eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را که مُفلِسیم  اگر هم خریده‌اند لطفِ کریم بوده که دَرهم خریده‌اند عاشق شدیم اگر همه‌اش کارِ عشق بود عشاق را بدون نظر هم خریده‌اند ما جنس بنجولیم، به دردی نمی‌خوریم ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریده‌اند حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم آن را که رد شده زِ گذر هم خریده‌اند پیشِ کریم فرق ندارد زیاد و کم از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریده‌اند هِی بنده می‌خرند و هِی آزاد می‌کنند آزاد کرده‌اند اگر هم خریده‌اند گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند از بِین دشمنان چقدر هم خریده‌اند اصلاً به کم نمی‌رود این دستِ با کرم ما را ببین به قیمت زَر هم خریده‌اند این عشقِ داغ، سوختنش فرق می‌کند در پیش فاطمه حسنش فرق می‌کند اشراق می‌کنی و همه طور می‌شوند انگور زاده‌ها همه انگور می‌شوند اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم اسباب عاشقی خودشان جور می‌شوند با ابترانِ مکه بگو با همین حسن... امشب حسودهای علی کور می‌شوند دنیا به دست نسل خدیجه است، هر‌که هست جز بچه‌های فاطمه هاشور می‌شوند یکجا محمد است و علی هست و فاطمه با جلوه‌ای که نور علی نور می‌شوند برخیز از مسیر، برو، بند آمده است گیسو بهم مریز که مسحور می‌شوند باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر یک روز عاقبت همه مجبور می‌شوند ما را به عشق پاره گریبان نوشته‌اند بشکاف سینه را که "حسن جان" نوشته‌اند باید که چشم‌های تو پیغمبری کند تو آمدی که فاطمه هم مادری کند مدیون توست خانه‌ی سادات بعد از این زهرا نشسته است علی پروری کند شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده در کوچه‌ها نبود کسی دلبری کند در هر سحر نسیم خدا می‌وزد که باز در بِینِ گیسوان تو خنیاگری* کند کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین تاکه حسین، جای تو جلوه‌گری کند این‌قدر هم بهانه به دست دلم مده هر روز سجده‌ات کند و کافری کند این نذر چشم ماست که جارو ببافد و هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند ما را شریک خویش نموده عطای تو نیمی برای ماست و نیمی برای تو تا که عوض نکرده علی قبله‌گاه را پنهان بکن نقاب بزن  قرصِ ماه را   باید جمل سوار ببیند حسن که هست پیچانده‌ای به تیغ خودت رزمگاه را راحت نشسته است علی بین رزم اگر رفته حسن بهم بزند صد سپاه را با نیزه‌ای که سینه‌ی لشگر شکافتی برهَم زدی تَوَهّم آن فتنه‌گاه را هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود دیدند وقت جنگ همه پادشاه را رم کرده‌اند پیش تو انبوه راه راه بردار از جماعتِ حیران، نگاه را راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را   دور و بر تو هیمنه‌ای از ملائکه است فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست باید برای خاک تو مرقد درست کرد شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد با اشک‌های عاشق و با خشت‌های دل شهری به نام آل محمد درست کرد ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت آنجا برای فاطمه گنبد درست کرد با غنچه‌های یاس ضریح تو را کشید دورش رواق‌های زبرجد درست کرد باید که زائران تو را باخبر کنند نقاره خانه‌های زبانزد درست کرد در جمع خادمان مؤدب به سمت تو راهی برای رفتن و آمد درست کرد صحنی برای حضرت ام‌البنین ولی باید که از بهشت سرآمد درست کرد باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت پایین پای فاطمه مسند درست کرد آوای کربلا، حرمین است یا حسن پنجاه و هشت سال حسین است با حسن * آوازخوانی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 تابیدن انوار جَلی دیدن داشت روئیدن حُسنِ ازلی دیدن داشت آن لحظه که فاطمه به طفلش خندید لبخند محمد و علی دیدن داشت @dobeity_robaey
بر نامِ کریمِ آلِ طاها یکبار نه ده بار نه، صدها صلوات غم رفت و فراق رفت و بی تابی رفت آمد پسر ارشد زهرا، صلوات @dobeity_robaey
☘زائرین گرامی 🌸ضمن عرض تبریک 📣 رباعیات با موضوعِ ولادت امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) را در کانال زیر مشاهده نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
4_5868715477294912246.mp3
9.85M
🔴 صوت کامل بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار شاعران و اساتید ادبیات فارسی ۱۴۰۲/۱/۱۶ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بَرِکت ریخته در سفره‌ی بی نان از تو ای که تعبیر شده معنی احسان از تو ابرها بر سر کویت همگی کاسه به دست تا مگر سر برسد رحمت باران از تو بی نصیب از کرمت هیچ کسی نیست که نیست نیست در هیچ دلی حاجت پنهان از تو کمترین مرتبتش حاتم طایی شدن است هرکه آموخته آئین کریمان از تو یاکریم است دلم، آمده تا برچیند دانه‌ی رزق در این گوشه‌ی ایوان از تو چه شود بر سر من دست نوازش بکشی؟ برسد تا دل آشفته به سامان از تو دست پر آمدن از کوی تو عادت شده است دست خالی از ما، لطف فراوان از تو.. ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ؛ نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست چون نسیم سحری آمد و ناچار گذشت گر چه کالای من غمزده بازار نداشت کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت چه خداوند رحیمی‌ست که با قطره‌ای اشک از سر معصیت بی حد و بسیار گذشت گذر هر نَفَسْ‌آلوده به این دِیر افتاد شامل عفو خدا گشت و سبک‌بار گذشت زودتر باید از این مائده کامی ببریم نیمی از سفره‌ی مهمانی غفار گذشت نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد چه کنم نیمه‌ای از فُرجه‌ی دیدار گذشت نیمه‌ای رفت ولی نیم دگر در پیش است ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت ** هر شب اینجا دل من مضطربِ بانویی‌ست محملش از وسطِ کوچه و بازار گذشت سنگ می‌آمد و بر روی برادر می‌خورد خواهر غمزده با دیده‌ی خونبار گذشت پیش چشمان پدر، دخترکش سیلی خورد عمر کوتاهِ گُلش در غم و آزار گذشت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار شاعران و اساتید ادبیات فارسی منتشر شد. ۱۴۰۲/۱/۱۶ 🏷 و اساتید ادبیات فارسی 💻 Farsi.Khamenei.ir
گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت بنده نوازی‌ات را، کمتر کسی ندیده یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را مهمان‌پذیرتر از، این در کسی ندیده دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده چاره‌گشاتر از آن دست گره گشایش وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده دستان مرتضی را نامیده حق: یدالله بالاتر از دو دستِ حیدر کسی ندیده گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه جز حُب او وگرنه گوهر کسی ندیده تنها برای حیدر سینه دریده کعبه کور است مستجارش را هر کسی ندیده باب نجات امت در گریه بر حسین است باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده ** زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند: چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام آن صحنه‌ها که دیدم دیگر کسی ندیده جز من که در تقلا، با دست بسته بودم ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در آئینه‌ی موج‌دار دارم قلبی به گنه دچار دارم آلوده شدم خراب کردم بیچاره‌ام اضطرار دارم تلقین مرا بخوان همین‌جا چون حالت احتضار دارم محتاجم و بینِ دستِ خالی معصیَّت بی‌شمار دارم شب آمده‌ام مرا نبینی ردّم نکنی که کار دارم من کار به هیچکس ندارم اما ز تو انتظار دارم گفتم به همه فقیرم اما یک ربّ بزرگوار دارم سرمایه‌ام از دعای زهراست پس پیش تو اعتبار دارم من هرچه که دارم و ندارم از چادر پُر غُبار دارم می‌گفت علی: نشد بمیرم از غُصه‌ی یارِ باردارم من هر با حسینش در کرببلا قرار دارم با مادر خود حسین می‌گفت شرمنده شدم مزار دارم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته یقین که اشک پشیمانی‌اش زیاد شود هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته: خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش صمد که هست! چرا در پی صنم رفته گناه کرده‌ام و قلب من شده تاریک گناه کرده‌ام و نور صورتم رفته نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا! درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب برای توبه مهیاست، روی هم رفته! حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته دوباره با منِ هجران‌زده چه همدرد است هر عاشقی که شب جمعه‌ای حرم رفته ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ؛ بار معصیت به دوشم بار شد صفحه‌ی قلبم سیاه و تار شد بس که تیر از سوی شیطان خورده‌ام چشم‌هایم خشک شد، بیمار شد هر چه بخشیدی مرا با حِلم خود باز هم فِعل بَدَم تکرار شد نیمی از ماهت سریعاً طی شد و... غم میان سینه‌ام انبار شد دیر جنبیدم به خود از دست نَفْس کار توبه‌کردنم دشوار شد آخرش افتادم از چشمان تو عاقبت بدجور کارم زار شد عشق بازی‌های زین العابدین باز هم چاره‌گشای کار شد هر کجا رفتم کسی کاری نکرد با ابوحمزه دلم بیدار شد زیر بارانِ ابوحمزه فقط نخل خشکِ دیده‌ام پُربار شد تا که گفتم بالحسین و بالحسن دستگیرم حیدر کرار شد نام آقازداه‌هایش بُردم و... لطف مادر بر دلم بسیار شد ** وقت مغرب یاد کردم از حسن روزه‌ام با روضه‌اش افطار شد با کرامت با همه رفتار کرد با خیانت با حسن رفتار شد زهر، کاری کرد رنگش سبز شد از درون می‌سوخت و تب‌دار شد آن‌قَدَر خون از دهانش می‌چکید جامه‌اش مانند لاله‌زار شد زهر، "کاری" بود اما مجتبی کُشته‌ی داغِ در و دیوار شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بر درگهت آمدم دوباره با جرم و خطای بی شماره گویم به دو چشم پُر ستاره (بر درد دلم تویی مخاطب ما را به علی ببخش یا رب) ما را سَر سفره راه دادی از لطف، به ما پناه دادی یک عالمه اشک و آه دادی (مهمان توئیم در دل شب ما را به علی ببخش یا رب) گفتی که بیا به میهمانی از فیض کریم جا نمانی با این همه لطف و مهربانی (این بنده‌ی تو نشد مؤدب ما را به علی ببخش یا رب) گفتی که بیا و بخشش از من از تو گره و گشایش از من دلخسته بیا نوازش از من (این نفْس ولی نشد مُهذّب ما را به علی ببخش یا رب) دانی چه شد و چکار کردم از درگه تو فرار کردم من لغزش بی شمار کردم (پیمانه‌ی جرم شد لبالب ما را به علی ببخش یا رب) با این همه بی حیایی من گستاخی و بی وفایی من اعمال بد و ریایی من (تو لطف نموده‌ای مرتب ما را به علی ببخش یا رب) لطفت که مرا گرفت تحویل کردی تو به عفو بسکه تعجیل عصیان به ثواب گشت تبدیل (از شرم چرا نکرده‌ام تب ما را به علی ببخش یا رب) از درگه تو شرف گرفتم دامان تو را به کف گرفتم اذنِ سفرِ نجف گرفتم (حالا که علی علی است بر لب ما را به علی ببخش یا رب) یا رب به تمام حق نَوَردان ما را به علی شاه مردان دور سر مرتضی بگردان (تا اینکه شوم کمی مُقرب ما را به علی ببخش یا رب) صد شکر که آبرو نبردی ما را بغل خودت فشردی ما را به حسینِ خود سپردی (تا اینکه شوم حسین مذهب ما را به علی ببخش یا رب) ** سوگند به داغِ شاه عطشان بر آن سرِ روی نی نمایان بر اشک مخدراتِ گریان (سوگند به اضطرار زینب ما را به علی ببخش یا رب) ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب وصل و شب راز و نیاز است درِ رحمت به روی خلق باز است شب قدر است، قدرش را بدانید خدا را با دل سوزان بخوانید درِ این خانه دائم سائل آید خوش آن سائل که با سوز دل آید خوش آن بنده که با جان و دلی پاک گریبانِ دلِ خود را زند چاک به خونابِ دلِ خود چهره شوید به آه و گریه‌های خویش گوید خدایا مـن فقیری بی پناهم تویی تنها امید و تکیه‌گاهم خداوندا اگر چه خوار و پستم نمک پــرورده‌ی خـوان تـو هستم سرافکنده اگرخـواهی، منـم من تو شرمنده اگر خواهی منم من ز فرط معصیت غرق ملالم چه سازم گربه حال خود ننالم هوای نفسِ من کرده اسیرم از آن ترسم که با این غم بمیرم تو هستی آشنا و من غریبم منم بیمار و تو هستی طبیبم ز نور خود دلم را منجلی کن پر از شور و توّلای علی کن هرآن بنده که اشکی گرم دارد ز تو مثل «وفایی» شرم دارد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ای که با گوشه‌نگاهت درد،  درمان می‌شود تو بگو که سرنوشتم چون شهیدان می‌شود؟ چند روزی مانده تنها از جوانی، آه آه غافلم من از خودم، دارد زمستان می‌شود خوار گشتم، آه از این کوله بار معصیت یک گلستان آرزو دارد بیابان می‌شود وای اگر بی توشه برگردم از این ایام که مهربانی‌های تو هر شب دو چندان می‌شود این سحرگردی پشیمانی ندارد آخرش این کویر تشنه، روزی ابر باران می‌شود هر که هستم، هر چه هستم، هست زهرا مادرم فاطمه در آتشم بیند، پریشان می‌شود این نَفَس‌آلوده را مهمانی‌ات شرمنده کرد هر نفس که می‌کشم سبحانَ سبحان می‌شود خواب وقتی شد عبادت، چیست اجر دیده‌ای_ که به یاد کربلا این ماه گریان می‌شود هر که در این ماه باشد میهمانِ خوب تو اربعین در کربلای یار مهمان می‌شود هر که در ماه مبارک گشت گریان حسین دستگیرش رحمت مولای رَیّان می‌شود باز "قرآن" یاد آن قاری و چوب خیزران در بهارش دیده‌اش ابر بهاران می‌شود ** زینبی که چشم ها از سایه‌اش هم کور بود میهمان لا اُبالی‌های دوران می‌شود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان: فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد، دیرین است به رغم کوهِ گناهی که می‌کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا، همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم، یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله‌ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل، مرا می‌کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف... سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که اَبروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نَرسانَد به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه‌ی او هر که هست، تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است، خوش‌بین است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم! خدا خدا نکنم، پس بگو چکار کنم؟ ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بنده‌ی بی بند و بار برگشته گدای بی سر و پا..، شرمسار برگشته قبول..، بال و پرم درخور پریدن نیست هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست اسیر‌ نفس‌ شده..، بنده‌ی رسیدن نیست دلِ شکسته‌ی من لایق خریدن نیست اگرچه عمرِ سراسر تباه آوردم ببین..، به مرحمت تو پناه آوردم به سویت آمده‌ام دردِ من گرفتاری‌ست به گریه آمده‌ام اشک چشم من جاری‌ست به توبه آمده‌ام، توبه‌ای که تکراری‌ست ببخش، لحن دعاهای من طلب‌کاری‌ست در آتشت چو بیندازی‌ام، سزاوارم میان شعله بگویم که دوستت دارم همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم همیشه آن‌که اطاعت نمی‌کند بودم برای صاحبِ امرم مطیعِ بد بودم چگونه از غم هجرت نمرده‌ام آقا به درد فصل ظهورت نخورده‌ام آقا شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه بدون تو به‌‌نظر خوب زیستیم همه برای وصل تو تنها گریستیم همه به انتظار تو باید بایستیم همه به صبح صادق دنیا سلام باید کرد برای حضرت قائم، قیام باید کرد به وقت فتنه‌ی شب، مثل نور باید بود فقط نه شور که اهل شعور باید بود میان معرکه مردی غیور باید بود در این زمانه ز جنس ظهور باید بود رفیق! این همه غفلت سرِ قرار بس است برای آمدن یار..، انتظار بس است خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست حدود حبّ علی خطِّ مرز کشور ماست هرآنکه هست علی‌دوست، پس برادر ماست مدافعان حرم یک عقیقِ گل‌گون‌اند نگین لشکر عشّاق، فاطمیّون‌اند هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست هنوز مقصد اصلی مُسلمین حیفاست هنوز پرچم فتح المبینِ حق بالاست هنوز در رگ ما خون حاج‌قاسم هاست اگرچه دست علمدار ما جدا شده است به برکتش چقدر مردِ رزم، پا شده است به گوش مَکر، خروشی به رنگ شیونِ ماست به روی پیرهنِ حیله، ردِّ سوزن ماست به "غیر" رو نزدن..، این شعار میهن ماست تلاش دشمن ما..، ناامید کردن ماست علاج هجمه‌ی این فتنه دوری است ای دوست کلید رفع موانع صبوری است ای دوست به چند قطره نده اشتیاق دریا را میان روضه بیارید لشگر ما را زمان گریه پسر دید کِیف بابا را خدا زیاد کند نسل سینه‌زن‌ها را اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد دعای مادرم آخر که کار خود را کرد... خودش نشست کناری..، مرا تماشا کرد مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد محبت علی و فاطمه خریده مرا به روضه، نان حلال پدر، کشیده مرا به جسم مُرده دمیده، که جانمان بدهد برای بردن نامش زبانمان بدهد حسین گفته سه‌ساله..، تکانمان بدهد قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد مخواه جان رقیه که غرق غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم برای بندگی‌ام راه و چاه می‌خواهم به زیر سایه‌ی قرآن پناه می‌خواهم به گریه‌ام نظری کن..، نگاه می‌خواهم لباس نوکری از دست شاه می‌خواهم کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست به غیر شاه نجف هیچ‌کس امیرم نیست بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا به جز مسیر الهی قدم نزد مولا به غیر قله‌ی ایمان علم نزد مولا بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا میان کوچه به زخم دلش نمک می‌خورد چگونه فاطمه از چل نفر کتک می‌خورد! ✍ و © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدايا بنده‌ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اين گونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده‌ای بودم فراری به سويت آمدم با بی قراری ندارم در برت جز شرمساری مرا با تو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتَقْنَطويت را شنيدم به سوی آستان تو دويدم مرا جامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم، كجايم كه سرتا پا پُر از جُرم و خطايم اسير پنجه‌ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان و هستي من تاب رفته شب عمر مرا مهتاب رفته زغفلت بخت من در خواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس و ياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم بر عزّت و قدر و جلالت قسم بر شوكت و نور كمالت قسم بر عفو و جود و بر خصالت به آيه آيه‌ی زيتون و وَتّين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بر رسول و رسم و راهش به حق مرتضی و اشك و آهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل‌های حسين و كربلايش به اخلاص و نماز بی ريايش خـدايا بر سرِ از تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر و يادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی» را وفاداری عطا كن مرا ثابت قدم كن در ره دين اغثنی يا غياث المستغيثين ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ به خویش بند شدم، بنده‌ی خدا نشدم اسیر نفْس شدم، عاشق شما نشدم هزار مرتبه رفتم، ولی پشیمانم ببخش اگر که ز دنیای دون رها نشدم (هزار جهد بکردم که یار من باشی)* مقیم ساحت قدسی تو چرا نشدم...؟؟؟ تمام عمر به دنبال روضه‌ات بودم ولی شبیه وهب با تو آشنا نشدم شنیدم و به دو تا قطره اشک بگذشتم شهید روضه‌ی سنگین کربلا نشدم اگر چه دائماً اینجا نبوده‌ام اما از آستان ولایَت دمی جدا نشدم ز کودکی سر این سفره‌ها بزرگ شدم به نان غیر تو یک لحظه مبتلا نشدم همیشه گردن خود را فراز می‌گیرم چرا که پای غمی غیر روضه تا نشدم مرا که عاقبت‌الامر مرگ خواهد برد نبینم اینکه برای شما فدا نشدم... ✍ *جناب حافظ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بی‌کران که هرچه جهان مبتلای توست هستی نَفَس نَفَس نَفَسَش در هوای توست جاروکش حریم تو شهپرِّ قدسیان جبریل، خادمِ درِ مهمان‌سرای توست در عرش و فرش و هرچه جهان‌های مختلف هر کس که هست، بوسه‌دهِ خاک پای توست خورشید ذرّه‌ای‌ست که همواره روز و شب پرّان در آستانه‌ٔ ایوان‌طلای توست صبح از کرانه‌های سکوت تو جاری است شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست جان ریزه‌خوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست دل خوشه‌چینِ ملتمسِ ربنای توست تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم چشمان ما هنوز به دست دعای توست دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟ در قبر و در قیامت اگر آشنای توست پیوندِ غیر، سست‌تر از تار عنکبوت رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی هرآینه رضای خدا در رضای توست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت ١٧ سالروز اهل توحید چنین نقل کرامت کردند ساقی بدری و توصیف مقامت کردند در شب هفدهمِ ماه خداوند، علی سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک دل خود را همه دربست به نامت کردند برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی ساقیانِ دو جهان سجده به جامت کردند صبح فردا شد و آن‌ها که مقابل بودند با رجزخوانی‌ات، احساس ندامت کردند تیغت آن‌قدر از آن بی صفتان کشته گرفت شرحِ برپایی تصویرِ قیامت کردند آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند خودشان را همه‌ی عمر ملامت کردند ** ساقی بدر، نبودی که ببینی در طف چه ستم‌ها که به اولاد کرامت کردند به حُسینت به خدا هیچ کسی آب نداد پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند یاعلی، ساقی طفلان حرم حیران شد تیرها خون به رخِ ماه تمامت کردند تا که بی دست زمین خورد، به جسم و بدنش... نیزه داران به نوک نیزه، لئامت کردند وسط علقمه یک بی سر و پا گفت: حسین لشگری حمله سوی اهل خیامت کردند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در خون شناور شد پَرَش محراب گلگون شد از خون سرش محراب جان نماز آن روز جان می‌داد حتی نمی‌شد باورش محراب در خونِ مولا روضه‌خوانی کرد رفته به روی منبرش محراب وقت تولد خانه‌ی کعبه وقت شهادت بسترش محراب درس شهادت را از او تنها آموخت با چشم ترش محراب آن کاسه‌های شیر می‌گفتند: از چه نبودی! یاورش محراب کاری نمی‌آمد ز دستش پس بی چاره شد در محضرش محراب اول علی سجده نمود اما سجده‌کنان شد آخرش محراب فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه... قبل از او جان می‌سپارد در برش محراب.‌‌.. بُغض علی یعنی که «قتلگاه » بودست نام دیگرش «محراب» ** با اهل خیمه او وداعی داشت شاید نیاید خواهرش گودال سکه اگر جایش نمی‌دادند دعوا نمی‌شد بر سرش گودال چکمه، نگیر از جسم او بوسه دارد می‌آید مادرش گودال حتی برای ظلمِ این‌گونه راضی نمی‌شد خنجرش گودال قولِ عروسک داشت از بابا باور ندارد، دخترش گودال... بابای خوبش از سفر برگشت مانده‌ست اما پیکرش گودال ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت در دست‌های خالی‌ام حتی کلافی نیست یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم؟ شرمنده‌ام که توبه‌ام چون بُشر حافی نیست هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یا رب چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست سرچشمه‌ی توحید امیرالمؤمنین باشد این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست تا نورِ راهم از نجف هست و از ایوانش راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست گفته می‌آید وقت مرگ و در کنارم هست حق است حیدر، وعده‌هایش را خلافی نیست ** لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب... طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست درد علی اما، شکاف سینه‌ی زهراست زخم سرش اصلاً برای او شکافی نیست یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست دور سر حیدر چنان پروانه می‌چرخید آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟! بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می‌دوخت سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می‌فهمید پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست جلوه‌ی اعلا برای ربّی الاعلای ماست سربه زیری کرده‌ایم و سربلندی می‌کنیم زیردستیم و امیرالمؤمنین بالای ماست دور دنیا گشتن مارا خلایق دیده‌اند در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست ما کنار چاه‌های آب کوفه مانده‌ایم هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست با دهان روزه از او کربلا را خواستیم شوق یک کرببلا رفتن دراین دل‌های ماست © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کیستم من؟ بنده‌ای بی چشم و رو و خودپرست بنده‌ای که حرمت نان و نمک را بد شکست بنده‌ای که آن‌همه لطف و محبت را ندید بنده‌ای که رو به عصیان، چشم‌هایش را نبست دوری از تو جز ضرر چیزی برای ما نداشت لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است این شب قدری گناهان عظیمم را ببخش ای بزرگی که مرام تو بزرگی بود و هست یا اله العالمین، اغفر ذنوبی بالحسین من بلی گفتم به عشق شاه از روز الست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e