🔵 یادداشتهای قرآنی
🖌 موضوع: تمهيدات خداوند در آخرت براي تقويت ايمان بيايمانان
✳️ قسمت سوم: #داوری_عادلانه قبلا گفته شد خداوند بر اساس مفاد جمله «بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلُحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون» #دعای_عهد همه انسانها را صالح و مؤمن میکند؛ لذا برای این غرض تمهیداتی را در قیامت انجام میدهد از جمله این تمهیدات، داوری عادلانه خداوند است که در آیات (55 تا 57 حج) به آن اشاره شده است.
🌸«وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا في مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقيم - الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ- وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ🌸» (55 تا 57 حج).
🌺ترجمه : و كسانى كه كفر ورزيدند، پيوسته از آن (قرآن) در شك هستند، تا ساعت (رستاخيز) ناگهان برایشان فرا رسد، يا عذاب روزى نازا (و غير قابل تكرار) به سراغشان آيد؛ در آن روز، پادشاهى از آنِ خداست ميان آنان #داورى میكند؛ پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كنند در باغهاى پرنعمت خواهند بود؛ و كسانى كه كفر ورزيده و آیات ما را دروغين بدانند، براى آنان عذابى خفّتآور خواهد بود🌺.
🔶توضیح این که در دنيا اختلافات اعتقادي و غير اعتقادي موجب ميشود كه بسياري از انسانها حق و باطل دعاوي را ندانند بلكه گرفتار يك سردرگمي و حيرت و نهايتا مبتلا به #عدم_ايمان شوند؛
🔸يكي از تمهيداتي كه خداوند در قيامت فراهم ميكند تا دوزخيان را از بيايماني برهاند، #داوری_عادلانه او است بين اين اختلافات اعتقادي و غير اعتقادي و آشكار سازي حق و باطل آنها؛ ما در مورد اين اقدام به توضيح آيات (55 تا 57حج) ميپردازيم.
🔹در ابتدای اين آيات خداوند ميفرمايد: كفار پيوسته در مورد قرآن در يك #حيرت و ترديد بسر ميبرند و اين ترديدشان ادامه دارد تا وقتي كه قيامت یا عذاب آن بپا ميشود؛ «وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا في مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ...»؛ بعد ميفرمايد حاکمیت در آن روز از آنِ خدا است لذا در مورد اختلافات آنها حكم ميكند؛ «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ»؛ از تعبير «حَتَّى» كه دلالت بر پايانيافتن حکم قبلش دارد و نيز از داوري عادلانه خداوند معلوم ميشود كه با اين داوري خداوند، #حق و #باطل آن اختلافات براي كفار روشن شده، و آنها در مقطعي از قيامت از شك و شبههاي كه نسبت به قرآن داشتند #خارج ميگردند.
🔸در ادامه فيفرمايد: «فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ- وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» در مورد اين بخش از آيات بايد توجه كرد كه در ابتدای اين بخش «فاء» نتيجه یا ترتیب آمده است و اين خود نشان ميدهد كه اين بخش از اتفاقات قیامت مترتب بر «يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ» است؛ و به عنوان مرحلهاي متفرع بر #مرحله_داوري خداوند در قيامت رخ ميدهد، نه اين كه اين بخش بریده از «يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ» بوده و مربوط به اتفاقات دنيائي باشد که قبل از قیامت رخ داده باشد؛ یعنی خدا بین آن کفار #حکم میکند؛
🔸این حکم و مقدمات روشنگرانهاش را برخی از آن کفار میپذیرند و بدین وسیله #مؤمن میگردند و به اقتضای آن عمل میکنند؛ و برخی زیر بار حکم خدا نمیروند و به سرکشی خود ادامه میدهند
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆
🔷بنابراين #ايمان و #كفري كه بعدا در تتمه این آيات با تعبیر ««فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...» مطرح ميشود را بايد نتيجه آن #داوری_عادلانه خداوند و مترتب بر آن دانست؛ نه اين كه اين ايمان و كفر از دنيا آمده باشد؛ زيرا موضوع بحث اين آيات، كفاري هستند كه پيوسته تا روز قيامت نسبت به حقائق قرآني در شك بودهاند و بنابراين آنها بيايمان از دنيا رفتهاند و ايماني از دنيا توسط آنها آورده نشده؛
🔸و ضمير «بَيْنَهُمْ» كه مرجعش همان كفارند نیز دلالت ميكند كه اين داوري، داوري بين همان كفار بيايمان است؛ پس «فاء» نتيجه یا ترتیب نيز نشان ميدهد كه اتفاقات اين بخش در مرحله بعد از آن داوري رخ ميدهد؛ بنابراين بعد از داوری عادلانه خداوند عدهاي #مؤمن ميشوند؛ و عدهاي به #كفرشان ادامه ميدهند.
🔹پس اين داوري روشنگرانه خداوند در قيامت منجر ميگردد كه عدهاي از بيايمانان كه تا روز قيامت نسبت به حقانيت قرآن شك و ترديد داشتند در قيامت #مؤمن گردند و به بهشت راه يابند «فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ»؛ گرچه برخی از کفار همچنان به کفر خود ادامه میدهند.
🔸از این بخش آیه نیز روشن میشود که ایمانآوری و عمل صالح در آخرت، #جایز_الوقوع و مفید است؛ چون این بخش دلالت دارد که #ایمان و عمل صالح اخروی به بهشتی شدن کفاری که کفرشان تا #مرحله_داوری خداوند در قیامت ادامه دارد، منجر میگردد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
دین جدید.mp3
12.64M
💯🔊 #بشنوید
🔸 صوت کامل نشست علمی بررسی و تحلیل عرضه دین جدید با ظهور حضرت مهدی(عج)
🎙 با حضور:
➖ حسین عشاقی(عضو شورای علمی گروه فلسفه پژوهشگاه)
✍️ دبیر علمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۲
🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#صوت
#نشست
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
آدرس مجموعه دروس 👇🏼
استاد عشاقی
https://drive.google.com/folderview?id=1-1gzBiJUhW1STgeId4_gJrQ-fDzU1II9
🔵 یادداشتهای قرآنی
🖌 موضوع: استمرار دعوت به دین در آخرت:
_
✳️ از آیات قرآنی که دلالت دارد بر اینکه دعوت به دین و دینداری در #عوالم_اخروی همانند دنیا، همچنان برقرار است و این دعوت، به ایمان بیایمانان دنیوی منجر میگردد، آیه (25 نور) است؛
🔸در این آیه چنین آمده است «🌸يوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ🌸»
🔸یعنی خداوند در آن روز، دین حق را کاملا به آنان خواهد داد و آنان آگاه میگردند که خداوند همان حق آشکار است.
❇️ توضیح این که کلمه #دین دو معنی دارد
گاهی به معنای #جزاء و #پاداش بکار میرود (اعم از پاداش خوب و بد) مثل الدین در آیه (4 حمد) «مالِكِ يَوْمِ الدِّين»؛
گاهی به معنای #کیش و #آئین بکار میرود مثل الدین در آیه (19 آل عمران) «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ..»؛
🔶ازینرو در بین مفسران، اختلاف است که دین در جمله «يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ» در آیه مورد بحث، چه معنی دارد؟ برخی به معنای پاداش گرفتهاند و برخی به معنای کیش و آئین؛ و برخی نیز مثل مرحوم علامه طباطبائی در المیزان (ج 15 ص 95) هر دو احتمال را در مورد آن قابل قبول دانستهاند.
🔹اما دقت در این آیه و آیات مرتبط با آن نشان میدهد معنای کیش و آئین، برای دین در این آیه، پذیرفتنی تر بلکه متعین است؛ زیرا بر این ادعا چند قرینه داخلی و خارجی هست:
🟧اولا جمله بعد از جمله مورد بحث، جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» است که بر یکی از پایههای اصلی دیانت که همان اعتقاد به خدا و صفات او است دلالت میکند؛ و نشان میدهد که با دادن «دينَهُمُ» به آن انسانها، آنان به یکی از مهمترین گزارههای کیش الهی اذعان میکنند؛
🔹بدیهی است اذعان به مسائل الهیات، با دین به معنای کیش و آئین تناسب بیشتری دارد تا با دین به معنای جزاء و کیفر؛ پس این جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» خود قرینهای است بر این که دین در این آیه همان دین به معنای #کیش_و_آئین است.
🟧ثانیا کلمه «وفّی» به معنای دادن کامل یک چیز است «وفّی الرجُلَ حَقَّهُ» یعنی حق آن مرد را به تمام و كمال داد؛ بنابراین معنی جمله «يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ» این میشود که خداوند به آنان دین را به تمام و #کمال میدهد؛
🔹در این صورت، اگر دین در این آیه به معنای جزاء و پاداش باشد مشکلی پیش میآید؛ و آن ناسازگاری مفاد این آیه است با مفاد آیات و روایاتی که بر #عفو و #بخشش خداوند در قیامت دلالت دارند؛
🔸توضیح این که ادله نقلی فراوانی هست که دلالت میکنند بسیاری از گناهکاران در قیامت یا با شفاعت شافعان یا بدون شفاعت شافعان بخشیده میشوند مثل آیه (53 زمر) «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ بنابراین بسیاری از مجرمان در قیامت به #جزاء و کیفری که باید کاملا گرفتار شوند گرفتار نمیشوند؛ زیرا یا کاملا بخشیده میشوند یا حداقل بخشی از کیفرشان به آنها داده نمیشود؛
🔹در هر صورت، کیفر به تمام و کمال برای چنین مجرمانی رخ نمیدهد؛ حال آنکه کلمه «يُوَفِّيهِمُ..» دلالت میکند که این کیفر به تمام و کمال به آنها داده میشود؛ پس اگر دین در این آیه به معنای جزاء و پاداش باشد، مفاد این آیه با آیات و روایات عفو و بخشش اخروی ناسازگار میشود؛ اما اگر دین در این آیه به معنای #کیش_و_آئین باشد بین مفاد این آیه با سایر آیات هیچ ناسازگاری شکل نمیگیرد؛ پس باید این دین را به معنای کیش و آئین بگیریم نه به معنای جزاء و پاداش.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆👆
🟧 ثالثا در آیه مورد بحث، کلمه دین با کلمه حق توصیف شده است و گفته شده «دينَهُمُ الْحَقَّ»؛ درین صورت اگر دین به معنای کیش و آئین باشد کلمه #حق، معنای واضح و روشنی پیدا میکند زیرا آئینی که به انسانها داده میشود مجموعهای است از گزارههای اعتقادی و قوانین عملی؛ و اتصاف آنها به «حق» که بر درستی آن اعتقادات و قوانین دلالت دارد بدون مشکلی قابل پذیرش است؛
🔹اما اگر دین به معنای جزاء و پاداش باشد بکار رفتن این وصف برای چنین موصوفی چندان گویا و پذیرفتنی نیست مگر با یک نحوه تصرف چنانکه بسیاری از مفسرانی که دین در این آیه را به معنای پاداش گرفتهاند، کلمه حق را به معنای #مستحق گرفتهاند؛ بنابراین دین در این آیه به معنای #کیش و #آئین است نه به معنای پاداش؛
❇️ نتيجه:
با توجه به نکته فوق (که دين در آيه به معناى «کيش و آيين» است) مفاد آيه اين خواهد بود که مسئله #دعوت به دین و #دینداری در آخرت، #استمرار مییابد و خداوند با تمهیداتی منکران دین را دیندار خواهد کرد و آنان نیز دیر یا زود به این #تدیّن تن خواهند داد
🔹چنانکه تتمه آیه نیز یعنی جمله «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ» بر این #تدیّن دلالت دارد؛ و این راه نجاتی است از #عذاب_الهی برای آن منکران دین در آخرت، البته بعد از تحمل عذاب درخوری که گرفتار آن میشوند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
آدرس دروس استاد عشاقی
اسفار ج ۲ 👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1hhv_jT90XojA9SQ17aPomG44OA-o8xpS
اسفار ج ۸ 👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1-1gzBiJUhW1STgeId4_gJrQ-fDzU1II9
اسفار ج ۹ 👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1PCX0bajcfPaRB1BKIpP3I8IdLr2ijxX5
الاقدام التالیة 👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1x-ILolV1eD85oA7LmkAzO1mGypNtww-k
النصوص ( قونوی) 👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1TNG1z0ohnI-Dq1qxS7RPBAMNXmuh8S3Z
🔵 یادداشتهای قرآنی
🖌 موضوع: دینپذیری همه مردم در آخرت:
🔶از آیات قرآنی که دلالت دارد بر اینکه همه مردم در #آخرت دین الهی را میپذیرند و این پذیرش، راه #نجاتی است برای آنهایی که در دنیا ایمان نیاوردهاند آیه (6 مطففین) است که میگوید:
🌺«يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين»🌺
🔷توضیح این که خداوند در قرآن در آیه (46 سبأ) با زبان پیامبرش به انسانها موعظهای کرده و خواهان این است که انسانها به این موعظه الهی عمل کنند؛ او فرموده است «💐قلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ...»💐
🔸یعنی ای پیامبر به مردم بگو، من شما را با یک پند، موعظه میکنم و آن این که هر کس، یا با دیگران یا به تنهایی #قیام_لله کند؛
🔸ادامه این آیه نشان میدهد که در صورت عمل به این #قیام_لله انسانها به فکر افتاده و مییابند که پیامبر هیچ ناهنجاری فکری ندارد بلکه او با هشدارهایش درصدد رهانیدن انسانها از عذاب سخت است
🔹«ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديد»؛
🔶از سویی روشن است در دنیا اکثر مردم به این موعظه الهی توجهی نکرده و نمیکنند و لذا اکثر آنها با بیایمانی از دنیا میروند؛
🔹اما آیه مورد بحث در سوره مطففین این بشارت را میدهد که آن سفارشِ #قیام_لله که شایسته بود همه مردم، در دنیا عمل میکردند ولی اکثرا عمل نکردند، در آخرت همه مردم به آن به تدریج عمل خواهند کرد و «قیام لله» از جانب آنها رخ خواهد داد «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين»
🔸و بالتبع نتیجه آن «قیام لله» که در ادامه آیه (46 سبأ) به آن توجه داده شده است که همان #اعتراف به حقانیت پیامبر و راه او است، بر آن «قیام لله» اخروی مترتب خواهد شد
🔹بنابراین غیر مؤمنان دنیوی، همه در آن روز مورد اشاره در «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ..» ایمان میآورند.
🔸با همين اعتراف به حقانیت پیامبر و راه او، #راه_نجاتی برای بیایمانان دنیایی فراهم میشود زیرا بر اساس آيات زيادي پاداش انسانها عین همان عمل #اعتقادي و #رفتاري آنها است «الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ»،
✅ بنابراين بیایمانان با ایمانآوری آگانه، عذاب خود را مرتفع، و بهرهمند از #نعم_توحيدي میشوند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: تجلی اعظم در شب مبعث:
🔸بیست و هفتم رجب، سالروز مبعث پیامبر اکرم است؛ در ادعیه وارده برای شب مبعث پیامبر، از تعبیر «تجلی» استفاده شده است و چنین آمده است «إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَة»
🔹این تعبیر در روایات زیاد دیگری نیز بکار رفته است؛ بررسی موارد استعمال این کلمه در نصوص دینی، نشان میدهد که مفهوم کلمه تجلی با معنی مورد نظر در مباحث عرفانی یکی است؛
🔸بر اساس مطالب عرفانی، حضرت حق، حقیقت موجودی است، که به هیچ تحدد و تعینی، محدود و مقید نیست؛ اما در عین حال او بدون اینکه ذاتش مقید و متعین گردد، در قالب امور مقید و متعین ظاهر شده و متجلی میگردد؛
🔹برای توضیح معنای عرفانی تجلی میتوان به جرم عظیم الجثة خورشید مثال زد؛ خورشید یک جرم کروی بسیار بزرگی است که محدود به حدی که دیده میشود نیست بلکه قطر آن میلیونها کیلومتر است؛ اما او روزانه برای ما در قالب یک کرهای با قطر تقریبا یک متری، ظاهر شده و متجلی میگردد؛ در این تجلی، خورشید بگونه واقعی هیچگاه محدود به اندازه قطر یک متر نبوده و نیست اما برای انسانهای زمینی با چنین قالب محدودی، ظاهر شده و متجلی میگردد؛ همچنین او واقعا حرکتی دور زمین ندارد؛ اما با اینکه واقعا به چنین حرکتی، متصف و مقید نیست، در قالب جرمی متصف به حرکت به دور زمین ظاهر شده و متجلی میگردد؛
🔸در بحث عرفانی هم تجلی حضرت حق به همین گونه است او در عین این که به هیچ حدی و تعینی، متحدد و مقید نیست اما بدون این که واقعا محدود به حدود موجودات امکانی شود در چهره و قالب محدود حقایق امکانی خود را نشان داده و متجلی میگردد؛
🔹یعنی او همواره در اطلاق و بیقیدی بسر میبرد اما با این حال بدون هیچ تغیری و بدون خروج از اطلاقش، در جلوههای حقائق متعین و محدود امکانی ظاهر شده و متجلی میگردد؛
🔸لذا در کلمات گهربار امیرالمؤمنین در نهج البلاغه چنین آمده است که آن حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِه» یعنی حمد خدایی را که برای مخلوقاتش خود را بشکل مخلوقاتش متجلی میکند.
🔹پس در مباحث عرفانی، تجلی بدین معنی است که حقیقت مطلقی (که یا اصلا یا بالنسبه، تقید به قیودی ندارد)، در قالب موضوع محدود و مقیدی، ظاهر گردد بدون این که آن حقیقت مطلق، از اطلاق و بیتقیدیش خارج گردد.
این معنا در نصوص دینی ما هم بکار رفته است که مواردی از آن را ذیلا ذکر میکنیم.
🔷1: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِه... ُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْه». (کافی ج 8 ص 387) بر اساس مفاد این روایت خداوند برای نجات بندگانش از شرک، در قالب قرآن، بر عبادش ظاهر گشته و تجلی کرده است؛ بدون این که آن بندگانش خود او را ببینند؛ یعنی در عین این که ذاتش به هیچ حدی و از جمله حدود این کتاب الهی، محدود نیست اما او در چهره این کتابی الهی (که محدود به حدودی است) ظاهر گشته و تجلی کرده است.
🔷 2: بر اساس آیه (143 اعراف): «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا» خداوند نادیدنی برای کوه تجلی میکند و مطابق روایتی از امام صادق (بصائر الدرجات 1 ص69) این تجلی به این نحو بوده است که خداوند در قالب یکی از کروبیین ظاهر شده و تجلی میکند با این که ذات حق، مقید به تعین و خصوصیات کروبیین نیست.
🔶با توجه به مطالب یاد شده باید دید مراد از تجلی در عبارت «التَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَة» چیست؟ و خدا در چه قالبی رخنمایی کرده است؟ عبارت دعا این است «إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُكَرَّم» با توجه به اینکه کلمه «المرسل...» عطف بیان یا بدل از کلمه التَّجَلِّي است معلوم میشود تجلی اعظم در شب مبعث همان ذات پیامبر از جنبه رسالت او است؛
🔸بنابراین تجلی اعظم در شب مبعث این بوده است که خداوند بدون این که از اطلاق ذاتش خارج گردد در چهره و قالب پیامبرانه حضرت رسول اکرم ظاهر گشته و تجلی نموده است و بر این اساس ذات نبوی از حیثیت رسالتش، اعظم تجلیات حق در این شب مبارک بوده است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
خلود یا عدم خلود عذاب.mp3
26.95M
💯🔊 #بشنوید
🔸 صوت کامل کرسی بررسی و تحلیل خلود یا عدم خلود عذاب
🎙 با حضور:
#حسین_عشاقی
حسن يوسفيان
#سیدمحمدحسن_جواهری
✍️ دبیرعلمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۲
🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#صوت
#کرسی
🆔 @iictchannel
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: تحلیلی بر جدید بودن دین، بعد از ظهور حضرت مهدی
🔶در احادیث مرویه از ائمه علیهم السلام، از سویی وارد شده است که هنگام #ظهور حضرت مهدی (عج)، آن حضرت آئین و #سنت_جدیدی را به مردم ارائه میکنند چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرموند:
🍀«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عج) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد» (ارشاد مفید ج 2 ص 384)
یعنی وقتی قائم (عج) قیام کند امر جدیدی را میآورند همانگونه که رسول خدا صلوات الله علیه در ابتدای اسلام، مردم را به آئین جدیدی دعوت نموند🍀.
🔷ولی از سوی دیگر روایاتی نیز از جانب ائمه علیهم السلام نقل شده که آن حضرت به همان سیره و آئین پیامبر اکرم (ص) عمل میکنند
☘️«...يَسِيرَ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِه..» (ارشاد مفید ج 2 ص 383)☘️؛
❓ جمع این دو مساله چگونه است؟
چگونه ممکن است آئینی که حضرت مهدی (عج) به مردم ارائه میکنند همان آئین و سیره پیامبر اسلام (ص) باشد و در عین حال این سنت و سیره، جدید باشد؟
✅ در پاسخ لازم است به چند نکته توجه کنیم.
1️⃣: پیامبر اکرم میفرمایند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی ج1 ص 23)
🔸بر اساس این حدیث، دینی که از جانب پیامبران به مخاطبانِ متفاوت ارائه شده، متفاوت بوده است؛ زیرا طبق آیات قرآن، اکثریت مخاطبان پیامبران فاقد درک و #عقلانیت لازم برای فهم حقائق دینی بودهاند به گونهای که جمله «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» مکررا در مورد مخاطبان انبیاء بکار رفته است و از جمله در مورد مخاطبان زمان پیامبر اسلام چنین آمده است که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» (28 سبأ)؛ و نیز تعبیر «لا يَعْقِلُون» مکررا برای اکثر مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام بکار رفته است؛
🔹بنابراین دینی که به این اکثریت مخاطبان ضعیف الفکر، از جانب انبیاء ارائه شده در حد ظرفیت عقلی و فکری ضعیف آنها بوده است؛
🔸اما از سوی دیگر در بین مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام افراد بسیار فهیمی مثل #سلمان بودهاند که قطعا طبق حدیث «.. نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» حقائق دینی در سطح عالی به آنها ارائه و ابلاغ شده است؛ ولی تفاوت دانستههای این دو دسته تا جایی است که در مورد سلمان وارد شده است «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه» (کافی ج2 ص 332) اگر ابوذر چیزهایی را که در قلب سلمان بود میدانست او را میکشت؛
🔹پس حقائق دینی در زمان پیامبر به هر دو دسته ارائه و ابلاغ شدهاند، هم به عامه مردم و هم به خواصی مثل سلمان، منتهی چون دسته فهیمان، اقلیت کمتعدادی بودهاند حقائق دینی که به آنها ابلاغ شده در بین عموم مردم مخفی بوده است تا جایی که حتی امثال ابوذر هم که از برجستگان دسته اول است، از دانستن چنین حقائقی محروم بوده است.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه👇👇
.
ادامه از بالا
2️⃣: طبق روایات ظهور، در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) علم و دانایی مردم بسیار افرایش مییابد؛ در روایتی آمده است
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم» (کافی ج1 ص 25)
وقتی قائم آل محمد (عج) قیام میکند خداوند دست قدرتش را بر سر مردم قرار میدهد و این منجر به این میشود که عقول مردم به هم پیوسته و جمع گردند و فهم همه آنان کامل شود؛
🔸یعنی مردم، از نظر فکری و عقلانی، مثل زمان پیامبر دو گروه یا چند گروه نیستند؛ بلکه همه مردم در سطح انسانهای کاملی مثل حضرت سلمان خواهند بود لذا چون فهمها کامل میشوند همه مردم شایسته دریافت حقائقی خواهند بود که امثال حضرت سلمان در زمان پیامبر دریافت میکردند؛
🔹بنابراین همه آن حقائق دینی که در زمان خود پیامبر، عامه مردم از دریافت آن محروم بودند و به آنها ابلاغ نشده بود، اینک در زمان ظهور به مردم ارائه و ابلاغ میشوند؛ و چون این حقائق در قبل از ظهور به اغلب مردم ارائه و ابلاغ نمیشوند پس اغلب مردم در زمان ظهور حضرت مهدی با آئین جدیدی روبرو خواهند بود؛
🔸در عین حال که مطالب دریافتی جدید، در زمان پیامبر هم موجود بودهاند و جدید نیستند، و به امثال سلمان ابلاغ شده و به آنها عمل میشد؛ پس آئین الهی در زمان ظهور، هم آئین جدیدی است چون چنین آئینی قبل از ظهور، به اغلب مردم ابلاغ نشده نبود و هم جدید نیست چون همین مطالب عالیه در زمان پیامبر اسلام هم ابلاغ شده بود و به آنها توسط افرادی مثل سلمان عمل میشده است؛ ولی برای اغلب مردم قابل دریافت نبود و اینک که عقول مردم توسط تبیینهای مهدوی همه کامل شدهاند ابلاغ شده و به آنها عمل میگردند.
🔹این تحلیلی است که در روایتی، به آن اشاره شده و چنین بیان گشته است که «إِذَا قَامَ سَارَ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» (غیبت نعمانی، ص 164)؛ یعنی وقتی حضرت مهدی قیام کرد به سیره رسول خدا و به آثار محمدی عمل میکند؛ جز این که ظهور آن حضرت است که زمینههای بیان سیره پیامبر را فراهم میکند و او است که با کاملسازی عقول، مبیّن آثار محمدی است «إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» یعنی شرایط تبیین قبل از ظهور برای اغلب مردم فراهم نبوده و با ظهور آن حضرت است که شرایط تبیین حاصل میگردد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: سجده سایهها، تفسیری از آیه 48 نحل
🍀أ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48 نحل)🍀
🔶 عموم مفسران #ظلال در این آیه را به همان ظلال با معنای سایه حاصل از برخورد نور به جسم، تفسیر کردهاند؛ ولی دقت در آیه نشان میدهد ظل در اینجا را نباید به معنای سایه متعارفی که مثلا از نور آفتاب شکل میگیرد تفسیر کرد؛
🔸 زیرا در این آیه ضمیر «هُمْ» که برای ذوی العقول بکار میرود به «ظِلالُ» رجوع میکند؛ حال آن که ظلال به معنای سایههای متعارف از مصادیق #ذوی_العقول نیستند؛ همچنین «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» از صیغ جمع مذکرند که مخصوص به ذوی العقول هستند و نباید برای موضوعی که از ذوی العقول نیستند بکار روند؛
🔹بنابراین مراد از «ظِلالُ» در این آیه سایههای متعارفی که از برخورد نور آفتاب یا غیر آن به جسم غیر قابل عبور از آن، شکل میگیرد نیستند؛ بلکه این ظلال موجوداتی از ذوی العقول هستند که بر اساس دلالت کلمه #سُجَّداً، آگاهانه در پیشگاه خدا سجده میکنند و بر اساس دلالت کلمه #داخِرُونَ ، مختارانه در قبال حضرت حق خضوع و فروتنی میکنند.
🔸 به بیان دیگر در معنای کلمه «ظل»، نوعی #توسعه_مفهومی شکل گرفته است؛ توضیح این که سایه متعارف:
📌 اولا در جایی شکل میگیرد که نوری هست و شیئی و موجودی در پرتو تابش آن نور به منصه ظهور و پیدایی برسد و در پشت آن شیء بخاطر کمرسیدن نور به آنجا یک نحوه تاریکی شکل گیرد.
📌 ثانیا تاریکی مذکور، بگونهای شکل و شمایل آن شیء را نشان میدهد و ازینرو آن تاریکی نسبتا، خود نموداری از آن شیء، و بیانگر حالات و خصوصیات آن شیء است.
📌 ثالثا او در حرکت و سکون تابع آن شیء و مستند به رفتار آن شیء است؛
🔸این حالات سهگانه که در فضای نور و تاریکی مألوف، سایه متعارف را بوجود میآورند در نور و تاریکی وجودی نیز بهگونهای شکل گرفته و سایه وجودی را شکل میدهند؛ زیرا از اشراق و تابش منبع نور وجود، حقائق اشیاء به منصه ظهور و پیدایی میرسند ولی حقیقت حاصله، هر چه از منبع نور وجود دورتر باشد؛ از نور کمتری برخوردار است؛ و نسبت به همین حقیقت در مراتب نزدیکتر، تاریک و گرفتار ظلمت وجودی است؛ و در عین حال، مرتبه پایینتر نیز دارای همان حقیقت بالایی است؛
🔹و لذا از سویی بهگونهای، بیانگر حقیقت آن مرتبه بالاتر است و از سویی تحقق آن، به مرتبه بالاتر که در طول علل وجودی آن است وابسته و در حرکات و سکنات خود تابع آن است؛
🔸بنابراین مرتبه نازل هر حقیقتی سایه وجودی مرتبه بالاتر است؛ و لذا مرتبه مادی هر حقیقت وجودی، که مرتبه نازل آن حقیقت است سایه مرتبه مجرده آن حقیقت است؛
🔷 بنابراین ظاهر این است که در آیه مورد بحث، تعبیر «ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ» به همان مرتبه مجرد حقائق عالم، و تعبیر «ظِلالُهُ» به مرتبه مادی آن حقائق اشاره دارد؛ ازینرو تا اینجا روشن شد که معنای آیه اجمالا اینست که آیا انسانها توجه نمیکنند به مخلوقات مجرد تا ببینند مراتب مادی آنها (که همان ظلال و سایههای آن مجرداتند) از راست و چپ، سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.
🔶 (اشکال و جواب)
🔹اگر گفته شود که مرتبه مادی هر حقیقتی، فاقد شعورند و ضمیر «هُمْ» و نیز «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» (که از صیغ جمع مذکرند) مخصوص به ذوی العقول هستند؛ بنابراین ظلال با این تفسیر هم با همان اشکال تفسیر عموم مفسران مواجه است؛
🔸پاسخ این است مراتب مادی دو گونهاند برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد اداره میشوند مثل ابدان حیوانات که تحت اشراف مستقیم نفساند؛ و برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد نیستند؛
🔻دسته اول بخاطر اشراف مسقیم نفس و یا ارواحی بالاتر بر آنها موجوداتی مادیاند ولی در عین حال ذی شعور نیز هستند مثل حقائق مادی عالم آخرت که طبق آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان» (64 عنکبوت) مثل حیوان دارای شعور است؛
🔻دسته دوم فاقد شعور متعارفاند مثل موجودات مادی عالم دنیا؛ و بر این اساس ظاهر این است که مراد از «ظِلالُهُ» در آیه مورد بحث همان اجسام زنده و ذیشعور عالم آخرتند که سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: بی أثری مخلوقات در افزایش #دارایی خدا
(يَا مَنْ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْء)
🔹یکی از فرازهای دعای #جوشن_کبیر که در مراسم شبهای قدر خوانده میشود این جمله است که دعا کننده، در خطاب به خداوند میگوید: «يَا مَنْ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْء» یعنی ای خدایی که در دارایی تو، وجود هیچ چیزی فزونی نمیآورد؛
🔸این مضمون در برخی ادعیه دیگر با این عبارت آمده که «يَا مَنْ لَا يَزِيدُ مُلْكَهُ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» یعنی ای خدایی که موجودیت اهل آسمانها و زمین بر #دارایی تو نمیافزایند؛
🔆 حاصل سخن این است که با آفرینش مخلوقات گسترشی در دارائی خداوند شکل نمیگیرد و با خلقت آسمانها و زمین و اهل آنها افزایشی در #ملک_هستی رخ نمیدهد.
❓در اینجا این پرسش به وجود میآید که این ادعا چه #توجیه_عقلی دارد و چگونه ممکن است این همه موجودات آسمانی و زمینی هیچ افزایشی را در ملک هستی موجب نگردند؛
♻️ پاسخ این است که در باره این بحث باید روشن شود که نسبت بین #حق و #خلق چیست؟ آیا نسبت بین حق و خلق، نسبت بین شیء و شیء است یا نسبت بین شیء و شیءنما است؟
🔻زیرا اگر نسبت بین حق و خلق نسبت بین شیء و شیء باشد، روشن است که با آفریدن هر شیئی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، گستره ملک هستی فزونی مییابد؛ اما اگر نسبت بین این دو، نسبت بین شیء و شیءنما باشد با آفریدن هر موضوعی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، در گستره ملک هستی هیچ فزونی شکل نمیگیرد؛ زیرا اموری که شیءنما هستند؛ موجودیت مجازی دارند نه موجودیت واقعی؛ و با افزایش #موجود_مجازی ، در گستره موجود حقیقی، افزایشی شکل نمیگیرد.
از سویی براهین کثیری دلالت دارند که نسبت بین حق و خلق نسبت بین #شیء و #شیءنما است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ در ادامه یکی از #براهین آن را میآوریم.
🔶 برهان:
🔹مقدمه اول: اگر خداوند چیزی را ایجاد کند باید گفت که #ايجاد خداوند، #فرع بر وجود او است؛ زيرا بديهي است كه هر حقیقتی تا موجود نباشد، معدوم است؛ و حقیقت معدوم، ممكن نيست موجد موجودي شود؛ پس مرتبة تحقق ايجاد ذات حق، وابسته و متأخر از تحقق وجود او است؛ و بنابراين ایجاد بخاطر #فرعیتش نسبت به وجود حق، بگونهاي با وجود خداوند متفاوت است؛
🔸 مقدمه دوم: این #ایجاد يا خود «واجب الوجود بالذات» است يا نقيض «واجب الوجود بالذات»؛ زيرا ارتفاع نقيضين از هر موضوع مفروض، محال و باطل است؛
🔻اگر حقيقت ايجاد، «واجب الوجود بالذات» باشد لازم ميآيد تعدد واجب بالذات؛ زيرا چنين حقيقتي هم طبق فرض، «واجب الوجود بالذات» است و هم بگونهاي متفاوت با ذات حق است كه خود واجب بالذات است، ولی تعدد واجب، محال است.
🔻اگر ايجاد، نقيض «واجب الوجود بالذات» باشد، چنين حقيقتي ممتنع الوجود بالذات خواهد بود؛ زيرا نقيض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است؛ و حقيقت ممتنع الوجود ممكن نيست كه تحقق يابد؛
🔷نتیجه:
بنابراين ثبوت ايجاد براي خداوند، محال و باطل است؛ و وقتی ایجادی نبود هیچ ممکنی هم حقیقتا موجود نمیگردد و بنابراین نسبت بین حق و خلق نسبت بین #شیء و #شیءنما است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ و لذا افزایش مخلوقات با وجود مجازی، موجب افزایشی در ملک هستی نمیشود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: فناء در #حقيقت_محمدي ، راه وصول به قرقگاه حريم محمد و آل محمد (علیهم السلام)
✨(به مناسبت عيد فطر) :
🔹جمله 🌺اللهم أدخلني في كل خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌺 هم، بخشي از دعاي قنوت نماز #عيد_فطر است و هم بخشي از ادعيه ماه مبارك رمضان (مقنعة شيخ مفيد ص 172).
🔸معناي اين فراز از دعا اين است كه خدايا (در سلوك معنوي) مرا داخل كن به هر خيري كه محمد و آل محمد (ص) را داخل كردي، و نيز مرا خارج كن از هر بدي كه محمد و آلش را از آن خارج كردي.
🔎 در اينجا اين پرسش به نظر ميآيد كه برخي خيراتي كه محمد و آل محمد در آن داخل شدند، مختص به آنان است و براي سايرين، دستنايافتني است؛ زيرا نياز به ورود به مرحله #ولايت و مقام #عصمت دارد؛ درين صورت چگونه ما در اين ادعيه، همه مراتب كمال آنها را براي خود از خدا درخواست ميكنيم!؟ آيا اين يك دعاي ناشدني نيست؟ آيا ميتوان هم حريم قرقگاه مقامات محمد و آلش را حفظ كرد و هم طمع به رسيدن آن مقامات را داشت؟
📌 به نظر نگارنده پاسخ مثبت، و جمع بين دو سوي مسئله جايز و شدني است؛ يعني هم از سوئي، برخي مقامات عاليه محمد و آلش براي ديگران دستنايافتني است و هم از سوي ديگر درخواست از خدا براي رسيدن به چنين مقاماتي، بلكه رسيدن به چنين مراتبي، جايز و شدني است؛ اما البته بايد توجه داشت رسيدن و ورود به حريم قرقگاه مقامات آنها، تنها با #فناي_انانيت انسان در حقيقت محمد و آل محمد ممكن ميگردد؛ و در حقيقت، بازگشت معناي چنين دعائي اين است كه خدايا مرا در #حقيقت_محمد_وآل_محمد، فاني كن تا هر آنچه به محمد و آل محمد انتساب دارد به من هم كه بعد از فناء، چيزي جز حقيقت آنها نيستم، انتساب يابد.
🔶 توضيح مطلب
🔹همانگونه كه در #قوس_نزول، و به مقتضاي «اول ما خلق الله نوري»، صادر نخستين، #حقيقت_محمديه (ص) است كه جامع همه مراتب تفصيلي تجليات حق در قوس نزول است؛ و سپس اين حقيقت يگانه، بسط و نشر يافته و به صورت حقائق متكثر و موضوعات متفرق ظاهر شده و تجلي مييابد؛ در #قوس_صعود نيز و در مسير بازگشت كثرات به حضرت حق به مقتضاي « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور» (53 شورى) همه كثرات بواسطه رجوع به صادر نخستين، و از طريق او به صيرورت الى الله نائل ميگردند؛
🔸چون به مقتضاي «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون» (29 اعراف) مسير #بازگشت همان مسير #صدور است؛ و طريق حشر، همان طريق نشر است؛ بنابراين همه كثرات و از جمله انسانها از طريق فناي انانيتشان در صادر نخستين كه همان حقيقت محمديه است به صيرورت الي الله كارشان پايان مييابد؛
🔹از اينرو همه سالكان إلى الله كه باختيار و انتخاب خود و با دستورات سلوكي با سرعت بيشتري به صيرورت الی الله نائل ميگردند ابتدا بايد در حقيقت محمديه #فاني گردند و در اينجاست كه سالكان الی الله داخل در هر خيري ميگردند كه محمد و آلش در آن داخل شدهاند و از هر بدي كه محمد و آلش از آن خارج شدهاند خارج ميگردند؛ و اين در حالي است هيچ #غيريّتي از آن سالكان باقي نمانده تا گفته شود اين خيرات مخصوص محمد و آل است و براي ديگران دستناپافتني است؛
🔸بنابراين بعد از فناي سالك در حقيقت محمديه، هم سالك به همهي #خيرات محمد و آلش رسيده و هم مقام اختصاصي محمد و آلش به غير نرسيده و #حريم_قرقگاه مقامات محمد و آلش محفوظ مانده است. لذا روزهداران سالك در ادعيه ماه رمضان و در نماز عيد فطر از خدا ميخواهند
🌸«اللهم أدخلني في كل خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌸».
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: دلالت آیه 148 نساء بر رستگاری همه انسانها
🌸 «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير»؛🌸
🔸این آیه به خاطر این که در بین آیات مربوط به تغییر قبله است، عموم مفسران آن را در همین فضای مربوط به قبله تفسیر کردهاند؛ و در معنایش چنین گفتهاند که برای هر امتی قبلهای هست كه به آن رو ميكنند پس به سوی خوبیها بشتابيد؛ هر كجا باشيد خداوند همه شما را ميآورد همانا خدا بر همه چيز تواناست.
✨ اما برخی دیگر از جمله مرحوم علامه #طباطبائی این آیه را در فضای #تکوینی هم تفسیر کردهاند؛ به نظر میرسد به قرینه این که تتمه آیه به امور تکوینی ارتباط دارد باید گفت حد اقل این تفسیر دوم کمتر از تفسیر اول نیست و نیز تفسیر دوم، نافی تفسیر اول نیست؛ زیرا مسئله قبله نیز مصداقی از معنای عام تفسیر دوم است؛ به هر جهت بر مبنای تفسیر دوم نتیجه مهمی که از آیه گرفته میشود این است که همه انسانها دیر یا زود #رستگار خواهند شد.
🔶توضیح این که «وجهه»، همان «ما یتوجه إلیه الشیء» است؛ یعنی چیزی که شیء به سوی آن رو کرده و به عنوان یک هدف به آن توجه میکند؛ پس جمله «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» بدین معنی است که هر کس بهگونه #تکوینی رو بسوی غایتی دارد که خداوند او را بسوی آن غایت توجه داده و در رسیدن به آن، او را سرپرستی میکند.
🔹در ادامه آیه، خداوند با جمله «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» فرمان به سبقت به خیرات میدهد؛ زیرا وقتی خداوند ما را در راستای غایت مذکور سرپرستی و #هدایت_تکوینی میکند؛ مناسب است که با #هدایت_تشریعی هم تذکر دهد که شما هم با انتخاب خوبیها همان غایت را تعقیب کنید تا تکوین و تشریع هماهنگ باشند و کار با سهولت بیشتری پیشرود.
🔸در دنبال آیه، تذکر داده شده که شما در هر موقعیتی باشید خداوند همگی شما را خواهد آورد «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»؛ اما پرسش این است که او همه ما را به کجا خواهد آورد؟
🔹پاسخ این است که ابتدای آیه دلالت دارد که آنجا، همانجایی است که #وجهه ما قرار دارد، یعنی همان غایتی که خدا از ابتدا آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت کرده و سرپرستی میکند که به آنجا برسیم «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها»؛
🔸از طرفی، در آیه (56 الذاریات) مشخص گردیده است این وجهه و غایتی که خداوند از ابتدای آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت و سرپرستی میکند که به آنجا برسیم، همان مقام #عبودیت و منزل #بندگی ما نسبت به خداوند است؛ زیرا در این آیه آمده: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را جز به غایت عبادت خلق نکردم؛
🔹پس عبادت خدا همان غایتی است که جن و انس برای رسیدن به آن آفریده شدهاند؛ و این غایت طبق آنچه در آیه (93 مریم) آمده قطعا تحقق مییابد؛ زیرا آنجا میگوید «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً»؛ هیچ کس در آسمانها و زمین نیست جز این که #بندهوار به پیشگاه خداوند رحمان خواهد آمد؛
🔸بنابراین همه انسانها در دنیا یا آخرت، زود یا دیر، به مقام #عبودیت و منزل #بندگی خداوند نائل خواهند شد؛ و با تحقق این بندگی نهایتا شایستگی ورود به جمع #عباد_الله و دخول در #جنت_ذات_حق راه پیدا میکنند
🔹و لذا نهایتا به آنان خطاب میشود که: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛ فَادْخُلي في عِبادي؛ وَ ادْخُلي جَنَّتي»؛ این غایت سعادتآفرین، دیر یا زود، سرنوشت محتوم همه انسانها است؛ لذا است که در آیات زیادی آمده است «إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» (50 شعراء) .
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: اسماء و صفات خداوند از دیدگاه حضرت ثامن الائمه
🔸صدوق در کتاب «التوحيد» حدیثی را از حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) روايت كرده است كه آن حضرت در باره چیستی صفات خداوند و نسبت آنها با ذات خداوند این چنین فرمود:
🌸«وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث»🌸 (صدوق، التوحيد، ص 34).
🔹بر اساس مفاد اين حديث شريف، اصل شناخت خداوند به #توحيد او است «أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ»؛ ولي #نظام_توحيدي بر اساس نفي صفات از ذات حق تحقق مييابد «وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»؛ آن حضرت در ادامه، اين ادعا را با اقامه برهان اثبات ميكند؛ ميفرمايد اين كه هر صفتي را بايد از ذات حق نفي و سلب كرد برهانش اين است كه عقلها دلالت دارند و شهادت میدهند كه هر صفتی و هر موصوفی، مخلوق و معلول علتی است، «لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ»؛ توضیح این بخش از فرمایش حضرت این است كه هر صفت و موصوفي به گونهای با هم متغایرند و امکان ندارد صفت و موصوف عینیت و همسانی صد در صدی داشته باشند؛ زيرا عينيت صد در صدي صفت و موصوف، لازمهاش اين است كه صفت بودن صفت، مرجحی نداشته باشد و نیز موصوف بودن موصوف هيچ يك مرجحي نداشته باشد؛ چون طبق فرض این دو هيچ فرقي ندارد و صد در صد عين همديگرند؛ پس هر ملاکی موجب میگردد که مثلا «الف» موصوف باشد، در «ب» که صفت آن است، هم هست؛ و هر ملاکی موجب میگردد که «ب» صفت باشد در «الف» که موصوف آن است، هم هست؛ لذا موصوف بودن «الف»، نه «ب» به ترجح بلا مرجح منجر میگردد و نیز صفت بودن «ب»، نه «الف» به ترجح بلا مرجح منجر شود؛ و اين ناممكن است؛ پس امكان ندارد صفت و موصوف صد در صد عين هم باشند و محال است که هیچ اختلافی نداشته باشند؛ پس صفت و موصوف به گونهای با هم متغايرند؛ از سویی هر يك از متغايرين براي امتياز از ديگري، محدود به حدي است و برای جدائی از دیگری در مرزی، پایان مییابد؛ پس هر چه موصوف به صفتی باشد محدود است و مرز پایانی دارد؛ و نیز هر چه صفتی برای موصوفی باشد محدود است، و برای جدائی از دیگری در مرزی پایان مییابد؛ و بدیهی است هر حقیقت محدودی، مخلوق است؛ و امکان ندارد همان خدای نامحدود و نامخلوق باشد؛ و هر مخلوقي از مخلوقات، در نهایت علتي و آفرینندهای دارد، که خود نه صفتِ موصوفي است، و نه موصوف به صفتي است (زیرا تسلسل محال است) لذا آن حضرت فرمود: «وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ» یعنی هر مخلوقی دلالت میکند بر این که آفرینندهای دارد که او نه صفت موصوفی است و نه موصوف صفتی است (و گرنه طبق بیان مذکور، خود مخلوق میشود).
🔸در ادامه، آن حضرت اصل ادعاي صفت نداشتن خداوند را با بیان ديگري تبیین ميكند؛ ميفرمايد صفت نداشتن خداوند بخاطر اين است كه هر صفت و موصوفي باید در كنار ديگري قرار گيرد «وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ»؛ زیرا طبق مقدمات یادشده هر یک، مرز پایانی دارد تا از دیگری متمایز گردد؛ ولي كنار چيزي بودن، خود دلالت بر حادث بودن آنها دارد «وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ»؛ زيرا هر موجود محدودی، مخلوق و بالتبع حادث است؛ ولي حادث بودن چيزي، از ازلي بودن امتناع ميكند؛ همانگونه كه ازليت هم از حدوث، امتناع ميكند «وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث»؛ بنابراين طبق اين حديث شريف هر صفتي را بايد از مرتبه ذات حق سلب و نفی كرد.
🔹نظیر فرمایش یادشده، از حضرت امیرالمؤمنین نیز نقل شده که فرمود «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ...» (نهج البلاغة ص 39) توافق محتوای دو حدیث مروی از دو امام همام نشان دهنده این نکته است که این دو حدیث و دعاوی مذکور در آن از وثاقت و اعتبار خوبی برخوردارند.
🔸لازم به ذکر است این که خداوند در مرتبه ذاتش صفتی ندارد معنیاش این نیست که گزارههایی مثل «خداوند قادر است» یا «خداوند عالم است» یا «خداوند حیّ است» باطل باشند زیرا اولا آنچه در این حدیث نفی شده، این است که حقائقی مثل #علم و #قدرت و #حیات ... صفت حضرت حق باشند؛ اما مثلا علمی که هیچ تمایزی حتی تمایز مفهومی با ذات حق نداشته باشد نفی نشده است؛ پس حضرت حق همان حقیقت علم است نه این که دارای صفت علم باشد و نیز همان قدرت است نه این که دارای صفت قدرت باشد؛ و ثانیا در بسیاری از متون دینی چنین گزارههایی ناظر به تجلیات خداوند است که در مراتب متأخر از ذات حق رخ داده و شرع و عقل، هر دو آنها را میپذیرند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
◽️ کرسی علمی- ترویجی بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت
🔰 توسط قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه برگزار میشود:
🎙 با حضور:
#حسین_عشاقی
#محمدحسن_قدردان_قراملکی
#محمد_عابدی
✍️ دبیرعلمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۳
🏢 قم، سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
📡 حضور مجازی از طریق:
🌐 skyroom.online/ch/iict/qotb
🔍 مشروح خبر👇
🌐 iict.ac.ir/toobeh
#کرسی
🆔 @iictchannel
بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت.mp3
28.77M
💯🔊 #بشنوید
🔸 صوت کامل کرسی بررسی و تحلیل جواز یا عدم جواز توبه در قیامت
🎙 با حضور:
#حسین_عشاقی
#محمدحسن_قدردان_قراملکی
#محمد_عابدی
✍️ دبیرعلمی: #قاسم_بابایی
📅 شنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۳
🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#صوت
#کرسی
🆔 @iictchannel
الاقدام التالیه فی الحکمة المتعالیه جزء 2.xps
957.5K
جزء دوم از مجموعه الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة
امروز 1403/3/13 تدریس جلد دوم از مجموعه «الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة» پایان یافت این مجموعه، فلسفهی نوینی است که بر مبنای «وحدت شخصیه وجود» تبیین و تقریر یافته است؛ جزء اول آن قبلا تدریس شده است و بقیه مجلدات آن در سالهای آتی مورد بحث و در منظر نظر همراهان گرامی قرار خواهد گرفت؛ امید است مورد قبول حضرت حق و أولیاء گرامش واقع گردد.
نشر آثار استاد حسین عشاقی
جزء دوم از مجموعه الأقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة
این نسخه بروزه شده است و در هنگام تدریس اصلاحاتی اعمال شده است اگر دوستان از قبل نسخه ای داشته اند، لطفا این نسخه فعلی را ملاک قرار دهند.
🟢 یادداشتهای قرآنی و روایی
موضوع: اثبات #مقام شهادت برای کشتهشدگان در راه خدا
🖌مقام معظم رهبری در مراسم سالروز ارتحال امام خمینی در سال 1403 نکتهای را در مورد آیه 154 بقره و در مقایسه با آیه 169 آل عمران ارائه فرمودند؛ که بلحاظ تفسیری، جالب و شایسته تدبر و اذعان است؛ زیرا در باب #شهادت و #شهید این پرسش مطرح است که آیا به لحاظ قرآنی مقامات شهید و شهادت که در آیات قرآنی به آن تذکر داده شده، فقط مربوط به کسانی است که توسط اقدامات دشمنان دین کشته میشوند؟ یا این مقامات شامل حال همه کسانی است که در راه خدا کشته گردند گرچه قتل آنان مستند به اقدامات دشمنان دین نباشد؟
🔷 پاسخ بدوی به این پرسش این است که بر اساس مفاد آیه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » (169 آل عمران) این مقامات مربوط به کسانی است که در راه خدا و توسط اقدامات دشمنان دین کشته شوند نه کسانی که قتل آنها مستند به اقدامات دشمنان دین نباشد (گرچه در راه خدا کشته شده باشند)؛
🔸 زیرا این آیه یعنی (169 آل عمران) در ضمن آیات جهاد با کفار است که به قرینه فضای جهادی این آیات، نکات مطرح شده در آیه، مربوط به جهاد با دشمن میشوند؛ پس مراد از «الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ» در این آیه کشتهشدگانی هستند که در راه خدا و با اقدامات دشمنان دین کشته شوند؛ و لذا نمیتوان سایر افراد را تحت شمول این عنوان قرار داد و بالتبع نمیتوان #مقامات_معنوی ذکر شده در این آیه را برای دیگر #کشتهشدگان راه خدا که قتل آنان مستند به اقدمات دشمنان دین نیست قائل بود.
🔶 این، مقتضای اولیه مفاد آیه (169 آل عمران) است؛ اما در آیه (154 بقره) تقریبا همین مقامات و با همین تعبیرات چنین آمده «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون» با این تفاوت که این آیه در ضمن آیات جهاد نیست و قبل و بعد آن از مسئله جهاد با دشمنان دین سخنی به میان نیامده است بلکه یک دستور کلی است مربوط به کسانی که در راه خدا کشته میشوند «مَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ»، بدون این که این تعبیر، قید مقالی یا مقامی خاصی داشته باشد، که بالتبع مفاد آیه این میشود که مقامات مذکور در این آیه مربوط به کسانی است که در راه خدا کشته شوند (خواه قتل آنان مستند به اقدامات کفار باشد یا نباشد).
🔷 در اینجا این #پرسش شکل میگیرد که بالأخره این مقامات معنوی، موضوعش چه کسانی هستند؟
🔻«کشتهشدگان در راه خدا» که مقتضای 154 بقره است
🔻یا «کشتهگان در راه خدا که قتلشان توسط دشمنان خدا باشد» که مقتضای 169 آل عمران است؟
🔶 پاسخ این است که جمع بین دو آیه اقتضا میکند که افرادی که #یقینی_الخروج از مفاد دو آیه هستند را استثناء کنیم و بقیه افراد را (چه یقینی الدخول باشند چه مشکوک الدخول) تحت شمول نهی باقی گذاریم
🔹زیرا در شک در تعداد افراد خارج شده از حکم نهی بین اقل و اکثر باید به مقدار اقل اکتفاء کرد و چون عنوان «کشتهشدگان در راه خدا» از عنوان «کشتهشدگان در راه خدا که قتلشان توسط دشمنان خدا باشد» اعم است، پس افراد خارج شده از عنوان اول (که اعم است) کمتر از افراد خارج شده از عنوان دوم هستند؛
🔸و بنابراین طبق مفاد این قانون اصولی، بکارگیری عنوان #مرده برای همه افرادی که در راه خدا کشته شوند (خواه قتل آنان مستند به اقدامات کفار باشد یا نباشد) ممنوع و منهی است و نباید آنان را مرده پنداشت بلکه باید به #شهادت و زنده بودن آنان اعتقاد داشت.
🔷 این نتیجه در صورتی است که حکم مطرح شده در هر دو آیه را یکسان بدانیم ولی دقت در آیه نشان میدهد که گرچه هر دو آیه با توجه به ثبوت عنوان «کشتهشدگان در راه خدا» در موضوع، حکم مشترکی دارند و آن این است که چنین افرادی را نباید مرده پنداشت بلکه آنان شهید و زنده هستند؛ اما در عین حال آیه (169 آل عمران) بلحاظ این که قتل، در شرایط جنگ با دشمنان خدا رخ داده، کشتهشدگان در این آیه، یک حکم اختصاصی هم دارند، و آن این که این گروه از «کشتهشدگان در راه خدا» بخاطر حضور در میدان جهاد، به مقام #ارتزاق_عندالله نیز واصل میشوند؛
▪️ و در این صورت دو آیه دو موضوع متفاوت داشته و لذا دو حکم متفاوت هم دارند گرچه بخاطر ثبوت قدر مشترک در موضوع، در حکم هم، قدر مشترک حکمی نیز دارند.
🔶 به هر جهت هر دو آیه دلالت بر ثبوت #مقام_شهادت برای #کشتهشدگان در راه خدا» دارند چه در جنگ با کفار کشته شوند چه در سایر حوادثی که برای خدا صورت میگیرند.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🏴 يا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
◾️شهادت پنجمین پیشوای شیعیان، حضرت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد.🖤
🔵 يادداشتهاي قرآني و روايي
🖌 موضوع: بحثی درباره بخش پایانی #دعای_عرفه
🔶 دعای عرفه كه سرشار از مضامين معنوي است و از مواريث گرانبهاي اهلبيت براي امت اسلامي است يك بخش پاياني دارد، كه آموزههاي #توحيد_عرفاني در آن موج ميزند؛ اما عدهاي اين بخش را، از مجموعه دعاي عرفه محسوب نکرده و ادعا ميكنند كه از تصرفات و افزودههاي #متصوفه در دعاي حضرت أباعبدالله الحسين است؛
🔸عمده سخنان متأخرین در انکار این بخش، مستند به اظهارات علامه #مجلسي رحمت الله عليه در كتاب شريف بحار الأنوار است؛ ایشان براي انکار جزء بودن این بخش، دو دليل آورده است؛ در يادداشت حاضر به طرح و بررسي اين دو دليل ايشان ميپردازيم.
🔹دلیل اول مرحوم مجلسی: اين بخش در برخي نسخ قديمي كتاب اقبال سيد بن طاووس نيست؛ همچنين در كتاب مصباح الزائر كه كتاب ديگر سيدبن طاووس است، و نيز در كتاب بلد الامين كفعمي اين بخش از دعا وجود ندارد.
🔹دلیل دوم مرحوم مجلسی: عبارات اين بخش از دعا، با سياق ادعيه معصومين سازگاري ندارد و فقط با مذاق #صوفيان هماهنگ است. (بحار ج 95 ص 227)
🟢 پاسخ دلایل مرحوم مجلسی
دقت در بیانات ایشان روشن میکند هر دو دلیل ایشان مردود بوده و پذيرفتني نیست؛
🔷 بررسي دليل اول: عبارت مرحوم مجلسي این است: «لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الإقبال» این عبارت دلالت دارد كه اكثر نسخ قديمه اقبال واجد اين بخش اخير بوده است؛ زيرا مرحوم مجلسي مايل به جزء نبودن آن در دعاي عرفه بوده است؛ و اگر نسخ قديمه زمان مجلسی كه ايشان ديده، اكثرا فاقد اين جزء ميبود يا لااقل تعداد قابل توجهي از نسخ قديمه فاقد اين جزء ميبود او به فقدان اكثر نسخها يا به تعداد قابل توجه نسخههاي فاقد براي اثبات ديدگاه خود استناد و استدلال ميكرد؛ اما ایشان چنين كاري را نكرده است و فقط ادعا كرده که برخي نسخ قديمه، فاقد جزء اخير است؛
🔻بنابراين تعبير #بعض_النسخ_العتيقة در عبارت مرحوم مجلسي، به طور ضمني شهادت است كه به اين كه اكثر نسخ قديمة زمان مجلسي واجد اين بخش بوده است؛ و وقتي اكثر نسخ قديمه زمان مجلسي واجد جزء اخير بوده ادعاي جزء نبودن خلاف تحقيق است.
🔻اما ادعاي ايشان مبني بر اين كه اين بخش در كتاب ديگر سيد بن طاووس يعني كتاب «مصباح الزائر و زاد المسافر» نيست؛ گرچه درست است اما بايد توجه داشت شيوه سيد بن طاووس در كتاب «مصباح الزائر و زاد المسافر» بر #اختصار بوده است؛ او در اين كتاب ميخواسته زائران مسافر، كتاب مختصري را هنگام سفر براي ادعيه و زيارات، داشته باشند لذا نبودن اين بخش در كتابی که بنا بر اختصار بوده، دليل بر نبودن آن، در اصل دعا نيست.
🔻همچنين نبودن اين جزء در كتاب بلد الامين #كفعمي كه تقريبا دو قرن و نيم متأخر از سيد بن طاووس است با توجه به اين كه قبلا روشن كرديم كه كلام مجلسي شهادت ضمني است بر اين كه اكثر نسخ قديمه داراي اين بخش بوده، ضرري نميرساند؛ زيرا ترجيح، با نسخ قديمه است كه كلام مجلسي خود #شهادت ضمني است بر ثبوت آن.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه👇👇
.