eitaa logo
Modiryar | مدیریار
205 دنبال‌کننده
5هزار عکس
793 ویدیو
2 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 🔻 💢 بومرنگ: وسیله‌ای برای بازی که وقتی آنرا پرتاب می‌کنیم بعد از کمی چرخش و گردش به سمت ما باز می‌گردد و به دست ما می‌رسد. 💢 اصطلاح کارکنان بومرنگی؛ یا کارکنانی که بر می‌گردند؛ اولین بار در مقاله استفاده شد. یکی از آلترناتیوهای استخدام، بکارگیری کارکنان خوبی است که ما را ترک کرده‌اند. بسیاری از شرکت‌ها از این سیاست استقبال و برخی هم از آن اجتناب می‌کنند و هر ۲ گروه برای اقدام خود استدلال‌هایی دارند. 💢 سازمان‌ها و مدیرانی که بازگشت به کار چنین کارکنان را نمی‌پذیرند و آنرا درست نمی‌دانند: این رفتار یعنی را نشانه بی‌وفایی کارکنان تلقی می‌کنند و معتقدند از آن جا که تعهد و وفاداری به سازمان یک ارزش است نباید به کسانی که رفته‌اند فرصت دوباره داد، چرا که پذیرش دوباره آن‌ها، کارکنان وفاداری را که مانده‌اند و به ویژه آن‌ها که در شرایط دشوار و تحت محدودیت‌ها مانده اند را مسئله‌دار می‌کند. این دسته از سازمان‌ها و مدیران آن هستند که اگر درهای بازگشت به روی کارکنانی که رفته‌اند باز باشد، ممکن است سایر کارکنان هم تحریک شوند که از فرصت‌هایی که در خارج از سازمان فراهم علی‌رغم ریسک‌های آن استقبال کنند چرا که می‌دانند اگر این ریسک قابل تحمل نباشد و در تصمیم برای رفتن اشتباه کرده باشند می‌توانند بازگردند و چیز زیادی را از دست نخواهند داد.   💢 شرکت‌ها و مدیرانی که از این سیاست استقبال می‌کنند معتقدند: بازگشت به کار کارکنان شایسته قبل، انگیزه بیشتر و این پیام را به کارکنان می‌دهد که در بمانند، چرا که بازگشت همکاران یعنی سازمان در مقایسه با رقبا جذابیت بیشتری دارد که توانسته کارکنان قبلی را دوباره جذب کند. همچنین کارمندان قبلی که به سازمان بر می‌گردند، اکثراً تحت تاثیر کار کردن در سایر شرکت‌ها، ایده‌ها و مهارت‌های جدید کسب کرده‌ و آنرا با خود می‌آورند. به دست آوردن اطلاعات از کسب و کار شرکت‌های رقیب یا مشابه هم از منافع چنین سیاستی است. اصولاً ایده استخدام مادام العمر دیگر از هر دو طرف، هم از سوی کارکنان و هم از سوی خریدار زیادی ندارد. حتی ژاپنی‌ها هم که زمانی به داشتن چنین فرهنگ و سیاستی شهره بودند، به دلیل شرایط و مقتضیات جدید دست از این سیاست برداشته‌اند و روابط استخدامی منعطف‌ و کوتاه مدت‌تر را پذیرفته‌اند.   نسل جدید کارکنان بی پرواتر از قبل می کنند عجول‌تر فرصت های بهتر استخدام و پیشرفت را جستجو می‌کنند و حاضرند برای کسب شرایط بهتر، کوتاه مدت را فدای بلند مدت کنند. آن ها حسابگرتر شده‌اند و پیش از آن که به سازمان وفادار باشند به خودشان و منافع خودشان فکر می‌کنند. شرکت‌ها هم به دلیل شرایط محیطی، کمتر می‌توانند و مایلند با کارکنان خود روابط بلندمدت برقرار و خود را در بلندمدت به همه کارکنان متعهد کنند. حدود ۹۰٪ از قراردادهای کار کشور ما از نوع هستند که ناشی از همین ملاحظات سازمان‌هاست. در چنین فضایی، سازمان‌ها واقعیت را پذیرفته‌ که کارکنان هم حق دارند در مورد آینده شغلی‌شان تصمیم بگیرند و ریسک کنند. در واقع ترک کار داوطلبانه و افزایش نرخ خروج از خدمت به تدریج روال و اتفاق نسبتاً طبیعی شده که تحت هر شرایطی، منفی و نشانه بی‌وفایی و عدم تعهد کارکنان تلقی نمی‌شود.   💢 نکات زیر شانس موفقیت سیاست استخدام کارکنان بومرنگی افزایش می‌دهد: ➊ بازگشت باید برای سازمان ارزش افزوده ایجاد کند و با توافق و تامین منافع طرفین و با اولویت منافع سازمان انجام شود. چنانچه این کار از ناچاری طرفین صورت گیرد توصیه نمی‌شود. ➋ باید مطمئن شد که بین رفتن و ماندن فرد مورد نظر به ترک کار تغییر کرده یا حداقل کارمند مورد نظر، نگاه خود را نسبت به آن تغییر داده و مسئله مبهم و حل نشده‌ای وجود ندارد. ➌ بازگشت به کار موردی انجام نشود. برای این کار باید داشت، شرایط را قبلاً تعیین کرد و تصمیم در مورد بازگشت را مثل تصمیم برای استخدام به یک کمیته یا تیم واگذار کرد. ➍ نباید اجازه داد یا تحمل کرد که کارمند سابق ما از موضع بالا برگردد و تعیین تکلیف کند و یا با تحمیل شرایط خود، و سیستم‌های سازمان ما و تعادل موجود ما را به هم بریزد. ➎ اگر فاصله رفت و بازگشت طولانی باشد بهتر است این فرآیند راحت صورت نگیرد. باید فرد را دوباره کنیم و قبل تاکید بر مهارت و صلاحیت‌های فنی و تخصصی، از انگیزه‌های او برای بازگشت مطلع شویم. 🔚 سخن آخر: در نهایت استخدام مجدد کارکنانی که ما را ترک کرده اند یک است که می بایست با جمع بندی کامل فرصت هایی که برای سازمان دارد و نیز لحاظ کردن تهدیدهای احتمالی اخذ شود. www.modiryar.com @modiryar
داستان انتخاب مدیرعامل شرکت جنرال الکتریک ✍ پایگاه جامع مدیریار 💢 پروژه پرورش و انتخاب مدیر ارشد آینده جان فلنری بیش از ۶ سال وقت برده است: این شرکت در طول ۱۲۵ سال تاریخ فعالیتش، تنها ده مدیر عامل داشته و بدین ترتیب متوسط طول دوره مدیریت ایشان ۱۲ و نیم سال بوده است. متوسط طول دوره مدیریت ۵۰۰ شرکت برتر فعال در بورس نیویورک از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۵ نیز ۸ و نیم سال بوده است. 💢 منابع انسانی جنرال الکتریک: سال ۲۰۱۲ ما شرح مشاغل را نوشتیم و به طور مداوم آن را توسعه دادیم. بدین ترتیب روی نگرش‌ها، مهارت‌ها و تجربیاتی که برای مدیر عامل بعدی مورد نیاز بوده تمرکز کردیم. اساس و پایه این کار نیز آنچه که در خصوص محیط استراتژی شرکت و فرهنگ آن می دانستیم بود. سپس لیست شایستگی هایی که برای مدیر عامل بزرگ بعدی لازم بود، با مرور ویژگیهای بیش از ۱۰۰ رهبر موفق خارجی تهیه شد. در این سال، همچنین هیات مدیره کاندیداهای داخلی را ملاحظه کرده و ایشان را در کنار کاندیداهای خارجی و با استفاده از منابع داده ای مختلف و با توجه بر حیطه های کلیدی مورد نظر ارزیابی نمودیم. هیات مدیره پس از ملاحظه سوابق، جانشینی از داخلی سازمان را به عنوان بهترین مسیر انتخاب کرد. در سال ۲۰۱۳ زمانبندی جابجایی به دقت بررسی شد و بدین ترتیب مدیر عامل فعلی و اعضای هیات مدیره، تابستان ۲۰۱۷ را به عنوان زمان مناسب برای این جابجایی در نظر گرفتند. 💢 آخرین مرحله این کار‌ مصاحبه‌های هیئت مدیره با کاندیدها بود: در ماه قبل (می ۲۰۱۷)، هیات مدیره جنرال الکتریک به طور مستقیم کاندیداها را در خصوص دیدگاهشان نسبت به نقش مدیر عامل و چشم اندازشان برای جنرال الکتریک مورد پرسش قرار دادند. هیات مدیره کاندیداها را با پرسیدن سوالات سخت به چالش کشید و به طرز تفکرشان عمیقا گوش قرار داد. 💢 این سئوالات کلیدی به موارد ذیل می پرداخت: چگونه می‌گیرید؟ تیم فعلی تان در خصوص چه جنبه ای از نحوه باید از شما تشکر کند؟ برای در محیط، جنرال الکتریک را در چه جایگاهی قرار می دهید؟ بدترین که تا کنون دریافت نموده اید، کدام بوده است؟ چه ای یا فردی به شما کمک کرد تا دیدگاهتان در خصوص جهان را شکل دهید؟ چه را پایه گذاری می کنید؟ ( شامل تخصیص سرمایه یا مدیریت سبد دارایی ها ) چه جنبه ای از شرکت را به عنوان مفیدترین جنبه آن که باید حفظ شود می بینید؟ و چه چیزی را برای تغییر برنامه ریزی خواهید کرد؟ 🔚 نتیجه نهائی: سرانجام هیات مدیره جنرال الکتریک؛ کسی که در تمام طول عمرش در حال یادگیری است و با تجربه جهانی ای که دارد، عملکردی قوی بروز خواهد داد، را به عنوان مدیر عامل بعدی انتخاب کرد. او کسی است که قابلیتهای مورد نیاز برای رهبری را نشان داده و دیگران را توانمند کرده و الهام بخش خواهد بود. www.modiryar.com @modiryar
را بشناسید 💢 آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که به شغل یا شرکتی قدیمی که در آن احساس خوبی داشتید بازگردید؟ بر اساس آماری که از گوشه و کنار خیابان‌ها به گوش می‌رسد، ظاهراً این اتفاقی است که اخیراً برای خیلی‌ها می‌افتد: ماه سپتامبر امسال موسسه نیروی کار در؛ WorkplaceTrends.com مطالعه‌ای منتشر کرد که نشان می‌دهد ذهنیت کارکنان و کارفرمایان نسبت به پدیده بازگشت به شغل قبلی بازتر شده است. بر اساس گزارش این رقابتی جدی برای کسانی هستند که به دنبال یافتن شغل‌ می‌روند. ٪۴۰ از شرکت‌های تحت این مطالعه گفته‌اند بیش از نیمی از کارکنان سابق دوباره درخواست بازگشت به شرکت داده‌اند. در این مطالعه اشاره شده که دانش شرکت و آشنایی این افراد با کارفرمایان عامل‌های گزینش مجدد آنها بوده است اما این بازگشت شغلی برای کارمندان بومرنگی چه مزیت‌هایی دارد؟ در گفت‌وگو با مگی میستال یکی از مشاوران اجرایی شرکت مشاوره MMM درباره اهمیت این نوع اقدامات شغلی پرسیدیم که نکات کلیدی این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید: 💢 بازگشت شغلی از منظر مالی فوایدی دارد: فرض کنید شرکت قبلی‌تان را برای یافتن و حرفه‌ای تازه‌تر ترک کرده‌اید اما همین فرصت‌ها دوباره در شرکت قبلی پررنگ‌تر شده‌اند. بازگشت به شرکت قبلی از نظر مالی مزایایی دارد: پس از اینکه تجارب کاری بیشتری در شرکت دوم کسب می‌کنید، شانس شما برای مذاکره در مورد دستمزد بالاتر در شرکت قبلی افزایش می‌یابد. میستال می‌گوید: «اغلب کسانی را دیده‌ام که به دلیل فقدان ، شغلی را برای ارتقای بیشتر ترک می‌کنند. اگر شرکتی شیفته شما باشد و شما را ارجح بداند و مجبور شوید به آنجا برگردید، بدون شک می‌توانید درآمدتان را افزایش دهید.» 💢 بازگشت شغلی مثل بازگشت به کانون خانوادگی است: بازگشت به محل کار قبلی مشابه اینست که بعد مدت‌ها به خانواده خودتان برگردید و چه احساسی بهتر از این! اما فراموش نکنید که شرکت قبلی شما بی‌شک افراد زیادی را در این مدت کرده و از این رو اگر از این افراد رضایت داشته باشد، شما هم با آنها گرم می‌گیرید. به باور میستال: «در صورت باید زمان و انرژی‌ای را که قبلاً صرف می‌کرده‌اید دوباره به کار بگیرید. همواره به تیم‌های قبلی که شرکت از آنها راضی است سلامی گرم کنید.» 💢 دوری شما علاقه رئیس‌تان را بیشتر کرده است: معتقد است دانش یک شرکت یعنی ظرفیت همگام ‌شدن با سرعت پیشرفت رقبا و کیفیت یک کارمند قدیمی موضوعی ارزشمند برای مدیران است: «این بدان معنی است که مدیر دیگر نیازی به صرف پول یا زمان برای آموزش شما ندارد.» البته در این شرایط ممکن است سوالات زیادی در ذهن‌تان داشته باشید؛ زیرا مدت‌ها از فضا دور بوده‌اید. در این موقعیت از پرسیدن نهراسید و هر چه برایتان مبهم است از بپرسید. 💢 چشم‌اندازهایی تازه برای همکاران قدیمی‌تان می‌سازید: مدتی را ترک کرده بودید، هم شما و هم شرکت قبلی چیزهای تازه یاد گرفته‌اید. میستال معتقد است اذعان به این تغییرات و چشم‌انداز تازه‌ای که برای شرکت به ارمغان می‌آورید اهمیتی مضاعف دارد: «مهم است که با ذهنی باز و رویکردهایی نوین به شرکت قبلی بازگردید. ممکن است با ورود به قبل همان احساس و همان نگاه را داشته باشید اما جزییاتی تغییر کرده‌ که باید آنها را بشناسید و یاد بگیرید.» www.modiryar.com @modiryar
تصورات غلط در باب اعتماد برخی تصورات غلط در باب اعتماد به شرح زیر است: ⓵ اعتماد یک است: ما به اعتماد به عنوان یک موضوع نرم(Soft) نگاه میکنیم مانند فرهنگ سازمانی، بنابراین انتظار داریم پیامدها و اثرات آن هم نرم و غیر قابل لمس باشد. در صورتی که اثر آن کاملا روی بهره وری و کارایی افراد و سازمانها مشخص و قابل اندازه گیری است. نرم بودن اعتماد نبایستی ما را از اثرات کلی سخت، ملموس و کاملا جدی آن روی عملکرد و بهره وری غافل کند. ⓶ اعتماد شکل می‌گیرد: بنابراین در خصوص رفتارهای کوتاه مدت و برخورد اول کمی کاهلی میکنیم و دقت کمتری به خرج میدهیم. شبیه به دانشجویی که تازه ترم یک است و به خاطر جابجایی یک ساعته یک کلاس، کل دانشکده را خبر کرده است. این دانشجو به این فکر نمیکند اولین تصویری که استاد از وی میگیرد چیست؟ یا فردی که برای مصاحبه آمده و مدارک کامل همراه ندارد یا دیر می آید یا هرچیزی شبیه به این. علی رغم اینکه اعتماد یک فرایند بلند مدت است، میتواند به سرعت هسته اولیه آن کاشته شده و شکل بگیرد. از بذر اولیه اعتماد غافل نشوید. ⓷ اعتماد مبتنی بر شکل می‌گیرد: این هم یکی دیگر از تصورات غلط در باب اعتماد است که ما به شخصیت افراد اعتماد میکنیم. یعنی در اصل اعتماد را تک بعدی و صرفا بر اساس شخصیت میدانیم در صورتی که اعتماد چند بعدی است و علاوه بر شخصیت، قابلیتهای فرد هم اثر بسیار مهمی در شکل گیری اعتماد دارد و مثلا ممکن است به قابلیتهای یک نفر اعتماد داشته باشید ولی به کاراکتر و شخصیت وی خیر و برعکس. ⓸ اعتماد است. یا هست یا نیست: این هم یکی دیگر از دیدگاه های غلط در باب اعتماد است. اعتماد سطوح مختلفی و ابعاد مختلفی دارد و حالات وجودی آن بسیار متنوع است. اعتماد میتواند همزمان در یک حوزه ای ایجاد و در حوزه‌ی دیگری خراب شود. اعتماد در طی زمان کم و زیاد می شود و به صورت مستمر میزان و کیفیت آن در حال تغییر است. یک مثال ساده اینکه شما به لوله کش در خصوص لوله های ساختمان اعتماد کامل دارید، ولی هیچگاه یخچال خود را برای تعمیر به او نمیسپارید. یا نگهبان ساختمان بسیار مرد شریفی است و شما به شخصیت وی کاملا اعتماد دارید، ولی این اعتماد به شخصیت باعث نمیشود به رانندگی وی هم اعتماد کنید و ماشین خود را برای کارواش بردن به وی بسپارید.. ⓹ اعتمادی که از دست رفت دیگر نمی‌شود: این هم تصور بسیار اشتباهی است. ممکن است بازگرداندن اعتماد کمی سخت باشد، ولی به هر سختی که باشد، باز امکان پذیر است. علاوه بر اینکه با توجه به چند بعدی بودن اعتماد، خراب شدن اعتماد در یک رابطه، ممکن است تک بعدی باشد، مثلا تنها اعتماد فردی در خصوص قابلیتها از دست رفته باشد و شما می توانید با استفاده از ابعاد دیگر اعتماد که باقی مانده است، جنبه های دیگر را تقویت و بازسازی کنید. ⓺ اعتماد است و آموزش دادنی نیست: اعتماد کردن و ایجاد آن در دسته مهارتهای نرم دسته بندی میشود. وقتی در دسته مهارتها دسته بندی میکنیم، یعنی قابل یادگیری و آموزش است و با کسب این مهارت میتوان در خود مزیت رقابتی ایجاد نمود. بنابراین، اینکه شما بتوانید اعتماد دیگران را به خود جلب کنید یا اینکه بتوانید سرعت اعتماد کردن خود به دیگران را افزایش دهید، جزو مهارتهای رهبری و قابل آموزش است. ⓻ اعتماد کردن، بالایی دارد: این جمله شبیه به این است که بگوییم رانندگی کردن به شدت پر ریسک است. در اصل رانندگی کردن پر ریسک نیست، کجا، چگونه، با چه ماشینی ، در چه جاده ای، با چه سطح از مهارتهای رانندگی، و مواردی از این دست تعیین میکند که رانندگی ریسکی است یا خیر. اعتماد هم همین است، ریسکی نیست. اعتماد اشتباه کردن ریسکی است. نداشتن مهارت در چگونگی و کم و کیف اعتماد ، آنرا ریسکی میکند. ⓼ اعتماد است: اعتماد فردی نیست، اعتماد هم فردی است هم جمعی. ضمن اینکه اعتماد به یک فرد، در پیامد خود در همان زمان به احتمال خیلی زیاد اعتماد به یک جمع را نیز به همراه خواهد داشت. برای همین است اغلب محققین اعتماد را بیشتر از اینکه یک موضوع روان شناسی بدانند آنرا یک موضوع حوزه مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی میدانند. در جامعه ای که اعتماد جمعی نیست، قطعا اعتماد فردی هم وجود نداشته که در پی آن اعتماد جمعی هم شکل نگرفته است www.modiryar.com @modiryar
چه کسی مدل جنرال الکتریک را نابود کرد؟ 🔺مترجم: 🔻نویسنده: 💢 البته، جنرال الکتریک نابود نشده است؛ و شاید بعنوان یک شرکت احیاشده شکوفا شود. شرکت فناوری IBM نیز پس از فروپاشی دهه ۱۹۹۰ دوباره احیا شد. اما «مدل» از بین رفته و لیست بلندی از مظنونان احتمالی این اتفاق وجود دارد. شرکت خوشه‌ای جنرال الکتریک طیف وسیع کسب‌ و‌ کارهای صنعتی را زیر یک سقف جمع کرد. برعکس یک شرکت هلدینگ خالص یا صندوق سرمایه‌گذاری تامینی مدرن، مدل جنرال الکتریک در نظر داشت با اشتراک توانمندی‌ها بین کسب‌ و‌ کارهای مجزایش که همه -بجز استثنای مهم- در تولید ریشه داشتند، ارزش خلق کند. به دوره مدیریت در دهه ۱۹۷۰ بر‌می‌گردد. او فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک هدایت از مرکز را معرفی کرد. در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ با استراتژی‌های جدید در بازسازی پرتفولیو و گسترش عجولانه بخش مالی این مدل را ایجاد کرده بود. سعی کرد در مواجهه با تهدیدات جدید در دهه اول ۲۰۰۰ میلادی این مدل را حفظ کند و الان می‌خواهد همه چیز جز یک هسته از کسب‌ و‌ کارهای مرتبط را کنار بگذارد. استراتژی‌های شرکتی مدت‌ها در مورد چگونگی ایجاد ارزش در مدل جنرال الکتریک بحث کرده‌اند. توضیحات مدیران با اندکی تلخیص این چنین بود: ➊ جنرال الکتریک از و غالب در کسب‌ و کارهای صنعتی سود برد. ➋ جنرال الکتریک در صنایع پیچیده داشت و تکنولوژی‌ آن می‌توانست در سراسر کسب‌ و‌ کارهایش به اشتراک گذاشته شود. ➌ بزرگ جنرال الکتریک، دسترسی خاص به منابع مالی می‌داد که نسبت به حالتی که کسب‌و‌کارها مستقل بودند، سرمایه از داخل بهتر تخصیص داده شود. ➍ مزیت جنرال الکتریک در سیستم آن است که با سرمایه‌گذاری‌ در آموزش اجرایی و توسعه مدیریت خلاصه می‌شد. 💢 چندین عامل نابودکننده مظنونان اصلی است: ⓵ چین و کشورهایی که از استراتژی چین پیروی می‌کنند: در این استراتژی چین از بنگاه‌های دولتی، سیاست صنعتی و قدرت بازار خانگی‌ برای افزایش تولید صنعتی استفاده می‌کند. اما این ایده جدید نیست. ژاپن و کره‌جنوبی دهه ۱۹۸۰ این ایده را توسعه داده و در بازارهای نوظهور در برزیل و هند گسترده‌ استفاده شد. این استراتژی‌ها مزیت رقابتی جنرال الکتریک را در هر چیزی از لوازم الکترونیک مصرفی و لوازم خانگی تا قطارها و موتورهای هواپیما دچار فرسایش کرد. نفوذ تکنولوژی تولید از طریق ، سرمایه‌گذاری و آموزش نیز به این شرکت آسیب وارد کرده است. جنرال الکتریک توانسته برخی از این کسب‌و‌کارها را با سرمایه‌گذاری‌های مشترک در بازارهای نوظهور حفظ کند؛ اما این شرکت خوشه‌ای صنعتی در هسته آن دچار آسیب جدی شده است. ⓶ سرمایه‌گذاری خصوصی و بازارهای سرمایه جدید: شرکت‌های خوشه‌ای در بازارهای سرمایه‌ای پیشرفت می‌کنند که شفاف نیستند و سرمایه به آسانی از سرمایه‌ گذاری‌ های بدتر به سرمایه‌ گذاری‌ های بهتر جریان نمی‌یابد. به همین دلیل شرکت‌های خوشه‌ای هنوز در اقتصادهای نوظهور محبوب هستند اما در کشورهایی با بازارهای سرمایه کارآتر تنزل یافته‌ اند. • سرمایه‌گذاران فعال • رشد سرمایه‌گذاری خصوصی • تقاضاها برای شفاف‌سازی بیشتر جنرال الکتریک را به چالش کشاند؛ چالشی که باید ثابت می‌شد ارزش کل شرکت بیش از بخش‌های آن بصورت مجزاست. این شرکت اغلب برای حل این چالش شکست خورده است؛ حتی در ترکیب جدید آن بنظر سرمایه‌گذاران متقاعد نشده‌ و این قسمت‌ها به هم ارزش اضافه می‌کنند. تقاضای جدید برای شفافیت بعلت اتکای سابق جنرال الکتریک به حسابداری غیرشفاف، بصورت خاص برای آن زیان‌ داشته است. همچنین وفور سرمایه در دهه گذشته بدین معناست که مقیاس جنرال الکتریک دیگر مزیتی در افزایش سرمایه محسوب نمی‌شود. ⓷ رکود بزرگ: فروپاشی بازار مالی سبب نابودی شرکت؛ شد، آن زمان که پرتفولیوی جنرال الکتریک دارای نفوذ زیادی شده بود. تعجب ندارد که این شرکت اولین کسب و کار بزرگی بود که در نتیجه انحلال مدل جنرال الکتریک مشکل خورد. رکود بزرگ و انقلاب نفتی نیز کسب‌ و‌ کارهای نفت و گاز را که در آن سرمایه‌گذاری کرده بود تضعیف کرد و همچنین آزردگی ناظرانی که جنرال الکتریک را به سوی اقتصادسبز تشویق می‌کردند کاهش داد. اما رکود بزرگ تنها ضربه نهایی به مدلی بود که با نیروهای بزرگ و پایدارتر فلج شده بود. مدل جنرال الکتریک بخاطر؛ • رقابت جهانی • انقلاب تکنولوژی • قدرت سرمایه‌گذار • گسترش مدیریت حرفه‌‌ای نابود شد. چون جنرال الکتریک از چنین مدلی پیروی میکرد، هنوز هم می‌شود شرکت‌های خوشه‌ای کوچک جنرال الکتریک را یافت. شرکت‌های خوشه‌ای باید بخوبی از مرگ مدل جنرال الکتریک عبرت بگیرند. @modiryar
🔺تصاویر برگزیده مسابقه عکاسی محیط زیست 🔻سال ۲۰۱۹ ⓵ یک پسر در حال خوردن آب کثیف در کنیا 📸 عکس از Dharshie Wissah ⓶ طغیان رودخانه و جاری شدن سیل در بمبئی 📸 عکس از SL Shanth Kumar ⓷ درختان افتاده بر اثر فرسایش زمین در جزیره تووالو 📸 عکس از Sean Gallagher ⓸ شهر مخیکالی مکزیک از آلوده ترین شهرهای جهان 📸 عکس از Eliud Gil Samaniego ⓹ پاکسازی زیر آب از زباله ها در استانبول 📸 عکس از Sebnem Coskun ⓺ خواب زن کنار رودخانه آلوده در داکا پایتخت بنگلادش 📸 عکس از Amdad Hossain ⓻ پسری با کیسه پلاستیکی روی سرش در بورکینافاسو 📸 عکس از Aragon Renuncio ⓼ درختان جنگلی در سامرست انگلیس 📸 عکس از Ian Wade ⓽ دختری روی میز کلاس درس در بورکینافاسو خوابیده 📸 عکس از Aragon Renuncio ⓾ یک خیاط در حال دوخت تور ماهیگیری در ویتنام 📸 عکس از Tran Tuan Viet www.modiryar.com @modiryar
‌‌حمل زغال‌سنگ روی سر کارگران در بنگلادش 📸 عکس از: www.modiryar.com @modiryar
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد www.modiryar.com @modiryar
آیا ما با مواجه هستیم؟ • تحقیق اخیر حاکی است حدود ۱۰٪ از مردم، استعدادهای عالی و کافی برای مدیر شدن دارند و حدود ۲۰٪ از مردم بعضی از شایستگی های لازم برای مدیر شدن را دارند و می توان آنها را هم با کمی سرمایه گذاری آموزشی و زیر نظر مربیان خوب، به مدیرانی موفق و موثر تبدیل کرد. • این بررسی نشان داده است که فقط ۱۸٪ از مدیران موجود در سازمان‌ها از بین آن ۱۰٪ انتخاب شده اند، در حالی که این افراد به طور میانگین ۴۸٪ سود بیشتر، در مقایسه با سایر مدیران، برای سازمان شان به ارمغان آورده اند. • وقتی پژوهشگران گالوپ از مدیران فعلی سازمان ها سئوال کردند که به نظر خودشان چرا برای تصدی مناصب مدیریتی انتخاب شده اند و نسبت به بقیه چه تمایز و اولویتی داشته اند، در پاسخ با این ۲ گزینه روبرو شدند: ➊ ما نسبت به بقیه، سابقه کار و تجربه بیشتری در حرفه یا سازمان داشتیم! ➋ ما در مشاغل قبل از مدیر شدن (مشاغل غیر مدیریتی) موفق بودیم! • این دو پاسخ نشان می دهد که در انتخاب مدیران، ما به جای سنجش استعداد مدیریتی آنها، موفقیت در مشاغل غیر مدیریتی و یا طول سابقه آنها را ملاک قرار می دهیم. • در سازمان ها به طور متوسط به ازاء هر ۱۰ نفر کارمند، یک مدیر و سرپرست لازم است و از بین هر ۱۰ نفر کارمند هم یک نفر هست که استعداد برتر در زمینه مدیریت باشد. • این دو اطلاع نشان می دهد که ما با کمبود مدیر مواجه نیستیم. مشکل اینجاست که این افراد را نمی شناسیم و یا ملاحظات سیاسی و غیر منطقی اجازه نمی دهد آنها را منصوب کنیم. 🔚 سخن آخر: • اگر می‌ خواهیم سازمان‌ های موفق‌ تری داشته باشیم باید خود را به هنر شناسائی استعدادهای مدیریتی مجهز کنیم و در انتصاب شایسته ها جسارت لازم را به خرج دهیم. • از پیش داوری های متعصبانه و چسباندن برچسب های مختلف به افراد پرهیز کنیم و به جای کوچک کردن دامنه کسانی که می توانیم با آنها کار کنیم با نگاهی وسیع از بهترین و قوی ترین مدیران استفاده کنیم. www.modiryar.com @modiryar
مخزن استعداد چیست؟ یک بانک اطلاعاتی از نامزدهای احتمالی مشاغلی است که توانایی پاسخگویی به نیازهای فوری و طولانی مدت یک سازمان را دارند. برای ساختن مخزن استعداد، مدیران منابع انسانی باید اهداف شرکت را به درستی و شفافیت بدانند و آگاه باشند که برای هر یک از اهداف سازمان، نیاز استخدامی طی چند سال آینده چگونه است. آنها باید بدانند که آیا تلاش های آموزشی و مربیگری فعلی به اندازه کافی قوی هستند که بتوانند جایگاه‌های خالی داخل سازمان را در آینده پر کنند؟ • باید شامل اطلاعات مربوط به مهارت‌های فرد و نقش‌هایی که می‌تواند آنها را پر کند باشد. مخازن داخلی استعدادیابی سازمانی شامل کارکنانی هستند که توانایی یادگیری مهارتهای جدید یا پیشرفت با آموزش و مربیگری را دارند. رزومه ها و سایر اطلاعات مربوط به متقاضیان قبلی که سزاوار نگاه دوم هستند نیز ممکن است بخشی از مجموعه استعدادها باشد. باید اقدامات لازم صورت گیرد تا نامزدهای بالقوه که ارتباط اولیه با کارفرما داشته اند نیز در نظر گرفته شوند. www.modiryar.com @modiryar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حرف دل خیلی هاست ⛱ وقتی کاری که دلت می خواهد انجام بدهی و قدرت و توان انجامش را هم داری ولی بخاطر یک سری مصلحت اندیشی ها و ملاحظات که نمی توانی یا نمی خواهی به زبان بیاوری و یا حتی بخاطر ترجیح رضایت دیگران بر رضایت خود انجام نمی دهی، گاهی سرخورده و خسته می شوی افسردگی وجودت را فرا می گیرد و مرتب با خودت غرولند می کنی. خصوصاً زمانی که این و آن تو را به ناتوانی متهم می کنند ولی تو می دانی که به خوبی می توانی ولی در وجودت، در ذهنت و در ناخودآگاه درونت چیزی وجود دارد که مانع انجام آن کار می شود، آنگاه حس می کنی در جهانی به سر می بری که آدم هایش حرفت را نمی فهمند. ⛱ گاهی در خلوت خود می‌گویی به دَرَک هر چه می‌خواهد بشود زیر همه چیز می‌زنم تمام کاسه و کوزه ها را می شکنم از خودم از آرامش وجودم چیزی مهم تر نیست، اما باز وقتی به عمل می رسد دست و پایت سست می‌شود، کلی برای خودت صغری و کبری می چینی که نکند چنین شود یا چنان. باور کنید ما می توانیم خوب هم می توانیم، اگر خراب نمی کنیم، اگر نمی شکنیم، اگر اوضاع را تغییر نمی دهیم به خاطر دل مهربان ماست. ما اهل محبت و شفقت هستیم، صبر می کنیم تا موعد ظفر فرا برسد، از خودمان می‌گذریم تا به بهتر از خودمان برسیم و گرنه خراب کردن و طومار در هم پیچیدن همچون آب خوردنی راحت است. @modiryar
🔺لال‌شو، چشمانت را هم ببند! 🔻می‌ خواهم مدیریت کنم ... 💢 پنجره‌های باز هواپیما: مهماندار هواپیما همیشه قبل از پرواز توضیحاتی می دهد مثلاً از مسافران می‌خواهد لوازم الکترونیکی خود را در طول پرواز خاموش کنند. یکی از توصیه‌هایی که سال‌ها در پروازها شنیده‌ام این است: «پنجره‌های هواپیما را به هنگام برخاستن و نشستن هواپیما باز نگه‌ دارید.» در همه این سال‌ها بارها پیش خودم فکر کردم چرا از مسافران خواسته می‌شود درپوش پنجره‌ها را باز نگه دارند، تا بالاخره دیشب در پرواز سرمهماندار خوش‌خلقی حضور داشت و از او پرسیدم او پاسخ داد: «ما از مسافران می‌خواهیم پنجره‌ها را باز نگه دارند تا بتوانند بیرون را ببینند و اگر حادثه‌ای اتفاق افتاد و تهدیدی متوجه پرواز شد، سریع ما را خبر کنند.» 💢 صنعت هوا و فضا بسیار حساس و دقیق است: مطمئنم در این صنعت، مطالعاتی انجام‌شده و مسافران در مواردی توانسته‌اند حوادث یا تهدیداتی را به کادر پرواز اطلاع دهند که باز نگه داشتن پنجره‌ها به رویه معمول تبدیل شده است. این توصیه هم‌چنین به این معناست که حتی در صنعتی به دقت و حساسیت صنعت هوایی که کادر پرواز از سلامت هواپیما مطمئن می‌شوند تا پرواز کنند، باز هم از مسافران می‌خواهند دید خود را کور نکنید و در مواقع حساسی نظیر برخاستن و فرود، با دقت وضعیت را تحت نظر داشته باشند و هر اشکالی را به مسئولین خبر دهند. 💢 وجه تسمیه: پرواز یک هواپیما به داستان مدیریت سازمان و بیش از همه به اداره کشور شباهت دارد. هر مدیر ارشدی در هر سطحی، به نفع خودش و افراد تحت فرمانش است که از آن‌ها بخواهد پنجره‌ها را باز نگه دارید و دید خود را کور نکنند؛ و به محض مشاهده هر تهدیدی، تیم اداره دستگاه، سازمان یا کشور را مطلع کنند. (برگرفته از نوشته دکتر محمدفاضلی، جامعه پژوه و ژرف اندیش معاصر). 💢 تجویز راهبردی: استاد برجسته دانشگاه استنفورد می گوید: که ما سازمان های عالی را با سازمان های معمولی مقایسه کردیم و ﻫﯿﭻ ﻣﺪرﮐﯽ ﭘﯿﺪا ﻧﮑﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﺸﺎن دﻫﺪ سازمان‌های عالی «اﻃﻼﻋﺎت ﺑﯿﺸﺘﺮ» ﯾﺎ ﺑﻬﺘـﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ سازمان‌های ﻫﻢ ﺗﺮاز ﺧﻮد داﺷﺘﻨﺪ. ﻫﺮ دو ﮔﺮوه سازمان‌ها ﺑﻪ ﻃﻮر ﯾﮑﺴﺎن ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻨﺎﺳﺐ دﺳﺘﺮﺳﯽ داﺷﺘﻨﺪ. اما آن ها تصمیمات و واکنش های بهتر و سریع تری داشتند. ﮐﻠﯿﺪ اﯾﻦ ﻣﻌﻤﺎ ﻧﻪ در اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻠﮑﻪ در ﺗﺒﺪﯾﻞ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ اﻏﻤﺎض اﺳﺖ. سازمان‌های عالی سازوکارهایی دارند که حقایق ناخوشایند را می توانند افشا کنند و در مورد آن صحبت و تصمیم گیری کنند. آن ها می دانند كه كارمندان به دلایل مختلف تمایل دارند که واقعيات ناخوشايند را پنهان سازند. 💢 وی را پیشنهاد می‌کند: در این تکنیک، افراد اجازه دارند به تعداد محدودی هرگونه اطلاعات/دیدگاه/سیگنالی را مطرح کنند و تصمیم‌گیران موظفند که به آن اطلاعات توجه نشان دهند و سریعاً به آن رسیدگی کنند. خود وی این تکنیک را سر کلاس خود اینگونه اجرا می کند: او یک پرچم قرمز ابتدای ترم به دانشجویان می دهد و به آن ها می گوید که می توانید یک بار هر زمانی که خواستید آن را بلند کنید. اگر آنرا بلند کنید، کلاس به یک باره متوقف خواهد شد و نظر شما بیان خواهد شد. در ازای نظری که می دهید هیچ بازخواستی نخواهید شد و کاملا آزادید که نظر خود را بیان کنید و من موظفم به آن نظر شما رسیدگی کنم و پاسخ روشن دهم. 💢 دروغ های شیرین یا حقایق تلخ؛ کدام یک را انتخاب می کنید؟ شنیدن حقایق تلخ، سخت است و از آن سخت تر، بیان آن. چون کسانی که حقایق تلخ را بیان می کنند معمولا پاداشی دریافت نمی کنند. هزینه بیان واقعیات را پایین بیاورید تا در معرض اطلاعات دست اول واقعی قرار بگیرید. ناراحت شدن از یک حقیقت، بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است! از این منظر، راهبری هر جایی را بر عهده دارید، چه یک خانواده سه نفره، یک مدرسه سی نفره یک سازمان سیصد نفره و یا یک استان یا کشور دو نکته را باید رعایت کنیم: ➊ دید همکاران، اعضای خانواده، شهروندان و همراهان خود را کور نکنید! ➋ هزینه انتقاد یا بیان دیدگاه را پایین بیاورید به عبارت دیگر آن ها را لال نکنید! 🔚 سخن‌ آخر: بگذارید فرزندتان، همکارتان، شهروندتان، زیردست تان نیز به واقعیت ها دسترسی داشته باشد و بگذارید تحلیل و نگاه خودش را آزادانه به اشتراک بگذارد. اداره شهر کورها و لال ها ممکن است در کوتاه مدت آسان به نظر برسد اما در بلندمدت فاجعه آفرین است. بگذارید پنجره ها (دید همراهان) و حنجره ها (زبان همراهان) باز و گویا باشد تا همه خطرها را گوشزد کنند و گزینه ها را طرح کنند. آن هایی که اجازه بالا آمدن پرچم های قرمز را نمی دهند، دیر یا زود با کارت قرمز از صحنه روزگار محو خواهند شد. www.modiryar.com @modiryar
همیشه پای یک "رئیس بد" در میان است! در مقیاسی جهانی، یکی از مشکلاتی که گریبانگیر بسیاری از سازمان‌هاست، نارضایتی و بی انگیزگی کارکنان و به تبع آن عملکرد سازمانی پائین می باشد. پژوهش هایی که در سازمان های مختلف انجام شده است نیز موید همین مطلب می باشند. در کنار عوامل مختلفی که منجر به این بی انگیز‌گی می شوند؛ یکی از دلایل اصلی، وجود یک "رئیس بد" در سازمان می باشد. یک رئیس بد می تواند شغلی که دوست دارید را غیرقابل تحمل کند، می تواند از کاه، کوه بسازد و از هیچ، فاجعه بیافریند، می تواند صدای کارکنان را در نطفه خفه کند، می تواند زندگی سازمانی کارکنان را به یک جهنم تبدیل کند و ... نتایج پژوهشی که به تازگی انجام شده نشان می دهد که داشتن یک رئیس بد باعث می شود که فکر کارمندان به شدت مشغول گردد و این موضوع به زندگی شخصی آنها نیز کشیده شود تا جایی که خواب آنها را مختل کند و در یک چرخه معیوب، این کمبود خواب عملکرد شغلی و خلاقیت کارمندان را کاهش دهد. مطابق با نتایج مطالعات متعدد، کارکنان با انواع مختلفی از رئیسان بد برخورد داشته اند. در یک دسته بندی کلی، می توان ۲۰ نوع از رئیسان بد را مشخص نمود: ۱- که؛ در مورد موفقیت‌هایش مبالغه می‌کند. ۲- که؛ با ایجاد ترس حکمرانی می‌کند. ۳- که؛ همیشه از شما ناراضی است. ۴- که؛ همیشه شما را نادیده می گیرد. ۵- که؛ همه چیز را سطحی تحلیل می کند. ۶- که؛ آگاهانه دروغ می گوید. ۷- که؛ فقط به فکر خودش است. ۸- که؛ پاسخش برای تمام پیشنهادهای شما "نه، ما نمی توانیم" می باشد. ۹- که؛ مثل کودکان زود از کوره در می رود و هیجانات منفی کنترل‌نشده دارد. ۱۰- که؛ فکر می‌کند همه کارکنان، مشتریان، فضای اداری و ... متعلق به اوست. ۱۱- که؛ دائماً از همه چیز و همه‌کس شکایت می کند. ۱۲- که؛ بایستی تمام جزئیات را برای او توضیح داد. ۱۳- که؛ انتظارات تخیلی و غیرواقعی دارد. ۱۴- که؛ مرتب نظرش در مورد نحوه انجام کار تغییر می کند. ۱۵- که؛ نمی‌تواند از کنج راحتی‌اش خارج شود. ۱۶- که؛ همواره فکر می‌کند سازمان در حال نابودی است. ۱۷- _فراموشکار که؛ از اختلال نقص توجه (BADD) رنج می برد. ۱۸- که؛ حال خوب و بدش قابل پیش‌بینی نیست. ۱۹- که؛ همواره محتاج شما، همکارانتان و چیزهای دیگر است. ۲۰- که؛ دید بلندمدت ندارد. www.modiryar.com @modiryar
نقطه‌ ی حداکثر تأمل 📔 💢 زمانی به سراغ‌تان می‌آیند که مشغول نوشتن هستید، نه درحال فکرکردن. اگر قرار باشد در یک جزیره‌ی دورافتاده در وسط اقیانوس یک همراه داشته باشید، چه کسی را با خودتان می‌برید؟ همسرتان؟ دوست‌تان؟ یک مشاور؟ باهوش‌ترین استاد دانشگاه؟ یک‌نفر که سرگرم‌تان کند؟ البته که هیچ‌کدام برای بلندمدت به‌کارتان نخواهد آمد. کسی را با خود ببرید که بتواند یک قایق بسازد. 💢 : ما در زمان فکرکردن به یک موضوع، به ‌نقطه‌ای می‌رسیم که دیگر هرچه‌قدر هم که فکر کنیم، حتی یک میلی‌متر هم از این نقطه جلوتر نخواهیم رفت. از این لحظه به بعد، مقدار اطلاعات اضافی که با فکرکردن درباره‌ آن موضوع به‌دست می‌آوریم، به صفر می‌رسد. این همان لحظه‌ای است که "نقطه‌ی حداکثر تأمل" نام دارد. البته منظورم این نیست که من با فکرکردن روی مخالفم. بررسی‌کردن یک ایده حتی برای لحظاتی کوتاه می‌تواند دید فوق‌العاده‌ای به انسان بدهد. با این‌حال بازدهی این فرآیند به‌سرعت کاهش می‌یابد و شگفت‌آور است که چه‌قدر زود به نقطه حداکثر تأمل می‌رسیم. البته ممکن است لازم شود کمی هم به خودتان بدهید تا احساسات گذرا، بی‌جهت روی تصمیم‌تان تاثیر نگذارند. اما بعد از آن، فکرکردن، شما را از نتیجه‌ای که گرفته‌اید جلوتر نخواهد برد. اگر به اطلاعات جدید نیاز دارید، بهتر است دست‌به‌کار شوید. اگر را یک چراغ‌قوه‌ جیبی در نظر بگیریم، عمل‌کردن مانند یک نورافکن به‌معنای واقعی کلمه است. به‌محض اینکه به یک جایگاه جدید و جذاب رسیدید، می‌توانید مجددا چراغ‌قوه‌ خود را روشن کنید. 💢 اما چرا ما عادت داریم بیش از اندازه روی مسائل فکر کنیم، بسیار فراتر از نقطه‌ حداکثر تأمل! چرا؟ چون این‌طور راحت‌تر است. خیلی ساده‌تر است که روی مسائل فکر کنیم تا این‌که ابتکار عمل آن‌ها را به‌دست بگیریم. گمانه‌زنی لذت‌بخش‌تر از عمل‌گرایی است. مادامی که هنوز درحال سبک‌سنگین‌کردن گزینه‌های‌تان هستید، احتمال شکست صفر است؛ اما به‌محض این‌که وارد عمل می‌شوید، خطر شکست‌خوردن به‌مراتب بیشتر خواهد بود. به‌همین دلیل است که مردم فکرکردن و تحلیل‌کردن را ترجیح می‌دهند. 💢 می‌گوید: برای اینکه بدانید می‌خواهید چه چیزی بکشید، باید دست‌به‌قلم شوید. در مورد امور زندگی‌تان هم همین‌طور است. برای اینکه بدانید چه می‌خواهید باید دست‌به‌کار شوید. این مطلب ممکن است تلنگری به شما بزند ولی حواس‌تان را جمع کنید که صرفا با فکرکردن به یک زندگی خوب، به آن نمی‌رسید. 🔚 سخن آخر: لطفاً دفعه‌ بعد که می‌خواهید تصمیم مهمی بگیرید، به‌دقت روی آن فکر کنید، اما فقط تا مرز نقطه‌ حداکثر تأمل. غافلگیر خواهید شد از اینکه چقدر زود به نقطه‌ حداکثر تأمل می‌رسید. به‌محض رسیدن، چراغ‌قوه‌ خود را خاموش و نورافکن را روشن کنید. این روش هم در محل‌کار و هم در خانه به‌کارتان خواهد آمد؛ چه مشغول سرمایه‌گذاری روی حرفه‌تان باشید، چه دنبال بهبود زندگی عاشقانه‌تان. www.modiryar.com @modiryar
آنچه در مورد عمروعاص کمتر شنیده اید 💢 نَسَب عمر و عاص: ▪️عمروعاص یکی از چهره‌های حیله گر و فرصت طلب است. مادرش كنيزكى بوده كه «عبداللَّه بن جذعان» او را خريد و آزاد كرد. بسيار زناكار بود و ابولهب و امية بن خلف و هشام بن مغيره‏ و ابوسفيان و عاص بن وائل در طهر واحد با او زنا كردند و او به «عمرو» آبستن شد. چون بار بگذاشت هر يك او را دعوى دار شدند. ▪️آخر حكم به «نابغه» گذاشتند او «عاص بن وائل» را اختيار كرد (علی رغم این که ابوسفیان می گفت عمرو از صلب من است و به او شباهت داشت). به او گفتند: پسرت به «ابوسفيان» شبيه ‏تر است. چرا «عاص» را برگزيدى. گفت بخيل است و «عاص» نفقه نيكوتر دهد! بدین ترتیب عاص به عنوان پدر عمرو انتخاب شد. 💢 عاص بن وائل کیست؟ ▪️عاص بن وائل همان عنصر مشرکی است که بعد از فوت قاسم پسر پیامبر (ص) به آن حضرت طعنۀ بسیار زشتی زد (او را العیاذ بالله، و "دم بریده" خواند. یعنی کسی که نسلی (پسری) ندارد تا راه او را ادامه دهد) که به دنبال این طعنۀ زشت سورۀ کوثر نازل شده و آیه آخر آن در مذمت این شخص یعنی عاص بن وائل می باشد. 💢عمروعاص در زمان پیامبر(ص): ▪️عمر زمان (ص) چهره منفور و پلیدی بود که۷۰ بیت شعر سروده که کودکان مکه وقتی ایشان را می دیدند آن شعرها را می خواندند و موجب آزار حضرت می شدند از این رو پیامبر دعا کردند: «خداوندا عمرو مرا هجو کرده ولی من شاعر نیستم تا پاسخ سخنش را به شعر گویم پس او را در برابر هر یک از حروف شعرش هزار بار لعن کن» ▪️بزرگان قریش گروهی را به سرپرستی عمروعاص به حبشه فرستادند تا از نجاشی بخواهد مسلمانانی را که برای گریز از دست مشرکان به هجرت کردند، تسلیم کند ولی نجاشی نپذیرفت و دست خالی بازگشتند. عمروعاص در سال ۷ هجری مسلمان شد و به این شرط که بدهی های گذشته اش بخشیده شود، با رسول خدا(ص) بیعت کرد. 💢 با على(ع) كى شود مخنث دوست؟ ▪️با اين نژاد و نسب عجب نباشد اگر دشمن‏ ترين خلق باشد با رسول خدا و على ‏مرتضى. و قضيه ارتداد و مبارزات او با اميرالمؤمنين(ع) در و كشف عورت كردن و حيله او در رفع مصاحف و قصه تحكيم او هر يك در جاى خود به شرح رفته و او و معاويه بسيار خون به دل نازنين اميرالمؤمنين‏ كردند. 💢 چگونگی مرگ عمروعاص: ▪️اول شوال عمروعاص در مصر مرد. از «عبداللَّه بن عباس» نقل ‏است كه گفت: هنگام به عيادتش رفتم و گفتم اينك مرگ تو، فرا رسيده و مردى خردمندى. بگو تا چگونه ‏اى. گفت: آسمان را مى‏ نگرم كه معلق است بر سر من و من در ميان اين‏ هر دو چنانم كه در چشمه سوزنم. ▪️در تاريخ است كه «عمروعاص» در هنگام مرگ خود مى‏ گفت: چنان ‏است كه كوه رضوى را بر گردن من حمل داده ‏اند و در درون من شوك و خار است و مرا از سوراخ سوزن بدر مى ‏برند. 💢 سخنان عبرت آموز هنگام مرگ! ▪️ مورّخ معروف می گوید: هنگامی که مرگ او فرا رسید، به فرزندش گفت: ای کاش پدرت در غزوه «ذات السلاسل» (در عصر پیامبر اسلام) مرده بود! من کارهایی انجام دادم که نمی‌دانم در نزد خدا چه پاسخی برای آن‌ها دارم. آنگاه نگاهی به اموال بی‌شمار خود کرد و گفت: ای کاش به جای اینها، مدفوع شتری بود، ای کاش سی سال قبل مرده بودم! ▪️دنیای را اصلاح کردم و دین خودم را بر باد دادم! دنیا را مقدّم داشتم و آخرت را رها نمودم، از دیدن راه راست و سعادت نابینا شدم، تا مرگم فرا رسید. گویا می‌بینم که معاویه اموال مرا می‌برد و با شما بدرفتاری خواهد کرد. یعقوبی می‌افزاید: وقتی «عمروعاص» مُرد، معاویه اموالش را مصادره کرد، و این اوّلین مصادره بود که توسّط معاویه نسبت به اطرافیانش انجام پذیرفت. www.modiryar.com @modiryar