eitaa logo
خط سبز
107 دنبال‌کننده
278 عکس
28 ویدیو
2 فایل
گاه نوشت های "محمدرضا اخضریان کاشانی" دانش جوی اندیشه و سیاست و جامعه
مشاهده در ایتا
دانلود
جنبش، ترور، هویت با نگاهی نه چندان دور از واقعیت، عملیات دوباره تروریستی در شاهچراغ را می توان زنگ هشدار روزهای پیش رو در سالگرد اعتراضات پاییزی تلقی کرد. به روشنی می توان پیش بینی کرد در روزهای پایانی تابستان گرم امسال، شاهد حضور دستکم دو گروه در اعتراضات خیابانی احتمالی خواهیم بود: یک گروه جوانان هیجانی و مطالبه گر که خواسته هایی خلاف هنجارهای رایج و قوانین موجود داشته و به حاکمیت نقد جدی دارند و در قالب جنبش جوانانه شکل گرفته درخواست های رادیکالی طرح خواهند کرد. گروه دوم که در قالب گروه های آموزش دیده در سازمان های تروریستی یا سرویس های امنیتی خارجی با سلاح های گرم و سرد میدان داران اصلی اغتشاش و آشوب شده و گروه اول را قربانی دوسویه اقدامات خود خواهند کرد. بر این اساس سناریوی رویدادهای پاییز امسال را می توان دارای دو موج کوتاه و بلند دانست که موج بلند آن تابعی از نوع مواجهه نظام با موج‌اول و کیفیت مدیریت سخت آن بویژه پیش از آغاز چالش های احتمالی و نرم آن در روزهای چالش و پس از آن خواهد بود. رویدادهای پاییز امسال از نظر جامعه شناختی قطعا جنس متفاوتی خواهد داشت که مهمترین رکن آن تغییر هویت معترضان از یکسو و تغییر روش های ابراز هویت است. در این ابراز هویتی باید منتظر احیای برخی اقدامات دهه ۶۰ باشیم. تفصیل آن بماند برای بعد... به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
منطق صفر یا صد محمدرضا شهبازی مجری برنامه پاورقی در اعتراض به بازگشت احتمالی رضا رشیدپور از ادامه اجرای برنامه کناره گیری کرد. عصاره پیام تصویری مفصل او این بود: یا ما یا آنها. یا ما یا دیگران، مشهورترین الگوی هویت ساز در همه جوامع بوده و هست، هیچ ایرادی هم به آن وارد نیست. هر فرد یا گروه اجتماعی می تواند با غیریت سازی های گوناگون، حساب خود را از دیگران جدا نموده و هویت روشن و خالصی برای خود بسازد. این امر برای یک گروه دارای هدف، عامل مهمی در انگیزه بخشی و تلاش افزایی است و باورمند آن به آن هدف را بهتر دور هم جمع می کند. بر این اساس اقدام آقای شهبازی نه ناپسند که برعکس در راستای الگوی هویت سازی قابل فهم و احترام است. سخن بر سر چگونگی موضع گیری مدیریت رسانه در چنین شرایطی است. اگر رسانه را صرفا یک ابزار جذب مخاطب تلقی کنیم قطعا انتخاب میان شهبازی و رشیدپور دشوار نیست چراکه توان عملی جذب مخاطب هر دو مجری آشکار است و با نبود شهبازی، چند درصد فدای چند برابر آن می شود لذا رسانه در جذب مخاطب چندان ضرر نمی کند. اما اگر رسانه را یک نهاد ملی برای تقویت هویت ملی و یک حلقه میانی اثرگذار برای نظام جمهوری اسلامی ایران بدانیم ممکن است نگاه متفاوتی به آن داشته باشیم. رسانه ملی ضروری است زبان نظام (ترکیب حکومت و ملت) باشد، نه تنها زبان حاکمیت. چنین جایگاهی نیازمند سعه صدری است که آحاد جامعه از حامیان سرسخت حاکمیت تا منتقدان و حتی مخالفان غیر مبارز با آن را پوشش دهد و هر یک از گروه های سیاسی و اجتماعی خود را ذیل حکمرانی نظام جمهوری اسلامی و رسانه آن ببینند، رویکردی که به شدت تضعیف شده و رسانه، عمدتا نقش یکسویه روابط عمومی حاکمیت و بیان علایق حامیان آن را ایفا کرده و در چالش سرمایه اجتماعی، مخاطبان و ذینفعان خود را به رقبا که عمدتا علاقه ای به حاکمیت ندارند وانهد. شاید شهبازی احساس تکلیف کرده که کناره گیری کند و حامیان عقیدتی او هم بر این تصمیم صحه گذارند و بر مدیران رسانه ملی فشار وارد کنند تا هم او را برگردانده هم از بازگشت امثال رشیدپور -چون خود او در این مسأله اهمیتی ندارد- صرفنظر کنند اما روشن است که چنین تصمیمی غیرراهبردی و بدون درنظر گرفتن مصالح حکمرانی نظام و ملی بودن رسانه آن است. هیچ ایرادی ندارد که هر گروهی شعار یا ما یا دیگران سر دهد اما الگوی عملی رسانه ملی باید هم ما هم دیگران -در ذیل قوانین جمهوری اسلامی- باشد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
یک بازخوانی هفتاد ساله ۲۸ مرداد هرسال، تقویم کشور سالروز کودتای آمریکایی - انگلیسی شاه علیه دولت مصدق را یادآوری می کند. رویدادی که با گذشت ۷۰ سال همچنان نکات مبهمی در خود دارد و در اصالت کودتا تردیدهای زیادی ایجاد کرده است. فهم تحولات سیاسی ایران عصر قاجار تا پهلوی بویژه تا سال ۳۲ خارج از چارچوب فهم روابط میان دو ابرقدرت بزرگ آن زمان یعنی انگلیس و روسیه (شوروی) نیست. کمتر رویدادی را می توان بدون درنظر گرفتن نقش تعامل یا تضاد میان این دو قدرت تحلیل کرد. رخدادهای داخلی ایران به شکل آشکار، تابعی است از توافق میان روسیه (شوروی) و انگلیس و بخشیدن یک بخش از خاک یا حمایت از یک شاهزاده یا حتی سفر شاه به یک کشور خارجی یا جدال میان آنان و جدا کردن اجباری یک بخش از خاک یا وارد ساختن کشور در یک جنگ ویرانگر. تنها چاره ایران جز آن دادن به این دو، تن دادن به یک نیروی سوم است که زمانی در فرانسه (فرنگ) تجسم می یابد و زمانی در آمریکای تازه قدرت گرفته با سوابق غیر استعماری. فهم دوره کوتاه مصدق هم چیزی فراتر از این رابطه ابرقدرت ها نیست. دعوای شاه و مصدق، دعوای عروسک گردانان واقعی ماجرا یعنی انگلیس و شوروی است که اولی نگران از حضور و نفوذ اندیشه های اشتراکی و سوسیالیستی به نام ملی گرایان  استکه پس از جنگ دوم در بیشتر کشورهای اسلامی و عربی به نام ناسیونالیسمی عربی خواهان ملی سازی صنایع و عملا تبدیل شدن به یکی از اقمار شوروی تازه قدرت گرفته است و در ایران هم با حزب توده که از قضا بخش مهمی از کابینه را پر کرده به دنبال همان ارزشهای سوسیالیستی است. در طرف مقابل هم دولتی (شوروی) است که خواهان ایجاد بلوک تازه ای از قدرت در شرق و گرفتن سهم خود از دنیاست. ماجرای مصدق به واقع، پیش دستی انگلیس و نیروی سوم آن زمان (امریکا) علیه شوروی است پیشواز آنکه شاه جوان ناتوان قربانی اندیشه های ناسیونالیست سوسیالیست های ایرانی شود. رخدادی که توسط همان ناسیونال سوسیال ها پیش‌دستانه به نام کودتا در تاریخ ثبت شد. امسال ۲۸ مرداد با بیشتر سال های گذشته یک تفاوت اساسی دارد. تا پیش از امسال، ملی گرایان با برجسته سازی واژه کودتا، اقدام شاه علیه مصدق و دولتش را جنایتی سیاسی و تاریخی تلقی و شاه را ضد ملت و دموکراسی معرفی می کردند. امسال اما چرخش آشکار حامیان جریان ملی گرا به سمت گرایش تطهیر پهلوی غیرقابل چشم پوشی است. تقریبا همه آنانکه روزگاری در ائتلاف سیاسی با ملی گرایان بودند در یادداشت ها و توئیت های رنگارنگ شان از خیانت مصدق می گویند و از اقدام قانونی شاه در عزل او سخن به میان می آورند. حتی طیف برانداز اپوزیسیون هم با چرخشی آشکار به رضا پهلوی روی خوش نشان داده و ائتلاف براندازان را پای حمایت از او قربانی می کنند. دور زدن ساده در فضای مجازی هم نشان می دهد که در چرخش موضع دشمنان جمهوری اسلامی و تمرکز بر یک دشمن واحد به نام رضا پهلوی تردیدی وجود ندارد، وضعیتی که با قربانی کردن سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در آلبانی و  عدم حمایت از سایر رقبای سیاسی رنگ و بوی تازه ای به تحولات سالگرد اعتراضات پاییزی بخشیده و راهبردی نو را تجربه می کند. تاریخ برای تجربه کردن دوباره نیست، برای درس گرفتن از آن است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
کارآمدی یا مشروعیت ؟! لایحه عفاف و حجاب به شورای نگهبان ارسال شد. نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس از اتمام رسیدگی به لایحه عفاف و حجاب در این کمیسیون و ارسال آن به شورای نگهبان خبر داد. پی نوشت : یکی از ماندگارترین و اثرگذارترین سکانس های مناظرات انتخاباتی سال ۹۲ زمانی بود که روحانی مشت آخر را به قالیباف زد و گفت: من حقوقدان هستم، سرهنگ نیستم. شاید تاثیر تمام مناظرات و برنامه های دو طرف به اندازه این تک جمله نبود و کار قالیباف را که پیش از این بخت جدی برای ریاست جمهوری داشت یکسره کرد. در عرصه جامعه شناسی سیاسی همواره میان مفاهیم بنیادینی چون کارآمدی، مشروعیت، مشارکت و... پیوستگی و ارتباط ساختاری درنظر گرفته می شود به نحوی که نمی توان تحقق موفق یکی را بدون ملاحظه دیگری تصور کرد. «مشروعیت» -به معنای توان جلب حمایت عمومی از مجرای قانونی- با «کارآمدی» به معنای رسیدن ایده به نتیجه یا محصول و توان دستیابی به دستاورد ملموس، ارتباط و پیوند دارد بویژه وقتی که در «عرصه عمومی» -شرایطی که افراد یک جامعه درباره نیازهای همگانی خود اندیشه می کنند- بروز یابد. قانون حجاب، یکی از مهمترین جلوه های حضور قانونی در عرصه عمومی است که به سبب فراگیری و چالش های حقوقی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی آن گفتگو در یک عرصه عمومی همچون صحن مجلس با وجود نزدیکی دیدگاه های نمایندگان مجلس انقلابی منجر به باز شدن شکاف های تازه و تاخیر احتمالی در دستیابی به یک محصول قانونی مصوب پیش از پایان کار مجلس کنونی می شود. برگزیدن راهکار استناد به اصل ۸۵ و تصویب مواد قانون حجاب توسط مجلس، در واقع انتخاب روش سریع دستیابی به کارآمدی به جای گفتگو در عرصه عمومی و جلب حمایت و مشروعیت است. نتیجه چنین انتخابی افزایش چالش مشروعیت در عرصه عمومی است که با توجه به پیوستگی ارگانیک کارآمدی و مشروعیت منجر به ناکارآمدی همان قانون خواهد شد چنانکه در قوانین ویدئو و ماهواره چنین شد حتی اگر بسان قانون ماهواره حرکات محیرالعقولی چون راپل را هم شاهد بودیم. شایسته است نمایندگان محترم بویژه رییس ارجمند مجلس به این نکته عنایت ویژه داشته باشند که شرط اجرای یک قانون عمومی، مسوولیت پذیری خود قانونگذار است نه صرف تصویب آن به هر وجه ممکن. قانونی که باید در عرصه عمومی اجرا شود را نمی توان در محفل خصوصی تصویب کرد و تبعاتش را به گردن مجریان قانون و موکلان انداخت و سهم مجلس و آقای قالیباف را در کیفیت اجرا و تبعات فراوان اجتماعی و سیاسی آن در آینده نادیده گرفت. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
ایران به بریکس پیوست. بریکس نام گروهی به رهبری قدرت‌های اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده‌است.  هیچ کشور اروپایی و آمریکای شمالی عضو این گروه نیست و آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی کشورهای تشکیل دهنده این گروه هستند که به تنهایی سه پنجم جمعیت دنیا محسوب می‌شوند. به لحاظ منابع نیز بزرگترین دارنده منابع گاز و نفت در جهان است و در زمینه دسترسی به سایر منابع نیز موقعیت مناسبی دارند. اگر دنیای آینده را دنیای رقابت دو چند قطبی، یکی با عضویت اروپا به رهبری آمریکا و دیگری قدرت های نو به رهبری چین بدانیم، پیوستن ایران به بریکس را می توان برجام جدید ایران دانست که حاصل چرخش از غرب در دولت روحانی به شرق در دولت رییسی و یک پیروزی سیاسی و اقتصادی برای این دولت است. آینده نزدیک، دوران جنگ ترکیبی متحدان آمریکا و متحدان چین و چالش اساسی میان دلار و یوان و گسترش روند دلار زدایی خواهد بود. ایران به شکل آشکاری پیوستن به قطب چین محور را پذیرفته و طبیعی است که در مناسبات آتی باید برای حضور ناتو در کنار مرزهایش و افزایش شدید انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی از سوی اروپا و آمریکا بر ساختارش راهکارهای تازه تری بیندیشد. طبعا باید انتظار داشت پیمان های سیاسی و اقتصادی با چین و سایر متحدان جلوه های تازه تری یافته و بازار ایران صورت بندی متفاوتی پیدا کند. در عرصه داخلی نیز باید منتظر چالش دوقطبی غربگرایان و شرق گرایان و افزایش تعارضات اجتماعی حاصل از این قطب بندی باشیم. کانال گاه نوشت های خط سبز. https://eitaa.com/sabzkhat
گسل ترامپ انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا را می توان سرآغاز تبدیل شکاف اجتماعی موجود در آمریکا به گسل اجتماعی دانست که ابعادش هرروز گسترده تر شده و بعید است به پیش از آن بازگردد. این روزها و با تسلیم چند دقیقه ای ترامپ به زندان بابت ادعای تقلب در انتخابات، عکس او به نماد انتخاباتی آینده ترامپیست ها تبدیل شده و حامیان او را که نزدیک به نیمی از جمعیت آمریکا را می تواند درگیر کند امیدوار و مصمم تر از گذشته نموده است. شکاف های اجتماعی، تجارب عظیم و عمدتا تلخی اند که به سرعت هر رویدادی را به یک دو قطبی تازه تبدیل کرده و شکاف را عمیق تر می کنند و با گذشت زمان نیز بر دامنه آن افزوده می شود چنانکه حوادث پس از سال ۸۸ در ایران چنین شد. آمریکا با جمعیت متنوع و فراوان و‌ وسعتی گسترده و داشتن احزاب قدرتمند و فراگیر بی تردید زمان بیشتری برای رسیدن به یک بحران عمیق نیاز دارد؛ بحرانی که بتواند ادعای فروپاشی درونی آمریکا را تقویت کند. پیچیدگی های درونی آمریکا آنقدر زیاد هست که نتوان به سادگی ادعا کرد که ماجراهای ترامپیست ها و مخالفان، به یک بحران عمیق یا فروپاشی درونی منجر شده و مخالفان آمریکا در سراسر جهان را شادمان خواهد کرد یا با ورود تسهیلگرانه احزاب و نهادهای مدنی به یک فرایند تازه مردم‌سالاری خواهد انجامید، اما می توان با جرأت ادعا کرد که آمریکای پس از ۲۰۲۰ و تداوم آن در ۲۰۲۴ هرگز به پیش از آن باز نخواهد گشت. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دانشگاه، عقلانیت، رادیکالیسم تجربه تاریخی جنبش های متنوع دانشجویی در دهه های ۳۰ تا ۵۰ اعم از ملی یا مذهبی یا چپ، حاوی یک عنصر مشترک است: هر زمان که فعالیت های سیاسی نظام مند جوانان منتقد، محدود و ممنوع می شود، راه ورود به گروه های رادیکال و مسلحانه هموار می شود. تجربه گروه های فعال مارکسیستی یا اسلامی تابعی از همین عنصر رواداری نظام مند یا مواجهه سخت با آنهاست. سازمان مجاهدین خلق یکی از نمونه های مثال زدنی در چنین فضای سیاسی است که از دل یک حزب سیاسی خارج و به ترور و کنش زیرزمینی روی آورد. یکی از مهمترین عوامل شکست جنبش های رادیکال در دو دهه اخیر فقدان عقلانیت راهبردی و گروه نخبه مرجع در میانه این جنبش هاست که بقای نظام حاکم را بر تغییر آن ترجیح داده و تغییر برای تغییر را عاقلانه نمی دانند؛ شرایطی که در ناکامی چهل ساله اپوزیسیون برانداز کاملا موثر بوده و از آنان تعدادی دلقک نادان ساخته است. اگر جنبش اعتراضی پاییز ۱۴۰۱ نیز با وجود فعالیت چشمگیر در دانشگاه، ناکام ماند یکی از علل اصلی آن را باید در نپیوستن نخبگان فکری سطح بالا یعنی اساتید و چهره های شناخته شده علمی دانست که ترمز حرکت دانشجویان شدند. بخش مهمی از تلاش دشمنان جمهوری اسلامی، گرفتن مرجعیت از استادان و تقویت رادیکالیسم در بدنه جوان تجدیدنظر طلب بوده است. ویژگی بارز نخبگان هوشمند چه در سطح استاد چه دانشجو، بیش فعالی سیاسی و کنش‌گری فعالانه در عرصه های مورد علاقه است و طبیعی است که چنین ویژگی هایی به مراتب بیشتر از نخبگان یا متفکران غیرفعال در معرض تحرکات غیرهمسو با هنجارهای رایج سیاسی و اجتماعی باشند. حضور این نخبگان در دانشگاه علاوه بر افزایش پویایی علمی زمینه ساز تحرک خردمندانه و نظام مند جنبش دانشجویی و مانع رادیکالیزه شدن آنهاست. حذف استادان و نخبگان پرتحرک حتی در شرایط عدم همسویی با هنجارهای سیاسی نظام، تسریع در فرایند حذف مرجعیت نخبگان و کمک به رادیکالیزه شدن تحرکات دانشجویی از یکسو و فربه سازی حلقه متفکر جنبش های اعتراضی با حضور اساتید نخبه ناراضی و ایجاد حلقه متفکر برای براندازی است. هوشمندی نظام امنیتی در عرصه نرم علمی در خرسندی از چند اخراج و منع از تدریس چند استاد کنشگر خارج از چارچوب و افتادن در تله رادیکال های انقلابی به نام دفاع از انقلاب نیست بلکه در نگاه بلندمدت به منافع ملی و پرهیز دادن کنش‌گران سیاسی بویژه معترض از رادیکالیزه شدن فعالیت ها و عدم اجماع نخبگان فکری برای تغییر ساختار است. این روزها که گاه و بیگاه نام اساتید مختلفی که در شمار کنش‌گران فعال سیاسی و مرجع اجتماعی بخشی از جامعه دانشگاهی بویژه دانشجویان به حساب می آیند در فهرست افراد ممنوع از فعالیت دانشگاهی منتشر می شود توجه به منافع بلندمدت ملی و پرهیز از رادیکال سازی کنش های اعتراضی و عدم عقلانی سازی تجدیدنظر طلبی رادیکال یک ضرورت حیاتی برای جامعه دانشگاهی بویژه در آستانه سال تحصیلی است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://ble.ir/sabzkhat
انقلاب شریف خبر : امیرحسین ثابتی مجری شبکه افق و سجاد صفار هرندی مدرس درس انقلاب اسلامی در دانشگاه شریف شدند. پی نوشت : ۱) من در کنار درس های تخصصی ام بیش از ۲۰ سال است انقلاب اسلامی هم درس می دهم. ۲) درس انقلاب از دید بیشتر دانشجویان یک درس عمومی اجباری است که فقط باید پاس کرد یا معدل را بالا کشید. ۳) جذابیت درس انقلاب عمدتا به توان مدرس و ظرفیت های تبادل نظری است که او در کلاس فراهم می کند. ۴) بسیاری از استادان درس انقلاب کمترین ارتباط عاطفی یا عقلانی با دانشجو برقرار نمی کنند. ۵) به دلیل متن محوری درس انقلاب، جذابیت کلاس به توان استاد در پاسخ به پرسش های دانشجویان بویژه در حوزه مسایل روز وابستگی تام دارد. ۶) حضور ثابتی و صفار هرندی در کلاس های انقلاب یک فرصت برای دانشجویان است که از آدم های باانگیزه سوالات سخت بپرسند. ۷) حضور ثابتی در مقابل سوالات سخت، فرصتی برای رسانه است تا سوالات سخت را از کلاس به سوژه های برنامه سازی تبدیل کند. ۸) حضور ثابتی و صفار فرصتی است برای محک زدن این ایده که دانشجویان نیاز به تبیین دارند و اگر به خوبی برایشان توضیح داده شود به انقلاب و ارزشهای آن گرایش خواهند داشت. ۹) با وجود هیاهوی زیاد علیه این خبر، به سهم خود از حضور این دو عزیز و سایر عزیزان تبیین گر در کلاس های درس انقلاب اسلامی استقبال می کنم و آن را به فال نیک می گیرم. https://eitaa.com/sabzkhat
اطلاع رسانی ۱) وزارت کشور در خصوص برخورد با برخی استادان دانشگاه بیانیه داد. ۲) منطق کار در دستگاه های اجرایی این است که در خصوص مسایل مرتبط با حوزه سازمانی شان اطلاع رسانی کنند. ۳) طبق قانون، هر وزیر نسبت به کار همه وزارتخانه ها مسوول است با این حال، منطق کار سازمان ها این نیست که در مورد مسایل مرتبط با سازمان های دیگر اطلاع رسانی کنند. ۴) اینکه وزارت علوم نسبت به برخورد با استادان بیانیه ای نداده و اطلاع رسانی نکرده خودش نوعی اطلاع رسانی است. ۵) اینکه وزارت کشور که ریاست شورای امنیت کشور را هم برعهده دارد به جای وزارت علوم، اطلاع رسانی کرده خودش نوعی اطلاع رسانی است. ۶) در هر اطلاع رسانی، سه عنصر پیام دهنده، پیام و پیام گیرنده نقش اساسی دارند. باید دید پیام از سوی پیام دهنده به گیرنده پیام رسیده است یا خیر. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استعمار توسعه ای حرفهای مهم مهدی غضنفری رییس صندوق توسعه ملی ایران به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید.
یک گزارش آماری قابل تامل رشته های دانشگاهی مقطع کارشناسی رو به رشد و رو به افول در آمریکا
بهارات؛ همگرایی یا واگرایی؟ شنبه و در نشست جی ۲۰، «نارندرا مودی» نخست‌وزیر هند در پس زمینه یک ماکت دقیق از چرخ کنارک (Konark) طی سخنرانی آغازینش برای نام بردن از کشورش به‌جای کلمه انگلیسی هند (India)از نام باستانی «بهارات» استفاده کرد. روی پلاک مقابل او نیز به جای هند از واژه «بهارات» استفاده شد. در نشان رسمی نشست گروه ۲۰ هم به انگلیسی هند و به زبان هندی، بهارات نوشته شده بود. در حالیکه تا پیش از این تنها از واژه هند استفاده می‌شد. «بهارات»، «بهاراتا» و «هندوستان» نام‌های پیش از دوران استعمار هستند که عامه مردم در زندگی روزمره خود از آن‌ها استفاده می‌کنند اما در مراودات و مکاتبات رسمی دولتی عموما تاکنون از واژه هند استفاده می‌شده است. دولت هند اعلام کرده بزودی لایحه ای برای تغییر رسمی نام این کشور به «بهارات» به پارلمان ارائه خواهد کرد. رئیس‌جمهور «دروپادی مورمو» نیز دعوت نامه‌های شام اجلاس جی ۲۰ را با نام «بهارات» ارسال کرده بود. نام هند از زمان هرودوت در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان استفاده می‌شده و از اوایل قرن نهم در بریتانیا رایج شد. نام بهارات از مهابهاراتا، یکی از دو حماسه بزرگ هند گرفته شده و گفته می‌شود که پادشاه بهارات جد همه هندی‌ها بوده است. بنابراین «بهارات» نماد ملتی از فرزندان این پادشاه افسانه‌ای‌ است. در مقام نظر، شاید بتوان بهارات را با جمشید، پادشاه افسانه ای ایرانیان مقایسه کرد. این تلاش دولت هند با دو تفسیر متفاوت روبرو شده است: یک دیدگاه، تلاش دولت برای ایجاد همگرایی ملی در سایه ناسیونالیسم تاریخی را مدنظر قرار داده آن را مثبت ارزیابی نموده اند. از دید این دسته، پیوند تاریخی هندی ها می تواند هفتاد و دو ملت هندی را به یک ملت واحد و همگرا نزدیک کند و اختلافات عقیدتی را به حاشیه براند و دولت را به یک دولت ملی فراگیر بدل نماید. در مقابل، مخالفان، این اقدام دولت را نوعی پاکسازی حکمرانی و واگرایی میان حزب حاکم بهاراتا جاناتا -که رییس جمهور و نخست وزیر و‌ کابینه از آن برآمده اند- با سایر احزاب و گروه ها و عقاید موجود در جامعه هندی و تصفیه سیاسی و حزبی تلقی نموده و آن را حرکتی غیرملی قلمداد کرده اند. این اقدامات هندی ها چه با نیات داخلی همگرایانه یا واگرایانه باشد در عرصه بین المللی و در کنار حضور فعالانه در بریکس و سایر پروژه های منطقه ای و جهانی نشان از یک حضور تازه و پویاست که با گذر از تاریخچه استعماری خود و در کنار قدرت های تازه ای چون چین در صدد سهم یابی تازه در معادلات جهانی است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نبرد من محمد بن سلمان: من باور دارم خاورمیانه اروپای جدید خواهد بود. پنج سال دیگر عربستان کشوری کاملا متفاوت است. این جنگ سعودی است. این جنگ من است. می‌خواهم قبل از آنکه از دنیا بروم، خاورمیانه را در صدر دنیا ببینم. پی نوشت : نوروز ۱۳۵۵ زمانی که محمدرضا پهلوی از کتاب «به سوی تمدن بزرگ» خود -که به اعتراف هویدا، توسط شجاع الدین شفا نوشته بود- رونمایی می کرد و آینده کوتاه مدت و بلند مدت توسعه در ایران را ترسیم می کرد و هدف خود برای آینده ایران را «جاه طلبانه و بلندپروازانه» و آن را رسالت و «آرزو» ی خود می دانست هرگز گمان نمی کرد کمتر از سه سال بعد نوروز ۵۸ را در آوارگی و بیماری تجربه خواهد کرد. رویای توسعه ایران که از عصر صفوی آغاز شد و دوره های مختلف را در عهد قاجار و پهلوی اول از سرگذراند با انقلاب سفید به مرحله نوینی وارد شد که رویای جلو زدن از اروپا و آمریکا در سر داشت. این فرایند توسعه تک بعدی اقتصادی که شاخص های آماری پیروزمندانه ای نشان می داد زمانی دچار بن بست جدی شد که با ارتقای شاخص های دانش و اطلاعات، مردم علاوه بر تغییر شاخص های اقتصادی خواهان اختیار تعیین حاکم و شیوه حکمرانی هم شدند و دولت سلطنتی پاسخی برای آن نداشت. ناهمگونی توسعه در ابعاد گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عاملی است که هر رشد اقتصادی بلندپروازانه را به چالش می کشد. عربستان بن سلمان هم از این قاعده مستثنی نیست. بزودی زمانی خواهد رسید که بن سلمان باید بین حکومت و مردم یکی را انتخاب کند، چنانکه مردم نیز چنین انتخابی خواهند داشت. آن زمان است که معنای واقعی «جنگ من» بهتر درک خواهد شد. خوب است کسانی که از این بیانات بن سلمان ذوق زده شده اند، دو کتاب «به سوی تمدن بزرگ» محمدرضا پهلوی و «نبرد من» آدولف هیتلر را خوانده و با سرنوشت هر دو که رویاهای بزرگ داشتند مقایسه کنند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
داغ صفر مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم زیرا عزای قافله سالار انبیاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) و شهادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) تسلیت باد.
ابن بابویه معمولا سالی چندبار توفیق زیارت حرم عبدالعظیم حسنی ع فراهم می شود. زیارتگاهی دل انگیز و روحبخش که صفای قلب را زیاد و محبت اهل بیت ع را افزون می کند. امروز (پنجشنبه) نیز در سالروز رحلت پیامبر اسلام ص و شهادت امام حسن مجتبی ع به نیت زیارت، روانه ری شدیم و بسان همیشه لذت معنوی برده و بر آرامگاه برخی اساتید و بزرگان فاتحه ای نثار کردیم. با وجود تعدد سفر به ری در طی این سالها امروز برای نخستین بار توفیق زیارت آرامگاه شیخ صدوقی (ابن بابویه) فراهم شد. عالمی از سلسله علمای بزرگ شیعه که بر هر مومنی حق بزرگی دارد. جز آرامگاه ایشان و امامزادگان نزدیک شان مجموعه، مخروبه ایست که یا متولی مشخصی ندارد یا تلاشی برای احیا و ساماندهی آن صورت نمی دهد. انبوه مقابر نامنظم و مخروبه با سنگ های شکسته و ویران شده که یاد قبرستان وادی السلام نجف را زنده می کند. قبرستان، سرزمینی از ستارگان این سرزمین است که در آسمان زیر خاک، هر یک بر اقلیمی حکمرانی می کنند : غلامرضا تختی رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی، علی‌اکبر دهخدا، حسین فاطمی، محمدعلی فروغی، رجب‌علی خیاط، میرزاده عشقی، مرشد چلویی، نسیم شمال، غلامحسین صدیقی، تنها برخی از نامهایی است که در این آسمان می درخشند. اگر به مقایسه باشد، اسامی ساکنان آرامستان ابن بابویه دست کم با مقبره الشعرای تبریز یا بخش نام آوران بهشت زهرا قابل قیاس است اما آشکارا از کمترین بذل توجهی بی بهره مانده است. آرامستان این بابویه گرچه شاید آگاهانه در کنار حرم حضرت عبدالعظیم به یک قطب معنوی و زیارتی تبدیل نشده اما قطعا لیاقت تبدیل شدن به یک قطب فرهنگی و هویتی در منطقه ری را دارد. دیدن و توجه به این سرمایه هویتی در جوار حرم و برج تاریخی و هویت ساز طغرل که متاسفانه در سایه یک ساختمان مدرن بی قاعده به نام مجموعه فرهنگی، جلوه هویتی اش در حال زوال است، ظرفیت های تهران و ری را بویژه برای بسیاری از جوانان و اهل علم و فرهنگ دوچندان می کند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي  و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ. شهادت هشتمین ستاره تابناک امامت، امام رووف، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد.