eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.8هزار دنبال‌کننده
514 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه روزیم و آفتاب شبیم از قدیم عاشقیم! در طلبیم ما عجم زادگان منتخبیم... که گرفتار دلبری عربیم این که هم‌ احمد است هم علی است علی بن‌ الحسین اَوَّلی است بیخیال غم و مصیبت و درد ام لیلا مسیح را آورد همه مستش شدند فَردافرد! پدر از دیدنش چه کیفی کرد... تا حسین است اسم اعظم علی ست پدرش هم علی پسر هم علی ست مثل پروردگارخود اکبر مثل اجداد خویش پیغمبر مثل بابابزرگ خود حیدر مثل زهراست خیر او کوثر احمد و حیدر و حسن شده  است حاصل جمع پنج تن شده است آنچه دارد تمامی اش نوراست آنچه را خواسته ست مقدور است آنچه میلش کشیده انگوراست باعلی جمع کربلا جور است اهل عالم! بهشت ازین باب است قبله پایین‌ پای ارباب است درد دادیم و دارو اورده باخودش دام گیسو آورده هرزمان خم به ابرو آورده دشمنان را به زانو آورده وقت پیکار عزم او جزم است علی اکبر معلم رزم است برکتی را که بوی نان دارد حکمتی را که امتحان دارد کعبه ای  را که حق مکان دارد همه را اکبر جوان دارد اینکه ایینه جمال خداست شرف الشمس سیدالشهداست وسعتش انتها ندارد که بی علی دل بها ندارد که جنت حق صفا ندارد که شاه پایین‌ پا ندارد که السلام علیک یا دلبر با ابی انت یا علی اکبر درغم روضه امتداد تویی کاف وها یا وعین وصاد تویی آنکه بی درد جان نداد تویی زخم خورده تنش زیاد تویی لحظه ی احتضار جان تو شد پدرت تشنه ی اذان توشد چه حیاتی است جاری ازدهنت چه مماتی است دست وپا زدنت چه رواقی است وسعت بدنت چه عبایی است خرج آمدنت این جوانان تورا که میبردند توزمین ریختی زمین خوردند @raziolhossein
جهان‌دار و جهان‌بخش و جهان‌آرا علی اکبر فلک دست و فلک جاه و فلک پیما علی اکبر زبانها قاصرند از وصف تو آنجا که در مدحت سروده شعر، علیِ عالیِ اعلا - علی اکبر ((ندیده هیچ چشمی در تمام عالم امکان عَدیلت را، شبیه ات را، نظیرت را علی اکبر))*** از آنجایی که از هر حیث هستی مثل پیغمبر تویی شان نزول سوره ی طاها علی اکبر به وقت گفتن تکبیرة الاحرام با یادت چه خوش الله اکبر می شود معنا علی اکبر برای بُردن دل از حسین بن علی ، کافی ست بگویی با تبسّم زیر لب "بابا" علی اکبر اگر بگذاشت دست خویش را بر شانه ی جدّت خُدای لامکان در لیلة الاسرا علي اكبر بنازم شانه های استوارت را که ده ها بار به دوشت تکیه کرده زينب كبري علي اكبر تو از بس سفره داری کرده ای در شهر پیغمبر شده بعد از حسن با تو کرم،معنا علی اکبر تویی مصداق زیبای حدیث بضعةٌ مِنّي شباهت داشتی از بس که با زهرا علی اکبر مؤذّن زاده ها هنگام"اشهد"کرده اند اقرار تویی سرکرده ی خیلِ مؤذّن‌ها علی اکبر تو آن سروی که در هر پنج نوبت وقت "قَد قامت" کند تعظیم پیش قامتت طوبی علی اکبر نه دارد مادر موسی نه دارد مریم عذرا مقامی را که دارد مادرت لیلا علی اکبر منم پایین تر از پایین تر از پایین تر از پایین تویی بالاتر از بالاتر از بالا علی اکبر مرا در تن بود تا جان به هر سختی و هر آسان بگویم یا علی اصغر بگویم یا علی اکبر عقابت را چنان هِی میکنی در جنگ کز دشمن به گوش آید فقط فریاد واویلا علی اکبر چنان دست و سر از دشمن زدی در عرصه ی میدان که تکبیر ملک شد "لافتی الّا علی" اکبر عمو با دیدن رزم تو هِی می‌گفت ای والله زدی بر قلب لشگر بسکه بی پروا علی اکبر تو بردی ارث از ساقی کوثر که در عاشورا دوجا ظاهر شدی در کسوت سقّا علی اکبر حسین بن علی را سنگ و تیر و نیزه نه بلکه غم پاشیدنت انداخته از پا علی اکبر اگرچه سوی چشمش رفته بود از دست اما شاه تو را بر خاک صحرا دید صدها جا علی اکبر نمیگویم چگونه تا همین اندازه می‌گویم به سمت خیمه ها برگشت بابا با علی اکبر به دنبال صدای یک نفر از خیمه بیرون زد ولی برگشت لختی بعد با صدتا علی اکبر @raziolhossein
سلام الله علیٰ شهزاده‌ی لیلا  علی اکبر سلام الله علیٰ نورالهدی مولا علی اکبر جمالش احمد مختار ، جلالش حیدر کرار وصالش وصل ذات ربّیَ الاعلا علی اکبر عجب ماه دل آرایی ، چه نورالله عظمایی! تماماً جلوه‌ی آیات اعطینا... علی اکبر ببین وجه هوَالهو را ، ببین طاق دو ابرو را ببین نور امیرالمؤمنین را با علی اکبر «رخش جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر» ــــــ میان بیت ثارالله نورالله تابیده تعالی الله خورشید از چه در مغرب درخشیده؟ مگر از عرش آوردند این شهزاده را امشب؟ که حالش را ملک از حاملان عرش پرسیده! ملک از بهر کسب فیض امشب بر زمین آمد فلک از شوق دیدار از مدار خویش چرخیده پدر مانند جان بگرفت این نوزاد را در بر عمویش مثل قرآن بوسه زد،بگذاشت بر دیده سحر می گفت این نوزاد را در مکه دیدم من قمر می گفت «لاحول ولا...» تا دید خوابیده به روی  دست های حضرت سقا علی اکبر ــــــ سلام الله بر این نور ، بر این رحمت مطلق که دوشا دوش عباس است فردا صاحب بیرق سلام الله علی لیلا که از دامان نورانی برای کربلا آورده میر خیبرو خندق چه می فهمیم از نورٌ علیٰ نورٌ علیٰ نوری... که از پیغمبر و زهرا و حیدر می شود مشتق وجودش فانیِ فی الله ، اَلمَمْسوس فی ذاته به موج نور ثارالله سرتا پاش مُستَغرَق زبس بودند مشتاق جمال حضرت خاتم بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر ـــــــــــــــ اگر از خلقت نوریش بابا پرده بردارد از آن ترسمـ که خلق الله سر از کفر در آرد به شکر نعمت اُمّ علی اکبر شدن ، باید الی یوم القیامه ام لیلا سجده بگذارد فدای عشق بابایش که جای ذکر لالایی... به ذکر یاعلیّ و یاعلی تسبیح بشمارد کنار گاهواره می نشیند خیره بر رویش و تا وقت اذان از دیده اشگ شوق می بارد علی بگذاشت نامش را به عشق حیدر کرار حسین بن علی اسم علی را دوست می دارد دلش می خواست گیرد از خدا صدها علی اکبر ـــــــــــــ ندیده چشم ها در غیر معصوم این جلالت را طلوعش برد از اهل حرم رنگ ملالت را برو دربیت ثارالله و بشنو از خلیل الله طنین جمله‌ی شیرینِ «آقاخوش به حالت» را ببین در صورت خورشید حسّ سر به زیری را ببین  بر چشم ماه آسمان دست خجالت را زبسکه شبه خاتم هست ، می ترسم که جبرائیل برایش ناخود آگاه  آورد حکم رسالت را چه نور و هیبتی دارد ، عجب شخصیتی دارد بنازم این شرافت را ، بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ، آقا علی اکبر ـــــــــــــ جمالش جلوه‌ی یاسین ، جلالش نور الرحمن گرفته ذوالفقار و مثل حیدر می دهد جولان چنان از میمنه تا میسره سر زد ، که می گفتند خدایا قابض الارواح  یا رَعد است یا طوفان؟! مگر مولا امیر المومنین در بدر ظاهرشد؟ و یا شیر جمل آمد که بر فتنه دهد پایان رجز می خواند با ذکر انابن حیدر الکرار  حسین بن علی می گفت بین خیمه ها،ای جان دهان ها باز مانده چون دهان ذوالفقاراو چنان مانند مولا یک تنه می تاخت در میدان که لشگر نعره می زد «لافتی الا» علی اکبر ـــــــــــــ سراپایت تماماً مثل سر تا پای پیغمبر به خَلق و خُلق ومنطق جلوه‌ی والای پیغمبر پدر روی تورا می دید در ظاهر،و در باطن نظر می کرد در روی تو بر سیمای پیغمبر بخوان قرآن ، سلام الله علیٰ اَنفاسِکَ القُدسی بخوان تا باز خلقت بشنود آوای پیغمبر همینکه سر به سجده می گذاری در نمازشب به گوش اهل خانه می رسد نجوای پیغمبر سرم خاک قدم هایت،  فدای قدو بالایت نقابی زن به سیمایت ، که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام «قُربِ اَو اَدنی» علی اکبر! ــــــ سلام الله علیکَ و علیٰ میلادکَ المَسعود سلام الله علیکَ ای نبی در صورتت مشهود سلام ای آیه‌ی والشمس ثارالله  رخسارت سلام ای رحمت بی انتها ،ای فیض نا محدود سلام ای نورِ«الرحمن علیَ العرش استویٰ» آقا سلام ای عشق عشاق الحسین ای کعبه‌ٔ مقصود تو عبد صالحی مثل عموجانت ابوفاضل چه عبدی!  صورتت آیینه‌ی وجه  هوالمعبود شبی مدح تو زینت بخش مجلس بود شهزاده شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر @raziolhossein
با آمدنت وا شده باب حسنات نازل شده از بهشت خیر و برکات آنقدر به مصطفی شباهت داری که دیدنِ صورت تو دارد صلوات ...... هم صورت زیبای تو دارد صلوات هم قامت رعنای تو دارد صلوات سر تا به قدم عین محمّد هستی پس نام دل آرای تو دارد صلوات ...... از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد صلوات انگار دوباره آمده پیغمبر ....... ناز قــدم عزیـز زهــــرا صلـوات بر مـاه رخ شبـیــه طاها صلوات تا شاد شود قلب علی بن حسین بفــرست به روح ام لیلا صلوات   ...... در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علی اکبر دادند @raziolhossein
با آمدنت وا شده باب حسنات نازل شده از بهشت خیر و برکات آنقدر به مصطفی شباهت داری که دیدنِ صورت تو دارد صلوات @raziolhossein
او که یک کوه اُحد ریخته سر پشت سرش از دعای پدرش داشت سپر پشت سرش او که وارد شده در قلعه جرات تنها رفته و بسته در این معرکه "در" پشت سرش ایستاده ست چنان سیل، عدو رو در روش ایستاده ست چنان کوه، پدر پشت سرش مثل حيدر هنرش تیغ زدن رو در روست دشمن افتاده بی کسب هنر پشت سرش دشمن افتاد به خاک، آمد اگر رو در رو دشمن افتاد به خاک، آمد اگر پشت سرش بس که شوق سفر از خاک به افلاکش هست گرد راهش شده... جا مانده سفر پشت سرش زنده شد یاد على بسکه ملائک گفتند (ها على بشر کیف بشر) پشت سرش لحظه ای تشنه دیدار پدر شد، برگشت به جز آن لحظه نینداخت نظر پشت سرش عمر سعد به سردار سپاه خود گفت لشگری مانده اگر، زود ببر پشت سرش کاش آن روز جگر گوشه ليلا می دید چقدر ریخته بر خاک، جگر پشت سرش هي سنان پشت سنان، تیر پی تیر رسید هي خبر پشت خبر، پشت خبر... پشت سرش گریه می کرد کنارش پدر و خندیدند از زمین خوردن او چند نفر پشت سرش (اربا اربا ) شده طوری که زمان تشييع چشم انداخته صدبار پدر پشت سرش @raziolhossein
سر خوشم باز در هوای علی در هوای پر از خدای علی قلم آورده ام که بنویسم چند خطی فقط برای علی چند خطی سفارشی نذر برق زیبای چشم های علی ناگهان عطر نور نازل شد همه جا پر شد از صدای علی و لبی غرق در تبسم شد شکر صد بار از خدای علی بوسه باران شد از لب ارباب صورت مصطفا نمای علی سیب سرخ حسین بارید از بوسه هایش به گونه های علی سیب سرخ بهشتیان آمد روز زیبای هر جوان آمد به علی جلوه ی خدا دادند به جمالش چه جلوه ها دادند به لبانش کمی عسل دادند و به چشمش نمک، جدا دادند و به تیزی ابروانش هم خمی از تیغ مرتضی دادند و به اشک نماز نیمه شبش خوف دادند و هم رجا دادند و به یمن حضور محترمش خانه ی نور را صفا دادند به خرامیدنش برای پدر رنگ لبخند شوق را دادند به علی هر چه خوبها دارند همه را یک به یک، به جا دادند و به حق نور عالمین آمد پسر ارشد حسین آمد رسم و آداب دلبری دارد شیوه ی رزم حیدری دارد بیشتر تا دل از پدر ببرد قد و بالای مادری دارد نور سیمای فاطمی دارد خلق و خوی پیمبری دارد بی سبب نیست اینکه حسنش با حسن یوسف برابری دارد شیر مرد عشیره ی خورشید چند تا فتح لشکری دارد مثل حیدر فقط نه یک شیوه شیوه های دلاوری دارد مثل عباس مرد میدان است بین سرها علی سری دارد اسد الله یا علی اکبر جان ارباب ما علی اکبر شب شب مستی و گدایی شد باز هم هر دلی خدایی شد باز باران نور می بارد چه شب خوب و با صفایی شد دل دیوانه ام به شوق علی به هوای حرم هوایی شد کربلا یک علی فقط کم داشت با حضورش چه کربلایی شد نسل خورشید با دو تا اکبر غرق در نور و روشنایی شد یک علی اکبرش حسینی و یک علی اکبرش رضایی شد یک دلم مرغ کربلایی بود یک دلم مشهد الرضایی شد من گدای همیشه بی تابم یا امام الرئوف دریابم @raziolhossein
دلدار می رسد سالار می رسد جود و سخا و غیرت و ایثار می رسد شهزاده ی تمامی اعصار می رسد دارد دوباره حیدر کرار می رسد باید که طبل خاتمه ی جنگ را نواخت وقتی علی کنار علمدار می رسد الله اکبر از زور و بازوی پهلوان الله اکبر از قد و بالای این جوان یکدم میان میمنه یکدم به میسره در دو جناح مرد نبرد است همزمان فریاد الامان دارد بلند می شود آنجا به هر مکان اکبر جوان سلسله گيسوي کربلاست پیغمبر خداست با این حساب احمد مختار می رسد ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علي)) غوغا به پا شده تیر از کمان غیرت مولا رها شده شمشیر ذوالفقار علی را کشید و بعد صحرا پر است از سر و دست جدا شده یک تن دوتا شده یعنی علی رسیده زمان عزا شده آمار کشتگان عدو بی حساب شد وقت عذاب شد دنیا خراب شد تيغش خضاب شد وقت مصاف شد از بس که ضربه زد تیغ کجی که دست علی بود صاف شد روز قیامتی که به کرب و بلا شده از شدت بلا پشت دلاوران عرب زاده تا شده غوغا به پا شده ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) وقت حذر رسید تا شیر نر رسید وقتی که بین لشگریان این خبر رسید فریاد استغاثه ی "این المفر" رسيد باز شکاری از حرم شاه کربلا ارباب ماسوا قصد شکار کرد خاک تمام معرکه را لاله زار کرد از میمنه به میسره را تارومار کرد بنگر چه کار کرد سیل عذاب را سر دشمن آوار کرد دشمن هوار کرد از جنگ با جوان حسین احتذار کرد یعنی فرار کرد اینجای قصه کار عدو به سپر رسید عمرش به سر رسید ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) هم ماه آمده هم شاه آمده تکرار دوم اسدالله آمده فرماندهی میمنه از راه آمده ارباب زاده ای که ز درگاه آمده یوسف به شوق دیدنش از چاه آمده پیش جمال پر جبروت یل حسین کوتاه آمده تکبیر می کشد وقتی میان معرکه شمشیر می کشد از ترس و واهمه قلب و دل همه گردن کشان کل عرب تیر می کشد این خنده دار نيست؟ وقتی به جنگ شیر ، روباه آمده ((شهزاده ی مؤذن کرببلا علی)) پیغمبر آمده از خیمه های کرببلا حیدر آمده وقت نبرد حضرت سرلشکر آمده با این حساب روی زمین محشر آمده خونش به جوش آمد و صبرش سر آمده شیر از میان بیشه به قصد سر آمده به به به این ابهت و قدرت به به به این شهامت و غیرت به به به این شجاعت و صولت در یک کلام ختم کلام است این کلام شیر نر حسین علی اکبر آمده ((شهزاده ي مؤذن کرببلا علی)) صهبا علی و ساقی میخانه ها علی آقا علی و زاده ی خیر النساء علی مولا علی و آیه ی "قالوا بلی" علی والا علی و عالی اعلا نما علی شهزاده ی شهنشه ملک بقا علی پیغمبر جوان شده ی کربلا علی هرکس به جنگ خشم خداوند رو کند راه فرار هر طرفی جستجو کند هرکس که جنگ تن به تنش را نگاه کرد با خود میان معرکه هی گفتگو کند یا مظهر العجايب و یا مرتضی علی ((شهزاده ی شهنشه کرببلا علی)) @raziolhossein
عطر تنشان عطر نسیم است انگار بوی خوش قرآن کریم است انگار سیمای علی‌اکبر و پیغمبر سیبی‌ست که از وسط دو نیم است انگار @raziolhossein
برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه می‌توان گفت؟ مؤذنا! در مقابلِ شوکتت فقط می‌توان اذان گفت گدایی ما بهانه‌‌ای تا ضریحِ پابوسی کریم است نمی‌شود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند که می‌شود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...! که می‌توان با ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو هم‌زمان گفت به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای اذان، از آن گفت تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن به شوق یک دَم نفس کشیدن جهنم از جانِ آسمان گفت بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کرده‌ای در غبارِ میدان؟ که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت شکستِ یک شاخه‌ات تبر می‌زند به دنیای باغبانت حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت خلیلِ خنجر کشیده، حیران؛ ذبیح، از آنچه دیده حیران که جبرئیل آمد از ذبیح عظیم، از مردِ امتحان گفت ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خون‌گریه‌های بابا! چه می‌شود یک خدانگهدار، با دَمِ روضه‌ات به جان گفت @raziolhossein
اکبر که رخش جلال سرمد دارد این آینه زیبایی احمد دارد چون اوست شبیه مصطفی دیدارش پاداش زیارت محمد دارد @raziolhossein
... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید علی جانم فدای او و اسم با مسمایش چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله... علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟! کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش @raziolhossein
آفتابی کز تجلی بی‌قرینش یافتم در فلک می‌جُستم اما در زمینش یافتم ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود مهر را شرمندۀ نور جبینش یافتم... این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است آن‌که حق را در جمال نازنینش یافتم... گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم در وجاهت در بلاغت در ملاحت در کمال یادگار رحمة للعالمینش یافتم در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن در عبادت همچو زین العابدینش یافتم... در مسیر کربلا کز «لا نُبالی» گل فشاند پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم... شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین این حقیقت در وداع آخرینش یافتم من که سرتا پا گناهم دست حاجت می‌برم، در حضورش؛ چون شفیع المذنبینش یافتم @raziolhossein
سلامٌ علی آل یاسین و طاها سلامٌ علی آل خیر البرایا سلام خدا و سلام رسولش به ماهی که همتا ندارد به دنیا اگر در فضائل... جمیل الثنایا اگر در خصائل... کریم السجایا به صورت حمید است و محمود و احمد به سیرت علی است و عالی و اعلی به هنگامۀ کارزار است حیدر به هنگام ذکر و مناجات، زهرا حسین است در علم و حلم و سیادت شده عین عباس ساقی و سقا که ساقی عشق است و مرد شهادت که سقای آب حیات است و یحیی خوشا آن اذانی که باران فیضش کند خاک دل‌مُرده را باز اِحیا فدای نمازی که وقت قیامش سراسر شود دشت چشم تماشا فدای قنوتی که پرواز داده به افلاک دل‌های دردآشنا را فدای سجودی که با اشتیاقش به خاک حرم سجده آورده طوبی فدای سلامی که گفته‌ست پاسخ به صد شوق آن را نبی البرایا خوشا آن جوانی که در خلق و خویش شود سورۀ حُسن یوسف سراپا برای پدر چیست زیباتر از این؟ جوانش شود سرو خوش قد و بالا برای حسین است از این چه خوشتر؟ که هر جا سخن گفت با ماه لیلا، به غیر از سَمِعتُ به غیر از اَطَعتُ نیاورد آن ماه حرفی به لب‌ها ببینید در این بیابان، چه ماهی مهیا شده تا زند دل به دریا که دریادل است و به لب دارد اینک: ألَسنا علی الحق؟ ألَسنا؟ ألَسنا؟ چه سخت است از او چنین دل بریدن مگر تاب می‌آوَرَد قلب بابا بپرسید از چشم یعقوب، مردم! از این هست جانکاه‌تر؟ هست آیا؟ نگاه حسین است حرزی به جانش به لب‌های زینب خدایا خدایا به بازی گرفته چنان مرگ را او که شد مست از آن رزم، شمشیر حتی گرفته‌ست در دست خود ذوالفقاری که برخاسته بانگ لا سیف الا... چه شوری‌ست در سر، چه شوقی‌ست در دل شگفتا از این جان‌فشانی شگفتا شهادت شده مست چشمان مستش که مشتاق‌تر پر گشوده‌ست حالا برای تماشای صبح نگاهش دل قدسیان است غرق تمنا ملائک همه صف به صف در طوافش بهشت است دلتنگ آن ماه‌سیما ببین کیست آغوش وا کرده سویش؟ ببین کیست کوثر به دست آمد اینجا؟ به بعثت رسیده مگر مصطفایی؟ و یا رفته تا آسمان‌ها مسیحا؟ ذبیح است سوی منا پر گشوده؟ و یا این بیابان شده طور سینا؟ رسیده‌ست دیگر زمان عروجش شنیده‌ست از سوی حق «ارجعی» را زبان لال مانده به توصیف ذاتش همان ذات ممسوس در ذات یکتا سلامٌ علی اهل بیت النبوه سلامٌ علی آل یاسین و طاها @raziolhossein
مِهر او فانوس‌ها را ماه تابان می‌کند شمع بزمش کار خورشید فروزان می‌کند این جوان خوش قد و بالا خود پیغمبر است روزبه را با گل لبخند، سلمان می‌کند ابرویش تشریح بسم‌الله رحمان رحیم بی‌سخن گفتن لبش تفسیر قرآن می‌کند از صنوبرها شکوه قامتش دل می‌برد خواب گندم‌زار را مویش پریشان می‌کند با دم عیسی اگر مردم مسیحی می‌شدند چهره‌ی اکبر مسیحی را مسلمان می‌کند هر که شعری گفت در وصفش ولی لیلا سرود “من گُلی دارم که عالم را گلستان می‌کند” یوسف اولاد خاتم بس که دارد منزلت خاتم شاهی در انگشت سلیمان می‌کند گرچه می‌دانیم “در بهداری قُرب حسین دردها را بیشتر عباس درمان می‌کند” اکبر لیلا هم اینجا دستگیری دیگر است از همان پایین پا بر خلق احسان می‌کند دل بریدی از همه عالم برو پایینِ پا گریه کن چون او نظر بر چشم گریان می‌کند یاد آن ساعت که دیدند آسمانی‌ها حسین جان خود را در عبا تقدیم جانان می‌کند @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یامهدی برخیز که منجی جهان می آید آن حجّت حق، امید جان می آید شد دامن نرگس از گلستان حَسَن       گل ریز، که صاحب الزمان می آید .
برخیز که منجی جهان می آید آن حجّت حق، امید جان می آید شد دامن نرگس از گلستان حَسَن       گل ریز، که صاحب الزمان می آید @raziolhossein
امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر از نسل علی آمد خیر البشری دیگر یا آمنه آورده پیغامبری دیگر -طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده -چشم همگان روشن نرجس پسر آورده من رحمت بیحد را در سامره می‌بینم من خلد مخلّد را در سامره می‌بینم من جلوه‌ی سرمد را در سامره می‌بینم من عبد مؤیّد را در سامره می‌بینم من طلعت احمد را در سامره می‌بینم من حسن محمّد را در سامره می‌بینم -ای منتظران خیزید با خصم درآویزید -در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین آیینه شو و آنگه آئینه‌ی یکتا بین رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین هم موسی عمران را در وادی سینا بین -در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را -خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس برگرد گل روی دلجوی گل نرگس خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس دل گشته بهشت گل از لوی گل نرگس -ای دسته گل نرگس از مات سلام ﷲ -ای زینت هر مجلس از مات سلام ﷲ پیوسته درود از ما بر نرجس و مولودش بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش بر مهدی موعودش بر حجّت معبودش بر حجّت معبودش بر مقصد و مقصودش بر مقصد و مقصودش بر سیرت محمودش بر سیرت محمودش لطف و کرم و جودش -لطف و کرم و جودش حکم و سخن و عزمش -حکم و سخن و عزمش تیغ و عَلَم و رزمش مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید -در طلعت او دیدند آئینه‌ی احمد را -مانند علی می‌خواند قرآن محمّد را اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت هم آیه‌ی قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت از ظاهر و باطم گفت از اوّل و آخر گفت آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت -من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم -من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم من طوطی گویای گلزار شهیدانم من روشنی چشم بیدار شهیدانم من آینه سرخ رخسار شهیدانم من محیی ایثار و آثار شهیدانم من وارث مظلوم انصار شهیدانم من منتقم خون سالار شهیدانم -گلواژه‌ی جاء الحق بر دست جهانگیرم -نقش زهق الباطل بر تیغه‌ی شمشیرم حق وعده به من داده تا ملک جهان گیرم بر دوست امان بخشم از خصم امان گیرم مهر آرم و خشم آرم جان بخشم و جان گیرم یار همگان باشم داد همگان گیرم در سلک شبان آیم در کعبه مکان گیرم حلقوم ستمگر را در پنجه چنان گیرم -تا نقش زمین گردد اهریمن خود کامی -وز ظلم و ستم هرگز باقی نبود نامی ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران ای کار تو پنهانی یاری ز همه یاران بشکفته دل از نامت چون لاله که در باران از جام تولاّیت سر مستی هوشیاران باز آکه بر اندازی بنیاد ستکاران با تیغ تو ریزد خون از سینۀ خونخواران -خورشید رخت در ابر پوشیده چرا مهدی -ای کعبۀ دل رویت از کعبه درآ مهدی ای با همگان مونس ای در همه جا تنها ای بی تو ز خون دل دریا شده دامن‌ها تا چند زمام دین در سلطه‌ی رهزنها تا چند جهان لبریز از گریه و شیون‌ها تا چند خزان حاکم در دامن گلشن‌ها تا چند بود قرآن بر نیزه‌ی دشمن‌ها -ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی -ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی باز آی که بنمائی بر ما رخ زیبا را باز آ که کنی از عدل پُر عرصه‌ی دنیا را باز آ که همه بینند آن روی دل آرا را باز آ که کنی پیدا دو گمشدۀ ما را هم تربت محسن را هم تربت زهرا را حیف است نبیند عبد رخسار تو مولا را -من «میثم»این کویم اوصاف تو را گویم -اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم @raziolhossein
مژده که گل سر سبد فاطمه آمد از باغ جنان، سرو قدِ فاطمه آمد دستِ مددِ حق، مددِ فاطمه آمد اینک سند مستند فاطمه آمد جبریل بشارت دهد از عالم بالا امروز که طاووس جنان بال گشوده دل از همۀ اهل سماوات ربوده از سینه یاران، غم و اندوه زدوده این کیست که بر ما همه رخسار نموده او مهدیِ زهراست، همان یوسف طاها بوی گل نرگس همه جا عطر فشان شد امواج نسیمِ سحر از شرق، وزان شد انگار محمد ز جنان باز عیان شد فرعونِ زمان از خبر او نگران شد زیرا حسنِ عسگری امشب شده بابا این است به عالم ثمر آل پیمبر این است همان وعدۀ دیرینۀ حیدر او خیر کثیری است پِیِ سورۀ کوثر او جان غدیر است که شد بر همه رهبر آیات الهی است از این چهره هویدا  این نور قرار است که در وعدۀ نزدیک تابَد به شبی تار، به هر کلبۀ تاریک بر ظلم بتازد، پس از آن کوچۀ باریک گویند ملائک همه بر فاطمه تبریک او پاسخ قطعی است به هر سیلیِ اعدا  او صاحب تیغ است، همان تیغ ولایت او رهبر راه است، همان راه هدایت او مظهر عدل است، همان عدل و درایت او سایۀ دست است، همان دست عنایت ما بندۀ عشقیم وَ او سید و مولا او آب حیات است و ما تشنۀ دیدار او معدن سِرّ است و ما طالب اسرار او حافظ دین است و ما ناصرِ ابرار او فاتح کعبه است و ما کُشتۀ آن یار با یار بپوئیم مسیر شهدا را  در گوشِ فلک از همه سو این خبر افتاد بر دوشِ بت و بتکده دیگر تَبر افتاد با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد هر دشمن مغضوب، به قعر سَقر افتاد تقدیرِ الهی است که قرآن شود احیا او منتقم خون خدا، خون حسین است اسلام بِوَالله که مدیون حسین است مهدی که دمادم، همه محزون حسین است در ناحیه فرمود که مجنون حسین است هر روز به گودال بیاید گل زهرا دل همرهِ ارباب، سوی دشت بلا رفت بر عمّۀ سادات، در آن دشت، چها رفت از کرب و بلا دختِ علی تا به کجا رفت گه با اُسرا، گاه کنار شهدا رفت مانده ست غمِ معجر زینب روی دلها @raziolhossein
کشیده از همان آغاز نرجس انتظارش را نه چندین روز و شب، نه ماه خالص انتظارش را ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را اگر شب منتظر باشی برای دیدن خورشید یقین اینگونه بهتر می‌کنی حس انتظارش را فقط فصل بهار و فصل تابستان نشو خیره مکش ای پنجره اینگونه ناقص انتظارش را پرانده با شمیم خویش شب بو عطر نامش را کشیده با همان یک چشم نرگس انتظارش را مفاتیح الجنان صد جلد دیگر داشت در توشیح اگر می‌گفت مرحوم محدث انتظارش را نه تنها آل یاسین و سمات از او نشان دارند نوشته در امین‌الله و وارث انتظارش را شده کرب و بلا آیینه‌ای از منتظرها پس کشیده موقع جان دادن عابس انتظارش را منم من روضه‌ی عباس تا اینکه بیاید او کشیدم در خودم مجلس به مجلس انتظارش را @raziolhossein
باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود @raziolhossein
اسیرِ خار  ولی مثلِ  گُل  معطَّر بود گلی که تشنه ی پیوند با صِنوبر بود شبیه آسیه ایمان به چشمِ‌ موسی داشت ملیکه ای‌ که  معمّایِ  قصرِ  قیصر  بود کنیز نه ... بنویسید ماه بانویی اسیرِ جاذبه ی آفتابِ دیگر  بود به شب نشینیِ ‌‌خورشیدِ سامرا می رفت به سویِ آنچه که در طالِع اش مقدَّر بود بهشت فرشِ قدم‌هایِ ساده اش‌ میشد بهشت‌  با خبر از  احترامِ ‌‌ مادر بود و ناگهان خبری سبز مثلِ گُل رویید گلی که ناب ترین  یادگارِ کوثر بود رسید‌ مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند در آن‌ سیاهیِ شب آسِمان منوّر بود ستاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد انیس و مونسِ شب هایِ تارِ نرجس شد به نام‌ دلبرِ خوش قد و قامتِ نرجس ردیف شد غزلی  با  قیامتِ  نرجس سرش به زیر ولی سَربلند می آید اسارت است شروعِ اصالتِ نرجس چقدر رفته به زهرا شباهتِ زینب چقدر رفته به زینب شهامتِ نرجس عزیزِ حضرتِ‌ مولاست مهدیِ موعود کنیزِ حضرتِ زهراست حضرتِ نرجس حسن ‌شبیه حسن بوده است امّا نه جفایِ جعده کجا و نجابتِ نرجس ؟ به جای اشک دو رکعت نمازِ باران خواند جوانه زد گلِ نرگس به حرمتِ نرجس بهارِ منتظران بی خبر رسید از راه شبیه معجزه ای با کرامتِ نرجس ستاره ای بدرخشید و ماهِ‌ مجلس شد به غمزه مسئله آموزِ صد مدرِّس شد پیاده آمده تا تک سوارِ ما باشد قرار شد گلِ نرگس قرارِ ما باشد امامِ صُلح غزل پوش می رسد از راه که ‌ مهربانی  او  ذوالفقارِ  ما  باشد سپاهِ گیسوی او تا رها شود در باد مسیح شانه به شانه کنارِ ما باشد به قلبِ آینه ای کاش آه ننشیند مباد زخمیِ گرد و غبارِ ما باشد عَجَم قبیله ی نام ‌آشنایِ عشقِ علیست طلایِ  حضرتِ  سلمان  عیارِ  ما  باشد خدا‌ کند که شکوفایی گُل نرگس طلوعِ تازه ای از روزگارِ ما باشد خدا کند  که  بمیریم  انتظارش  را و این ‌نوشته ی سنگِ مزارِ ما باشد ‌: ستاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیده ی ما را انیس و مونِس شد   @raziolhossein
فجر است و صبا مشک فشان می آید آرام دل و شفای جان می آید ای دل به هواخواهی سردار امید        برخیز که صاحب الزمان می آید ..... ای باد صبـا بوی حیــات آوردی روحی به تمــام کـائنـات آوردی درسـامره از گلشن نرگس ،بر ما عطـر دگـری از صلــوات آوردی ........ بر نرجس و بر قلب صبورش صلوات بر مهدی و روی پر زنورش صلوات ای کاش که با دعای زهرا امشب تعجیل شود روز ظهورش صلوات ...... نرجس به رخ پسر فرستد صلوات با دیدنشان پدر فرستد صلوات یارب، شب جمعه کربلایی بشود هرکس که بلندتر فرستد صلوات @raziolhossein