نقد دیدگاه فلاسفه در مورد نزاع حدوث عالم.pdf
255.8K
🖌 عنوان مقاله: نقد دیدگاه فلاسفه در مورد نزاع حدوث عالم 🍀
#استاد_عشاقی
#مقالات
#انواع_حدوث
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
تجانس حق و خلق از منظر فلاسفه و عرفا.pdf
266.2K
🖌 عنوان مقاله: تجانس حق و خلق از منظر فلاسفه و عرفا 🍀
#استاد_عشاقی
#مقالات
#حق_خلق
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_090 P107 - s 1.mp3
6.88M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 90
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 107 سطر 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_091 P 108 - S 1.mp3
7.95M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 91
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 108 سطر 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_002 P 606 - S 1.mp3
20.77M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 02
جلسه اول این فص همراه با جلسه آخر فص ابراهیمی است.
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 606 س 01
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_003 P 608 - S 7.mp3
18.29M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 03
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 608 س 07
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_004 P 609 - S 10.mp3
20.95M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 04
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 609 س 10
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_005 P 612 - S 1.mp3
23.96M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 05
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 612 س 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_006 P 614 - S 13.mp3
20.47M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 06
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 614 س 13
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_007 P 615 - S 17.mp3
23.33M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 07
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 615 س 17
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: #ایمان و توبه فراگیر و نجاتبخش برای #جن ، #انس و #ملک
🌺«إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً» (93 مریم)🌺.
🌸هیچ کسی در آسمانها و زمین نیست مگر این که به حالت بندگی به سوی خدای رحمان میآید🌸.
🔶 کلمه «آتی» در این آیه شریفه، بر حرکت اختیاری دلالت دارد؛ چون به «من..» که برای ذوی الشعور است، نسبت داده شده؛ و ذوی الشعور کارشان از روی اختیار است؛ پس این #آمدن یک فعل اختیاری است که از ناحیه موجودات ذی شعور سرمیزند؛ و #عبدا نیز حال فاعل این آمدن است؛
🔸پس معنی آیه این میشود: هیچ فرد ذی شعوری در آسمان و زمین نیست، مگر این که (در زمانی) از روی اختیار با حالت عبودیت و بندگی نسبت به خداوند، به سوی خدای رحمن میآید؛ این نحوه آمدن اختیاری همراه با #اظهار_عبودیت همان ایمان عمومی و توبه فراگیری است که جن و انس و فرشته را فرا میگیرد و به نجات همه مجرمان آنها منجر میشود.
🔷 البته این آمدن اختیاری و عابدانه، برای مؤمنان، در #دنیا تحقق مییابد؛ و برای کفار، بعد از تحقق عذاب درخوری در #آخرت شکل میگیرد؛ لذا این آمدن عابدانه در آیه مقید به دنیا یا آخرت نشده است بلکه مطلق آمده است تا مؤمنان دنیوی و اخروی، هر دو را شامل شود؛ پس انس و جن و ملک، روزی، با اظهار عبودیت نسبت به خداوند، از اندراج در تحت عنوان #بیایمان یا #کافر خارج شده و مندرج در تحت عنوان #مؤمن میشوند؛ و بالنتیجه همه آنها نجات یافته و مشمول رحمت الهی میشوند؛
🔹 زیرا کیفر و عذاب اخروی، عینا همان کفر و گناهی است که به شکل موجودات موذی تجسم می یابند:
🔻«إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون؛ 16 طور»
🔻«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه؛ 8 زلزلة»
مطابق این آیات و آیات فراوان دیگر، کیفر و عذاب اخروی چیزی جز همان کفر و گناه نیست
🔸«انَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» کیفر شما فقط همان چیزی است که عمل می کردید یعنی کارهای اعتقادی و رفتاری مجرمان است که در قالب عذاب تجسم می یابند و به مجرم آزار می دهند؛ بنابراین #خروج از کفر و گناه، و #دخول به حریم ایمان عینا همان #رهایی از عذاب و دخول در رحمت الهی است؛
🔹پس طبق آیه مورد بحث، جن و انس و ملک با اظهار عبودیت مختارانه به پیشگاه خدای رحمان از عذاب گناه رهایی یافته و مشمول رحمت الهی می شوند💐🌹🌷.
🔴 دفع یک شبهه
🔸این نجات فراگیر در حالی است که گزاره «کافر، معذب است ابدا» [خالدین فیها ابدا] بدون هیچ تخصیصی، به عموم و اطلاق خود باقی است؛ چون حکم عذاب ابدی موضوعش #کافر است نه کافری که از کفر خارج شده است .
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_008 P 617 - S 7.mp3
17.56M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 08
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 617 س 7
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_009 P 618 - S 12.mp3
16.97M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 09
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 618 س 12
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_010 P 619 - S 21.mp3
21.13M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 10
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 619 س 21
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
06_011 P 621 - S 1.mp3
18.52M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فصّ حكمة حقّيّة في كلمة إسحاقيّة🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 11
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 621 س 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: امتناع شرک در عبادت، براساس آیات قرآنی
🌸«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطيعُونَ» (73 نحل)🌸
ترجمه: و (مشرکان) غير از خدا، چيزى را مىپرستند كه هيچ رزقى را از آسمانها و زمين براى آنان مالك نيست و توان (اين كار را نيز) ندارند.
🔷 نظر مشهور درباره ترکیب آیه
عموم مفسران جمله «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» را عطف بر «لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً» گرفتهاند؛ بنابراین دو جمله «لا يَمْلِكُ» و «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» صله «ما» هستند و «ما» موصول را توصیف میکنند؛ بر مبنای این #ترکیب، حاصل معنی این است که مشرکان معبودی را عبادت میکنند که بهنفع آنان، مالک رزقی نیست؛ و بر رزقرسانی توانایی ندارد.
🔶اشکالات این ترکیب
🔹اشکال اول
یک اشکال این است که بر اساس این ترکیب، دو فعل «لایملک» و «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» فاعلشان همان معبودان دروغین هستند؛ اما این فاعل در فعل «لایملک» ضمیری است که برای غیر ذو العقول بکار رفته است چون به «ما» موصول بر میگردد که برای غیر ذوی العقول است؛ در «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» ضمیری است که برای ذوی العقول بکار میرود؛
اگر فاعل این دو فعل، همان معبودان دروغین باشند نباید در یک فعل، غیر ذوی العقول و در یک فعل، ذوی العقول معرفی شوند؛ زیرا این، بین دو بخش صله «ما»، #ناهماهگی_مفهومی ایجاد میکند.
🔹اشکال دوم:
اشکال دوم این است که در این ترکیب، دو جمله «لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً» و «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» صله «ما» و مبیّن آن هستند؛ ولی فاعل فعل اول که «ما» را توصیف میکند به شکل مفرد، و فاعل فعل دوم که باز همان «ما» را توصیف میکند، به شکل جمع ذکر شده است؛ و این هم #ناهماهنگی_لفظی است که چندان مناسب #فصاحت قرآن نیست؛ بنابراین تفسیری که عموم مفسران بر اساس ترکیب فوق میکنند چندان معقول و مقبول نیست؛ و باید برای آیه تفسیری دیگری ارائه شود.
🔶دیدگاه برگزیده
به نظر میرسد که جمله «وَ لا يَسْتَطيعُونَ» عطف بر «يَعْبُدُونَ» باشد؛ و مراد از هر دو ضمیر فاعلی در این دو فعل، #مشرکان است نه بتها؛
بر این اساس، معنی آیه این میشود که مشرکان بجای خدا، چیزی را که مالک رزقی نیست عبادت میکنند؛ ولی (به حسب واقع) آن مشرکان نمیتوانند عبادت غیر خدا کنند (و چنین عبادتی خارج از استطاعت و توان آنان است)؛ و خلاصه و لبّ معنای آیه این میشود که گرچه مشرکان نسبت به چیزی غیر خدا إظهار عبودیت و بندگی میکنند ولی آنان از عبادت غیر خدا عاجزند؛ زیرا عبادت غیر خدا، #محال و #ناشدنی است.
ادامه دارد👇
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه از بالا👆🏿
🔵 توضیح محال بودن عبادت غیرخدا
🔸رابطه عبودیت با معبود یک رابطه #حقیقی است که بر اساس یک فعل و انفعال واقعی و #تکوینی تحقق مییابد، نه یک رابطه #اعتباری و جعلی که بر اساس یک نحوه قرار داد یا خطا شکل بگیرد؛ یعنی رابطه عبودیت با معبود، مثل رابطه #فرزندی با #پدر است که بر اساس یک فعل و انفعال واقعی و تکوینی تحقق مییابد؛ و تا این رابطه واقعی و تکوینی حقیقتا بین زید و عمرو مثلا تحقق نداشته باشد نه زید فرزند عمرو است، و نه عمرو پدر زید است؛ و نه اظهار فرزندی زید نسبت به عمرو اظهار صحیح و درستی است. رابطه عبودیت با معبود، نیز همینگونه است.
🔹حقیقت عبودیت، همان #وابستگی عبدِ نیازمند است به یک #حقیقت مستقل؛ نه وابستگی عبدِ نیازمند، به یک حقیقت نامستقل و نیازمند؛ زیرا عبودیت عبدی در قبال عبدی، مثل تکیه کردن سقف است به ستون لرزانی که خود هیچ توانی و تکیهگاهی برای برپا بودن ندارد؛ پس عبودیت همان وابستگی عبد نیازمند است، به حقیقت مستقل بینیاز از تکیهگاه؛
🔸بنابراین عبودیت در صورتی #حقیقتا عبودیت است که در قبال یک «حقیقت مستقل» تحقق یابد؛ و چون عبادت همان اظهار و اعتراف به عبودیت است پس عبادت، نیز حقیقتا وقتی عبادت است که در قبال حقیقت مستقل بینیاز تحقق یابد نه در قبال حقیقت #نامستقل و #نیازمند؛
🔸بنابراین اگر شخصی، بتی را که هیچ نحوه استقلال وجودی ندارد، معبود خود پنداشت و در قبال آن بت، اظهار و اعتراف به عبودیت کرد؛ باید گفت نه آن بت حقیقتا #معبود است؛ و نه این عبد نسبت به آن بت، حقیقتا #عبودیت و وابستگی دارد؛ و نه این اظهار و اعتراف به عبودیت او در قبال بت اظهار و اعتراف درستی است؛ همچنانکه زید با اظهار فرزندی نسبت به غیر والد خود، نه حالت فرزندی حقیقتا برای او تحقق مییابد و نه آن شخص واقعا پدر زید خواهد شد و نه اظهار فرزندی او اظهار درستی است بلکه این اظهار، یک اظهار دورغین است.
✳️ ظاهرا آیه مورد بحث به همین نکته اشاره میکند؛ میگوید مشرکان نسبت به بتها اظهار عبودیت میکنند و در ظاهر به عبادت بتها میپردازند 🌺«يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً...»🌺؛ اما آنان با این اظهار عبودیت در قبال بت، «لا يَسْتَطيعُونَ» نمیتوانند فعل #عبادت_حقیقی را محقق سازند؛ چون «عبادت حقیقی»، مبتنی بر یک فعل و انفعال واقعی و #تکوینی است؛ و مشرکان با اظهار عبودیت در قبال بت نمیتوانند آن رابطه واقعی و تکوینی را محقق سازند؛ لذا میگوید آنان استطاعت ندارند که حقیقتا به بت عبادت کنند؛ زیرا عبادت حقیقی فقط در قبال حقیقت مستقل تحقق مییابد؛ و تحققش در جای دیگر محال و ناممکن است؛ و این #حقیقت_مستقل همان «الله» است؛ پس فقط این خدا است که حقیقتا مورد عبادت است؛
🔸ازین رو است که در ادعیه وارد شده است «یا من لا یُعبد الا هو» (ای کسی که جز او عبادت نمیشود)؛ و بنابراین فقط خدا است که حقیقتا اله و معبود است.
🔹نیز با بیان فوق معنی جمله «لا اله الا الله» روشن میشود؛ این جمله دلالت میکند که مطلقا معبودی جز الله نیست؛ زیرا عبادت حقیقی فقط در قبال الله امکان وقوع دارد؛ و چون عبادت حقیقی در غیر الله منعقد نمیگردد پس هیچ معبودی جز الله نیست و باید ملتزم بود که «لا اله الا الله»؛ ولی این نفی، بخاطر ممتنع بودن عبادت غیر خدا و #ممتنع بودن معبودی غیر الله است؛ نه این که عبادت بتها حقیقتا ممکن الوقوع بلکه واقع باشد؛ و در عین حال بتها معبود نباشند؛ این ناشدنی است؛
🔸این مثل این است که کسی بگوید فرزندی زید نسبت عمرو به صورت حقیقی، محقق است و در عین حال، عمرو حقیقتا پدر زید نیست؛ این ناممکن است؛ چون اگر یک طرف نسبت به صورت حقیقی محقق باشد طرف دیگر هم به صورت حقیقی محقق است؛ و اگر یک طرف حقیقتا موجود نیست طرف دیگر هم حقیقتا موجود نیست؛ پس همانگونه که بتها حقیقتا #معبود نیستند عبادت مشرکان هم حقیقتا #عبادت نیست؛ و کار آنان یک کار عبادی نیست.
🔷 اشکال
ممکن است گفته شود که اگر مشرکان نمیتوانند عبادت بت کنند پس چرا در قبال این عملشان عقاب میشوند؟
🔶پاسخ:
جواب آن است که کار آنان مذموم و درخور عقاب است؛ زیرا اولا آنان اعتقاد نادرست به الوهیت بتها دارند و این گناه #اعتقادی خود از گناهان کبیره و موجب عقاب است؛ و ثانیا آنها با نیت ناشایستِ عبادت غیر خدا این کار را انجام میدهند و نیت ناشایست و #تجری به گناه، خود گناهی است که در خور عقاب است؛ چون «انما الأعمال بالنیات»؛ پس گرچه خود آن گناه اعتقادی و آن نیت ناشایست حقیقتا «عبادت» نیست؛ اما این دو کار بخودی خود، گناه و ناشایست، و موجب عقاباند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
https://eitaa.com/oshaghierfan/627
و
https://eitaa.com/oshaghierfan/350
بررسی ادله علامه مجلسی در نقد بخش پایانی دعای عرفه
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: معنای مولی در حدیث غدیر
🔶 از نظر شیعه کلمه مولی در حدیث غدیر به معنای #سرپرست و #فرمانروا است ولی عموم اهل سنت آن را به معنای #محب و #دوستدار میگیرند.
🔸این نوشتار بر آن است تا نشان دهد در متن خود حدیث قرائنی وجود دارد که معنای سرپرست را تأیید میکند؛
1️⃣: در بیشتر روایات غدیر، واقعه غدير چنین نقل شده که پیامبر (ص) قبل از این که ولایت حضرت علی (ع) را به مردم ابلاغ کند، با سؤال «ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟» در مورد حاکمیت خود، از مردم اعتراف میگیرد؛ و مردم هم با گفتن «بلی یا رسول الله» به حق #حاکمیت_پیامبر اعتراف میکنند؛ باید توجه داشت که جمله قرآنی🌺النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم🌺 در سوره احزاب، عالیترین درجه حاکمیت را برای پیامبر مقرر میکند؛ زیرا طبق این آیه، پیامبر بر مؤمنان حق أولویت دارد؛ و این أولویت به قیدی مقید نشده؛
🔸پس در تزاحم بین فرمان پیامبر و حفظ جان مؤمن، فرمان پیامبر اولویت دارد و مؤمن حتی نباید حفظ جانش را بر فرمان پیامبر مقدم بدارد؛ بلکه بعکس در صورت نیاز، برای تحقق فرمان پیامبر، مؤمن باید حتی #جانش را فدا کند.
🔸اعترافگیری پیامبر نسبت به حاکمیت خودش، بهترین #قرینه است که منظور پیامبر از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» ابلاغ رسمی حاکمیت علی بن أبی طالب است بر مردم؛ زیرا اگر مراد اصلی پیامبر این بود که محبت مردم را نسبت به حضرت علی جلب کند توجه دادن مردم نسبت به حاکمیت خودش، #لغو و #بیارتباط با این هدف میبود؛
🔹زیرا جلب محبت، امری نیست که با اعمال حاکمیت حاصل شود؛ و با تکیه بر حاکمیت و قدرت نميتوان كسي را با كسي دوست كرد؛ بلكه بعكس اعمال حاکمیت، بجاي جلب محبت، أحیانا تنفرآفرين است؛
🔹بنابراين اگر منظور اصلی پيامبر از گفتن «من كنت مولاه فعلي مولاه» اين بوده كه محبت مردم را نسبت به حضرت علي جلب كند نبايد پيامبر با بهرخ كشيدن حق حاكميتش اين كار را ميكرد. ولی بعکس اگر مراد پیامبر ابلاغ رسمی حاکمیت حضرت علی باشد تکیه بر حاکمیت خودش با این هدف کاملا #مناسب است؛ زیرا با استناد به حاکمیت خودش، به حاكميت نايب بعد از خودش رسميت ميدهد و مردم را نسبت به قبول حاکمیت نايب خودش ملزم به وفاداري میکند؛ چنانكه چنين شيوهاي در همه نظامهای حکومتی جاری است.
2️⃣: اگر منظور پيامبر اين بود كه بگويد «هر كس دوستدار من است، او دوستدار علي باشد»، باید پیامبر جمله 🌸من كنت مولاه فعلي مولاه🌸 را به شکل دیگری میگفت؛ زيرا با داشتن چنین منظوری، مولای به معنای دوستدار، همان افراد مردماند؛ یعنی #فاعل محبتورزی مردم هستند، و #مفعول این محبتورزی، پیامبر است؛
🔸و با اين هدف و با در نظر گرفتن این معنی، بايد پيامبر ميگفت: «من كان مولاي فهو مولا علي» هر كس دوستدار من است، او دوستدار علي باشد؛ ولي پيامبر چنين نگفت بلكه فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه»
🔸یعنی در این مولویت، خود را در نقش فاعل و مردم را در نقش مفعول معرفي كرد؛ در این صورت نمیتوان مولا را به معنی دوستدار قرار داد؛ زیرا با توجه به این که در این #مولویت، پیامبر نقش فاعلی دارد اگر مولا به معنای دوستدار باشد معنی جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» چنین میشود که «هر کس من پیامبر، دوستدار او هستم، علی دوستدار او است»
🔹روشن است این معنی با معنایی که منظور اهلتسنن است متفاوت بلکه #بعکس است؛ چون در این صورت امیرالمومنین موظف و مکلف به دوستی به مردم میشود حال آن که بنا بر این بود که مردم موظف و مکلف به _دوستی به علی باشند؛ پس بايد مولا در اين حديث به معناي #حاكم باشد نه به معناي #دوستدار؛ و بنابراین معناي جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» اين است كه «هر كس من بر او حكمراني ميكنم بعد از من علي بر او حاکم است».
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
3️⃣: طبق حديثی که احمد بن حنبل در مسندش آورده و شعيب الأرنؤوط آن را تأیید میکند (ج 4 ص 281، ح 18502)؛ عمر بن الخطاب واقعه غدير را به امیرالمومنین علی علیه السلام #تبريك گفت؛
🔸تبريك گفتن عمر به ایشان و مخصوصا با بكار گيري جمله #أصبحت و #أمسيت...» كه دلالت بر حدوث امر جديدي دارد، نشان ميدهد كه عمر معتقد بوده كه روز غدير براي علي منقبت تازهاي اتفاق افتاده است؛ او در تبريكش چنين گفت:
👈🏼«هنيئا يا بن أبي طالب أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة» اي علي بر تو گوارا باد كه تو مولاي هر مؤمني گشتي؛
🔹تعبیر «أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن» حاکی از #اتفاق جدیدی است که قبلا نبوده است؛ حال آن که اگر منظور عمر از كلمه «مولى» محب و دوستدار باشد تبريك عمر بخاطر اين ميشود كه در روز غدير پيامبر همه مؤمنان را امر كرده كه علي را دوست داشته باشند؛
🔹ولي اگر مسأله چنین باشد واقعه غدير #منقبت جديدي نخواهد بود زيرا چنين منقبتي قبلا توسط خدا و پيامبر بارها گفته شده بود؛ از جمله در قرآن آمده كه
🌸قلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى🌸
🔸در این آیه خدا همه را امر کرده که به اقربای پیامبر که علی در رأس آنهاست دوستی کنند؛ پس مسئله محبتورزی به اهلبیت مسئله تازهای که در روز غدیر حادث شده باشد نبوده بلکه از سالها قبل چنین فرمانی صادر شده بود؛ و ابراز تبریک برای یک منقبتی که قبلا بیان شده #بیمعنی و #نامناسب است؛
🔸بنابراین تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان که قبلا دستور قرآنی نیز داشته، نبوده تا کلمه «مولى» به معنای محب باشد؛ بلکه تبریک عمر برای ابلاغ رسمی #حاکمیت و #امامت علی بود که قبلا بصورت رسمي و عمومي و فراگیر و مستقل از وقایع دیگر ابلاغ نشده بود؛ و لذا عمر اين منصب تازه را به علي تبريك گفت.
🔹علاوه بر این که اگر تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان به علی میبود باید مؤمنان نقش #فاعل محبت را داشته باشند و علی مفعول محبت باشد؛ و بنابراین باید عمر در تبریکش میگفت «هنيئا يا بن أبي طالب أصبح كل مؤمن مولاک» اي علي بر تو گوارا باد كه همه مومنان دوستدار تو شدند؛ ولی عمر چنین نگفت.
4️⃣: هیثمی در مجمع الزواید حدیثی را نقل و صحت آنرا تأیید نموده است (مجمع الزوائد ج9 ص 130)؛
🔸بر اساس این روایت پیامبر بعد از اعتراف گرفتن از مردم به حاکمیت خودش و اعلان حاکمیت علی چنین دعا میکند: 🌺اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحبّ من أحبّه و أبغض من يبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله»🌺
🔸پیامبر ص با این دعا، عموم مردم را #تشویق میکند که علی را یاری کنند «و انصر من نصره»؛ و به عکس #نفرین میکند به کسی که علی را از یاری خود محروم کند «و اخذل من خذله»؛
🔹روشن است تشویق عموم مردم به یاری علی، و نفرین به کسانی که او را کمک نکنند؛ وقتی زمینه پیدا میکند که پیامبر مسئولیت سنگین #اداره_جامعه را به عهده علی گذاره باشد، در این صورت است که علی نیاز مبرم به #همدلی و یاری عموم مردم داشته تا آن مسئولیت اجتماعی را بخوبی به انجام برساند؛
🔹ولی اگر پیامبر مسئولیت اداره جامعه را به عهده علی نگذارده باشد در این صورت علی مثل یک فرد عادی در جامعه بوده؛ و در امور شخصی خود نیز عاجز نبوده است که لازم باشد پیامبر عموم مردم را به کمک و یاری او تشویق کند؛ و نیز نباید پیامبری که #رحمة_للعالمین است مردم را بخاطر عدم نصرت علی نفرین کند چون یاری نکردن دیگران در امور شخصی موجب نفرین نمیشود؛چرا باید پیامبر رحمت کسانی را بخاطر عدم یاری علی در کارهای شخصی او نفرین کند؛
🔸بنابراین خود این دعا و تشویق عموم مردم به یاری علی و نفرین به کسانی که علی را یاری نمیکردند، نشان میدهد که در روز غدیر پیامبر علی را به #امامت مردم منصوب کرد و از عموم مردم دعوت کرد که او را در این مسئولیت سنگینش یاری کنند و گرنه گرفتار#نفرین پیامبر به خذلان و عدم نصرت خداوند خواهند شد.
🔸و از اینجا روشن میشود که جمله «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» كه در برخي روايات غدير آمده، قرينهاي نيست بر اين كه هدف اصلي پيامبر در واقعه غدیر، سفارش به دوستي علي بود؛ بلکه سفارش به دوستي علي نیز در راستای هدف اصلی پیامبر که #تثبیت_حاکمیت حضرت علي بوده انجام شده است؛ زیرا امامت و حاکمیت حضرت علي وقتی در جامعه تثبیت میشد که محبتها نسبت به آن حضرت ابراز، و بعکس کینهها نسبت به او بیأثر گردد لذا پیامبر بعد از این که از موضع حاکمیتش علی را بعنوان حاکم بعد از خودش معرفی کرد؛ در ادامه از موضع خیر خواهی با دعاکردن به دوستان علی و نفرین به دشمنان او مردم را به همدلی با علی و به عدم ابراز دشمنی با او تشویق کرد، تا #حکومت _علی (ع) تثبیت و تحکیم گردد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: در تفسیر «يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ»
🔵 شیخ صدوق در کتاب التوحید از امام باقر علیه السلام روایت میکند که حضرت فرموند:
🔸«حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: رَأَيْتُ الْخَضِرَ فِي الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَيْلَةٍ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِي شَيْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَى الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ…»
🔹پدرم امام سجاد، از پدرش حضرت سید الشهداء و او از پدرش امیرالمؤمنین علیهم السلام روایت کرد که فرمود یک شب قبل از واقعه بدر، #خضر را در خواب دیدم؛ به خضر گفتم چیزی را به من یاد ده تا بر دشمنان پیروز گردم او گفت بگو 🌸«يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ»🌸 وقتی صبح شد آن رؤیا را بر رسول خدا حکایت کردم فرمود ای علی به تو #اسم_اعظم یاد داده شده است.
🔶 در بیان معنی جمله «يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» یک #مقدمه لازم است و آن این که هیچ ذات و هویتی جز ذات خداوند حقیقتا موجود نیست؛ و بقیه، همه #ظهورات و جلوههای همان ذات یگانه خداونداند؛ بیان و اثبات این ادعا را میتوان با استدلال زیر توضیح داد:
🔷تقریر اول👇
1) ذات «خداوند» یا موجود است یا معدوم؛ احتمال دوم به براهین اثبات وجود خدا، باطل است؛ پس ذات «خداوند» موجود است؛
2) در فرض وجود خدا: یا ذات دیگری هم موجود است؛ یا هیچ ذات دیگری موجود نیست؛
3) اگر ذات دیگری موجود باشد لازم میآید که ذات «خداوند» در اصل موجود بودن با دیگر موجودات مشترک باشد که درین صورت لازم است که خصیصه مخصوصی داشته باشد تا از دیگر موجودات، متمایز باشد؛ ولی در این صورت لازم میآید که «خداوند» از دو جزء مشترک و مخصوص، ترکب یابد و وابسته به این دو جزء باشد؛
4) روشن است خدای وابسته به أجزاء، خدا نیست؛
5) پس این احتمال چون به ترکب خدا و نهایتاً به انکار خدا منجر میشود باطل است؛
🌸 نتیجه) لذا باید احتمال دوم درست باشد یعنی ذات «خداوند» موجود است و هیچ ذات دیگری موجود نیست.
🔷تقریر دوم: 👇
استدلال فوق را میتوان به شکل دیگری نیز طرح نمود:
1) ذات «خداوند» یا موجود است یا معدوم؛ احتمال دوم به براهین اثبات وجود خدا، باطل است؛ پس (ذات «خداوند» موجود است)؛
2) در فرض وجود خداوند: یا ذات خداوند موجودی است، بگونهای که موجودیتش به هیچ قیدی و #خصوصیتی مقید نیست، یا موجودی است مقید به قیدی و خصوصیتی؛
3) اگر ذات خداوند موجودی است مقید به قیدی و خصوصیتی، لازم میآید که ذاتش از اصل موجودیت و قیدی ترکب یابد؛
4) ولی ترکب واجب بالذات آشکارا ممتنع و باطل است؛
نتیجه: ) پس ذات حق تعالی موجودی است که به هیچ قیدی و خصوصیتی مقید نیست؛ و در این صورت لازم میآید که هیچ موجود دیگر موجود نباشد؛ زیرا هر موجود دیگری، مصداق عنوان «موجود» است که طبق فرض به هیچ قیدی و خصوصیتی #مقید نیست؛ چون هر اخصی، مصداق اعم است؛ و در این صورت آن موجود دیگر هم مصداقی از «موجود»ی میشود که همان ذات خداوند است؛ و کار به چند خدایی منجر میشود که این نیز به #براهین_توحید_ذاتی باطل است.
🌸پس، این بیان هم نتیجه میدهد که ذات «خداوند» موجود است و هیچ ذات دیگری موجود نیست؛ و بنابراین بقیه اشیاء را باید #ظهورات و #جلوههایی از موجودیت خداوند بدانیم نه موجودات دیگری در کنار موجودیت خداوند.
🌺 و این همان چیزی است که در حدیث فوق الذکر بدان اشاره شده است و اهل بیت علیهم السلام آن را به صورت دعایی به پیروان خود آموختهاند که بگویند: «يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» یعنی ای خدایی که جز او هیچ ذات و هویتی حقیقتا موجود نیست.
🍀و اما این که این خصیصه #یکتایی_در_هستی را پیامبر اکرم در حدیث مذکور به عنوان #اسم_اعظم معرفی کرده و فرموده: «يَا عَلِيُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ»؛ شاید جهتش این است که این مقام، همان مقام #احدیت است که رسیدن به شهود آن، جز با #فنای_کامل و عبور از همه کثرات خلقی و اسمی، ممکن و شدنی نیست؛ رزقنا الله و إیاکم.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: زیارت امام حسین ع ، حقیقتاً زیارت خدا است
🔵 در احادیث زیادی، به این نکته توجه داشته شده است که زیارت پیامبر اکرم و أئمه معصومین علیهم السلام، همان #زیارت_خدا است.
🔶 این ادعا مخصوصا در مورد حضرت سید الشهداء بیشتر مطرح گشته است به گونهای که در کتاب کامل الزیارات (ص 147) که از معتبرترین کتب روایی شیعه است یک باب از این کتاب با عنوان 🌸باب من زار الحسين كان كمن زار الله في عرشه🌸 به همین موضوع اختصاص داده شده و احادیث متعددی و با مضامین مختلفی در این باره روایت شده است؛
🔸در این یادداشت به #تبیین و #تحلیل این مطلب میپردازیم و روشن میکنیم که چرا و چگونه زیارت حضرت سید الشهداء مثلا، همان زیارت خداوند است.
🔹در بین روایات این باب روایتی از حضرت امام رضا (ع) نقل شده؛ در این روایت اباصلت هروی از امام میپرسد این که در احادیث آمده است که مؤمنان از خانههایشان در بهشت، به زیارت خدا میروند، یعنی چه؟
🔹امام رضا (ع) با استناد به آیه 🌺إنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ، إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ...»🌺(10 فتح) مسئله را برای او توضیح میدهند میفرمایند بر اساس این آیه کسانی که با پیامبر #بیعت کنند با خداوند بیعت کردهاند؛ بنابراین بر همین منوال میتوان گفت کسی که به #زیارت پیامبر برود به زیارت خداوند رفته است؛ از سویی مؤمنان از منازلشان در بهشت به زیارت پیامبر میروند. پس طبق آیه فوق میتوان گفت مؤمنان با به زیارت پیامبر رفتنشان در #بهشت، به زیارت خدا میروند.
🔷 سوال؟
در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا آنچه در آیه بیعت مطرح شده یک امر #اعتباری و #مجازی است نظیر این که کسی نمایندهای برای خودش معین میکند و بعد میگوید سخن و کار او، سخن و کار من است، هر که با من کار داشت به او مراجعه کند؛ یعنی با این که آنها دو نفر و دارای دو شخصیت و دو کار متفاوتند اما گوینده، با یک نحو اعتبار و #قرارداد، سخن و کار شخص دیگری را به عنوان سخن و کار خودش محسوب میکند؛ آیا چیزی که در آیه بیعت مطرح شده است از همین قبیل است؟
🔶 پاسخ
این رابطه ، یک رابطه اعتباری نیست بلکه تکوینی است. چرا که انبیاء و اولیاء الهی، به مقام #فنای در حضرت حق رسیدهاند بگونهای که أنانیت و هویتشان در حضرت حق، فانی شده است و در قبال حضرت حق، هیچ #بیگانگی برای آنان باقی نمانده است؛ لذا به گونه #حقیقی و نه مجازی، هر نحوه ارتباط با آنان همان ارتباط با خدا است.
🔸با دقت در آیه بیعت که حضرت رضا به آن استناد کردند، نیز میتوان پاسخ به این پرسش را از خود آیه استخراج نمود؛
🔸بيانش اين است كه كلمه #انّما در جمله «إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» موجب #حصر در مفعول «يبايعون» است؛ بر اساس اين حصر، آنان كه با پيامبر بيعت ميكنند فقط و فقط، و انحصارا با خدا بيعت ميكنند؛ این معنای انّما در این جمله است؛
🔹اما اين #انحصار در صورتي تحقق مييابد كه پيامبر اكرم هيچ أنانيتي مغاير با هويت خداوند در او باقي نمانده باشد؛ بلكه كاملا در حضرت حق، #فاني شده باشد؛ زيرا اگر هر گونه هويت مغايري براي پيامبر اكرم باقي باشد بايد گفت طبق فرض، بيعتكنندگان با دو شخصيت متغاير بيعت ميكنند و نه منحصرا با خدا؛ و اين خلاف حصري است كه در آيه آمده است؛
🔹بنابراين بايد گفت أنانيت پيامبر كاملا در حضرت حق، فاني گشته و ازينرو #اسناد هر فعلي و ارتباطی به پيامبر اكرم #حقیقتا و بدون هر گونه مجازگویی، #اسناد_حقيقي به خداوند است.
🔸این مقام فنای در حضرت حق اختصاص به پیامبر ندارد بلکه أئمه أطهار که از اولیاء الهی هستند نیز به مقام فناء در حضرت حق نائل شدهاند؛ بنابراین همان رابطهای که برای پیامبر اکرم اثبات شد برای أئمه اطهار و از جمله حضرت #سیدالشهداء نیز محقق است؛
✳️ نتیجه این که: اسناد هر فعلي و ارتباطی به ائمه اطهار علیهم السلام واقعا اسناد حقيقي به خداوند است.
🍀 علاوه بر روایات قبلی، روایات ذیل نیز موید مطلب است.
🌺1: «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ع يَوْمَ عَرَفَةَ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِه» (هر کس در روز عرفه حسین را زیارت کند همانند آن است که خدا را در عرشش زیارت کرده).
🌸 2: «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ع فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ... هُوَ فِي حَدِّ مَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ» (هر کس در نیمه شعبان حسین را زیارت کند او در جایگاه کسی است که خدا را در عرشش زیارت کرده) .
💐 3: «مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ كُرْسِيِّه»(هر کس أبا عبدالله حسین را در کنار شط فرات زیارت کند همانند آن است که خدا را در بالای کرسی فرمانرواییش زیارت کرده).
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: اسناد قرآنی #مشروعیت #اجبار_به_حجاب در حکومت دینی:
🔶 از موضوعاتی که امروزه مورد توجه است اینست که بکارگیری نیروی #قهرآمیز برای #باحجاب کردن بانوان آیا سند قرآنی هم دارد یا نه؟
🔹 پاسخ این پرسش، #مثبت است.
دو سند قرآنی بر مشروعیت اجبار
1️⃣: 🌸 قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ🌸 (80 هود).
ترجمه: 🌺لوط گفت كاش در برابر شما قدرتى مىداشتم، يا مىتوانستم به تكيهگاهى استوار پناه ببرم 🌺.
🔹طبق مفاد این آیه حضرت لوط علیه السلام وقتی اصرار قومش را برای #فساد_جنسی دید با گفتن جمله «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً...» آرزو کرد که ای کاش نیرویی و قدرتی میداشتم تا شما گروه فاسد را از این عمل ناشایست بازمیداشتم؛
🔹این آرزوی حضرت لوط، بر مشروعیت بکارگیری نیروی قهرآمیز برای جلوگیری از فساد جنسی، دلالت دارد؛ بیانش اینست که لازمه این که لوط نبیّ آرزوی نیروی قهرآمیز را داشت این است که اگر او این نیروی قهرآمیز را در اختیار میداشت آنرا بکار میبرد و جلو وقوع فساد را میگرفت؛ اما اگر بکارگیری نیروی قهرآمیز، کار نامشروعی میبود نباید لوط نبیّ آرزوی انجام کار #نامشروع را میداشت؛ چون انجام و آروزی انجام کار نامشروع با #عصمت انبیاء سازگاری ندارد؛ ولی او آروزی چنین کاری را داشت؛ و این نشان میدهد برای مبارزه با فسادهای جنسی، جایز و روا است که از قدرت و نیروی قهرآمیز استفاده کرد؛ و این چنین نیست که استفاده از قدرت قهرآمیز مشروعیت نداشته باشد.
🔷 اشکال:
🔹بر فرض صحت، مدعای شما بکارگیری نیروی قهرآمیز در مورد #بیحجابی و #کمحجابی است؛ ولی آیه مربوط به مبارزه با لواط است نه مبارزه با بیحجابی یا کم حجابی؛ پس به این آیه در مورد حجاب نمیتوان استناد کرد.
🔶پاسخ
🔸در ابتدای داستان لوط و قومش چنین آمده است: 🌸و جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئات..🌸 یعنی قومش شتابان نزد او آمدند و آنان از پيش، مرتكب كارهاى زشت مىشدند؛ در اینجا مشخصه #قوم_لوط را اعمال ناشایستی معرفی میکند که مستمرا از قبل تا زمان هجوم به خانه هود ادامه داشته است «كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئات» و این رفتار ناشایست، اختصاص به لواط نداشته است بلکه عنوان#السَّيِّئات هر گونه فسادی و از جمله هر گونه فساد جنسی را شامل میشود؛
🔸و بنابراین لوط وقتی در هنگام هجوم، آرزوی داشتن نیروی قهرآمیز میکند، این آرزو فقط مربوط به مبارزه با لواط نبوده و نیست؛ بلکه برای مبارزه با هر فسادی بوده است؛
پس بیان مذکور بر مشروعیت بکار گیری نیروی قهرآمیز در برابر هر #فساد_اجتماعی و مخصوصا فسادهای #جنسی، دلالت دارد.
ادامه 👇
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه از بالا
2️⃣: 🌸الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ🌸 (41 حج).
🌺ترجمه: مؤمنان کسانی هستند که اگر ما به آنان در سرزمینی قدرت دادیم آنان نماز را بپا داشته، زکات میپردازند و أمر به معروف و نهی از منکر میکنند.🌺
🔶 طبق مفاد این آیه، از مشخصات مؤمنان اینست که اگر در سرزمینی #قدرت یافته و به #حکومت رسیدند؛ آنها با تکیه بر قدرت و حاکمیتشان امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ پس نداشتن چنین مشخصهای نقیصهای در ایمان مؤمن است؛
🔸 بنابراین در این آیه، داشتن چنین مشخصهای به عنوان یک وظیفه ایمانی و #تکلیف_دینی معرفی شده است؛
🔹از سویی، از منکرات واضح در اجتماعات بشری، ناهنجاریهای حاصل از #بیحجابی یا #کمحجابی است که منشأ بسیاری از مفاسد اجتماعی است، مثل:
🔻فروپاشی خانوادهها
🔻وفور بیماریهای مقارتبی
🔻سقط جنین
🔻اطفال بیسرپرست...؛
🔹 بنابراین در حکومت مومنانه برای جلوگیری از این منکرات باید از قدرت #قهرآمیز نیز (در کنار سایر کارهای مفید #فرهنگی و غیر فرهنگی) استفاده شود؛ و اگر از قدرت قهرآمیز در جلوگیری یا رفع این ناهنجاریها استفاده نشود خلاف دستور این آیه قرآنی است؛ و به وظیفه ایمانی عمل نشده است.
🔸 باید توجه داشت که نهی و امری که در این آیه به عنوان وظیفه #حاکمان_مؤمن مطرح شده است، در حد صرفا یک توصیه اخلاقی نیست بلکه نهی و امری است ناشی از حاکمیت مؤمنانه و برخاسته از پایگاه #قدرت؛ که همان اجبار به معروف و اجبار به دوری از منکر است؛
🔸زیرا امر و نهی در حد توصیه اخلاقی، وظیفه همه مؤمنان است و مشروط به داشتن حاکمیت و قدرت قهرآمیز نیست؛ ولی در این آیه امر و نهی، مشروط به #قدرت و #حاکمیت است (إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ...أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ)؛ بنابراین، این امر و نهی، امر و نهی از پایگاه قدرت حاکمیت است نه صرفا سفارش اخلاقی که وظیفه همه است؛ پس علاوه بر توصیه اخلاقی که وظیفه هر مومنی است، #اجبار_به_حجاب از پایگاه قدرت، یکی از وظایف حاکمیت مؤمنانه است (البته با حفظ مراتب امر به معروف).
✳️ تفاوت آیه اول با آیه دوم
توجه داشته باشید که در استدلال به آیه اول فقط #مشروعیت بکار گیری از نیروی قهرآمیز اثبات میشد؛ اما در استدلال به آیه دوم نه تنها مشروعیت بکارگیری نیروی قهرآمیز اثبات میشود بلکه علاوه بر آن، بکارگیری نیروی قهرآمیر برای جلوگیری از ناهنجاریها یک وظیفه شرعی برای #حاکمان است که نباید ترک شود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram