمشیر زد بدتر! نکش پا بر زمین بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن پیش من بیتاب و مضطر پا نکش روی زمین إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک- تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را... جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خیر الانام آل حیدر بین سپاه شب زده ذکر سحر افتاد کم‌کم‌ رکاب از عشق خالی شد گوهر افتاد مویی که زینب شانه میزد سخت خاکی شد خیر الانام آل حیدر دست شر افتاد اول پدر بر روی مرکب بی تعادل شد بعدش کنار خیمه ی دشمن پسر افتاد شاید پدر در بین لشگر کوچه می دیده انگار کن بر روی زهرا باز در افتاد بین عبا جسم علی چون بید می لرزید وقتی به قد حضرت زینب نظر افتاد از درد غیرت روی نی بر خویش می پیچید در راه شام و کوفه هم صد بار سر افتاد حسین واعظی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب‌الحوائج گفتم `حسین”، صفحه‌ی دل، پرستاره شد راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟ فوراً به گاهواره‌ی اصغر، اشاره شد باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد ... می‌سوخت در غمش همه‌ی هفت آسمان، تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه... قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد بر ماتمش زمین و زمان، نوحه می‌کنند دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد عادل حسین قربان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی دریای عالم بود ، اما رود می رفت مقصودِ عقبا ، خود سوی معبود می رفت پای پدر لرزید دنبال قدمهاش از جان شاهِ عشق هر چه بود می رفت اول ، شناساندند او را موسپیدان قبل از رجز ، پیغمبر مشهود می رفت باید عمودِ خیمه می لرزید دیگر وقتی که از خرگاه ، تار و پود می رفت برگشت تا روی پدر جان را ببوسد برگشت آزرده ، ولی خشنود می رفت بی شک که اشک ذوالجناح اینجا در آمد مرکب که سوی خصم خون آلود می رفت بردند پیکر را غنیمت نیزه ها هم تا شام بر نی ، سفره دارِ جود می رفت مسمارها در ماتم او سرخ گشتند چون مادرش صدیقه خیلی زود می رفت  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پسري تشنه لب ازقضا قصه ي تقدير بهم خواهد ريخت ميرسد زود ولي دير بهم خواهد ريخت خواب ديده است كسي قحطي آب آمده است يوسف از گفتن تعبير بهم خواهد ريخت پسري تشنه لب از دست پدر خواهد رفت ناگهان آن پدر پير بهم خواهد ريخت خطبه ميخواند ولي خطبه ي او را لشگر با كف و گفتن تكبير بهم خواهد ريخت كودكي را كه سر دست گرفته ست حسين حرمله با زدن تير بهم خواهد ريخت تير،آن تيرسه شعبه گلوي كودك را قد يك ضربه ي شمشير بهم خواهد ريخت خورد با زور كمي آب شب يازدهم مادر از آمدن شير بهم خواهد ريخت... محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) این طفل به خواب رفته در گهواره شاهی است که تکیه داده بر گهواره تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است خورشید و ستاره و قمر گهواره وقتی که به مهد اشک می‌ریخت مدام می‌ریخت به آسمان گُهَر گهواره هرگز نشود ادا مقامش حتی با زر بنویسند اگر گهواره یک غنچه در آغوش گرفت و داده است اندازه آسمان ثمر گهواره میخورد تکان و با نوایی جانسوز میداد ز کربلا خبر گهواره مقصود نه روضه است اما دیدند در خاک بدن ‌، به نیزه سر ، گهواره_ _میرفت به دست ناکسان دست به دست بر جان رباب زد شرر گهواره داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسین تا
یا حسین” ذکر شریف شفاعت است 

نامی به غیر نام تو بُردن حماقت است 

هرگز به سینه ام نزدی دست رد حسین 

آخر چه کس شبیهِ تو اهل رفاقت است!؟ 

با گریه در حسینیه تا عرش می پرم 

اشکی که خرج بزم تو شد..،بال وصلت است 

آن‌کس که عابس تو شود..،عابد است و بس 

در سِلک ما جنون حسینی عبادت است 

معیار بندگیِ خدا خاکِ کویِ توست 

شرط قبول سجده ی ما مُهرِ تربت است 

از دست تو رها نشود تا به روز حشر 

دستی که در حسینیه ها وقف خدمت است 

ما دست از گدایِ‌توبودن نمی کِشیم 

وقتی که موجبات مرض،ترکِ عادت است 

کُهنه‌غلامِ روضه ی تو خضرِ راه ماست 

پیری که پیر ما بشود..،”پیرِ هیئت” است 

جدَّم برنج نذر تو را بار می گذاشت... 

این”نوکرِتو بودنِ” من..،با اصالت است 

من از همان طفولیتم نوکرت شدم 

این عاشقت ز کودکی اش جُون‌خِصلت است 

زهرا” کشیدنِ علم‌ات را به ما سِپُرد در اصل این لوایِ تو..،بار امانت است کافی است بِین روضه بگویند:ای رُباب... از ما دو قطره اشک گرفتن چه راحت است! تیری هجوم بُرد و گلاب از گُلی گرفت حالا تمام دشت پُر از عطر جنت است نگذاشت دست و پا بزند لااقل علی... این تیرِ حرمله چِقَدَر بی نزاکت است شش‌ماهه گردنش اگر اینگونه کج شده... از شرمساری‌ پدرش در خجالت است بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) عارفان را اینچنین در باور است طفل این گهواره شیخ اکبر است این علی ابن حسین ابن علیست؟ یا خدایا عیسی پیغمبر است در کرامت با عمو هم شانه است در امامت با پدر هم‌جوهر است صبح محشر فاش خواهد شد به ما این پسر میزان روز محشر است نسل زهرا خیر زهرا میدهد شعبه کوثر خودش هم کوثر است امتحانش کن به هنگام خطر از دوصد مرد خطر غوغا تر است حرمله تیر و کمان آورد اگر این پسر راهی میدان با سر است در کمان انگار تیر آماده است یا رب این تیر است یا که خنجر است تیر لازم نیست این لب تشنه را از عطش این شاخه گل پرپر است سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیرخواره تشنگی کودکان حساب ندارد بین حرم شیرخواره خواب ندارد چنگ نزن ای علی که سینه مادر هیچ به غیر از دل کباب ندارد رفته و گشته سکینه خیمه به خیمه هیچکس اما دو قطره آب ندارد گریه‌اش از روی ضعف نیست یقینا مرد برای نبرد تاب ندارد داد به دست حسین کودک خود را مادر شش ماهه اضطراب ندارد تکه قرص قمر به دست حسین است صورت ماهش چرا نقاب ندارد؟ دوش به دوش حسین رفت یه میدان تا که نگویند هم‌رکاب ندارد مذهبتان هرچه هست لشکر کوفه کشتن نوزادها ثواب ندارد تیر سه شعبه به انتخاب علی بود حرمله که حق انتخاب ندارد هست شتابان علی برای شهادت تیر به اندازه‌اش شتاب ندارد اوج شقاوت ببین که قاتل پستش گفت که از کرده‌اش عذاب ندارد دخترش از طفل اگر سراغ بگیرد شرمْ پدر دارد و جواب ندارد مادر شهزاده از حسین نرنجید هیچ گلایه از آن جناب ندارد مطمئنا که حسین تا به قیامت گریه کنی بهتر از رباب ندارد گریه کنان زیر آفتاب نشسته سایه‌ای از نور آفتاب ندارد  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اصغر(ع) دوساعت برای تو منت کشیدم از این مردمِ بی مروت کشیدم لبانت نشان دادم و خنده کردند ولی منت این جماعت کشیدم چقدر از رُباب و چقدر از رقیه خجالت کشیدم خجالت کشیدم تو را با سه‌شعبه به من دوختند و چه دردی زمان اصابت کشیدم تو چسبیده بودی بر این سینه دیدی که این تیر را با چه زحمت کشیدم مبادا که سر روی دستم بماند به دقت کشیدم به دقت کشیدم برای گلوی تو یک بوسه بس بود چقدر آه از این جراحت کشیدم سفیدی دندان شیریت دیدم فقط تا در خیمه حسرت کشیدم تو را خاک کردم برای نشانی... به دور مزارت کمی خط کشیدم ولی نیزه‌داری پس از من بگوید که یک بچه از زیر تربت کشیدم دعا کن که پیش رباب این نگوید به یک ضربه از خاک راحت کشیدم `زدند و بریدند اما نگفتند برای تو شش‌ماه زحمت کشیدم” حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) از توو آغوش عمو جون منو بردن سوی نیزه تا چشامو باز کردم جای من شد روی نیزه با کی درد دل کنم من درد من بجز گله نیست پایین نیزه رو دیدم کسی غیر از حرمله نیست با کی هم صحبت بشم من عمه زینب که اسیر شد به رقیه چشم‌ دوختم سه سالشه اما پیر شد عمو عباسم روی نی به سکینه حواسش هست نمیدونم چرا گاهی روی نیزه چشاشو بست همه غمها به دلم ریخت یابن زهرا دل دونیمم بیا سمت نیزه ی من آخه من بچه یتیمم چند تا نیزه اون طرف تر روی نی برادرم بود کسی نیست دور و برمن کاشکی اینجا پدرم بود یه دفه توو اون شلوغی که همه جا بود پر از دود سر شیرخواره رو دیدم روبروی سر من بود علی اصغر کجا بودی دیدی دستامو بریدن؟ ای پسر عمو ندیدی گلوی منم دریدن راستی اصغر رد اون تیر روی حلقوم تو مونده حرمله چجور تو رو زد منو که خیلی سوزونده علی جون از تو چه پنهون هنوزم گلوم میسوزه ولی می دونم که بیشتر حنجر عموم میسوزه من سه شعبه خوردم امّا گلوی بابات سنان خورد نمی خوام برنجی اما صد دفه توو قتلگاه مُرد حق میدم که ساکتی تو خسته تر هستی ز خسته راه حنجرت رو نیزه معلومه بدجوری بسته  محمود اسدی شائق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹