من چه در پای تو ریزم که #خورای تو بود
سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
ذرهای در همه اجزای من مسکین نیست
که نه آن ذره معلق به هوای تو بود
تا تو را جای شد ای سرو روان در #دل من
هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود
به وفای تو که گر خشت زنند از #گل من
همچنان در #دل من مهر و وفای تو بود
غایت آنست که ما در سر کار تو رویم
مرگ ما باک نباشد چو بقای تو بود
من پروانه صفت پیش تو ای #شمع چگل
گر بسوزم گنه من نه خطای تو بود
عجبست آن که تو را دید و حدیث تو شنید
که همه عمر نه مشتاق لقای تو بود
خوش بود #ناله #دلسوختگان از سر درد
خاصه دردی که به امید دوای تو بود
ملک دنیا همه با همت #سعدی هیچست
پادشاهیش همین بس که گدای تو بود
#من_چه_در_پای_تو_ریزم_که_خورای_تو_بود #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/465
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
#چه_گنه_کرد_دلم_کز_تو_چنین_دور_افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
#حاصلم_از_غم_عشق_تو_نه_جز_خون_جگر
من بیچاره به #عشق تو کجا افتادم؟
پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم
تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟
#چند_نالم_ز_عراقی؟_چه_کند_بیچاره؟
که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1077
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من چرا #دل به تو دادم که #دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از #دل بروند
تو چنان در #دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی #خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از #عشق نکو باشد و بی #خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم #خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به #شیرینی و چربی بخورند
#سعدیا چرب زبانی کن و #شیرین سخنی
#من_چرا_دل_به_تو_دادم_که_دلم_میشکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/80
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ترکِ #عشقِ شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
#باغِ_بهشت_و_سایهٔ_طوبی_و_قصر_و_حور
با خاکِ کوی دوست برابر نمیکنم
تلقین و درسِ اهل نظر یک اشارت است
گفتم کِنایتی و مکرر نمیکنم
هرگز نمیشود ز سرِ خود خبر مرا
تا در میانِ میکده سر بَر نمیکنم
ناصِح به طَعن گفت که رو ترکِ #عشق کن
محتاجِ جنگ نیست برادر، نمیکنم
#این_تقویام_تمام،_که_با_شاهدانِ_شهر
ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمیکنم
حافظ جنابِ پیرِ مُغان جایِ دولت است
من تَرکِ خاک بوسیِ این در نمیکنم
#اشعار_عاشقانه_حافظ #غزلیات_و_اشعار_حافظ #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_حافظ
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/869
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
#من_بنده_آن_دمم_که_ساقی_گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
#اشعار_خیام_در_مورد_خدا_صوتی #اشعار_خیام
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1674
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم
#سجاده_و_تسبیح_به_یک_سوی_فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم
کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک #دل و دین بهر چنین کار گرفتم
#شمعم_رخ_یار_است_و_شرابم_لب_دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم
چشم خوش ساقی #دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم
پیوسته چینین می زده و مست و خرابم
تا عادت چشم خوش خونخوار گرفتم
#شیرین_لب_ساقی_چو_می_و_نقل_فرو_ریخت
بس کام کز آن لعل شکربار گرفتم
چون مست شدم خواستم از پای درآمد
حالی سر زلف بت عیار گرفتم
آویختم اندر سر آن زلف پریشان
این شیفتگی بین که دم مار گرفتم
گفتی: کم سودای سر زلف بتان گیر،
چندین چه نصیحت کنی؟ انگار گرفتم
با توبه و تقوی تو ره خلد برین گیر
من با می و معشوقه ره نار گرفتم
در نار چو رنگ رخ #دلدار بدیدم
آتش همه باغ و گل و گلزار گرفتم
المنة لله که میان گل و گلزار
دلدار در آغوش دگربار گرفتم
بگرفت به دندان فلک انگشت تعجب
چون من به دو انگشت لب یار گرفتم
دور از لب و دندان #عراقی لب #دلدار
هم باز به دست خوش #دلدار گرفتم
#اشعار_عاشقانه_عراقی #غزلیات_و_اشعار_عراقی #گلچین_بهترین_اشعار_و_غزل_عاشقانه_عراقی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/1078
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من بدین #خوبی و #زیبایی ندیدم روی را
وین #دلاویزی و #دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگین #دل سیمین بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
ای موافق صورت و معنی که تا چشم من است
از تو #زیباتر ندیدم روی و #خوشتر #خوی را
گر به سر میگردم از بیچارگی عیبم مکن
چون تو چوگان میزنی جرمی نباشد گوی را
هر که را وقتی دمی بودست و دردی سوختهست
دوست دارد #ناله مستان و هایاهوی را
ما ملامت را به جان جوییم در بازار #عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را
بوستان را هیچ دیگر در نمیباید به حسن
بلکه سروی چون تو میباید کنار جوی را
ای #گل #خوشبوی اگر صد قرن باز آید #بهار
مثل من دیگر نبینی #بلبل #خوشگوی را
#سعدیا گر بوسه بر دستش نمییاری نهاد
چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را
#من_بدین_خوبی_و_زیبایی_ندیدم_روی_را #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/510
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از #خود نپسندم
که تو هرگز #گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر آن وقت که شادی #خور و غمخوار تو باشم
گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت
مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد
گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبله #خوبان
چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم
من چه شایسته آنم که تو را #خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم
نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
خاک بادا تن #سعدی اگرش تو نپسندی
که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
#من_بیمایه_که_باشم_که_خریدار_تو_باشم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/507
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم #دل خاص و عام بردی
من نیز #دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
انگشت نمای خلق بودم
و انگشت به هیچ برنسودم
عیب دگران نگویم این بار
کاندر حق #خویشتن شنودم
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم
از چشم عنایتم مینداز
کاول به تو چشم برگشودم
گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنیست دیر و زودم
امروز چنانم از محبت
کآتش به فلک رسید و دودم
وان روز که سر برآرم از خاک
مشتاق تو همچنان که بودم
#من_با_تو_نه_مرد_پنجه_بودم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/335
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
مگر ببینمت از دور و گام برگیرم
من این خیال نبندم که دانهای به مراد
میان این همه تشویش دام برگیرم
ستادهام به #غلامی گرم قبول کنی
و گر نخواهی کفش #غلام برگیرم
مرا ز دست تو گر منصفی و گر ظالم
گریز نیست که #دل #زین مقام برگیرم
ز فکرهای پریشان و بارهای فراق
که بر #دل است ندانم کدام برگیرم
گرم هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من آن نیم که ره انتقام برگیرم
گرم جواز نباشد به بارگاه قبول
و گر مجال نباشد که کام برگیرم
از این قدر نگریزم که بوسی از دهنت
اگر حلال نباشد حرام برگیرم
#من_این_طمع_نکنم_کز_تو_کام_برگیرم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/315
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند #عشق نه بس بود زلف مفتولت
که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول
من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد
به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول
ملامتت نکنم گر چه بیوفا یاری
هزار جان عزیزت فدای طبع ملول
مرا گناه #خود است ار ملامت تو برم
که #عشق بار گران بود و من ظلوم جهول
گر آن چه بر سر من میرود ز دست فراق
علی التمام فروخوانم الحدیث یطول
ز دست گریه کتابت نمیتوانم کرد
که مینویسم و در حال میشود مغسول
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدایی بهلول
طریق #عشق به گفتن نمیتوان آموخت
مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول
اسیر بند غمت را به لطف #خویش بخوان
که گر به قهر برانی کجا شود مغلول
نه زور بازوی #سعدی که دست قوت شیر
سپر بیفکند از تیغ غمزه مسلول
#من_ایستادهام_اینک_به_خدمتت_مشغول #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/365
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اندر #خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و #عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که #دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات #سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
#من_اندر_خود_نمییابم_که_روی_از_دوست_برتابم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/350
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈