eitaa logo
الهام انیمیشن
89 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گر درون سوخته‌ای با تو برآرد چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی ای که انصاف سوختگان می‌ندهی خود چنین روی نبایست نمودن به کسی روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود به ز من در سر این واقعه رفتند بسی دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود که گرفتار نبودم به کمند چون سراییدن که آید بر شاخ لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی گر ز آتش به قلم در نزدی پس چرا دود به سر می‌رودش هر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/110 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض ور نه هر سنگ و گِلی، لؤلؤ و مرجان نشود اسمِ اعظم بِکُنَد کارِ خود ای ، خوش باش که به تَلبیس و حیَل، دیو مسلمان نشود عشق می‌ورزم و امّید که این فَنِّ شریف چون هنرهایِ دگر موجب حِرمان نشود سببی ساز خدایا که پشیمان نشود حُسنِ خُلقی ز خدا می‌طلبم خویِ تو را تا دگر خاطرِ ما از تو پریشان نشود ذره را تا نَبُوَد همّتِ عالی طالبِ چشمهٔ خورشیدِ درخشان نشود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1009 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم خونِ عکس برون می‌دهد از رخسارم پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم پاسبانِ حرمِ شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟ چون تو را در گذر ای نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با ؟ دوش می‌گفت که همه روی است و ریا بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/901 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه خون کنی از خاک درت نگریزیم جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟ ،_که_مگر_با_تو_دمی_بنشینیم نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟ همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم بیم آن است که در خون جگر غرق شویم بسکه بر خاک درت خون جگر می‌ریزیم تا گمشده را بر سر کویت یابیم همه شب تا به سحر خاک درت می‌بیزیم ،_با_دگریمان_مگذار با تو آمیخته‌ایم، با دگری نامیزیم راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم بو که از دست نفسی بگریزیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1045 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر جان طلبی فدای جانت سهلست جواب امتحانت سوگند به جانت ار فروشم یک موی به هر که در جهانت با آن که تو مهر کس نداری کس نیست که نیست مهربانت وین سر که تو داری ای ستمکار بس سر برود بر آستانت بس فتنه که در زمین به پا شد از روی چو ماه آسمانت من در تو رسم به جهد؟ هیهات کز باد سَبَق برد عنانت بی یاد تو نیستم زمانی تا یاد کنم دگر زمانت کوته نظران کنند و حیفست تشبیه به سرو بوستانت و ابرو که تو داری ای پری‌زاد در صید چه حاجت کمانت گویی بدن ضعیف نقشیست گرفته از میانت گر واسطهٔ سخن نبودی در وهم نیامدی دهانت از این سخن نباشد الا دهن شکرفشانت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/586 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله لیکن چه چاره با بخت گمراه ما و واعظ کمتر شناسیم یا جام باده یا قصه کوتاه من رند و عاشق در موسم آن گاه توبه استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نیفکند آیینه رویا آه از آه یا لیت شعری حتام القاه حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/797 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم اول کسی که محبت زند منم گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست گو سر قبول کن که به پایش درافکنم امکان دیده بستنم از روی دوست نیست اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم آورده‌اند صحبت که آتش است بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم من مرغ که چنانم اوفتاد در قید او که یاد نیاید نشیمنم دردیست در که گر از پیش آب چشم برگیرم آستین برود تا به دامنم گر پیرهن به در کنم از شخص بینی که جامه خیالیست یا تنم شرط است احتمال جفاهای دشمنان چون نمی‌دهد که از دوست برکنم دردی نبوده را چه تفاوت کند که من بیچاره درد می‌خورم و نعره می‌زنم بر تخت جم پدید نیاید شب دراز من دانم این حدیث که در چاه بیژنم گویند مکن از توبه کن مشکل توانم و نتوانم که نشکنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/297 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی تا بَرَم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشناخت حاشَ لِلَّه که رَوَم من ز پِیِ دگر گر مساعد شَوَدَم دایرهٔ چرخِ کبود هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر غمزهٔ شوخَش و آن طرهٔ طَرّارِ دگر راز سربستهٔ ما بین که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سرِ بازارِ دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کُنَدَم قصدِ ریش به آزارِ دگر بازگویم نه در این واقعه تنهاست غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/981 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری هر زمان صد رهت اندر سر و پا می‌نگرم تو به حال من مسکین به جفا می‌نگری من به خاک کف پایت به وفا می‌نگرم آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم سر زلفت ظلمات است و لبت آب حیات در سواد سر زلفت به خطا می‌نگرم هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز گر به چین سر زلفت به خطا می‌نگرم راه تو دراز است ولی وار می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/318 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟ باری، از بی‌خبری کاش خبر داشتمی؟ در میان آمدمی چون سر زلفت با تو از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟ کی و دیده پر از خون جگر داشتمی؟ گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟ گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی بهر بیماری گل بشکر داشتمی کردمی بر سر کویت گهرافشانی‌ها بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی گر نشدی پردهٔ روی نظرم به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/956 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری تا نکند وفای تو در من تغیری چشم نمی‌کنم به تا چه رسد به دیگری خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری بت نکند به نیکویی چون تو بدیع پیکری سرو روان ندیده‌ام جز تو به هیچ کشوری هم نشنیده‌ام که زاد از پدری و مادری گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری روی بپوشد آفتاب از نظرش به معجری حاجت گوش و گردنت نیست به زر و یا به خضاب و سرمه‌ای یا به عبیر و عنبری تاب وغا نیاورد قوت هیچ صفدری گر تو بدین مشاهدت حمله بری به لشکری بسته‌ام از جهانیان بر تنگ من دری تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری باک مدار گر به فدا رود سری هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/138 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را ز میان کازاده بکام رسیدی آسان ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1660 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈