eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
طفیل هستی آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری تو خود چه لعبتی ای شهسوار کار که در برابر چشمی و غایب از نظری هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند صبا به غالیه سایی و به جلوه گری چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری دعای گوشه نشینان بلا بگرداند چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن و از این معامله غافل مشو که حیف خوری طریق طریقی عجب خطرناک است نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری به یمن همت امید هست که باز اری اسامر لیلای لیلة القمر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/759 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم مستانه‌اش نقاب ز رخسار برکشیم کو جلوه‌ای ز ابروی او تا چو ماه نو گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم حافظ نه حد ماست چنین لاف‌ها زدن پای از خویش چرا بیشتر کشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/845 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل‌فام را کاین نیست زاهد عالی‌مقام را عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین کآنجا همیشه باد به دست است، دام را در بزم دور، یک‌دو قدح درکش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را ای شباب رفت و نچیدی ز عیش پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را ما را بر آستان تو بس حق خدمت است ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را حافظ مرید جام می است ای صبا برو وز بنده بندگی برسان جام را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/689 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طایر دولت اگر باز گذاری بِکُنَد یار بازآید و با وصل قراری بِکُنَد بخورد خونی و تدبیرِ نثاری بکند دوش گفتم بکند لعلِ لبش چارهٔ من هاتفِ غیب ندا داد که آری بکند کَس نَیارَد بَرِ او دَم زَنَد از قصهٔ ما مگرش بادِ صبا گوشْ گذاری بکند داده‌ام بازِ نظر را به تَذَرْوی پرواز بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند مردی از خویش برون آید و کاری بکند کو کریمی که ز بزمِ طربش غمزده‌ای جرعه‌ای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟ حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1052 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صید بیابان چون بخورد تیر او سر نتواند کشید پای ز زنجیر او گو به سنانم بدوز یا به خدنگم بزن گر به شکار آمده‌ست دولت نخجیر او گفتم از آسیب روی به عالم نهم عرصه عالم گرفت حسن جهان گیر او با همه تدبیر ما سپر انداختیم روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او چاره مغلوب نیست جز سپر انداختن چون نتواند که سر در کشد از تیر او کشته معشوق را درد نباشد که خلق زنده به جانند و ما زنده به تأثیر او او به فغان آمده‌ست همه تعجیل ما ای عجب و ما به جان همه تأخیر او در همه گیتی نگاه کردم و باز آمدم صورت کس نیست پیش تصاویر او زبان این همه شور از کجا شاهد ما آیتیست وین همه تفسیر او آتشی از سوز در داوود بود تا به فلک می‌رسد بانگ مزامیر او ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/220 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صَلاح از ما چه می‌جویی؟ که مستان را صَلا گفتیم به دورِ نرگسِ مستت سلامت را دعا گفتیم گَرَت باور بُوَد ور نه سخن این بود و ما گفتیم من از چشمِ تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن بلایی کز حبیب آید هِزارش مَرحَبا گفتیم اگر بر من نَبَخشایی پشیمانی خوری آخر به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم قَدَت گفتم که شمشاد است بس خِجلَت به بار آورد که این نسبت چرا کردیم و این بُهتان چرا گفتیم جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم تو آتش گشتی ای ولی با درنگرفت ز بدعهدیِّ گُل گویی حکایت با صبا گفتیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/850 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ خوش است وقت خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است آری آری طیبِ انفاسِ هواداران خوش است ناگشوده نقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد ناله کن بلبل، که افکاران خوش است مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست شیوهٔ رندی و خوش باشیِ عیاران خوش است کاندر این دیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/784 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا چه نسبت است به‌رندی صَلاح و تقوا را سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا ز رویِ دوست، دشمنان چه دریابد چراغِ مرده کجا شمعِ آفتاب کجا چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست کجا رویم بفرما ازین جناب کجا کجا همی‌ رَوی ای بدین شتاب کجا بشد که یاد خوشش باد روزگارِ وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا قرار و خواب ز طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1040 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبر کن ای که صبر سیرت اهل صفاست چارهٔ احتمال محبت وفاست مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ور چه براند هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بخاست طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست غفلت از ایام پیش محقق خطاست اول است خیز کآخر دنیا فناست صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست درد دوستان گر تو پسندی رواست هر چه مراد غایت مقصود ماست بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست گر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشم راست از در مران کاین نه طریق وفاست در همه شهری غریب در همه ملکی گداست با همه جرمم امید با همه رجاست گر درم ما مس است لطف کیمیاست اگر عاشقی میل وصالت چراست هر که دوست جست مصلحت نخواست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/222 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام یک منی می تا خلاص بخشدم از مایی و منی خون پیاله خور که حلال است خون او در کار باش که کاریست کردنی ساقی به دست باش که غم در کمین ماست مطرب نگاه دار همین ره که می‌زنی می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/730 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبحدم مرغِ چمن با نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل ای بسا دُر که به نوکِ مژه‌ات باید سُفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر که خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت در ارم دوش چو از لطف هوا زلفِ سنبل به نسیمِ سحری می‌آشفت ،_جامِ_جهان_بینت_کو گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت سخنِ نه آن است که آید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت اشکِ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوزِ غمِ نیارَست نهفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/676 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن ما را ز جام باده خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از ما کوزه‌ها کند زنهار کاسه سر ما پرشراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم با ما به جام باده صافی خطاب کن برخیز و عزم جزم به کار صواب کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/822 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار می‌آید که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید که آواز خوش بلبل ز هر سو زار می‌آید مگر از زلف صبا بویی به باغ آورد که از باغ و گل و گلزار بوی یار می‌آید که از گلزار در چشمم رخ می‌آید گر آید در نظر کس را به جز رخسار او رویی مرا باری نظر دایم بر آن رخسار می‌آید مرا از هرچه در عالم به چشم اندر نیامد هیچ مگر آبی که در چشمم دمی صد بار می‌آید از آنروز آب در چشمم مگر بسیار می‌آید جهان آب است و من در وی یار می‌بینم ازینجا خواب در چشمم مگر بسیار می‌آید عراقی در چنین خوابی همی بیند چنان رویی از آن در خاطرش هر دم هزاران کار می‌آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1133 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار می‌آید بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان که از گلزار و گل امروز بوی یار می‌آید ،_من_از_غم_زار_می‌گریم که از گلشن مرا یاد از رخ می‌آید ز بستان هیچ در چشمم نمی‌آید، مگر آبی که در چشمم ز یاد او دمی صدبار می‌آید اگر گلزار می‌آید کسی را خوش، مرا باری نسیم کوی او خوشتر ز صد گلزار می‌آید ؟_کاندر_دست_امیدم ز گلزار وصال یار زخم خار می‌آید عراقی خسته هردم ز سویی می‌خورد زخمی همه زخم بلا گویی برین افگار می‌آید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1134 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ می‌آورد دل شوریدهٔ ما را به بو، در کار می‌آورد که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار می‌آورد فروغِ ماه می‌دیدم ز بامِ قصر او روشن که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار می‌آورد ز بیمِ غارتِ پُرخون رها کردم ولی می‌ریخت خون و رَه بِدان هنجار می‌آورد به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بی‌گَه کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ می‌آورد اگر تسبیح می‌فرمود، اگر زُنّار می‌آورد عَفَاالله چینِ ابرویَش اگر چه ناتوانم کرد به هم پیامی بر سرِ بیمار می‌آورد عجب می‌داشتم دیشب ز جام و پیمانه ولی مَنعَش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1099 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشقِ بی‌دل خبر دریغ مدار نسیمِ وصل ز مرغِ سحر دریغ مدار حریفِ تو بودم چو ماهِ نو بودی کنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهلِ معرفت این مختصر دریغ مدار کنون که چشمهٔ قند است لعلِ نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شِکَر دریغ مدار از او وظیفه و زادِ سفر دریغ مدار چو ذکرِ خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهایِ سخن سیم و زر دریغ مدار غبارِ غم بِرَوَد خوش شود تو آبِ دیده از این رهگذر دریغ مدار ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/987 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری به یادگار بمانی که بوی او داری توان به دست تو دادن گرش نکو داری در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت جز این قدر که رقیبان تندخو داری نوای بلبلت ای کجا پسند افتد که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد خود از کدام خم است این که در سبو داری که گر بدو رسی از شرم سر فروداری دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن تو را رسد که غلامان ماه رو داری قبای حسن فروشی تو را برازد و بس که همچو همه آیین رنگ و بو داری ز کنج صومعه مجوی گوهر قدم برون نه اگر میل جست و جو داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/766 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا به تهنیتِ پیرِ می فروش آمد که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار که غنچه غرقِ عرق گشت و به جوش آمد به گوشِ هوش نیوش از من و به کوش که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ز فکرِ تفرقه بازآی تا شوی مجموع به حکمِ آن که چو شد اهرمن سروش آمد چه گوش کرد؟ که با ده زبان خموش آمد چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ انس؟ سرِ پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد ز خانقاه به میخانه می‌رود مگر ز مستیِ زهدِ ریا به هوش آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1067 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را تَفَقُّدی نکند طوطی شکرخا را غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای ؟ که پرسشی نکنی عَندَلیب را به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سَهی‌ قدانِ سیَه‌ چشمِ ماه‌ سیما را به یاد دار مُحِبّان بادپیما را جز این قَدَر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مِهر و وفا نیست روی زیبا را در آسمان نه عجب گر به گفتهٔ سرود زُهره به رقص آورد مسیحا را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/818 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست بیار نَفحِه‌ای از گیسوی مُعَنبَر دوست اگر به سویِ من آری پیامی از برِ دوست و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار برایِ دیده بیاور غباری از درِ دوست منِ گدا و تمنایِ وصلِ او هیهات مگر به خواب ببینم خیالِ منظرِ دوست دل صِنوبَریَم همچو بید لرزان است ز حسرتِ قد و بالای چون صنوبرِ دوست به عالمی نفروشیم مویی از سرِ دوست چه باشد ار شود از بندِ غم آزاد چو هست مسکین غلام و چاکر دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/698 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شورش سحر باشد خفته از بی‌خبر باشد تیرباران را دل شوریدگان سپر باشد عاشقان کشتگان معشوقند هر که زنده‌ست در خطر باشد همه عالم جمال طلعت اوست تا که را چشم این نظر باشد کس ندانم که بدو ندهد مگر آن کس که بی بصر باشد آدمی را که خارکی در پای نرود طرفه جانور باشد گو ترش روی باش و تلخ سخن زهر لبان شکر باشد عاقلان از بلا بپرهیزند مذهب عاشقان دگر باشد پای رفتن نماند را مرغ عاشق بریده پر باشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/540 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صاحب نظر نباشد در بند نیک خاصان خبر ندارند از گفت و گوی عامی ای نقطه سیاهی بالای خط سبزش خوش دانه‌ای ولیکن بس بر کنار دامی حور از بهشت بیرون تو از کجایی مه بر زمین نباشد تو ماه رخ کدامی دیگر کسش نبیند در بوستان خرامان گر سرو بوستانت بیند که می‌خرامی بدر تمام روزی در آفتاب رویت گر بنگرد بیارد اقرار طوطی شکر شکستن دیگر روا ندارد گر پسته‌ات ببیند وقتی که در کلامی در حسن بی‌نظیری در لطف بی نهایت در مهر بی ثباتی در عهد بی دوامی لایقتر از امیری در خدمتت اسیری خوشتر ز پادشاهی در حضرتت ترک عمل بگفتم ایمن شدم ز عزلت بی چیز را نباشد اندیشه از حرامی فردا به داغ دوزخ بسوزد کامروز آتش از وی نبرد خامی هر لحظه سر به جایی بر می‌کند خیالم تا چه بر من آید منقطع لگامی چو ترک هستی گفتی ز خلق رستی از سنگ غم نباشد بعد از شکسته جامی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/87 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شوری ز برخاست برخاست غریوی از چپ و راست ؟ کز هر طرفی هزار غوغاست تا جام لبش کدام می داد؟ کز جرعه‌اش هر که هست شیداست ،_قدحی،_که_مست_عشقم و آن باده هنوز در سر ماست آن نعرهٔ شور هم‌چنان هست وآن شیفتگی هنوز برجاست کارم، که چو زلف توست در هم بی‌قامت تو نمی‌شود راست کز جام، غرض می مصفاست آیینهٔ روی توست جانم عکس رخ تو درو هویداست گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه رنگ رخش از پی چه زیباست ؟ ور سرو نه قامت تو دیده است او را کشش از چه سوی بالاست؟ باغی است جهان، ز عکس رویت خرم آن که در تماشاست در باغ همه رخ تو بیند از هر ورق گل، آن که بیناست از عکس رخت گلزار و بهار و باغ و صحراست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1084 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شود میسر و گویی که در جهان بینم؟ که باز با تو دمی شادمانه بنشینم؟ ؟ به چشم جان رخ راحت فزای تو بینم؟ اگر چه در خور تو نیستم، قبولم کن اگر بدم و اگر نیک، چون کنم؟ اینم ،_که_سخت_مشتاقم به حال من نظری کن که، سخت مسکینم ز بود من اثری در جهان نبودی، گر امید وصل ندادی همیشه تسکینم بدان خوشم که مرا جان به لب رسید، آری ازان سبب دو لب توست جان شیرینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1058 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شوخی مکن ای یار که نظرانند بیگانه و از پس و پیشت نگرانند کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند اهل نظرانند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دگر بی بصرانند هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا بعد از غم رویت غم بیهوده ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش کانها که بمردند کوزه گرانند چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟ افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند تا رای کجا داری و پروای که داری؟ کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند به جفا ترک محبت نتوان گفت بر در بنشینم اگر از خانه برانند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/479 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈