eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
914 دنبال‌کننده
115 عکس
27 ویدیو
5 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
چه روزگار غریبی است! یکی، جلسه‌ی نقد شعر راه انداخته است و برای بازارگرمی، قول رتبه آوردن در جشنواره شعرها را به شاعران می‌دهد! این یکی، توصیه‌نامه می‌نویسد و دستورالعمل صادر می‌کند که به کدام کنگره بروید به کدام کنگره نروید! یکی، شعرش در کنگره‌ای، بزور از غربال اولیه رد شده و پایین‌ترین رتبه را در داوری آورده است، پیام داده که مجموعه شعرش نامزد دریافت جایزه فلان جشنواره شده است. گریه کنیم یا بخندیم به این وضعیت؟ این دیگری، در کنگره‌ای رتبه نیاورده است، داد و هوار راه می‌اندازد، که من همیشه رتبه اول بودم، چرا دیگران در کنگره‌ها شرکت کردند که من رتبه نیاورم! چرا فلانی را داور گذاشتید که با من بد است! آن یکی، در آن استان، برای خودش لیست سیاه درست کرده! صراحتاً می‌گوید به فلان و بهمان شاعر رو ندهید، جایی دعوتش نکنید، شعرش را از کنگره‌ها حذف کنید! یا به فلان و بهمان داور زنگ می‌زند که: چرا شعر فلان شاعر، رتبه نیاورد؟ و باید از حق دفاع کرد! و کمتر کسی می‌داند که آن کسی که دارد از حقش با داد و هوار دفاع می‌کند، از اعضای جلسه و حتی از وابستگان خود اوست! این‌ها که نوشتم، مشت، نمونه خروار است، و آن کس که، مصلحت‌اندیشی چشمش را بر روی حقایق نبسته، حتماً مصادیق بسیاری از آنچه گفته شد، در ذهن سراغ دارد ... جل‌الخالق! این فرهنگ، واقعاً همان است، که ما از بزرگان میراث یافته‌ایم و آیندگان قرار است از ما ارث ببرند؟ ای جماعت شاعر! ای جماعت داور! «فاین تذهبون؟» @smahdihoseinir https://eitaa.com/smhroknabadi
🔸لزوم مشورت مداحان با مجتهدین دربارۀ شیوۀ برگزاری مراسمات🔸 🔹آیت الله حائری شیرازی می‌فرمودند: در یکی از شهرها رفته بودم برای سخنرانیِ شب نیمۀ شعبان. مداح برای اینکه مردم دست بزنند، از فقرات دعای ندبه استفاده می‌کرد! مردم دست می‌زدند، او هم می‌گفت «عزیزٌ علیّ أن اَری الخلق و لا تری»! ببینید! چیزی را که برای گریه گذاشته‌اند، در مولودی‌خوانی و کف‌زنی استفاده می‌کنند! أین تذهبون؟ بعد که من منبر رفتم، گفتم: این رسمش است؟! این جملات را باید با گریه بخوانیم نه با دست زدن! مداحان وقتی می‌خواهند کاری کنند، با مجتهدین مشورت کنند. کارها و مطالب خودشان را به آنها عرضه کنند. اگر امضاء کرد، بخوانند و اگر امضاء نکرد، نخوانند. نیات شما بسیار خوب است، اما هر سخن جایی دارد. 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از قاف
در سینه‌ای که عطر سکوت تو می‌وزد نور خداست از ملکوت تو می‌وزد یک چشمه از زلال تماشای عاشقی‌است چشمی‌ که در حریم سکوت تو می‌وزد هر جا که عطر سرخ اجابت شکفته است باور کنیم راز قنوت تو می‌وزد ای عشق، راز سبز شکفتن به دست توست یعنی بهار در برهوت تو می‌وزد والاتر از همیشه و پایین‌تر از هنوز معراج در حریم هبوط تو می‌وزد ما کیستیم؟ پرسش بی‌پاسخ حیات تقدیر ماست در جبروت تو می‌وزد... تابستان ١٣٧٩ @smahdihoseinir
هوا گرفته در این کوچه ها خیابان‌ها هوای تازه بیاور برای انسان‌ها چقدر تشنگی از ابر می‌چکد بی تو طراوتی که گمت کرده‌اند باران‌ها و کار آینه‌ها انعکاس تاریکی‌ست اگر گرفته شود روبروی ایمان‌ها بساز کشتی امن و امان و ایمان را و اقتدار خودت را بگو به طوفان‌ها تو ‌وعده‌های خدایی به صالحان زمان که آیه آیه تو را خوانده‌اند قرآن‌ها بیا که نام عدالت، ظهور، ایمان، عشق شود نشانی این کوچه ها خیابان‌ها https://eitaa.com/ashare_ali_goli
سلام اگر در باره‌ی موضوع مهم «رأی دادن» با محورهای: ١. انگیزشی ( برای مخاطبان عام) ٢. تشویقی و غرور آفرین (ویژه‌ی رای اولی‌ها) ٣. تبیینی (ویژه‌ی مخاطب مردّد و اسیر شبهات) شعر و شعارهای شاعرانه بیافرینید، بشدت، استقبال می‌کنیم... @smahdihoseinir
اگر بازار غرقِ در گرانی‌است اگر اوضاع، باب میل ما نیست بیا ای دوست نزدیک بهار است بیا که موسمِ مجلس تکانی‌است! دعوت و پویش
از گردنــه‌های سخــت کردیم عــبـور نزدیک شده‌است فتحِ آن قله‌ی دور شد لشــکرِ فتــنه‌ها ز هر سوی روان بـایـد بزنیــم دل به دریـــای حضــور دعوت و پویش
آسمان در پای این پرچم همیشه جاری است پرچمی که نخ به نخ سجاده‌ی دین داری است بی گمان وقت مناجات و دعا با آفتاب لحن شورانگیز امواج خزر افشاری است صبح را بیدار کردی تا جهان روشن شود کشورم لبخند تو آیینه‌ی بیداری است من دماوندم که پای خنده‌ات می‌ایستم غم نخور دنیای من، امروز روز یاری است ابر بر خاکت تیمم کرد و دستت را فشرد خوب می‌دیدم جواب ابرها هم آری است رأی می‌خواهی؟ برایت جان و سر می‌آورم مرگ گل‌ها در هوای سرد سهل‌انگاری است دعوت و پویش
هدایت شده از بین الطّلوعین
که گفته است که یک رأی بازتاب ندارد... @zahra_sepahkar
یک پرسش مهم این روزها در حال و هوای انتخابات مجلس، همه‌ی مردم متعهد، نسبت به انقلاب، نظام دینی و کشور خود بسیج شده‌اند؛ و از استعداد و ذوق، همت و تجربه‌ی خود، برای تبیین و تشویق دیگران به شرکت در انتخابات، و در اصل، برای حمایت از نظام هزینه می‌کنند. سؤال مهمی که این روزها ذهن مرا به خود درگیر کرده، این است که: شاعران در این عرصه، چقدر به وظیفه‌ی خود عمل کرده‌اند؟ بخصوص شاعرانی که فهرست طویلی از شرکت در کنگره‌ها را در کارنامه‌ی ادبی خود دارند و رتبه‌ها کسب کرده‌اند و از بودجه‌ی همین نظام جمهوری اسلامی - شیعی و از تبرکات و صله‌های مردمی، جایزه‌های میلیونی گرفته‌اند.. راستی شعر آنها کجاست؟ که الان به درد می‌خورد‌ و در حکم کیمیاست! و اِلاّ شعری که داور بپسندد و جایزه بدهد، فقط برای همین دنیاست! مگر شاعران ما فریاد نمی‌زنند که شاعران ولایی هستند و انقلابی؟ کجاست آن تعهد؟ برای رهایی از بار سنگین این سؤال، سعی می‌کنم پاسخ‌هایی بیابم که به نفع همان گروه شاعران باشد؛ یا جواب درست، یا توجیه درست و حسابی! از جمله اینکه: این روزها توجیهی که مرا اندکی آرام می‌کند این است که: شاید برخی شاعران در گیرودار مباحث شعر و شعار و تهمت شعاری شدن شعر، جرأت ندارند سروده‌هایشان را نشر دهند... اما شاعران متعهد! آبرو و استعداد ادبی را گذاشته‌اند برای هزینه کردن در راه باورها! چه عیبی دارد؟ بگذارید به ما فحش بدهند! بگذارید ما را بی‌سواد و متشاعر بنامند! وقتی رزمنده‌ای که سال‌ها عمر خودش را در دفاع مقدس و دفاع از حرم سپری کرده و حاضر است تمام ثواب مجاهدتش را با یک رأی مردم معاوضه کند، من و شما، نمی‌توانیم بخشی از آبروی خود را خرج حمایت از انقلاب کنیم؟ کمی بیشتر بیندیشیم... دعوت و پویش
لب وا کن و بگذار همه لال شوند با مُهر شرافت تو ابطال شوند با آن‌که دلت شکسته اما نگذار از رأی‌ندادن تو خوشحال شوند دعوت و پویش
بسم الله النور به قطره قطره باران قسم که دریاییم به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم بهار روی من و تو حساب وا کرده که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟ بلند شو که ببینند در بلنداییم به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ درون آینه‌های شکسته پیداییم بگو به باد و به طوفان، که مومنیم به نوح بگو به نیل و به فرعون، پشت موساییم سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم تمامی شهدا رأی رأی می‌آیند سپاه نور می‌آید، که گفته تنهاییم؟ به رد پای شهیدان قسم که تا خورشید برای روشنی سرنوشت می‌آییم دعوت و پویش
هدایت شده از سید سلمان علوی
علوی ـ انتخابات.mp3
14.1M
🔻چند نکته درباره 🎙سید سلمان علوی سیاست طاغوت مسئولین منفعت‌طلب انتخاب بین بد و بدتر رأی سفید به منظور اعلام اعتراض ملاک‌های انتخاب 🔹لطفا بشنوید و با توکّل به خدا و قصد قربت در حدّ وسع منتشر کنید. 📎پیوست‌ها: سیاست خارجی آمریکا برای کشورهای غیر تابع احساس خطر رژیم صهیونیستی از برگزاری انتخابات در ایران! سخن سردار نوعی اقدم 🆔 @ss_alavi_ir
تصویر چهل سال غیوری‌ها را گنجینه‌ی یک عمر، صبوری‌ها را مگذار که از حافظه‌ات پاک کنند... دعوت و پویش
بسم الله الرحمن الرحیم انتخاب شنیده گوش همه قدرت جواب مرا همین که دیده جهان حق انتخاب مرا مگر به دست خود از خواب جهل برخیزم! که پای دشمن من می‌رسد حساب مرا فقط حماسه و عشق و شکوه و ایثار است که صفحه صفحه رقم می‌زند کتاب مرا سیاهی غم و اندوه را توانی نیست که کم فروغ کند رنگ آفتاب مرا مگر به خواب ببیند دوچشم دشمن پست ترقه‌بازی‌اش آشفته کرده خواب مرا یقین به سخت‌ترین شکل ممکن آن است اگر بناست ببیند کسی عتاب مرا برنده‌ می‌‌شوم آخر، اگر به گوش جهان رسانه‌ها برسانند بازتاب مرا؛ به نیت شهدا رای می‌دهم هربار که خون‌شان سرپا داشت انقلاب مرا دعوت و پویش
دنیا به جهنم! به جنان رأی بده نمرود نه، به بت شکنان رأی بده یک شاعر رأی اولی می‌گوید: به کوری چشم دشمنان رأی بده دعوت و پویش
جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است انگشت نه! خار چشم اسرائیل است از قدرت انتخاب ما می‌ترسند هر برگه‌ی رأی، موشک سجیل است دعوت و پویش
اگر رأی بدهیم، سلطان دین (ضامن آهو) شادمان می‌گردد، واگر رأی ندهیم، شیطان زمین (نتانیاهو) خوشحال می‌شود. ، نه بازنشسته دعوت و پویش
در جبههٔ حق؛ مثلِ شهیدان باشیم سردار سلیمانیِ ایران باشیم امروز قسم به شهدا، نوبت ماست با دادنِ رأی باشیم! دعوت و پویش
دوباره حماسه، دوباره وطن دوباره به پاخیزم از جان و تن دوباره حضور یه قوم بزرگ میشه نیزه توو قلب هر اَهرِمن بیا هموطن دست تو دست هم بزن نقش انگشتُ پای وطن بیا و دوباره امیدُ بکار تو قلب جوونای هر انجمن بکش با حضورت یه خط بزرگ رو دلواپسی‌های هر مرد و زن واسه حفظ این مملکت عُمریه چه گلها که از باغمون پر زدن هنوز سنگرای جنوب خونیه چقد لاله سبزه تو دشت و دمن برای وطن، رأی دادن که هیچ اگه لازمه جون میدیم بی‌کفن دوباره میام پای صندوق رأی اگه دُشمنا پامُ هم بشکنن بیا پر بزن بین پروانه‌ها بیا هم‌صدا باش با یاسمن بیا برفهای زمستونی رو یه رودخونه کن پای سرو چمن دعوت و پویش
یکباره آشیانه‌ی شب را خراب کرد صبحی که التماس هوس را جواب کرد هر نقشه‌ای که در دل شب قد کشیده بود خورشیدِ صبح آمد و نقشِ بر آب کرد باد آن‌قدَر به گوشِ زمین از جوانه گفت تا دشتِ مُرده را به شکفتن مجاب کرد ما از تبار موج خروشان و سرکشیم موجی که در سکوت کویر، انقلاب کرد ما قطره قطره در پیِ دریا روانه‌ایم ما را زمانه، سیل خروشان خطاب کرد در راه عشق، خنده به لب، بر جهان و جان باید که پشت پازد و پا در رکاب کرد آری بهار ماند و زمستان روانه شد سهم زمین شد آنچه خودش انتخاب کرد نوبت به انتخاب من و تو رسیده است باید به پاس خون شهیدان شتاب کرد... دعوت و پویش
من به انتخاب رأی میدهم پرچمت بلند خاک سرخ! سرزمین سبز! موی و روی تو سپید باد میهن مهین مهربان من! انتخاب من تویی، وطن! گرچه از عبور گهگدار گله‌ی گراز خسته‌ای از هجوم دار و دسته‌ی ملخ از ش-کاف ها و گاف-ها و یا-و-ها، از ف-صاد های ح-ف-نون و غ-ر و الخ.. شرحه شرحه‌ای، ولی؛ پاره‌ی تنم! ریشه مقاوم کهن! انتخاب من تویی وطن! تویی که وارث کمان آرشی جلوه‌ی نجابت سیاوشی جمع آب و خاک و باد و آتشی مهد مردمان مرد سرزمین من! مادرم! شیرزن! تا همیشه انتخاب من تویی وطن! معنی دقیق سرزمین! آب و خاک بهترین! من به قله‌های قاف تو به سروهای سربلند به رودهای سر به زیر به تک تک ستاره‌های این مسیر من به توده‌های ناگزیر رأی می‌دهم؛ بین این همه سؤال بی‌جواب من به انتخاب، رأی می‌دهم. ما درخت باوریم وارثان قول قیصریم: «ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد» من به ریشه‌های سرخ من به شاخه‌های سبز من به اعتبار روشن سپیده‌دم به ائتلاف آب و آفتاب رأی می‌دهم. دعوت و پویش @ayateghamze
دریای وطن یک برگهٔ رأی و یک قلم در دستم چون قطره به دریای وطن پیوستم با برگهٔ رأی خود به دنیا گفتم: من آمده‌ام رأی دهم، پس هستم! ✍🏻 دعوت و پویش 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عشق را انتخاب خواهم کرد روزهای قشنگ در راه است سست هرگز نمی‌شوم وقتی رأی من قربةً الی الله است نقشه‌ی دشمنان ایران را باز نقشِ بر آب خواهم کرد این که فردا چگونه باشد را من خودم انتخاب خواهم کرد جای سردار قلبها خالی مثل او پای عشق می‌میرم جمعه‌ای انتقام دستش را پای صندوق رأی می‌گیرم جای دست بریده‌ی سردار رأی خود را به نور خواهم داد دل به لبخند رهبرم بستم پس به قلبش سرور خواهم داد رأی من سهم انقلابی‌هاست هر که غمخوار آب و آینه‌ایست هر که با مکتب سلیمانیست هر که جانش امام خامنه‌ایست دعوت و پویش
برای دیدن لبخند توست آمدنم نمی‌توانم از آثار عشق دل بکَنم تویی توانِ تنفس میان دود و غبار چرا میان هوای تو بال و پر نزنم؟! زنم که زندگی‌ام توی قابِ آزادی است همین که ساکن آیینه‌ام، تویی وطنم تو را خدا به زمین داده تا امیر شوی مرا برای «به امر شما فدا شدنم» اگر هجوم جهنم، منم که دخترِ نخل منم که در وزش تندباد، کوه‌زنم هزار بختِ دگر دست داد می‌آیم برای دیدن لبخند توست آمدنم تو جزء نامزدان نیستی ولی هر بار به هر که رأی دهم، نام توست در دهنم دعوت و پویش