eitaa logo
شعر شیعه
6.8هزار دنبال‌کننده
439 عکس
163 ویدیو
17 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سال شصت ای خوب من! ایران نمی‌دانی چه بود حال ما از جبهه تا تهران نمی‌دانی چه بود می‌رسید از جبهه‌ها هر روز تابوت شهید ازدحام لاله و ریحان نمی‌دانی چه بود سوخت هم جان بهشتی ناگهان، هم باهنر هم رجایی، این غم سوزان نمی‌دانی چه بود جسم پیران غرق خون شد در دل محراب‌ها شور و حال خطبۀ آنان نمی‌دانی چه بود متحد بودند اما اهل شهر و روستا طعم یکرنگی، صفا، ایمان نمی‌دانی چه بود لذت همسایگی در کوچه و بن‌بست‌ها با وجود جنگ و بمباران نمی‌دانی چه بود انتخابات، آن زمان مثل عبادت بود و رأی، داشت عطر صفحۀ قرآن، نمی‌دانی چه بود در همین پایان خرداد از قضا در سال شصت کشته شد مردی که در عرفان نمی‌دانی چه بود در ظرافت گرچه روحی داشت نازک‌تر ز گل کارزارش با صف شیطان نمی‌دانی چه بود عزم او در مجلس شورا مدارا بود و عشق رزمش اما در دل میدان نمی‌دانی چه بود سوی ما ایرانیان انگار او برگشته بود از دل تاریخ چون سلمان، نمی‌دانی چه بود وای من! از او فقط نام خیابان مانده است آه فرزندم! ولی چمران نمی‌دانی چه بود! @shia_poem
هادی زبان ربنّایش فرق دارد هر سطر مضمون دعایش فرق دارد ابن الجواد است و عطایش فرق دارد طعم غذای سامرایش فرق دارد با اشک چشمش، چشمه ای از کوثر آورد در کوچه پس کوچه گدایش پر در آورد @shia_poem
تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم غزال "اُم ولد" نور چشم های جواد پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم نشانه های امامت تمام شد وقتی شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه برای دیدن تو کعبه می شود عازم درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم زیارتی به بلندای جامعه از توست زیارتی که شب قدر می شود لازم زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور درست کرده به کرّات "اکبر ناظم" دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم" @shia_poem
آسمانيست جلوه های شما روی چشمان ماست جای شما حضرت جبرئيل با بالش طاق نصرت زده برای شما هركسی كه شنيده گفته چنين بی نظيرست ربنای شما  همه ی برگ های پاییزی  ميشود سبز زير پای شما  باهمین دست خالی ام دارم چشم امیّد بر عطای شما  و برای  قيامتم  كافيست  نخی از گوشه ی عبای شما از مسير خطا برم گرداند روشنايی ردّ پای شما افتخار تمام ما اين است شده آقای ما -گدای شما شب برای خودش سليمان است زائر صبح سامرای شما عشق ما بر شما ارادی نيست عشق ما جز امام هادی نيست ای صفا بخش انجمن هادی رونق یاس و یاسمن هادی گل خوش عطر و بوی زیبارو علت رویش  چمن  هادی دهمین نور محض آل الله پدر دومین  حسن  هادی درجمال تو منعکس شده است روشنایی  پنج  تن  هادی در قنوتت فرشته ها بودند به دو دست تو بوسه زن هادی بی نظیری در انتقاد و کلام هستی استاد در سخن هادی شیر در پرده را که جان دادی روح  تازه  بده به من هادی روز محشر در ازدحام بیا نام ما را صدا بزن هادی همه محتاج یک دعای توایم حاجت قلب مرد و زن هادی وا کن از کاروبار ما گره را تا  ببینیم  ماه -سامره - را  آستانت هميشه  پا بر جا ابتدايت  هميشه  نا پيدا ای  علی  چهارم شيعه نوه ی  اول  امام رضا ايها الهادی  ای امام نقی دهمين حجت ای امام هدی صاحب اقتدار و شوكت حق رهبر و مقتدای مذهب ما با وجودت هميشه مینازيم به  تمام اهالی بالا اعتقادات ما درست شده با فرازهايی از دعای شما جامعه ساز ماست جامعه ات نسخه ی رشد روح انسانها  نگذاری به سينه ها داغِ  ديدن  صحن  سامرايت را در زمانت سه بار شد تخريب بارگاه شريف  كرب و بلا ای  ولی  خدا  زبانم  لال تو كجا مجلس شراب كجا؟ ظرف  غمهای تو لبالب بود اشک تو نذر اشک زينب بود @shia_poem
آمد آن عید سعیدِ بی نظیر شد زمانِ دستبوسیِ امیر آمدم با تاجی از گل؛ سر به زیر در کنار برکۂ نابِ غدیر دستِ بیعت دادم و گفتم: بلي «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» از خدا موسی زمین را قرض کرد نوح، خود را خاک پایش فرض کرد عاشقی را بی حد و بی مرز کرد حضرت آدم سلامی عرض کرد توبه کرد و گفت با صوتِ جلی: «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» دست او را تا نبی(ص) بالا گرفت دین تکامل یافت و معنا گرفت مرتضی(ع) در قلب قران جا گرفت زیر پایش نورِ عالم پا گرفت هست در دست محمد(ص) مشعلی «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» مرتضی(ع) شاهنشهِ دلخواه شد آیه نازل شد ولی الله شد دشمنش از عیدمان آگاه شد هر که شد بیعت شکن گمراه شد حفظ وحدت گرچه واجب شد ولی «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» نام حیدر داده قیمت بر نگین بُرده دل از آسمانها و زمین آمد و با شعر من شد همنشین میرسد در لحظه های آخرین وقت جان دادن ندارم مُعضلی «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» شد امام ِ اولِ عمارها عاشقش بودند خوش کردارها مُرد سلمان از نگاهش بارها گفت قنبر با تو گل شد خارها اصلِ قرانی و وحی مُنزَلی «لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)» بی زره میرفت، با غیرت، اصیل پیش رویش عده ای پست ذلیل ضربه هایِ ذوالفقارش بی بدیل پشت سر فریاد میزد جبرئیل: نیست مثل تو در این میدان یلی لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)! @shia_poem
قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار با پای دل رسیده به خلوت سرای یار جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار عشاق هرکدام طریقی گزیده اند مالک میان معرکه میثم به روی دار از لیلة المبیت گرفته است تا احد جان کرده ای فدای پیمبر هزار بار خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه از خاک بوسی تو گرفتیم اعتبار عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم گفتند از نگاه تو لایمکن الفرار خالق شبیه حضرت حیدر نیاوَرَد دنیا اگر شبیه علی داشتی بیار ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین یا ابروی هلالی تو یا که ذوالفقار سر رفته است حوصله ی سربدارها جاری است خون میان رگ ما چو آبشار تا در کنار مهدی تو جان فدا کنیم گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار @shia_poem
نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است این گفته ی خدا بر محمدِ امین است پیمبرِ الهی، در حجهًُ الوداع گفت منصوبِ این خلافت، امیرِ مؤمنین است این آخرین پیام است از جانبِ خداوند حُسنِ ختامِ آیات تکمیلِ باغِ دین است باشد وصیتِ من، ای حاضرین و غایب حیدر به جایِ احمد، همواره جانشین است هر کس که من ولی ام، ز بعدِ من علی است هُمامِ شاهِ شوکت مولای متقین است در نزدتان سپارم، این ثِقل اکبرم را چون عزّت دو عالم، از برکتِ همین است قرآن فروغِ جان و، عترت چو اهلِ بیتم تا نزدِ حوضِ کوثر در نزدتان امین است محراب و منبرِ من، این نور انور من شایسته ے مقام خورشیدِ عالمین است بر فاطمه مبارک، این جلوه ی امامت در نسل کوثرِ او، این حجت مبین است در هلهله ملائک، از آسمانِ بالا این شور و شادمانی، از عرش تا زمین است این تسبیح امامت، تا عرصه ی قیامت از ریشه ی علیُ و آلِ طاهرین است بر مؤمنین مبارک پیوند این ولایت نا محرمان بدانند این حقٌِ شاهِ دین است نامِ غدیر مُهریست بر تارکِ امامت هر آن که کرده بیعت پاداشِ او برین است ای شیعیان امروز بر گردِ هم نشینید هیجدهم ذیحجه اعیاد مسلمین است حور و ملَک به یکسر این نغمه می نوازند مولا علیِ اعلا امامِ اولین است! @shia_poem
صاحبِ لوح و قلمی یا علی مظهرِ جود و کرمی یا علی واسطه ی فیضِ خدا بر زمین بعدِ پیمبر خلفِ اولین ساقیِ  میخانه ی جامِ غدیر حکمِ بلا فصلِ نبی را بگیر چشمه ی خوش نوش گوارا تویی برکه ی جاری و مُهنٌا  تویی شهرتِ نامِ  تو همان حیدر است کیست که  نامش ز همه بهتر است؟ وارث و میراثِ نبوٌت تویی میوه ی پُر بارِ امامت تویی نورِ نبی از رخِ  تو آشکار شاخه گلِ حضرتِ پروردگار باغِ ولایت ز تو معنا شود قطره ز اکرامِ تو دریا شود نورِ بهشت از رخ زیبای توست چشمِ خدا غرق تماشای توست زینتِ محراب و مصلٌا علی رهبرِ ما عالی اعلا علی کام تو شیرین بَود از زمزمت کعبه شکافد ز سرِ مقدمت کعبه همان سینه ی اعجاز توست دامن او خانه ی آغازِ توست کعبه سر از نام تو زیبنده شد از سرِ الطاف تو فرخنده شد تا که خدا نامِ علیت نهفت کعبه به آوازه ی عزّت شکفت ای که تویی تحفه ی عیدِ غدیر نامِ تو در تاجِ امامت امیر رازِ تو معنای ولایت بوَد حکمِ نبی از تو اجابت بوَد مشعلِ تابان هدایت تویی در دو جهان مایه ی عزّت تویی عالم ما سر به سلامت بوَد کیست که کتمانِ مقامت بود؟ خلقِ جهان را سبب و علتی سنگِ بنایِ همه ی خلقتی بر سر ما مائده ی رحمتی روزِ جزا شافی این امتی! @shia_poem
ای آنکه ز شوقت جگر خلق کباب است گر نیم نظر لطف کنی عین ثواب است در سجده بفرما که به پایت بدهم جان خم کن سر این شیشه که هنگام شراب است ای دل نظر شیر خدا حد وسط نیست   یا موج مزن یا که بجوش این چه سراب است ذکر تو سوار است به سنگ یمن اینجا یعنی علی از شوق علی پا به رکاب است تاثیر اگر کرد فغان لطف تو باقی است یک تار سر زلف تو تکمیل رباب است اسباب تکامل همه نفی است در اینجا انگور که چسبد به ضریح تو شراب است آن نامه که سر بسته فرستند به کویت گر پاره کند خادم تو عین جواب است تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند یک غنچه دمیدن همه جا عالم آب است شمشیر همان شمه ی شیر است به میدان      جز تو به میان تیغ اگر بست خطاب است معنی جگر صحبت باشیر ندارد جز اینکه بگوید به ره دوست تراب است @shia_poem
اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمی آید که بی اذن علی تیر از کمان بیرون نمی آید علی را گر که بردارند از بین شهادت ها صدا از بند بند این اذان بیرون نمی آید نگوید گر که ابراهیم در آتش علی جانم یقینا سربلند از امتحان بیرون نمی آید چه رزمی می کند حیدر که در هنگام پیکارش صدا از دوستان و دشمنان بیرون نمی آید همینگونه به وقت گفتن تسبیح زهرایش نفس از سینه ی صاحبدلان بیرون نمی آید دهانم بازشد ذکر علی سوزاند دنیا را به جز آتش که از آتشفشان بیرون نمی آید شنیدم شاطر عباس صبوحی گفته بی نامش به ولله از تنور گرم نان بیرون نمی آید نجف میخانه ی شیعه ست یعنی مشتری اینجا بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمی آید به لطف صاحبم راضی ام اینگونه ، که ازخانه سگ اهلی برای استخوان بیرون نمی آید چه زحمت می کشی بیهوده عزرائیل، ازاین تن؛ نخواهد حیدر کرار جان بیرون نمی آید @shia_poem
چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر بود پیدا در زلال جاری تکبیرها نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر «گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست» کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر... دستِ رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار «عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر... یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طلوع آفتابِ عالم‌آرا، در غدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر... @Shia_poem
دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب مي‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش : علي ست (۱) من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي هر چه مي‌گويم علي، انگار اللّهي ترم مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او مي‌پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »(۲) وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست   يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر مي‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي  کوثري که ناز او را قلب جنت مي‌کشيد ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري مي‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است من نبي‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم» طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست @shia_poem
دوچشمت خیره گرداننده همه شیرین ادایان را عجب دلبرده لبخندت ز سینه دلربایان را            چه رازی هست در عمق کلامت ای شه خوبان که حیران کرده نطق تو همه شکرسرایان را تمام پادشاهان را تو شاهی و همه رعیت به زیر آورده حسن تو سر فرمانروایان را تو چون خورشید می تابی دریغی نیست در لطفت فقیران را یتیمان را غریبان،آشنایان را بدان شانی که نام تو به درگاه خدا دارد      مدد فرموده هر لحظه دم مشکل گشایان را شبیه چشمه می مانی کرامت از تو می جوشد همیشه دست می گیری نگفته ما گدایان را به عشق تو،غدیر خم یقین روح الامین آمد نبی را گفت کامل کن کتاب بی نوایان را "لکم اکملت دین" را گفت،در گوش نبی آنجا که لبخندی نشاند او به لب ما مبتلایان را کلید خانه اش را حق به دست مادرت داده که در دم بشکند با تو خدای بی خدایان را @shia_poem
ای از فروغ روی تو شرمنده آفتاب هر ذرّه را به نظره ات آکنده آفتاب ساز طرب به زخمۀ ناهید میزند بر تارک سپهر فریبنده آفتاب از جلوۀ جمال جمیلت بود که هست در عالم شهود پراکنده آفتاب گر عارضت نداشت تلؤلو عیان نبود در دیده ها هر آینه ارزنده آفتاب از انبساط چهرۀ تابنده ات بود کاینسان کند به نطع زمین خنده آفتاب از برق ذوالفقار تو باشد که در فلک دارد هماره تیغۀ بُرّنده آفتاب هرگز تَکدّری ندهد ره به خویشتن بیند اگر جمال تو بیننده آفتاب ساطع چو گشت نور جبینت ز کوی اَمن شد تا ابد زبانزد و سر زنده آفتاب از بهر آن که بوسه به خاک رهت زند خود را به زیر پای تو افکنده آفتاب از دلگشای روی و عطای عمیم توست کامد برون مُشعشع و بخشنده آفتاب گر چهره در نقاب کنی نیست این عجب گویند مُنکسف شده تابنده آفتاب آری چو دید عارض و مُشکین کلاله ات زد هاله گِرد خویش برازنده آفتاب می خواست تا مقابله با او کند نشد بُرده به کار گر که بسی دنده آفتاب تنها نه ‹‹رونق›› است شها زر خرید تو ماهت غلام هست و بود بنده آفتاب @shia_poem
در محفلی که نام تو باشد گناه نیست غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست در مکتب تو بحث سفید و سیاه نیست حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست توصیف قدر و منزلتت کار هر‌که نیست دریایی و وجود تو مانند برکه نیست نامت به زیر سلطه کشیده لغات را در شیشه کرده خون رقیق دوات را بر هم زده نظام همه کائنات را میخواهم از دو دست تو برگ برات را لطفت زیاد و خواهش دستان ما زیاد ما کم ارادتیم و مرام شما زیاد دست غزل به مرز کمالت نمیرسد قدّ  قلم  به  اوج  جلالت  نمیرسد صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسد قول فمن یمت یرنی ات بعید نیست جز دیدنت به وقت وفاتم امید نیست باید نوشت نام تو را با دوات عشق زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق پنهان شده به سایه ی عشق تو ذات عشق پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق با تو مشخص است مسیر درست مان جانم فدای نام ” امام” نخست مان دنیا شبیه نقطه ای بین کتاب تو مانده نگاه چرخ و فلک بر جناب تو جز فاطمه نبوده کسی بازتاب تو صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو از تو تمام خلق بگویند هم کم است آیینه دار جلوه ی پاک تو فاطمه است تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست عیدی شبیه عید سعید "غدیر" نیست هرکس که باولایت تو هم مسیر نیست بیراهه رفته است-به پایش ثبات نیست راهی به غیر راه تو راه نجات نیست پیدا نمی شود احدی برتر از علی آقا تر و عزیز تر و بهتر از علی در معرکه کجاست دلاورتر از علی صدها هزار مرتبه پیغمبر از علی تعریف کرده ست چنان و چنین علیست با امر حق برای نبی جانشین علیست @shia_poem
جبریل مکرر این صلا را سر داد بلغ، بلغ... ندا به پیغمبر داد فرمان خداست: بر سر دست بگیر آن دست که در رکوع انگشتر داد چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قرآن مجسم، به روی سینه گرفت فرمود: علی از من و، من از علی‌ام آیینه به روی دست آیینه گرفت آن روز که خم، به دست دو دریا رفت فردوس به خاک‌بوسی صحرا رفت فریاد فلک به «اِکفِیانی» برخواست تا دست محمد و علی بالا رفت خورشید طلوع کرده از لبخندش نور است و هزار رشته در پیوندش دیدند در آسمان دستان رسول دست علی است و یازده فرزندش در آینه مهر و مه، شکوفایی کرد دستان علی، بلند بالایی کرد آن روز خداوند، خودش از مردم با سورۀ «مائده» پذیرایی کرد بت‌خانۀ شرک را شکستی ای دست بر خندق جهل، راه بستی ای دست هر جا که نشان «فوق ایدیهم» بود معنای «ید الله» تو هستی ای دست «والعصر» که آیه آیۀ آن به علی می‌خورد قسم، به دین به قرآن به علی «اِنسانَ لَفی خُسر» بود دشمن او باید که بیاوریم «ایمان» به علی در سجدۀ شکر آفتاب افتاده جای قدم ابوتراب افتاده عمری‌ست که از حلاوت نام علی حتی دهن کویر آب افتاده سرچشمۀ روشن حیات است غدیر عطر ملکوت صلوات است غدیر گرچه به بلندای شکوهش نرسیم کوتاه‌ترین، راه نجات است غدیر @Sheia_poem
با نام بلند او نوشتیم از زلفِ کمند او نوشتیم تلخیم ولی شکر فروشیم تا از لبِ قند او نوشتیم از اَشهدُ اَنَّ عشق مولا یعنی به پسند او نوشتیم آزاد شدیم از دو دنیا خود را که به بند او نوشتیم - - ما را به لب نجف نوشتند ما را رطب نجف نوشتند ای تاکترین سبویِ مستی ای پاکترین وضوی مستی ما مرد شراب عشق هستیم ای جانم از آبروی مستی ساقی چه کنیم آتشینیم مُردیم در آرزوی مستی برخیز که تر کنیم امشب از نامِ علی گلوی مستی - - با ناد علی بزن نوایی بسم اله اگر حریف مایی از کوثر عشق آب خوردیم ما پای علی شراب خوردیم انگور ضریحِ نقره کوبیم عمریست که نابِ ناب خوردیم از شَعشعه‌یِ حضور گرمیم تا پرتو آفتاب خوردیم سوگند نمیرویم جایی ما نان ابوتراب خوردیم - - دلداده‌ی بی اراده هستیم یعنی که حلال‌زاده هستیم بر روی جهاز ، ناگهان گفت در حلقه‌ی جمع حاجیان گفت فریاد علی علیش پیچید بالاتر از اوج آسمان گفت دیروز به دوش او علی بود امروز علی علی بجان گفت شد محضرِ فاطمه شرفیاب جبریل...چنین نفس زنان گفت - - ای میر وزیری ات مبارک امروز امیری ات مبارک آورد اگرخدا علی را تا گم نکنیم ما علی را رو کرد برای آفرینش یک جلوه‌ی مرتضی علی را حق داشت نبی کسی نبیند او دیده که را؟ که را؟  علی را حک کردپیمبر ازهمان روز بر خاتمِ خویش یا علی را - - تا کعبه‌ی مومنین نمی‌شد این دین بزرگ دین نمی‌شد ای وای اگر قدم بکوبد با تیغِ دو دَم  دو دَم بکوبد او یک تنه صد سپاه را با یک جذبه‌ی خود بهم بکوبد زینب خود مرتضی است وقتی فریاد سرِ ستم بکوبد از حضرت حیدر است ارثش عباس اگر علم بکوبد - - تا تیغ خود از غلاف برداشت صد بار زمین شکاف برداشت گیرم که خیال خام دارد این خصم همیشه دام دارد گیرم که همیشه کینه توز است یا نقشه‌ی انتقام دارد ما شیعه‌ی مرتضی شدیم و این سیره چنین پیام دارد: ما را چه غم از هزار دشمن ایرانِ علی امام دارد - - ما فاتح قله‌ی جهانیم ما لشکر صاحب الزمانیم آیین علی همیشه جاریست آئینه‌ای از شکوهِ باریست آیین علیست رادمردی دور از ستم و سیاه کاریست آیین علیست دستگیری آیین علی گذشت و یاریست آیین علی علی بسازد در راه حسین سربداریست من را ببرید سرزمینش باشد برسم به اربعینش @shia_poem
ساقي امشب تو بساط طربي بر پا كن مطربا  چنگ نواز  و  دل ما  شيدا كن عاشقان را به سرا پردة  مقصود  نشان يادشيرين كن و فرهاد زمان رسوا كن دشت و هامون را در سيطرة مجنون بين كوه و صحرا  را  پُر  ولوله  از  ليلا كن يار  شكر  دهنم  بر  زبر  مصطبه  بر قامتش را به مَثل رشك قد طوبي كن در سماع  آور  آن  زهره  بربط زن  را چنگ بر چنگ بنه عقدة دل ها وا كن يا ز  لعل  نمكين  نزهت  خاطر افزاي يا كه ز آن باده پياپي به دل مينا كن باده را نيست اگر نشئگي و سُكر مدام يك نفس باده بِهل رو به خُم صهبا كن چيست صهبا ؟ چه بود باده زخم هاي عصير از  خُم  عيد غديرم  قدحي  اهدا  كن به ترنّم  همه  اجرام  سماوي  را  بين به  تكلّم  همه   در   ناحيۀ   بالا  كن آنقدر ريز كه بيخود شوم از خويش همي مست مستم ز مي از حال الي فردا كن با  طنين   سخن   نغز   محمّد  آنجا روي دل را همه مَعطوف  سوي  مَعنا  كن بر  سر  دوش  نبي  صادر  اول  احمد خوش به نظاره نشين يا به كنارش جا كن با من سوخته دل جانب صحرا بگراي عطر آگين نفس  از رايحۀ  صحرا  كن گَردي از دور به پا خاسته زان خيل و حَشم چشم حق بين بگشا ديده دل بينا كن عرش بر فرش به بين از اثر صُنع خداي همسري  با  همه  درگسترة  غبرا  كن گوي او نفس من و كفو من و صهر من است اين سخن را هله در كاغذ زر انشا كن تاج شاهيش بنه برسر و بي واهمه اش جانشين بعد خود اي پاك نهاد او را كن صبح فردا چو دمد خيز ز جا نغمه سراي نطق (رونق) را در مدح علي گويا كن دوستش هركه بود نيز تواش دوست بدار هركه دشمن بوداورابه جهان دروا كن شهر علمم من و باشد در آن شهر علي فهم اين نكته عيان با لب شَکّرخا کن گل ريحان بنماي و به تماشای گراي خاطرت مُنبسط از سرو سهي بالا كن يا محمّد نبود  هيچ  دگر  جاي  درنگ جاي اكنون تو براين خِنگ فلك پيما كن امرحق بود مُطاع پیک اجابت فرمود به علي گفت بيا خوش به برم مأوا كن شد به بالاي بلندي  شه  اقليم  وجود فهم اين نكته ز ماهيّت  اين  معنا كن آمد از دُرج  لبش  گوهر ناسفته  برون آري اَر دُرّ طلبي غور در اين دريا كن روز را  در  اثر  چهره  خورشيدوَشش تا سَحر  مُنجليِ  سِحر  يد  و  بيضاکن يا محمّد به علي گوي كه مانندۀ  من محو از روي زمين لات و هُبل ، عُزّا كن گل سوري  را  در  دامن  مينا  بنشان نغمه گر ساري و سوري زلب ميناكن اين پيام صمدي  را  چو  صفات  ابدي سر به مُهر است اگر بر همه كس افشا كن بَلّغ  از  ما  بشنيدي  و  گزيديم تو را تو هم او را به وليعهدي  خود  ابقا كن به همه گوي كه او مظهر ذات ازلي است به همه مرتبتش را چو خودت القا كن همه  جا باش  به  وحدانيت  ما  گويا همه  جا  رُقعة  حقانيتش  امضا  كن به همه گوي كه او را بشناسند درست دور از دور و برش دست رد  اعدا  كن اوست كز عالم لاهوت به ناسوت رسيد كَرّ و  فرش  بر ابناء  زمان  اجرا  كن اوست چون مهردرخشنده ز بعد تو نبی آشكارا  به  نمايانش   و   لا   اِلاّ   كن باش دربند سرزلف خَم اندرخَم دوست (رونقي)هرچه كه جزاوست توازسر وا كن @shia_poem
شدم به کفتر جلد تو در حرم  مشهور مرا تو مست خودت کرده‌ای و من ،از دور خراب طرح ضریح تو میشوم بدجور که  نقش روی ضریح تو خوشه‌ی انگور تو را شراب نوشت و مرا خراب نوشت خدا به روی دلم یا ابوتراب نوشت گرفته دفتر شعرم به دست جام علی هزار کشته دهد تیغِ در نیام علی خدا تملّک ما را زده به نام علی علی امام من است و منم غلام علی خدا به یُمن تو بر سفره‌ها نمک داده فقط به خاطر تو کعبه را ترک داده تمام خلق خدا رعیت اند الّا تو به زیر پای تو ما و به روی سرها تو گدا و نوکر و مسکین منم ، و اما تو به دست مدعیانت نداده ای آتو تو انتهای مروت ته جوان مردی به روی دوش پیمبر جهاد میکردی برای اهل محبت علی کفاف شده فقط علی ست که زاییده‌ی مطاف شده بگو به آن که گرفتارِ اختلاف شده چه باعث ترک و خانه و شکاف شده ؟؟؟ که داده جان پیمبر نجات غیر علی؟ که داده خاتم خود را زکات غیر کدام مرد نبردی کنار توست دلیر؟ کدام شاه شبانه رود کنار فقیر؟ کدام حاکم دنیا نشسته روی حصیر؟ بگو به آن که نبوده زمانِ روز غدیر پیمبری که به عطر خدا معطر بود رسالتش همه گیرِ غدیر و حیدر بود شبی به لیله‌‌الاسرا خدا سخن گفته برای وصف تو با ( إنَّما ) سخن گفته به قدر و کوثر و با هل‌اتی سخن گفته فقط به لحن تو با مصطفی سخن گفته و امر کرده خدا ای رسول دل آگاه بگو تو اشهد ان علی ولی الله @shia_poem
  به نجف رساندم امشب دل درد آشنا را که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را جلوات اولیا را به جمال او جلی بین و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را غم عشق جاودانش که سرشته با گل من اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا علی است آنکه باشد بری از همه معایب به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را علی است شاه مردان و امیر سرفرازان علی است سر مستی و دلیل دلنوازان علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می تواند که به سر برد وفا را؟ نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان که علی علی علی بود ، نوای مستمندان چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی که برای من نمانده است به غیر تو پناهی همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را به ((کمیل))داده از لطف ، به نوکریش منصب شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا @shia_poem
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی علی! حکم ولی اللهی‌ات در عرش امضا شد خدا دستور داد و مصطفی مأمور اجرا شد تمام عمر بودی گوش به فرمان پیغمبر پیمبر جان تو بود و تو بودی جان پیغمبر هزاران بار رفتی که شوی قربان پیغمبر خدا مدح تو را گفته است در قرآن پیغمبر خدا در شأن و مدح تو هزاران آیه نازل کرد "علی بین نماز انگشتری تقدیم سائل کرد" علی! چشم خدا هستی و یک لحظه نخوابیدی علی! خشم خدا هستی و از ظالم نترسیدی شهادت می دهم اول خدا را تو پرستیدی خودت گفتی خدا را با دو چشم خویش می دیدی شهادت می دهم اول تو سجده بر خدا کردی نخستین مرد بودی که به احمد اقتدا کردی شهادت داد هرکس به ولای تو مسلمان است ولای تو نشان قطعی تکمیل ایمان است کسی که از محبینت نباشد عبد شیطان است علی حب تو شرط لازم عفو گناهان است خدا هرگز نمی بخشد بدون تو گناهی را بدون تو نمی بیند کسی عفو الهی را قسیم النار و الجنه تو هستی ساقی کوثر ولی الله اعظم هستی و داماد پیغمبر نداری هیچ همتایی به جز صدیقه اطهر علی ابن ابیطالب امیر المومنین حیدر نه این حرف پیمبر نیست این حکم خداوند است امیرالمؤمنینی به علی تنها برازنده است به احمد وحی آمد که علی مولا الموالی شد چه وحیی بود جبرائیل هم حالی به حالی شد امیرالمومنین حیدر شد و اوضاع عالی شد هر آنچه بود در مشت خدا امروز خالی شد علی تصویر شفاف خدا در صفحه دنیاست علی مولا علی مولا علی مولا علی مولاست امام جن و انسان است علی بن ابی طالب به روز حشر میزان است علی بن ابی طالب پناه بی پناهان است علی بن ابی طالب ولی امر و سلطان است علی بن ابی طالب به گوشم میرسد امروز از هر سو "علیٌ حق" ملائک ذکر میگویند" علیٌ هو علیٌ حق" علی عالی اعلا، یل حق، حیدر کرار علی شمشیر اسلام است بر فرق سر کفار کسی جرات ندارد که بجنگد با تو در پیکار علی مولاالموالی و علیٌ قاهر القهار امام العارفین خیر الوصیین منتهی الآمال بگو حیدر مدد ذکر علیٌ افضل الاعمال @shia_poem
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار (شب شراب می ارزد به بامداد خمار) نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع الهم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده ها را بهم تو قانونی سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_ شراب شعر صغیر و فواد کرمانی تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_ کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته ای بسیار هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومهء علی نامه به الغدیر به موی سپید علامه به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست... @shia_poem
اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست کیست این و کیست این و کسیت این ، تنها علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی باز تکلیفِ مرا این جام روشن می‌کند این شرابِ کهنه من را فارغ از من می‌کند این جنون آواره‌ام در کوی و برزن می‌کند مدحِ او من را نه ، حافظ را هم الکن می‌کند از ازل تا  تا ابد...حق‌حق و هوهو... یاعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی آسمان اینقدر پُر باران مگر هم می‌شود ای خدا مانندِ تو انسان مگر هم می‌شود جمع خشم و عشق و تیغ اینسان مگر هم می‌شود در دو تَن_زهرا و او_یک جان مگر هم می‌شود مصطفی شد  مرتضی یعنی که شد زهرا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی حضرت اردیبهشت سالها و ماه‌ها روزها با نخلها و شب انیسِ چاه‌ها پیشِ تو همسُفره می‌گردد گدا با شاه‌ها می‌شود پیدا پس از تو چاه‌ها از راه‌ها  از علی نازل شدیم و رفتن ما تا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی حق علی و او حق و این دو تسلسل می‌شود حق بده جبریل هم در محضرش هُل می‌شود او صراط الله او راهِ تکامل می‌شود شانی از وَالعادیاتش مدح دُل‌دُل می‌شود درکِ ما گُم شد وَ ما‌ اَدراکَ ما مولا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی تا به میدان آمدی لشکر نفهمیدم چه شد تَن دوتا شد سرجدا شد سر نفهمیدم چه شد تا گرفتی از درش خیبر نفهمیدم چه شد آنچنان کَندی در از جا  در نفهمیدم چه شد  آنچنان لرزید خیبر گفت واویلا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی ذوالفقارت آمد و بسیارها جامانده‌اند چشمها از ضرب تندت بارها جامانده‌اند زیرِ ضربِ تیغِ تو سردارها جامانده‌اند عمرو عاصان رفته و شلوارها جامانده‌اند  گفت عزائیلِ حیران بینِ این غوغا:علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی تیر بر پای تو خورد و از نمازت فیض برد در رکوع آمد گدا از دستِ بازت فیض برد آفرینش از قنوتِ چاره سازت فیض برد عَمرو وَد از نازشصتِ تن نوازت فیض برد  شد کمیل ومیثم وسلمان و بوذرها علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی پیرزن چشم انتظارت بار نانش را ببر مرکب طفلان ، به پشتت کودکانش را ببر با جُزامی نان بخور غم از گریبانش ببر یک تبسم کن به زهرا باز جانش را ببر با حسین و با حسن گفتیم ما : بابا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی هرکجا که می‌رسد انگار محشر می‌رسد زودتر از هر گدا آقا دمِ در می‌رسد هرچه دارد سفره‌اش نصفش به نوکر می‌رسد بیش از خود او به حال و روزِ قنبر می‌رسد  کار ما با قنبر است و کارِ قنبر باعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی  باده از الله‌اکبر تا علیکم می‌خورَد حسرتِ نان جو اَش را سخت گندم می‌خورد زخمها و زخمها از جهلِ مردم می‌خورد ناسزاها را بجای  هر تبسم می‌خورد این نماز عشق باشد شد سجودِ ماعلی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی اینکه بر دوشِ پیمبر از شرافت پا گذاشت رویِ دوشِ خویش عمری کیسه‌ی خرما گذاشت اینکه دنیا را خدا آورد پیشش جا گذاشت لقمه لقمه نان دهانِ مردِ نابینا گذاشت  می‌خورَد اما همیشه خونِ دلها را علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی کربلا او آمد در پیشِ آب‌آور نشست کربلا او بود و بالایِ سرِ اکبر نشست کربلا او دید تیری را که بر اصغر نشست کربلا او ناله زد تا تیر تا خنجر نشست می دود دنبال زینب عصر عاشورا علی اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی @shia_poem
شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟ تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟ به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا علی تو که‌ای که فراتری از مکان و چنین گذشته‌ای از زمان؟ تو که‌ای که از تقید تن، زده پل به مرکز بی کران؟ تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان تو همان که درک اهل جهان شده در صفات تو ناتوان تو همان که قبله‌ی اهل دل، تو همان که قبله نما علی نه عجب که درّ نجف شود قطرات اشک زلال تو ظلمات بود و تو آمدی، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو تو محمدی و به این سبب «بَلَغَ العُلی» به کمال تو حسنی و حسین و فاطمه، «حَسُنَت جمیع خصال» تو صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی تو چگونه آمده‌ای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟! چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ... تو ابوتراب و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کرب‌و‌بلا علی به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم نخورم می از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟! نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی» نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانه‌ی فاطمه، تو عزیز جان محمدی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَل أتی» که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایه‌ی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا دل و جان عاشق ما علی بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده در قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُعتَرِفٌ بِکُم» نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار غدیر خُم به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا علی اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت به نجف رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟ همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا علی ثقلین مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم همه عمر بنده‌ی حیدرم به حقیقت «إنّما» علی @shia_poem