eitaa logo
شعر شیعه
7هزار دنبال‌کننده
465 عکس
177 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد جز "اشک" چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها! یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد ‌ بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد ما را گناه‌کاریِ مان از تو دور کرد یک بار هم گناه مرا رویِ من بیار آخر خدا چِقَدر شما را صبور کرد در راه دوست هرچه هزینه دَهی..،کم است اصلاً به پای یار نباید قصور کرد تمرین "سوختن" به تماشا نمی شود باید میان شعله همین را مرور کرد مست از شرابِ عشق به آغوش شمع تاخت پروانه سوخت..،مِیکده را غرق نور کرد گاهی صلاح طفل به تنبیهِ والد است باید به سر به راه شدن گاه زور کرد دست از "تَعَلُّقات" بِکش..،"وصل" را بگیر رودی به "بحر" ریخت که از "شِن" عبور کرد شرط ورود وادی حق..،پابرهنگی است باید کلیم‌وار عزیمت به طور کرد هجران بس است ای پسر فاطمه..،بیا شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد! ما را به حق روضه ی "زهرا"..،درست کن حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد ▪️ ▪️ آئینه ی زلال نبی پشت در شکست این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد!؟ https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
واپسین موقف معراج حقیقت زهراست سر توحید در آیینه غیرت زهراست روح آدم ، شرف خاتم ، دردانه‌ی غیب ذات عصمت ، نفس صبح قیامت زهراست مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد باده وحدت و خم خانه ی کثرت زهراست خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا رایت رحمت و تمهید شفاعت زهراست به عبادت نرسد عادت دینداری ما گر ندانیم که معیار عبادت زهراست منشأ بود و نبود، آینه‌پرداز وجود وحدت غیب و شهودِ احدیت زهراست در نمازی که وضویش بود از خون جگر قبله‌ی باطن اربابِ طریقت زهراست نه همین ام ابیهاست به تقدیم وجود شخص روح‌القدس و شأن ولایت زهراست جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه سرّ سرمستیِ هفتاد و دو ملت زهراست غایت سیر وجود است رسیدن به علی غایت سیر علی هم چو بدایت زهراست https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
تویی که یاور و منّای احمدی سلمان چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست درست آمده ای! این گرفته رو زهراست عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد علی ولی خدا را کسی نمی خواهد مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد درون سینه شان ارزنی ارادت نیست خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید زمین نخورد و به پای ولای من جنگید ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا ببین پناه گرفتم به چادر زهرا دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت بیا که راز دلم را به چاه می گویم ببین چگونه شده رو به قبله بانویم https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
چاره ای بر این غم سربار کن بعداً برو یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟ فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو با دعای تو دل همسایه ها راضی شده لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو بازویت که پر ورم... هر دنده ات که جابجا... هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو زینبت بوسه بجای تو به حنجر می زند چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ... منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار امشب که خورد دستت به جای تازیانه بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار . . شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار قرار بعدی ما باشد میان گودال کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
نگاه کن به دو چشمانِ بی قراری که ندارد از تو جز این ، هیچ انتظاری که قسم به چشم ترت بد زمانه چشمم زد و گریه می‌کنم از دستِ روزگاری که نداشت چشم که نُه سال پیشِ هم باشیم نگفت: داغِ پدر دیده درد داری که حسینت آمده ، گیرم بغل کنی او را برای شانه کشیدن توان نداری که نرفته از نظرم خاطرات آنروزی... که ریخت رویِ سرت جمعِ بی شماری که برای بُردن من آمدند در خانه برای بُردن آنکه نداشت یاری که به جای تو برود پشت در ، ولی رفتی زدند در به تو و میخِ داغداری که نداد فرصت آنکه به محسنت برسی نشانده است به پهلوت یادگاری که از آن به بعد لباست همیشه خونین است و سینه‌ی تو شکسته است از فشاری که میان یک در و دیوار و شعله خُردت کرد گذشت بر تو زمانِ نفَس شماری که پس از سه ماه فقط  التماس من این است کمی نگاه ...ندارد نگاه کاری که https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
رو مگیر از من که دل کندن نمی‌آید به تو بی محلی با علی اصلا نمی‌آید به تو قدر نُه سال است با نان علی سر کرده‌ای رفتن ای زخمی  بدون من نمی‌آید به تو لااقل چیزی بخور تا بچه‌ها نانی خورند آب رفتی بسکه ،  پیراهن نمی‌آید به تو سرفه‌های تو ضرر دارد به زخم پهلویت ای شکسته ، سُرخی دامن نمی‌آید به تو خانه‌ام آتش گرفت و در شکست و ریختند مثل اینکه خانه‌ی ایمن نمی‌آید به تو تا چهل تن گِردِ من بودند اما آمدی باخودم گفتم زمین خوردن نمی‌آید به تو می‌زدند و هیچ کس  انجا طرفدارت نبود خنده‌های آنهمه دشمن نمی‌آید به تو بشکند دست همانیکه نمازت را شکست این قنوت این درد در گردن نمی‌آید به تو جای آن چادرنمازی که دل از ما می‌ربود ای جوانم این کفن اصلا نمی‌آید به تو https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
گل یاس نیلی چرا داری میری رفیق غم من کجا داری میری قرار بود تا پیری پای من بمونی کجا داری میری حالا توو جوونی منو توی این کوچه ها جا نزاری منو با در سوخته تنها نزاری دلم سوخته از داغ عمر کم توست بدون که حواسم به قد خم توست نگفتی به حیدر تو از زخم بازوت بگو که میخ در چه کرده با پهلوت درِ نیمه سوخته تا رو پهلوت افتاد سه ماهه که زخمات دیگه هم نمیاد سیاهی بازوت کار اون قلافه ردِ میخ رو پهلوت مثه یه شکافه هی از هوش می ری باز به هوشت میارم نکن بازی با جون من ای نگارم نمیگیری در آغوشت بچه هاتو چقد فضه می شوره پیرُهناتو سه ماهه نزاشتی ببینم نگاتو سه ماهه تو چادر کبوده چشاتو الا ای که سرخه چشات چون گل رز منو تنها نگذار با لبخند قنفذ یه حرفی بزن غم بره از سرمون ببین داره دق می کنه دخترمون https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
باز هم ای دختر پیغمبر اکرم بمان مرهم درد علی ای درد بی مرهم بمان زندگیِّ روبه راهی داشتم؛ چشمم زدند کوری چشم همه با شانه های خم بمان دست های تو، شکسته ش هم پناه مرتضی ست تکیه گاه محکم من پشت من محکم بمان تو نباشی پیش من، این ها زمینم می زنند ای علمدار مدینه پای این پرچم بمان این نفس های شکسته قیمت جان من است زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان کم ببوس دست مرا دارم خجالت میکشم من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان آب ها از آسیاب افتاد، خوبت میکنم یار هجده ساله، هجده سال دیگر هم بمان با همین دستی که داری، باز دستم را بگیر پیش این مظلوم ای مظلومه ی عالم بمان آه آهِ... تو مرا به آه آه... انداخته جای کم کم رفتن از پیش علی، کم کم بمان روی تو گرچه ورم کرده ولی با آن خوشم با همین روی به هم پیچیده و درهم بمان رفته رفته کار من دارد به خواهش میکشد التماست میکنم، پیشم بمان پیشم بمان https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
تسلیَت یَابنَ الحَسن، آمد عزای مادرت آسمان دارُالعَزاست ۲ بر مزارِ مخفیِ او، خاک ریزی بَر سَرت آسمان دارُالعَزاست ۲ . ای پدر جان رفتی و مَحزونِ تو زهرا شده حیدرم تنها شده ۲ بعدِ تو پای غَریبه دَر سَرایم وا شده حیدرم تنها شده ۲ . پهلویم بشکسته دیگر دَر پسِ این دَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ با علی چیزی نَگو که غُنچه ام پَرپَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ . بینِ آتش دربِ خانه بَر سَرَم آوار شد دیده هایم تار شد ۲ سینه ی من داغ از گُلبوسه ی مِسمار شد دیده هایم تار شد ۲ . ضربه ای از ثانی و یک ضَربه از دیوار خورد مادرم ای مادرم ۲ خواست برخیزد زِ جا، سیلیِ دیگر بار خورد مادرم ای مادرم ۲ . با اَذانت شَهرِ یَثرِب بیقراری می کُند ای اَذان گوی نبی ۲ فاطمه یادِ پِدر اُفتاده، زاری می کند ای اَذان گوی نبی ۲ . بعد از این قبرِ عمویم بیتُ الاحزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ میزبانِ ناله های قلبِ سوزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ . بس که لاله می چِکَد از جای جای پیکرت شد گُلِستان بسترت ۲ باغبانی گَشته این ایّام، کارِ همسرت شد گُلِستان بسترت ۲ . می شود خاموش از امشب ناله های یارَبَم جانم آمد بر لبم ۲ یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم جانم آمد بر لبم ۲ . ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن دیده بر من باز کن ۲ ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن دیده بر من باز کن ۲ . باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته قلبِ او افروخته ۲ دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته قلبِ او افروخته ۲ . می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ . من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم خورده سیلی همسرم ۲ جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم خورده سیلی همسرم ۲ . خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت ای فدایت حیدرت ۲ لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت ای فدایت حیدرت ۲ . رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام ای صفای خانه ام ۲ چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام ای صفای خانه ام ۲ . آمدم باشم کنیزِ بچّه های فاطمه در سَرای فاطمه ۲ مادرِ عبّاس هستم، خاکِ پای فاطمه در سَرای فاطمه ۲ . @shia_poem
شبانه ، هفت نفر ، مخفیانه می بردند تمامِ عشق جهان را به شانه می بردند علی ع به دفن خودش ، راهی بقیع شده بود دو جسمِ خسته به روحی یگانه می بردند سبک ، به بال ملائک ، تمامی لولاک لما خلقت جهان را ز خانه می بردند ملائک از برای تبرک ز چشم علی ع عقیقِ سرخ یمن دانه دانه می بردند ندانم اینکه چگونه ، ندانم این که چسان کبوتری که پرش را ... ز لانه می بردند خدا خودش به چه صبری نگاه می انداخت که کودکان علی ع ، غم به خانه می بردند https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
نیمه‌شب مهتاب می‌شوید علی آب را با آب می‌شوید علی مثل این تنها ندیده هیچ‌کس شستنِ دریا ندیده هیچ‌کس چشمه را آیینه را مهتاب را مرتضی باید بشوید آب را غسلِ این دریا نمی‌آید به من شستنِ زهرا  نمی‌آید به من خواب می‌بینم که تعبیرش کنی آب می‌ریزم که تطهیرش کنی آب می‌ریزم که آبت کرده‌اند خانه‌ی عمرم خرابت کرده‌اند اشک از این چشمانِ محزون می‌چکد آب می‌ریزم چرا خون می‌چکد مثل اشکی مثل آهی یا خیال سخت می‌بینم تو را در این هلال زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است آه را با آه شستن مشکل است چشمه را گفتی که بی‌ شیون بِشوی آب را از زیرِ پیراهن بِشوی مرتضی هم دست و پا گم می‌کند زخم گاهی هم  تورم می‌کند ای زلالِ من مضافت کرده‌اند زخمی از ضربِ غلافت کرده‌اند لرزه بر زانو نمی‌آید به من شستنِ پهلو نمی‌آید به من در عوض رفتن نمی‌آید به تو رفتنت بی من نمی‌آید به تو ضربه‌هایی سهمگین زد داغِ تو زانویم را بر زمین زد داغِ تو آب را آیینه را آتش زدند وایِ من این سینه را ... خانه تر  دیوار تر  مسمار تر در کفن پیجاندنت دشوار تر آه اقیانوسِ نا آرامِ من جان ندارد جان بده بر گام من حال من یا حال طفلان دیدنی است آستین‌ها بینِ دندان دیدنی است ضجه‌ها بالا نمی‌آید چرا جان بر این لبها نمی‌آید چرا بال اگر کوبی قفس وا می‌شود پا اگر کوبی نفس وا می‌شود بر زمین بسیار می‌کوبد علی سر بر این دیوار می‌کوبد علی سینه‌ها سنگین همه دق می‌کنیم بی صدا بی ضجه هق‌هق می‌کنیم چشمهای نا امیدش را ببین با حسن مویِ سفیدش را ببین با حُسینت ناله‌ای سوزنده است جای شکرش هست زینب زنده است... بعد از این غمهای تکفین مانده است وایِ من سختی تدفین مانده است ای زده هر روز و شب از قوت خویش روی دوشم می‌کشم تابوت خویش https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
ای جذبه‌یِ نگاهِ شما اوجِ جاذبه ای بهترین دلیل برایِ مراقبه ای ذکرِ بی‌نظیرِ تو حلّالِ مشکلات معیارِ بندگی و عَیارِ محاسبه اِی جلوه‌یِ جلالِ خداوندِ لاٰشریک وِی صاحبِ تمامِ‌‌ صفات و مراتبِ.... ذاتِ خدایِ عَزَّوَجَل یاعلی مدد حکمِ کسی که منکرِ تو شد مُحاربه عینُ‌الیقین و حِصنِ حَصیٖن مقتدایِ دین ذکرم علی‌علی‌سْت به وقتِ مصاحبه در انتظارِ آمدنِ وارثِ شماست ایران به زیرِ بیرقِ آقا و نائبِ..... https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
دلم را به بزم محبت کشیدی دوباره مرا پای صحبت کشیدی ز بی آبرویی من هم گذشتی از این نوکر پست، منّت کشیدی گناه مرا دیدی و گریه کردی عزیزم بمیرم خجالت کشیدی اگرچه یکی غصه ات را نخورده تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی شنیدی که دلتنگ شهر حسینم لب تشنه ام را به تربت کشیدی گنهکارم اما نجف لازمم من چرا روی پرونده ام خط کشیدی اگر روضه دارم دعای تو بوده اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی سحر در کنار مزارش نشستی به اینجا مسیر زیارت کشیدی سلام ای گل پرپر خانه مادر! چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟ الهی که دیگر مصیبت نبینی تو از میخ در هم مصیبت کشیدی دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛ علی را چرا پای بیعت کشیدی اگرچه لگد خوردی از حال رفتی... کنارش نفس های راحت کشیدی https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
شهید حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است حاج قاسم رفت و راه بی‌کرانی مانده است در تنور سینه‌ها آتش‌فشانی مانده است مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است تازگی‌ها هرطرف رو می‌کنی روز خداست مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است ای خمینی‌باوران! دنیا جمارانی شده‌ست ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شده‌ست شهر را یک‌روز می‌بینی چراغانی شده‌ست کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شده‌ست منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد دشمنی بسیار و فتنه بی‌حد و بدعت زیاد بزدل و کج‌فهم و سازش‌کار و بی‌غیرت زیاد کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد! در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین خوش به حال آن‌که تا آخر بماند با حسین لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین» بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
نبودت غم به دلها می سپارد زمان بر شانه ات سر میگذارد سیاهِ محض، وحشتناک، نا امن جهانِ بی تو تعریفی ندارد!
میان بارش بارانی از ستاره رسید اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل چهار ابر به باران رسیده در ساحل چهار رود به پایان رسیده، دریادل چهار فصل طلایی ولی میان خزان چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش چهار قبر غریب است باز در نظرش چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش و دانه‌ دانۀ اشکی که بوده تسبیحش نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع غروب، لحظۀ تنهایی‌اش دوباره رسید غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو دوباره شعله کشیده‌ست آب وقت وضو شروع می‌کند او لیلة‌ المصائب را همین‌ که دست به پهلو نماز مغرب را… چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده چهار آینه مانده، هزار پاره شده شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار از آن زمان که پسرهای او شهید شدند یکی یکی همه موهای او سفید شدند و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدان‌ها برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها - - در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است... یکی یکی همه رفتند و باز هم تنهاست... https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc