eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
720 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
128 ویدیو
1.5هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
مصائب یک عشق شیرین آرش فهیم این خفته در صفحات «ایوان هنر» نگاهی داشته‌ایم به فیلم «آپاراتچی» ساخته قربانعلی طائرفر. در بخشی از این نوشتار می‌خوانیم: فیلم «آپاراتچی» یک فیلم اقتباسی هم هست، چون بر اساس کتابی به همین نام، درباره ی خاطرات جلیل طائفی ساخته شده است که اوائل دهه ۶۰ شمسی با ابتدائی ترین امکانات برای تولید فیلم سینمایی و نمایش آن تلاش می کرد. قربانعلی طاهرفر، در اولین تجربه ی کارگردانی فیلم بلند سینمایی کار دشواری انجام داده و ریسک بزرگی کرده است. چون معمولا فیلم سازان در ایران و به ویژه برای فیلم اول خودشان، سراغ اقتباس نمی روند و روایتی متعلق به خودشان که برآمده از فضا ذهنی و روانی و تجربیاتشان است را تبدیل به فیلم می کنند. با این حال، نتیجه انتخاب و تلاش طاهرفر، یک فیلم ساده و بی ادعا و درعین حال سرحال و سرپاست که بدون ابتذال و توهین به شعور مخاطب، قادر است یک ساعت و نیم، هم مخاطب را سرگرم کند و بخنداند و هم تاریخ بگوید. توجه داشته باشید که ساخت فیلم کمدی در این سطح که بتواند از ابتدا تا انتها موقعیت های طنزآمیز متنوع و پی در پی ایجاد کند، آن هم براساس ماجراهای واقعی کار پیچیده و سختی است. طوری که مخاطب فیلم، اگر از قبل نداند، شاید باور نکند که در حال تماشای یک داستان واقعی است. اما «آپاراتچی» به خاطر سادگی و روانی روایتش و عبورش از چالش های تکنیکی و مواجهه بی واسطه با قلب و روح مخاطب، دنیایی خیال انگیز و دراماتیک را برساخته است. روایت چالش نقش آفرینی یک فرد با ظاهر و شهرتی غلط انداز به نام «ناصر شاپالاق» (با بازی هومن برق نورد) در نقش یک شخصیت بزرگ که به شهادت رسیده در فیلم، قصه شیرین و پرجاذبه ای را در فیلم تشکیل داده است. ماجرایی که شاید در شرایط امروز سینما چندان مسئله نباشد، اما در دوران دفاع مقدس و سال های اول انقلاب که حساسیت روی برخی مسائل بین مردم پررنگ تر بود، این مسئله به عنوان یک گره سخت در فیلم مطرح می شود و زاینده ی کمدی موقعیت در فیلم است. یعنی برخلاف خیلی از آثار کمدی این سال های سینمای ما که متکی بر طنز کلامی هستند و با تکه کلام و شوخی های شفاهی سعی در خنداندن مخاطب دارند، این بار با فیلمی مواجه هستیم که روح و حس و حال طنز در بیشتر لحظاتش جاری است و در قالب کمدی موقعیت می گنجد. البته مشخص نمی شود فردی با سابقه خلاف و شهرت منفی چون ناصر شاپالاق، با ایفای نقش یک شهید متحول می شود یا خیر و مبهم ماندن این موضوع، یکی از نقاط ضعف فیلم است. به طور کلی، ناصر شاپالاق، ظرفیت بالایی برای خودنمایی در این فیلم داشت و می شد هم به واسطه ی آن، بار کمدی فیلم را افزایش داد و هم به خاطر تحول او، به فیلم رنگ و لعاب دراماتیک و معنوی افزون تری بخشید. شما می‌توانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۷ مجله زن روز مطالعه فرمایید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
آیت الله محمدتقی بهجت: چه خوب است که وقتی انسان فهمید فریب خورده و بی‌راهه رفته، از همان‌جا برگردد و جبران کند! نه اینکه بگوید: این همه راه آمده‌ایم، بقیه راه را هم برویم هر چه بادا باد، اگرچه بر خلاف شرع و رضای خدا باشد! @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
رول مرغ 👩‍🍳مواد لازم برای ۲ نفر: سینه ی مرغ: نصف یک سینه کامل پیاز: یک عدد کوچک سیر: ۲ حبه فلفل دلمه: یک عدد کوچک قارچ: ۶ عدد متوسط نمک: یک قاشق چای خوری فلفل سیاه: ½ قاشق چای خوری زردچوبه: یک قاشق چای خوری دارچین: ½ قاشق چای خوری آویشن: یک قاشق چای خوری نان لواش: به تعداد لازم پنیر پیتزا: به مقدار لازم ترکیب ۳ قاشق غذاخوری آب و یک قاشق غذاخوری آرد ‌👩‍🍳طرز تهیه: ابتدا پیاز را به صورت نگینی خرد کنید و در داخل تابه سرخ کنید تا سبک شود. سپس سیر را اضافه کنید. بعد از یک دقیقه فلفل دلمه ی خرد شده را داخل تابه بریزید، بعد ۳ دقیقه مرغ نگینی خرد شده را اضافه کرده بعد از تغییر رنگ مرغ، زردچوبه، نمک، فلفل سیاه، دارچین و بعد قارچ را اضافه کنید و شعله را زیاد کنید تا قارچ ها آب نیندازد، بعد از سرخ شدن کامل مواد، آویشن را به مواد افزوده و پنیرپیتزا را روی مواد می ریزیم. نان لواش را به شکل مستطیل برش زده از مواد داخل آن ریخته و لبه های پهلوی نان را به داخل تا زده، سپس نان را رول می کنیم برای اینکه انتهای نان باز. نشود، یک قاشق آرد را با ۳ قاشق آب مخلوط کرده و با قلمو به لبه نان می زنیم. سپس نان ها را در روغن سرخ می کنیم. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
عمر مختار مبارز معروف لیبیایی عمر مختار برجسته ترین و مشهورترین رهبر مجاهدان لیبی در قرن نوزدهم و بیستم میلادی بوده است. در سال ۱۹۱۱ که استعمارگران ایتالیایی بندر بنغاری در لیبی را تصرف کردند. عمر مختار به جهاد ضد آنان برخاست و از سوی همه ی قبایل به عنوان فرمانده کل و رئیس اعلای مجاهدان جبل الاخضر برگزیده شد. اشغال گران ایتالیایی در بدو هجوم به لیبی بیش از بیست هزار تن از مردم را کشتند و یک هزار تن از مجاهدان را به دار آویختند، زنان و کودکان بسیاری را مثله کردند و اعضای بسیاری از خانواده ها، از زن و مرد، کودک، پیر و جوان را قتل عام کرده بودند. تا آغاز سال ،۱۹۱۶ مجاهدان لیبیایی توانستند بیشتر مناطق اشغال شده را آزاد سازند به طوری که جز شهرهای طرابلس، خمس و زواره، هیچ شهری در اشغال ایتالیایی ها باقی نماند و سراسر بخش شرقی لیبی در تصرف سنوسی ها ـ که تا آن زمان رهبری جهاد ملی را بر عهده داشتند ـ قرار گرفت. ضرباتی که مجاهدان لیبیایی بر نیروهای ایتالیایی وارد آوردند نه تنها ایتالیایی ها را وحشت زده کرد، بلکه نگرانی دولت های انگلستان و فرانسه را هم از خطر گسترش مقاومت در سراسر آفریقا برانگیخت. از این رو در سال ۱۹۱۶ دولت های ایتالیا و انگلیس پیمان همکاری مشترکی برای جنگ با سنوسی ها منعقد کردند و استعمارگران ایتالیایی هم که از مبارزه رویارو با مجاهدان نتیجه ای نگرفته بودند به ایجاد تفرقه میان مجاهدان پرداختند و یکی از رهبران سنوسی به نام محمد ادریس سنوسی را با وعده حکمرانی منطقه ی برقه به سوی خود کشاندند. عمر مختار با نیرویی متشکل از هزار و پانصد مجاهد در نبرد جبل الاخضر به جنگ چریکی روی آورد. در این عملیات شش افسر و سیصد و چهل سرباز ایتالیایی کشته شدند. سرانجام در سال ۱۹۳۱ در حالی که عمر مختار همراه پنجاه تن از همرزمانش برای یک مأموریت شناسایی به ناحیه ی سلطنه رفته بود به محاصره ی نیروهای بزرگ دشمن در آمد و در نبردی نابرابر، بیشتر همراهانش کشته شدند و خود او نیز زخمی شد و به اسارت درآمد. وی در دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
برای بازسازی ظروف تفلون دقت کنید به گزارش بهداشت نیوز، نرگس سموری اظهار کرد: «با توجه به برخی تبلیغات مبنی بر بازیافت ظروف نچسب (تفلون) با قیمت های نازل، به مردم توصیه می شود این خدمات را از مراکز فاقد مجوز دریافت نکنند.» وی افزود: «بازیافت ظروف نچسب فرایند چندمرحله ای و تخصصی است که از مواد اولیه با گرید غذایی استفاده می شود، اما در مراکز غیرمجاز این فرآیند اغلب با مواد اولیه با گرید شیمیایی انجام شده و مواد شیمیایی سمی در بیشتر موارد هنگام مصرف از ظروف جدا و همراه غذا وارد بدن انسان می شود که به مرور زمان امکان آسیب جدی به سلامت وجود دارد.» این کارشناس سازمان غذا و دارو با تأکید بر اینکه برای بازیافت ظروف نچسب (تفلون) حتما باید به مراکز دارای مجوز بهداشت مراجعه شود، تصریح کرد: «مراکزی که مجوز بهداشت جهت بازیافت ظروف نچسب ندارند، از مواد غیر استاندارد و سمی استفاده می کنند.» وی با بیان اینکه بازیافت ظروف در مراکز غیرمجاز تحت شرایط غیراستاندارد و غیرایمن انجام می شود، تصریح کرد: «فرآیند بازیافت طبق اصول انجام نمی شود، در نتیجه ظرف بازیافت شده در بیشتر موارد سمی و مضر و ظروف بازیافت شده دچار آلودگی های میکروبی و شیمیایی خواهند شد.» سموری خاطرنشان کرد: «مراکزی که مجوز بهداشت ندارند، با تبلیغات غلط و هزینه ی اندک اقدام به بازیافت ظروف نچسب می کنند، در حالی که هزینه بازیافت ظروف نچسب به علت فرآیندهای پیچیده تر، خیلی بالاتر است؛ در مقابل، مراکز دارای مجوز بهداشت، با مواد اولیه تأیید شده، فرآیند تحت کنترل و استاندارد و در نهایت محصول با کیفیت که سلامت انسان را به خطر نمی اندازد، بازیافت و عرضه خواهد کرد.» وی گفت: «مجوز بهداشت یا پروانه بهداشتی ساخت، از طریق سایت IR.FDACRM برای عموم قابل ردیابی است.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
معرفی کتاب «پیامبر بی‌معجزه» نوشته محمد علی رکنی هانیه عدالتی سیدحمید، طلبه ای جوان است. او برای روضه خوانی به روستایی در سیستان دعوت می شود. همسرش لعیا با وجود مخالفت های حمید، با او همراه می شود. در مسیر روستا گروهی از اشرار آن ها را متوقف می کنند و با خود می برند. سید حمید را از لعیا جدا می کنند و مدتی در دست آن ِ ها گرفتار است. در این موقعیت تنهایی که برای او ایجاد می شود، مدام با خودش و شک و تردیدهایش درگیر است. دزدیده شدن توسط اشرار به همراه خوف و وحشتی که در ذهن همه ما از عبدالمالک ریگی و داعش و... وجود دارد، سید حمید را به عمیق ترین نقطه ی ترس می اندازد و این افتادن باعث می شود که او بلند شود و بر ترس هایش غلبه کند. اتفاقات دیگری نیز که در این مسیر می افتد، یک به یک موانع را از سر راه او بر می دارد و باعث خودشناسی او می شود. سید حمید، قبلاً مرید استادی بوده است، که در این شرایط، مدام حرف ها و رفتار او را به یاد می آورد. پیش از این اتفاق، سید حمید همیشه به دنبال «راه» بود و تلاش می کرد راه درست را پیدا کند. شاید به همین دلیل طلبگی را انتخاب کرده بود. سید حمید در این مسیر گرفتار موانعی بود مثل همه ی ما... موانعی مثل عجب، ریا، تکبر و ترس... ابتلائات و خصوصیات اخلاقی حمید به صورتی بیان شده بود که مدام دلت می خواهد خودت را جای سید حمید بگذاری و گویی با او همزادپنداری داری. در نهایت سید حمیدطلبه ی جوان، در مسیر هدایت قرار می گیرد و از شک و تردیدها نجات پیدا می کند؛ «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» شیوه ی نگارش نویسنده که هم زمان از حال و آینده، از حالت درونی و حالت بیرونی شخصیت اصلی می نویسد بسیار جذاب است. محمدعلی رکنی، فلسفه دین و ادبیات نمایشی خوانده است و با آیات و روایات و مثنوی معنوی آشنایی دارد که این مسئله در متن کتاب محسوس است. او در مصاحبه ای گفته بود که «پیامبر بی معجزه» کلنجاری با مقوله ی ترس و ایمان است. ✨بریده ی کتاب: «از هر چیزی که ترسیدی می شه امتحانت، می شه نقطه ضعفت دست شیطون. شیطون نگاه می کنه ببینه از چی می ترسی، همون رو برات بزرگ می کنه. مثلا ًاگر از بی آبرویی بترسی مدام دست می ذاره روی همین. اگر بترسی فقیر شی با فقر می ترسونتت. اگر از مرگ بترسی با مرگ. اگر از تنهایی بترسی با تنهایی.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
پهلوانان نمی‌میرند ماه منیر داستانپور نگاهم می افتد به سر در زورخانه و نامی که روی کاشی های آبی اش نوشته شده! زورخانه ی پوریای ولی! نه صدای ضرب مرشد به گوش می رسد و نه از یا علی گفتن پهلوان ها در جواب آواز او خبری هست و این یعنی هیچ کس درون این ساختمان کهنه نیست. اما حسی عجیب مرا به سمت زورخانه ی پوریای ولی می کشاند. دستم هنوز به در برخورد نکرده که یک لنگه ی در باز می شود. قدم پیش می گذارم و از آستانه عبور می کنم. صدای زنگی که همیشه برای پهلوان ها زده می شود، به گوشم می رسد و از شنیدن آن تعجب می کنم. مردی درشت قامت از کنارم عبور می کند و تازه می فهمم زنگ برای که به صدا در آمده! سر که می چرخانم یکباره همه چیز تغییر می کند. گود زورخانه پر می شود از پهلوانانی که منتظرند پهلوان پوریا به آن ها بپیوندد و سکوهای دور گود پر است از مردانی که آمده اند به تماشای کشتی! انگار کسی مرا نمی بیند؛ جز پوریا که به نشانه ی میهمان نوازی احترام می کند و دست روی سینه می گذارد. اینجا دنیای خیال من است و من برای گفتگو با یکی از نام دارترین پهلوانان ایران زمین به اینجا آمده ام... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
پهلوانان نمی‌میرند ماه منیر داستانپور نگاهم می افتد به سر در زورخانه و نامی که روی کاشی های آبی اش نوشته شده! زورخانه ی پوریای ولی! نه صدای ضرب مرشد به گوش می رسد و نه از یا علی گفتن پهلوان ها در جواب آواز او خبری هست و این یعنی هیچ کس درون این ساختمان کهنه نیست. اما حسی عجیب مرا به سمت زورخانه ی پوریای ولی می کشاند. دستم هنوز به در برخورد نکرده که یک لنگه ی در باز می شود. قدم پیش می گذارم و از آستانه عبور می کنم. صدای زنگی که همیشه برای پهلوان ها زده می شود، به گوشم می رسد و از شنیدن آن تعجب می کنم. مردی درشت قامت از کنارم عبور می کند و تازه می فهمم زنگ برای که به صدا در آمده! سر که می چرخانم یکباره همه چیز تغییر می کند. گود زورخانه پر می شود از پهلوانانی که منتظرند پهلوان پوریا به آن ها بپیوندد و سکوهای دور گود پر است از مردانی که آمده اند به تماشای کشتی! انگار کسی مرا نمی بیند؛ جز پوریا که به نشانه ی میهمان نوازی احترام می کند و دست روی سینه می گذارد. اینجا دنیای خیال من است و من برای گفتگو با یکی از نام دارترین پهلوانان ایران زمین به اینجا آمده ام... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
به نام خداوند پذیرنده توبه‌ها... ❣اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❣ 🌻سلام! صبح زیبای پنجشنبه بهاری‌تون به‌خیر و شادی. زندگی‌تون مملو از عطر یاد خدا ان شاالله🌻 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آمادگی خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید و در دسته‌های متعدّد، یا بصورت دسته واحد، (طبق شرایط هر زمان و هر مکان،) به سوی دشمن حرکت نمایید!» (سوره مبارکه نساء، آیه ۷۱) @zane_ruz
هرکه با ماست بسم‌الله حسنی خرازی سرم هنوز روی بالش آرام نگرفته بود که با خواندن خبر از جا پریدم. باورم نمی شد زمان موعود فرا رسیده بود. همان زمانی که سالیان سال آرزویش را در دل داشتیم و برای رسیدنش لحظه شماری می کردیم. همیشه به آدم هایی که در برخی از لحظات حساس تاریخی حضور داشتند، حسادت می کردم مثلا به آن هایی که بعد از آن همه رنج و عذاب، در یک فتح شکوه انگیز همپای پیامبر به مکه برگشتند، یا آن هایی که در واقعه غدیر حضور داشتند، یا آن هایی که نظاره گر فتح قلعه خیبر به دستان پرتوان حیدر کرار بودند، یا حتی آن هایی که سوم خرداد سال ۱۳۶۱ پر غرور بر خاک پاک خرمشهری که به خونین شهر مبدل گشته بود، پا گذاشتند... و حالا خودم در یکی از آن لحظات تاریخی قرار گرفته بودم. لحظه ای بی بدیل که مطمئنا انسان های بزرگ زیادی در گذشته دوست داشتند در آن حضور داشته باشند، لحظه ای که بی شک برای قرارگرفتن در آن مدیون شجاعت پیر خمین و درایت فرزند خلفش سیدعلی خامنه ای بودیم... تا ابابیل های راهی شده برسند بالای سر سپاه ابرهه، هر لحظه تصویری مقابل چشمانم جان می گرفت و دلم را قرص تر می کرد به پایان خوش این ماجرا... تصویر دست خونین علمدار در میانه آتش و دود فرودگاه بغداد، تصویر چشمان مظلوم محمد، کودک بی پناه غزه که از ترس لرزه بر اندامش افتاده بود، تصویر زنان بی پناه بیمارستان شفا، تصویر مضطرب آرمیتا هنگامه ترور پدر، تصویر دخترک کاپشن صورتی با گوشواره قلبی و... و در این میان دو تصویر برای من وضوح بیشتری داشت... تصویر پرصلابت مردی که سال ها پیش قدم در مسیر مبارزه با غاصبین ارض مقدس گذاشت. او از این میدان به سلامت به آغوش وطن برنگشت اما مرام و مسلکش در بین ما به یادگار ماند و طنین صدایش در گوش جانمان هنوز می پیچد وقتی از روزی مثل این روزها سخن می گفت: «هر شهرى که توسط اسرائیلى ها محاصره شده آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مى کشانیم. روزى اسرائیل چنان بترسد و در فکر باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آن ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى جنگد. بگذار بوق هاى تبلیغاتى رسانه هاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده اید. ما ثابت مى کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.» و تصویر دوم تصویر مردی بود که دست ما را برای چنین روزی، پر کرد، چنانچه خودش خطاب به مقتدایش نوشته بود: «آقا و مولای ما، می خواهم دستان الهی و پر قدرت شما را پر کنم.» و ما چند شب پیش آرزوی او را زندگی کردیم همان آرزویی که روی سنگ مزارش چنین نقش بسته است: «اینجا مدفن کسی است که می خواست اسرائیل را نابود کند.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
آیت الله محمد شجاعی: اگر انسان در آرزوی معرفت و دیدار حق تعالی است، باید عزم خود را بر مجاهده و پرهیز از سستی در ترک گناهان جزم کند؛ زیرا گناه جنگ و مخالفت با خدا است و با خداخواهی سازگار نیست. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
توصیه‌های بهاری دکتر علیرضا عباسیان متخصص طب سنتی مناسب است که افراد دارای مزاج گرم و تر از عطرهای خنک، عطر نیلوفر یا گلاب مصرف کنند و این افراد نباید عطرهایی که خیلی بوهای تند و تیزی دارند مثل مشک یا عطرهای شیرین استفاده کنند. مصرف اغذیه جات خشک نسبت به آن هایی که چرب هستند، برتری دارد. در مورد شیرینی ها توصیه می کنیم شیرینی تر استفاده نکنند و بیشتر از شیرینی نخودچی و شیرینی برنجی استفاده شود. در مورد میوه ها هم توصیه می کنیم که درهم خوری میوه انجام نشود و افراد از یک مدل میوه استفاده کنند. به عنوان مثال امروز سیب مصرف کنند، فردا خیار و روز بعد نارنگی یا پرتقال بخورند. البته یک قاعده ی کلی هم وجود دارد که در هر فصلی میوه ی آن فصل باید خورده شود، یعنی خوب است که ما در فصل بهار میوه هایی که مخصوص فصل بهار است را میل کنیم. به عنوان مثال پرتقال یا نارنگی میوه های فصل زمستان است و بهتر است در همان فصل استفاده شوند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
تهوع و نکبت فمنیستی نکبت زدگی فمنیسم اینجاست که فمینیست های سوئدی خواستار ممنوعیت قانونی «ربات های جنسی» برای مردان شدند! سه سازمان فمینیستی سوئدی ادعا کردن ربات های جنسی و عروسک های جنسی این دیدگاه رو تقویت می کنن که زنان شیء هستند و خشونت مردان علیه زنان رو عادی می کنند و در بیانیه ای گفته اند: چرا مردان حاضرند ده ها هزار دلار برای رباتی بپردازند که کوچک ترین دستور آن ها را اطاعت می کند، ربات زن نمی تواند به چیزی که مرد می خواهد نه بگوید، اگر برای این کار برنامه ریزی نشده باشد. همچنین از مقامات سوئدی خواسته اند که گشایش مراکز فساد ربات های جنسی و عروسک ها رو در سوئد ممنوع کنند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
می‌دونستین کنجد این شکلیه؟ @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
نقطه‌زنی هنرمندان برای فلسطین @zane_ruz
نقطه‌زنی هنرمندان برای فلسطین @zane_ruz
تردید مژگان هانیه عدالتی «یا خدا! این دیگه از کجا پیداش شد؟!» نورش در آینه بغل چشمم را زد. سریع کنار کشیدم و راه را برایش باز کردم، کامیون با سرعت و بوق ممتد از کنارم رد شد. دست هایم مورمور می شود. از رانندگی در جاده متنفرم. «خیلی وقته پشتت چراغ می زنه» رضا کمی جابجا شد و دوباره سرش را به شیشه ی بغل چسباند. «باز هم خوبه یه علائم حیاتی دادی!» جوابم را نداد. یعنی از من دلخور است؛ نمی دانم حق با رضا هست یا نه؟! من هم اگر بودم دلم می خواست در این لحظه کنار پدرم باشم. من که اصلا نمی توانم فکر کنم حتی یک ماه از مامان و بابا دور باشم. دلم برای رضا می سوزد. هر وقت این حرف ها را می زنم مامان دست به کمر می زند و می گوید: «خوب از اول نباید عاشق یه دختر تهرونی می شد؛ من که نمی تونم بذارم دختر یکی یه دونه ام از پیشم بره! هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم... ✨🪴دوهزار و هشتصد و پنجاه و هشتمین شماره هفته نامه فرهنگی اجتماعی «زن روز» منتشر شد🪴✨ آنچه در این شماره می‌خوانیم: 🌼زنان و فتواهای افراطی 🌺من هم حق کار کردن دارم 🌸آب جوشیده سبب بروز سنگ کلیه می‌شود 🧵ضمیمه کاردستی 🌻و بخش‌های متنوع آموزشی، علمی، داستان و... 🍃«زن روز» را به قیمت چهل هزار تومان از روزنامه‌فروشی‌ها تهیه کنید.🍃 ✨شما همچنین می‌توانید برای داشتن اشتراک مجله با شماره تلفن 02135202278 تماس حاصل فرمایید.✨ @zane_ruz