eitaa logo
💙 شیدایی 💙
5 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر پسـر قیصـر روم است و مـادر او از نوادگـان شـمعون و فرزنـدکلیسـا و انجیـل نام هـاي دیگر این بانو ریحانه، سوسن، صقیله صقیل . بنا بر روایات چون باردار به ،حضرت ولیعصر(عج) بود او را صیقل نامیدند . نکتـه قابـل تـوجه اینکه در اصـل حـدیث واژه (صـقیل) بـوده است . خمط نـام دیگر ایشـان است که در وفیـات الاعیـان آمـده است و درکتب لغت این واژه، (خوشبوي) گردیدن و (بدبو) گردیدن معناشده است یعنی دو معناي متضاد دارد در مفردات نیز میخوانیم (خمط) گیاه بیخار است . . ابو محمـد بن شاذان از (ع) در مورد آخرین خـدا و نام میپرسد؛حضـرت میفرماید: . . مادر او است که برخی مواقع به او سوسن گفته میشود وگاهی اوقات ریحانه. وصـقیل و نرجس از دیگر نام هاي اوست . ماریه و نسـیم دو نام دیگر مادر (ع) است که از آن یاد میکنـد و (ورداس) به معناي هم آمـده است . در باره نام مبارك امام زمان(ع) دیگري وجود دارد که مرحوم شیخ صدوق آنرا از نقل میکند جابر بن عبداالله از لوح و (س) نام مادرحضرت را اینگونه بیان میکند: . . مادر اوکنیزي است که نـامش نرجس است. . . بـا توجه به این روایت درمییـابیم که و وارسـتگی این بـانو به گونه اي است که نـام او در (س) آمده است. . گفته شده است که نرجس نبوده و وخانواده گرامی او مشـخص است ولی چون در میان اسـیران از به آمـده بود و او را از خریـداري کرده بودنـد او راکنیز و جاریه نامیدنـد و پس از تولـد فرزندش (ام ولد) خوانده شد در مورد وجود نام هاي متعدد کنیزان و ب ویژه نامهاي زیباي این بانوي گرامی دو احتمال وجود دارد: ۱.صاحبان کنیزان براي خوشامـد آنها از نامهاي اسـتفاده کرده و در زمانهاي مختلف آنانرا با نام هاي گوناگون صـدا میزدند و یا اینکه چون هرکنیزي پس ازخریـداري به صاحب جدیـد خود میشدهر مولایی نامی بر وي میگذاشت و تعدد نامها به این دلیل است. لاـزم به ذکر است که در مورد ، خریـدو فروش تنهـا یـکبـار صورت گرفت و آنهم ازسوي (ع) بوده اسـت. از اینرو قسـمت اول این بحث احتمـال قویـتري است. ۲. به علت مخفی بـودن مهـدي(ع) و منحرف کردن اذهان جاسوسانی که درخانه امام حسن عسگري رفت و آمد داشتند این بانوي کریمه با نامهاي متعدد خوانده میشد تا آن نور اعظم محفوظ بمانـد . @sheydayiiiii
_مادری . بانو ازسوي پـدر به خاندان متصل میگردد و به فرموده امام حسن عسـگري(ع) درجواب محمـد بن عبدالجبار که پرسـید وصـی شـما از چه کسـی زاده میشود؟ فرمود : از دختر (نواده) قیصـر روم لذا او از تبار قیصـر است . . درکتاب تاریخ بزرگ جهان اینگونه نوشته شده که : . قیصـر قدرت را در پرتو اسـلحه و زور به دست آورد ولی هرگز آهنگ آن نداشت که همیشه بر اسـلحه متکی باشد وحتی نگهبانانش را براي خویش نگاه نداشت و هیچکس پیش از وي چنین جوانمردانه از قدرتش استفاده نکرده بود . هیچکدام از پادشاهان عصـر باستان به اندازه قیصر از عصرخودجلوتر نرفته بودند .درجاي دیگر قیصـر نمونه بارزي از رومیانی بود که سـرشار ازخونسـردي خویشتن داري و مال اندیشی میباشد. . او را مردي میبینندکه سـلطه جهانی او وي را از راه به در نبرده است صـفاتی چون جوانمردي خویشـتنداري آرمانی بودن و آینده نگري ازجمله صـفات قیصـر است که طبیعتا در فرزندان وي مثل یشوعا پدر نرجس ظهور و بروز نموده و این بانوي بزرگوار نیز از آنها بی بهره نخواهـدبود. شـیخ صـدوق مینویسـد نرجس در قصـر قیصـر روم شـرقی جـد پدري خود، رشد کرد و منظور از قیصـر در این عبارت همان قیصـر، باصـفاتی که گفته شـد، است گفتنی است که همه پادشاهان روم را قیصـر مینامنـد و شایـد جد نرجس خاتون (توفیل) و یا (میخائیلبنتوفیل) باشد که در زمان معتصم عباسـی پادشاه روم بوده اند . مادري نرجس، که برخی ازصـفات و و حـقجویـانه نرجس ، ارمغـان این بزرگمرد است. حضـرت ولی عصـر(ع)سـخنی دارد که میفرماید: اي مردم . بدانیداگرکسـی بخواهد و را بنگرد همانا من عیسی وشمعون هستم . حضـرت بـا این جمله جـد مـادري خویش راکه ریشه دوم اوست معرفی نموده و بـا این سـخن عظیم را بیان میفرمایـد. شمعون صـفا فرزند حمون جدمادري بانو نرجس است. . او پس از مسیح(ع) با یک انتصاب الهی اوشده و به عنوان حضـرت در تاریخ شناخته شده است. احادیث بسیاري وجود دارد که شباهت منصب ولایی حضرت وشمعون صفـا را نمایـانگر است و ما به علت اختصار از ذکر آنها معـذوریم . درباره عظمت شـمعون کتب تاریخی غرب مینویسـند: . پنجاه روز پس از احیاي مسـیح،شـمعون الصفا در بین جماعت مردم وعظ و خطـابه کرد روایـت میکنـدکـه در آنروز شـمار پیروان مسـیح بـه قریب 3000 نفر افزایش یافتند و این میزان تاثیر تاثیرکلام شـمعون را میرساند و نشان از بزرگی او دارد @sheydayiiiii
نرجس، بانوي در محضر (ع) است وحضرت به او میفرماید: . . دوست دارم تو را گرامی دارم و دهم کـدام براي تو بهتر است؟ ده هزار درهم یا بشارت به عزت وشـرف جاودانه؟ نرجس شـاهزاده رومی است که در قصـر زیبـا و باشـکوه قیصـر به سـر برده است همواره در نـاز و تنعم مادي بوده است اما بینش و بصـیرت وي نسبت به زندگی تاحدي است که هرگز نعمت هاي جاودانه معنوي را با مادیات عوض نمیکند. از اینرو در پاسخ امام هـادي(ع) میگویـد: . . بشارت به شـرفی جاودانه را میخواهم و امام میفرمایـد: بشارت باد تو را به فرزنـدي که سـیطره حکومتش شرق و غرب عال مرا فرا گیرد و زمین را پر از عـدل و داد نمایـد. . . و اینگونه ظرف وجود نرجس قابلیت میزبانی حضـرت ولی عصـر(ع) را یافته و اینگونه زیباترین تولـد آفرینش صورت میگیرد با انـدك تدبر در اوضاع سیاسـی سامرا، در زمان امام حسـن عسـگري(ع) . . درمی یابیم که نرجس با آگاهی نسـبت به زمان خود و بینشـی والا خویشـتن را در معرض شناخت جاسوسان قرار نمیدهد . . و اینگونه ازجان آخرین وصی پیامبر محافظت میکند. . . اوضاع سیاسی در آن زمان به اندازه اي سخت وخفقان زا بود که به خاطر مسایل امنیتی مقـدمات زفاف امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در منزل حکیمه خاتون برقرارشد مبادا دشـمن احتمال ولادت . . امام زمان(ع) را داده و درصـدد نابودکردن وي برآیـد. پس از تولد نیز نرجس با فرزندخویش درشـرایطی اسـتثنایی زندگی . . کرده و همواره شاهد حضور جاسوسان بنی عباس در بیت آلمحمد(ص) بود. زندگی درچنین شـرایطی حقیقتا نیاز به یک پشتوانه قوي معنوي و بصیرتی ژرف دارد . . @sheydayiiiii
. . یکی دیگر از بینش و $بصیرت این بانوي بصیر سخنی است که در پاسخ بشر بن سلیمان که از اولاد ابو ایوب انصـاري است و مورد اعتمـاد حضـرت هادي(ع) بشـر میگویـد: . . کنیز نامه را ازجامه اش بیرون آورد. و میبوسـید و میبویید و آنرا بر دیدگان وگونه هایش میگذاشت به اوگفتم : عجبا! تو نامه اي را میبوسـی که اش را نمیشناسـی؟! . در پاسـخ گفت: اي درمانـده کم به اولاد پیامبران! گوش به من ده و دل سوي من دار. من ملیکه دختر یشوعا پسـر قیصـر هسـتم شـناخت و معرفـت حقیقی نسـبت بـه اولیـاء و انبیـاء الهی و اهـلبیـت عصـمت وطهـارت علیهم السـلام دُر گرانبهـایی است که نصـیب هرکس نمیشود . . وچه زیبا در زیارت نامه این میخوانیم که: اشـهد انک مضـیت علی بصـیره من امرك . . آنچه از نوشـتار مورخین مسـلمان و غیر مسـلمان برمیآید آن است که اوضاع سیاسی و فرهنگی بسـیار بوده و زنـدگی در چنین اوضاع و احوالی نیاز به دارد . . با انـدك تامل در افزایش فشار خلفاي عباسی بر بیت امام، میتوان تا حـدي به زنـدگی درسامراء در آن زمان آگاهی یافت . بنا بر روایات متعـدد ازدواج امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در زمـان حیـات امـام هـادي(ع) بوده و تولـدامـام زمان(ع) در زمان امامت پـدر بزرگوارشان امام عسـگري(ع) بود . میتوان تخمین زد که حداقل یکسال و یکماه پس از ازدواج نرجس فرزند بزرگوارش به دنیا آمده و در این مدت نهایت فشار دسـتگاه برخـانواده امـام وارد میشـده است تـا از آخرین پیـامبرجلوگیري شود. . . در این مـدت کوتـاه که از زنـدگی.: مشترك نرجس با امام(ع) میگذشت مدت زیادي را امام در زندان بوده و مسوولیت سنگین تربیت و حفظ فرزند ازگزند دشـمنان به دست نرجس بانوي شـکیباییی بود . امام عسگري(ع) مدت زیادي را پس از در زندان به سر میبردند و صبر وشکیبایی در این مدت با توجه به مسایل سیاسی فراوانی که در سامراء بود قابل تحسین و نیز بررسی میباشـد . امـام عسـگري حتی درخـارج از زنـدان نیز آزادي نداشـته و در واقع سـامراء به تمامی براي ایشان زنـدان بود و اختناق به حدي بود که ایشان توقیعی براي فرسـتادند با این تاءکید: کسـی بر من نکند! کسـی ازشما به من اشاره شما برخود ایمن نیستید بانوي صبر براي خدا شکیبایی کرد و امروز زائران او در مقابل شریفش میخوانند که: و اجتهدت فی مرضات الله وصبرت فی ذات الله و حفظت سر الله.. @sheydayiiiii
. . درجریـان ولا یت مـدارانه نرجس نکات جالب و ظریفی وجود دارد که براي امروز ما مفیـد و موثر است. . . بنـا بر روایت هـاي ذکرشـده درکتب ، نرجس در پی دیـدن سه صورت گرفت به نظر میرسـد ضـروري باشـد که بـا ذکر مقـدمه اي در مـورد و رویـا بحث را پیگیریم . . بنـا به فرموده اندیشـمندان خواب نیست و نمیتوان زنـدگی را بر مبنـاي خواب اداره کرد. . بسـیاري ازخواب هـا نتیجه خطورات ذهنی و یا برخورد ها ي انسان در طول روز است . و در واقع عبـور نمـایش گـونه وقـایع روز درشـب اسـت گفتنی است که خـواب هـایی که پیامـد برخوردهـاي روز افراد است از سـنخ همین مواردي است که قابـل اعتنـا و تعبیر نیسـتند . . ولی همه خوابهـا چنین نیست رویـاي صـادقه حقیقتی است . که در جاي خود بایـد مورد توجه قرارگیرد و ریشه قرانی دارد . . در این زمینه مبـاحث زنـده و زیبایی را بیانکرده است به بیان ایشان . . . اگرکسـی اهـل(رویت) باشـدو نه اهل(نظر) آنگاه که خواب پیامبر و یا امام را میبینـد در واقع خود پیامبر را دیـده است و . اگر اهـل تقوا و اهـل رویت باشـد میزانی براي او هست که اشخاصـی راکه درخواب میبینـد بشـناسد زیرا خداونـدفرمود . . انسانهاي وارسـته و با خواب هاي مناسب و رویاهاي صادقه میبیننـد و اینگونه خوابها بهترین راهنما هستند براي انتخاب بهترین راهها . درجاي دیگر ایشان میگوید: خداوند در هنگام خواب روح انسانهاي پاك را توفی میکنـد . و آنها نزد معلم اول یعنی ذات اقـدس الله میروند وچون او از آینده و (علم ما یکون) آگاه است و علم او عین ذات اوست به . این ارواح نیز از علوم آینـده تعلیم میدهـد لـذا پس از بیـدارشدن آنان نیز نسـبت به آینده آگاهی هایی را مییابند. . لذا همه خوابها پژواك اعمال بیداري نیسـتند و برخی از آنها به سان پیام آورانی هسـتند که انسان را براي رسیدن به کمال مطلوب یاري می رساننـد و هـدایت گر اوینـد . . خوابهـاي بـانوي نور و نیایش، نرجس خاتون، به یقین از جمله خواب هایی است که قابل و اعتنا است و براي آشـنایی با این بانو بایـد به خوابها و رویاهاي و ایشان هم توجه داشت . . @sheydayiiiii
. . سن ازدواج رسید جدش امپراطور روم خواست او را به برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمی‌توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید . امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس . . سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند تشریفات مراسم عقد فراهم شد . . روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب انجیل در دست داشتند . همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد کاخ لرزید . . و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند. ترس و لرز حاضران را فراگرفت . . یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: . «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». . . امپراطور اعلام ختم کرد، و همه رفتند. . . مدتی گذشت و تصمیم گرفت مراسم نوه خود را دوباره برگزار کند دستور داد مجلس را در کاخ، مثل سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، . . و کشیشان خواستند را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند . و رنگها پرید و به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از بیرون آمدند و به خانه‌های خود رفتند امپراطور، بسیار ناراحت شد در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمی‌کرد. . . @sheydayiiiii
. بعد از اون اتفاق نرجس در عالم خواب دید جدّش شمعون همراه حضرت «علیه‌السلام» و عدّه‌ای از یاران مخصوص حضرت (ع) وارد كاخ شدند ‌. ناگهان منبری بسیار با به جای تخت گذاشته شد . سپس دید نفر كه مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد كاخ شدند . . در عالم خواب به نرجس گفته شد اینها كه وارد شدند، (ص) و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسكری(ع) هستند . . ناگهان مشاهده كرد كه پیامبر اسلام(ص) به حضرت مسیح(ع) رو كرد و گفت: . ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیكه» را از شمعون برای فرزندم «حسن عسكری» خواستگاری كنیم حضرت مسیح(ع) به شمعون گفت: سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده . شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد . آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «ملیكه» را به عقد امام حسن عسكری «علیه‌السلام» در آورد . و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح(ع) به این گواهی دادند. . .: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ كس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فكر این خواب عجیب بودم، . و با خود می‌گفتم من در اینجا، و امام حسن عسكری(ع) در شهری بسیار دور از اینجا، . چگونه به خانة ‌او راه می‌یابم، محبّت امام حسن عسكری(ع) سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم . تا اینكه و رنجور شدم . تمام پزشكان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا كه بیماری من . بیماری جسمی نبود! . تا با معالجة آنها خوب شوم. @sheydayiiiii
. . روزی پدرم كه از من شده بود به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم،‌ . گفتم‌: آرزویم این است كه به زندانیان مسلمان كه در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید .  و آنها را از معاف دارید تا شاید به خاطر این كار خوب . خداوند حال مرا نیك كند و سلامتی مرا به من بازگرداند . و حضرت و مادرش مریم بر این كار نیك به من لطف و مرحمت كنند. . . پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از را آزاد كرد، و مجازات را بخشید . بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد . همین موضوع باعث شد كه پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی كنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند. . . چهارده از این جریان گذشت . شبی خوابیده بودم،‌ در خواب دیدم (س) بانوی بزرگ دنیا و آخرت، . همراه مریم(علیها السلام) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت كه این بانو مادر همسر توست. . . بی اختیار به یاد امام حسن عسكری(ع)  افتادم . و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه «علیها السلام» عرض كردم از حسن عسكری گله دارم كه سری به من نمی‌زند دیگر گریه امانم نداد . زار زار گریستم. . . فاطمه(س) فرمود: تا تو هستی، فزندم به سراغ تو نمی‌آید . اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح(ع) از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسكری روشن شود. گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذیرم. . فرمود: بگو . اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی می‌دهم به یكتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»». آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: . خوشحال باش! به تو می‌دهم كه از این به بعد امام حسن عسكری  به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق می‌شوی! . . از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یكتایی خدا و پیامبری محمد(ص) را به زبان می‌گفتم . و در دیدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در همین فكر و اندیشه خوابیدم . . . @sheydayiiiii
. . «ملیكه» همچنان آروز می‌كرد كه روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكری برسد. . . در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّه‌ای از بانوان همراه امپراطور بود، . . به لشكر اسلام برخوردند . سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند . . عده‌ای از زنان از جمله«ملیكه »‌اسیر مسلمانان شدند . . اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، . یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود. . . پ.ن: این قسمت کوتاهه به چند دلیل اولا نمیخکاستم سختی های اسارت ایشون رو باز گو کنم . . دوما عدا ای معتقدن این دوره اسارت وجود نداشته . . سوما تیکه بعدی داستان از انسجام خارج میشد اگر اینجا بیان میکردم . . @sheydayiiiii
. . روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) . یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید . . و نامه‌ای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد . و همیان پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «می‌خواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری». . . بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت می‌كنم. . . (ع) فرمود: . حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری می‌كنی؟ . فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت می‌كنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، . . وقتی به آنجا رسیدی می‌بینی چند كشتی كنار آب می‌آیند تا بار خود را خالی كنند، . . در این میان می‌بینی زنانی را كه كرده‌اند، از كشتیها پیاده می‌كنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار می‌دهند. . . مشتریها می‌آیند و كنیزها را می‌خرند و با خود می‌برند، . همچنان نگاه كن یك وقت می‌بینی در یكی از این ها . . «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار می‌دهد، . با اینكه پرده‌داران می‌خواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، ‌. . آن ، خود را نشان نمی‌دهد، و خود را حفظ می‌كند، ‌او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. . . خریداران متوجّه او می‌شوند، و اصرار می‌كنند كه او را خریداری كنند، . او ناراحت می شود و به زبان رومی‌ می‌گوید :‌«وای كه حجابم آسیب دید» . یكی از خریداران می‌گوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم. . . آن دختر به او می‌گوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم تو شوم.» . . عمرو بن یزید به آن دختر می‌گوید: چاره‌ای نیست، باید تو را فروخت. . . . او می‌گوید: نكن، آن خریداری كه من می‌خواهم پیدا می‌شود، مگر نه این است كه باید از روی رضایت باشد. @sheydayiiiii
. . در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ . بگو نامه‌ای برای این بانو دارم كه به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه كه اوصاف و نشانه‌های صاحب نامه در آن نوشته شده، . . خریداری می‌كنم، وقتی كه نامه را به او دادی او راضی می‌شود آنگاه او را خریداری كن و به اینجا بیاور. . . «ملیكه» وقتی كه همراه عدّه‌ای از بانوان اسیر شد، برای اینكه كسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (كه تلفّظ عربی‌اش همان نرجس است) . . بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیه‌السلام» همان روز معین به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، . دید كشتیها رسیدند، و كنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام كنیزی را دید كه دارای آن اوصافی است كه . امام هادی«علیه‌السلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند كه او را بخرند، ولی او مایل نیست كنیز آنها شود. . . بُشر جلو آمد و با اجازة فروشنده، نامة امام هادی«علیه‌السلام» را به «نرجس» داد، . نرجس تا آن را گشود و خواند، بی‌اختیار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالی كه گریة شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: . . مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأكید كرد كه مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش. . . عمرو بن یزید، گفت: ‌بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت كرد، . . او به همان مقدار پولی كه در همیان بود و امام هادی«علیه‌السلام» فرستاده بود، راضی شد. بُشر می‌گوید: همیان را دادم و كنیز را خریدم و با او از آنجا حركت كردیم. او همواره نامه را بیرون می‌آورد و می‌بوسید و به چشم می‌كشید، . . من از روی تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمی‌شناسی چرا این قدر نامه را می‌بوسی؟ . . گفت: «معرفت و شناخت تو اندك است، اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» و جانشینان آنان را می‌شناختی چنین نمی‌گفتی!» . . # @sheydayiiiii