میخواست از هوای تو بنويسم پاييز بود ابر مقدر شد
باران گرفت پنجره ای لرزيد مردی شكست چند برابر شد
موجی به جان ثانيه ها افتاد انگشت های باد به رقص آمد
سكر هزار ساله اندامت بر پلك های پرده شناور شد
يك تكه ابر تابلو را پوشاند حل شد تمام پيرهنت در ابر
پس ابر جان گرفت فرود آمد پس ابر بی مبالغه دختر شد
انجيرهای خيس سراسيمه بادام های مضطرب و مرطوب
باران هزار بار تو را بوسيد باران هزار بار جوان تر شد
میخواست از هوای تو بنويسم تاريخ انتظار غريبی داشت
پاييز بود پنجره ای لرزيد مردی كنار پنجره پرپر شد
#سید_سلمان_علوی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺
#محمدتقی_عارفیان
#محمدجواد_منوچهری
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#محمد_امین_نیک_مرد
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#محمد_صادق_بخشی
#محمدحسن_بیاتلو
#احمد_ایرانینسب
#احمد_شهریار
#سیدهاشم_وفایی
#سیدمهدی_موسوی
#سید_محمد_جواد_سجادی
#سید_محمد_جواد_شرافت
#مهدی_پرنیان
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
#محسن_کاویانی
#حامد_طونی
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#سید_علی_حسینی_ایمنی
#نوید_نیری
#علی_مقدم
#سید_علی_نقیب
#سعید_مبشر
#مهدی_منتظری
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#امیر_حسین_هدایتی
#مجتبی_خرسندی
#تقی_متقی
#عمران_بهروج
#رضا_وکیل_آذر
#رضا_نیکوکار
#جواد_محمدی_دهنوی
#علی_توسلی
#علی_کاملی
#علی_مقدم
#رضا_یزدی_اصل
#علی_رفیعی_وردنجانی
#رضا_رحیمی_عنبران
#قاسم_بدره
#سید_سلمان_علوی
#سید_محمد_حسین_سیدمیرزایی
#حسین_خزایی
#حسن_خسروی_وقار
#علی_اصغر_شیری
#سید_مرتضی_هاشمی_شیخ_شبانی
#حمزه_محمودی
#نوروز_رمضانی
#اصغر_هدایتی
#سید_محمد_حسین_دعایی
#محمد_کاظمی_نیا
#علی_اصغر_شکفته
#بابک_بنی_فاطمی
#محمد_منصوری
#میلاد_خانی
#سید_جعفر_حیدری
#محمد_مبشری
#رضا_یزدانی
#حوصلهی_بحر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#علی_جباری
با #هشتگ ها همراه باشید 🌹
@shaeranehowzavi
برای فلسطین 🇵🇸
غروب در صدد نالهایست آهسته
قلم شکسته، نفس بسته، سینهها خسته
هوا گرفته فضای نفس کشیدن نیست
قلم شکسته و این شعر همدم من نیست
قلم شکسته، نفس خسته، این نفس زخمیست
و قلب کوچک من -گرچه در قفس- زخمیست
نفس بریده، قلم درد میکشد امشب
تمام دور و برم درد میکشد امشب
قلم نشسته که از بغض مرد بنویسد
از ازدحام نفسگیر درد بنویسد
«ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند»*
قلم نشسته که از خواب ما گلایه کند
نشسته است که از ما به ما گلایه کند
از این حکایت خونبار با که بنویسم
بدون دغدغه بگذار تا که بنویسم
نوشتنی که چو خون از گلوی من جاریست
اگر چه قصهی این "فیلمنامه" تکراریست:
*
سکانس یک: لندن، ساعت مذاکره ـ شب
سکانس دو: آتش، دشت در محاصره ـ شب
سکانس سه: سرطان در اراضی موعود
سکانس چار: نبرد مسیح با تلمود
سکانس پنج: کفن پوش، از کلان تا خرد
سکانس شش: ورق نقشهی جهان تا خورد
سکانس هفت: تلاویو خیره در طوفان
سکانس هشت: تقلای آخر شیطان
سکانس نه: استیصال حاکمان عرب
سکانس ده: اجلاس سران صلح طلب
همین سکانس: هلوکاست، خوانشی دیگر
گریم چهره اخبار پشت میز خبر
نمای بسته: کراوات... رأی... حق وتو
نمای باز: مدرنیته در طویله نو
سلامِ ژست تمدّن به جاهلیت قبل
توحّشی که منظم شدهست در اصطبل
جهان نشسته به سوگ زنان بی فرزند
سکانس پایانی: هیس! مسلمین خوابند
*
جهان غمزده در جوی خون گرفتار است
تمام دهکده در بوی خون گرفتار است
ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند
آهای نظم نوین! باز چیست در سر تو؟
و ای حقوق بشر، خاک... خاک بر سر تو
شما که زهر بیان را به جام خود دارید
مگر نه اینکه جهان را به کام خود دارید
مگر نه اینکه زمان شاخ و برگتان شده است
خدایتان بکشد... هان! چه مرگتان شده است
کدام پاسخ را یا کدام مسئله را؟!
نشستهاید فقط این توحّش یله را؟
ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید؟... نخیر
جهان به خواب رود، خواب بر شهید... نخیر
برای تشنه شدن ما مگر چه کم داریم؟
حسین نیست اگر، ما ولی علَم داریم
هنوز از دلمان ماتمش نیفتادهست
حسین نیست، ولی پرچمش نیفتادهست
در این طریق به جز پرچمش پناهی نیست
و پیر گفته که تا فتح قله راهی نیست
به دست پیر، هزاران چراغ روشن شد
زمان دوباره ورق خورد و باغ روشن شد
نگاه کن همهی آیهها پرنده شدند
حروف سرخ جهان یکصدا پرنده شدند
جهان به پا شده تا خون ما قلم بزند
سکانس آخر این فیلم را به هم بزند
شگفت از این همه ذلت در این نبرد نژند
که تازیان زره صهیونیستها شدهاند
سمند صبح چو بر شام تار تاخته است
قمار مضحکتان روی اسب باخته است
طنین پرچم توحید را نشان بدهید
و غیرتی که ندارید را تکان بدهید
به هرکه مضطرب از هیبت شیاطین است
بگو که سنّت پروردگار ما این است
بگو دوباره بخوان قصههای قرآن را
و آیه آیه ببین روزگار طغیان را
بگو که یک پشه نمرود را به خاک افکند
و آب بود که فرعون را هلاک افکند
سپاه ابرهه با سنگریزه ویران شد
و عاد را وزش باد خط پایان شد
بهل که تیز شود جست و خیز لشکرشان
که این ستیز بقاء است و تیز آخرشان
بگو تنازع وحش است جنگ باطلتان
و ما روایت فتحیم در مقابلتان
تمام لشکر شیطان شدهست یاورتان
ولی گسیخته از هم زمام لشکرتان
از این به بعد به دنبال شر نمیگردند
فراریان تلاویو بر نمیگردند
شکست شوکت طاغوت وعده ازلی است
کلید فتح توکّل به یک نگاه علی است
به نام فاتح خیبر زمانتان ندهیم
به نام نامی حیدر امانتان ندهیم
قسم به جان پیمبر حریفتان ماییم
شما گذشته و ما فاتحان فرداییم
*
طلوع صبح علیهالسلام نزدیک است
و پیر گفته که شرب مدام نزدیک است
«حوالتش به لب یار دلنواز کنید»
«معاشران گره از زلف یار باز کنید»
#سید_سلمان_علوی
#روایت_غزه
#غزه_اقتدار
*
وام از محمدسعید میرزایی@shaeranehowzavi