eitaa logo
پرتو اشراق
783 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺دلسوزی بودار!!! 😐 جماران و جمارانی ها این روزها بشدت نگران پایگاه مردمی خاتمی شده اند و حمله شدید و گسترده ای را علیه آیت الله یزدی شروع کرده اند و از نام آیت الله #شبیری_زنجانی برای این عملیات استفاده می‌کنند. 😤 می‌توان گفت خود را برای خاتمی خفه کرده اند! 🌐 @partoweshraq
🔺حضور ملیت های مختلف در پیاده روی ١٣۹٧ 🌐 @partoweshraq
⚠ #خیانت_بزرگ 🔺در روزهای اخیر بعضی از اعضای کابینه دولت به قم سفر کرده و در دیدار با برخی از مراجع تقلید، ضمن خلاصه کردن راه‌حل مشکلات کشور از طریق رایزنی‌های سیاسی، از ایشان می‌خواهند در تماس تلفنی با رهبر انقلاب، حضرت آقا را نسبت به صادر کردن فرمان مذاکره با امریکای جنایتکار ترغیب کنند، این اقدام از مصادیق بزرگ خیانت است! 🌐 @partoweshraq
🔺اینجا شهرستان زلزله زده سرپل ذهاب و دختربچه‌ای که در حالتی معصومانه زیر نیمکت پارک به خواب رفته است... 🔥همچون وجدان مسئولین و سلبریتی هایی که میلیاردها تومان پول کمک های مردمی را در حسابهایشان جمع کردند.... 🔺یه لحظه فقط تصور کنید خواهر کوچیکه خودتونه! 🌐 @partoweshraq
🔺روایتی از هدیه یکی از حاضران پیاده روی به 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار #جان_شیعه_اهل_سنت؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و نود و چهارم 👁 برای یک لحظه نفهمیدم چه می‌گوید که به چشمانم دقیق شد و باز سؤال کرد: 🏻منظورم اینه که از کجا می‌دونی سرنوشت چی بود و قرار بود چه اتفاقی بیفته که حالا بدتر شده یا بهتر؟ 👁 سپس در برابر نگاه پُر از علامت سؤالم، دست از کار کشید، پشتش را به کابینت تکیه داد و با لحنی ملایم آغاز کرد: - ببین الهه جان! من می‌دونم تو از پارسال خیلی عذاب کشیدی! می‌دونم روزهای خیلی سختی داشتی، ولی شاید قرار بود اتفاق‌های خیلی بدتر از اینم بیفته و همون دعاهایی که اون شب تو امامزاده کردی، باعث شد خیلی از اون بلاها از سرِ زندگی‌مون رفع شه! 🏻و ما در این یکسال کم مصیبت نکشیده بودیم که با لبخند تلخی پرسیدم: ❓مگه بدتر از اینم می‌شد؟ دیگه چه بلایی می‌خواست سرمون بیاد؟ 🏻تکیه‌اش را از کابینت برداشت و فهمید چقدر دلم شکسته که به سمتم آمد، هر دو دستم را میان دستانش گرفت و با دلی که به پای این لحن لبریز حرارتم آتش گرفته بود، دلداری‌ام داد: - قربونت بشم الهه جان! به خدا می‌دونم خیلی زجر کشیدی، ولی همین که الان من و تو کنار هم هستیم، بزرگترین نعمته! اتفاق بدتر این بود که من تو رو از دست بدم... 💓 و طنین تپش‌های قلب عاشقش را از لرزش نگاهش احساس کردم و با نغمه نفس‌های نازنینش زمزمه کرد: 👌🏻الهه! هر چی بلا تو این مدت سرم اومد، مهم نیس! همین که تو الان اینجایی، برای من کافیه! همین که هنوز می‌تونم با تو زندگی کنم، از سرم هم زیاده! 🏻ولی من از آنهمه گریه و ناله انتظار بیش از این داشتم که حداقل کودکم از بین نرود که باز هم قانع نشدم و او ناامید از یخ وجودم که هنوز آب نشده بود، نگاهش را از چشمانم پس گرفت و مثل اینکه برای ابراز احساسش با من غریبه باشد، با صدایی گرفته گفت: 🏻ما اگه حاجت هم نگیریم، بازم میریم! چون یه همچین شب‌هایی دیگه تکرار نمیشه! چون لذتی که امشب از عزاداری برای حضرت علی (علیه‌السلام) می‌بریم، هیچ جای دیگه نمی‌بریم! 💞 سپس لبخندی زد و با شیدایی عجیبی اوج عاشقی‌اش را به رخم کشید: 🏻اصلاً همین که میری تو مجلس حضرت علی (علیه‌ السلام) و براش گریه می‌کنی، خودش حاجت روا شدنه! حالا اگه حاجتمون هم بدن که دیگه نور علی نور میشه، ولی اگه جواب ندن، ما بازم میریم! 👁 از آتش عشقی که به جان نگاهش افتاده بود، باور کردم راست می‌گوید، ولی دست خودم نبود که معنای اینهمه دلدادگی را نمی‌فهمیدم. 🏻🏻 وقتی مطمئن شد به مسجد نمی‌روم، چقدر اصرار کرد کنارم بماند و نپذیرفتم که من هم عاشقش بودم و دلم نمی‌خواست به خاطر همسر اهل سنتش، حسرت مناجات شب قدر و عزاداری برای امام علی (علیه‌السلام) به دلش بماند که با رویی خوش، راهی‌اش کردم. 🌳🏣🌴آسید احمد و مامان خدیجه و زینب‌سادات هم رفتند تا من بمانم و تنهایی این خانه بزرگ. حالا من هم می‌توانستم به سبک و سیاق اهل سنت این شب با عظمت از ماه مبارک رمضان را به عبادت و ذکر دعا و استغفار سپری کنم که وضو گرفتم و روی سجاده‌ام مشغول عبادت شدم. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
پرتو اشراق
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار #جان_شیعه_اهل_سنت؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و نود و پنجم 📖 گاهی قرآن می‌خواندم، گاهی نماز قضا به جا می‌آوردم و گاهی سر به سجده، طلب مغفرت از خدای خودم می‌کردم. 🚪هر چند سکوت خانه، خلوت خوشی برای راز و نیاز با پروردگارم فراهم آورده بود، ولی فضای امشب کجا و حال و هوای آن شب نیمه شعبان کجا که به بهانه سخنان لطیف آسید احمد و به یمن یاد امام زمان (علیه‌السلام)، چشمانم در دریای اشک دست و پا می‌زد و دلم بی‌پروا به پیشگاه پروردگارم پَر و بال می‌کشید! شاید دست خدا با جماعت بود که آن شب در میان گریه‌های خالصانه مردم، به من هم حال مناجاتی شیرین عنایت شده بود و شاید هم باید می‌پذیرفتم که امام زمان (علیه‌السلام) اینک در این دنیا حاضر است که به رایحه حضورش، دل‌ها همه مست شده و جان‌ها به تلاطم افتاده بود! 🏻هر چه بود، حسرت بارش بی‌دریغ اشک‌های آن شب به دلم مانده و چقدر دلم می‌خواست امشب هم به چنان حال خوشی دست یابم و هر چه می‌کردم نمی‌شد! 🌌 می‌ترسیدم امشب سحر شود و دل من همچنان سرد و سخت مانده باشد که نه قلبم شکسته باشد، نه چشمم قطره اشکی مرحمت کند که هراسان از روی سجاده بلند شدم. 🕰 نگاهی به ساعت کردم و دیدم چیزی تا دوازده شب نمانده و می‌ترسیدم فرصت از دست برود که چادر بندری‌ام را سر کردم و از خانه خارج شدم. 🏻حضور دوباره در مراسم شب قدر شیعیان و قرآن به سر گرفتن برایم تلخ بود، ولی تحمل این دل سنگ که به هیچ ذکری نرم نمی‌شد، تلخ‌تر بود که طول حیاط را به سرعت طی کردم و به امید باب فرجی که شاید در جایی جز اینجا به رویم گشوده شود، از درِ بزرگ حیاط بیرون رفتم. 🌃 می‌دانستم در چنین شب‌هایی خیابان‌ها شلوغ است و هراسی از طی کردن مسیر در نیمه شب نداشتم که مردم مدام در رفت و آمد بودند و من هم به سرعت به سمت مسجد می‌رفتم. 💓 دلم نمی‌خواست مجید یا کسی از خانواده آسید احمد مرا ببیند و هوس کرده بودم یک شب را به دور از چشم آشنایی عاشقی کنم! 🚗🚙 مسیر منتهی به مسجد حسابی شلوغ شده و دو طرف خیابان پُر از موتور و ماشین‌های پارک شده بود. 📢 نزدیک درِ مسجد که رسیدم، صدای آشنای آسید احمد را شنیدم که مشغول سخنرانی بود. 🕌 ظاهراً داخل مسجد پُر شده بود که جمع زیادی از بانوان در حیاط نشسته بودند و برای من هم که می‌خواستم کمتر در چشم باشم، کنج حیاط جای مناسبی بود. 🏻جایی به اندازه یک نفر پیدا کردم و زیراندازی هم با خود نیاورده بودم که همانجا روی زمین نشستم و دل سپردم به حرف‌های آسید احمد که مجلس را گرم کرده و با شوری عاشقانه از امام علی (علیه‌السلام) سخن می‌گفت. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء 🌷عباس خود را خاک پای حضرت علی‌ (ع) هم نمی‌دانست. 👌اما او واقعاً علی‌وار بود. زندگی کردن با چنین شخصی واقعاً سخت بود. 🌷خودش هم می‌گفت: «زندگی کردن با من سخت است» 👌به شوخی به عباس می‌گفتم: پس چرا منو بدبخت کردی؟ 🌷او گفت: «به جز تو کسی رو پیدا نکردم که تحمل زندگی با من را داشته باشد». 🌷 #شهید_عباس_بابایی 🌐 @partoweshraq
4_5893443626947576028.mp3
8.89M
🎧 | دلنشین 🎼 توی این دار دنیا تویی یار و شفیقم... 🎤 کربلایی 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌐 @partoweshraq
4_5895603639015178641.mp3
5.09M
🎧 | شنیدنی 🎼 بسم الله ای عین الیقین... 🎤 حاج محمود 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌐 @partoweshraq
4_5967660039052198998.mp3
5.11M
🎧 | بسیار دلنشین و زیبا 🎼 هوای حسین هوای حرم... 🎤 حاج 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌐 @partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) سیزدهمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹 با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🌐 @partoweshraq
#طرح | #و‌پایان‌این‌بی‌قراری‌بهشت‌است... 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
#طرح | #و‌پایان‌این‌بی‌قراری‌بهشت‌است... 🌐 @partoweshraq
🌹 🔥 (حکایت 3⃣1⃣) 💚 خلیعی شاعر، راهزنی ناصبی که شاعر اهل بیت شد! 📖 یکی از داستان هایی که آثار پر برکت قبر (علیه السلام) را در حسن عاقبت نشان می دهد داستان « » است. 👳🏻 «ابوالحسن جمال الدین علی ابن عبدالعزیز ابن ابی محمد الخلعی» یا، خلیعی یکی از شاعران برجسته و مدیحه سرایان مخلص اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) است که در ابتدا خود و پدر و مادرش ناصبی و از دشمنان اهل بیت (علیه السلام) بودند اما، با عنایت ویژه خاندان اهل بیت راه حق را شناخت و از کرده های بد گذشته خویش توبه کرد. 📚 جریان هدایت او را مرحوم در کتاب شریف چنین بیان فرموده است: 🌴 خلیعی اهل «موصل» و ساکن «حله» بود، پدر و مادرش ناصبی بودند. 🗡مادرش نذر کرد که اگر خدا به او فرزند پسری عنایت فرماید، او را برای راهزنی و آزار و اذیت و کشتن زائران امام حسین (علیه السلام) سر راه کاروان زائران امام حسین (علیه السلام) بفرستد. 👳🏼‍♀ خدای متعال به او فرزند پسری داد. این پسر بزرگ شد و به سنی رسید که آن زن می توانست به نذرش ادا کند. 👌🏻موضوع را با فرزندش مطرح کرد و هم خواست مادر را پذیرفت. 🏜 به بیابانهای منطقه «مسیب» رفت و در کمین زائران امام حسین (علیه السلام) مدتی منتظر ماند تا وقتی کاروانی از زائران امام حسین (علیه السلام) از راه می رسد به آنها حمله کند و نذر مادر را ادا نماید. 👳🏻 هنوز کاروان از راه نرسیده بود که خواب بر چشمان او غلبه کرد. 🐪🐫🐫 قافله زائران امام حسین (علیه السلام) از راه رسیدند اما علیرغم سر و صدای کاروان و گرد و غباری که از آمدن آنها به پا شده بود از خواب بیدار نشد. 🌫 گرد و غبار کاروان لباس و بدن او را هم فرا گرفت. در همان حال «خلیعی» در خواب دید: 🔥صحنه قیامت بر پا شده است. فرمان رسید که او را به آتش بیاندازند، او را به میان آتش انداختند اما، گرد و غباری بر بدن و لباس او وجود داشت که او را از سوختن و گرمای آتش، در امان نگه می داشت. 👳🏻 در عالم خواب متوجه شد که این گرد و غبار، گرد و غبار کاروان زائران امام حسین (علیه السلام) است که بر بدن و لباس او نشسته است و به برکت آن، او از آتش عذاب الهی در امان مانده است. 👣 از خواب بیدار شد. فهمید که اشتباهی بزرگ کرده است. از کرده خود پشیمان شد و از قصد خود بازگشت و همانجا توبه کرد و تصمیم گرفت برای عرض پوزش به برود. 🕌 با دلی پر از اضطراب و نگرانی به کربلا رفت و به حرم مقدس امام حسین (علیه السلام) وارد شد و عرض ادب نمود و به خاطر قصد گذشته خود، از درگاه آن حضرت پوزش طلبید و دو بیت سرود که آن دو بیت را یکی از شعرای حله چنین تخمیس کرده است: 🔅تو را حیران می بینم و شک تو را فرا گرفته - و هوای نفس تو را آشفته و بینابین قرار داده. 🔅پس دلت را پاک کن و چشم را به خدا روشن دار - اگر نجات خواهی، حسین را زیارت کن تا خدا را با روشنی چشم دیدار کنی. 🔅اگر فرشتگان بدانند که تصمیم گرفته ای - او را زیارت کنی نام تو را می نویسند و آتش دوزخ بر تو، قطعاً ، حرام می شود - چونکه آتش نمی رسد به جسمی که بر آن غبار زائران حسین است. 🌹آری، بدین ترتیب او از دوستان خالص و پاک اهل بیت رسالت شد و مورد عنایت و الطاف ویژه آن خاندان گرامی (علیهم السلام) قرار گرفت. 👌🏻جریان خلعت گرفتن خلیعی از امام حسین (علیه السلام): 📗 یکی از عنایاتی که از سوی اهل بیت (علیه السلام) به خلیعی شد و به سبب آن، او را یا، نامیدند جریانی است که در کتاب دارالسلام نوری به این صورت نقل شده است: 🕌 یک روز خلیعی وارد حرم امام حسین (علیه السلام) شد و قصیده هایی در مدح آن حضرت سرود و برای آن حضرت آن را خواند. 💚 در اثناء خواندن این قصیده بود که پرده‌های درب حرم بر شانه او افتاد و در واقع این خلعت و هدیه ای بود که از طرف آن حضرت به او داده شد و از آن پس، او را «خلیعی» یا «خلعی» نامیدند و او خود به همین واژه تخلص می کرد. 📚 منبع: اسرار (جلد دوم)، نویسنده: میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹شیخ ارده شیره!! 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
5_6233188510862411636.mp3
3.48M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹شیخ ارده شیره!! 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام رضا (عليه السلام): 🔅...گل نرگس ببوييد؛ زيرا از زكام، ايمنى مى بخشد. 🔅«... وَليَشُمَّ النَّرجِسَ؛ فَإِنَّهُ يَأمَنُ الزُّكامَ». 📚 بحارالأنوار، جلد ۶٢، صفحه ٣٢۴. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 ⛏ امروز ما بر شالوده انتخاب‌هایی که دیروز، سه روز، سه ماه یا سه سال پیش کرده‌ایم، بنا می شود. 🏦 ما فقط بر مبنای یک انتخاب، بدهی کلانی به بار نمی آوریم. 🍕 ما فقط در نتیجه یک انتخاب نامناسب، پانزده کیلو چاق نمی شویم. 💔 و معمولاً یک تصمیم نادرست به تنهایی و یکشبه روابطمان را به هم نمی ریزد. 👌🏻ما در جایی که هستیم قرار داریم، چون هر روز در پی روزی دیگر، انتخاب‌های ناآگاهانه یا ناسالمی را تکرار کرده ایم که ما را به واقعیت و موقعیت کنونی رسانده است‌. 📕 سوال های درست، دبی فورد. 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ❌ حسن آقا میری: این جامعه به سمت ظهور نمی‌رود! ✅ پاسخی به صحبت‌های غلط حسن آقامیری در مورد جامعه ایران و ظهور امام زمان(عج) 🌐 @partoweshraq
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 💚 شفا یافته (سلام الله علیه) 📚 خاتم المحدثین مرحوم حاج در کتاب گرانسنگ ، باب «آنان که حضرت را در دوران غیبت کبری زیارت کرده اند» می نویسد: 📙 محدث جلیل، در کتاب «اثبات الهداه» فرموده: 👦🏻 من در زمان کودکی، که ده سال داشتم به مرض سختی مبتلا شدم. 🛌 به نحوی که اهل و اقارب من جمع شدند و گریه می کردند و مهیا شدند برای عزاداری و یقین کردند که من خواهم مرد در آن شب دیدم پیغمبر و دوازده امام (علیهم صلوات الله) را در حالی که میان خواب و بیداری بودم. پس سلام کردم بر ایشان و با یکایک آنها مصافحه نمودم. 👌🏻میان من و حضرت صادق (علیه السلام) سخنی گذشت که در خاطرم نماند، جز آن که آن جناب در حق من دعا کرد. 👦🏻 سپس سلام کردم بر حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه) و با آن جناب مصافحه کردم و گریستم و گفتم: - ای مولا، من می ترسم که بمیرم در این مرض و مقصد خود را از علم و عمل به دست نیاورم! 🌹 ایشان فرمود: نترس، زیرا تو نخواهی مرد در این مرض، بلکه خداوند تبارک و تعالی تو را شفا می دهد و عمر طولانی خواهی کرد. 🍵 آن گاه قدحی [ظرفی] به دست من داد که در دست مبارکش بود. آشامیدم از آن و در حال، عافیت یافتم و مرض به کلی از من زائل شد و نشستم. 👥 اهل و اقاربم تعجب کردند، ایشان را خبر نکردم به آنچه دیده بودم، مگر بعد از چند روز... 📚 منبع: منتهی الآمال، ج ۲، ص ۱۲۸۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌼 بنما رخ که جهانی به تو دل بسپارد 🌼 روی دامان پر از مهر تو سر بگذارد 🌼 می‌رود سوی گلستان خدا مرغ دلم 🌼 چه کنم باز هوای گل نرگس دارد ☀ سلام، صبح آدینه‌ تون معطر به عطر گل نرگس 🌐 @partoweshraq #شعر_انتظار
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓سئوال: امروز که جمعه است کانال شبکه کلمه این را آورده که شیعیان منتظرش نباشید، امام زمان نمی آید زیرا بعد از پیامبران دیگر حجتی وجود نداره قران میگه: 🔅«پیامبر مبشر و منذر هستند تا بعد از پیامبران دیگه حجتی نباشد». 📖 سوره نساء، آیه ١۶۵. ✅ پاسخ: 👌🏻اصولاً معناي دقيق آيه ياد شده اين چنين است: 🔅«بعد از ارسال رسل، مردم در مقابل خداوند هيچ گونه بهانه اي ندارند، «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»؛ 🔅یعنی با ارسال رسل، دیگر مردم در برابر خداوند حجت و برهانی برای عدم هدایت شدن ندارند. ❌ نه اين كه بعد از ارسال رسل و انبياء، خداوند هيچ شخصي را به عنوان حجت در بين مردم قرار نداده است تا به واسطه او بر مردم احتجاج کند چنان که امام صادق(ع) فرمود: 🔅«به خدا سوگند خداوند از زمان آدم زمین را بدون امام واگذار نکرده است. امامی که مردم را به سویش هدایت کند و حجت خداوند بر عباد باشد به گونه ای که هر کس ترکش کند هلاک شود و هر کس پیرویش کند نجات یابد». 📚 کمال الدین، ج ١، ص ٢٣٠. ❓اگر وهابیان کانال کلمه می گویند بعد از پیامبر(ص) دیگر حجتی نیست، پاسخ این روایات در کتبشان را چگونه می دهند؟ ⚜ خطیب بغدادی چنین روایت می کند که پیامبر(ص) فرمود: 🔅«من و علی حجت بر امتم در روز قیامت هستیم». 📚 تاریخ بغداد، ج ٢، ص ٨٨. ⚜ مناوی روایت می کند که فرمود: 🔅«من و علی حجت خداوند بر بندگان هستیم». 📘 کنوز الحقائق، ص ۴٣. ⚜ طبری روایت می کند که پیامبر(ص) فرمود: 🔅«علی حجت من بر امتم در روز قیامت است». 📚 الریاض النضره، ج ٢، ص ١٩٣. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq