#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
مگر که صحبت ما صحبت رفاقت نیست؟
محبت است همه دین و جز محبت نیست
رفیق خوب تو بودی رفیق بد هم من
هزار مرتبه خوردیم چوب و عبرت نیست
حواس پرت شدم که تو را نمیبینم
بزن به راه بیایم بزن که مهلت نیست
خراب کرده ام و بند داده ام بر آب
تمام حاصلم از عمر، غیرِ حسرت نیست
سلام واسعه ی رحمت خداوندی
تمام خیری و غیر از تو باب رحمت نیست
من آمدم که وهب وار آدمم بکنید
مرا ببند و نکن باز اگر که زحمت نیست
بغل بگیر مرا احتیاجِ من بغل است
عمل به وعده اگر هست، حرف و صحبت نیست
«مرا به هیچ خریدی، به هیچ هم مفروش»
مرا قبول کنیدم که هیچ حاجت نیست
دوباره آمده ام روی بام، رو به حرم
سلام میدهم از دور، وصلْ قسمت نیست
سلام تشنه ی بر خاکِ دشت صد پاره
مصیبتی به جهان همچو این مصیبت نیست
تو روی خاک و عیالت به ناقه ی عریان
تکان دهنده تر از روضه ی اسارت نیست
هزار شکر که قم نیست مثل شام خراب
دمِ ورود کسی در پی جسارت نیست
به زیر ناقه ی او کلِ شهر گل می ریخت
کسی که سنگ ندارد پی اهانت نیست
به دور حضرت معصومه بانوان جمع اند
نگاهِ هیچ کسی سمت قد و قامت نیست
کنیز شد همه ی شهر پیش این بانو
که غیر این بخدا شأن درک عصمت نیست
قمار کرد زنازاده پیش رأس حسین
بساط لهو و لعب درخورِ امامت نیست
کنار صفحه ی شطرنج طشت زر بوده
خدا کند که بگویند این حقیقت نیست
چه زینبی و چه معصومه ای که معلوم است
میان این دو نفر ذره ای شباهت نیست
عزیز های خدا را به مجلس آوردند
دلا بسوز که دیگر توان صحبت نیست
#علیرضا_وفایی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گریز_امام_زمان سلاماللهعلیه
نه بود خواندن از آن حدّ روضه خوان اي كاش
نه مي گُــذشت از آن دشت كاروان، اي كاش
نه مي گُـذشت از آن دشــت كاروان و نه بود
در آن مسير كـسي سدّ راهشان، اي كاش
كسي كه داشت مكان نـزد لامكان ز اَلَست
نمي گرفت بـه واديِ طَـف مكـان، اي كاش
كنار كُـشته ي اكبر، خُـدايِ فاطمه گفت:
نمي شكافت دگر پهلوي جوان، اي كاش
و گـفـت: لحظه ي تشييع پيكـر قاسـم
صدا نداشت تَرَكهاي اُستخوان، اي كاش
فُـرات با دل سـقّــايِ آبـرو و ادب
شبيه مَشـكْ كمي بود مهربان اي كاش
به جاي آبِ گـوارا، سـه شعبه ي مسموم
نمي رسيد به يك طفلِ نيمه جان، اي كاش
دمي كه خونِ دلـش را به آسـمان پاشيد
نشسته بود به خون قلب آسمان، اي كاش
بر آن بدن كه «مُحمّد» مُدام بـوسـيـدش
نمي زدند دو صد تـيغ همزمان اي كاش
و در بـرابـر زينب نمي زد آن گـونه...
سنان به سينه ي آقاي ما سنان، اي كاش
تمام آنچه كه مي شد ربوده شد ز تنش
نمي رسيد به گـودال، سـاربان اي كاش
براي عمـّه ي ما بعـد از آن پـريشــاني
نـبود صحـبتي از قـامتِ كـمان، اي كاش
در آن دمي كه نگاهم به روضه معطوف است
مرا نگاه كُــند صـاحب الـزّمان، اي كاش
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
تبر بر دوش می آمد به سوی لشکر بتها
خلیل اللهی از نسل علی عالی اعلی
که بود او کعبهی نور و امید آل پیغمبر
که بود او زادهی یاسین و طه، سدره و طوبا
تمامش مثل پیغمبر، نگاهش حضرت حیدر
ابهت چون ابوفاضل، صلابت حضرت زهرا
روان شد پشت پایش آل عمران آل ابراهیم
به استقبال او رفتند ناس و قدر و اعطینا
رسول الله دیگر بود یا پور ابیطالب
که میجنگید آن سان در میان لشکر اعدا
عطش آه از عطش آتش به جان پهلوان میزد
به سوی خیمه ها برگشت زیر سایهی بابا
امام عمری امانت دار احمد بود و با بوسه
به کام مصطفی پس داد آن شیر نخستین را
چنان شمشیر ها در پیکر او رفت آمد کرد
که شد هر سوی صحرا تکهای از پیکرش پیدا
چه ماند از پیکر او در هجوم خیل جراحه
علی ارباً علی اربا علی ارباً علی اربا
به روی دست و پا پیری اشارت میکند هر سو
علی اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا
تمام اولین ها با علی اکبر به چشم آمد
سرآخر دیده شد بین خلایق زینب کبری
#زخم_حسینی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمهی مجروح من ای کاش با تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
باور نمی کردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
از کربلا دیشب صدایی را شنیدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را...
#محسن_عرب_خالقی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
زندگی چیز دیگری شده است، تا به نامت رسیدهایم حسین!
عشق، سوغاتِ کربلاست اگر مزهاش را چشیدهایم حسین!
هر دلی را به دلبری دادند، هر سری را به سَروَری دادند
ما که هر وقت گفتهایم خدا، از خدایت شنیدهایم: حسین
از خدایت شنیدهایم که گفت: نقشها ما کشیدهایم امّا
«اَحسنُ الخالِقین» از آن روییم که تو را آفریدهایم حسین!
این عَلَمها و این علامتها این چنین بیدلیل خم نشدند
همۀ ما شریک غمهای خواهری قد خمیدهایم حسین!
زینت شانههای پیغمبر! تا شنیدیم ساعت آخر:
دل چگونه بریدی از اکبر، دل از عالم بریدهایم حسین!
تن بی دست مانده سقا دیدهای وای از دلت آقا!
در عوض ما کنار هر آبی عکس دستی کشیدهایم حسین!
بین شرم نگاه عبّاس و آن دل نازک شما چه گذشت؟
از حرم تا حرم نفهمیدیم ما که هر چه دویدهایم حسین!
روضههای مدینه میخوانیم اول کربلا و میدانیم
از دعاهای مادرت بوده که به اینجا رسیدهایم حسین!
شاعری با نگاه پاییزی به دو چشم بهاریام خندید
چه بگویم که اشک ما از چیست؟ چه بگویم چه دیدهایم حسین!
#قاسم_صرافان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
هر کس شهید تو نشد، اهل قبور شد
هر کس نمرد بهر تو، زنده به گور شد
خون تو خاک را به دو پیمانه مست کرد
بر خاک تا که ریخت، شراب طهور شد
باید که با "حسین" مزین شود فقط
اولاد شیعه تو اگر از ذکور شد!
ای چشم! اشک های تو وقف حسین باد
هر آدمی که اهل بکا شد، غیور شد
از دوستان من هرکس رفت کربلا
در ذهن من چه خاطره هایی مرور شد
گفتم به پیر اهل دلی: روضه ای بخوان
با اشک گفت "زینب" و آرام دور شد
زینب قرار بود که سر را بغل کند
آه از سعادتی که نصیب تنور شد
#پیمان_طالبی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
خوش به حال من و خدای حسین
هر دو گشتیم مبتلای حسین
پدر و مادرم فدای پدر ….
مادری که شده فدای حسین
دل سنگ مرا گره بزنید
به ضریح پر از طلای حسین
روز محشر چقدر محترم است
محضر فاطمه گدای حسین
میشود خاک بر سرش هر کس
نشود خاک زیر پای حسین
همه ی کائنات محتاجند
به دعای حسن دعای حسین
بعد مرگم تن مرا ببرید
یا نجف یا به کربلای حسین
به دل ما کسی محل نگذاشت
جز علمدار با وفای حسین
بچه های علی و فاطمه اند
گریه کن های بچه های حسین
زودتر از پسر پدر جان داد
تکه تکه که شد عصای حسین
آه از آن لحظه ای که زینب گفت:
سر من را ببُر به جای حسین
آنقدر خواهرش کتک خورده
سر انگشتر و عبای حسین
#ابراهیم_لآلی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
مادر تمام شد؛ غمِ حیدر شروع شد
آه این غزلمصیبت از آخر شروع شد
جبریل بعد از آیهی حُزنِ ختامِ وحی
با گریه گفت: روضهی مادر شروع شد
وقتی کلام آخرِ یاسین تمام شد
در عرش، ختمِ سورهی کوثر شروع شد
در با زغال، روضه به دیوار مینوشت
مقتل نبود، مقتل از این در شروع شد
وقتی که بابِ تیزی مسمار باز شد
فصلِ گریزِ کُندی خنجر شروع شد
مادر شکست، آینهاش ماند جای او
دورانِ مادرانهی دختر شروع شد
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گریز_امام_علی سلاماللهعلیه
برای تابشِ ماهِ هلالِ مادرِ خانه
سه ماه، آب شده مثلِ شمع، دخترِ خانه
دوباره پنجره را خیس کرد، بارشِ روضه
نشسته اشکِ یتیمی به دیدهی ترِ خانه
تمامِ باغچه را زرد کرد، لشکرِ پاییز
برای چیدنِ گلبرگِ یاسِ پرپرِ خانه
درست، لحظهی آوارِ آتشِ در و دیوار
نوشتهاند، که خانه خراب شد سرِ خانه
ستونِ خانهی وحی و عصا؟! چه قصهی تلخی
شکسته زیر مصیبت، ستونِ دیگرِ خانه
بنای خانهنشینی نداشت، حیدر کرّار
میانِ جنگ، اگر رفت پشتِ سنگرِ خانه
نیاز نیست به روضه برای گریهی سادات
شدهست آینهی دِق برایشان درِ خانه
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز
ای پرستوی مهاجر سفرت کُشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز
رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز
راستی حال تو خوب است، خوشی بانویم؟!
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور؟
خوب شد پهلوی تو، درد نداری دیگر؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز؟
ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز
زینبت زنده کند یاد تو را در خانه
اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز
جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
این پیام دردآور چون شنفت
با دلی با حسرت و بی تاب گفت:
ای به تو دلگرم، آه سرد من
همزبان و همدل و همدرد من
هستی من، جان من، جانان من
این قدر بازی مکن با جان من
ای چراغ من مگو از خامشی
ورنه پیش از خود علی را می کُشی
روبهان در مکر خود با شیر نر
تیغ هاشان آخته، من بی سپر
ای مسیحای علی اعجاز کن
مشکلِ مشکل گشا را باز کن
ای کتاب عشق من، بسته مشو
همچو مَردم از علی خسته مشو
رفتنت، خانه خرابم میکند
ماندنت چون شمع آبم میکند
ای علی را سرو باغ آرزو
هرچه میگویی، حلالم کن مگو
نه دلم را از فراقت چاک کن
نه به دست خویش اشکم پاک کن
ای به دردم، چشم بیمارت طبیب
ماندهام مضطر، بخوان «امن یجیب»
باز زهرا چشم خود را باز کرد
راز دیگر با علی آغاز کرد
کی پسر عم هرچه گویم گوش کن
آتشم را از درون خاموش کن
یا علی امروز گردیده چو شام
عمر زهرای تو میگردد تمام
من که بستم چشم از من دل بشوی
شب تنم را زیر پیراهن بشوی
شب مرا تشییع کن تا آن دو تن
یک قدم نایند بر تشییع من
گر به تشییع من آید قاتلم
داغ محسن تازه گردد در دلم
در دل شب دور از چشم همه
کن نهان در خاک جسم فاطمه
تا نشان مانَد به جا از غربتم
بی نشان باید بماند تربتم
چون به دست خویش با رنج و تعب
پیکرم را دفن کردی نیمه شب
در کنار قبر پنهانم بمان
تا صدایت بشنوم قرآن بخوان
گرچه رفت از دست یار و یاورت
فاطمه تنهاترین همسنگرت
غم مخور داری یگانه یاوری
تربیت کردم برایت دختری
او تو را مردانه یاری میکند
مثل زهرا خانه داری میکند
شب که خاموشی و جانت برلب است
چاه غمهای تو قلب زینب است
#علی_انسانی
@poem_ahl
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان می پزم ولی
با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی
مجبور نیستی که برای دلِ علی
یک گوشه ای نشینی و چادر سرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم
تو بهتر است فکر برای پرت کنی
ای کاش از بقیه ی پیراهنِ حسین
معجر ببافی و به سر دخترت کنی
من، زینب و حسن، همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl