eitaa logo
ساحت اندیشه
177 دنبال‌کننده
100 عکس
58 ویدیو
44 فایل
«گفتمانی پیرامون دین و اندیشه دینی» کلیه حقوق مادی و معنوی این کانال محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلا اشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
: ، ضروری ترین حق بشری؛ از دیدگاه تعرّض به حیات و زندگانی انسان ها، بزرگترین گناه به شمار میاد (سوره مائده/آیه32). از دیدگاه فلسفه ی حقوقِ اسلامی، ضروری ترین حقّیه که در هر جامعه ای لازمه وجود داشته باشه، و همه ی انسان ها اون رو می فهمن و نیازی به استدلال نداره. به همین دلیل از بین بردنِ حیاتِ بشری، به حساب میاد. در میان ارزش های اجتماعی، اولین چیزی که باید مورد توجّه قرار بگیره اینه که  انسان ها حفظ بشه. پ.ن: برگرفته از درس علامه مصباح یزدی در ۹۸/۲/۲۴ و کتاب «اخلاق در قرآن»، ج۳، ص۱۹۴-۱۹۹ https://eitaa.com/sahat_andisheh
: ؛ قانون  ، يك قانون عمومیه كه بر سرتاسر نظام آفرينش حکم فرماست. به عنوان نمونه در حیوانات و انسان، هم حالتی وجود داره که مواد غذایی را  می کنه، و هم حالتی وجود داره که برخی مواد رو ازش  می کنه؛ یا دفعِ و جذبِ در جریان نمونه ای از جذب و دفعه. همچنین انسان در حالات فردی، و نیز در صحنه ی همواره گونه هایی از جذب و دفع؛ و  و  رو تجربه می کنه. مثلاً دوستی ها و دشمنی ها؛ خواستن ها و نخواستن ها و ... همه به نوعی از مظاهر جذب و دفع انسانی به شمار میان. باید اینو بدونیم که انسان ها بی جهت و بدون دلیل با همدیگه یا نمی شن. به نظر بعضیا ريشه اصلى اين جذب و دفعها، و . یعنی چون انسان موجودى نيازمنده و ذاتاً محتاج آفريده شده؛ با فعاليت هاش پيگيره که خلأهاى خودشو پُر و نیازهاش رو برآورده کنه. برای رسیدن به این هدف باید به یک دسته یا گروه بپيونده و از گروه دیگه ای جدا بشه. تا از دسته اى بهره بگيره و از ضررِ گروهِ دیگه خودشو رها کنه. پس در حقيقت انسان به دنبال بدست آوردنِ و دور کردنِ از خودشه. بر این اساس باید بگیم و ، دو ركنِ اساسى زندگى بشرند. پ.ن: برداشتی از کتاب «جاذبه و دافعه علی علیه السلام» - https://eitaa.com/sahat_andisheh
انسان و  و منفی سرشت انسان تنها از احساسات و عواطف مثبت هم ساخته نشده. آدميزاد موجوديه كه هم و هم داره؛ هم عواطف مثبت و هم عواطف منفی داره. همان‌گونه كه  در وجود ما هست، هم هست. خدا ما رو اين طوری آفريده. هيچ انسانی نميتونه بدون ‌غم، يا بدون شادی زندگی كنه. همچنان كه خدا رو به ما داده، كردن هم به ما عطا کرده. پس در جای خودش بايد خنديد، و به جای خود هم بايد گريست. اگه بخوایم هرکدوم از  یا رو توی انسان تعطيل كنیم، به اين معناست كه انسان رو به موجودی غیرِ انسانی تبدیل کردیم. دليل اين كه خدا در ما گريه رو قرار داده، اينه كه در مواردی بايد گريه كرد؛ در غیر این صورت، استعدادِ  در وجود ما لغو میشه، و یه تیکه از وجودِ انسان از کار میافته؛ و به بیانِ دیگه: انسان، دیگه انسان نخواهد بود. پس همین که در انسان اين احساس وجود داره كه به واسطه ی اون، محزون و اندوهگین میشه، معلوم ميشه که گريه كردن هم در زندگی انسان، جای خودش رو داره. پ.ن: برداشت از کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» نوشته آیت الله . https://eitaa.com/sahat_andisheh
  ؛ خداوند در ما حالتی را قرار داده است که نسبت به كساني كه دارای  جسمی؛ عقلی؛ روانی؛ یا عاطفی هستن، علاقمند میشیم. این حالت رو «» نام گذاری می کنن. هنگام كه انسان احساس میكنه در جایی كمالی و يا صاحب كمالی هست، نسبت به اون كمال و فردی که دارایِ اون کمال هست، محبت پيدا مي‌كنه. همچنین در وجود و فطرتِ انسان حالتی هست که نسبت امور و افرادی که بهش ضرر می زنن، حالتِ و  داره. پس در نقطه ی مقابلِ محبت، بُغض و دشمني قرار داره. پ.ن: برداشتی از کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» نوشته علامه . https://eitaa.com/sahat_andisheh
؛ با افراد و چیزهایی که به انسان ضرر میزنه، سيستمي دفاعي برای فرد در مقابل ضررها و خطرها ايجاد مي‌كنه. بدن انسان همون طور كه عامل جاذبه‌اي داره كه مواد مفيد رو مي‌كنه، يك سيستم دفاعي هم  نيز داره كه سموم و ميكروب ها رو و رفع مي‌كنه؛ ارگان و سيستمي كه با ميكروب ها مبارزه مي‌كنه و اونا رو می کُشه. كار گلبول‌هاي سفيد توی بدن، همينه. اگر بدن ضعيف بشه، ميكروب ها رشد مي‌كنن. رشد ميكروب‌ها به بيماري انسان منجر می شه و انسانِ بيمار ممكنه با مرگ رو به رو بشه. حالا اگه بگيم ورود ميكروب به بدن ايرادي نداره و باید به عنوان یه مهمون ازش پذیرایی کرد و بهش خوش آمد گفت!! در اين صورت دیگه بدن سالم نمي مونه. تدبير و حكمت الاهي به شکلیه که براي هر موجود زنده‌اي دو سيستم در نظر گرفته؛ يه سيستم براي جذب و یکی برای دفع و رفع. همون طوری كه جذب مواد مورد نياز، براي رشد هر موجود زنده‌اي لازمه، و مواد مضر هم از بدن لازمه. اگه انسان سموم رو دفع نكنه، نمي‌تونه به حيات خودش ادامه بده.   پ.ن: برگرفته از کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» نوشته علامه .   https://eitaa.com/sahat_andisheh
؛ دانستیم که موجودات زنده، قوه ی دافعه دارن. اين قوه دافعه به ویژه در حيوانات و انسان چيزهایی كه برای بدن هستن رو از بدن بيرون میریزه؛ دستگاه ‌هایی در بدن انسان مثل كليه، مثانه و ... وجود دارن كه اين كار رو به طور عادی انجام ميدن. گاهي هم وقتی ميكروبهای خارجی هجوم میارن، گلبولهای سفيد فعّال میشن و با اونها میجنگن؛ تا اونهارو رو بكشن و از بدن بيرون بريزن. همه میدونن که اگه این نباشه، سيستم هم نابود میشه و زندگی انسان به خطر میافته. در روح انسان هم بايد چنين استعدادی وجود داشته باشه؛ بايد يك داشته باشيم تا از كسایی كه براي ما مفيد هستن و کمالی رو در اونها مشاهده میکنیم، خوشمون بياد؛ دوستشون داشته باشیم؛ و از اونها علم، كمال، ادب، معرفت و اخلاق رو یاد بگيريم. همچنین باید در وجود ما باشه تا به طور عملی افرادی رو که برای ما ضرر دارن، از خودمون دور کنیم. در صحنه ی هم باید ما دارای و داشته باشیم؛ یعنی نسبت به خوبایي كه منشأ كمال هستن و در پيشرفت جامعه مؤثرن، بايد ابراز دوستی كرد و در مقابل، بايد با افرادی كه براي سرنوشت جامعه مضرّ هستن دشمنی كرد. البته نکته ی مهم اینه که ما باید مواردِ و رو درست بشناسيم. پ.ن: برگرفته از کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» نوشته علامه . https://eitaa.com/sahat_andisheh
بعد از اینکه یکمی در مورد ضرورت وجودِ دو حالت و در انسان و جامعه صحبت کردیم، نوبت به این میرسه که به سراغ علت اصلی برخی از احکام اسلامی مانند ، و ... بریم. احکامی که به نظر بعضیا مصادیق هستن. ماها اینو قبول داریم که یه سری از احکام در اسلام هست که ظاهرش خشنه. ولی باید بدونیم که هر خشونتی بد نیست. مثلاً وقتی که یه میاد و قسمتی از بدن فردی رو که دچار شده و قابل درمان نیست، قطع میکنه! هیچ کس به این آقای دکتر نمیگه عجب آدم خشن و نامردیه! دیدی چطور دست طرف رو قطع کرد؟!؟ چون هر عاقلی میدونه که این کار، درسته که ظاهرش خشنه! ولی در واقع، عین رحمت و برکت و سلامتیه؛ چون اگه اون دست باقی میموند، زندگی طرف رو به خطر مینداخت ... (ادامه دارد) «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی» https://eitaa.com/sahat_andisheh
(ادامه) ... حالا اگه یه نفر، یا یه گروه، یا یه دولتی یا اخرویِ بشریت رو به خطر بیاندازه و به هیچ صراطی مستقیم نباشه، به نظرتون نباید این فرد، گروه، یا دولت عفونی و چرکین رو از سر راه انسانیت برداشت؛ تا انسان ها بتونن مسیر زندگیشون رو ادامه بدن و منافع دنیایی وآخرتیشون رو بدست بیارن؟! پس بعضیا هستن که در مسیر انسانیت هستن؛ و کارشون بستن راه بشریته، اینها رو باید از سر راه برداشت تا انسانها بتونن در سلامت راه تکامل رو طی کنن و به سعادت دنیا و آخرت دست پیدا کنن. بر این اساس در برخی از موارد سلامت و امنیت جامعه در گرو بعضی برخوردهایی است که به ظاهر خشن، ولی برای بقای جامعه ضروری هستن. پ.ن: برداشتی از کتاب «پیام قرآن» نوشته آیت الله ج10، ص167-168. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی» https://eitaa.com/sahat_andisheh
وقتی ميگيم: يعنی جاذبه و دافعه‌ای كه در معارف اسلامی وجود داره. حالا یه سؤال اینجا پیش میاد🤔؛ ما معتقدیم ، بر اساس انسان تنظيم شده، حالا چطور میتونیم براش دافعه تصوّر كنیم؟! جواب😃: همیشه خواسته های انسانی یک جهته نیست؛ در انسان خواسته های متفاوتی، با جهت های متضاد وجود داره که بعضی وقتا بینشون پیش میاد. یعنی گاهی بین (خواسته های مادی) و تعارض ایجاد میشه. مثلاً شکم گرسنه () فقط غذا میخواد و براش مهم نیست که اون غذا حلال باشه یا حرام؛ مال مردم باشه یا مال خودِ فرد، اما با دست اندازی به مال مردم مخالفه. توی این شرایط کسی که مهار غریزه ی خودشو نداره، طبیعیه که این حکم و دستورِ فطری، براش داشته باشه و ازش خوشش نیاد. پ.ن: برداشتی از کتاب «کاوشها و چالشها» نوشته علامه «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی» https://eitaa.com/sahat_andisheh
؛ یه روز تعدادی از منطقه اومدن پیش (صلی الله علیه و آله) و با ایشون در مورد (علیه السلام) گفتگویی علمی درگرفت. اونا گفتن: عیسی فرزند خداست. چون پدر نداشته و انسان بدون پدر به دنیا نمیاد؛ پس خدا، پدر عیسی است. اما پیامبر اکرم فرمود: حضرت عیسی، مثل آفریده شده؛ خدا حضرت آدم رو بدون پدر آفرید، و حضرت عیسی رو هم مثل حضرت آدم بدون پدر خلق کرد. اما مسیحی ها با وجود اینکه جوابی برای حرف پیامبر نداشتن، ولی زیر بارِ جواب نرفتن و قرار گذاشتن باهمدیگه کنن. (مُباهِله یعنی دو طرف، دست به دعا بلند کنن و از خدا بخوان اون کسی که حق رو فهمیده ولی بازم داره اصرار میکنه و دروغ میگه رو عذاب کنه) روزِ مباهله، بزرگان و علمای مسیحی اومدن. پیامبر هم با امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهما السلام)، در حالی که دست امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) رو – که در سن کودکی بودن -  توی دستاشون گرفته بودن، به محل مباهله اومدن. تا علما و بزرگان مسیحی این صحنه رو دیدن، با ترس و حیرت گفتن: اگه اینها دست به دعا بلند کنن و نفرین کنن، هیچ کدوم از ما روی زمین زنده نمی مونه. به این ترتیب از مباهله دست کشیدن. اما با وجود اینکه هم در بحث علمی شكست خوردن، و هم از مباهله عقب نشينی كردن، حاضر نشدن مسلمان بشن. پیامبر فرمودند: علت مسلمان نشدن اونا؛ علاقه ای بود که به ؛ ؛ و داشتن. این یه نمونهٔ تاریخی برای اینه که احکام اسلام برای بعضیا داره. یعنی با وجود اینکه برخی به حقانیّت مطلبی پی میبرن ( اونها حقیقت رو میفهمه)، اما غرایزشون مانع از این میشه که حق رو بپذیرن. یعنی در اصطلاک و برخوردِ فطرت با ، غریزه است که در این جور افراد پیروز میشه.   پ.ن: «مَناقِب علیّ بن ابیطالب و ما نَزَلَ مِن القرآن فی علیّ (علیه السلام)» نوشته «ابن مَردَوَیه» از علمای اهل سنت؛ قرن4، و برداشتی از کتاب «کاوشها و چالشها» نوشته علامه . «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
خدا در ابتدا به پیامبر دستور میده تا دعوت به اسلام رو از و اقوامش شروع کنه (شعراء/214). بعد خدا به پیامبر دستور داد که دعوتش رو گسترش بده و و شهرهای اطراف رو با اسلام آشنا کنه (شوری/7). در مرحله سوم خدا به پیامبرش دستور میده که رسالت خودش رو به برسونه و همه مردم و تمامی ادیان و مذاهب رو به اسلام دعوت کنه (اعراف/158). پ.ن: برداشتی از تفسیر نوشته ، جلد۴. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بر اساس قرآن کریم – که بنیادی ترین و قطعی ترین منبع، برای شناخت نگاهِ اسلامه – نخستین و اصلی ترین روش دعوت همه پیامبران از جمله پیامبر اسلام، بود (طه/44 و نساء/63). مِتُد پیامبر در دعوت زبانی بر سه رکن استوار بوده؛ 1- ؛ یعنی حرفی که بر مبنای علم و عقله. 2- ، و پند و اندرزِ نیکو؛ یعنی بیان نکاتی که به خیر و صلاح مخاطبه و خود گوینده هم بهشون عمل میکنه. 3- به بهترین شکل؛ یعنی استفاده از مطالبی که مخاطب اونهارو قبول داره و به بهشون معتقده. بدون اینکه توهین؛ مطلب خلاف واقع؛ و سخنان نابخردانه، توی حرفش باشه. پ.ن: برداشتی از تفسیر «المیزان» نوشته طباطبایی، ج12، ص371-374. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
همه میدونن که بدترین  (ص) و مسلمانان،  مکه بودن؛ افرادی که از هیچ ظلم و ستمی در مورد پیامبر و اصحابش کوتاهی نکردن. افرادی که آشغال روی پیامبر میریختن، توی کوچه سنگبارانش میکردن، شکمبه گوسفند روی سرش میریختن، دندون حضرت رو شکستن، سرتاپای حضرت رو در جنگ احد مجروح کردن و .... . اما با این وجود وقتی پیامبر (ص) شهر  رو فتح کرد فرمود: هرکس به خونه   – که در قسمت بالای مکه بود - بره، در امانه. هرکس به خونه حکیم – که در قسمت پایین مکه بود –بره، در امانه. هرکس در خونشو ببنده (نیاد بیرون و اعلام کنه تسلیمه)، در امانه. در این بین یه عده از بزرگان و سران مکه رفتن داخل . اونا فکر میکردن که پیامبر همشون رو میکشه. اما وقتی پیامبر اومدن داخل فرمودن: اینو بدونید که شما بدترین همسایه برای پیامبرخدا بودید؛ اونو تکذیب، طَرد، اخراج، و اذیّت کردید، بعد به سمت مدینه اومدید تا با من بجنگید!! اما بِرِید؛ شما آزاد هستید (و من کاری باهاتون ندارم). پ.ن:  برداشتی از کتاب ، ج21، ص105-106. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
یه روز  (ع) در  مشغول سخنرانی بودن و فرمودن: «قبل از اینکه منو از دست بدید، هرچی رو میخواید از من بپرسید». در این موقع یه مردی که از ظاهرش معلوم بود یهودیه، بلند شد و با صدای بلند داد زد: «تو مدّعی چیزی هستی که ازش خبر و فهمی نداری ...». در این موقع اصحاب از چند طرف به سمت اون حمله کردن و خواستن باهاش درگیر بشن. حضرت  (ع) تا این صحنه رو دید، اونا رو دور کرد و بلند گفت: ولش کنید! با  که نمیشه مطالب دینی رو به طرفِ مقابل فهموند. بعد به سمت اون یهودی برگشت و فرمود: بدون هیچ ملاحظه ای سؤالاتت رو بپرس. من هم - به امید خدا - جوابت رو با دلیلهای عقل پسند و محکم میدم. یهودی شروع کرد سؤالاتش رو پرسید و حضرت هم یکی یکی اونا رو به شکلی منطقی جواب داد. در آخر اون یهودی اونقدر به وَجد اومد که چهار بیت شعر در  مولا علی (ع) خوند. پ.ن: برداشتی از کتاب «إرشاد القلوب ديلمی»، ج2، ص377-378. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
يكي از افرادی که خیلی پیامبر و مسلمان­ها رو اذیت کرد آدمیه به اسم «صَفوان بن اُمَیّه». اون اینقدر با پیامبر مشکل داشت که بعد از جنگ «بدر» به یه نفر پول داد تا بره و توی مدینه پیامبر رو  کنه. بعد از فتح مکه، از شهر فرار کرد. پیامبر از طریق پسر عموی# صفوان، لباسِ خودشون رو براش فرستادن - تا نشونه ­ای برای در امان بودنش باشه -، و اونو به اسلام دعوت کنه و به اون مهلتی دوماهه بده. وقتی صفوان وارد  شد، جلوی مردم بلند فریاد زد: ای محمد! پسر عموم لباس تو رو برام آورده و منو به اسلام دعوت کرده و گفته اگه دلم خواست میتونم اسلام رو قبول کنم و اگه قبول نکردم میتونم دوماه تحقیق کنم و اجباری در کار نیست. پیامبر فرمود: بِهِت چهار ماه وقت میدم. صفوان در بین مسلمان­ها زندگی می­کرد و موقع جنگ «حُنَین» پیامبر کسی رو فرستاد تا از صفوان  و وسائل جنگی بگیره. صفوان تا این ماجرا رو دید گفت: اومدی به زور اَزَم وسائل و سلاح بگیری، یا اینکه تقاضای سلاح و ادَوات جنگی داری؟ فرستاده­ ی پیامبر گفت: نَه، زوری در کار نیست؛ شما اختیار داری که به ما وسائل بِدی یا ندی. بعدش صفوان وسائل رو به عنوان  و عاریه به اون فرد داد.  پ.ن: برداشتی از کتاب  نوشته «مالک بن اَنَس»، حدیث1115. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
شاید بد نباشه در این قسمت از گفتگوهامون به یه نکته ی جالب اشاره کنیم! خیلی از ماها فکر میکنیم وقتی دو گروه باهم میجنگن، باید دوطرف به هر صورتی که میشه، به پیروزی برسن. یعنی در میدان جنگ، «» هیچ جایگاهی نداره. البته این حرف که « جایی نداره»، با بسیاری از دیدگاههای و ِ ، و برخی دیدگاههای مدّعی اسلامیّت - مثل بنی امیّه، بین عبّاس، وهابیّت و ... - جور درمیاد. چون هدف از جنگ در دیدگاه اونا «پیروز شدن، به هر قیمتیه». به همین دلیل استفاده از هر روشی رو برای رسیدن به این هدف درست میدونن. یعنی مثلاً میگن: هدفِ ما بدست آوردنِ فلان منطقه است. برای بدست آوردن و فتحِ اون منطقه اگه لازمه، میشه اولاً از هر سلاحی مثل ای، بمب شیمیایی، مسموم کردنِ آب آشامیدنی و ... استفاده کرد. ثانیاً هر موجودی - زن و مردی که فقط شهروندن، پیرمرد و پیرزنی که از کارافتاده و زمینگیرن، کودکان، حیوانات، درختان و ... - رو میشه از بین برد.     پ.ن: برداشتی از دو کتاب  و نوشته ی «نیکولو  » «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
توی قسمت قبل گفتیم بعضی تفکرات، برای ، در جنگ جایگاهی قائل نیستن. اما در این قسمت میخوایم به نظر اسلام و اهلبیت (ع)در مورد« » بپردازیم. در اینجا فقط به صورت تیتروار و خیلی گذرا به بعضی اصولِ اخلاقی که مورد نظره (ص) بوده اشاره می ­کنیم: پیامبر (ص) قبل از اعزام نیروهایش – در تمامی جنگ ­ها – سپاهیان رو جمع می­ کردن و بهشون این نصیحت ­ها رو تذکّر می­ دادن؛ 1.  به دشمن نکنید. 2.  دشمن رو مُثله (قطعه قطعه) نکنید. 3.  هیچ و کودکی رو نکشید. 4.  رو نکشید. 5. ­ ها رو قطع نکنید. 6.  اگه کسی خواست با شما کنه، اونو در امنیّت کامل به داخل سپاهِ خود بیارید و باهاش گفتگو کنید. اگه سخن شما رو پذیرفت، برادرِ دینیِ شما می­شه، و اگه سخن شما رو نپذیرفت، ­_الحفظ و با حفاظتِ کامل اونو به لشکرِ خودش برگردونید. 7.  ­هایی که در کوه ­ها مشغول عبادت هستن رو نکشید. 8.  درخت­ ها رو آتش نزنید. 9.  با رها کردنِ در نخلستان­ ها، نخل­ ها رو از بین نبَرید. 10.  میوه و کشت و زرع رو از بین نبَرید. 11.  رو نکشید. پ.ن: کتاب ، جلد5، ص28-29. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بد نیست بدونیم: (ع) که به عنوان رزمنده ی درجه یک، شجاع، مبارز و ... در تاریخ اسلام شناخته میشه، جالبی رو برای جنگیدن گذاشته بودن. بریم یه نمونش رو باهم بخونیم؛ امام صادق (ع) میفرماید: «حضرت علی (ع) هیچ وقت قبل نمیجنگیدن! چون معتقد بودن در بعد از اذان ظهر، درهای رحمت الاهی باز، و رحمت خدا به سرِ بندگانش سرازیر میشه (یعنی رحمت الاهی باعث نرم شدنِ دلها و جلوگیری از خیلی خونریزی ها میشه). و میفرمودن: شروع کردنِ جنگ بعد از اذان ظهر بهتره، چون به نزدیکتره، و تعداد افرادی که کشته میشن خیلی کمتر میشه، و افراد جنگجو از جنگ دست میکشن، و افرادی که از جنگ فرار کردن، نجات پیدا میکنن» پ.ن: کتاب ، جلد5، ص28. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
وقتی حضرت  (ع) میخواستن یکی از بزررگان کوفه به نام «مَعقَل بن قیس» رو با 3هزار سرباز به سمت  بفرستن، نامه ای رو به مَعقَل نوشتند و دستوراتی بهش تذکر دادن: 1- از  (در کارهایی که انجام میدی) بترس (و مراقب رفتارت باش)؛ چون خلاصه روزی میرسه که با خدا روبرو میشی (و باید جوابگوی کارات باشی). 2- فقط با کسی که با تو میجنگه، حق داری بجنگی (یعنی اگه کسی با تو نجنگید، تو حق نداری باهاش بجنگی). 3- وقتی با  روبرو شدی، وسط لشگرت وایسا؛ نه اونقدر به دشمن نزدیک شو که باعث تحریک دشمن و افروزی بشی، و نه اونقدر از دشمن دور شو که فکر کنن از  میترسی. 4- نکنه  ای که از دشمن به دل داری باعث بشه - قبل از اینکه دشمن رو به راهِ هدایت دعوت، و حقیقت رو براشون روشن کنی – باهاش بجنگی. پ.ن: برداشتی از کتاب ، نامه12. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
(ع) قبل از روبرو شدن با سپاه چندتا اصلِ  رو به لشگریانشون تذکّر میدن: 1- تا اونا  رو شروع نکردن، شما جنگ رو شروع نکنین؛ چون -به لطف خدا- حق با شماست و اینکه اونا شروع کننده ­ی جنگ باشن، یه دلیل دیگه بر حقانیّت شما میشه. اگه دشمن شکست خورد و فرار کرد؛ 2- کسی رو که داره  میکنه، نکشید. 3- به کسی که  نداره، آسیبی نزنید. 4- به  ­های دشمن  نزنید. 5- با ­ها هیچ کاری نداشته باشد –حتی اگه به فرمانده­ هاتون (من) حرفِ زشت زدن و آبرو ریزی به راه انداختن -. ­ ­ پ.ن: برداشتی از کتاب ، نامه14. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
در ماجرای جنگ ، حضرت علی (ع) حدود سه ماه جنگ رو به تأخیر انداختن. یعنی حدود سه ماه دوتا لشکر آماده جنگ بودن، ولی (ع) مرتب امروز و فردا می­کردن. این کار باعث شد که لشکریان حضرت به ایشون اعتراض کنن و بگن: علی (ع) از ترسِ کشته­ شدن، جنگ رو شروع نمی­کنه!! این مطلب تا اونجایی بالا کشید که یه روز حضرت علی (ع) رو به اصحابشون کردن و فرمودن: شنیدم بعضی از شما می­گید: من بخاطر از مرگه که اجازه­ ی شروع رو نمی­دم!! عجب حرفِ عجیبی می­زنید!! به خدا قسم، برای من فرقی نداره که من به سمت مرگ برم، یا مرگ به سمت من بیاد (یعنی من اینقدر نسبت به کشته شدن بی­ خیالم). اما اینو بدونید اگه حتی یک روز جنگ رو به تأخیر انداختم، بخاطر این بوده که امیدوار بودم گروهی به برگردن و بشن. هدایت کردنِ افراد، برای من خیلی بهتر از اینه که بخوام اونا رو بکشم – حتی با وجود اینکه خود اونا بخوان که من دست به شمشیر ببرم و جنگ رو شروع کنم -. پ.ن: ، خطبه55. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
اسلام اینقدر پایبندی به و پیمان رو مهم میدونه، و از طرفِ دیگه اینقدر برای و دوری از خونریزی، ارزش قائله که در روایات ما دستور دادن: اگه در جنگ، یک گروهی جایی رو کرده بودن و افراد از اونا درخواست کردن، ولی اون گروه گفتن: ما به شما نمیدیم. اما افراد محاصرهشده فکر کردن که اونا گفتن « میدیم». بعد – با این خیال که در امان هستن - از ِخودشون بیرون اومدن و خودشونو تسلیم کردن، در این حالت افراد حق ندارن به اون گروه که حرف رو اشتباه فهمیدن تعرّضی بکنن، و باید اونا رو به طور کامل تأمین کنن. پ.ن: کتاب ، جلد5، ص31. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
در گفتگوهامون به این نتیجه رسیدیم که دعوت به نبايد با باشه. خيلیا میپرسن: آيا اساسِ دعوتِ اسلام بر زور و اجباره؟ يعنى اساس اسلام اين چيزیه كه كشيشهاى در دنيا روش كردن و اسم اسلام رو گذاشتن «»؛ يعنى دينى كه برای رسیدن به اهدافش فقط – یا بیشتر - از شمشير استفاده می كنه؟! یعنی میخوان بگن: شمشیر تنها - یا اصلیترین - ابزاریه که اسلام در دعوت خودش بكار میبره. جواب این تهمت رو خود قرآن میده و میفرماید: «با حکمت و موعظه مردم رو به سوی پروردگارت دعوت کن، و با بهترین روش با اونا بحث کن»، نه «با شمشیر مردم رو به سوی خدا دعوت کن»؛ حتى توی بعضى از كتابهاشون به پيامبر (ص) اهانت میکنن، و كاريكاتور مردى رو میکشن كه توی يک دستش قرآنه و توی دست ديگش شمشيره، و بالاى سر افراد وايساده كه يا بايد به اين قرآن ايمان بيارید، يا گردنتون رو میزنم!! پ.ن: برداشتی از کتاب /شهید ص180. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
عجيبه اونايي كه به و (ص) تهمت میزنن و میگن: اسلام میگه هر غیر مسلمانی رو باید کشت!! چرا به این سؤال جواب نمیدن که «اگه واقعاً نظر اسلام اینه که هر غیر مسلمانی رو باید گردن زد، چرا با وجود اینکه این همه قبیله ی ، اطراف و بودن، پس چرا پیامبر (ص) حتی با یکی از اونا – بخاطر بودن، و یا و بودنشون – نجنگید؟! اصلاً اگه کل تاریخ پیامبر و امیرالمؤمنین (ع)رو زیرورو کنیم، یجا رو پیدا نمیکنیم که اونها شروع کننده ی جنگ باشن؛ یعنی تا وقتی که یه گروه یا قبیله ای دست به شمشیر نبردن و خیانت نکردن، به هیچ وجه پیامبر و حضرت علی (ع) دست به شمشیر نشدن. تازه اون موقعی هم که طرف مقابل میومد و صف آرایی میکرد برای جنگ، تمام سعی و تلاش پیامبر (ص) و امام علی (ع) این بود که جنگ شروع نشه و اگه به ناچار جنگ شروع میشد، همش دنبال این بودن که تا اونجایی که ممکنه افراد کمتری از دو طرف کشته بشن. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh