eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
318 دنبال‌کننده
445 عکس
379 ویدیو
58 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن (عليه السلام ) پس از شهادت امام على (عليه السلام ) كم كم بر همه جهان اسلام مسلط شد، روزى با دارو دسته خود به كوفه آمد، طرفدارانش به او گفتند: بن على (عليه السلام ) در نظر مردم كوفه بسيار محترم و محبوب است ، خوب است شما به منبر بروى و در خطبه خود كارى كنى كه آن حضرت از چشم مردم بيفتد. امام (عليه السلام ) از جريان آگاه شد، در مسجد پيش دستى كرد و قبل از سخنرانى معاويه برخاست و خطاب به مردم كرد و فرمود: اى مردم آيا اگر شما همه جهان را بگرديد كسى را غير از من و برادرم (عليه السلام ) مى يابيد كه جدش رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) باشد؟ ما براى حفظ خون هاى مردم دست از جنگ كشيديم (۱) و حكومت در دست اين طاغوت - اشاره به معاويه - قرار گرفت و اين جز اى تا وقتش نمى يابم . معاويه گفت : منظورت چيست ؟ (عليه السلام ) فرمود: منظورم همان است كه خدا خواسته است . معاويه به خشم آمد و بالاى منبر رفت و در خطبه خود از على (عليه السلام ) و آل على (عليه السلام ) بدگويى كرد. امام حسن (عليه السلام ) از پاى منبر برخاست و خطاب به معاويه فرمود: اى فرزند زن جگر خواره آيا اميرمؤ منان (عليه السلام ) را سبّ مى كنى و به او ناسزا مى گويى با اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: كسى كه به (عليه السلام ) ناسزا بگويد به خدا ناسزا گفته و خداوند چنين فردى را تا ابد وارد مى كند. آنگاه امام از روى بى اعتنايى به معاويه پشت كرد و به طرف منزل آمد و ديگر به آنجا برنگشت (۲) ۱ - بدان كه : امام حسن (عليه السلام ) : به معنى سازش ‍ با معاويه نبود، بلكه يك نوع ترك جنگ موقت مشروط به شرائطى بود، تا به بازسازى و تصفيه ارتش خود بپردازد و ضمنا باطن ناپاك معاويه را به جهان اسلام بشناساند، و در ان شرايط هم راهى جز اين نبود. ۲- بحار ط جديد ج 44 ص 91 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن براى جذب مردم به حكومت طاغوتى خود مى گفت : بنى هاشم ، به معروفند وقتى كه دست از سخاوت و بخشش بردارند شباهت خود را به قوم خويش از دست مى دهند ها به شجاعت معروفند، وقتى كه دست از بكشند، شباهت خود به قوم خويش ‍ را از دست مى دهند. مخزومى به معروفند، وقتى كه دست از اين بردارند به قومشان شباهت ندارند. و به و بردبارى معروف است ، اگر از آن بكشند از به قوم خود، دست كشيده است . (عليه السلام ) وقتى اين گفتار را (توسط افرادى ) شنيد فرمود: معاويه چه زيركانه گفته است ؟ (و چه نيرنگى به كار برده ) معاويه خواسته با اين بيان ، همه اموال خود را به ديگران ببشخند و در نتيجه تهيدست شوند و همين باعث فلاكت آنها گردد. و زبيرى ها، دست به شمشير ببرند و همديگر را بكشند و سرگرم آن شوند و مخزومى ها نيز با تكبر خود مردم را از خود برانند، در نتيجه همگى مورد خشم مردم شوند، ولى بنى اميه محبوب مردم گردند. به اين ترتيب امام (عليه السلام ) با افشاگرى نقشه معاويه را نقش بر آب كرد. بحار ج 44 ص 104. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم گرويدن مردم ، معيار ارزش نيست روزى به (عليه السلام ) گفت : ‌‌من از تو بهترم امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اينكه مردم دور من اجتماع كرده اند. امام فرمود: هيهات ، هيهات (چقدر اين تو دور از حقيقت است ) اى فرزند جگر خوار! آنان كه به دور تو جمع شده اند دو دسته اند: 1 - از روى زور و ، در دور تواند 2 - از روى و ، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند. اما دسته دوم ، گنهكارند و از فرمان خدا نافرمانى كرده اند. حاشا كه من به تو بگويم : من بهتر از تو هستم زيرا در تو خوبى نيست تا من خوب تر از تو باشم ، ولى بدان كه خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نيك انسانى دور است . بحار ج 44 ص 104 - بدينوسيله امام (عليه السلام ) اعلام كرد كه : معيار ارزش ، انسانيت و فضائل انسانى است ، نه گرويدن مردم به انسان الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم پاسخ به سوال (عليه السلام ) : پارسا و بود بيست بار پياده از مدينه به مكه براى انجام مناسك رفت ، سه بار همه اموال خود را داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزى با خوب و تميز سوار بر قاطر زيبا از منزل بيرون آمد، و با شكوه و نورانيت خاصى در كوچه هاى مدينه مى گذشت و به بيرون شهر مى رفت . يك نفر يهودى نزديك آمد و عرض كرد: سوالى دارم ، امام فرمود: بپرس . او گفت : جدت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: الدنيا سجن المومن و جنه الكافر براى مؤ من ، زندان است و براى كافر . ولى اينك مى بينم تو از مواهب دنيا بهره مندى ولى من در سختى هستم ! امام حسن (عليه السلام ) فرمود: اين تصور تو غلط است كه مؤ من بايد از همه چيز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند را در بهشت با جايگاه پست براى كافر را مقايسه كنى ، و با دنياى مؤمن و كافر بسنجى بخوبى درميابى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) صحیح است كه : دنيا براى مؤ من زندان است و براى كافر بهشت مى باشد. فصول المهمة مالكى ص 138 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن (عليه السلام ) و (عليه السلام ) چندين بار از مدينه پياده به مكه براى انجام حج رفت در يكى از اين سفرها كه از مدينه به سوى مكه راه افتاد، پاهايش بر اثر پياده روى روى ريگهاى خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصى به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمى سوار مى شديد، پاهايتان بهتر مى شد. امام فرمود: خير وقتى به منزلگاه بعدى رسيديم ،آنجا مرد سياه چهره روغن فروشى است كه فلان روغن را دارد آن را برايم بخر، به پاهايم مى مالم خوب مى شود. عده اى عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدايت در پيش منزلى سراغ نداريم كه در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتى نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پيدا شد، امام فرمود: نزد او برويد و روغن را خريدارى كنيد نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : براى چه كسى مى خواهيد؟ گفتند : براى امام حسن (عليه السلام ). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببريد وقتى كه او را به حضور امام حسن (عليه السلام ) بردند به امام عرض كرد: من نمى دانستم روغن را براى شما مى خواهند و من حاجتى به تو دارم و آن اينكه : كن خداوند فرزند نيكوكار و پرهيزكارى به من بدهد، من وقتى از وطن بيرون آمدم همسرم نزديك زايمانش بود. امام حسن (عليه السلام ) فرمود: خداوند پسر سالمى كه پيرو ما است به تو خواهد داد. وقتى روغن فروش به منزلش رفت ، ديد خداوند پسر سالمى به او داده است . (۱) همان پسر وقتى بزرگ شد به معروف گرديده و از شيعيان راستين و آزاده بود كه در هر فرصتى از امامان (عليهم السلام دفاع و حمايت مى نمود، و فضائل (عليه السلام ) را به قصيده در آورده بود و مى خواند و هنگام على (عليه السلام ) ببالينش آمد. نام او بن محمد بود (عليه السلام ) به او فرمود: مادرت تو را ناميد و اين نام زيبنده تو است زيرا تو سيد شاعران هستى . روزى اشعارى درباره مصائب (عليه السلام ) در حضور امام صادق (عليه السلام ) خواند، قطرات اشك از ديدگان امام سرازير شد و صداى گريه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (عليه السلام ) امر به خوددارى كرد. (۲) ۱ - مناقب ج 4 ص 7. ۲ - سفينه البحار ج 1 ص 336 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - به به چه نيكو مركب و سوارش ! ابن عباس گويد: ديدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را بر دوش ‍ گرفته است ، مردى رسيد و گفت : اى كودك ! خوب مركبى دارى ! نعم المركب ركبت . پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: و نعم الراكب : و اين كودك خوب سواره اى است . چهارده معصوم عماد زاده ص 529. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ابونعيم اصفهانى از روايت مى كند كه گفت : (صلى الله عليه وآله ) در بود، وقتى كه به سجده رفت ، (عليه السلام ) كه كودك بود آمد و بر پشت جدش رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نشست ، رسول خدا آنقدر سجده را طول داد تا امام حسن (عليه السلام ) پائين آمد، بعد از نماز ابوبكر به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) عرض كرد: اى رسول خدا چطور در نماز اين چنين به اين كودك مدارا مى كنى پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ان هذا ريحانتى و ان ابنى هذا سيد اين كودك گل من است ، و اين پسرم آقا است . چهارده معصوم عماد زاده ص 529. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم نام : (عليه السلام ) القاب معروف : ، سبط اكبر. پدر : على (عليه السلام ) مادر : فاطمه زهرا (سلام الله عليها) وقت و محل تولد: نيمه رمضان سال سوم هجرت در مدينه . دوران امامت : ده سال (از سال چهل تا 50 هجرى قمرى ). طاغوت زمان امامت : معاويه بن ابى سفيان (لعنه الله عليهما). وقت و محل شهادت : 28 صفر سال 50 هجرى در سن حدود 47 سالگى ، به دستور توسط جعده در مدينه مسموم و به شهادت رسيد. مرقد شريفش : در قبرستان بقيع ، واقع در مدينه است . دوران او را مى توان در سه بخش مشخص كرد: 1 - دوران كودكى و عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله ) (حدود هشت سال ). 2 - دوران ملازمت با پدر (حدود 37). 3 - دوران امامت : ده سال . الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم از هنگامى كه (ع ) در ساعات آخر عمر، قرار گرفت گريه مى كرد، يكى از حاضران گفت : (اى پسر رسول خدا! با اينكه در محضر خدا داراى مقام ارجمندى هستى ، و آن حضرت در شاءن و مقام تو، سخن بسيار فرموده ، و بيست بار پياده از مدينه به مكه براى انجام حج رفتى و سه بار همه اموال خود را به فقير دادى ، در عين حال گريه مى كنى ؟) (تو بايد شادان باشى كه با آن همه مقامات ارجمند، از مى روى نه گريان ) امام حسن (ع ) فرمود: انما ابكى لخصلتين : (بدان كه گريه ام براى دو موضوع است ) لهول المطلع و فراق الاحبة ۱ - براى وحشت روز قيام كه هر كس به اطراف مى نگرد، تا از اوضاع اطلاع يابد، ۲ - براى جدايى از دوستان امالى صدوق ، مجلس 39، حديث 9 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - چهارنفر در كمين عليه السلام يكى از توطئه هاى اين بود كه : تصميم گرفت توسط چهار نفر مخفيانه امام حسن (ع ) را به قتل برساند، اين چهار نفر عبارتند از: 1 - عمروبن 2 - بن قيس 3 - بن حارث 4 - بن ربعى معاويه هر يك از آنها را مخفيانه خواست به او گفت : اگر حسن را بكشى ، در نزد من : 200 هزار درهم و مقام فرماندهى يكى از گردانهاى ارتش شام را دارى به علاوه يكى از دخترانم را همسر تو مى كنم . آنها براى وصول به آن جايزه هاى كلان پيشنهاد معاويه را پذيرفتند، معاويه بر هر يك از آنها جاسوس مخفى گذاشت تا گزارش كار آن ها را بدهند. امام حسن (ع ) از اين توطئه آگاه شد، از آن پس ، كاملا مراقب بود تا از شر تروريستهاى منافق در امن بماند زير لباسهاى خود زره مى پوشيد، و با همان زره مى خواند، سرانجام يكى از تروريستها، آن حضرت را در نماز هدف تير قرار داد ولى همان زره باعث شد كه تير در بدن آن حضرت نفوذ نكرد بحار، 44، ص 33 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم معاويه # امام_على (ع ) به شهادت رسيد، بر نقاط اسلامى مسلط شد، فرماندار مدينه شد، معاويه در نامه اى براى مروان نوشت : دختر (برادرزاده على (ع ) را براى پسرم خواستگارى كن هر قدر پدرش مهريه خواست ، مى پذيرم و هر قدر او قرض داشته باشد مى پردازم ، و اين وصلت موجب صلح بين بنى اميه و بنى هاشم خواهد شد. ، پس از دريافت با عبدالله بن جعفر، ملاقات كرد، و دختر او را براى يزيد، خواستگارى نمود. گفت : اختيار زنان ما با بن على (ع ) است ، دخترم را از او خواستگارى كن . مروان به حضور (ع ) آمد و دختر عبدالله را، خواستگار كرد، امام حسن (ع ) فرمود: (هر كس را كه در نظر دارى دعوت كن ، تا اجتماع كنند و من نظرم را بگويم ) مروان ، بزرگان دو طايفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه آنها به گرد هم آمدند، امام حسن (ع ) نيز حاضر شد. مروان برخاست و پس از حمد وثناى الهى ، گفت : (اميرمؤمنان معاويه ، به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر( ۱ ) را براى بن معاويه ، خواستگارى كنم ، به اين ترتيب كه : 1 - هر قدر پدرش خواست مهريه تعيین كند مى پذيريم . 2 - هرقدر، پدرش مقروض باشد، قرض او را ادا مى كنيم . 3 - و اين وصلت موجب صلح بين دو طايفه بنى اميه و بنى هاشم گردد. 4 - يزيد پسر معاويه همتايى است كه نظيرندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به يزيد، بيشتر از حسرت و افتخار يزيد به شما است . 5 - يزيد كسى است كه به بركت چهره او از ابرها طلب باران مى شود. آنگاه سكوت كرد و كنار نشست . امام حسن (ع ) پس از حمد و ثناى الهى فرمود: 1 - اما در مورد ، ما از سن پيامبر (ص ) در مورد و بستگانش تجاز نمى كنيم (كه 840 درهم است ) 2 - در مورد قرضهاى پدرش ، چه وقتى زنهاى ما، قرض هاى پدرانشان را داده اند؟(تا چنين مطلبى عنوان شود) 3 - و در مورد بين دو طايفه ، فانا عاديناكم لله و فى الله فلا نصالحكم للدنيا : (دشمنى ما با شما، براى خدا و در راه خداست ، بنابراين براى با شما صلح نمى كنيم ). 4 - و در مورد اينكه : افتخار ما به وجود يزيد، بيشتر از يزيد به ما است ، اگر مقام بالاتر از است ، ما بايد بر يزيد افتخار كنيم ، ولى اگر نبوت بالاتر از است ، او بايد به وجود ما افتخار كند. 5 - اما اينكه گفتى : به بركت چهره يزيد، از ابرها طلب باران مى شود چنين چيزى درست نيست ، مگر در مورد و آل محمد (ص ) (كه از بركت چهره نورانى آنها طلب مى شود) نظر ما اين است كه : دختر عبدالله را به پسر عمويش ، ( بن محمد بن جعفر) درآوريم ، و من هم اكنون او را همسر قاسم قرار دادم و مهريه اش را زمين مزروعى كه در مدينه دارم تعيين كردم ... و همين زمين مزروعى ، زندگى آنها را تاءمين مى كند، و ديگر نيازى به ديگران نيست . مروان گفت : اى بنى هاشم !آيا اين گونه با ما ناصاف روبرو مى شويد؟(و به يك يك سخنان ما پاسخ مى دهيد) امام حسن (ع ) فرمود: آرى ، هر يك از اين پاسخها، در برابر هر يك از مواد سخنان شما است ، يك در برابر يك . مروان ازجواب مثبت ماءيوس شد و ماجرا را براى معاويه ، در ضمن نامه اى نوشت . معاويه گفت : (ما از آنها خواستگارى كرديم ، جواب منفى به ما دادند، ولى اگر آنها از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهیم داد .( ۲ ) ۱ - طبق بعضى از روايات ، نام اين دختر، ام كلثوم بود، و به جاى امام حسن (ع )، امام حسين (ع ) ذكر شده است (بحار، ج 44، ص 207 - 208) ۲ - بحارالانوار، ج 44، ص 119 - 120 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم : خداوند پسرى به (ع ) داد، گروهى از قريش براى تبريك به حضور آن حضرت آمده ، و چنين تبريك گفتند: (قدم اين نوزاد قهرمان و يكه سوار مبارك باد) امام حسن (ع ) فرمود: اينگونه تبريك گفتن چيست ، بلكه بگوئيد: (بخشنده را شكرگزار باش ، و بخشوده شده بر تو مبارك باد، خداوند او را بزرگ كند و تو از نيكوكاريش بهره مند گردى ) نيز نقل شده : خداوند پسرى به يكنفر داد، شخصى نزد او آمد و گفت : (قدم اين يكه سوار مبارك باد) امام حسن (ع ) به تبريك گوينده گفت : از كجا مى دانى كه اين نوزاد، سواره گردد يا پياده ؟ او عرض كرد : فدايت گردم ، چگونه تبريك بگويم ؟ فرمود بگو : ( بخشنده را سپاسگزار باش ، و بخشوده شده بر تو مبارك باشد، اميدوارم بزرگ شود و از نيكوكاريش بهره گيرى ) . فروع كافى ، ج 6، ص 17 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم سخنرانى مدتى بود كه از شهادت حضرت (ع ) مى گذشت در سفرى به مدينه آمد مردم را در مسجد جمع كرد، و بالاى منبر رفت و با ناسزاگويى به مقام امام على (ع ) جسارت نمود. (ع ) در همان مجلس برخاست ، پس ازحمد و ثناى الهى فرمود: (اى مردم ! خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر اينكه مجرمين را دشمن او قرار داده است چنانكه قرآن مى فرمايد: و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا من المجرمين : (و اين چنين از مجرمان براى هر پيامبرى دشمنى قرار داده ايم )(۱). آنگاه به معاويه رو كرد و فرمود: من پسر على (ع ) هستم و تو پسر صخر مى باشى تو است مادر من (س ) جده تو است و جده من است خداوند آنكس را كه بين ما دو نفر، : از نظر نسب ، پست تر، و از نظر ياد خدا، غافلتر و از نظر كافرتر و از نظر منافقتر است لعنت كند. همه حاضران فرياد زدند : آمين ، آمين ! معاويه ناگزير، خطبه خود را قطع كرد، با كمال سرافكندگى از بالاى منبر پائين آمد و به خانه خود رفت (۲). ۱ - فرقان ، - 31 ۲ - كشف الغمه ، ج 2 ص 150 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم (ع ) در كوفه بود، وقتى كه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد، جمعى از طرفدارانش به او گفتند: ( بن على (ع ) در نظر مردم كوفه ، داراى مقام بسيار ارجمندى است ، اگر او را به اجبار وارد مسجد كنى ، و در ملاء عام بر بالاى منبر بروى او را در حضور مردم سرافكنده كنى ، كار شايسته اى نموده اى ، معاويه اين پيشنهاد را نپذيرفت ، آنها اصرار كردند، سرانجام معاويه پذيرفت ، براى نماز به آمد و جمعيت در مسجد بودند، امام حسن (ع ) را ناگزير به مسجد آوردند، معاويه بالاى منبر رفت و بسيار هتاكى كرد و به ساحت مقدس حضرت على (ع ) ناسزا گفت . هماندم امام حسن (ع ) برخاست و فرياد زد: اى پسر جگر خواره ، آيا تو به اميرمؤمنان على (ع ) ناسزا مى گويى ، با اينكه پيامبر (ص ) فرمود: هر كس به على (ع ) ناسزا بگويد به من ناسزا گفته و هر كس به من ناسزا بگويد، به خدا ناسزا گفته ، و كسى كه به خدا ناسزا گويد، خدا او را داخل مى كند، بطورى كه تا ابد در دوزخ بماند. سپس امام حسن (ع ) به عنوان اعتراض ، مجلس را ترك كرد . احتجاج طبرسى (ره ) ج 1، ص 145 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن (ع ) در ، امام (ع ) فرزندش را طلبيد، و نيزه خود را به او داد و فرمود: با اين نيزه به سپاه دشمن حمله كن . محمد حنفيه نيزه را گرفت و به دشمن حمله كرد، گردانى از طايفه جلو او را گرفتند، او عقب نشينى كرد، و به حضور پدر آمد در آن هنگام (ع ) نيزه را از دست او گرفت ، و به سوى دشمن رفت و حمله كرد و پس ازمدتى در حالى كه نيزه اش خون آلود بود، نزد پدر بازگشت وقتى كه محمد حنفيه ، آن شجاعت را از امام حسن (ع ) ديد بر احساس شكست سرخ و سرافكنده شد. اميرمؤمنان على (ع ) به او فرمود: لاتاءنف فانه ابن النبى و انت ابن على : (خود را نگير ( نكن ) او پسر پيامبر و تو پسر على (ع ) هستى ) . بحار، ج 43، ص 345 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم بزرگوارى (ع ) یکى از كنيزهاى امام حسن (ع ) روزى يك شاخه نزد امام حسن (ع ) آورد و به آن حضرت كرد، امام حسن (ع ) در مقابل آن هديه او را آزاد نمود. بعضى از حاضران گفتند: (به خاطر يك شاخه گل ، او را ساختى ؟) امام حسن (ع ) فرمود: خداوند اين را به ما آموخته است ، آنجا كه (در آيه 86 سوره نساء) مى فرمايد: واذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها (وهنگامى كه كسى به شما مى گويد (احترام كند) پاسخ او را بهتر گوئيد) در اين مورد تحيت بهتر، همان آزاد كردن اوست . تفسير نمونه ، ج 4، ص 42 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام حسن (ع ) زمان امام على (ع ) بود، قصابى را كه در دستش چاقوى خون آلود بود، در خرابه اى ديدند، و در همان خرابه جنازه خون آلود شخصى افتاده بود، قرائن ظاهرى نشان مى داد كه او همين قصاب است ، ماءمورين او را دستگير كرده و به حضور على (ع ) آوردند. (ع ) به قصاب گفت : (چه كسى آن شخص را (كه جنازه اش در خرابه است ) كشته ؟) گفت : من او را كشتم . امام على (ع ) بر اساس ظاهر جريان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را به عنوان اعدام كنند. ماءمورين او را به سوى قتلگاه مى بردند، در راه قاتل حقيقى مى دويد و فرياد مى زد: (عجله نكنيد او را من كشته ام قصاب بى گناه است ). ماءمورين ، قصاب و قاتل حقيقى را به حضور على (ع ) بردند، و جريان را به عرض رسانيدند، و قاتل حقيقى سوگند ياد كرد كه من او را كشته ام . امام به قصاب گفت : پس چرا تو كردى كه من او را كشته ام ؟ قصاب گفت : من در يك بن بستى قرار گرفته بودم ، چاقوى خون آلود در من ، و كنارم جنازه خون آلود افتاده ، چاره اى نديدم جز اينكه بگويم من كشته ام ولى حقيقت اين است كه من گوسفندى را ذبح كرده بودم چاقوى خون آلود در دستم بود، به خرابه براى تخلى رفته بودم . جنازه خون آلودى را در آنجا ديدم ، وحشت زده برخاستم ماءمورين سر رسيدند و مرا به عنوان قاتل دستگير كردند. على (ع ) به حاضران فرمود: اين قصاب و اين شخص را كه خود را قاتل معرفى مى كند نزد حسن (ع ) ببريد تا او كند، آنها به حضور امام حسن (ع ) آمدند و جريان را گفتند، امام حسن (ع ) فرمود: (به اميرمؤمنان عرض كنيد: اگر اين مرد قاتل ، آن شخص را كشته است در عوض جان قصاب را حفظ كرده است ، و خداوند در مى فرمايد: و من احيا نفسا فكانما احياالناس جميعا (و هر كس انسانى را از نجات دهد، چنان است كه گويى همه مردم را بخشيده است ) (مائده - 32). امام على (ع ) دستور داد، هم قاتل و هم قصاب را نمودند و ديه مقتول را از بيت المال ، به ورثه او عطا فرمود . نورالثقلين ج 1، ص 620 - بعيد نيست كه قتل مذكور قتل خطائى شبه عمد(مانند تصادفات ماشين كه تقصير با راننده باشد) بوده ، و از طرفى چون آن قاتل ، مردانگى كرد وموجب نجات قصاب شد، مشمول ارفاق و اسلام شده است الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم گنهكار عصر رسول خدا (ص ) بود، و (ع ) كودك بودند شخصى گناهى كرد و از شرم آن گناه ، مدتى مخفى شد و نزد رسول خدا (ص ) نمى آمد تا اينكه آن شخص ، حسن و حسين (ع ) را ديد، آن دو را بر دوش ‍ خود سوار كرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: (من گنهكارم ، در پناه خدا، و اين دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشيد) رسول خدا (ص ) وقتى كه آن منظره را ديد، آنچنان خنديد كه دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهكار فرمود: (برو جانم تو هستى ) آنگاه به حسن و حسين فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را قرار داد، در اين هنگام آيه 64 سوره نساء نازل شد: ... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما : و اگر گنهكاران كه بر اثر به خود ستم كردند، به نزد تو (اى پيامبر) مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آن ها مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند . مناقب آل ابيطالب ، ج 3، ص 400 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - نامگذارى (ع ) هنگامى كه امام حسن (ع ) چشم به جهان گشود، (س ) به على (ع ) گفت : (نام اين نوزاد را معين كن ) (ع ) فرمود: من در نامگذارى او، از پروردگارم پيشى نمى گيرم ، خداوند به وحى كرد: (پسرى براى محمد (ص ) متولد شده نزد او برو و به او تبريك بگو، سپس بگو: نسبت على (ع ) به تو مانند نسبت هارون به موسى (ع ) است ، نام اين نوزاد را همان نام بگذاريد كه نام پسر هارون (برادر موسى ) است .) جبرئيل به حضور پيامبر آمد و تبريك گفت ، و سپس عرض كرد: خداوند امر كرد كه اين نوزاد را همنام پسر هارون برادر موسى ، كنيد. پيامبر (ص ) فرمود: (او چه نام داشت ؟) جبرئيل گفت : نام او (شبر) بود. پيامبر (ص ) فرمود: زبان من عربى است . جبرئيل گفت : او را ، نامگذارى كن ، پيامبر (ص ) نام آن نوزاد را حسن خواند . اعلام الورى ، ص 210 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - جلوگيرى از در عبادت يكى از شاگردان حضرت (ع ) مى گويد: به حضور (ع ) رفتم ، ديدم آفتابه اى را كنار خود نهاده است مى خواهد با آب آن بگيرد، نزديك رفتم تا آفتابه را بردارم و آب بريزم و در ، آن حضرت را كمك كنم . امام رضا (ع ) از من جلوگيرى كرد و فرمود: (اى حسن ! چنين نكن ) عرض ‍ كردم : (چرا مرا از ريختن آب بر دستت ، نهى مى كنى ؟ آيا نمى خواهى من پاداشى ببرم ؟) حضرت فرمود: (تو پاداش ببرى ولى من كنم ؟) عرض كردم : (توضيح بدهيد، چگونه شما گناهكار مى شويد؟) فرمود: آيا سخن خداوند را نشنيده اى كه مى فرمايد: ولا شرك بعبادة ربه احدا (كسى كه اميد لقاى پروردگارش را دارد نبايد كسى را در پروردگار، شريك سازد) (۱). من اكنون براى ، وضو مى گيرم كه عبادت است و (طبق دستور خدا) نمى خواهم كسى را در عبادت خدا، شريك خود قرار دهم (۲). ۱ - كهف - 110 ۲ - فروع كافى ، ج 3 ص 69 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم عده اى از خدمتكاران ميوه مى خوردند، ولى هنوز بقيه ميوه را تمام نكرده ، آن را به دور مى انداختند. (ع ) وقتى كه اين اسراف را از آنها ديد، از روى ناراحتى فرمود: (سبحان الله ! اگر شما احتياج نداريد، افرادى هستند كه نياز دارند آن ها را به نيازمندان بخورانيد) . فروع كافى ، ج 6 ص 297 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم آبرومندانه شخصى به حضور حضرت (ع ) آمد و پس از سلام عرض كرد: (من از دوستان شما و پدران شما هستم ، از سفر حج برمى گردم ، پولم تمام شده مى خواهم به محل سكونتم بروم مبلغى كه مرا به وطنم برساند به من بدهيد، وقتى كه به وطن رسيدم ، وضع مالى من در محل خوب است ، به همان اندازه كه به من داده اى ، به نيت شما به فقراء مى دهم ) . حضرت رضا (ع ) برخاست و به اندرون خانه اش رفت و پس از ساعتى بازگشت و دستش را از پنجره بالاى در، بيرون آورد و به آن حاجى فرمود: (اين دويست درهم را بگير، و مخارج سفر را با آن تاءمين كن ، وقتى كه به وطن رسيدى ، لازم نيست كه آن را از جانب من به فقرا صدقه بدهى ، آن را به تو بخشيدم ، برو كه نه من تو را ببينم و نه تو مرا ببينى ). آن شخص به سوى وطن خود رفت . يكى از حاضران از حضرت رضا (ع ) پرسيد: (چرا پول را از بالاى پنجره به او دادى و نخواستى او تو را ببيند؟) حضرت رضا (ع ) فرمود: از آن ترسيدم كه مبادا وقتى كه با او رخ به رخ شدم ، خوارى را در چهره اش مشاهده نمايم ، آيا نشنيده اى كه رسول خدا(ص ) فرمود: المستر بالحسنة تعدل سبعين حجة ، والمذيع بالسيئة مخذول والمستتر بها مغفور (آن كسى كه نيكوى خود را بپوشاند، پاداش او برابر هفتاد حج (مستحبى ) است و آن كس كه آشكارا كند، درمانده بى چاره است ، و آن كس كه آن را بپوشاند، زير پوشش آمرزش خدا است ) . مناقب آل ابيطالب ، ج 4 ص 360 - 361 فروع كافى ، ص 23 و 24 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم حضرت (ع ) در نيشابور، به محله (غزينى ) رفت ؛ در آن جا حمامى وجود داشت ، و چشمه آبى بود، ولى آب آن اندك بود، حضرت همانجا اقامت كرد و تصميم به بازسازى و پاكسازى آن چشمه گرفت ، اشخاصى كه مقنى بودند طلبيد و آن ها به دستور آن حضرت به لاى روبى و بازسازى چشمه پرداختند، آب آن چشمه ، زياد شد، آنگاه حضرت رضا (ع ) دستور داد، در بيرون پله آن چشمه حوضى ساختند از آن چشمه آب به آن حوض مى ريخت ، حضرت رضا (ع ) به ميان حوض رفت و غسل كرد، و سپس در پشت آن حوض نماز خواند، و همين برنامه ، براى مردم سنت گرديد، مى آمدند در آن حوض ‍ غسل مى كردند، و سپس در پشت آن ، نماز مى خواندند و دعا مى كردند تا خداوند نيازهايشان را برآورد، و بر نعمتهايشان نسبت به آنها بيفزايد، و اين برنامه تا كنون ، از يادگارهاى حضرت رضا (ع ) بين شيعيان باقى مانده است . اعيان الشيعه ، ج 2 ص 18، مطابق بعضى از روايات آن حضرت در نيشابور، در محله (فورا) يك حمام و يك احداث كرد و دستور داد قنات آن جا را لاى روبى و پاكسازى نمودند مناقب آل ابيطالب ، ج 4، ص۳۴۸ الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم حضرت (ع ) در برابر زمان حضرت رضا (ع ) در خراسان ، بود (خليفه وقت ) روزهاى دوشنبه و پنجشنبه را روزهاى ملاقات مردم با او قرار داده بود، (ره ) مى گويد: در يكى از اين دو روز ملاقاتى ، حضرت رضا (ع ) حضور داشت ، مامون در جانب راست حضرت رضا (ع ) نشسته بود، به ماءمون خبر رسيد كه يكى از پارسايان عابد، دزدى كرده است ، ماءمون دستور داد او را نزد او بياورند، ماءمورين رفتند و او را نزد ماءمون آوردند، ماءمون به چهره او نگاه كرد، ديد بر اثر و سجده هاى زياد، پيشانيش ‍ پينه بسته است به او گفت : (خجالت نمى كشى ، تو با اين سيماى مذهبى ، دزدى ميكنى ؟) گفت : من از روى و ناچارى به دزدى زدم ، زير مرا از حقى كه در خمس و بيت المال دارم باز مى دارى ، و بر اثر تهيدستى ناچار به دزدى مى شدم . ماءمون گفت : تو چه حقى در خمس و بيت المال دارى ؟ عابد گفت : خداوند مصرف را در شش مورد، تقسيم و فرموده است : و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول و ... (۱). (بدانيد هر گونه غنيمتى كه به شما رسد، خمس آن براى خدا و پيامبر(ص ) و براى خويشان پيامبر(ص ) و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر است اگر شما به خدا وآنچه بر بنده خود، در روز جدايى حق از باطل ، و روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان - يعنى روز جنگ بدر) نازل كرده ايم ايمان آورده ايد). در مورد در آيه 7 سوره آمده است ). بنابراين چرا حق مرا به من نمى دهى ، با اينكه من درمانده در سفر هستم ، و بر اثر تهيدستى نمى توانم به وطن بازگردم ، وانگهى من از آگاهان به آيات قرآن هستم . ماءمون گفت : براى اجراى الهى و حكم اسلام كه درباره ، مقرر شده آماده باش ، ما نمى توانيم به خاطر اين ياوه سرائى تو، الهى را تعطيل كنيم . عابد گفت : نخست از خودت شروع كن ، و خود را با اجراى حد الهى پاكساز و بعد به ديگرى بپرداز. ماءمون در اينجا به حضرت رضا (ع ) رو كرد و عرض نمود: اين شخص چه مى گويد؟ (نظر شما چيست ؟) امام رضا (ع ) فرمود: او مى گويد: تو دزدى كردى ، من هم دزدى كردم . ماءمون ، بسيار خشمگين شد، سپس به عابد رو كرد و گفت : (سوگند به خدا به جرم دزدى ، دستت را قطع مى كنم ) . عابد گفت : آيا دست مرا قطع مى كنى ، با اينكه برده وغلام من هستى ؟! ماءمون گفت : واى بر تو، از كجا من غلام تو شده ام ؟! عابد گفت : مادر تو را (پدرت ) از بيت المال مسلمانان خريده است بنابراين ، مادر تو جزء اموال همه مسلمانان مغرب و مشرق است و تو كه از او به وجود آمده اى برده و غلام همه مسلمانان هستى ، تا وقتى كه آنها تو را آزاد كنند، ولى من از سهمى كه دارم تو را آزاد نخواهم كرد، وانگهى تو خمس مردم را چپاول كردى و حق آل رسول (ص ) را به آنها ندادى و حق من وامثال مرا ندادى ، و از سوى ديگر چيز ناپاك ، پاك كننده ناپاك ديگر نيست ، بلكه ناپاك را چيز پاك ، پاك مى كند، و كسى كه بر گردن او حد است ، حد ديگران را جارى نمى سازد تا نخست حد خود را جارى كند، و بعد به ديگران برسد، آيا سخن خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: اتاءمرون الناس بابر و تنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب افلا تعقلون (آيا مردم را به نيكى مى كنيد، ولى خودتان را فراموش مى نمائيد، با اينكه شما خودتان كتاب (آسمانى ) را مى خوانيد، آيا هيچ نمى كنيد؟!) (۲). ماءمون در برابر گفتار شيواى عابد، درمانده شده بود، متوجه حضرت رضا (ع ) شد و عرض كرد: (نظر شما درباره اين شخص چيست ؟) حضرت رضا (ع ) فرمود: خداوند به محمد(ص ) فرمود: قل فلله الحجة البالغة (براى خدا رسا و قاطع هست ) (۳) به طورى كه بهانه اى براى هيچ كس باقى نمى ماند، و اين حجتها همان است كه نادان با وجود نادانى به آن پى مى برد، چنانكه شخص و نادان با خود به آن آگاه مى گردد، و دنيا و آخرت بر اساس حجت ودليل ، پابرجا است ، و اين مرد( عابد) هم براى خود حجت و دليل آورد. در اين هنگام ماءمون دستور آزادى عابد را صادر كرد، و از مردم روى گردانيد با حضرت رضا (ع ) به تنهايى به صحبت پرداخت (و تمام كینه و فكر و ذكر خود را در مورد حضرت رضا (ع ) به كار برد) تا اينكه آن حضرت را مسموم كرده و به شهادت رسانيد(۴). ۱ - انفال - 41 ۲ - بقره - 44 ۳ - انعام - 146 ۴ - عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 237 و 238 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم - درمان ، توسط حضرت رضا (ع ) عصر حضرت (ع ) بود، يكى از شيعيان با كاروان خراسان به سوى كرمان مى رفت ، در راه ، باندى از دزدهاى سر گردنه ، به حمله كردند و آن را به احتمال يك نفر ثروتمند گرفتند و با خود بردند، تا آنچه دارد؛از او بگيرند، او را در ميان برف انداختند و دهانش را پر از برف نموده و كردند و او بر اثر آن شكنجه ها، از ناحيه دهان ، آسيب سخت ديد، و زبان و لبهايش ، زخم و شكاف برداشت و با اين حال به خراسان بازگشت و هر چه مداوا كرد خوب نشد، او شنيد كه حضرت رضا (ع ) در نيشابور است ، در عالم ديد، شخصى به او گفت : حضرت رضا (ع )به خراسان آمده ، نزد او برو تا تو را در مورد درمان اين بيمارى ، راهنمائى كند، در همان عالم خواب خود را به حضور امام رضا (ع ) رسانيد و ماجراى بيمارى خود را بيان كرد. حضرت رضا (ع ) فرمود : (مقدارى را با و مخلوط كن و بكوب ، و روى زخم دهان بگذار دو سه بار اين كار را تكرار كن كه خوب مى شوى ) . او از خواب بيدار شد، و به آنچه در خواب ديده بود، اهميت نداد و به نيشابور رفت تا به حضور حضرت رضا (ع ) برسد، در آنجا گفته شد حضرت رضا (ع ) اكنون در (سعد) است او به آنجا رفت و بعد به محضر آن حضرت ، شرفياب شد و ماجراى زخم دهان خود را بازگو كرد و گفت : (به قدرى دهانم آسيب ديده كه با زحمت و سختى حرف مى زنم ، داروئى را به من نشان بده ، تا با آن ، خود را درمان كنم ). امام رضا (ع ) فرمود: (مگر آن دوا را در به تو معرفى نكردم ، برو به همان دستور كن !) او عرض كرد: (آن دستور را بار ديگر برايم بيان كن ). حضرت رضا (ع ) فرمود: (مقدارى زيره را با اويشان و نمك ، مخلوط كن و بكوب و دو سه بار بر دهانت بگذار، خوب مى شوى ) او رفت و همين دستور را انجام داد و سلامتى خود را بازيافت . كشف الغمه ج 3، ص 153، ص 154 عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 21 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b