eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
523 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام چند قسمت قبل در خود رمان توضیح دادم. سوراخ‌های روی دیوار که داعشی‌ها ایجاد کردند تا یک خونه به خونه‌های مجاورش متصل باشه.
سلام می‌دونم که این پیام و دوتا پیام قبلی (که در کانال قرار نمی‌دم) رو در حال عصبانیت دادید و حق هم دارید. باور کنید نوی زندگی همه ما، آدم‌هایی هستند که روی اعصابمون باشند... گاهی اعضای خانواده، گاهی دوستان، گاهی فامیل... خب کاریش نمی‌شه کرد! نمی‌تونیم اون آدم‌ها رو تغییر بدیم، و نباید هم از بقیه انتظار تغییر داشته باشیم. نمی‌تونیم هم کلا حذفشون کنیم از زندگی!! چاره‌ای نیست. باید تحمل کرد، اصلا امتحان الهی که می‌گن همینه! درباره عصبانیت، تجربه شخصی من اینه که وقتی عصبانی‌ام، سرم رو بندازم پایین و برم توی اتاقم یا جایی که چشمم به هیچ بشری نیفته(چون منم وقتی عصبانی‌ام خیلی دوست دارم عصبانیتم رو سر یکی خالی کنم!). یکم تنها به حال خودم می‌شینم و آروم می‌شم. شاید یکم توی تنهایی حرص بخورم، بد و بیراه بگم، گریه کنم، برای کتک زدن یا تلافی کردن سر کسی که ازش ناراحتم نقشه بکشم، ولی بعد آروم می‌شم بدون این که به خودم یا کسی آسیب بزنم و بعد پشیمون بشم. پیشنهادم به شما هم همینه.
🇮🇷 در دهه فجر، بر سردر هر خانه‌ای پرچم جمهوری اسلامی بزنید.🇮🇷 🎊 ۲۲ بهمن و هفته‌ى انقلاب را با شكوه هر چه تمام‌تر جشن بگيريد؛ به دنيا نشان بدهيد كه قدر انقلاب‌تان را مى‌دانيد.🇮🇷 ✌️ بر سَردر هر خانه‌اى پرچم بزنيد، پرچم جمهورى اسلامى را در سطح شهرها و روستاها به اهتزار در بياوريد. نشان بدهيد كه ملّت، اين خاطره را گرامى مى‌دارد. 🎙 رهبر حکیم انقلاب ۵۹/۱۱/۱۷ 🎉 آغاز دهه فجر ۱۴۰۰ مبارک‌باد. https://eitaa.com/istadegi پ.ن: ما هر سال عادت داشتیم سردر خونه پرچم ایران بزنیم، پارسال که زدیم یکی اومد پرچم رو برد😢🤕 حالا پرچم نداریم، عوضش سردر کانال رو پرچم می‌زنیم.😎💪 دعا کنید خدا خودش یه پرچم برامون جور کنه.🙂🇮🇷
مه‌شکن🇵🇸
✨﷽✨ 🔰 #راهنمای_کانال 🔰 📍اعضا و نویسندگان گروه مه‌شکن: 🌷 شکیبا شیردشت ‌زاده(فاطمه شکیبا)، کارشناس
سلام و درود به همه عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند. برای استفاده بهتر از محتوای کانال، پیام سنجاق شده رو مطالعه بفرمایید🌿 راستی، برای دهه مبارک فجر، محتوای ویژه تدارک دیدیم... منتظر شگفتانه ما باشید...
🔰 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ ⛔️ ✍️ به قلم: قسمت 299 *** با این که تمام شب را بیدار بودم و فقط دو ساعت بعد از نماز صبح خوابیدم، اصلا خواب به چشمم نمی‌آید. امروز تاسوعاست و اصلا مگر خواب در چنین روزی معنا دارد؟ از وقتی خورشید درآمد تا الان، کوچه به کوچه و خانه به خانه، دیرالزور را زیر پا گذاشته‌ایم. دیرالزور شهری ست که یک سویش بیابان است و یک سویش رود فرات. ما از سوی بیابان به دیرالزور وارد شده‌ایم و داریم قدم قدم به فرات نزدیک می‌شویم. دفعه قبلی که داشتم حاشیه فرات را زیر پا می‌گذاشتم، کمیل همراهم بود و خودش گفت که هرشب کنار فرات سینه می‌زنند؛ برای همین است که عطش شدیدی برای رسیدن به فرات دارم. عطش است؛ اما نه به آب؛ به شهادت. حتماً آن عطش که در کربلا بود هم از این جنس بوده... وگرنه کدام عاقلی بین شهادت و آب، آب را انتخاب می‌کند؟! بوی آب می‌آید؛ بوی فرات. این‌جا که هستیم، قسمت سرسبز و باصفای دیرالزور است. جایی طرف شمال دیرالزور که یک انشعاب کوچک از فرات از آن می‌گذرد و اطرافش پر است از باغ و زمین‌های کشاورزی کوچک. چهره‌اش مثل سلماست، زیبا اما زخمی و اشک‌آلود؛ مثل خرمشهر و آبادان، مثل تمام شهرهای زیبای جنگ‌زده. - اون پرچم رو بده به من! پرچم سرخِ «یا ابالفضل العباس» را که لوله شده، به دست حامد می‌دهم، دست حامد را می‌گیرم و خودم را می‌کشانم بالا؛ روی پشت‌بام مسجد. مسجد جامع انس‌بن‌مالک؛ مسجدی که از بالای بامش، می‌توان همان انشعاب کوچک از رودخانه فرات را دید و نسیمی که از آب خنک فرات برمی‌خیزد را حس کرد. می‌گویم: - حامد، این‌جا توی تیررسیم! 🔗لینک قسمت اول رمان 👇 🌐https://eitaa.com/istadegi/1733 ⚠️ ⚠️ 🖋 https://eitaa.com/istadegi
🔰 🔰 یا علی مددی...💚 📕 رمان امنیتی ⛔️ ⛔️ ✍️ به قلم: قسمت 300 حامد سرخوشانه می‌خندد؛ انگار نه انگار که وسط جنگیم: - نترس بابا، این گلوله‌ها بدون اذن خدا هیچ کاری ازشون برنمیاد! این را جمله را با تمام اطمینانش به زبان می‌آورد و راست روی بام مسجد می‌ایستد. نفس عمیقی می‌کشد و پرچم داعش را از روی بام مسجد برمی‌دارد. حتی به پرچم داعش نگاه هم نمی‌کند؛ انگار که لاشه متعفن یک موش باشد. منظره دیرالزور از بام مسجد زیباست و بدون سیاهیِ پرچم داعش، زیباتر؛ هرچند این سیاهی را به سادگی نمی‌توان از چهره شهر پاک کرد. خانه‌های ویرانه هم انگار پرچم داعشند و فریاد می‌زنند که یک زمان، هیولایی به نام داعش در شهر حکم‌رانی می‌کرد. حامد به من می‌گوید: - پرچم رو خودت آوردی تا این‌جا، خودت نصبش کن! پرچم سرخ را باز می‌کنم. بوی گلابش میان بوی باروتِ جنگ می‌پیچد و با بوی فرات درهم می‌آمیزد. پرچم را می‌بوسم و آن را بالای مسجد نصب می‌کنم. آرام با باد تکان می‌خورد و مانند دست نوازش، بر سر شهر نیمه‌ویران کشیده می‌شود. - ببین عباس، این فراته ها! داره می‌ره کربلا... همین یک جمله کافی ست برای هوایی شدن. نمی‌دانم چرا؛ اما حس می‌کنم حامد تنها کسی ست که این راز را می‌فهمد. برای همین است که می‌گویم: - کمیل و بقیه شهدا هرشب کنار فرات سینه می‌زنن... برمی‌گردد به سمتم: - رفیق شهیدت رو می‌گی؟ - آره... و حامد انگار که بدیهی‌ترین حقیقت دنیا را شنیده است، بدون تعجب و ناباوری، آه می‌کشد: - خوش به حالشون. حتماً خیلی لذت داره. انگار قبل از من هم این را شنیده است و چیز جدیدی نیست برایش. شاید حتی دارد صف شهدا را کنار فرات می‌بیند. - خیلی بیشتر از خیلی... 🔗لینک قسمت اول رمان 👇 🌐https://eitaa.com/istadegi/1733 ⚠️ ⚠️ 🖋 https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ان‌شاءالله که خیره🙄
سلام بله، واقعا سخته که موقع عصبانیت در برابر میل شدید به تلافی کردن و زخم زبان زدن و واکنش‌های خشن مقاومت کرد، ولی اگه دربرابر این میل آنی مقاومت کنی، بعداً احساس بهتری خواهی داشت... و البته، نه کلام ویرانگری به زبان آوردی و نه رفتار ویرانگری کردی که نشه جبرانش کرد...
🏴 « إنا لله و إنا إلیه راجعون» إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ◼️ روح بلند مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی به ملکوت اعلی پیوست. رحلت ایشان را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر ( عج )، مقام معظم رهبری ، علمای اعلام و حوزه های علمیه ، بیت شریف ایشان و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانگ‌ «الله‌اکبر‌» و‌ «خمینی‌امام‌ماست» فرودگاه‌ را‌ به‌ لرزه‌ درآورد!! +رهبر محبوب خلق... https://eitaa.com/istadegi
💗 بى‌اختیار اشک مى‌ریختم ⏳ خاطره رهبر انقلاب از دیدار با امام پس از ۱۵ سال در فرودگاه 📝رهبرانقلاب: توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مى‌خندیدند، بنده از نگرانى بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بى‌اختیار اشک مى‌ریختم و نمى‌دانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت. 🔻بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این‌که آرامش امام ظاهر شد نگرانی‌ها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلى‌هاى دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. 💗وقتى که بعد از سال‌هاى متمادى امام را من زیارت مى‌کردم آن‌جا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل این‌که از تن آدم خارج مى‌شد. 🔺احساس مى‌شد که همه‌ى آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و پیروزمندانه این‌جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده. ۱۳۶۲/۱۰/۲۴ 🌟 http://eitaa.com/istadegi
🥀بسم رب الشهداء🥀 🌓 🧐 ❗️ماجرای قبض، و آب مجانی که امام خمینی(ره)وعده دادند چه بود؟🤔 🛑وقتی به تاریخ انقلاب مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم امام خمینی سه بار به موضوع آب و برق مجانی اشاره کردند؛ بار اول در پیام ۱۴ ماده‌ای نهم اسفند ۵۷ قبل از ترک تهران به قم می‌گویند: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر، فعلا برای طبقات کم بضاعتی که در رژیم شاه دچار محرومیت شدند، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» این هم لازم به ذکر است که قبل از امام، سخنگوی دولت موقت، یعنی عباس امیرانتظام در هشتم اسفند ۵۷، وعده‌ی آب و برق مجانی را البته برای قشر کم درآمد، مطرح کرده بود و امام بار دوم در بد ورود به قم یعنی ۱۰ اسفند۵۷ در فیضیه جواب امیرانتظام را می‌دهند که در امور مادی نباید توقف کرد و گفتند ما علاوه بر این که زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. ایشان می‌گویند دلخوش نباشید که مسکن می‌سازیم، آب و برق را برای طبقه‌ی مستمند مجانی می‌کنیم، دلخوش نباشید به این مقدار. ما معنویات شمارا عظمت می‌دهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. دفعه‌ی سوم هم، ۱۱ اسفند۵۷ در کتابخانه‌ی مدرسه‌ی فیضیه به خبرنگار روزنامه‌ی اطلاعات می‌گویند: هرچه زودتر باید مشکل مسکن برای فقرا حل شود، آب و برق برای فقرا و بی‌بضاعت‌ها باید مجانی شود. پس ببینید، دشمن دو موضوع را از ما مخفی می‌کند و با دروغ و تحریف، تاریخ انقلاب را آن طور که دلشان می‌خواهد در ذهن مردم ما جای می‌دهند. بله، اصل مطلب را پدران ما شنیده‌اند. یعنی دشمن با زیرکی، دست روی چیزی می‌گذارد که اصل آن را پدر و مادرهای ما، آن زمان شنیده‌اند؛ ولی چون اکثر مردم، جزئیات آن را فراموش کرده‌اند، دشمن می‌آید با حذف یک قید و سانسور کردن فضای سخنرانی امام آن را تحریف می‌کند. همان‌طور که دیدید اولا امام آب و برق مجانی را برای فقرا و بی‌بضاعت‌ها مطرح کردند، نه برای همه‌ی اقشار. ثانیا در یک سخنرانی دارند جواب سخنگوی دولت را می‌دهند و اصل پیام این است که معنویات برای شما مهم‌تر است و آب و برق مجانی را به عنوان یک مثال ذکر می‌کنند. چرا که سخنگوی دولت آن را مطرح کرده بود و اصل وعده را دولت بازرگان داده است، نه امام خمینی(ره). پس باید یقه‌ی دولت غرب‌گرای وقت گرفته شود؛ یعنی انقدر یک دروغ را تکرار می‌کنند که صد در صد، قضیه را برعکس جلوه می‌دهند. 📖بریده‌ای از کتاب دکل(مستند داستانی گام دوم انقلاب) ۶۹ 🇮🇷 🔥 http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌در برنامه دیشب جهان آرا اتفاق افتاد: 📩 مشاوران خاتمی و روحانی که مدعی گفت و گوی تمدن‌ها بودند، پس از تهدید شکایت از منتقدین خود در صدا و سیما از گفت و گو فرار کردند...
مه‌شکن🇵🇸
📌در برنامه دیشب جهان آرا اتفاق افتاد: 📩 مشاوران خاتمی و روحانی که مدعی گفت و گوی تمدن‌ها بودند، پس
فرار را بر قرار ترجیح دادن ترک صحنه جهان آرا، نشان داد افرادی که دم از آزادی بیان و گفت و گوی تمدن‌ها می‌زنند همانند سران و دولتمردانشان هیچ حقی را به بازگویی حقایق و نقد نمی‌دهد. در این میان باید به نکاتی اشاره کرد: 1⃣چهره‌برداری: در آستانه ایام‌الله دهه فجر دعا برای سلامتی و حفظ یکی از سران فتنه اولین چیزی بود که از خانم شجاعی شنیده شد. این نشان داد که تمام صحبت‌هایی که در خصوص خاطرات خود از انقلاب داشته‌اند، در ذهنشان تنها به عنوان یک خاطره ثبت شده و نه به عنوان یک ارزش و اصل همانند. 2⃣خیانت به امور بانوان و زنان: خانم ملاوردی، اشاره کرد که: باید سیاست‌های آن دوره را هم در نظر گرفت! از این سخن این گونه برمی‌آید که ۱۶ سال دولت اصلاحات، سیاست و هدف‌گذاری اشتباهی داشته است که این‌گونه در امور زنانش تصمیمات سطحی و گاه ضداسلامی و مخربی گرفته می‌شود. 3⃣شیوه‌های غلط، ارزش‌ها را نابود می‌کند: خانم ملاوردی گفت که، شیوه‌های غلط باعث از بین رفتن ارزش‌هاست و این‌گونه صحبت‌ها یاس و ناامیدی را به جوانان تزریق می‌کند. در سال‌های گذشته بیش از دو دهه حکمرانی و دولت در دست اصلاحات بوده است و می‌توان گفت بنیانگذار شیوه‌های غلط همین‌هایی هستند که حالا برای فرار از محاکمه خود را تبرئه می‌کنند. حال این جوانان انقلابی هستند که در حال احیای شیوه‌های درست برای رسیدن به ارزش های درست هستند و این گونه موارد و صحبت‌ها اراده آن‌ها را در ادامه راه قوی می‌کند. 4⃣حد مجاز سرعت: نکته‌ای که به عنوان نصیحت از زبان خانم شجاعی بیان شد این بود که، در انتقاد جوانان تندرو نباشند و رعایت اخلاق را بکنند. سوال این است که سرعت مجاز از دید شما برای بیان حقایق چه اندازه است؟ در آخر باید خواهان این شد که دولت‌های گذشته، برنامه‌های خود را در حیطه بانوان ارائه کنند تا در صورت مشاهده موارد ضدانقلابی و ضددینی، محاکمه صورت پذیرد. ومن الله توفیق ✍🏻 (پیشه) http://eitaa.com/istadegi
📚 📗 ✍️نویسنده: این اثر تمامی فرازهای مهم زندگی امام خمینی را، از شرایط اجتماعی ایران در آستانه تولد امام گرفته تا تولد و دوران کودکی و تحصیل و مراتب علمی، و مرجعیت امام و قیام و مبارزات امام خمینی و رهبری انقلاب اسلامی و حوادث مهم آن، قبل و بعد از پیروزی تا لحظه رحلت امام دربردارد. هدف اصلی تألیف کتاب معرفی امام خمینی و شخصیت و اندیشه زندگی امام به نسل جوان کشور (به ویژه پس از رحلت امام) در مجموعه‌ای مستند، مختصر و جامع بوده است. 📖 در انتخابات اولین دوره رياست جمهورى ايران (پنج بهمن سال 58) و درحالى‌كه امام خمينى در بيمارستان قلب تهران بسترى بود، آقاى ابوالحسن بنى صدر از رقباى خود پيشى گرفت. او كه در آستانه پيروزى انقلاب به كشور بازگشته بود با سخنرانى‌ها و ارائه كتاب‌هاى خويش از خود چهره‌اى مذهبى - انقلابى و اقتصاددانى آگاه ارائه كرد. امام خمينى در مراسم حكم تنفيذ رياست جمهورى وى فرمودند: «من يك كلمه به آقاى بنى صدر تذكر مى‌دهم كه آن يك كلمه، تذكر براى همه است: حب الدنيا رأس كل خطیئة»... https://eitaa.com/istadegi
سلام خدمت همراهان عزیز کانال🌿 به رسم همیشگی و به نشان ادب، امشب هم به احترام مرحوم آیت‌الله صافی گلپایگانی رمان نداریم. ان‌شاءالله این مرجع بصیر و عالیقدر، همه ما رو در روز محشر شفاعت کنند؛ و حالا که قراره در خاک مقدس کربلا به خاک سپرده بشن، در جوار سیدالشهدا علیه‌السلام دعاگوی ما باشند... فاتحه و صلواتی به روح ایشون هدیه کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بله، اسم مستعار هست.
سلام اتفاقا این پیام برای یک دختر ده ساله از اقوام ما هم اومد و از بنده پرسید چکار کنم، و بهش گفتم توجه نکنه. هیچ اتفاقی هم برای خانواده‌ش نیفتاد🙂 باور کنید این‌ها فقط خرافات هست برای سرگرمی مردم... و باور کنید هیچ اتفاقی خارج از اراده خدا نمی‌افته و هیچ‌کس جز خدا قدرتی نداره... پس اصلا به این چیزها توجه نکنید که هیچ‌جوره با منطق و عقل جور در نمیاد.
سلام حقیقتاً نظر من مهم نیست؛ مهم نظر مراجع تقلید هست. باید ببینید نظر مرجع‌تون درباره موسیقی چیه؟(بعضی مراجع کلا حرام می‌دونند) مراجعی که موسیقی رو به دو دسته حلال و حرام تقسیم کردند، برای تشخیص موسیقی حلال و حرام، معیارهایی به ما دادند و باید خودمون طبق این معیارها بفهمیم این موسیقی اشکال داره یا نه. عکسی که به همراه پیام شما ارسال کردم، صفحه‌ای از کتاب «من، زندگی، موسیقی» آقای محمد داستانپور هست که درباره معیارهای موسیقی حرام توضیح داده. اگر کافی نبود، می‌تونید این کتاب رو کامل مطالعه کنید. کتاب جامع و دقیقی هست.
سلام همون‌طور که قبلا اشاره شد، ما در زمان‌های عزای اهل بیت علیهم السلام و وقتی که عالم بزرگواری از دنیا رفته باشه، رمان نمی‌ذاریم تا اینطوری ادب و احترام‌مون رو به این عزیزان نشون بدیم. و البته در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام هم بجای ۲قسمت، ۴ قسمت میذاریم.
5_6285116482242217530.mp3
1.26M
چند خطی برای یک سرود...🥀🇮🇷 از بچگی این سرود را که می‌شنیدم، احساس عجیبی پیدا می‌کردم. ترکیبی از دلهره و افتخار؛ شاید کمی دلسوزی و غم. نمی‌دانم؛ یک احساس غیرقابل توصیف. شاید بخاطر این که با شنیدنش، یاد یکی از اقوام شهیدمان می‌افتادم. چون وقتی اولین بار شناختمش(پنج، شش ساله بودم)، این سرود را شنیدم. شهیدی که می‌گویم، در عملیات بیت‌المقدس شهید شده بود. وقتی این سرود را می‌شنوم، یاد پدر می‌افتم که می‌گفت خمپاره، سر آن شهید را پرانده و بقیه بدنش هم... من آن روزها اصلا نمی‌دانستم خمپاره دقیقاً چیست و چکار می‌کند؛ فقط این را فهمیدم که: "سر را می‌پرانَد." و این برای یک کودک، مفهوم سنگینی بود که مدت‌ها با آن کلنجار رفتم تا هضمش کنم. وقتی این سرود را می‌شنوم، یاد عکس سر آن شهید می‌افتم که تنها بازمانده همه بدنش بود و آن را لای پنبه پیچیده بودند و داخل یک پلاستیک بزرگ، فرستاده بودند برای مادرش. یک عکس که در آن، پدر شهید کنار پلاستیک را آورده بود پایین تا سر از میان پنبه‌ها معلوم باشد و تنها چیزی که پیدا بود، چشمان بسته و محزون شهید بود. این شهید در همه عکس‌ها یک چهره محزون عجیبی دارد... شاید حالت صورتش اینجور بود؛ اما یک حزن مظلومانه در تمام عکس‌هایش هست؛ حتی در عکس‌هایی که در آن‌ها می‌خندد. من این سرود را که که می‌شنوم، پر می‌شوم از یک حس عجیب؛ از چشمان محزون شهید و سرش میان پنبه‌ها. پر از تصور خمپاره‌ای که سر را می‌پراند... ولی باز هم این سرود را دوست دارم؛ بخاطر همین حس عجیبش. بخاطر شهید مهدی عباسی... https://eitaa.com/istadegi