eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
278 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه   بی‌نیازا، عبد بی‌مقدار می‌خواهی چکار بنده‌ای که نیست توبه‌کار می‌خواهی چکار در میان دردها، درد مرا یادت نرفت نیمهء شب اینهمه بیمار میخواهی چکار ای رفیق نارفیقان! دست من را هم بگیر تو خودت گفتی بیا، اصرار می خواهی چکار داد و قال این گنهکار از سر بیچارگی است ورشکسته بر سر بازار میخواهی چکار تو همانی که همان اول مرا بخشیده ای من همان شرمنده ام! اقرار میخواهی چکار میخری هربار.... یکبار آبرویم را ببر جنس بُنجل در ته انبار می خواهی چکار من که گفتم از علی خیلی خجالت می کشم برگه ای از حیدر کرار می خواهی چکار بوی خوش دارند اینجا گریه کن های حسین در میان این همه گل، خار میخواهی چکار حاجتم را هم ندادی کربلایم را بده اینهمه تاخیر را این بار میخواهی چکار عاشقان کوی جانان بیقرار زینبند گفت عزیزم بین کوفه یار میخواهی چکار کاش بر می داشتم جوشن بجای پیرهن پیرهن بین سگان هار می خواهی چکار گیرم اصلاً دوست داری بر سر نیزه روی دخترت را در صف انظار می خواهی چکار @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خم دارد روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد روضه خوان شب هشتم بدنش میلرزد مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست کمر روضه خم از واژه ی اربن ارباست از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که... ریخته روی زمین قامت مجروحی که... می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش جای یک بوسه نمانده است برای پدرش دشت را چشم پدر پر ز علی می بیند گل پرپر شده را روی عبا می چیند لشکری کرد اشاره پدر پیرش را خنده ها کشت دوباره پدر پیرش را گیسوان پسرش روی زمین پا خورده دید یک تیغ میان کمرش تا خورده نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟ جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست؟ جسمت اسیر فتنه‌ی یغماگران شده پیراهن امانتی مادرت کجاست؟ از چه جواب دختر خود را نمی‌دهی بابای با محبّتم! انگشترت کجاست در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت خاکم به سر عمامه‌ی پیغمبرت کجاست؟ سوز عطش ز خون تنت موج می‌زند ای تشنه‌لب، برادر آب‌آورت کجاست؟ از دود خیمه تربت شش‌ماهه گم شده بابا بگو مزار علی‌اصغرت کجاست؟ ما را میان این همه دشمن نظاره کن دیگر مپرس دخترکم، معجرت کجاست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه مثل من حال کسی حال اسف باری نیست غرق بیچارگی ام چاره بجز زاری نیست قلم عفو بکش روی خطایم بگذر گرچه همچون من آلوده خطاکاری نیست غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم مهربان تر ز تو بر بنده که غمخواری نیست پرده انداخته‌ ای روی گناهانم باز تا بفهمند همه مثل تو ستاری نیست خواستی چوب بزن خواستی از من بگذر تابع خواسته ات هستم و اصراری نیست بعلی بعلی بعلی العفو به همان کس که جز او حیدر کراری نیست باز گفتم علی و مست شدم طوری که در سرم تا به ابد میل به هوشیاری نیست راز زیبایی ایوانِ طلا، ذکر علی است بخدا جذبه ی ایوان به طلاکاری نیست به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم عطر انگور تو در دکه ی عطاری نیست هر چه بر من رسد از دوست یقیناً نیکوست شک ندارم که به غیر تو مرا یاری نیست بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم تا گرفتار تو ام حرف گرفتاری نیست روزه اش روزه ی مقبول نباشد هر کس یاد لبهای حسینت دم افطاری نیست پسرش را به روی دست گرفت و فرمود طفل را با کسی اصلا سر پیکاری نیست شیرخواره ست دو سه قطره به او آب دهید تازه شش ماهه شده طفل دهان داری نیست حرمله خیر نبینی جگرم می سوزد مثل داغ علی اصغر غم دشواری نیست پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی تا که دیدی علم افتاده علمداری نیست سه سر تیرِ سه پر از سه طرف بیرون است با چنین وضع مرا فرصت دلداری نیست گردنی مانده مگر تا که نیفتد سر او بازویم را بکشم هیچ نگه داری نیست چه کنم هر چه کنم باز پرش میفتد بازویم را بکشم زود سرش میفتد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه اگرچه باد مَعاصی مهاجم است هنوز نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز صدای زمزمه ی "لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت" طنین توبه‌ی اَهلِ عوالم است هنوز به حُرمت رمضان هاست..، گر زمان بلا دلی که وَقفِ سحر شد مقاوم است هنوز قبول..، بنده ی تو دل به حُبِّ دنیا داد هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز تو پافشاری من در گناه را دیدی ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز همین دو قطره ی اشکی که پیشکش کردم... برای توبه ی من از علائم است هنوز! بیا وُ کاسه ی چشم مرا خودت پُر کن فقیر پشت درت گریه‌لازم است هنوز تمام عمر سر سفره ی علی بودم گداییِ من از این خانه دائم است هنوز برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است میان خواب ببیند که عازم است هنوز قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد... قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز گناه‌کارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم بگیر دست همانی که خادم است هنوز سه‌شعبه از گلوی لاله ای گلاب گرفت گلی که باد برایش مزاحم است هنوز به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن بیا خیال کن این نای سالم است هنوز حرام‌لقمه که در پشت خیمه ها می گشت گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب دوباره بنده ی خوب خدا شدم چون که دخیل اسم امام رضا شدم شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود نام تو را که بردم از این خواب پا شدم دیدم کنار سفره ی زهرا نشسته ام در بین زائران تو وقتی که جا شدم لطفت گرفت دست مرا از همان شبی که زائر همیشه ی این کوچه ها شدم یک بار در حریم شما گریه کردم و یک عمر با دعای شما با صفا شدم وقتی که آمدم حرم مشهدالرضا دیدم که زائر حرم کربلا شدم وقتی برات کرببلا می شود گرفت پس از غبار صحن شفا، می شود گرفت صبح حریم تو به سحر طعنه می زند صحن و سرای تو به گهر طعنه می زند سنگ حریم تو که کف پای زائر است هر ثانیه به سنگ حجر طعنه می زند این صحبت ستاره و خورشید و ابر هاست والله گنبدت به قمر طعنه می زند شیرینی زیارت تو چیز دیگری ست طعم زیارتت به شِکر طعنه می زند نقش و نگاره های ضریح قشنگ تو بر واژه های ناب هنر طعنه می زند بر پایه های عرش و بلندای نُه فلک گلدسته های توست اگر طعنه می زند یوسف جمال ها به رخت غبطه می خورند با دیدن ضریح تو انگشت می بُرند لعل لب تو گوهر موسی بن جعفر است اشک تو مثل باده و چشم تو ساغر است هر کس که در حیاط شما آب خورده است می گوید آب صحن شما جام کوثر است یوسف اگر چه این همه زیبا و دیدنی ست اما جمال فاطمی ات دیدنی تر است از آن شبی که دامنتان را گرفته ام شکر خدا مریض من امروز بهتر است از عالمان کشور شیعه شنیده ام با کربلا زیارت مشهد برابر است تو پارۀ تنی به نبی مثل فاطمه این حرف من که نیست حدیث پیمبر است امشب دوباره دیدم حدیث جواد را: (بابای من زیارتش از کعبه برتر است) آقا طواف کعبه اگر هفت مرتبه است قطعاً طواف کوی شما هشت مرتبه است آقا خوشا به حال کسی که کنار توست ایران نه عرش و فرش در این سایه سار توست خورشید هم به خاک حرم بوسه می زند از صبح تا غروب فقط در جوار توست می آید و به خاک حرم سجده می کند این هم یکی ز معجزه های غبار توست از آن زمان که صاحب صحن و حرم شدی در حسرت نگاه به سنگ مزار توست تو آمدی و صاحب ایران ما شدی پس هر چه عزت‌ست فقط اعتبار توست ایران ما به کل جهان فخر می کند این سربلندی و شرف و ناز، کار توست عشقت اگر نبود که ایمان نداشتیم آقای من بدون تو سلطان نداشتیم ما را برای نوکریِ خود سوا کنید با یک نگاه قلب مرا با صفا کنید ما زخم خورده ایم، به یمن حضورتان درد دل شکستۀ ما را دوا کنید کی می شود که با مدد صاحب الزمان در سینۀ بقیع ضریحی بنا کنید کی می شود که مثل حریم قشنگتان گلدستۀ امام حسن را طلا کنید امشب به حق چادر خاکی فاطمه آقا گره ز کار من خسته وا کنید در روضه های خاصّتان یا ابالحسن یکبار هم شده منِ بد را صدا کنید ما آمدیم باز صدایت کنیم که ما را دوباره راهیِ کرببلا کنید بوی محرم است که از دور می رسد فصل زمینه نوحه دم و شور می رسد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه روز هشتم همگی میل خراسان داریم انتظار کرم از سفره ی سلطان داریم مثل دشتی که ترک خورده و عطشان باشد از خراسان طلب بارش باران داریم از سر کفر نگفتیم: "شفا دست شماست" ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم یک نجف قسمت ما کن، به خدا یک عمر است غصه ی "جامعه" خواندن دم ایوان داریم شک ندارم که پس از مرگ، ملائک گویند: از دل مقبره برخیز که مهمان داریم ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست؟ و بگویند که: مهمان ز خراسان داریم در بهشت ابدی "حب وطن" چون داریم خانه ای پیش ولی نعمت "ایران" داریم.. @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه بی اضطراب، جان بده بانو، کفن رسید غیر از حسین... سهمیه پنج تن رسید احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید مادربزرگ ِکرببلا، جان تو قسم باهر فراز روضه به لب جانِ من رسید گودال قتلگاه کجایی دمِ غروب کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد بر تک تکِ سپاه کمی از بدن رسید تا نیزه دارها زِرِهِ او در آوَرَند صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید از دور پیکرش همه با دست پُر روند بر یک نفر عبا و یکی پیرهن رسید دنبال شال دور کمر بود ساربان اما نگاه او به عقیق یمن رسید @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه به غیر کشته‌ی عشقت کسی شهید مباد کسی که دل به تو بسته‌است ناامید مباد کسی که مست تو شد دلخوش حرام نگشت کسی که عبد تو شد بنده‌ی یزید مباد برای هر دل دیوانه‌ی محرّم‌پوش بساط عیش حرام و مجال عید مباد کسی که رخت عزای تو را به تن نکند خدا گواه که در حشر روسفید مباد اگر بناست در آتش رَوَم، جهنم من کنار آنکه گلوی تو را بُرید مباد به هر که رو زده‌ام غیر شر به من نرساند مرا به خیر کسی جز حسین امید مباد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه هر كس دهان به مدح شما باز مي كند عيسي مسيح گشته و اعجاز مي كند آن كس كه يك سحر شده مهمان خانه ات هنگام رفتن به جنان ناز مي كند مرغ دلم به شوق زيارت شبانه روز تا گنبد طلاي تو پرواز مي كند علامه قدر فهم خودش در كلاس درس شرحي براي وصف تو آغاز مي كند سطري ز مدح تو به كتب جا نمي شود اصلا مناقب تو كه املا نمي شود هر كس كه زير پاي بلند شما نشست شانه به شانه ي همه ي انبيا نشست يك لحظه با نفس زدن در حريم تو يك عمر زائر تو كنار خدا نشست با نسخه ي تو تا به قيامت سلامت است هر لاعلاج چون كه به دارالشفا نشست دورش كنند زآتش دوزخ ملائكه آنكس كه در جوار امام رضا نشست هر مدعي عشق كه عاشق نمي شود هر كس به خادمي تو لايق نمي شود هر كس كه از غلامي تو رو سفيد داشت وقت ورود در حرمت شاكليد داشت حاتم اگر كه شهره ميان كريم هاست بر سفره ي كرامت و جودت اميد داشت هر روز سال بود اگر دور سفره ات هر مستمند دم به دم عيدي سعيد داشت عيسي براي طي مسيرش به آسمان بي شك به ياري تو نيازي شديد داشت گر زائري بريده دل از غير مي كند با سيره ي سلوكي تو سير مي كند جبريل محضر تو پرش مي خورد زمين پلك ز اشك گشته ترش مي كند زمين موسي به پاي هيبت والاي تو رضا در طور عصا به كف جگرش مي خورد زمين قرباني قدوم تو تا در منا شود دارد خليل هم پسرش مي خورد زمين عيسي به معجزات تو ايمان چو آورد اعجازهاي با اثرش مي خورد زمين آيينه ي تمام جمال محمدي تنها تويي كه عالم آل محمدي از حبس سرد فاصله آزاد مي شوم وقتي دخيل پنجره فولاد مي شوم دانه بريز سوي تو آيم به جان و دل تنها اسير دام تو صياد مي شوم از من خراب تر نبود زائري رضا اما به يك نگاه تو آباد مي شوم وقتي علي عالي اعلاي من تويي من نيز در ركاب تو مقداد مي شوم نزد تو مي رسيم ز دارالولايه ات جايي نمي رويم بجز زير سايه ات آقا قسم به لطف و كرامات بي حدت آقا قسم به زلف سياه مجعدت آقا قسم به خسته دلاني كه مانده اند در آرزوي ديدن يك بار مرقدت اي كاش مي پريد شبيه كبوتران دلهاي ما هميشه به اطراف گنبدت تنها نه ما به شوق حرم ضعف مي كنيم حتي بهشت هم شده مجنون مشهدت بر سر در حريم دل من نوشته اند خاك مرا ز خاك خراسان سرشته اند وقتي كه نور شمس جمالت طلوع كرد پروردگار خلقت ما را شروع كرد كعبه ز بارگاه شما ناز مي برد از شوق تو دلم سوي كعبه ركوع كرد علم تو فيض برده ز درياي علم حق هر عالمي رسيد حضورت خشوع كرد كوه احد شنيد چو هم نام حيدري يك يا علي كشيد و به پايت خضوع كرد ما با ولايت تو به خورشيد مي رسيم بر اوج بي نهايت توحيد مي رسيم ما با محبت تو كه گنجي بود به دل آنجا كه جبرئيل نمي ديد مي رسيم ما با عنايت تو به احياي امرتان بر آن كمال ناب كه گفتيد مي رسيم ما افتخار با تو فقط كسب مي كنيم آري به هر كجا كه بخواهيد مي رسيم ما بي رضايت تو خدايي نمي شويم بي اذن تو كه كرب و بلايي نمي شويم تنها به تخت و تاج شما التماس ماست آقا به آستان تو حمد و سپاس ماست وقتي دلم براي حرم تنگ مي شود يك يا امام رضاست كه رمز تماس ماست جاي محبتت صدف سينه ي من است اين از درايت دل گوهر شناس ماست گرم است پشت كشور ما به حريم تو محكم به رافت تو نظام و اساس ماست اي آبروي كشور ايران ابالحسن دستم بگير حضرت سلطان ابالحسن شكر خدا كه جسم تو در زير پا نرفت شكر خدا كه راس تو بر نيزه ها نرفت نا محرمي نديد دگر خواهر تو را همراه با سر تو به شام بلا نرفت دست كسي نخورد به گيسوي همسرت ديگر چنين ستم كه به آل عبا نرفت حداقل براي تو پيراهني كه ماند در زير خاك جسم تو با بوريا نرفت گفتي به هر مصيبت و غم فابك للحسين گفتي به پاست تا كه علم فابك للحسين @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها به سیم و زر چه حاجت بود؟! از این‌ها فراتر داشت پُر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی‌ها سر تسلیم افکنده... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب را یک‌به‌یک دیروز پس می‌زد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند خدیجه چشم‌های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می‌دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ می‌کرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوشِ خود، آیات کوثر داشت همینجا می‌شود بر پاکیِ دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد، کاش بود آن روز را می‌دید که زهرا در نبود مادر خود دیده‌ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجرآور داشت کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها مومنون آیه های قرآنند گاه مقداد و گاه سلمانند چه عرب چه عجم مسلمانند همه فرزندهای بارانند یا نوه یا نتیجه اند همه بچه های خدیجه اند همه سایه اش مستدام بر سر ماست خانه اش قبله گاه دیگر ماست نامش آرامش پیمبر ماست مادر فاطمه است، مادر ماست مادرم! ای امام مادرها به فدایت تمام مادرها گرمی آشیان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر یاد تو در روان پیغمبر نام تو بر زبان پیغمبر خاطرات تو گرمی شب اوست یاد تو آه حسرت لب اوست زن، ولی مردتر ز هر مردی جگر کفر را درآوردی قد علم کرده پیش هر دردی تو بر اسلام مادری کردی نه فقط ام مومنین هستی ام اسلام، ام دین هستی به تو جبریل احترام کند پیش پایت نبی قیام کند به تو باید خدا، سلام کند و تو را صاحب مقام کند باید اینگونه منجلی بشوی مادر همسر علی بشوی با نبی گرچه همنشین بودی قبل از اسلام بی قرین بودی بین زنها تو بهترین بودی در زمین، آسمان نشین بودی اشک تو ای خدیجه غرا ریخته گریه ملائک را مثل ابر بهار گریه مکن انقدر گریه دار گریه مکن از بد روزگار گریه مکن مادر بیقرار! گریه مکن در سرت فکر کیست می دانم گریه ات مال چیست می دانم در عذار گلت چه می بینی که چنین بی قرار و غمگینی نگران هجوم گلچینی یا که رنجور دست سنگینی آه از دست… آه از آن آزار آه از آن کوچه… آه از آن دیوار @poem_ahl