🌷شهید نظرزاده 🌷
💠چادر مردانه 🔰هفت هشت سالش بیشتر نبود، ولی چون پسر بود، داخل راهش نمی دادند. چادر مشکی سرش کرد و رو
🔰برای رسیدن به
#عاشورا باید از #تاسوعا گذشت
🔸تاسوعا یعنی
⇜مادیت دنیـ🌍ـا را کم دیدن
⇜یعنی دست رد به امان نامه زدن
⇜یعنی #غیرت داشتن
⇜یعنی ولایت پذیری♥️
⇜یعنی بر لب آب، #تشنه شهید شدن
#تاسوعا یعنی ابوالفضل عباس(ع)
🔹و آنان که #عاشورایی شهید شدن🌷 و تاسوعایی زیستن. در زندگیتان تاسوعای زیادی سراغتان می آید، زنهار که #غفلت نکنی😔 وگرنه در عاشورای
زندگیات نخواهی دانست چه باید
کرد⁉️⁉️
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
فرمانده قرارگاه فتح
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌼 #تنهایت_گذاشتیم...
و در هیاهوی دنیا، صدایت را گم کردیم.
حالا که به تاوان این #غفلت، از زمین و زمان بلا میبارد، به دامان خودت♥️ پناه می آوریم.
#حضرت_پدر!
صدای فرزندان گنهکارت🔞 به آسمان نمیرسد؛ پس خودت برایمان #استغفار کن...
«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا، إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»🤲
#بدم_المظلوم_عجل_فرج_المظلوم
#مهدی_غریبتر_از_حسینه💔
#میلادت_مبارک🌸
#شبتون_مهدوی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
برادرم دعا کن🤲
که ما از خستگی و #غفلت
خوابمان نَبَـرد
و از قافلۂ #مهـدیِ_فاطمہ جا نمانیم😔
◽️تاریخ ولادت : ۱۳۶۹/۰۲/۱۲
🔸محل ولادت: بهبهان
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
🔸محل شهادت: حلب_سوریه
🔻 #خواهر_شهید_فتحی
🔰ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام #بارونی جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در #عملیات_رمضان به شهادت رسید🌷 و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود.
🔰نداشتن #برادر خیلی برایمان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری👦 عطا کند تا اینکه خدا #احسان را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند⚰
🔰دیگر غم #نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد♥️ روزی با هم رفتیم #گلزار_شهدا؛ سر مزار برادرم، با صدای بلند داشتم گریه می کردم.
🔰احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. #افتخار کن که برادرت شهید شده🕊 شهادت لیاقت می خواهد دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت #شهید شود. گفتم احسان از من چنین انتظاری نداشته باش نمیتوانم❌
#احسان_فتحی_چمخانی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چـــــقدر آرام
و زيـبا #خوابيـده ايـد...
ما هـم خـوابمان بـرده 😞
خوابـــــ #غفلت!
کــــاش دستی بکشی بر سـرمان
بـيدارمان كنـــــيد😔😭
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
★گوییا خوابیدهای
اما کجا⁉️
#عند_رَبّ!
که از هر #بیداری، بیدارتری
★نگاه کن ما را که به #ظاهر بیداریم
کمکمان کن🤲 که
بیدار شویم از خواب #غفلت...
#شهید_ابوالفضل_سرلک
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 0⃣2⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #به_کارهای_خوبمون_مغرور_نشیم🔻 ✍ اینکه آدم ۳ روز پشت سر هم روزه بگیر
❣﷽❣
1⃣2⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🔻#کرامتِ_نفس🔻
✍ #غفلت، خطرناکترین آفت برای انسان است.
قرآن کریم میفرماید: اگر کسی از #یاد_خدا غافل بشه، از خودش غافل شده، و خودش رو فراموش میکنه:🤔👇
🕋 لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ، فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (حشر/۱۹)
💢 همچون کسانی نباشید که #خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد.
عجب آیهی زیبا و پر مغزی❗️
🙄 همه چیز رو در چند کلمه گفته.
☝️ کسی که #خدا رو فراموش کنه، خودیّتِ خودش رو فراموش کرده؛
چون طبق آیاتِ قرآن، #فطرت و سرشتِ انسان، از خداست.👌
در واقع #خدا و #انسان از یک "فطرت" هستند:🤔👇
🕋 فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها (روم/۳۰)
💢 این #فطرت و سرشتِ الهی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
✔ حدیث معروفِ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» هم، همین مطلب رو تایید میکنه.
👈 هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.
❌ پس انسان نمیتونه از منشاءِ خودش جدا باشه.
#یاد_خدا، با یاد خودِ انسان، به هم گره خورده.➿
اگر کسی خدائی رو که از رگ گردن به او نزدیکتره، فراموش کنه، در واقع خودیّتِ خودش رو فراموش کرده.💔
✔ پس انسان در اثرِ فراموش کردنِ #خدا، به عذابِ «خود فراموشی» گرفتار میشه.☹️
☝️❌ یعنی این کرامتی رو که خودش داره، فراموش میکنه؛ و یادش میره که چه موجود با ارزشی هست.😔
🔚 در نتیجه، به #گناه و انحراف کشیده میشه.
امیرالمومنین در نهج البلاغه میفرماید:
⚡️ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا، مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی.
💢 همانا این دنیای آلودهی شما، نزد من از برگ جویده شده در دهانِ یک ملخ، پستتر است.
💢 علی را با نعمتهای فناپذیر و لذّتهای ناپایدارِ دنیا چه کار⁉️
👌 انگار امیرالمومنین، خودش به عنوانِ یک موجودِ گرامی، داره از خودش #حیا میکنه.
با خودش میگه: من تن بِدَم به این خفتهای دنیای زودگذر⁉️
📣 این همون ندای #فطرت است.
حتّی در روایات داریم که: ایّاکُمْ وَ التَّعَریّ.
👈 یعنی همینجوری لخت نگردید تو خونه. حتّی اگر کسی نیست، و تنها هستید.
☜ حتّی اگر کسی هم نمیبینه، آدم باید از خودش #خجالت بکشه و #حیا بکنه.😌
⚡️ شیخ صدوق در کتاب أمالی حدیث نقل میکند: نَهَی رَسُولُ اللهِ (ص) عَنِ التَّعَرِّی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ.
👈 پیغمبر از برهنه گشتن، حتّی در خلوت هم نهی کردند.
🔔 یعنی تا این حدّ، از ما خواستند که خودمون از خودمون #حیا کنیم و خجالت بکشیم.
این همون گوهر #فطری است،💎 که انسان رو نگه میداره، و اجازه نمیده که #گناه کنه:
طرف با خودش میگه:
⁉️ حیفِ من نیست که فلان #گناه رو انجام بدم؟!🤔
⁉️ حیفِ من نیست با نامحرم رفیق بشم؟!🤔
⁉️ حیفِ من نیست پای فلان سایت و فلان فیلم بشینم؟!🤔
⁉️ حیفِ من نیست دروغ بگم و مال حروم بخورم؟!🤔
⁉️ حیفِ من نیست...🤔
حالا اگر کسی #خدا رو فراموش کنه، دیگه این حرفها رو به خودش نمیزنه.
چون خودش و کرامتِ خودش رو فراموش میکنه.
🔚 در نتیجه، به هر گناهی کشیده میشه.
مراحل ۳ گانه:
فراموشی خدا👈 فراموشیِ خود👈 گناه
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم 💢 اما در این سعى آخر میان #خیمه و #م
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣2⃣#قسمت_بیستم
💢پس چیزى بگو....
چرا مقابل #من بر سکوى #سکوت ایستاده اى و #نگاهت را به #خیمه_ها
دوخته اى.عباس من ! این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود: و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)آخر این نگاه تو نگاه نیست . قارعه است . قیامت است : یکون الناس کالفراش المبثوت.(10)
عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود.
اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟!
🖤 شیواتر از #چشمهاى تو چیست ⁉️
بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟
تو ماه آسمان 🌫را با نگاه ، راه مى برى . #سخن_گفتن_بانگاه که براى تو مشکل نیست.و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از#دست_و_زبان ، کار بر نمى آید.
برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، #ناگزیرم به رفتن ترغیبت کنم ،
💢تا پیش #خداى عشق 💖روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.اگر براى وداع هم آمده اى ،
من با تو یکى دردانه خدا! تاب #وداع ندارم.مى بینمت که #مشک_آب💧 را به دست #راست گرفته اى و #شمشیر🗡 را در دست #چپ ، یعنى که #قصدجنگ ندارى.
🖤 با خودت مى #اندیشى ؛
اما دشمن که الفباى #مروت را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟! و با خودت زمزمه مى کنى ؛ بریده باد این دست ، در مقابل جمال #یوسف من!
و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که:
و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨
💢چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى #حسینت پیدا مى کنى ...
که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست #راست تو را قطع مى کند.اما این که تو دارى #غفلت نیست ، عین #حضور است . تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟!
🖤 تو حتى وقتى در شریعه ، به #آب نگاه مى کنى ، به جاى #خودت ، تمثال #حسین را مى بینى... و چه خرسند و سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى...
نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به #مقام_فناء رسیده اى... و #درخودت هیچ از #خودت نمانده است و تمامى #حسین شده است.
💢پس این که تو دارى #غفلت نیست ، عین حضور است . دلت 💗را پرداخته اى براى همین امروز.#مشک را به دست #چپت مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛ دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟
و پیش از آنکه به یاد #لب و دندانت بیفتى ، #شمشیر ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى.
🖤 یا نفس لا تخشى من #الکفار مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12)#مشک را به #دندان مى گیرى و به #نگاه_سکینه فکر مى کنى...عباس جان ! من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ، #توان_وداع با تو را ندارم.من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو #هرچیز، حتى آب را مى دهى تا #آبرویت پیش سکینه محفوظ بماند.
💢به لحظه اى که تو در #پرهیز از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.جانم فداى #اشکهاى تو!گریه 😭نکن عباس من !
دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند.
میان تو و سکینه فراقى نیست .
سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است . چشم انتظار تو.اول کسى که در آنجا به #پیشواز تو مى آید، سکینه است ، سکینه فقط آنچنان در #ذات_خدا غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است.
تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار!
🖤من؟!
به من نیندیش عباس من !
اندیشه من پاى #رفتنت را #سست نکند.
تا وقتى #خدا هست ، #تحمل همه چیز ممکن است . و همیشه خدا هست .
خدا همینجاست که من ایستاده ام.
برو آرام جانم......
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣2⃣#قسمت_بیست_نهم 💢چگونه مى توان این #حلقه ها را گشود
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣3⃣#قسمت_سی_ام
💢انگار اکنون این #اوست که #دل_نمى_کند،... که ناى رفتن ندارد،...
که #پاى_رفتنش به تیر مژگان بچه ها زخمى شده است.یک سو تو ایستاده اى ،
سدى در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوى دیگر حسین ، عطشناك این زلال عاطفه . حسین اگر دمى دیگر بماند این سد# مى شکنتد و این سیل جارى مى شود...
🖤و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوى ، غیر ممکن است...
دستت را محکمتر به دو سوى خیمه🏕 مى فشارى و با #تضرع و #التماس به امام مى گویى:حسین جان ! برو دیگر!
و چقدر سخت است گفتن این کلام براى تو!... حسین از جا کنده مى شود....
پا بر رکاب #ذوالجناح مى گذارد، به سختى روى از خیمه برمى گرداند و عزم رفتن مى کند.
💢اما...
اما اکنون #ذوالجناح است که قدم از قدم بر نمى دارد... و از جا تکان نمى خورد.تو ناگهان دلیل #سکوت و #سکون ذوالجناح را مى فهمى که دلیل را #روشن ✨و آشکار پیش پاى ذوالجناح مى بینى ، اما نمى توانى کارى کنى که اگر دستت را از دو سوى خیمه رها کنى ...
🖤نه ... به حسین وابگذار این قصه را...
که جز خود #حسین هیچ کس از عهده این عمر عظیم برنمى آید. همو که اکنون متوجه حضور #فاطمه پیش پاى #ذوالجناح شده است... و #حلقه_دستهاى_فاطمه را به دور#پاهاى_ذوالجناح دیده است.
💢کى گریخته است این دخترك !
از روزن کدام #غفلت استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است ؟
به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمى گیرد....
گواراى وجودت فاطمه جان !
کسى که #فراستى به این لطافت دارد، باید که جایزه اى چنین را در بر بگیرد.
🖤هر چه باداباد...
#هلهله_هاى_سبعانه_دشمن!
اگر قرار است خدا با #دستهاى تو تقدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهاى تو!نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه ، پدر را از اسب فرود مى آورد.
نیازى به کلام نیست.... این دختر به #زبان_نگاه ، بهتر مى تواند حرفهایش را به کرسى بنشاند.
💢چرا که #مخاطب حرفهاى او #حسینى است که #زبان_اشک و #نگاه را بهتر از هر کس دیگر مى فهمد.
#فاطمه از جا بر مى خیزد....
همچنان در سکوت ، دست پدر را مى گیرد و بر زمین مى نشاند، چهار زانو. و بعد خود بر روى پاهاى او مى نشیند، سرش را مى چرخاند، لب بر مى چیند،
بغض کودکانه اش را فرو مى خورد و نگاه در نگاه پدر مى دوزد:
🖤پدر جان ! منزل زباله یادت هست ؟ وقتى خبر #شهادت مسلم رسید؟
پدر مبهوت چشمهاى اوست:
تو #یتیمان_مسلم را بر روى #زانو نشاندى و #دست_نوازش بر #سرشان کشیدى!پدر #بغضش را فرو مى خورد...
و از پشت پرده لرزان اشک😢 به او نگاه مى کند.
💢پدرجان! بوى یتیمى در شامه جهان پیچیده است.و #ناگهان بغضش مى ترکد.. و تو در میان هق هق #پنهان گریه ات فکرمى کنى... که این دخترك شش ساله این حرفها را از کجا مى آورد.
حرفهایى که این دم رفتن ،#آسمان_چشم_حسین را #بارانى مى کند:بابا! این بار که تو مى روى ، قطعا یتیمى مى آید.
🖤#چه_کسى گرد یتیمى از چهره ام بزداید؟ #چه_کسى مرا بر روى زانوبنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ #خودت این کار را بکن بابا! که #هیچ دستى به لطف دستهاى تو در عالم نیست.با #حرفهاى دخترك،...
جبهه حسین ، یکپارچه #گریه و #شیون مى شود...
💢 و اگر #حسین ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش ، زنان و دختران را به آرامش نخواند،
گدازه هاى #جگر کودکان ، خیام را به آتش 🔥مى کشد.و حسین خوب مى داند... و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست ،
یک کرشمه نوازش #طلبانه نیست ،
یک نیاز عاطفى دخترانه نیست.
🖤 او دست ولایت حسین را براى #تحمل #مصیبت مى طلبد، براى تعمیق #ظرفیت ، براى ادامه #حیات.
تو خوب مى دانى و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است...
و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین ، قالب تهى مى کند و جان مى سپارد.این است که #حسین با همه عاطفه اش ، #فاطمه را در آغوش مى فشرد..
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 6⃣4⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #دلهای_در_غلاف🔻 ⛔️بعضیها هستند، هر جا که دستوراتِ دینی، مخالفِ مِی
❣﷽❣
7⃣4⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
⭕️ برکاتِ آسمان و زمین
✅ قرآن میگه اگه #ایمان و #عمل ما درست بشه، برکات آسمون و زمین هم نازل میشه:
📖 وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُریٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف/۹۶)
👈 اگر مردم شهرها و آبادیها، ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، قطعاً درهایِ برکات آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم، ولی آنان آیات ما را تکذیب کردند. پس ما هم به خاطر عملکردشان آنان را با قهرِ خود گرفتار کردیم.
🔸 "آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا" 👈 یعنی #ایمان و #تقوا، درهای برکات آسمان و زمین رو باز میکنه. بنابراین ایمانِ تنها کافی نیست، تقوا هم لازمه.
🔸 از اون طرف، #غفلت و #بیخبری، درهای خیر رو به روی انسان میبنده.
🔹 اگر تو زندگیها #برکت نیست،
🔹 اگر تو درآمدها خیر و برکت نیست،
🔹 اگر هوای خوب، بارندگیِ خوب، آب و خاکِ سالم و ... نداریم،
🔹 اگر گرفتارِ بسیاری از مشکلاتِ زیستمحیطی هستیم،
🔹 اگر آسمون و زمین با ما سر جنگ دارند،
🔹 اگر و اگر و اگر....
☝️ یکی از دلایلش گناهانِ ماست. جدی بگیریم.
چون آسمون و زمین هم شعور دارند:
📖 یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِِ (جمعه/۱)
👈 آنچه در آسمانها و زمین هستند، همواره تسبیح خدا میگویند.
پس با گناهانِ ما قهرشون میگیره،
و برکاتشون رو از ما دریغ میکنند
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣5⃣#قسمت_پنجاه_ونهم 💢#شام با تو چه خواهد کرد⁉️ ''شام '
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣6⃣#قسمت_شصت
💢به زحمت از مرکب فرود مى آیى و #سرکنیز را به #دامن مى گیرى . کنیز انگار سالهاست که مرده است....
مصیبتى #تازه براى کاروانى که قوت دائمى اش مصیبت شده است.
صداى فریاد و شیون ، توجهت را جلب مى کند.... #زنى را مى بینى ، با سر و پاى برهنه که افتان و خیزان پیش مى آید،... مى افتد، برمى خیزد، شیون مى کند، چنگ بر صورت مى زند و خاك بر سر مى پاشد.نزدیکتر که مى آید، مى بینى #حمیده است.... خبر، او را از جا #کنده است و با #سر_وپاى_برهنه به اینجا کشانده است.
🖤سر کنیز را زمین مى گذارى و به استقبال او مى شتابى تا مگر سر و رویش را #بپوشانى.... #پسر که خود، #بى_تاب و #وحشتزده است با تکه پارچه هایى در دست به دنبال او مى دود.... براى اینکه #زن را در #بغل بگیرى و #تسلا دهى ، #آغوشى_مى_گشایى،...
اما زن پیش از آنکه آغوش تو را درك کند #صیحه اى مى کشد و بر #روى_پاهایت مى افتد.... مى نشینى و سر و شانه هایش را بلند مى کنى ، #یال_چادرت را برسرش مى افکنى و #گرم در #آغوشش مى گیرى....
💢و به #روشنى درمى یابى که هم الان #روح از بدنش مفارقت کرده است،...
اگر چه از #خراشهاى صورتش خون تازه مى چکد... و اگر چه #پوست و #گوشت صورتش در زیر ناخنهاى خون آلودش رخ مى نماید... و اگر چه #چشمهاى اشکبارش به تو خیره مانده است.
سعد #گریان و #ضجه_زنان پیش پایت زانو مى زند و نمى داند که بر #مصیبت شما گریه کند یا #ازدست_دادن_مادر.
#ماموران ، حتى مجال #گریستن بر سر #جنازه را به تو نمى دهند.
🖤#باخشونت، کاروان را راه مى اندازند و به سمت دروازه، پیش مى برند....
#پیش از ورود به شام ، صداى ، #دف و #تنبور و #طبل و #دهل ، به #استقبال کاروانآیدشهریکپارچه_شادى_ومستى_است . #مغنیان و #مطربان در کوچه و خیابان به #رقص و #پایکوبى مشغولند....
👈 #حجاب_برداشته_شده_است....👉
💢دختران و زنان ، #بى_پوشش در #ملاءعام مى چرخند....
پارچه هاى #زرنگار و #پرده هاى دیبا، همه دیوارهاى شهررا پر کرده است....
هر که با هر چه توانسته ، کوچه و محله و خیابان را #آذین بسته است.
جا به جا شدن #پرچم_شادى افراشته اند... و قدم به قدم ، #نقل بر سر مردم مى پاشند.همه این #افتخارات به خاطر #پیروزى یک لشگر چندین هزار نفرى بر یک سپاه کوچک صد و چند نفرى است⁉️ ...
🖤همه این ساز و دهلها و بوق و کرناها براى اسیر گرفتن یک مرد بیمار و هشتاد زن و کودك داغدیده و رنج کشیده و بى پناه است!؟آرى آنکه در #کربلا به دست سپاه #کفر کشته شد، #برترین مخلوق روى زمین بود... و همه عالم و آدم در ارزش با او برابرى نمى کرد...
و این #بزرگترین_پیروزى #کفرظاهر و #شیطان_باطن بود.... ولى مردمى که به پایکوبى و دست افشانى مشغولند که این چیزها را #نمى_فهمند.
💢آرى، تمام #کوفه و #شام و #حجاز و #عراق و پهنه گیتى با #کودك_خردسالى از این کاروان ، برابرى نمى کند...
و #ارزش این کاروان به معنا بیش از تمام جهان است.اما این عروسکان دست آموز که دنبال #بهانه اى براى #غفلت و بى خبرى مى گردند که این حرفها را نمى فهمند.#شیعه_پاکدلى که قدرى از این حرفها را مى فهمد و از مشاهده این وضع ، حیرت کرده است ، مراقب و هراسناك ، خودش را به تو مى رساند و مى گوید:
🖤_قصه از چه قرار است ؟ شما که از چنان منزلتى برخوردارید، به چنین ذلتى چرا تن داده اید؟ چرا خدا به چنین حال و روزى براى شما رضایت داده است ؟!
تو به او مى گویى : _✨به آسمان🌫 نگاه کن!نگاه مى کند... و تو پرده اى از پرده ها را برایش کنار مى زنى...
در آسمان تا چشم کار مى کند، لشکر و سپاه و عده و عده است...
که همه چشم انتظار یک اشارت صف کشیده اند..... غلغله اى است در آسمان و لشگرى به حجم جهان ، داوطلب یاورى شما خاندان ، گشته اند....
مرد، #مبهوت این #جلال و #شکوه و #عظمت ، زانو مى زند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📝#بخشیازوصیتنامه
⚜همانگونه که #قبلا هم می گفتم ما الان در سفریم و بالاخره به مقصد خواهیم رسید . همان سفر همیشگی ، واقعی و متاسفانه مورد #غفلت واقع شده ، آدم زرنگ آن است در این فرصت اندک بار سفرش را ببندد
⚜ و برای آن جهان برنامه ریزی کند که متاسفانه من نداشتم ترا به #خدا دعایم 🤲کن بتوانم به این مطالب عمل کنم .
#شهید_محمد_رضا_عسکریفرد🌷
💫شهادت: ۱۳۹۴/۸/۴
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸زمیـن حقیـر بود ❄️بـرای #داشتنـت آسمــــان 🌫 🌸به تـ✨ـو #بیشتر می آید... #شهید_حامد_سلطانی🌷 🍃
5⃣7⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
💢درمیان #غوغای ناغافل زندگی،
هستند کسانیکه غفلت برایشان، رنگ و بویی دیگر داشت و #بصیرت، آوازه ای تازه.سرزمین ما، قلمروی نیک صفتان #گمنام و بیشه گاه یلان پر آوازه بوده و هست. مردانی غیور و شیردل و همزمان #عاشق 💞و زلال
💢سرزمین ما، بیکران رشد #حامد هاست.حامدی که مستشار عشق بود و خود را رهایی داد از بند #غفلت. به آسمان🌫 گروید و #رستگار شد❤️
حامدی که میخواست #عباس دورانش شود. غیرت را پرچم راهش کند و #سقای عشقی در میان سوز و گداز روزگار باشد .
💢حامد قصه ی ما ، سرشار از نیروی #جوانی و #رشادت ، پدری بود با سیمای خورشید☀️ و همسری به تلاطم گلبرگ گل. 🌺حامدی که با ضمانت شاه #خراسان ، عاشقانه ترک همسر و فرزند گفت و به همه ثابت کرد، که مرد ها هم میتوانند #فرشته باشند
✍نویسنده : #مبرا_پورحسن
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حامد_سلطانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh