#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم
با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم
گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است
نفس تو نفس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است
مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُلات هوش از سر باغات رفت
آینه ، قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی دل بابات رفت
نور را منشور ، طِیفی می کند
با تو اربابم چه کیفی می کند
مَسلَکت ، آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُوذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته
بارِ رودِ اَشهَدَت را ، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید
نام حیدر قاب قرآنت علی
ما عجمهائیم سلمانت ، علی
در نجف خوردیم از نانت علی
فاطمهوار است احسانت..، علی
قنبر خوان سِترگت بوده ایم
نوکرِ مادربزرگت بوده ایم
ما گداها عشق را فهمیده ایم
هر زمان خندیده ای..، خندیده ایم
وصف جودت را فقط نشنیده ایم
دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم
بانی رزق گدایانی..، خودت
در کَرَم یکپا حسنجانی خودت
در طلوعت گریه ی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچهها..،تب را ببین
با تو ذوقِ عمهزینب را ببین
عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد
با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسوانت را چه نازی می کند!
روی دستت تاببازی می کند
سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سهساله روی پایش بند نیست
نیزه را تا اختیارش می کنی
دشمنت را تار و مارش می کنی
تیغ خود را ذوالفقارش می کنی
هر کسی آمد ، شکارش می کنی
رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد
آب را آتش زده لب های تو
خیمه راه افتاد..، پشت پای تو
آه از اندوهِ جانفرسای تو
مُرد وقت رفتنت..، بابای تو
وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند
کوچه وا کردند...، زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطرهقطره ، قدرِ دریایت کنند
تکّهتکه ، ارباًاربایت کنند
آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد
#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
شاه امروز آفریده شاهکار دیگری
احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری
لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری
مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری
بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده
چون که حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده
او برای زینب کبری رکاب آورده است
عمه زینب هم برای او نقاب آورده است
هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است
مرکبی در شان پیغمبر....عقاب آورده است
نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه
ام لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه
از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت
قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت
غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت
بود در شانش ولیکن از امامت می گذشت
شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند
تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند
پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای
بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای
ای فقیران سفره دارد ، سفرۀ آماده ای
اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای
در مقام او جهانی بانگِ یا هو می زند
وقت مدحش ناصرالدین شاه زانو می زند
وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی
بین خانه چون پیمبر ؛ بین لشکر مرتضی
سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی
نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی
دست هایش چون که بر هم سخت محکم می شود
باز هم عید غدیر خم مجسم می شود
مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند
آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند
کیست این آقا که ما را نیز آقا می کند
خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند
صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود
شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود
کعبه از شش گوشۀ ارباب کم می آورد
نام او افلاک را زیر قدم می آورد
صحبت از شش گوشه شد ؛حرفی که غم می آورد
باز هم دارد مرا سمت حرم می آورد
هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام
هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام
مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد
خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد
خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد
آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد
داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم ...
ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
آلله گوزللرین گوزلی خلق ائدیب سنی
غیرتلی و حیالی ولی خلق ائدیب سنی
لیلا بالاسی مدحیوه آیا نه عرض ائدیم
همتایِ مصطفی و علی خلق ائدیب سنی
#مهدی_صفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
اى ورق روى تو عنوان حُسن
خال و خطت نقشه ى ايوان حسن
نسل جوان را به جهان رهبرى
جلوه ى توحيد على اكبرى
ريخته از شر م رخت در شفق
گل به گلستان عرق از هر ورق
گر چه خداوند وجود و عدم
خلق نكرده دو نفر مثل هم
ليك چو رخسار تو را آفريد
نقش تو را شكل محمد كشيد
چشم تو بيناى همه ماسوا
گوش تو گنجينه ى صوت خدا
روى تو از آب بقا صاف تر
وز دل عشاق تو شفاف تر
صبح تو از شام ابد دلرباست
شام تو تا صبح ازل جان فزاست
هر كه هواى رخ احمد كند
در تو تماشاى محمد كند
باد نقابت چو به بالا زند
فاطمه لبخند به ليلا زند
منطق شيواى جهانگير تو
در لبه ى تيغه ى شمشير تو
بسكه خدا خوب تو را ساخته
خصم تو در مدح تو پرداخته
دشمن سرسخت شما انجمن
بود معاويه كه گفت اين سخن
تاج خلافت كه ز پيغمبر است
ساخته بر فرق على اكبر است
هر چه سخن گشت برازنده تر
مانده به مدح تو سر افكنده تر
حق سخن گشت به مدحت ادا
از لب جانبخش شه كربلا
گفت تويى اى پسر باوفا
اشبه مردم به رسول خدا
قبر تو شد اى همه را نور عين
جلوه ى شش گوشه ى قبر حسين
جان تو و جان حسين بُد يكى
قبر تو و قبر حسين شد يكى
اى ز تمام شهدا خوب تر
پيش حسين از همه محبوب تر
بين جوانان بنى هاشمى
جانى و جانان بنى هاشمى
بسكه بُدت شور شهادت به سر
كشته شدى از همگى زودتر
خون سرت تا به جبينت چكيد
موى سياه پدرت شد سپيد
خواست شود موى سپيدش خضاب
روى به روى تو نهاد آن جناب
روى تو و روى پدر رنگ شد
عاشق و معشوق هم آهنگ شد
چهره به رخسار منيرت گذاشت
تا دلش آرام نشد برنداشت
زينب مظلومه به حفظ امام
صيحه زنان گشت برون از خيام
تا كه نبازد پدرت جان پاك
ناله كشيد از جگر چاك چاك
گفت كه اى تازه جوانم على
ميوه ى دل، قوت جانم على
ميثم اگر وصف تو را میسرود
جز تو و الهام تو در او نبود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
آیت اللّهیست در نـوع خـودش اِبـن الـحسین
وَصف یک خط از رُخش هفتاد مِنبر میشود
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چون الف در مد بسم الله پنهان می شود
گر برابر سرو را با قد رعنایش کنند
#صائب_تبریزی
#بالابلند_خانه_لیلا_تویی_علی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
ظهور کردو تجلی نام مولا شد
علیِ اولِّ ، دوم عزیز زهرا شد
ز خلقت نبوی اش چنان به جلوه نشست
که پیش پای قدومش حسین هم پا شد
نه اینکه آمده تا جلوه ی ولی باشد
نبی به جلوه درامد علی که پیدا شد
((حسینُ و منی انا من حسینِ)) پیغمبر
نظاره کن که چه زیبا دوباره معنا شد
قمر به طایفه ی هاشمی اباالفضل است
به انعکاس قمر از کرم چو دریا شد
چنان به وقت اذان عارفانه از او گفت
حسین گفت که ممسوس ذات اعلی شد
ز قدرت حسنی درس رزم طوری برد
میان معرکه گویا حسن هویدا شد
نجف به یاد قتالش علی علی گفتم
به کربلا که رسیدم ز گریه غوغا شد
علی که جمع همه پنج تن به یک جا بود
ز صدر زین به زمین آمدو مجزا شد
قدی که سایه ی اهل حرم به میدان بود
فقطعوه ُ بسیّوف اربا اربا شد
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
در ماه شعبان آمدم، محزون و گریان آمدم
زار و پشیمان آمدم، یا ربنا اغفرلنا
من رو سیاهم یا اله، نامه تباهم یا اله
پر اشتباهم یا اله، یا ربنا اغفرلنا
من عبد بی ایمان شدم، دور از تو و قرآن شدم
من بنده ی شیطان شدم، یا ربنا اغفرلنا
شیطان هم آغوشم شده، ذکر دل و هوشم شده
مردن فراموشم شده، یا ربنا اغفرلنا
از نفس اماره ببین، خوردم خدا من بر زمین
گویم به حالی دل غمین، یا ربنا اغفرلنا
حاجیِّ احرام توأم، ممنونِ اکرام توام
من تشنۀ نام توام، یا ربنا اغفرلنا
هستی تو کاشف الکروب، هستی تو غفار الذنوب
هستی تو ستار العیوب، یا ربنا اغفرلنا
دیدی که در خلوت چه شد، آن لحظۀ لذت چه شد
پس لطف و غفرانت چه شد، یا ربنا اغفرلنا
من شیعه زاد حیدرم، من نوکر پیغمبرم
مستِ حسینِ بی سرم، یا ربنا اغفرلنا
یارب به حق مصطفی، حق علی مرتضی
بگذر ز کوه جرم ما، یا ربنا اغفرلنا
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#مناجات_شعبانیه
#غزل
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
دارم فراری می شوم از خود به سوی تو
در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده
ناجی تویی راجی منم در دست های من
بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده
وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد
باید بگیری دست من را که رها مانده
پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را
اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده
از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم
در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده
شعبان به پایان آمد و روی لبان من
وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده
خوبی تو آمال من را بیشتر کرده است
مِنْکَ رَجائی از وَلا تَقْطَع به جا مانده
لَمْ تَهْدِنی؟ می خواستی رسوا اگر باشم
لم تَهْدِنی؟ وقتی دلیل کربلا مانده
یک عمر قَدْ اَفْنَیْتُ عُمری بی حضور تو
پس فَاقْبَل عُذری کهدلیل روضه ها مانده
جرم زیادم پیش عفو تو چه ناچیزو
تازه عنایات علی موسی الرضا مانده
بین جهنم هم تورا فریاد خواهم زد
تاثیر اشک شوق در قاموس ما مانده
تنها محبت راه ترک معصیت گشته
با دوستت دارم جهانی روی پا مانده
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد
بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد
این دل وامانده ام حاجت روا شد یا نشد
نیمه ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد
مست مستم کوچه کوچه میزنم هرخانه را
تا ببینند اهل شهر امشب من دیوانه را
چهارده قرن است ماه و سال ما تکراری است
امشب اما از بهشت امواج کوثر جاری است
هرکسی امشب سرش برروی یک دیواری است
افضل اعمال عاشق ها امانتداری است
پس تو امشب مستی ما را ببین و دم نزن
حرف عاشق بودن ما را به نامحرم نزن!
عشق ما را از صف اغیار منفک میکند
کوری هرکس به خوشحالی ما شک میکند
حق تعالی امشب ما را مبارک میکند
فاطمه "عجّل فرج" در مصفحش حک میکند
از رسولان الهی تا امامان گرام..
یک قصیده در پی یک مصرعِ حسن ختام
تا به کی تاریک باشد آسمان سامرا
میدمد خورشید ما از پادگان سامرا
چشم و قلبت روشن ای مرد جوان سامرا
یک جهان هستند از امشب در امان سامرا
باد از بام بهشت امشب خبر آورده است
خوش به حال نوکران! نرجس پسر آورده است!
این پسر جان است و جانان است و ایمان همه
حرف هایش خط به خط آیات قرآن همه
گیسویش آرامش حال پریشان همه
پس نگو دیگر به او خورشید پنهان همه
او همیشه حاضر است و آنکه پنهان است ما
چشم او باز است و آنکه چشم خود را بست ما
عاشقان دیوانه ی روی نگار آخری
نام او مهدیست، تنها یار،یار آخری
سفره دار آخری، دلدل سوار آخری
میرسد یکروز صاحب ذوالفقار آخری
نعره ی یا فاطمه در دشت و هامون میکشد
آن دو تا نامرد را از خاک بیرون میکشد
اینهمه گفتیم از مهدی آل مصطفی
اینهمه گفتیم ازآن آقایی و شور و صفا
ما کجا هستیم؟ فکر درهم و فکر شفا
نوکرانش بیخیال و دوستانش بی وفا
هرچه گفتیم عاشقیم افسوس لاف و لاف بود
در پی دنیا گدای غافلش علاف بود
مرهم مردم شدیم و مرهم او نیستیم
آدم مردم شدیم و آدم او نیستیم
همدم مردم شدیم و همدم او نیستیم
محرم مردم شدیم و محرم او نیستیم
جای دست باز او رو به کس و ناکس زدیم
دست خود آورد سوی ما ولی ما پس زدیم
مطمئنم راه ما آخر به کویش میرسد
نوکر بیچاره هم به آرزویش میرسد
گفت سائل از کدامین سمت بویش میرسد؟
گفت در هر خیمه ای حرف عمویش میرسد!
به تمنای فرج رخصت بگیر از فاطمه..
با خود صاحب زمان بنشین کنار علقمه
ای عمو ای خوش قد و بالا چرا پس کم شدی
ابرویت کو؟ چشم هایت کو؟ چرا درهم شدی
چون کمان حرمله از چند قسمت خم شدی
با خبر از حمله ی یک مشت نامحرم شدی؟!
بعد تو این روضه ها اوج مصیبات منند
زینب السادات را خولی و اخنس میزنند!
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات_شعبانیه
#مثنوی
ممنوتم که اومدم حوالی مناجات
من و آوردی قاطیِ اهالی مناجات
شبای شعبانه و باز شبای عاشقیه
وقت مناجات دل و دعای عاشقیه
من اومدم که از خودم دلم رو پس بگیرم
دو خط مناجات بخونم کمی نفَس بگیرم
الهی إِنْ خَذَلْتَنِي چه خاکی سر بریزم
الهی إِنْ حَرَمْتَنِي ، کجا برم عزیزم
الهی إن اَخَذْتَنی ... اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ
و إِنْ اَخَذْتَنی بِجُرمی ، اَخذْتُکَ بِلُطفِکْ
إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فقیرا
الهی جئتُ خائفاً بِبابک اسیرا
بیا به زندونی که باز برام گناها ساختن
هیشکی سراغم نیومد وقتی من و شناختن
بیا به سلولم و از غیر خودت رهام کن
فکری برا شکستن زنجیر دست و پام کن
جدام کن از هرچی من و از تو جدام میکنه
اهل سحر وقتی بشم علی دعام میکنه
هرچی بزرگه جرمِ ما لطفِ تو بی حسابه
دلارو میبریم حرم دعا که مستجابه
اگر هنوز سنگه دلت خشکه چشات تو شعبان
سفارشِ مادرمه سه بار بگیم حسین جان
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسین_علیه_السلام
در کاسهی وصل تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانهی هجران تو قندم
#حسین_منزوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش ست اگر ز تو ما را دل غمینی هست
#فروغی_بسطامی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
جبرئیل روی پرش باز غزل آورده
استعاره کمی ایهام و بدل آورده
عشق با « حیِّ علی خیرُ العمل » آورده
واژه واژه به لبم جام عسل آورده
«یوسف» مصریِ « زهرا » سرِ بازار آمد
به «زلیخا» بسپارید که دلدار آمد
کوچه را ریسه ببندید چراغان بُکنید
عرش را گُل بزنید آینه بندان بُکنید
جان نثار قدمش زود به قربان بُکنید
خلق را مستِ شراب رُخ جانان بُکنید
دل ز « نرجس » نه که صد دل زهمه عالم بُرد
هرچه خوبیست به دنیا نوه ء خاتم بُرد
باز هم صحبت ما قصه ء گیسویش شد
تا سحر حرف و حدیث خمِ ابرویش شد
باز هم قبلهء ما سلسله ء مویش شد
دلمان مشتری خاکِ سرِ کویش شد
« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»
یازده قرن ز نبودت دل من گلگون است
سوختم از غم دوری تو چشمم خون است
طالبِ دیدن تو گشته دلم، مجنون است
هفت پشتم به تو و طایفه ات مدیون است
یوسف فاطمه و حُسنِ ختام طاها
لحظه لحظه برسد بر تو سلام طاها
می شود شادی آن قلب سپیدت بشوم؟
یا که مهمان سر سفرهء عیدت بشوم؟
سیصد و سیزدهمین یار شهیدت بشوم
کاش رخصت بدهی « شیخ مغیدت» بشوم
با ظهورت دل غمدیده ما شاد نما
با نفس های گل فاطمه آباد نما
سی نفر یار نداری که پریشان ماندی
مثل یوسف اسیرِ غم زندان ماندی
همدم غربت و صحرا و بیابان ماندی
از گناهِ منِ غفلت زده پنهان ماندی
مددی کن که به عشق تو مسلمان بشوم
با ولایت به نفسهای تو «سلمان» بشوم
چقدر تا سحر عشق، عبورت مانده؟
چشممان خیره به معیادِظهورت مانده
بانویی دست به پهلو به حضورت مانده
روی مسمار و دری چشم غیورت مانده
قَسمت می دهم ای منتقم آل علی
دگر از راه بیا ای به همه خلق ولی
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
و زمان در گذرش گشته مردد شاید
که می آید که میآید که می آید شاید
عقربه یک عدد از یازدهم رد شده است
که زمان بر سر جایش بنشیند شاید
شاید این جمعه و آن جمعه نبودست مهم
در میان کلماتم نه در این حد شاید
صبر کرده است زمین تا که به دادش برسد
آخرش یک نفر از آل محمد شاید
شنبه شاید که بیایی و به جای کوفه؛
پایتختت بشود خطه ی مشهد شاید
آن قدر طول کشید آمدنت ،موقع بحث؛
در لغت نامه ی مردم شده باید شاید
قیدها هم عوض حتما و قطعا شده است؛
در پس و پیش کلام همه شاید...شاید...
باز اما همه ی دلخوشی ما این است:
شاید این جمعه همین جمعه بیاید شاید
#مجید_شیر_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مثنوی
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود، ولی میبینند
یک روز بهار میشود با یک گل
#هادی_فردوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#ولادت
#نیمه_شعبان
در حوالیِّ نیمه شعبان بود
عطرِ یاسی عجیب میآمد
سامرا بود و خانۀ پدری
باز طفلی نجیب می آمد
باید اسپند، دود میکردند
نوهء ماه، میرسید از راه
حاملِ پرچم ابالفضل و
ذوالفقارِ علی ولی الله
گل نرگس که زیرِ پاهایش
باغِ گل فرش شد همان اول
مثلِ جدَّش حسین، قنداقش
شرفِ عرش شد همان اول
بر غمِ اهل بیت در حُکمِ
جرعهای آب بود بر آتش
از همان کودکی به دوشش بود
پرچمِ سرخِ یالثاراتش
وَ ورق خورد صفحۀ تقویم
تا که هنگامِ غیبتش آمد
آسمانِ وجود، ابری شد
دوری از ماه، نوبتش آمد
بیشتر از هزار و صد سال است
جمعهها را شمردهایم آقا
دردش اینجاست بعدِ این مدت
از فراقت نمردهایم آقا
ظاهراً زخمیِ فراقیم و
منتظرهای یازده صدهایم
شَرم داریم این همه جمعه
ندبهات را فقط ورق زدهایم
در سخن، عهد خواندهایم و فرج
در عمل، کم صداقتیم آقا
مثلِ بحرالعلومها کم بود
غالباً بی لیاقتیم آقا
از تو غافل شدیم از بس که
ماتِ غربیم و خیرهی شرقیم
یادمان میرود که تو هستی
بس که در روزمَرِّگی غرقیم
مثل حیدر برای پیغمبر
مردِ بدر و اُحُد نداری تو
سیصد و سیزده نفر، حتی
دور و اطرافِ خود نداری تو
من بمیرم، غریب یعنی تو ...
تو که تنها شدیّ و بی لشگر
نه کنارِ تو زینبی هست و
نه ابالفضل و نه علی اکبر
نکند پایِ سفرههای ظهور
میهمانِ اضافیات باشیم
پسر فاطمه دعایی کن
مثلِ مرحوم کافیات باشیم
باز هم غیرتِ قدیمیها...
اندکی از گناه، پرهیزی
عصرِ جمعه، و یا سهشنبه غروب
یک سَماتی، توسلی، چیزی
الغرض، سهله، کوفه یا عرفات
یا که خلوت نشینِ سردابی
هر کجایی خدا نگهدارت
غایبِ قصههای بی تابی
دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است
دلِ ما را تو کهکشانی کن
گنبد زرد، گنبد آبی
کربلاییّ و جمکرانی کن
شاه بیتِ همه غزلهایم
همه کار و کسم بیا برگرد
به بدیِّ دلم نگاه نکن
جان زهرا قسم بیا برگرد
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مثنوی
سر ز پا نشناسم امشب از شعف
میروم گه سامرا ، گاهی نجف
بیقرار زلف حیرت فام یار
میزنم پیمانه را با نام یار
محرم اشک و پیاله نوشِ مست
هستم امشب عاشق و مهدی پرست
طوف خالِ حضرت چشمان او
میکشم از سینۀ دیوانه "هــــو"
همنوا با نغمۀ کروبیان
میروم در اوج اوجِ لامکان
جبرییل مدح ساغر میشوم
باده نوش خــُـمّ حیــــدر میشوم
میشوم حلاج و میگویم جنون
ساقیا "إنـــّـا إلیـــه راجعـــون"
"قل هو الله احد" خـــُـمّ و سبو
میزنم پیمانه را با نام "هـــو"
حضرت توحید، یا حبل المتین!
نعبدوا ایــّـاک نعبد نستعین
در مدیحت سِرّ سبحانَ الـــراء
حرمت انشاء نامت "من تشاء"
غایت الغایاتِ غیب ، ای آشکار!
معنی "أحببَتُ" را آیینه دار
حجّت و برهان "الله الجمیل"
آفرینش را ظهور او دلیل
برزخ الکبرایِ حکمت آفرین
قوّت نقل از دم روح الامین
گشته برپا پایههای بیستون
چون تو هستی معنی "کن فیکون"
ساحت چشم تو عرشِ کبریاست
قامت عشق تو شرح "إنــّـما"ست
خطّ و خال و عارض و گیسوی تو
"إهـــدنـــا" یعنی خــَـمِ ابروی تو
میشوم هم صحبت روح الامین
مینویسم نام تو "فتح المبین"
تا زمان خیبر یوم الظهور
باشم از یاران بیپروای نور
اصلاً امشب مینویسم بیقرار
مستم و مجنون و محو و مِـیــگسار
لام الف، "لا" ، لاجرم دیوانهام
ز عشق تو تاک و خــُـم و پیمانهام
جنب و جوش واژهها در دفترم
مست مست از جامِ عشقِ حیدرم
شیعۀ چشم انتظار ذوالفقار
معنی تَمــّــارم و سرمستِ دار
کوکب دُرّی "یـــوقــَـد مِن شــَـجـَـر"
یابن زهرا ، منجی نوعِ بشر
هادِم ابــنیۀ شرک و نفاق
مُصلح کلّ ، معنیِ حُسن الوِفاق
آیه آیه در مقام عشق تو
مینویسم با کلام عشق تو
چشم یعقوب دلم، چشم انتظار
صبح هجران تو را در شام تار
بیخبر از خود ، جنون پیما شده
همچو مجنون در پیِ لیلا شده
در هوای بوی پیراهن غریب
همنوا با نالــۀ " أ مَنّ یـُـجیب"
روضهخوانِ روضههای کربلاست
هاجر خشکیده کامِ نینواست
میبرَد نام تو را با لحن اشک
در کنار علقمه سقــّـا و مَشک
تشنه کامی لحظههای انتظار
بیقراری در هوای زلف یار
از حرم تا علقمه طوفان شده
چشم غمگینِ غزل گریان شده
در فراق آسمان محشر به پاست
چشم زینب هم به سوی نیزههاست
"ما رأیـــتُ" گوی ، هنگام ظهور
از کنار قتلگـــه وقت عبور
لحظههای دیدنت را بیقرار
میرود شام و تو را چشم انتظار
خیمۀ چشم انتظاران را ببین
دیدۀ غمگینِ باران را ببین
"ربـّــنــا" از ما ، تو خود "آمین" بگو
از حضور روضۀ یاسین بگو
ما گرفتاریم و غافل از دعا
یابن زهرا ! ای شفیعِ "ربــّــنا"
ما رها از خویش و در بند دلیم
آنفدر کاهل که از خود غافیلم
دست ما و دامن احسانِتان
ای فدای دیدۀ گریانتان
#طرّۀ_اصفهانی
#امیر_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#دوبیتی
صبحی گره از زمانه ما خواهد شد
راز گل سرخ برملا خواهد شد
در راه عزیزیست که با آمدنش
هر قطبنما قبلهنما خواهد شد
---
ای حال خوش ای خوبتر از عید! بیا
ای جانِ جهانگستر جاوید بیا
امشب هم اگرچه خواب ما سنگین است
باز اول صبح مثل خورشید بیا...
---
در گردش بی امان، زمان در پی کیست
اینگونه جهان، با هیجان در پی کیست
دنبال که اینچنین زمین میگردد
با این همه چشم، آسمان در پی کیست
---
ای نور دریچههای پیوند! بیا
ای نابترین صبح خداوند بیا
آن آینههای صاف را یادت هست؟
آن آینهها خاک گرفتند، بیا
#میلاد_عرفان_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#ترکیب_بند
نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد
دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد
کعبه جوابگوی علیدوستها نبود...
ایوانطلای مرقدِ حضرت بلند شد
حَظّی میان هرولههامان نداشتیم...
ذکرِ علی ز گوشه ی هیئت بلند شد
وقتی که در به دست علی کَنده شد ز جا
فریاد هرچه قلعه به حیرت بلند شد
تا مرتضی گره به دو ابروی خود کشید
در گردنِ بشر رگِ غیرت بلند شد
گفتی:امیدتان؟!..،همه گفتیم:فاطمه
مادر همیشه وقت شفاعت بلند شد
این خاک،شیعهخانهی ذُرّیّه ی علی است
ایران همیشه پای ولایت بلند شد
ما را گدای نیمهیشعبان خویش کرد
عطری که دور سفره ی غیبت بلند شد
لبتشنگان چشمهی جانیم تا ابد
ما نانخورِ امامِ زمانیم تا ابد
پلکی بزن..،خزان "زمین" را بهار کن
این سالخورده را به جوانی دچار کن
اسفندها به یُمن شما عید می شود
کهنهلباس جامعه را نونوار کن
دلدادههات حسرت دلبر کشیده اند
خود را برای این همه عاشق، نگار کن
دُکّان دردِ دوری خود را بیا..،ببند
غم را ز شغل دائمی اش برکنار کن
هوش از سر همه بِبَرَد خنده های تو...
روی نقاط ضعفِ دلِ شیعه کار کن
گردنکشیِ یاغیِ عشقات حکایتی است...
ما را ذبیح های دمِ ذوالفقار کن
موری به پیشگاه سلیمان رسیده است
ما را به روی فرش وصالت سوار کن
کعبه به شوقِ تکیه ی تو ایستاده است
فکری به حال خانه ی پروردگار کن
مستت به جز شراب نجف، مِی نمی خورد
این باده را نصیب گدای خُمار کن
صحرانشین! کجای جهان خیمهگاه توست؟!...
کُنجی برای گریه ی ما اختیار کن
زهرم..،بگو بدل به عسل می کنی مرا
آخر میان گریه،بغل می کنی مرا
فقرِ مرا اگرچه جهانی جواب کرد
دستت گرفت کاسه ی من را..،ثواب کرد
بخشندگیِ تو به حسنجان کشیده است
این لُطف را عموی کریمِ تو باب کرد
روشنترین توسل خورشیدها..،سلام!
ذکرت دعای شبزده را مستجاب کرد
نام تو رمز سروری کشور من است
پیرِ خُمِین با دم تو انقلاب کرد
وقتی که گفت نوح قبیله:خَدَمتُهُ...
یعنی به روی نوکری ما حساب کرد
ما نوکریم..،نوکر جدِّ غریب تو
ما را به این لقب خودِ زهرا خطاب کرد
" هیئت؛ کلاس درس ولایتشناسی است "
روضه ، مرا به کار برایَت مُجاب کرد
"یامهدی" است باطن هر "یاحسینِ" ما...
پس سینهزن مسیرِ درست،انتخاب کرد
قلبی که پای هجر نسوزد..،کباب باد
آن مجلسی که از تو نگوید خراب باد
دستم هنوز طرح کبوتر نمی کشید
یعنی دلم به شوق شما پر نمی کشید
قصدم خودِ تویی..،بخدا نان نخواستم
بوی غذا مرا دمِ این در نمی کشید
خیلی برای آمدنت کم گذاشتم
وَرنه،خجالت این همه..،نوکر نمی کشید
هرکس مُفید بود برایت..،"مُفید" شد
غیر از تو را به مُصحَف و منبر نمی کشید
عُمر پدر به دیدن روی تو قَد نداد
از شِدَّتِ فراق تو دیگر..،نمی کشید
غرق گناه بودم اگر فاطمه نبود
دست مرا اگر خودِ مادر نمی کشید...!؟
ما غیر کربلا که به جایی نمی رویم
میل گدا به اینور و آنوَر نمی کشید
▪️
▪️
با چکمه روی سینه ی او می نشست شمر...
از کار خویش دست هم آخر نمی کشید
بعد از حسین بود..،سنان رفت در حرم...
ای کاش ختم روضه به معجر نمی کشید
پنجاهسالپردهنشین پیرِ پیر شد
با شمر،عمهجان شما هم مسیر شد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#ولادت
#نیمه_شعبان
#مدح
شبی خمار غزل گرم گفتگو بودیم
به وجد و شور و نشاط و به های و هو بودیم
مدام در طلب باده و سبو بودیم
تمام مستی شب را به جستجو بودیم
ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد
کسی می آید و فردا شروع خواهد شد
شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد
ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد
سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد
بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد
((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند))
امین وحی خدا با خودش خبر آورد
خبر برای وصی پیامبر آورد
که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد
عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد
جمال مهدویش آنچنان که پیغمبر
ز هیبتش چه بگوییم ، وارث حیدر
زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد
و زیر سایه ی او اعتکاف خواهد کرد
و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد
و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد
بخوان که حضرت صاحب به راه می افتد
که حق می آید و باطل به چاه می افتد
ببخش کوچه ی ما را که مثل میکده است
گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است
ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است
تمام حسرت ما جمعه ی نیامده است
دخیل بسته ی این نیمه های شعبانیم
به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#ترکیب_بند
عطری وزید و چاک گریبان درست شد
دستی کشید و زلف پریشان درست شد
جایی نبود سجدهی ما را جلا دهد
شهرِ نجف بناشد و ایوان درست شد
گفتند یاعلی به گل ما ، نفس کشید
گفتند یاعلی به لب ای جان درست شد
خود نان خشک خورد به ما نان گرم داد
این زندگی به لطف کریمان درست شد
قدری غبارِ راه علی را فرشته بُرد
بین عجم قبیلهی سلمان درست شد
میخواست حق به لشکر موعود جان دهد
از آن به بعد کشور ایران درست شد
همسایگی خانهی زهرا به ما رسید
از آن زمان که نیمهشعبان درست شد
بر سینهام به روی لبم بر جبین علی است
سوگند بر علی که شب آخرین علی است
ای قامتت قیامت محشر شناسها
شیرینترین حلاوت شکر شناسها
فهمیدهاند نظم کواکب به دست توست
در سجدهاند رو به تو اخترشناسها
آهی کشید احمد و فرمود میرسد
آن قبلهی تمامِ پیمبر شناسها
وقتی که ذوالفقار سرِ شانه می نهی
حیران شوند دیدهی حیدر شناسها*
بر روی بازوی تو جهان چرخ میزند
حق را بده به حیرت خیبر شناسها
ای فاتح مدینه و مکه قدم بزن
تا سر نهند هر قدمت سرشناسها
یک ابرویت برای فتوحات کافی است
سوگند بر تجارب خنجر شناسها
وقت تقاص شد جگر ما خنک کنید
تا حظ کنند جملهی کافر شناسها
ای ذوالفقار گَرد رویت را تکان بده
منجی رسیده است علی را نشان بده
ای از نفس نفستر و از جان عزیزتر
از خون برای هر رگِ ایران عزیزتر
فرموده است حضرت صادق :خَدَمتُه*
از شأن هم برای امامان عزیزتر
دستش به سر گذاشت و به پاخواست پس تویی
ازجان برای شاهِ خراسان عزیزتر
از لقمهای که خورد به سائل کریم داد
از خویشتن برای تو مهمان عزیزتر
آلوده دامنیم گرچه ولی گفتهای به ما
از عابد است چشم پشیمان عزیزتر
یعقوب از انتظار دو چشمان خویش داد
چشمش عزیز و یوسفش از آن عزیزتر
گو باد بویِ پیرهنت را بیاورد
ای از هزار یوسف کنعان عزیزتر
جز تو پناه گرچه به عالم نداشتیم
ما را ببخش پای شما کم گذاشتم
سرد است بی تو گرمی خردادهای ما
آتش بزن به سردی پولادهای ما
از یاد برده گرچه تو را کوچههای شهر
ای مثل جان نرفتهای از یادهای ما
تقصیر کیست اگر که تو را یاد بردهاند
تقصیر کیست جز من و بیدادهای ما
از ما بگیر سستی و افسردگی و يأس
شوری که بشکند شب غمبادهای ما
ما با تو تا به آخر این راه ماندهایم
با این ولیاست ، همت فریادهای ما
سر خَم نکردهایم به دشمن ، دلیل ماست
سجیل و قدر و فاتح و صیادهای ما
دشمن بمیر ، بازی خود رو نکردهایم
چیزی که نیست قدرت پهبادهای ما
بتهای کعبه را به ظهورت خراب کن
ما امتحان شدیم روی ما حساب کن
آقای اشک ، بی کس و تنها چه میکنی
شبها کنار تربت زهرا چه میکنی
حتی هنوز بعد هزار و دویست سال
با اشکِ صبح و گریهی اعشاء چه میکنی
گفتند از کدام غم آقا به صبح و شام
این چشم را شبیه به دریاچه میکنی
گفتی که از مصیبت ناموس کربلا
گفتیم وای که با ما چه میکنی
دنبال نیزه عمهی سادات ناله زد
کنج تنور یا به کلیسا چه میکنی
" ای جان من به نیزهی اعدا چه میکنی؟
آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی؟
دیشب به یاد روی تو بودم ندا رسید
او پیش مادر است،تو تنها چه میکنی؟"
جز آفتاب سایهای بر سر نداشتم
تقصیر من نبود برادر نداشتم
*اشاره به حدیث امام حسین ع
یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة اشهر
*اشاره به بیان امام صادق ع
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
*وضع الرضا(ع) یده علی رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج"
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
خبر از کعبه میپیچد که میآید دلیل عشق
که میپیچد صدای آخرین پیغام ایل عشق
زمین سویش شتابان میرود با الرحیل عشق
محبت میشود، نفرت به دستان کفیل عشق
صدایش امتداد صوت حیدر میشود آری
جهان لبریز از الله اگبر میشود آری
سپاه عشق را تنهاترین سردار میآید
برای فتح خیبر حیدر کرار میآید
و با قدرت برای آخرین پیکار میآید
که مصداق اشدا علی الکفار میآید
عنان کار را از حاکمان پست میگیرد
همینکه ذوالفقار حیدری در دست میگیرد
دوباره قصهی بدر و جمل تکرار خواهد شد
جهان روی سر هر ظالمی آوار خواهد شد
زمین از خواب غفلت عاقبت بیدار خواهد شد
زمان مات فروپاشی استکبار خواهد شد
زمین میبیند آخر آن امام مهربانی را
که میکوبد در عالم پرچم صلح جهانی را
صدای مبهم شیپورهای جنگ میآید
دوباره عمرعاص فتنه با نیرنگ میآید
در این پیکار دشمن با هزاران رنگ میآید
به سمت آینه دارد سپاه سنگ میآید
برای جنگ ترکیبی بگو آیا سپر داری؟
تو سرگرمی به دنیا از امام خود خبر داری؟
بلی روز ظهور وعدهی انجیل نزدیک است
عذاب دردناک لشگر سجیل نزدیک است
افول سلطهی دیرینهی قابیل نزدیک است
سقوط پرچم ننگین اسراییل نزدیک است
امام عصر به خونخواهی طالوت میآید
زمان انتقام از جبت والطاغوت میآید
سکوت شیعه بعد از سالها فریاد خواهد شد
میآید آنکه زهرا با ظهورش شاد خواهد شد
که با دستان او صحن بقیع آباد خواهد شد
و از چنگال صهیون قدس هم آزاد خواهد شد
نوید روزهای بهتری از راه میآید
به شبهای جهان خورشید آل الله میآید
بیابانها گلستان میشود وقتی میاید او
و پایان زمستان میشود وقتی میاید او
گدا با شاه همسان میشود وقتی میاید او
چنان نعمت فراوان میشود وقتی میاید او
که حتی یک نفر هم لنگ نان شب نخواهد بود
و دیگر هیچکس از غصه جان بر لب نخواهد بود
دعای جمعههای ندبهخوانی می رسد از راه
امید ملت صاحبزمانی میرسد از راه
دلیل گریههای جمکرانی میرسد از راه
و از مکه صدایی آسمانی میرسد از راه
که آغاز ظهور وعدهی شیرین خوش عهدیست
بهگوش انتظار شهر گلبانگ اناالمهدیست
میآید آنکه لبخندش شود حلال مشکلها
همانکس که به یمن بودنش دل میشود دلها
به محض دیدنش با شوق میگویند سائلها
«الا یا ایهاالساقی ادرکاسا وناولها»
شراب چشمهایش عالمی را مست خواهد کرد
حضورش مردمان را یکدل و یکدست خواهد کرد
به پایان میرسد غمگینترین چشمانتظاری ها
غم شب نالهها و گریه کردنها و زاری ها
به سر میآید این دلمردگیها ، بیقراری ها
و غم ها ناله ها شرمندگیها و نداریها
زمین ازعدل لبریز و جهان از صلح مالامال
که حال مردم دنیاست با او احسن الاحوال
#گروه_یاقوت_سرخ
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem