مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدوسی_شش 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستانهای_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_صدوسی_هفت 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت۱۳۶ 🖍️ ⚔ #جنگ_تبوک ⚔ #بخش_چهارم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل
🌴🌴🌴🌴🌴
🌹 #داستانهای_قرانی 🌹
📚 #قسمت ۱۳۷📚
🌷#داستان #مباهله 🌷
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
🖍️بین #مکه و #مدینه شهری بود که نجران نامیده می شد.
اهالی شهر در آغاز بت پرست بودند و سپس به کیش یهود در آمدند و پس از مدتی، به ارشاد یکی از مسیحیان، دین #مسیح را پذیرفتند.
📝 #ذونواس (پادشاه حمیر) که #یهودی بود و میل داشت یهودیت را در همه جا آئین رسمی اعلام کند، به نجران حمله کرد و گروهی از مسیحیین آن را در شعله های سوزان آتش سوزانید.(43)
با اینکه بسیاری از مسیحیان نابود شدند، ولی پس از زوال قدرت ذونواس، مجدداً مذهب مسیح رواج یافت و مردم به نصرانیت روآوردند.
در نجران معبدی وجود داشت که در مقابل کعبه معظمه ساخته شده بود و جمعی از بزرگان و راهبان، در آن معبد به عبادت اشتغال داشتند.
📝مهمترین شخصیت های نجران سه نفر به نامهای: عاقب (عبدالمسیح) و ایهم (معروف به سید) و ابوحارثة بن علقمه که اولی فرماندار و حاکم نجران و دومی از محترمین و خدمت گذاران جامعه و سومی رهبر روحانی و اسقف نجران بشمار می آمد.
رسول محترم اسلام(ص) به منظور دعوت نجرانیان به اسلام، نامه ای به اسقف آن شهر نوشت و مضمون نامه این بود:
#بسم_الله الرحمن الرحیم.
نامه ای است از محمد فرستاده خدا بسوی اسقف نجران. اگر اسلام را بپذیرید و در برابر سخن حق تسلیم باشید، من حمد خدا که معبود ابراهیم و اسحق و یعقوب است، بسوی شما می فرستم و پس از آن، شما را از ذلت پرستش مخلوق، به عزت پرستش خداوند دعوت می کنم و از ولایت و حکومت بندگان بسوی ولایت پروردگار جهان می خوانم. در صورتی که از پذیرفتن اسلام امتناع دارید، باید بر طبق مقررات، جزیه بپردازید و اگر از آن هم خودداری کنید. به شما اعلان جنگ می دهم. والسلام.
📝نامه توسط چهار نفر از اصحاب رسول خدا(ص) به #نجران فرستاده شد و وقتی اسقف، نامه را دریافت کرد و از مضمون آن مطلع شد، سخت مضطرب و نگران گردید و ترسی عظیم در دل او راه یافت. آنگاه برای بدست آوردن راه حل، چند تن از رجال و بزرگان را احضار کرد و مطلب را به آنان اطلاع داد و نظرشان را جویا شد.
شرجیل که از مردان نامی نجران و به همین منظور احضار شده بود، اظهار داشت: تو خود می دانی که خداوند به ابراهیم خلیل وعده فرموده که از ذریه فرزندش اسماعیل، پیامبری برانگیزد. ولی در این مورد من صلاحیت اظهار نظر ندارم. اگر از کارهای اجتماعی و سیاسی بود، می توانستم نظر خود را بگویم.
نفر دوم از احضار شدگان، مردی از بزرگان حمیر، به نام عبدالله بن شرحبیل بود. او نیز خود را شایسته اظهار نظر در این امر نبودت و رسالت ندید و گفت: من در مورد کارهای دنیوی و امور اجتماعی می توانم به شما کمک فکری کنم. ولی در این مسائل تخصصی ندارم.
جبار بن فیض، سومین شخصیتی بود که برای مشورت احضار شد. او هم جوابی ماند دیگران داد و خود را لایق و صالح ندید که در این گونه امور دخالت کند.
📝بدیهی است که اسقف از نظر اطلاعات دینی، نیازمند به مشورت دیگران نبود و نگرانیش فقط از این نظر بود که مبادا به واسطه مسلمان شدن نجرانیها ریاست و حکومت او، دستخوش فنا و زوال شود.
چون اسقف از مشاورین خود نتیجه ای نگرفت، صلاح در این دید که به آراء عمومی مراجعه کند و از همه مردم نظر بخواهد. عقیده اکثریت مردم بر این بود که هیئتی به مدینه اعزام شوند و درباره محمد تحقیقاتی نموده، گزارشی تهیه کنند. آنگاه تصمیم قطعی اتخاذ شود.
📝به دنبال این جریان، هیئتی مرکب از شصت نفر به سوی مدینه رهسپار شدند و در راس آنها حاکم نجران و اسقف نامبرده قرار داشتند.
در بین راه مرکب اسقف پایش لغزید و او را بر زمین زد.
برادر او که ملازم رکابش بود، سخنی جسارت آمیز به رسول محترم اسلام گفت.
اسقف با حال خشم بر برادرش لعنت فرستاد و گفت:
چرا به #محمد بد می گوئی؟
او همان #پیغمبرموعود است که ما انتظار او را داریم.
گفت: در صورتیکه چنین است، چرا او را تصدیق نمی کنی و مسلمان نمی شود؟!
گفت: مسیحیان این همه مال و ثروت و خدم حشم به ما داده اند و مایل به مسلمانی نیستند.
اگر ما پیرو اسلام شویم، تمام این مزایا را از دست خواهیم داد.
این سخن در دل برادر اسقف اثر گذاشت و بالنتیجه پس از شرفیابی خدمت رسول اکرم(ص) مسلمان شد.
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
هدایت شده از مِشْکات
🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮
🎀با ما همراھ باشید با مجموعہ اے متنوع و خواندنے با داستانہا و دانستنے هاے جذاب:
🎀دسترسے آسان به سرسلسلھ هر مطلب :
👇👇👇👇👇
🌺🌿 #قسمت_اول #تفسیر_یک_دقیقہ_اےقران :
https://eitaa.com/m_rajabi57/158
🌺🌿 #قسمت اول #داستان #بےتو_هرگز
https://eitaa.com/m_rajabi57/279
🌺🌿 #قسمت_اول #داستانہاےقرانے :
https://eitaa.com/m_rajabi57/329
🌺🌿 #قسمت_اول #مہدےشناسے :
https://eitaa.com/m_rajabi57/24
🌺🌿 #قسمت_اول #رمان زیباے #دخترشینا :
https://eitaa.com/m_rajabi57/1058
🌺🌿 #قسمت_اول #رمان زیباے #تمام_زندگےمن
https://eitaa.com/m_rajabi57/2722
🌺🌿 #قسمت_اول #ایستگاھ_ضرب_المثل:
https://eitaa.com/m_rajabi57/2763
🌿🌺#قسمت_اول #رمان
#سرزمین_زیباے_من:
https://eitaa.com/m_rajabi57/3781
🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃💖
🌸امــروز
💖از خـــدا
🌸برایت من چنین خواهم
💖دلت آرام
🌸تنت سالم
💖دعاهایت مستجاب
🌸عاقبتت بخیر
💖آفتاب عـمرت
🌸هميشــه برقرار
💖و زندگیت سرشار از
🌸عشق و آرامش
💖یکشنبه تون زیبا و در پناه خدا
https://eitaa.com/m_rajabi57
باران باش.mp3
5.37M
#تلنگری 💌
🌟 یک اسم از أسماء خدا هست که؛
اگر در درون انسان فعال شده و رشد کند ؛ بسترِ رشدِ بقیهی اسمهای خدا نیز فعال میشود!
و اگر آن اسم فعال نشود؛ بقیهی أسماء نیز، فعال نخواهند شد!
این اسم را بشناسیم و تمرینَش کنیم!
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_شهاب_مرادی
#خدا
#کلام_بزرگان
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدوسی_هفت 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستانهای_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_صدوسی_هشت 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌹 #داستانهای_قرانی 🌹
📚 #قسمت۱۳۸📚
🌷 #داستان #مباهله 🌷
#بخش_دوم
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
📝باری، هیئت #نجران در حالیکه جامه های ابریشم گرانبها پوشیده بودند و انگشترهای طلا در دست داشتند، به #مدینه وارد شدند و در مسجد به حضور #پیغمبراسلام(ص) آمدند. رسول خدا که آنان را با چنان وضعی دید، جواب سلامشان را نداد و اعتنائی به آنها نکرد.
📝نجرانیان، با آن لباس ها و وضع شاهانه آمده بودند که خود را در نظر مسلمانان بزرگ جلوه دهند.
ولی بی اعتنائی رسول اکرم(ص) موجب شد که عموم مسلمین به آنان بی اعتنائی کنند و عملاً آنها را تادیب نموده، بفهمانند که شخصیت انسان، به لباس زیبا و انگشتر طلا نیست.
سه روز، آن هیئت در مدینه سرگردان و بلاتکلیف بودند و بالاخره به راهنمائی امیرالمومنین #علی(ع) وضع خود را تغییر دادند و لباس معمولی پوشیدند و زر و زیورها را از خود دور کردند و به حضور پیغمبر آمدند.
رسول اکرم(ص) آنان را پذیرفت و به مذاکره پرداخت.
نکته ای که در این مورد نباید از نظر دور داشت آن است که، نجرانیان مراسم دینی خود را در مسجد پیغمبر انجام می دادند و با اینکه بر مسلمانان ناگوار بود، رسول اکرم(ص) اجازه داد که آنها با کمال آزادی در مسجد، اعمال دینی خود را اجرا کنند و با این روش ثابت کرد که اسلام دین حریت و آزادی است و بیگانگان نیز می توانند به مجامع مسلمین بیایند و سخنان خدا را بشنوند و بسوی حق راهنمائی شوند.
در آغاز مذاکرات، نجرانیان پرسیدند:
ما را به چه دعوت می کنی؟
فرمود: شما را دعوت می کنم بسوی خدای یگانه که شریک و همتائی ندارد و اینکه من پیغمبر و فرستاده خدایم و اینکه عیسی بنده خدا و آفریده او است.
گفتند:
اگر واقعاً #عیسی بنده خدا است و فرزند خدا نیست، پس پدر او کیست؟
رسول خدا به دستور وحی به آنها فرمود: شما درباره آدم چه عقیده ای دارید؟
آیا آدم بنده و مخلوق خدا بوده یا نه؟
گفتند: آری.
فرمود: پدر او کیست؟
مسیحیان متحیر ماندند که چه بگویند. رسول اکرم(ص) این آیه را بر آنها خواند:
*ن مثل عیسی عند الله کمثل ادم خلقه من تراب (آل عمران:59)
یعنی:
همانا مثل خلقت عیسی (بدون پدر) مانند خلقت آدم است که (بدون پدر و مادر) خداوند او را از خاک آفرید و به اراده خود او را انسانی کامل قرار داد.
مسیحیان نجران، بنای مجادله را گذاشتند و حاضر نشدند که بپذیرند عیسی، پسر خدا نیست و بنده خدا است و چون از بحث و استدلال نتیجه ای گرفته نشد، رسول اکرم(ص) آنان را به مباهله دعوت کرد، که طرفین در پیشگاه خداوند لب به نفرین بگشایند و هر کدام که بر حق نیستند و دروغ می گویند، به عذاب الهی گرفتار شوند.
📝هیئت نجران، این پیشنهاد را عادی تلقی کردند و قبول نمودند که با رسول خدا مباهله کنند. ولی پس از آن، به اهمیت مطلب پی بردند و از این کار سخت مضطرب و نگران شدند..
#ادامه_دارد..
https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🍃🌸 #اللّهُمَّصَلِّعَلي
🦋🍃🌸 #مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🦋🍃🌸 #وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🍃آخرین #دوشنبه #اردیبهشتی، شما نورانی و خوش باد.
༺🦋🍃🌸 #گیف
🍃🌸🦋 🍃🌸🦋 🍃🌸🦋
https://eitaa.com/m_rajabi5
🍃🌸🦋 🍃🌸🦋 🍃🌸🦋
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ - دارویی بنام صبر.mp3
2.92M
♨️دارویی به نام #صبر
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴#سخنرانی
#تلنگر
#کلام_بزرگان
https://eitaa.com/m_rajabi57
💠 #کلام_نور 💠
❗️ گناهی که از کار خوب بهتر است
🔻 #امام_علي _عليهالسلام:
سَيِّئَةٌ تَسوؤُكَ خَيرٌ عِندَ اللَّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ
◻️ گناهي كه اندوهگينت كند، نزد خدا بهتر است از كار نيكي كه به خودپسندي گرفتارت سازد.
📚 #نهجالبلاغه، حكمت 46
•┈┈••✾••┈┈•
https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🗓 ۲۷ اردیبهشت؛
سالروز رحلت آیت الله العظمی #بهجت (ره)
شادی روحشان #صلوات
#استوری
#بهجت_عارفان
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدوسی_هشت 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستانهای_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_صدوسی_نه 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 #داستانهای_قرانی 🌹 📚 #قسمت۱۳۸📚 🌷 #داستان #مباهله 🌷 #بخش_دوم فمن حاجک فیه من بعد ما جائک
#داستانهای_قرانی
#قسمت۱۳۹
#بخش_سوم:
🌴 🌴 #داستان #مباهله 🌴🌴
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند.
در آن حال مشاهده کردند که #پیغمبراکرم(ص) با #امیرالمومنین(ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند.
به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و #فاطمه و #حسن و #حسین که تنها مصداق آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:
اللهم هولاء اهل بیتی.
#پروردگارا اینان اهل بیت منند.
مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است.
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟
گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند.
یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند.
شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند.
از اقدام به مباهله بر حذر باشید.
هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد.
گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم #نجران) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، #محمد همان پیغمبری است که #مسیح(ع) #بعثت او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید.
شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم.
حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده.
رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت.
در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم:
#معاویه به #سعدابن ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟!
سعد گفت:
سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت.
#اول - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ #تبوک) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. #علی گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟!
فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون #هارون نسبت به #موسی باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست.
#دوم _ آنکه، در روز #خیبر، رسول اکرم(ص) فرمود:
فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند.
سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم.
چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود:
علی را نزد من بخوانید.
علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند.
پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، #فتح را نصیب مسلمانان گردانید.
#سوم _ آنکه، چون آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم...
نازل شد،
#پیغمبر(ص) #علی و #فاطمه و #حسن و #حسین را طلبید و فرمودند:
(خدایا اینان اهل بیت منند.)
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57