🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_19 🍀
...همه ما دیده بودیم تصمیمی را میگرفت روی آن پافشاری میکرد و به نتیجه هم میرسید. اینها روحیاتی بود که در خود #حاجاحمد بود. میایستاد تا کار انجام شود. بچهها هم به او اعتقاد داشتند. تصمیماتش هم با تدبیر بود. اگر غیر از این بود بهعنوان یک فرمانده تیپ، ۴۰۰_۵۰۰ متر را چهاردستوپا نمیآمد تا وضعیت را شناسایی کند. حتما تدبیری پشت آن بودهاست. اصلا #حاجاحمد اهل این نبود که چیزی را صرفاً به این دلیل که فرمانده است بگوید، بلکه او منطقه را شناسایی کرده و از نزدیک دیده و بعد تصمیم میگیرد و با قاطعیت پشت آن میایستد و میگوید انجام دهید.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_20 🍀
_خاطرهای از این قاطعیت دارید؟
ما قبل از جنگ به دفتر فرماندهی سپاه رفته بودیم. آن موقع آقای #مرتضی_رضایی فرمانده سپاه بود. #آقای_رضایی پروندهای را به #حاجاحمد داد و گفت: #حاجاحمد این را مطالعه کن.
#حاجاحمد خواند و دید گزارشی است از یکی از پاسگاههای #مریوان. ماجرا از این قرار بود که #حاجاحمد به یکی از پاسگاههای #ارتش زده سرکشی میکند. متوجه میشود سربازها و فرمانده آنها در حالت چرت زدن هستند. حاجی هم با مشت فرمانده را زده و روی زمین خوابانده بود. به او گفته بود شما اینجا ایستادید که حافظ خاک و ناموس مردم باشید اما همینطوری خوابیدید؟!
این ماجرا را برای فرماندهی سپاه گزارش کرده بودند. که چرا حاجی اینطوری برخورد کرده!؟
#حاجاحمد هم خیلی محکم گفت: بله من آن افسر را زدم. اگر بازهم از این اتفاقات بیفتد من این کار را انجام میدهم. آنجا پاسگاهی است که باید بایستند و محافظت کنند. اگر قرار بود بخوابند که میگفتند اصلا پاسگاه نیازی نیست. این آقا آنجا خوابیده بود و نیروهایش هم خواب بودند. من چه باید میکردم؟!
#حاجاحمد به کسی باج نمیداد. اینطور نبود که بخواهد مراقب باشد جوری صحبت کند تا به کسی برنخورد. در وجود او ترس نبود اما ترس خدایی در دلش وجود داشت.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
#حدیث_مهدوی
🌼 پيامبر اکرم (ص) :
قیامت برپا نمیشود ، تا مردی از اهل بيت من به پادشاهی برسد و قسطنطنيه و کوه های ديلم را فتح کند . اگر از عمر جهان جز يک روز باقی نباشد ، خداوند آن را به قدری طولانی کند که آنها را فتح نمايد .
(البیان / گنجی شافعی / ص۱۴۳)
🆔 @javid_neshan
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_21 🍀
_خاطرهای ملموستر از نترس بودن او دارید؟
ما به #سوریه رفته بودیم. در #ارتفاعات_جولان #اسرائیلیها روبهرویمان بودند. بهطوریکه آنها را میدیدیم. آن منطقه خط مقدم بود اما خیلی باصفا بود. طرف نیروهای سوری چادر و مبل و... وجود داشت. آن موقع آتشبس بود. اما خب #اسرائیلیهایی که آن طرف بهراحتی دیده میشدند به هر صورت دشمن بودند.
#حاجاحمد به اون رابطه سوری که همراه ما بود گفت: آنها که هستند؟ (اشاره بهطرف نیروهای #اسرائیل)
راحت هم میشد نفرها و تانکهای تانکهایشان را شمرد.
رابط سوری گفت: عدو (دشمن) هستند.
#حاجاحمد تا این کلمه را شنید گفت: اینها دشمن هستند؟ اینها آدمهای نامردی هستند.
پشت دوشکا پرید که آنها را بزند رابطه سوری با التماس و لهجه عربی میگفت: نه نه الان آتشبس و اگر شما این کار را انجام بدهید آنها پدرمان را درمیآورند. و واقعاً اگر بخاطر آنها نبود حاجی طرف #اسرائیلیها شلیک میکرد. حتی یادم هست حاجی یک روز نیروها را برای زیارت به #زینبیه آورد. #حاجاحمد آنجا یک سخنرانی جانانهای انجام داد به طوری که اگر در آن لحظه به بچهها میگفتند قله دماوند را جابجا کنید حتما جابهجا میکردند. حاجی توضیح میداد که در این مکان اسرای کربلا را به اسارت آوردند و بر سر آنها چه کردهاند و چه کردند. مردم هم دور ما حلقهزده و ما هم دور #حاجاحمد حلقهزده بودیم. او سخنرانی میکرد و اشاره میکرد که سر امام حسین(علیهاسلام) را اینجا آوردند. بچهها زار زار گریه میکردند.
#حاجاحمد میگفت: ما میخواهیم #اسرائیلیها را اسیر بگیریم غل و زنجیر به پایشان ببندیم و در بازار #دمشق راه ببریم تا تمام دنیا بداند که ما در مقابل اینها میایستیم.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
°•○💠°•○💠°•○
ڪاش هواے مــــــا را هم داشٺہ باشے در لحظہهاے طوفانے اېن دنېا...
#حاجاحمد❤
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
تقدیر حقیقیِ جهان ،
در ڪف مردانی است
ڪہ پـروای نام ندارنـد . . .
🌹شهید سید مرتضی آوینی🌹
#ماسک_بزنیم 😷
🆔 @javid_neshan
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_22 🍀
...صحنه عجیبی بود. #حاجاحمد یک ساعتی سخنرانی کرد. مردم هم نگاه میکردند که این شخص کیست که با این ابهت صحبت میکند!؟ دورتادورش را هم آدم گرفته و نعره میزد. این چه میگوید!؟ اینها چرا چنین میکنند!؟
شبی که به #سوریه رفتیم در هواپیما قبل از پیاده شدن بچهها، حاجی سخنرانی کرد. همان موقع هم بچهها را به زیارت حضرت زینب(سلام الله علیها) فرستاد. بچهها هم تشنه زیارت بودند. حاجی هم که اجازه داده بود. بچهها پایین آمدند. مسئولین کشور #سوریه نمیخواستند چنین اتفاقی بیفتد. #حاجاحمد هم همراه بچهها آمد. آن منطقه شیعه نشین بود و انگار جلوی خانهها سراسر دیوار کشیده بودند. #سوریها از پیاده شدن بچهها از ماشین جلوگیری میکردند و تا خود زینبیه اسکورت میکردند تا بچهها منظم بروند و برگردند. چند کیلومتر مانده به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بچهها از ماشین ریختند پایین و رفتند به سمت حرم. حالا ساعت ۱ الی ۱۲ شب بود. بچهها شروع کردند به شعار دادن که: یاایهاالمسلمون، اتحدوا اتحدوا. الموت للاسرائیل الموت للامریکا. صدای بچهها در شهر پیچید. مردم هم از خانههایشان بیرون آمدند و دیدند اینهمه آدم با لباس نظامی در خیابان هستند. متوجه شدند که ما ایرانی هستیم. آنها هم خوشحال شده و به ما پیوستند. کسی نمیتوانست جلوی بچهها را بگیرد. شعار میدادند و حرکت میکردند. #حاجاحمد به بچهها روحیه میداد. تا صبح در زینبیه ماندیم. #ارتش_سوریه سعی میکرد مردم قاطی ما نشوند بهطوریکه حرم را قرق کردند. اما بچهها رعایت نمیکردند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
#حدیث_مهدوی
🌼 پيامبر اکرم (ص) :
روزها سپری نمیشود و روزگار به پایان نمیرسد ، تا مردی از اهل بیت من و هم نام با من ، فرمانروای عرب شود .
(مسند احمد حنبل / ج۳ / ص۳۷۶)
#ماسک_بزنيم 😷
🆔 @javid_neshan
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_23 🍀
_آخرین باری که #حاجاحمد را دیدید کی بود؟
ما جلسهای در #بعلبک_لبنان داشتیم که فکر کنم آخرین دیدارمان بود. سرهنگ #عقیدمحمد معاون وزیر دفاع #سوریه به چند افسر بلندپایه سوری با ما به #بعلبک آمدند. ما بههمراه آنها از #سوریه به طرف #لبنان راه افتادیم در راه نزدیک اذان ظهر به روستایی رسیدیم. آنها با یک ماشین و ما هم با ماشین دیگری بودیم. در ماشین #حاجاحمد، #رضادستواره، #رضاچراغی، #حاجهمت و من بودیم. در آن روستا نماز خواندیم. نظامیان سوری هم با ما آمده بودند خیلی عصبانی از ماشینها پیاده شدند و دست به کمر قدم زدند تا ما نماز را خواندیم. #حاجاحمد جلو ایستاد و ما هم به او اقتدا کردیم. در طول مسیر ماشین ما بنزین تمام کرد و به پمپبنزین رفتیم. #حاجاحمد هم سراغ ماشین اینها را میگرفت. تا آنها آمدند چند دقیقه طول کشید. یکدفعه دیدیم یک گروهبان که همراه آنها بود به شیشهی ماشین میزند. چند تا ساندویچ گرفته بود.
حاجی از این حرکت خیلی شاکی شد و گفت: ما برای شناسایی اینجا آمدیم آنوقت شما ساندویچ میخرید؟!
در آن جلسه اینها روی نقشه مسیری نشان دادند و گفتند اینجا مسیری است که نزدیکترین راه به #دمشق است. اگر #اسرائیلیها بمباران کردند و خواستید فرار کنید از این راه فرار کنید. #حاجاحمد دومرتبه شاکی شد. آنها مدام سوتی میدادند.
#حاجاحمد میگفت: ما آمدیم بجنگیم شما راه فرار نشان میدهید؟! همین کارها را کردید که #اسرائیلیها پررو شدهاند...
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
💌#خاطره
فرماندهی حاج احمد با ۲ عصا زیر بغل
حین عملیات بیتالمقدس هنگام عبور از یکی از خطها و سرکشی به بچهها، یکی از نیروها آرپیجی شلیک کرد و آتش عقبه شلیک آرپیجی ، صورت من را در برگرفت. ۱۴ کیلومتر پیادهروی ، بیخوابی شدید و عدم تغذیه از جمله عواملی شد که من را از تحرک بازداشت و روانه بیمارستان صحرائیام کرد . در آن زمان خودم را ضعیفتر از همه میدیدم ، چرا که حاج احمد متوسلیان در مرحله دوم عملیات پایش مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود، اما شجاعانه در حالیکه دو عصا زیر بغل داشت در عملیات حضور فعال داشت. با دیدن این همه عظمت به حال خودم غبطه میخوردم ، تحمل این سختی برای بچهها شیرینی خاصی داشت .
راوی : سردار کوثری
#جاوید_نشان
#الی_بیت_المقدس
#ماسک_بزنیم 😷
🆔 @javid_neshan
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با حاج احمد متوسلیان
بعد از عملیات الی بیت المقدس ، آزادسازی خرمشهر
#سوم_خرداد
#خرمشهر
#جاوید_نشان
#ماسک_بزنیم 😷
🆔 @javid_neshan