الان ملیحه سادات میاد پیام میده میگه کانال کتابخوانی رو به چه فضاحتی کشوندی!
به پوریا بگو چهار تا از اون متن های فاخرش بذاره ک این عنبر نسارای تو رو بشوره ببره😂
@yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کلیپ زیبا ببینیم یِکَم حالمون خوب شه؟🥺
#حسین_جانم❤️
@yaremehrabanema
یار مهربان
دو تا از دوستانم فعلا دو تا مورد رو پیشنهاد دادن که من میخوام یکی یکی بهشون عمل کنم چون اگر هردو رو
باورم نمیشه!😯
دیشب دود عنبر نسارا رو تنفس عمیق کردم و امروز ک از خواب بیدار شدم هیچ خبری از عطسه، خارش گلو و گوش نبود🧐
یعنی به این سرعت اثر کرد؟😃
امروزم تکرارش کردم.
از همین تریبون: خدا خیرت بده دکتر مقدسی🙌
@yaremehrabanema
یکی از راههای مناسب برای انتقال مطالب از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت و ثبت دائمی اون در ذهن، نوشتن مطالب یا توضیح اون به دیگران با واژگان خود و به عبارت سادهتر زبان خودمونه. شبیه همون چیزی که مثلاً در سنین پایینتر بهمون میگفتن که اگر میخواین درسی رو خیلی خوب یاد بگیرید، بهتره اون رو برای کسی تدریس کنید. فرآیند تدریس کردن باعث میشد ما سعی کنیم مطلبی رو به ذهن بیاریم و با واژههای خودمون اون رو به دیگران انتقال بدیم. در طی این تدریس مطالب در ذهن ما تهنشین میشد و برای همیشه ما از عمل سخت به یاد آوردن مطالب ناآشنا خلاص میشدیم. یادداشت نویسی در مورد کتابهایی که میخونیم یا حتی توضیح اونها برای دیگران غیر از اینکه ما رو از انفعال یک خواننده صرف خارج میکنه و وارد تعامل فعال با نویسنده کتاب میکنه، همچنین باعث میشه مطالبی که میخونیم رو بهتر و دقیقتر در ذهنمون ثبت کنیم. اصلاً لازم نیست که کل کتاب در خاطر ما بمونه؛ اگر اون قسمتی از کتاب که بر ما تأثیر بیشتری گذاشته یا وجوهی از کتاب که برامون پررنگ و با اهمیت بوده هم در ذهن ما ثبت بشه حتی سالها بعد از خوندن یک کتاب ما میتونیم کلیت اون کتاب رو متصل به مطلبی که از اون دریافت کردیم به خاطر بیاریم و باقی جزئیات میشه تأثیری که خوندن کتاب در روان و روح ما باقی گذاشته... خیلی هم باید با نظر دادن ساده برخورد کنیم و فقط به این توجه داشته باشیم که چیزای بیشتری از «خوب بود» یا «بد بود» برای کتاب بنویسم یا برای دیگری توضیح بدیم. فقط نوشتن یک «چرا» مهمه و اصلاً اهمیتی نداره که نظر شما حرفهای یا درست باشه! اکثر نظرات درجاتی از اعتبار دارند و هر کتابی در نهایت برای مخاطب نوشته شده... اگر شما اون رو درست نفهمیدین یا ازش خوشتون نیومد یا حتی فقط از یک جمله خوشتون اومد..بازم ایرادی نداره. مهم تأثیری که شخص شما از این تعامل و نوشتن میتونه برای خودش دشت کنه. گفتگوی با دیگران در مورد کتاب هم چنین تأثیری داره. از گفتگو در مورد کتاب و شنیدن نظرات متفاوت و گاهاً متضاد میشه چندین برابر از یکبار خوندن کتابی ثمره و بهره برد.
#پوریا
@yaremehrabanema
👆اولین نفری که به #چالش_سه_ماهه #حال_خوب پیوست😉
از یک تا پنج حوزه از زندگی تون که حس میکنید خیلی روی حال و روحیه تون اثر داره و بهش نیاز دارید رو مشخص میکنید.
و برای هر حوزه یک یا دو تا کار تعیین میکنیم که کوچیک باشه ولی هر روزه انجامش میدیم!
جدول هفتگی تهیه میکنیم، کارا رو تیک میزنیم و آخر هفته ها بهم گزارش میدیم و کارمونو ارزیابی میکنیم.❤️
@yaremehrabanema
یار مهربان
👆اولین نفری که به #چالش_سه_ماهه #حال_خوب پیوست😉 از یک تا پنج حوزه از زندگی تون که حس میکنید خیلی روی
مثلا این دوست عزیزم برای تکمیل مطالعه ی کتابهای نیمه تمومش تصمیم گرفته روزی ۳ صفحه از اون کتابها رو مطالعه کنه...😉
یک کار کوچیک در راستای هدفت که هر روزه انجام میشه، خیلی قدرتمنده!
منتها قدرتش رو الان نمیبینی!
وقتی میبینی که ۳ ماه گذشته باشه و مثلا ۳ تا کتاب نیمه تمومت رو تموم کرده باشی💪
@yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشک را به دندان گرفت.
ندای العطش کودکان حسین در گوشش زنگ میخورد.
با تمام وجود به سمت خیمه میرفت.
تیر به مشک نشست.
ناگهان عباس از حرکت ایستاد.
امیدش ناامید شد.
عمو عباس به کودکان عطشان، قول آب داده بود.
و عباس که اهل بدقولی نیست.
.
آب درون مشک میگریست یا میریخت روی زمین؟
عمود بالا رفت...
«الان انکسر ظهری»
یعنی
الان دیگر حسین قامتش خمید!
.
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین(س) سید و سالار نیامد، علمدار نیامد
.
@yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در اضداد، صبح در مقابل شب، بار مثبت معنایی را به خود اختصاص داده است.
مثلاً سرودهاند: پایان شبِ سیه سپید است.
یا مولوی میگوید:
بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست
.
اما این شب که دارد میگذرد.
همین شب که هر چه میگذرد، نزدیک تر میشود به صبح روز عاشورا.
اینجا دیگر صبح رنگ عوض میکند.
شب عاشورا تنها شبی است که هر عاشقی با تمام وجود آرزو میکند:
کاش... کاش که به صبح نرسد این شب.
شما شیعیان که باید خوب بدانید.
.
امشبی را شه دین در حرمش میهمان است.
عصر فردا...
بدنش...
زیر...
سم...
اسبان ...
است...
.
مکن ای صبح طلوع.
مکن ای صبح طلوع.
.
@yaremehrabanema
#شب_تاسوعا و #شب_عاشورا دلم خییییلی گرفته بود.
آخه همسرم خیلی یهویی قسمتش شد ک بره #کربلا🥺
و باز من موندم و دلی ک هوایی کربلا شده بود...
قربون #امام_رضا_جان برم که حواسش حتی به دلِ شکسته ی آدم بی لیاقتی مثل منم هست😭
دو شب تاسوعا و عاشورا منو طلبید به حریم پاک و مقدسش و به گمانم یکی از بهترین و دلچسب ترین زیارت های عمرم نصیبم شد😭
تو همین زیارت ها برای اولین بار به دیدار آقای رییسی هم رفتم.
شب تاسوعا کلی باهاشون حرف زدم و اشک ریختم و شب عاشورا قرآنی که جلوی عکسشون بود رو به نیت خودشون باز کردم و آیه اول از صفحه ی سمت راست رو تلاوت کردم.
فکر میکنید چه آیه ای اومد؟😭
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند، و براى آنان باغهايى آماده كرده كه از زير [درختان] آن نهرها روان است. هميشه در آن جاودانهاند. اين است همان كاميابى بزرگ.
لبخند زدم و زیر لب گفتم:
خوشا به سعادتت #شهید_جمهور_عزیز ما❤️
#احساس_نوشت #دلتنگی
#زندگی_نوشت #تیر_۴۰۳
@yaremehrabanema
یار مهربان
#شب_تاسوعا و #شب_عاشورا دلم خییییلی گرفته بود. آخه همسرم خیلی یهویی قسمتش شد ک بره #کربلا🥺 و باز من
من این کارو خیلی دوست دارم...
یک شبها و روزایی ک دلتنگم یا مضطربم یا حتی خیلی خوشحالم ممکنه به دلم بیفته که قرآن رو باز کنم و بعد صفحه ی سمت راستی ک اومده رو تلاوت میکنم.
این کارو به نیت استخاره گرفتن هرگز انجام ندادم تا حالا.
فقط ب نیت صحبت کردنِ خدا برای دلممم...
انگار تو اون موقعیت خاصِ روحی خودم دوست دارم ک خدا برام حرف بزنه...
انقدددر جوابه!
بعدش یک حس آرامش عجیبی به دلم نازل میشه...
گاهی اوقات آیه هایی میاد که بارها قبلا اونا رو خوندم ولی همیشه تو فضای نزول آیه باهاشون مرتبط شدم.
اما این بار...
یکجور دیگه ای! انگار یکجور دیگه ای آیه ها رو میفهمم...
انگار اون آیه در همون لحظه و به قلبم نازل میشه و کاملا موافق با شرایط روحی یا نیت قلبیمه...
@yaremehrabanema
یار مهربان
از فردا میخوام پنج تا کار مهم رو کلید بزنم که معتقدم خیلی در کیفیت زندگیم اثر گذار خواهد بود. یک: در
#گزارش_هفته_اول
😮💨 در حوزه کاری ک مدت ها عقبش انداخته بودم ۲۴ ساعت کار متمرکز مفید انجام دادم و خیییییلی خوشحالم. انگار ک یک کوه بار از روی دوشم برداشته شد. البته که برای انجام این کار حمایت گرفتم.
از مادر و پدر و برادرم و همسرم و دخترم و یک رفیق شفیق قدیمی❤️
🤧 در حوزه ی درمان آلرژی فقط دو روز عنبر نسارا دود کردم و چهار پنج روزی ازش خلاص بودم. متاسفانه دو روزه ک علائم برگشته و دوباره باید برم سراغ دود و دم😅
🏃♂در حوزه ی کاهش وزن:
۳ ساعت در کل هفته پیاده روی انجام دادم.
برنج ناهارم رو به یک کفگیر رسوندم
و خوردن شکلات با چای رو حذف کردم.
😇 در حوزه ی حفظ قرآن:
دوباره رفتم کلاس قرآن تا با فضای کلاس و استاد و دوستانم مرتبط بشم.
برنامه ی حفظ جدید و مرور ده درسم رو انجام دادم.
🥰 در حوزه مراقبت از سلامت پوستم هر صبح با یک قاشق شیر و هر شب با یک قاشق گلاب پوستم رو شستم.
کرم فوق آبرسانم رو سه بار در روز استفاده کردم.
توجه داشتم ک ضد آفتابم رو وقت بیرون رفتن از خونه حتما بزنم.
البته در تمام حوزه ها دو سه باری خطا داشتم که مثلا یادم میرفت کاری ک برای انجام دادن در حوزه ی مورد نظر تعریف کردم رو انجام بدم ولی در کل خوب بود و از خودم راضیم😌
تا گزارشی دیگر بدرود😁
#چالش_سه_ماهه
#حال_خوب
@yaremehrabanema
گاهی وقتا به همین سادگی میشه حامی بود❤️
پیام دو تا از بهترین رفیقای زندگیم که لبخند به لبم آورد و قلبمو برای ادامه ی مسیرم روشن تر کرد.
فاطمه جانِ تقوی
و ریحانه جانم
ممنونم ازتون🙏
#قدر_دانی
#چالش_سه_ماهه #حس_خوب
@yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب رفیق شفیقم مهمان خونه ی ما بود.
صبح میخواستم برم #مهر_آنا و به خانم پیوندی عزیز زنگ زدم و گفتم اگر اجازه بدن میخوام با مهمانم امروز مهمان مهرآنا باشیم.☺️
ایشونم لطف کردن و پذیرفتن🙏
امروز ملیحه سادات به جمع مهرآنایی ها اومد.
و باعث شد برای اولین بار در کل این دوره ی ۷ ماهه حتی یک خط از کتابمون رو نخونیم😁
عوضش تمام جلسه ملیحه سادات برامون حرف زد و نکات ناب تربیتی گفت. از تجربیات موفق ارتباط خودش تو این سالها با نوجوونا تعریف کرد و نکات تربیتی خیلی قشنگی رو از داستان دختران شعیب و حضرت موسی علیه السلام از قرآن برامون نقل کرد که واقعا باعث شگفتی مون شد. و آخر جلسه هم چند تا از دست نوشته هاش رو برامون خوند.😍
دوستان مهر آناییم خیلی خوشحال شدند از اینکه با ملیحه سادات آشنا شدن.
فکر میکنم حضور ملیحه سادات امروز اونجا برامون مثل یک رزق قشنگ بود که خدا روزی مون کرده بود.
جالب اینجا بود ک بدون اینکه ملیحه سادات بدونه ک ما این مدت چه کتابی میخوندیم و سعی داریم چه مهارتی رو در خودمون پرورش بدیم نکاتی رو گفت ک دقیقا مرتبط با بحث کتابمون و دغدغه های این مدتمون بود.
نکات کاملا کاربردی و جالب ک از تجربیات خودش نشات میگرفت و واقعا برامون شنیدنی بود.
آدما میتونن ب چیزهای مختلفی افتخار کنن.
ولی خیلی حس قشنگیه که آدم بتونه ب دوستش افتخار کنه😌
من امروز بابت داشتن چنین رفیقی واقعا #افتخار کردم و خدا رو شکر میکنم🙏
#زندگی_نوشت #تیر_۴۰۳
#احساس_نوشت
#رفیقانه❤️
#شکر_گزاری
@yaremehrabanema
تجربه ی خوردن کله پاچه در کنار رفقایِ جان، ساعت ۵ صبحِ ۴ #مرداد_۴۰۳ بسیار دلچسب بود و تبدیل به خاطره ای به یاد ماندنی شد☺️
میدونم چی ب ذهنتون اومد! بله! کله پاچه! اونم در یکی از گرم ترین روزهای سال😅
و این نشون میده که در کنار رفقای جان هر چیز عجیب و غیر ممکنی، طبیعی و ممکنه😉
حتی اینکه من ساعت ۴ صبح بیدار بشم و بزنم بیرون از خونه😅
#رفیقانه❤️
#زندگی_نوشت
@yaremehrabanema
یار مهربان
#گزارش_هفته_اول 😮💨 در حوزه کاری ک مدت ها عقبش انداخته بودم ۲۴ ساعت کار متمرکز مفید انجام دادم و خیی
#گزارش_هفته_دوم
😮💨 در حوزه کاری ک مدت ها عقبش انداخته بودم ۱۲ ساعت کار متمرکز مفید انجام دادم.
🤧 در حوزه ی درمان آلرژی یک روز عنبر نسارا دود کردم و علائم قطع شد دوباره😍 واقعا هرکسی آلرژی شدید داره توصیه میکنم این کارو بکنه. فقط یادتون باشه دود کردن معمولی نه ها. باید قشنگ بگیرید جلوی بینی تون و نفس عمیق بکشید. و بله یک مقدار بینی و حلقتون. میسوزه😁 یادتون باشه چشما رو ببندید چون برا چشم ضرر داره دود مستقیم.
🏃♂در حوزه ی کاهش وزن:🤦♀
آمدن رفیقان ما از گناباد و یزد همانا و برقراری دورهمی های دوستانه و فراموش کردن اصول رژیم و ورزش همان😅
😇 در حوزه ی حفظ قرآن: فقط یک صفحه حفظ جدید انجام دادم! تایم کلاسم رو کلا فراموش کردم و از طرف استادم *عاشق* خطاب شدم😅
🥰 در حوزه مراقبت از سلامت پوستم دو روز در هفته از ماسک های مختلف استفاده کردم.
کرم فوق آبرسانم تموم شده بود. سفارش دادم.
این هفته از خودم راضی نبودم.
تا گزارشی دیگر بدرود😁
#چالش_سه_ماهه
#حال_خوب
@yaremehrabanema
اولین باری که در کلاس ادبیات دانشکده بلند شدی و قسمتی از سفرنامه ی حجّت رو برامون خوندی، همه ی وجودم گوش شده بود برای شنیدنِ تک تک کلماتی که از حنجره ی تو بیرون میومد!
من هم تا اون سن یعنی حدود ۱۸ سالگی مثل تو سفر حجّ دانش آموزی رو تجربه کرده بودم ولی نوع نگاه تو به حج و قلمی که سحر آمیز مینمود، عجیب منو در سکوتی خیال انگیز فرو برده بود ک فقط دوست داشتم اون چند دقیقه تموم نشه و همه ی دنیا ساکت باشه و تنها صدای تو باشه و برام از کلماتت بخونی و بخونی...
برای همین بود که مدتی بعد کل سفر نامه ات رو ازت گرفتم و بردم خونه و بارها و بارها خوندمش و غرق در عشق و عاشقی هایی شدم که تو با کلماتت به جونم میریختی!
از اون ب بعد بود که دیگه همه ی خونواده ام، مامانم و بابام و پوریا و حتی داییم میدونستن من رفیقی دارم ک قلمش رو انگار از آسمون ها بهش هدیه کردند...
هروقت متن جدیدی مینوشتی من اولین خواننده ی پر و پا قرصش بودم و بعد از خودم مطمئن میشدم که برای همه ی خونواده ام هم متن هات رو خونده باشم!
بعدش هم معمولا مینشستیم با خونواده ام حسرت میخوردیم که چرا نوشته های به این قشنگی نباید در دسترس همه ی آدم ها باشه؟
هی سر تکون میدادیم و غرق در حسرت میشدیم که حیف ! حیف از این قلم که آدم های بیشتری ازش بهره مند نباشن!
بعدها دست نوشته هات رو تو وبلاگ ساعت یک و نیم آن روز که در آخرین روز دانشکده با گروهی از بچه های کلاس ساختیم، به اشتراک میذاشتی و باعث شدی وبلاگمون تو اون سالها توی پارسی بلاگ رتبه ی اول تا سوم رو بیاره!
@yaremehrabanema
این سالهای اخیر هم که در ایتا کانال شراب و ابریشم رو زدی و پارسال در ایام محرم نوشته های بی نظیری رو در کانالت به اشتراک گذاشتی که باعث شد بدون هیچ تبلیغ و پول خرج کردنی آدم ها فقط و فقط به خاطر نشستن پای سفره ی روضه هایی که تو از حسین ع و خونواده و یارانش برامون پهن کرده بودی، مهمان کانالت بشن و روز به روز اعضای بیشتری به کانالت اضافه شدن و من چه خوشحال بودم از اینکه حالا آدم های بیشتری میتونستن از قلم تو بهره مند بشن...
ولی این هرگز منو راضی نمیکرد...
دوست داشتم که همه ی نوشته های قشنگت کتاب بشن و در تیراژ وسیع چاپ بشن!
دوست داشتم آدم ها تو رو بشناسن همونطور ک من این شانس رو داشتم که سالها پیش با تو آشنا بشم!
تو با قلمت عشق به علی و زهرا و اولادشون رو تو قلبم محکم تر کرده بودی...
هیچ وقت ایام فاطمیه ی دانشکده که توی اون شلوغی های رفت و آمد دانشجوها و صدای مداحی ها، یک گوشه ای مینشستی و تند تند مینوشتی و بعدش صدام میکردی ک کنارت بشینم و متنت رو برام میخوندی و قلبم رو پر از نور میکردی یادم نمیره!
من! دختری ۲۰ ساله بودم که قبل از تو هیچ وقت دختر عاشقی مثل تو رو ندیده بودم و هربار از دیدن این همه ذوق و شوق و خلاقیت در نوشته های تو هیجان زده میشدم و هرگز این حالت حتی لحظه ای در قلبم فرو نمینشست!
ملیحه سادات! یادت هست بهت گفته بودم که تو تنها کسی هستی که من اول بر قلمت عاشق شدم و بعد به خودت؟
ممنونم! ممنونم که منو محرمِ دل نوشته هات میدونستی! ممنونم که تموم این سالها خیلی وقتها اولین بار دست نوشته هات رو برای من می فرستادی...
من هیچ وقت از قلمت ملول و خسته نشدم!
هیچ وقت کلماتت برام تکراری نشد!
خب معلومه قلمی که در خدمت قرآن و اهل بیته همیشه تازگی داره...
@yaremehrabanema
و حالا میخوام بدونی که هیچ چیز امروز برای من قشنگ تر از دیدن این پوستر نبود!
کاش میتونستم دهم مرداد ۴۰۳ برای تو اونجا باشم و طوری نگات کنم که از چشمام بفهمی چقدددددر بهت افتخار میکنم!
کی میگه آرزوها برآورده نمیشن؟
من امروز حس و حال آدمی رو دارم که یکی از آرزوهای بزرگ و دور و درازش برآورده شده!
خیلی خوشحالم! خوشحالم ک از این ب بعد قراره آدم های بیشتری از قلم تو بهره مند شن و قلبشون روشن شه!
آدم هایی که قراره کتابِ من اگر روضه خوان بودم رو بگیرن دستشون و ورقش بزنن و یک روضه انتخاب کنن و بخونن و بعد رد اشک هاشون برای حسین ع برای همیشه پای اون صفحه و کلماتِ روح افزا بمونه!
ملیحه سادات جانم! فرشتهی پاک و بلورینقلب و خوشقلمِ من، امیدوارم این کتاب برای تو سرآغازِ نوشتن کتابهای بیشتری باشه و خیلی خیلی مبارکه بر تو و بر ما چنین سرآغازی که کلماتت رو برای فرزند عزیز زهرا (س)، حسین بن علی علیه السلام، خرج کردی...
و همهی ما میدونیم که اباعبدالله الحسین (ع) هرگز کوچکترین خدمتی رو از طرف نوکرانش بی اجر و نگاه و عنایتی نمیذاره!
پس با همهی وجودم و با قلبی که بر سعادت تو غبطه میخوره، میگم که چه خوش است و مبارک این نوکری بر تو❤️
@yaremehrabanema
هدایت شده از شراب و ابریشم...
این تصویر، بخشی از سه صفحه نوشتهایه که پونه برام نوشته.
از ذوقِ شنیدنِ خبرِ چاپ کتابم اندازهی سه صفحه قربونم رفته😂
حاج فاطمه و اسلامی و انیس دارن برنامه میچینن که انشاالله بیان قم.
مریم پرسیده اون روسریِ خاصی که مدنظرمه رو از کدوم فروشگاه میتونه برام بخره؟
براتزاده باز پیشِ اونا پُزِ من رو داده😂
هر کدوم از بچهها یه واکنشی نشون داده و هیچ کدومشون نمیدونن که چقدر در این کتاب و تمام نوشتهها و تمام فعالیتهای من سهیمند!
حتی قاسم آقا شوهر مریم که از همون سال اول دانشگاه دکتر مهدوی صدام میکرد!😅
ما یه مجموعهی قوی و همدلیم که سالهاست کنار همیم. ما که میگم منظورم خودم و همکلاسیهای دانشگاهمه. بهترین رفیقهای زندگیم.
بچههایی که شاید بینشون من همیشه بیشتر از همه دیده شدم ولی این هیچ وقت به این معنی نبود که من چیزی بیشتر از اونها دارم، من فقط برآیندِ نهاییِ توانمندیهای بچهها رو به نمایش میذاشتم و این فقط مدیریت یک کار جمعی بود و نه یک موفقیتِ فردی!
حالا باز همین بچهها خوشحالن از چاپ یک اثر به نام من و خودشون خبر ندارن که این فقط درخششِ چندین سال رفاقتِ ماست وقتی همیشه اولین مخاطبِ نوشتههای من خودشون بودن و همیشه اولین مشوقها و اولین منتقدها هم باز خودشون بودن و اینجوری به قلمم پر و بال میدادن...
راستش من بعد از خانوادهام، دارایی و گنجی بهتر از همدانشکدهایهام سراغ ندارم پس چرا از این بهترین رفیقهام تقدیر نکنم و بهشون نگم که با تمامِ قلبم دوسِشون دارم و ممنونِ حمایتهای همیشگیشون هستم...💚
ساقهی نیلوفر بدون تکیهگاه بالا نمیره، آدمیزاد، بدونِ رفیقِ خوب...
.
یار مهربان
این تصویر، بخشی از سه صفحه نوشتهایه که پونه برام نوشته. از ذوقِ شنیدنِ خبرِ چاپ کتابم اندازهی سه ص
شراب و ابریشم
کانال رفیق عزیزم، نویسنده ی توانمند و خوش ذوق، ملیحه سادات مهدویه
ازتون دعوت میکنم که حتما دنبالش کنید و از نوشته های قشنگش بهره مند بشید🙏