eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 | روحانیون در گذر زمان 3️⃣ / بخش چهارم 🔰 : 🔺 به اذعان بسیاری از کارشناسان امنیتی و سیاسی، با انتشار نامه محرمانه توسط ، جرقه 78 زده شد. این روزنامه به مدیر مسئولی در بحبوحه جنجال روزنامه های زنجیره ای در خصوص قانون مطبوعات، نامه محرمانه سعید امامی را در پانزدهم تیرماه 1378 منتشر کرد. 🔺 این نامه که به طرح برای سامان دادن وضع مطبوعات معروف است اصلا مانند طرح مجلس برای قانون مطبوعات نبود بلکه محتوای طرح این بود که مطبوعات مانند پزشکان و مهندسان یک نظام صنفی خاص داشته باشند. 🔺 اما انتشار نامه منسوب به سعید امامی که در قضایای نوک اتهام به سمت او بود، یک حرکت خباثت‌آمیزی بود برای اینکه طرح مجلس پنجم را خراب کنند و چنین عنوان کنند که طرح مجلس همان طرح سعید امامی است. 🔺 از آنجایی که این روزنامه علاوه بر این‌که را افشا کرد، آن را تحریف نیز کرده بود، شکایتی علیه مدیرمسئول آن روزنامه به جرم افشای اسرار نظام تنظیم کرد و روزنامه سلام ساعت 10 شب 16 تیرماه توقیف شد. 🔺 علی یونسی وزیر وقت اطلاعات، در مصاحبه‌ای علت شکایت را اینگونه بیان کرد: «نامه، مربوط به سعید امامی نبوده، بلکه از حوزه مشاورین وزیر، خطاب به وزیر ارسال شده و موضوع نامه نیز مربوط به اصلاح قانون مطبوعات نیست. روزنامه سلام با حذف صدر و ذیل نامه، صرفآ استفاده جناحی و سیاسی نموده است». وی همچنین بعدها اعلام کرد: «سندی که روزنامه سلام چاپ کرد، درحقیقت یک نوع بود که نباید چنین کاری صورت می گرفت». 🔺 اما هنوز سه روز از شکایت وزارت اطلاعات از روزنامه سلام نگذشته بود که در شب 19 تیر، وزارت اطلاعات شکایت خود را از روزنامه سلام پس می‌گیرد. 🔺 روابط عمومی وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای رعایت بی‌طرفی و استقلال، حفظ آرامش و پرهیز از هرگونه تنش و تقویت سیاست‌های دولت خدمت‌گذار درباره توسعه سیاسی و آزادی‌های قانونی مطبوعات را به‌عنوان دلیل‌های انصراف از شکایت ذکر می‌کند. 🔺 روز یکشنبه 20 تیرماه هیأت دولت تصمیم می گیرد روزنامه سلام رفع توقیف شود به همین منظور یونسی به همراه شمخانی و مظفر به دیدار می روند تا تصمیم هیأت دولت را به عرض ایشان برسانند. 🔺 رهبری در آن جلسه با حالت رو به یونسی می فرمایند: «آقای یونسی تو چرا آمدی شکایتت را پس گرفتی؟ یعنی چه روزنامه سلام باز بشود؟ آخه چه کشوری ‌است شما درست کردید، که نامه «محرمانه» او باید سر از روزنامه سلام در بیاورد، روزنامه‌ها بزنند، این چه مدیریتی ‌است؟ شما اصلاً ندارید. تا یک خطری احساس کردید آمدید و عقب‌نشینی کردید و شکایت خودتان را پس ‌گرفتید.» (به نقل از روح الله حسینیان، سخنرانی در جمع طلاب مدرسه حقانی تابستان 78) ✍️ پژوهشگر اسباط 👇👇👇👇
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا در آیات قرآن «بشارت» و «انذار» در کنار یکدیگر آمده است؟ 🔹 و یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزه هاى تربیتى و حرکت هاى اجتماعى را تشکیل مى دهد. آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک شود، و هم در برابر کار بد بیند، تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند. به تنهايى براى رسیدن به فرد یا جامعه کافى نیست؛ زیرا در این صورت مطمئن است انجام گناه خطرى براى او ندارد. فى المثل مى بینیم: پیروان کنونى حضرت مسیح (عليه السلام) عقیده به «فداء» دارند، و معتقدند حضرت مسیح (عليه السلام) فداى گناهان آنها گردیده، حتى رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها مى فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا مى بخشند! 🔹مسلماً چنین جمعیتى به آسانى مرتکب مى شود. در «قاموس کتاب مقدس» مى خوانیم: « ... فدا نیز اشاره به کفاره خون گران بهاى مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد»! مسلماً این ، افراد را در ارتکاب جسور مى کند. کوتاه سخن این که آنها که تصور مى کنند تنها براى تربیت انسان (اعم از کودکان و بزرگسالان) کافى است، و باید ، تهدید و را به کلى شست و کنار گذاشت، سخت در اشتباهند، همان گونه که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید گذاردن و از جنبه هاى تشویقى غافل بودن نیز گمراهى و بى خبرى است. 🔹این هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند؛ توجه ندارند: مجموعه اى است از و ، از حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فناء و نیستى، ترکیبى است از جلب منفعت و دفع ضرر. آیا انسانى که ابعاد روح او را این دو تشکیل مى دهد، ممکن است پایه تربیتش تنها روى یک قسمت باشد؟ مخصوصاً تعادل میان این دو لازم است که: اگر و امید از حد بگذرد باعث جرأت و است، و اگر و انذار بیش از اندازه باشد نتیجه اش یأس و و خاموش شدن شعله هاى عشق و است. 🔹درست به همین دلیل در آیات قرآن، و یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم قرار گرفته، حتى گاهى «بشارت» بر «انذار» مقدم است، مانند آیه ۱۱۹ سوره «بقره»: «إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»؛ (ما تو را به حق براى و [مردم جهان] فرستادیم) و گاه به عکس، «نذیر» بر «بشیر» تقدم یافته، مانند آیه ۱۸۸ سوره «اعراف»: «إِنْ أَنَا إِلاّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»؛ (من بیم دهنده و بشارت دهنده ام براى افرادى که ایمان مى آورند). هر چند در اکثر آیات قرآن، بشارت مقدم داشته شده این نیز ممکن است به خاطر این باشد که در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پیشى گرفته است؛ «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». [۱] پی نوشت: [۱] «مصباح المتهجد»، ص ۴۴۲ و ۶۹۶ (مؤسسه فقه الشیعه، بیروت)؛ کتاب «المزار»، ص ۱۶۱ (کنگره شیخ مفید)؛ «بحار الانوار»، ج ۹۱، ص ۲۳۹ و ۳۸۶، و ج ۹۵، ص ۲۳۲ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۴۸۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در و بايد شرایط آن را مد نظر قرار دهیم؛ مثلا تشويق نبايد مايه و تشويق شونده، يا خاموشی شعله فعّاليّتها و نظم و انضباط او گردد بلکه بايد بیشتر بر جنبه هاى معنوى تکیه کرد تا موجب تعالی شخصيّت افراد گردد و معیار در آن ضوابط باشد نه روابط. در نیز باید بر جنبه آگاه سازى تاکید کرد؛ اینکار همچنین باید بصورت مقطعى بوده و راه برای بازگشت نادمین باز بماند. در تنبیه باید مراقب بود از افراط و تفریط پرهیز شود زیرا هر دوی اینها اثر تربیتی آن را از بین می برد. 💠در مورد نیز شرايطی وجود دارد که باید رعایت شود و از آنجایی که «تنبيه» چنان كه از نامش پيداست، به منظور «آگاه سازى» صورت مى گيرد، بايد جهت گيرى آن به اين سمت باشد. گرچه مجازات و توبيخ هرگز نمى تواند نخستين واكنش در برابر افراد متخلّف باشد - بلكه، بايد قبل از هر چيز دست به دامان آموزش هاى فرهنگى زد - و نه مى تواند مشكل تخلّفات و بى انضباطى ها و خيانت ها را به طور كامل حل كند، ولى به هر حال، چيزى است كه چشم پوشى از آن به طور كلّى نيز براى هر تشكيلاتى خطرناك است؛ چرا كه هميشه «درصد» معيّنى از افراد هستند كه بدون اين «عامل باز دارنده» و يا لااقل «ترس از آن» انجام وظيفه نمى كنند. براى اين كه مديران بتوانند از و به هدف هاى تربيتى مورد نظر برسند، رعايت اصول زير مناسب به نظر مى رسد: 1⃣ هميشه بايد مقطعى باشد، يعنى راه را به روى افراد متخلّف براى اصلاح خويشتن نبندد. جالب است كه در در بسيارى از آيات، بعد از مجازات هاى شديد، بلافاصله را استثناء مى كند؛ يعنى راه را به روى گنهكاران باز نگاه مى دارد. جمله «اِلا الَّذينَ تابُوا» و امثال آن در آيات زيادى از قرآن به همين منظور آمده است. 2⃣ و نبايد حسّ كينه توزى افراد را برانگيزد؛ و در عين حال قاطعيّت مديريّت ايجاب مى كند كه در اين مورد گرفتار وسوسه نشود و از ترس كينه توزی هاى آينده، بكلّى چشم از مجازات يا توبيخ متخلّفان و گنهكاران نپوشد، وگرنه سازمان تشكيلاتش به مى گرايد. 3⃣رعايت تناسب ميان «جرم» و «جريمه»، از مسلّم ترين مسائل اسلامى و تشكيلاتى است كه دقّت در باب حدود و ديات در فقه اسلام، اين معنى را كاملاً مشخّص مى كند. 4⃣اصل در توبيخ اين است كه خصوصى باشد به عكس تشويق، ولى مواردى استثنایی پيش مى آيد كه شرايط ايجاب مى كند كه در حضور جمع انجام گيرد، و يا خبر آن به گوش ديگران برسد. 5⃣از مسائلى كه در مورد توبيخ و مجازات كاملاً ضرورى به نظر مى رسد، اين است كه، بايد دليل آن دقيقاً به طرف شود؛ و هرگز به اين قناعت نشود كه او خودش مى داند كفّاره چه گناهى را مى پردازد. چه بسيار افرادى كه از اعمال سوء و تخلّفات خويش بى خبرند و يا به گفته قرآن «يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» آن را عمل نيكى مى پندارند و يا اگر آگاهند، درجه اهمّيّت آن را نمى دانند؛ لذا تفهيم دقيق اين مسأله، براى و ، ضرورت دارد. 6⃣مدير و فرمانده نبايد در توبيخ و ملامت زياده روى كند؛ زيرا گاه مى شود كه تكرار آن اثر معكوس دارد. متخلّفان را در اعمال ناپسند خود جرى تر مى كند؛ و آنان را به لجاجت وا مى دارد. امير مؤمنان امام على (عليه السلام) فرمود:  «الافراطُ فِى المَلامَة تَشُبُّ نيرانِ اللَّجاج» [۱]؛ (زياده روى در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل مى كند!). باز در جاى ديگر فرموده است: «إِيّاكَ أَنْ تُكَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذلِكَ يُغْرِى بِالذَّنْبِ وَ يَهُونُ بِاْلعَتَبِ» [۲]؛ (از توبيخ مكرّر پرهيز كن! چرا كه تكرار سرزنش، گناهكار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مى كند؛ به علاوه، ملامت را بى اثر مى سازد!). اين بحث دامنه وسيعى دارد كه در اينجا به همين مقدار اكتفاء گرديد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۷۴، ص ۲۳۰، باب ۸ [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامي، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۲۵۹، (حکمت ۴۲) 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۹ش، ‏چ دوازدهم، ص ۱۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸 براى امورى را بيان كرده اند كه به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 2⃣«معاتبه» (توبيخ نفس) 🔹دانستيم‌كه ، است و امر كننده به و ميل كننده به و فرار كننده از خير است؛ و از طرفى امر به و كشاندن آن به سوى و خالقش، و نهی از شهواتش شده ايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم. 🔹اگر در اين كار اهمال كنيم كرده، به طورى كه ديگر نمى باشد، لذا بايد با تازيانه و و هر لحظه بر گرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود. اگر به اين مقام ملامت رسيد مى شود، كه اگر رشد كند به مقام عالى مى رسد. پس تا به و وعظ خود مشغول نشده اى، به پند دادن ديگران مپرداز. 🔹خداوند تعالى به (عليه السلام) وحى فرستاد كه «يَابنَ مَريَمَ عِظْ نَفسَكَ فَاِنْ اِتَّعَظْتَ فَعِظ النَّاسَ وَ اِلَّا فَاستَحىِ مِنِّى»؛ [۱] (اى فرزند مريم، خود را ده، وقتى خود پند گرفتى آن وقت را پند ده، و گرنه از من حيا كن!). وقتى را ساختى، هم سريعاً از تو ساخته مى شوند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». [۲] 🔹پس اى برادر! از متابعت مكن كه (صلى الله عليه و آله) فرمود: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسُهُ وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الاَحمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ تَمَنَّى عَلَى اللهِ الاَمَانِىّ»؛ [۳] ( كسى است كه ضعيف شده، و براى بعد از مرگش مى كند، و و نادان كسى است كه متابعت كرده و از خدا، آرزوها [ی غيرمعقول و دور و دراز] تمنّا مى نمايد). 🔹اگر اين مراحل به خوبى طى شد ديگر جاى تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست، و چنان مى شود كه در برابر حق، مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مى گذارد و از ابراهيم جمال ساربان مى خواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد. 🔹داستانش اين بود كه در اثر بى اعتنايى علی بن يقطين به ابراهيم جمّال - كه يكى از دوستان (عليه السلام) بود - حضرت به او بى اعتنايى كردند و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى. ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال، صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه (عليه السلام) عذر او را بپذيرد و از او درگذرد، ته كفش خود را روى صورت وى گذارد، و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين گفت: «اللّهم اشْهَدْ»؛ (خدايا تو شاهد باش [كه بنده ات از من گذشت]). 🔹آرى اگر و گفتار عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده و صورتش را به خاك تقرب الهى مى گذارد، آن هم وزير كسی مثل هارون كه به ابر مى گفت: «هر كجا مى خواهى ببار، كه از مُلك و سلطنت من خارج نيست!». 🔹آرى با به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مى شود به طوری كه (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمودند: «اگر مى خواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد» و نيز مى فرمودند: «من شهادت مى دهم كه او اهلِ بهشت است». 🔹خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل فوق مؤيّد فرمايد! انشاء الله تعالى. مرحوم «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز «اِنْ اِسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكرَهُ لَمْ يُعطِهَا سُؤلَهَا فِيمَا تُحِبُّ» چنين گويد: اگر نفسش به طاعت سختى افزود - ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود ؛؛ دهد كيفر به كار نفس دونش - كند هنگام خواهشها زبونش. پی نوشت‌ها؛ [۱] المحجة البیضاء في تهذيب الاحیاء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چ۴، ج۸، ص۱۸۰ [۲] سوره ذاريات، آيه ۵۵ [۳] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، همان، ص ۱۸۴ [۴] مرحوم حاج شيخ عباسى قمى در منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (ع)، جريان على بن يقطين را با رواياتى آورده است. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel