#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
سزايم بود اگر از دست دادم آسمانم را
که من با دستهای خود شکستم نردبانم را
دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی
نمیدانم بگویم یا نگویم داستانم را
پريدم بى هوا روزى براى دانه اى گندم
ولی افسوس گم کردم مسیر آشیانم را
پریشان است احوالم، و ما ادراک احوالى
بُریده دیگر این درد پشيمانی امانم را
بهشتم را كليدى بود و گم شد، يافتم وقتى
به روى طاقچه ديدم مفاتیح الجنانم را
پرشیانم پریشانم به قلب خسته برگردان
الهی بالحسین بالحسین آرام جانم را
اگرچه بالهایم را گرفته آتش عصيان
ولی هرگز نخواهم برد از یاد آسمانم را
نوازش هاى خود را برمدار از من، بزرگى كن
خراشيدم اگر چه گاه دست باغبانم را
هلال ماه دعوت نامه عشق است ميدانم
من آخر ميشناسم دست خط ميزبانم را
رسول باد را بفرست سمت ساحل بخشش
در اين دريا ببين دست دعايم، بادبانم را
#محمدرضا_بازرگانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#چارپاره
شده غصهی نان و دنيای ما
حجاب ميان حبيب و مُحِبّ
توکل نکردیم بر او که گفت:
«وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِب»
فقط فکر دنياي خود بودهايم
غم دیگران چه؟! ملالی که نیست
ندارد اثر در عبادات ما
همين رزقهای حلالی که نيست
چه کرديم با بال دلهايمان
مناجاتها، ربّناها چه شد
دعامان شده حبس در سينهها
«خدايا ، خدايا» خدايا! چه شد
تجمّل شده همّ و غمّ همه
چه شد فرشهای حصيری چه شد؟
که ديگر به نان و نمک قانع است؟
مرام علی! دستگيری! چه شد؟
به دنيای خود خوب خو کردهايم
دگر در سری فکر پرواز نيست
در آسمان باز باز و چه حيف
براي پريدن پری باز نيست
به دنيای فانی چنان رو زديم
که از عزّت نفس غافل شديم
سر دل به دريا زدن داشتيم
اسير تماشای ساحل شديم
«کجايند مردان بیادعا»
چه شد اشکها ، دردها ، نالهها
چه کرديم با عشق و انسانيت
چه کرديم با حرمت لالهها
بيا لحظهای سوی نورانيت
بيا يک نفس غرق تقوا شويم
بگو مرد و مردانه یک یا علی
که راهی عرش معلّی شویم
چه میشد اگر حضرت آفتاب
به دلهای تاریک ما يک نگاه...
توانی دهد، نيمهجانی دهد
به این عبد درماندهی رو سیاه
بیا يک قدم مانده تا آسمان
بيا التجا کن خدایی شويم
حسين است سرّ رهايی ما
پری باز کن کربلايی شويم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#چارپاره
خيلي دل من از خودم گرفته
يواش يواش چشامو نم گرفته
از اثر گناه ببين خدايا
تموم زندگيمو غم گرفته
ميخوام كه از خودم شكايت كنم
شكوه از اين همه قساوت كنم
شكايت از اين همه ناسپاسي
به پيش اين همه محبت كنم
دست گداي نااميد گرفتي
هركسي دستشو كشيد گرفتي
چطور جواب خوبياتو بدم
ديده هاتو همش نديد گرفتي
منو به حال خود نذارم خدا
حال مناجات ندارم خدا
به هركسي غير تو دل مي بندم
جز تو هزار معشوقه دارم خدا
ماه تو هم حريف حالم نشد
بار گناهم ذره اي كم نشد
از اين مي ترسم كه ملائك بگن
ماه خدا تموم شد آدم نشد
به اين بي آبرو تو عزت بده
به قلب زارم معنويت بده
به حرمت مدافعان حرم
يه بار ديگه بيا و فرصت بده
تصدقت هميشه ياورم شد
دست تو سايه ي روي سرم شد
امشب ميخوام قسم بدم به كسي
كه اولين مدافع حرم شد
خدا قسم به اشك چشم ترش
به آه و ناله هاي پشت درش
به محسنش به غنچه ي پرپرش
به غرور له شده ي همسرش
يه لحظه غم از رو دلش پا نشد
حريف چشمش موج دريا نشد
شرمنده مونده از روي امامش
دستش شكست دست علي وا نشد
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید
شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید
از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم
گم گشته است راهم دست مرا بگیرید
عبد جمودالعینم ازکثرت معاصی
رفته زکف سپاهم دست مرا بگیرید
با زورقی شکسته خود را رساندم اینجا
تنها و بی پناهم دست مرا بگیرید
آغوش خود گشودی اما فرار کردم
برگشته غرق آهم دست مرا بگیرید
وقتی که غیرتم رفت شوق عبادتم رفت
درمانده از گناهم دست مرا بگیرید
عهد شباب رفت و مویم سفید گشته
بی حد شداشتباهم دست مرا بگیرید
شد آرزوی این دل ایوان طلای حیدر
غیر از نجف نخواهم دست مرا بگیرید
تنها ره نجاتم شش گوشه ی حسین است
بی کربلا تباهم دست مرا بگیرید
شبهای جمعه قلبم در روضه ی حسین است
گریان قتلگاهم دست مرا بگیرید
#مجتبی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من
شرم میکردم دگر در محضرت لب واکنم
باز میبینم مجال گفتوگو دادی به من
قطرهای بودم، به بحرم متصل کردی ز لطف
جرعهای میخواستم، دیدم سبو دادی به من
خاک بودم، آدمم کردی به دست رحمتت
خار بودم، بهتر از گل رنگ و بو دادی به من
چشم خشکم بود خالی، رویم از عصیان سیاه
اشک بخشیدی و آبِ شستوشو دادی به من
از ولادت آرزوی سوز و شوری داشتم
بیشتر از آنچه کردم آرزو، دادی به من
گر نشد قسمت که در خون گلو غسلی کنم
از سرشک دیدگان، آب وضو دادی به من
همچو شمعم قطرهقطره آب کردی، سوختی
در دل شب گریۀ بیهای و هو دادی به من
با غبار راه زوارِ «علی» شستی مرا،
در حقیقت آبرو از خاک او دادی به من
تا کنی سیراب، «میثم»را ز جام رحمتت،
آب شیرین از سبوی «تفلحوا»دادی به من
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
دلبر شب ماه باشد ، دلربای من حسین
گر عقیق حُسن یوسف شد ، بُوَد معدن حسین
بی نیاز از باغ جنت بی خیال از دوزخم
گر به روز حشر بردارد قدم با من حسین
گاه ما را می کُشی گاهی مسیحا می شوی
وای از عشقی که شد هم دوست هم دشمن حسین
پشت پای زائرانت ریخت آب و گفت دل
لذتی دارد شکستن های تو ، بشکن حسین
بوده ای تنها سه شب بی سر میان قتلگه
بعد از آن بودی به روی نیزه ها بی تن حسین
پیرهن ها شد از آن روزی برایت رو سیاه
که وفا با تو نکرد آن پاره پیراهن حسین
بی کفن گشتی که آسان تر رساند عاشقت
با نگاه غرق اشکش دست بر دامن حسین
بوده از روز ازل پشت و پناه ما غریب
در تمام زندگی چون کوهی از آهن حسین
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین است
عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین است
زیباییِ احساسِ من این است که جانم
آن عاشقِ دیوانه وُ مفتونِ حسین است
این دل که اسیر است و در این دام گرفتار
چون آهوی سرگشته ی هامونِ حسین است
عمریست دلم بارِ غم هجر کشید است
اصلاً بنویسید که مجنونِ حسین است
بر سینه ی قبرم به خطِ خون بنگارید
هان این دلِ سودا زده افسونِ حسین است
یا لیتنی کنُت و مَعکم وردِ لبِ ماست
دنیا به ابد یکسره مدیون حسین است
گر نعره ی هیهات.... کشد در برِ شمشیر
چون عزت و آزادگی قانونِ حسین است
در ظهرِ عطش کرببلا وُ تهِ گودال
این قلبِ خدا هست که محزونِ حسین است
هرگز نشود مشعلِ این واقعه خاموش
تا روی جهان صورتِ گلگونِ حسین است
تا نبضِ جهان می زند، این دایره ی عشق
عالم همه چون نقطه ای در نونِ حسین است!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_رمضان
#چارپاره
شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم
آوردم خودت رو به راهش کنی
بخوای، بهتر از روزِ اول میشه
فقط کافیه که نگاهش کنی
می دونم تُو دنیا، شبیه تو نیست
کی تحویل می گیره یه بازنده رو؟
دارم غرق میشم، نجاتم بده
پناهش بده این پناهنده رو
مقصر منم ! هر چی که می کِشم
دارم از هوا و هوس می کِشم
کنار توأم، غرقِ آرامشم
با یه حسِ خوبی نفس می کِشم
چرا توبه هامُ شکستم؟ چرا؟
نموندم رو شرط و شروطِ خودم
بگیر دستایِ ناامیدِ منُ
رسیدم به مرزِ سقوطِ خودم
شنیدم که مهمون داری این شبا
حسودیم شده ! با کی هم صحبتی؟
کسی پشتِ اَبرا صدام میزنه:
بیا بینِ خوبا، تو هم دعوتی
یه تسبیحِ فیروزه رنگِ دلم
که دور از حرم مونده، حالش بَده
یه بالی بِده بِکنم از زمین
یه بالی بِده مقصدم مشهده
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مربع_ترکیب
باز دل، چلّهنشین حرمِ راز شدهست
مرغ شب، با نفس صبح همآواز شدهست
باز با دست سحر، پنجرهها باز شدهست
باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شدهست
با نسیمی که به دلجویی من میآید
باز عطر گل نرگس ز چمن میآید
این گل لاله، که زیبایی بیحدّ دارد
در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد
نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد
آفرینش به لبش، ذکر خوشآمد دارد
این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت
جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بیحد و بیحصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ عصر آمد
گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست
چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست
داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»
عید روزیست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم
عیدی روزیست، که آفاق گلِ نور شود
از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود
یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود
عیدی روزیست، که آفاق منوّر گردد
باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد
عید روزیست، که دلها شود از غصه جدا
روز آغاز ثمربخشی خون شهدا
برسد پرتو روشنگر مصباح هدی
تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا
بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عدل شود، دولت عالمگیرش
عید روزیست، که با عشق، هماهنگ شود
عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سختتر از سنگ شود
باغ سرسبز و نشاطآور و گلرنگ شود
عید روزیست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود
ای که جبریل امین، پیک پیامآور توست
ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست
چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست
تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید
ز آتش هجر جهانسوز براتم بدهید
خضر از لعل لبی یافت حیات ابدی
تا نمردم نفسی آب حیاتم بدهید
قبله ی ماه همان صورت گندم گون است
خوشه ای زان مه سیما به زکاتم بدهید
ای ملائک به نفسهای سحر گاه قسم
جلواتی به سوی جلوه ی ذاتم بدهید
تا که محراب به فریاد دل ما برسد
یادی از آن خم ابرو به صلاتم بدهید
تا که صبح و شب ما رنگ شما را گیرد
چشمی از دجله و چشمی ز فراتم بدهید
حج بیتک ، بود آرزوی فی کل عام
یعنی احرام طواف عتباتم بدهید
#میثم_مومنی_نژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
سفره ی افطار ما پر سفره دیدار نه
ما بفکر هرکسی هستیم اما یار نه
غصه هجر تو را خیلی نداریم عفو کن
سرسری از وصل میخوانیم با اصرار نه
کارگر کم داری آقا جان سخنران بیشمار
قیل و قال از غربتت کردیم اما کار نه
آشتی کن با گدایان گنه کار خودت
خیر میبیند گدا با دوری از دلدار؟ نه
ما دم بیدار بودن هم بخواب غفلتیم
چشم ها بیدار اما باطن بیدار نه
نامه اعمال مارا وا نکن تایش بزن
هرچه میخواهی گنه دارد ثواب انگار نه
با شهیدان عهد خود را بسته ایم از ابتدا
مرگ در این راه آری زندگی با عار نه
به مناجات شب ما سربزن یابن الحسن
یک جهان ناگفته هست و محرم اسرار نه
با خودت مارا ببر تا کربلا هر اربعین
خط نزن نام گدایان را ازین طومار نه
صبر میکردیم ما پای غم زینب ولی
صبر پای روضه هایش برسر بازار نه
زینبی که عرشیان به دست بوسش میرسند
حرمتش بالاست بین دسته ی اشرار نه
#سیدپوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
صاحب نفسا وقت سحر ياد ز ما کن
در بين قنوتت من آلوده دعا کن
در هم بخر اين باربهم ريخته ام را
کمتر گل زيباى خود از خار جدا کن
کشکول گداى سر راه تو گرفتم
که گاه کريمانه نگاهى به گدا کن
از دست گنهکارى خود خسته شدم من
اين مرغک پر بسته ز هر دام رها کن
دل مرده ام اى يارمسيحا نفس من
هوئى بکش و حاجت اين خسته روا کن
آخر بشود دورى تو قاتل جانم
با يک نظرى درد نفس گير دوا کن
جامانده ام از قافله ى سرخ شهيدان
راهى دل ما را به مسير شهدا کن
اى زائر شش گوشه بيا يک سحرى را
ما را ز کرم در به در کرببلا کن
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
برای دیدن روی تو ناله ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله های شماست
ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم
گدائی در این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذره ای بها دارم
به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...
ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
نشان رحمتی از یار آشنا دارم
مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
بدست خود بده خرج زیارت ما را
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مثنوی
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبال او شب تار صیاد رفته باشد
یک زخم بر دو گونه یک چشم نیم بسته
از زجر یادگاری یک دنده شکسته
فهمیده ام در این شهر معنای سیری ام را
از ضرب دست خوردم دندان شیری ام را
نامحرمی که باخود دیشب سرتو را داشت
وقتی به گوش من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباس پاره
او گوشوار من داشت من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخنی شکسته
او با گل سر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله افتاد از بام روی معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد از فرط ناتوانی
او رفت و پیش پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم انگشت کوچکم را
او رفت و بین دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم یک بار بی عمویم
زنجیر دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگ صبور داری
رنگ محاسنت زرد بوی تنور داری
ای سر بیا که مُردم از دختران شامی
از خنده های کوفی از خنده های شامی
ای کاش پای حلقت میمُرد دختر تو
آری هنوز گرم است رگ های حنجر تو
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته
بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته
خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد
شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته
در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم
گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته
نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند
خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته
وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت
درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته
شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم
ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته
تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ
ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته
یک سو سه ساله افتاد، خواهر به ناله افتاد:
برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته
بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر
در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته
من می روم اسیری، جای کفن حصیری
شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#چارپاره
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از این که باز با ما یار بودی
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمی کردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه می پذیری
جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من، تو استغفار کردی
آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم
آن قدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد
هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم
در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم
گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
برگ و برت دست كسي برگ و برم دست كسي
بال و پرت دست كسي بال و پرم دست كسي
خيرات كردن مال من خيرات كردن مال تو
انگشترت دست كسي انگشترم دست كسي
نه موي تو شانه شود نه موي من شانه شود
موي سرت دست كسي موي سرم دست كسي
بابا گرفتارت شدم از دو طرف غارت شدم
آن زيورم دست كسي اين زيورم دست كسي
رختت به دست حرمله رختم به دست حرمله
پيراهنت دست كسي و معجرم دست كسي
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست
بغضم شکست و دوست ز لطفش،قلم شکست
گفتم دلم سیاه شد ای کبریای من
دستی به دل کشید و دوباره دلم شکست
هر روز ساختم نود و نه بت بزرگ
هرشب خدا دورن دلم صد صنم شکست
یک قطره اشک ِ شرم من از مهربانی اش
گردید گنج عرش و دعا را رقم شکست
در پای نعمتش سر تعظیم را بگو
سروی که پیش باد نگردید خم، شکست
حرف از گناه پیش رحیمی چو او مزن
کز سجده ی کلنگ دل سنگ هم شکست
ای بی شریک، جز تو شریک غمم نشد
از لطف توست لشکر اندوه و غم شکست
تا نزد دوست نام علی بردم ای غریب
دیوار سخت سینه ی من چون حرم شکست
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
نگو دارم از تو جدا میشوم
نگو بی تو اینجا رها میشوم
اگرچه لگد خوردم از این و آن
به عشق تو هردفعه پا میشوم
تو هستی و من خوب حس میکنم
تمام سحر ها دعا میشوم ...
اگر چوبِ خشکم , اگر کهنه ام
نينداز دورم ... عصا میشوم
خرابم , دعایم کن آقای من
که با یک دعایت بنا میشوم
بگو گرچه آلوده ام من , هنوز
به زیر عبای تو جا میشوم
می آیم ... اگر آهنی کهنه ام
کنار تو باشم طلا میشوم
نشد جمکرانِ تو آدم شوم
ببر کربلا , کربلا میشوم
#حمیدرضا_محسنات
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
ای کشته مژگان سیاه تو سپاهی
ما نیز هلاکیم، به ما نیز نگاهی
از ما که سیاهیم مگردان نظر خویش
بگذار بیفتند سیاهان به سیاهی
صد بار کله بر سر ما رفت ز دنیا
یک بار هم از دست تو خوب است کلاهی
بر خلق جهان رحم بفرما که نسوزند
مگذار برآرم ز دل سوخته آهی
گویند که غافل شدن از خویش گناه است
صد طاعت ما خادم این گونه گناهی
معنی جگری داشت که در راه تو خون شد
دی نعره و امروز فغان است گواهی
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟
اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـیدانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش میدانم
شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست
مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم
تو غافلـی و مـرا لحظـهای نمیخوانی
بیا منم که تو را سوی خویش میخوانم
هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا
تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟
به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز
تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم
ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم
هـزاربـار گنـه کـردهای بیـا یکبار
بگـو:الـه مـن العفـو مـن پشیمانم
ز سالها گنهت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم
اگـرچـه از همه آلودهتر بوَد «میثم»
به ذات اقـدسم او را ز در نمـیرانم
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است
مجنون شده ی طره ی گیسوی امیر است
آن قبله که عشّاق بر آن سجده گذارند
نوری ست که در تاق دو ابروی امیر است
پرواز دَرِ قلعه ی خیبر به همه گفت
این ذره ای از قدرت بازوی امیر است
در معرکه از کفر مسلمان بتراشد
این ویژگیِ چشم هنر جوی امیر ست
غربال کند هر سره از ناسره مولا
این معجزه ی نعره ی یاهوی امیر است
انگور نجف نخل رطب داد به میثم
بر دار سرش روی دو زانوی امیر است
در روز جزا سنجش اعمال خلائق
وابسته به میزان ترازوی امیر است
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
از کران تا بی کران مولا امیرالمومنین
هر مکان تا هر زمان مولا امیرالمومنین
در روایت سی هزار عالم خدا آورده است
در روایت شد بر آن مولا امیرالمومنین
چون خدای کعبه را جز کعبه بر او شان نیست
شد امیر مومنان مولا امیرالمومنین
درب علم است او و گشته در ورودیِ درش
معتکف خرد و کلان مولا امیرالمومنین
شد نماز ما قبول از برکت نام علی
خورده مُهرش بر اذان مولا امیرالمومنین
سجده بر صحن علی پای خدا بنوشته شد
نور حق را شد عیان مولا امیرالمومنین
صحبت ایوان اگر هر جا به هر مجلس شود
گشته محور بر بیان مولا امیرالمومنین
من گدایی را به عشق روی او بگزیده ام
شد بهانه آب و نان مولا امیرالمومنین
چون رود خاکسترم بر بادمی گوید به او
تار و پودم با زبان مولا امیرالمومنین
مهر او هم میکُشد هم زنده میگرداندم
مهر او اکسیرِ جان مولا امیرالمومنین
خوش به حال نسل من گر گوشه چشمی کند
خط او خط امان مولا امیرالمومنین
داده زاهد وعدهٔ حورُ و پری اندر بهشت
وعدهٔ ما در جنان مولا امیرالمومنین
#حامد_آقایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
با سلام
با توجه به اشکالات فراوان پیام رسان های داخلی و درخواست بیشمار کاربران انشاا... علاوه بر پیام رسان های داخلی مجددا فعالیت خود را در پیام رسان تلگرام نیز خواهیم داشت.
آیدی ما در تلگرام :
@shia_poem
#پندیات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم
رمضان است، بیایید سبکبار شویم
میتوانیم در این ماه به قرآن برسیم
میتوانیم در این ماه، علیوار شویم
ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه
تا نمکخوردهی این سفرهی افطار شویم
چشمها را بتکانیم در این ماهِ زلال
با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم
زین کنیم اسب، رفیقان! سفری در پیش است
جای اُتراق نَه اینجاست، خبردار شویم
سِرِّ سی جزء به سی روز فرو میآید
هان! رفیقان! همه آیینهی اسرار شویم
یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد
با خداوند، در این ماه مگر یار شویم
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem