eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
141 دنبال‌کننده
340 عکس
183 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۱۴): اصلی‌ترین دلایل حضور روحانیت در حکومت و نهضت+نظام جمهوری اسلامی ایران، رهین حضور و زعامت میدانی فقهای جامع شرایط (دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه)، در معارک ارکان و اجزاء است که بالطبع حضوری خونین و جان‌بازی است. عدم ورود و حضور میدانی روحانیت در نهضت+نظام، چیزی بجز تباه‌سازی پویایی و پایایی نهضت و نظام و روحانیت نیست. طی بخش‌های قبلی مبحث «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، به مسئله تبدیل به در عنوان مد نظر پرداختیم و اینکه؛ در دیدگاه ۳۵ ساله حضرت امام، آیا عدولی صورت گرفت؟ (با عنایت به اینکه ایشان، اهل عدول هم بودند و بعنوان نمونه به مقوله ورود به ، اشاره شد) یـا اینکه معظم‌له در خود، به تعبیر و تعریف جدیدی از «جمهوری» نائل گشتند که متمایز بر جمهوری معروفی است که در دنیا مطرح شده و امام قبلاً آن‌را در ردیف حکومت‌های جائر می‌شمردند؟ در نتیجه بمنظور تفکیک آن از سایر جمهوری‌ها سزامند است که آنرا بنامیم! بله اگر بپذیریم که تمایزی در مفهوم جمهوری در نزد ایشان، حاصل نشده و چیزی بنام «جمهوری خمینی»، عاری از حقیقت است، ناچاریم نظریه را بپذیریم ولو اینکه گفته شود امام حداقل ۳۵ سال از مفهوم جمهوری، برداشت اشتباهی داشته‌اند (همچون برداشتی که از ضرورت عدم در داشتند و بعد از عدول فرمودند که اشتباه می‌کردیم!) ولیکن چنانچه بپذیریم که جمهوری خمینی، مفهوم نوینی است که قاعدتاً باید به تعریف و تبیین تمایزات آن بر جمهوری مرسوم دنیا بپردازیم. بنده معتقدم که امام راحل‌مان؛ اولاً بخاطر نهضت+نظام، جمهوری را جایگزین حکومت نمودند و ثانیاً «جمهوری تقویت‌کننده نهضت+نظام» متمایز از سایر جماهیری است که مألوف مردمان است. با این نظریه، قاعدتاً کار خود را سخت می‌کنم! زیرا باید به تعریف و تبیین آن بپردازم وگرنه قابل اثبات نخواهد بود! تعریف و تبیینی که شاید تاکنون، کسی بدان، مبادرت نورزیده و بالتبع مبحث نوآورانه‌ای در قرائت از است و چنانچه در بیان مکنون قلبی خویش، موفق بشوم، بنظرم پارادوکس مطروحه در بیانات اشخاصی از قبیل؛ آیة‌الله شهیدسیدمحمدحسینی‌ بهشتی و آیة‌الله مرحوم محمدتقی مصباح‌زاده یزدی، نیز مرتفع خواهد شد! یعنی اگر عدولی بودن حکومت به جمهوری را بپذیریم، بالطبع مخالفت آقای مصباح با جمهوریت را، ناچاریم در مغایرت مواضع سیاسی ایشان با نظرات امام و سایر یاران آنحضرت مثل شهید بهشتی، ارزیابی کنیم که کار چندان آسانی نیست. و اگر به نظریه «قرائت جدیدی از جمهوری» در نظرات امام، قائل شویم، آنگاه در می‌یابیم که صف‌آرائی آقای مصباح در برابر جماهیری بوده است که امام هم از اول با آنها مشکل داشت و آنرا در ردیف ، قلمداد می‌کرد. ولیکن در این‌صورت، این اشکال بر جناب مصباح، قابل ایراد است که چرا جمهوری نامطلوب در نزد امام را پیوسته کوبیدید و یکبار در صدد تبیین جمهوری مطلوب امام برنیامدید؟! شهیدبهشتی، سعی نمودند که از جمهوری خمینی، تعریفی ارائه بدهند ولیکن آنرا از سایر جماهیر، تفکیک نکردند! فلذا بنظر می‌رسد که اختلاف هر دو بزرگوار، بعلت استفاده از بدون اشاره‌ای به مرزبندی دقیق جمهوری مد نظرشان با سایر جماهیر بوده است! شاید بشود جمهوری خمینی را در دو نکته مهم، مورد توجه قرار داد که؛ ۱) در سایر جماهیر، اسم و ادعایی از مبدأ و معادی بنام خدا و آخرت و دینی که دنیای جامعه را با آخرت آن، تنظیم نماید، نیست ولیکن جمهوری خمینی (که خودشان آن‌را بدون کلمه‌ای کم یا بیش نامیدند) آکنده از خدا و پیغمبر و قیامت و سعادت ابدی انسان‌هاست. ۲) حکومت در سایر جمهوری‌ها همانند ، حکومت افراد بر جامعه است ولیکن در جمهوری اسلامی (مد نظر حضرت امام) حاکمیت بر مردم، واقعاً مردمی است و بلحاظ بودن آحاد مردم در «فریضتین امربمعروف و نهی از منکر» (حتی نسبت به حاکمان و مدیران) آنان قادر به إعمال حاکمیت هستند. بنابراین، این است که تعیین‌کننده مفهوم جمهوریتی می‌باشد که حضرت امام در طی دهها سال در صدد ظهور و بروز آن بودند و البته در بیستم مهر ۱۳۵۷ آن‌را جمهوری اسلامی نامیدند. در واقع این عبارت را از شیاطین سابق و اسبق، پس گرفتند! بنابراین نباید اجازه بدهیم، کسانی دانسته یا نادانسته قلب حقیقت کرده و را نشانه بروند! قلب حقیقت اینست که؛ مردمان مسلمان (و همسو با مسلمانان) صاحب اختیار در امر و نهی مشروع جامعه و حکومت، مجاز به إعمال حاکمیت بوده و «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته» هستند و .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۴بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۵): ... و ، بخشیدن به جمهوریتی متمایز از سایر جمهوری‌هاست و حذف یا تضعیف انتخابات، مفهوم و فرجامی بجز حذف و تضعیف جمهوری اسلامی (جمهوری مردم متشرع) نیست. بنابراین؛ ورود و حضور روحانیت در نهضت+نظام اسلامی، حداقل دو دلیل اساسی داشت و دارد: ۱) تهدید اجانب و تفاله‌ها ۲) اسلامیت نهضت+نظام حال اگر توجیه اول، تدریجاً (با فروپاشی صهیونیزم شیطانی و محو از صفحه روزگار) رنگ ببازد، قاعدتاً توجیه دوم، تا ادامه دارد. بنابراین بیرون کردن روحانیون از جمهوری اسلامی، خیال خامی‌ست که دشمنان خارجی و دشمنان دوست‌نمای داخلی به گور خواهند برد. امام «پیدا شدن آثار پیروزی» را بعنوان نقطه عطفی برای عدول خود، نام می‌برند که می‌تواند نشانگر آن باشد، وقتی که قضیه و میدان، جدی‌تر و عملیاتی‌تر شده، ایشان هم الگوی خیالی (خیال می‌کردیم!) خود را واقعی‌تر و متناسب‌تر ارزیابی کرده و باکی هم ندارند که وقتی «وارد معرکه» شدند به «عدول از اشتباه»، اعتراف نمایند. امام در توجیه عدول خود در باب «ورود روحانیون به امر خطیر و تخصصی حکم‌رانی»، تصریح می‌کنند به اینکه؛ خیال می‌کرده‌اند در قشرهای [غیرروحانی] افرادی هستند که بتوانند آنطور که خدا می‌خواهد کشور را پیش ببرند و حال آنکه وقتی وارد معرکه شدند، دیدند که اگر روحانیت وارد حکومت نشود، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‌رود. شاید این مطلب هم قابل استنباط باشد که؛ ۱) چنانچه به حلقوم اجانب رفتن مملکت (و نهضت+نظام) منتفی گردد یا اقشار غیر روحانی، قادر به حفظ آن‌ها باشند، ضرورت حضور روحانیون در هم منتفی خواهد گشت. بنابراین امر موقتی است. ۲) چنانچه نهضت+نظام بتواند، نیرو/نیروهای عملیاتی و میدانی مناسبی تدارک ببیند که بتوانند حفظ مملکت و نهضت+نظام را تضمین نمایند، در صحنه بودن روحانیت نیز رنگ می‌بازد و روحانیون می‌توانند با خیال راحت به مساجد و مدارس خود برگردند. و حال آنکه دلیل دوم نقش‌آفرینی روحانیت در حکومت (پویایی و پایایی اسلامی نظام انقلابی) هیچ‌گاه زایل نخواهد گشت. بشرطی که شبیه حضراتی مثل هاشمی، خاتمی و روحانی در نیایند! و اگر قرار باشد که با وجود نقش‌آفرینی روحانیت در سطح ریاست جمهوری، باز هم مملکت و ملت در حلقوم آمریکا و صهیونیزم جهانی، سقوط کند، همان بهتر که این جماعت به مسجد و مدرسه خود برگردند تا لااقل به اسم روحانیت و فقهای شیعه، تمام نشود. مگر اینکه بپذیریم، در نقش‌آفرینی خود، دشمنان را در خدعه‌ای ماهرانه افکندند. چنانکه پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «الحرب؛ خدعه»! حضرات مذکور هم برای اینکه، نظام انقلابی بتواند به سکوی «پایداری موفق» نائل گردد، ناچار بودند که از دشمن، زمان بخرند ولو به قیمت آنکه با حیثیت خود، بازی کرده باشند! باید دید که چیست؟! در چنین وضعیتی‌ست که لازمست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحاً گفتند: «در امر ولایت، فدائی‌تر از روحانی سراغ ندارم»! (ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنه‌ای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمی‌شود عبور کرد! بنده بعد از ۴۷ سال مطالعات سیاسی، اعتراف می‌کنم که با ملاحظه همه جوانب امر (تأکید می‌کنم؛ همه جوانب قضایا)، هنوز نتوانسته‌ام هیچکدام از این سه احتمال را بر دو دیگر ترجیح بدهم!! ۱) خیانت نفوذی بودن حضرات هاشمی، خاتمی و روحانی از زمان قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران! ۲) غفلت و شهوت حماقت محض حضرات مذکور بعد از پیروزی انقلاب که مفهوم «شیطان بزرگ» بودن آمریکا را اصلاً درک نکرده یا بسهولت از آن غفلت ورزیدند! و بر طبل «نظام بدون نهضت» کوفتند! ۳) جنگ زرگری خدعه‌آمیز بودن بسیار ماهرانه رفتارهای حضرات در مقابله با شطرنج‌باز قهاری مثل آمریکا که از اتاق فکری همچون صهیونیزم شیطانی برخوردار است! و امیدوارم در طی بررسی‌های دقیق‌تر و عمیق‌تر «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، بالاخره به نتیجه‌گیری مشخصی نائل بگردیم! خب! مقوله صحت و ضرورت نقش‌آفرینی روحانیت در نظام انقلابی را موقتاً در این‌جا، متوقف می‌کنم تا برگردیم به موضوع اولیه‌ای که در تعقیب آن بودیم. تمایز جمهوری خمینی بر سایر جماهیر از جمله جمهوری آبراهام، چیست که ارزش جان‌نثاری صاحب‌الامر سلام‌الله علیه و عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشریف را هم دارد؟! جمهوری خمینی، قطعاً بسیار متمایز از جمهوری آبراهامی است که پدیدآورنده جانوری کاملاً وحشی در حد شیطان بزرگ است که چیزی بجز «سفّاک مفسد» نیست. جمهوری اسلامی چیست؟ ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☝️ اولین پیام این کانال (مقالات حسینی منتظر) https://eitaa.com/SMHM212/4 اولین پیام این کانال (مقالات حسینی منتظر)
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۱): در ۱۵ مقاله «چالش‌های امام در تشکیل نظام» به انضمام ۵ مقاله قبلی با عنوان «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام»، بر آن بودیم که به مفهوم دقیق‌تری از مبحث ظریف ، برسیم. در طی این ۲۰ مقاله، عمدتاً طرح مسئله نمودیم، همراه با جوابیه‌هایی اجمالی ولیکن این بحث، هنوز هم اعماقی برای غوص و خوض دارد. بمناسبت «تحویل دولت از روحانی به رئیسی» (سال ۱۴۰۰)، مقاله‌ای تقدیم مخاطبین خود نمودم که لازمست در اینجا هم، آن‌را مجدداً به اشتراک بگذارم ولو اینکه ممکنست به مذاق برخی دوستان، خوش نیاید! لزوم آن به اینست که ، علیرغم آنکه ۸ دوره ۴ ساله ریاست جمهوری را به ۴ نفر روحانی، سپردند و ظاهراً به نتیجه دلخواه خود هم نرسیدند، باز هم به یک سید روحانی، اعتماد ورزیدند! استقبال موجه ملت از روحانیت (سه سید و دو شیخ)، نشانگر این نکته هم می‌باشد که عدول امام از نظریه «پرهیز روحانیت از ورود به مناصب حکومتی» به نظریه نهایی «ضرورت حضور روحانیت در صحنه‌های نهضت و نظام»، متناسب با اعتماد و بلکه مطالبه اکثریت ملت، هم بوده است! این تحلیل محتاطانه در جواب کسانی بود که تحلیل جامعی از تحویل و تحول دولت از شیخ حسن به سیدابراهیم می‌خواستند که بنده آن‌را از منظر «نهضت+نهاد» هم نگاه کرده بودم و به همین دلیل هم تناسب دارد که به سلسله مقالات معطوف به نهضت+نظام، و نقش‌آفرینی در آن‌ها (از مهمترین چالش‌های امام)، ملحق شود ولیکن با این تذکر که هیچ قصدی برای مصرف سیاسی از آن، ندارم. یعنی شیخ حسن اگرچه مجدداً مایل به خودآزمایی استانی و آنگاه شد ولیکن طیف سازمان‌یافته وی کماکان در صدد تسخیر کرسی‌های مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است و بنده به هیچ عنوان مجدداً در صدد تأیید خود وی و طیف ذی‌ربط او نیستم و صرفاً از باب استطراد، آنرا مورد بازیابی خود قرار می‌دهم. در برخی از مقالات اخیر هم، از روحانی (در کنار هاشمی و خاتمی) اسم بردم و تصریح و تأکید کردم که هنوز هیچکدام از ۳ زاویه نگاه خود به آن‌ها را ترجیح نداده‌ام و شاید در لابلای این سلسله مباحث به نگاه شفاف‌تری برسیم! ولیکن چنانچه وزن گزینه سوم (خدعه‌آمیز بودن رفتار این سه روحانی با دشمنان خارجی و داخلی و باصطلاح جنگ زرگری آن‌ها) حتی اگر با وزن دو گزینه؛ «خیانت و نفوذی یا شهوت و غفلت» آن‌ها (که با توضیح مختصری اشاره شدند) برابری کند، بنظر بنده، در حال حاضر هیچ ارزش، صلاح و ضرورتی برای استقبال مجدد از این طیف، قابل ملاحظه نیست و تاریخ مصرف آن به اتمام رسیده است! (قابل توضیح در جای خود) و اما مقاله ۲سال قبل: «سلام و درود ۱. عدل و انصاف آنست که ۱ حُسن را در کنار ۹۹ عیب باید دید. (احیانا قصه نعجه‌های حضرت داوود ع در قرآن برای تذکر همین مطلب مهم است) ۲. انجام انواع پروژه‌های معروف به «علی برکة‌الله» (که رسانه میلی ما معمولا در حد صرفا یک خط خبری براحتی از آنها می‌گذشت!) در معرکه تحریم‌های مضاعف، نه شوخی‌ست و نه غیرقابل کتمان و انکار مگر آنکه از شدت غیظ و خصومت ناعادلانه (که رسم و مرام دشمنان از خدا بی‌خبر است) تعمدا نخواهیم آنها را در نظر بیاوریم! آنهم در پیشگاه پروردگار و داوری که ذره ذره خیر و شرّ انسانها را مورد ملاحظه قرار خواهد داد. ۳. دولت روحانی، در ناتوانی محض به سر نیامد و کارآمدی‌هائی هم داشت که توسط رقبای انتخاباتی و واقعا بی‌انصاف وی اصلا به حساب نیامد وگرنه مقام معظم رهبری بارها بدان اشاره فرمودند البته با این توضیح که نتیجه و ثمره آنها (که عمدتا زیرساختی بودند و بالتبع در کوتاه مدت) و تأثیر مستقیم آنها در دیده نشد! ۴. تحریم‌های ظالمانه جبهه شیطانی غرب به سرکردگی آمریکای وحشی، بمنظور درهم شکستن استقلال ملت ایران و حمایت این ملت رشید از مظلومان عالم و ، در فرایندی قریب به ۴۰ ساله به حدود ۸۰۰ مورد تحریم فلج‌کننده رسید و در تداوم همان فرآیند غیرقابل مهار و البته هماهنگ با پیشرفتهای سیاسی و نظامی ایران در عرصه جهانی بویژه منطقه‌ای بالتبع تشدید شد و حدود ۷۰۰ مورد بر آنها افزوده شد! بله روحانی تلاش کرد حتی‌الامکان با نرمشی قهرمانانه (و بعضا حتی ذلیلانه!) چیزی از آنها بکاهد ولیکن همچنان که انتظار می‌رفت، توفیقی پیدا نکرد‌. حال اگر بیائیم شیطنت اجانب را به پای ناکارآمدی دیپلماسی روحانی بنویسیم، نه تنها از انصاف و مروت دور است بلکه از خردمندی سیاسی و تحلیل صحیح و جامع شرایط هم بسی فاصله دارد و بالتبع نشانه هوشمندی و درایت نیست و بلکه حماقت است و جار زدن آن، رذالت است. ۵. در کنار بدکاری‌های دشمنان ظالم بالذات، بدشانسی‌های بزرگ و کم‌نظیری هم گریبان دولت روحانی را گرفت که ... ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۲): ادامه تحلیل ۱۴۰۰ بنده: ... ملاحظه آنها غیرقابل اغماض هستند. وقوع تقریبا همزمان انواع زلزله‌ها، سیل‌ها، بی‌آبی‌ها و در رأس آنها بلای فراگیر و مبهم کروناویروس (صرف‌نظر از انواع کارشکنی‌های تعمدی دشمنان یا رقبا!) توان هر دولتی را به تحلیل می‌برد. ۶. در کنار بدبختی‌های ناخواسته مذکور، دولت نسبتاً فشل روحانی گرفتار بدبختی‌های خودخواسته هم البته بود! فلذا نگارنده این سطور هم معمولا عارض یکایک آنها بوده است و اصلا هم قابل اغماض و ماله‌کشی نیستند. در این‌خصوص بزرگترین عیب تفکر روحانی و دولتش (که به سرای سالمندان، شباهت داشت!) این بود که نهضت و را از زمان تشکیل پایان‌یافته تلقی می‌کرد و لذا دم از زد که کاملاً غلط بود! همچنانکه عده‌ای از انقلابیون، هنوز اعتباری برای «نظام» قائل نیستند و مرامی بجز «افراطی‌گری و تندروی غیرانقلابی» سراغ ندارند! بنده شخصا تابع دیدگاههای امامین «انقلاب+نظام» هستم که با ظرافت تمام خواسته و می‌خواهند که هر دو را قرین همدیگر ببینند و بخواهند. تا آنجا که آقا هم صریحا فرمودند: «من انقلابی‌ام نه دیپلمات»! روحانی به غلط تصور می‌کند که بودن با «نظام‌مند» بودن تعارض دارد و این دو مطلب هَووی هم هستند و قابل سازش نیستند! و حال آنکه اولین اثر خروج از ذی انقلابی‌گری، قربانی شدن غیرت و دلسوزی به حال مستضعفین و گرایش به ذی اشرافی و فاصله گرفتن از متن مردم است و این بزرگترین بدبختی روانی و سرطان فکری و گرایشی دکتر روحانی و اطرافیان اوست. البته این سرطان بی‌غیرتی مختص به روحانی و دارودسته وی نیست و شامل جریان منحوسی از همه فرقه‌ها و جناحهاست که به پدیده شوم زالوزادگی (آقازاده‌ها!) آلوده‌اند. در عین‌حال ناگفته نماند که مفهوم این حرفها این نیست که روحانی، انقلابی نبوده یا نیست. نماد واقعی «انقلابی‌گری اصولی» را اگر در بودن خلاصه کنیم، نمی‌توانیم وی را غیرولائی تلقی کنیم! کافیست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحا معتقد بود: «در امر ولایت، فدائی‌تر از روحانی سراغ ندارم»! (ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنه‌ای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این فقیه سیاسی قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمی‌شود عبور کرد! و حداقل اینکه در قضاوت‌های خود جانب احتیاط را براحتی از کف ندهیم. با همه این احوال تمام حرف بنده اینست که در کنار مشاهده نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن (و بالعکس آن) را هم باید دید. شما مختارید که خوبی‌ها و کارآمدی‌های روحانی را در حد یک قاشق شکر در مقابل یک بشکه زهر هلاهل ببینید ولیکن بنده (بعنوان یک فعال سیاسی/مذهبی بعد از ۴۵ سال حساسیت به سرنوشت انقلاب و نظام و تأکید بر تفکیک‌ناپذیری آنها از زمان مطالعه مقاله «نهضت و نظام» دکتر شریعتی در سال ۱۳۵۵ و نپذیرفتن دیدگاه او) چنین برآوردی را اصلا منصفانه نمی‌بینم. حال امیدواریم جناب رئیسی بتواند (نظام بشرط انقلاب و انقلاب بشرط نظام) را برافرازد. «اللهم أرنا الاشیآء کما هی» بازرس ویژه ستاد رئیسی/حم✋» (پایان مقاله۱۴۰۰حم) 👌 ناگفته نماند؛ بنده بر خلاف دوره‌های خاتمی و مشانژاد که به دلایلی نتوانستم، را در استقبال از آن‌دو نفر همراهی بکنم ولیکن در دوره‌های روحانی و رئیسی به عللی، همراه اکثریت ملت در استقبال از این دو نفر گشتم! 👌 نکته مهم دیگری که در این مقاله (جوابیه)، قابل توجه است عبارت «من انقلابی‌ام نه دیپلمات» امام خامنه‌ای است که مورد اشاره قرار گرفته است. این جمله آقا، بسیار معنی‌دار است و ریشه آن، برمی‌گردد به همین مبحث «نهضت+نظام» و جای‌گاه جمهوریت در آن که از بزرگترین «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در جای خود مورد تحلیل جامعی قرار خواهیم داد. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام، طیفی از انقلابیون (همانند امام خمینی و مقام معظم رهبری)، کماکان انقلابی‌گری خود را حفظ کردند و طیفی دیگر از انقلابیون (همانند هاشمی و روحانی)، چنان در قامت ، ظاهر گشتند که گویا هیچ سابقه‌ای از انقلابی‌گری نداشتند و نمی‌خواهند حتی ذره‌ای خود را بدان بیآرایند (و بنظر خودشان بیالایند!) بنابراین «طیف دیپلمات‌ها» (متأسفانه در اکثریت خواص)، ترکیب «نهضت+نظام» را بر نتابیده و بالتبع ارزشی هم برای «جمهوری+اسلامی» قائل نشدند و متقابلاً طیفی هم ضمن «تکاپو برای حفظ نظام در حد انجام أوجب واجبات»، هرگز از انقلابی‌گری خود دست نکشیدند و بر انقلابی بودن خود تصریح و تأکید کردند که خوشبختانه اکثریت عوام هم حامی چنین هستند. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۸ بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۳): ‼️پارادوکسی بنام جمهوری اسلامی!! و حکم اعدام اولین آقازاده بعد انقلاب! وقتی اولین سفیر بعد از در (که از شاگردان خاص خمینی‌ره بود!)، ظاهراً به ایران احضار و به محکوم شد، مورد قرار گرفت و مدتی در حبس خانگی به سر برد اما بعداً یواشکی به گریخت! او که مؤسس قم بود، شاید اولین کسی بود که ترکیب را قلمداد کرد و موجب بسیاری از گردید! ظاهراً قسمت نبود که او حاصل تلاش‌های «ضدیت با ولایت فقیه در دانشگاه‌ها» را ببیند! زیرا وی یک روز قبل از آغاز اغتشاشات (۱۷ تیر ۱۳۷۸)، در منزل خود در تهران، فوت کرد و مقام معظم رهبری هم نامه تسلیتی نوشتند که تاریخ آن در سایت معظم‌له اشتباهاً ۸۷ درج شده است! در این نامه، امام خامنه‌ای، وی را به عباراتی از قبیل؛ آیة‌الله و حجة‌الاسلام و امثالهما متصف نکردند و صرفاً به عنوان «دکتر حاج‌آقا» مفتخر فرمودند! بنظرم «دکتر مهدی حائری یزدی»، اولین کسی بود که «تشکیل نظام توسط امام» را به چالش کشید و نه تنها تلفیق جمهوری+اسلامی را تناقض و پارادوکس قلمداد کرد بلکه با و تشکیل ، مخالفت ورزید! و از ماجراهای عجیب قصه‌های پر غصه است که لازم می‌دانم به وی هم بپردازم. او را باید نماد برآمده از ، تلقی کرد. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۹بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۴): ‼️«جمهوری اسلامی ایران»؛ منشوری از تزاحمات بی‌پایان! سخن از تضاد و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل جامعه‌شناسانه غربی دکتر شریعتی بود که دامنه آن به تناقض و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل فلسفی غربی دکتر حائری کشید. این دو فارغ‌التحصیل ، اگر زنده می‌ماندند در جمهوری اسلامی ایران، بنظرم شدیداً در مقابل یک‌دیگر، جبهه‌گیری و حتی لشگرکشی آشتی‌ناپذیری برپا می‌کردند! پارادوکس مذکور سایه‌افکن بخش قابل توجهی از سران نهضت+نظام و ایران گردید که بزرگترین خسارات معنوی را بر وارد ساخت و متاسفانه کمتر کسی به آسیب‌شناسی این مسئله پرداخته است! از آن‌جا که معضل مذکور یکی از «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در آستانه انتخابات مجالس ۱۴۰۲ هستیم، این مطلب را بنده در اولویت بررسی‌های موشکافانه خود قرار دادم. زیرا این مبحث، خودبخود پای و نیز را هم به میان می‌کشد و اگر چنین پارادوکسی، حل‌وفصل نشود، به همه این مفاهیم ارزشمند و حیاتی، لطمه و ضربه مهلکی وارد می‌سازد. چنانکه دامنه این مسئله و مباحث ذی‌ربط آن، سایر ارکان و امور ملی و فراملی را فرا گرفت. تا آنجا که اگر شیخ اکبر رفسنجانی، با تمسک به گفتمان ، نظام را تخطئه می‌کند یا شیخ حسن سمنانی، با گفتمان به جنگ انقلابی‌گری برخاسته و چرخش را (در تقابل با چرخ زندگی ملت!) تخطئه می‌کند و یا هواداران شعار احمقانه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! سر می‌دهند و از را تخطئه می‌کند و بالاخره امروز دکتر ، پرچمدار چنین انحرافات خطرناک فکری/سیاسی می‌گردد و دم از عدم حمایت ملت از و ترجیح بر می‌زند تماماً ریشه در همین قضایای حل ناشده و ظاهراً پارادوکسیکالی دارد که در صدد ترسیم ابعاد و اعماق مسئله هستیم تا برسیم به ترسیم راه‌های برون‌رفت واقعی قصه. اگر دعوایی بین آیة‌الله بهشتی و آیة‌الله مصباح در موضوع و و جای‌گاه مطرح بود و اگر آیة‌الله خامنه‌ای، تئوری را مطرح و در بیانیه ، مفهوم را برجسته می‌کنند، تماماً به همین ریشه برمی‌گردد. اگر شاهد صف‌آرائی امثال ظریف در تقابل امثال و هستیم، به همین ریشه برمی‌گردد. بنابراین با فراگیری مواجه هستیم که بصورت همه‌جانبه همه امور ملت و حکومت را در بر گرفته است و خواهد گرفت. بنده در سرآغاز این مبحث، را قدر مشترک و نظام مطرح کردم و اینکه می‌تواند حلاّل همه این مشکلات فکری و گرایشی باشد ولیکن متعاقباً بررسی خواهیم کرد که جا افکندن این ایده هم چندان سهل و آسان نیست! دکتر شریعتی در تحلیل جامعه‌شناسانه خود از دو اسلام نام می‌برد؛ و ! یعنی ما با دو تا اسلام مواجهیم! از طرفی می‌بینیم؛ هم از دو اسلام نام می‌برند؛ و محمدی(ص) بنده هم وجه دیگری از دو اسلام را در مقاله‌ای به تصویر کشیدم! بنابراین ارجاع حل همه پارادوکس‌های مانحن‌فیه به اسلامیت، گام پایانی نیست. زیرا که در آن‌جا هم با این سؤال بنیادی مواجه هستیم که؛ کدام اسلام؟! تا برسیم به مقام «لکم دینکم و لی دین»! برگردیم سراغ اصل مطلب! گفتیم که امام در مقطع مهر۱۳۵۷ (که نشانه‌های پیروزی انقلاب آشکار شد) عنوان «جمهوری اسلامی» را بر «حکومت اسلامی»، ترجیح دادند. اگر ادعا کنیم که امام از نظریه ده‌ها ساله خود کردند، باید جوابگوی مسائلی باشیم و اگر بگوییم که عدولی در کار نبوده و بلکه فرمودند، باز هم باید مطالبی را به اثبات برسانیم. اجازه بدهید این مسئله را در جواب این سؤال دنبال کنیم که؛ اگر امام خمینی از همان زمانی که نظریه ناب و نسبتاً بدیع «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه» را مطرح می‌فرمودند، جوهره و خلاصه آن همین «جمهوری اسلامی» بود که در جای‌گاه خودش از آن رونمایی کردند، چرا بدان تصریح نکردند و به تعویق افکندند؟! چرا قبلاً آن‌را در کتمان داشتند و حتی بعضاً آنرا در ردیف حکومت‌های سلطنتی و فاشیستی و غربی قرار می‌دادند و تخطئه می‌کردند؟! بنظرم این مسئله، یک نکته ظریف و عجیب تاریخی دارد که نباید نادیده گرفت! این قضیه برمی‌گردد به ماجرای که ابتدائاً در صدد تبدیل رژیم سلطنتی قاجار به نظام برآمد ولیکن با مخالفت شدید روحانیون و حتی مراجع مواجه شد! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۵): «جمهوری رضاخانی»؛ شعبه‌ای از اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی! از زمانی که و در پدیدار گشت، دولت‌های اروپایی صرف‌نظر از جنگ‌های داخلی، پایایی خود را در معرض تهدیدات فراقاره‌ای می‌دیدند و برای دفع آن‌ها به اموری پرداختند که و نیرنگ، عنصر تفکیک‌ناپذیر آنها بود. بویژه بعد از دو شکستی که از مسلمانان خوردند. الف) نخستین تهدید از طرف مسلمانان بود: اولین حمله از جانب اعراب غرب آسیا و جنوب‌شرق اروپا به رهبری فرزندان ابوسفیان در زمان ابوبکر و عمر صورت گرفت که به فتح انطاکیه تا قسطنطنیه (اسلامبول/استانبول) انجامید. (پیامبر اکرم(ص) قصد رهاسازی بیت‌المقدس را داشتند ولیکن خلفای آن‌حضرت، بعد از فتح شامات تا قسطنطنیه پیش رفتند!) دومین حمله؛ توسط اعراب و بربرهای آفریقا در سال ۹۲هـ.ق. به رهبری طارق‌بن‌زیاد از ناحیه جنوب‌غربی اروپا بود. ولیکن اروپایی‌ها بعد از ششصد سال توانستند با حیلت ، را در اسپانیا قتل‌عام کنند. همچنانکه طی جنگهای صلیبی، مسلمانان زیادی را در جنوب‌شرقی اروپا قتل‌عام کردند. در ادامه این نبردهای حدود ۲۰۰ ساله توانستند با بهره‌گیری از ایرانیان، امپراتوری عثمانی را درهم بکوبند. ب) دومین تهدید جدی اروپا توسط مغول انجام گرفت ولیکن از این لحاظ خوش‌شانس بودند که مغولها فقط با اسب، جابجا می‌شدند و به دریاها که می‌رسیدند، قادر به پیشروی نبودند وگرنه آن‌ها آفریقا و اروپا را هم در می‌نوردیدند. ج) سومین تهدید عمیق از طرف شرق اروپا صورت گرفت که توسط روس‌ها هدایت می‌شد و عمدتاً جنبه نرم‌افزاری داشت و آن اشاعه گرایشات کمونیستی بود. روس‌ها ابتدا گرایشات کمونیستی خود را در سرزمین‌های پیرامونی و حتی دور از خود، اشاعه می‌دادند و حکومت آن‌ها را به سوق می‌دادند و سپس آن‌ها را در قالب در می‌آوردند. (تهدیدات فراقاره‌ای سه‌جانبه اروپا کماکان به قوت خود باقیست!) در ایران هم روس‌ها از طریق در صدد بودند که را در اشاعه و توسعه داده و آنگاه را تبدیل به جمهوری نموده و به اتحاد جماهیر شوروی، ملحق سازند! چنین تصوری، موجب وحشت مذهبیون ایران بویژه روحانیت و مرجعیت گشته بود! خصوصاً که نظام میلیتاریستی شوروی، با چنگ‌اندازی‌های نظامی، مناطقی از ایران را مورد جداسازی و اشغال خود قرار داده بود. از طرفی اروپا به رهبری بریتانیا برای مهار پیشروی‌های شوروی، روی ایران، حساب خاصی باز کرده و بر آن بود که مثل قضیه شکست عثمانی، مجدداً از ایران، بهره‌برداری نماید و رضاپالانی را بدین‌منظور برانگیخت. البته مغز متفکر اصلی «سید ضیاءالدین طباطبایی» بود! وی آقاسیدعلی یزدی، معجون شگفت‌انگیزی بود و بسیار ملون‌المزاج! پدرش یزدی، مادرش شیرازی و خودش بزرگ‌شده تبریز و روزنامه‌نگاری مسلط به زبان‌های ایرانی، عربی، روسی، فرانسوی و انگلیسی. آقاسیدعلی از طرف بزرگ (صاحب فتوای تنباکو) از نجف به ایران اعزام شد جهت تبلیغ دین اسلام به دعوت ولیعهد قاجاری. این آقازاده که بمنظور انتشار نشریاتی از قبیل شرق، برق، ندای اسلام و... از همه پول می‌گرفت، عملاً نوکر پول شده بود! ارمنی‌ها به او پول می‌دادند تا وی اسلام را تبلیغ کند!! تا اینکه انگلیس در خریدن او، گوی سبقت را ربود و او که مدتی به نوکری روس‌ها در آمده بود، مطلقاً طوق را تا آخر عمرش بر گردن افکند و جاده‌صاف‌کن گماشتن رضاخان بر ایران گردید. خانه وی بعد از مرگش تبدیل به شد! پدرش مورد اعتماد میرزای شیرازی بود ولیکن وی چنین پسر ناخلفی از آب در آمد! کمیته مشترک «ضیآء-رضا» تحت نقشه‌های انگلستان، در صدد تغییر سلطنت قاجار به برآمدند و برای مشروعیت بخشیدن به این اقدام خود متوسل به آیات عظام قم شدند! شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و سایر مراجع عظام وقت، مطلقاً طرح تبدیل سلطنت به جمهوری را نپذیرفتند ولیکن برای سپردن سلطنت به خود رضاخان، چراغ سبزی نشان دادند البته بشرطها و شروطها! اما او بعد از تسخیر تاج و تخت پادشاهی، همه شروط را معکوس عمل کرد! سیدضیاء بگونه‌ای پیشتاز تعویض لباسش شد که گویا قلع و قمع کسوت روحانیت و حجاب زنان، زیر سر خود او بوده تا انگلیس همیشه خبیث و مکار! غرض از ذکر این مقدمات، این بود که در فضای و مرجعیت از ایجاد ، (طرح مشترک حزب توده و ضیاء+رضا!) و افکندن ایران به حلقوم لامذهب‌های شوروی، قاعدتاً هیچگونه زمینه‌ای مهیا نبود که امام خمینی نیز از جمهوری دم بزنند! چنانچه چنین جو سیاهی در معرکه نبود، ای‌بسا حضرت امام از همان اول می‌فرمود جمهوری اسلامی! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۶): صیادان قزل‌آلای جمهوری! در برکه گِل‌آلود ایران‌زمین اندیشه تبدیل به ، یک بود که فرایند عملی آن در ایران از آغاز شده بود. چنین اندیشه‌ای، متأثر از مطالبه‌ای جهانی هم بود که قریب باتفاق کشورهای و عالم (بجز انگلیس و ژاپن) را فرا گرفته بود. نهضت جمهوری‌خواهی به سرعت، قاره‌های پیشرفته تمدنی اروپا، آمریکا و آسیا را در نوردید، حتی چین و شوروی را، اگرچه جمهوری خلق چین به اتحاد جماهیر شوروی نپیوست! همچنانکه جماهیر اروپایی هم به اتحاد چندانی نرسیدند و اگر هم رسیدند بسیار شکننده بود. همچنانکه اتحاد جماهیر شوروی هم شکننده بود و نهایتاً هم با وقوع ایران، به فروپاشی رسید! در هم چهار طیف چنین مطلبی را با اهداف مختلفی تعقیب می‌کردند (و همین مختلف بودن اهداف، موجب گِل‌آلودگی برکه ایران شده بود): ۱) طرفداران غرب به سرکردگی بریتانیای کبیر ۲) طرفداران اتحاد جماهیر شوروی (کشور شوراها!) ۳) فرصت‌طلبان شکارچی تاج و تخت اجنبی‌پرست ۴) طیفی از علمای سیاسی شیعه محمدی(ص) علت شهرت به عنوان «وزیر امور خارجه آیة‌الله العظمی بروجردی»، تحلیل مفصلی می‌طلبد، ولیکن همینقدر کفایت می‌کند که بدانیم، آن‌حضرت، هم اهل سیاست بوده با إشرافیت به مسائل جهانی و هم اهل مذاکره و صاحب ایده. امام، تنها صادق بود ولیکن واژه جمهوری، منفور بود! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۷): تقیه مداراتی خوفیه امام 😳 در اعلام عنوان نظام! بنابراین با توجه به نکات تاریخی که در پیام‌های اخیر، مورد اشاره قرار گرفت، می‌شود به این نتیجه رسید که؛ از همان ابتدای ایده تشکیل «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه»، در اندیشه بودند ولیکن نیم‌قرن در هوشمندانه‌ای به سر بردند و آنگاه که نشانه‌های پیروزی (در مهر ۱۳۵۷)، رخ عیان نمودند، از عنوان اصلی الگوی خود، رونمایی کردند. (عبارت «نشانه‌های پیروزی»، مفهوم عمیقی دارد که در ادامه، لازمست مورد تبیین قرار بگیرد) بنابراین نه عدول جدیدی در کار بوده و نه سردرگمی قدیمی و امثال آن. سه طیف از ۴ طیفی که در مقاله قبلی مورد اشاره قرار گرفتند، فضای سیاسی کشور را چنان گِل‌آلود کرده بودند که اگر امام از همان اول، اسمی از «جمهوری اسلامی» خودشان می‌بردند، آنچنان مورد هجمه و تخریب قرار می‌گرفت که دیگر هیچگاه کمر مطلب، راست نمی‌شد! قسمت بدتر ماجرا آنجا بود که نه فقط مفهوم (معادل سپردن دین و ملت به جماهیر شوروی و کمونیست‌ها!)، منفور محافل ملی و مذهبی بود بلکه اصل و دخالت در حکومت، هم در بین مذهبی‌ها، فاقد اعتبار و بلکه ضد دیانت بود! دیانت از سیاست جداست و اگر قرار باشد که جدا نباشد، صرفاً باید حامی و دعاگوی تنها در جهان باشد! چنین دیدگاهی بعداً در بازوی میدانی انگلیس (انجمن حجتیه) تبلور یافت. مضافاً که ملی‌گراهایی از قبیل؛ دکتر (آخرین بازمانده قاجار در حکومت و مورد حمایت پنهانی انگلیس) و دکتر ( مؤسس قم) و بسیاری از مراجع علمی/فقهی متنفذ، طالب بودند ولیکن نهایتاً با این شرط که فقط باید سلطنت کند نه حکومت! فلذا هرگونه اقدامی برای تغییر سلطنت بویژه جمهوری و در موارد غلیظ‌تر هرگونه مداخله در امور سیاست و حکومت، بود! عمده مراجع تقلید قم و نجف، حامی بودند و مشکوک را هرگز برنمی‌تافتند! و بلکه هرگونه دخالت در سیاست و نقادی آن، ممنوع بود. به همین علت، آیات عظام حائری و بروجردی، صرفاً در حوزه «مذهب حداقلی اسلام» (عاری از و سیاسات حکم‌رانی) با ، تعامل داشتند و به مسائل دیگر، التفات چندانی نداشتند و در نتیجه از اشخاصی مثل و گرفته تا و‌... مطرود چنین جریانی بودند و علت اصلی جدایی امام خمینی از بیوت عظامی مثل آیة‌الله بروجردی، همین آنان با رژیم منحوس شاهنشاهی بود. هم حواسش جمع بود که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، با پیام تسلیت خود به آیة‌الله حکیم، پایگاه مرجعیت شیعه را از قم به نجف ارجاع داد و بعد از رحلت ایشان، با همان خود، مراجع مشهور قم از قبیل؛ سیدمحمدکاظم شریعتمداری را برجسته‌سازی نمود به استثناء امام خمینی! تا معظم‌له را تحقیر کرده باشد! زیرا از جانب او احساس خطر و تهدید داشت و درست هم تشخیص داده بود! در هر حال، هرگونه توجهی به «سیاست و سلطنت» و نقادی آن، در حوزه علمیه قم، منفور بود! و شاید (بویژه فلسفه سیاسی) هم که منفور برخی اشخاص حوزوی بود، علتش در بسترساز بودن فلسفه برای سیاست بود! ولیکن امام هم متقابلاً هوشمندتر از آن بودند که به تعلیم و تعلم بپردازند و بلکه آنرا با در آمیختند که مشرب هم بود. ولو اینکه بعضاً متهم به صوفی‌مسلکی هم شدند! چنانکه ملای رومی هم مورد تکفیر بود! تلازم فلسفه و عرفان را امام در هم تجلی دادند و لذا جلسات اخلاقی ایشان بسیار تأثیرگذار می‌شد. برای احاطه بیشتر به این مطلب، شاید ملاحظه مقاله «برهان و عرفان در پرتو قرآن»، خالی از لطف نباشد که در ادامه تحریر و تقدیم خواهم کرد. با ملاحظه مفاد و مقاله آتی، می‌توان نتیجه گرفت که؛ روشنفکرنماهای کوته‌نگری از قبیل؛ دکتر مهدی حائری یزدی که فلسفه محض را ارزشمندتر از فلسفه+عرفان، تلقی و مشرب امثال ملاصدرا و امام خمینی را تحقیر می‌کنند، و را متمایز از ملاصدرا و اخلاق عرفانی امام، جلوه می‌دهند، اندرخم یک کوچه هستند و باید گفت؛ برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقاء را بلنداست آشیانه جمهوری‌های سه‌گانه اجانب و اجنبی‌پرست‌ها (جمهوری‌خواهان - حزب توده - طرفدار شوروی، جمهوری‌خواهان طرفدار انگلیس و جمهوری‌خواهان فرصت‌طلب دنبال تاج و تخت)، فریب و نیرنگ و شیطنت و شرارت بود. همچون جماهیر سایر بلاد زمین؛ از جمهوری آبراهام که آمریکا را تبدیل کرد به گرفته تا الباقی جماهیر ولیکن بنیادهای تابلوی تابانی از و الهی بود. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۲۸) ارکان اسلامیت قرآن؛ حلقه وصل برهان به عرفان برای قربان بدون ، قابل استفاده رحمانی نیست، همچنانکه بدون قرآن، هدایت نیست و بلکه برهوت گمراهی و ضلالت در اوهام است. آیات قرآنی، ریشه در مفاهیم برهانی و فلسفی و منطقی دارند و عرفانی که سرشاخه قرآن است، می‌تواند را برای اهل برهان و عرفان قرآنی، به ارمغان آورد. یکی از ، است که اوج عرفان مبتنی بر قرآن و برهان است ولیکن مقدمه‌ای از عرفان دارد که «روز عرفه» موضوعیت بخشیدن به آن است و مقدمه‌ای ضروری برای ذی‌المقدمه فلذا عرفه و قربان، مکمل همدیگر هستند. بعبارتی؛ «عرفان بدون قربان»، إبتار و انحراف است و «قربان بدون عرفان»، انهدار و انحطاط و لذا هر دو باید مبتنی بر قرآن باشند، قرآنی که فهم آن محتاج برهان است، برهان ربّانی و سبحانی. در این‌خصوص، ملاحظه مقاله‌ای در موضوع «تقارن (و تقدم) زمانی عرفان (عرفه) با قربان»، که بسیار معنی‌دار است، مورد توصیه است. (👈اینجا👉) «قربان»؛ تکلیف اصلی «انسان»! ولی در پرتو برهان+قرآن+عرفان هدف از هبوط به دنیا، قربان شدن (تقرّب) اوست که باید ابتنایی از عرفان داشته باشد، عرفانی که تلألؤ آن از قرآن است، قرآنی که وحی آن با برهان، قابل فهم است. بنابراین فرایند اربعه علت خلقت و هبوط انسان در دنیا، عبارتند از؛ 💠 برهان =» قرآن =» عرفان =» قربان (تسلیم رب‌العالمین)؛ اهل برهان و استدلال است تا بتواند از قرآن، استفاده نموده و به عرفانی نائل گردد که او را قربان سازد. ، غایت است ولیکن بنیانی است که بنیاد آن، برهان و ، بهترین ابزار برای تحصیل و تصلیح برهان است. بنابراین تکفیر فلسفه، مسدود ساختن طریق استفاده از است، همچنانکه تفسیق عرفان، کشیدن خط بطلان بر فرآورده قرآن است. بالتبع بدون «برهان+قرآن+عرفان»، هیچ «قربان الی‌الله» و وصالی میسور نخواهد گشت. امام خمینی‌ره بعد از کرام علیهم‌السلام، أبَرمرد چنین مربع ناب و مقدسی بود: 💠 برهان + قرآن + عرفان + قربان مورد توصیه چنین اعجوبه‌ای، ارزش قربانی دادن و قربانی شدن را دارد و و ، بخوبی آنرا دریافتند، بدون کلمه‌ای کمتر یا بیشتر. «جمهوری اسلامی امام خمینی» با سایر جهانی صرفاً اشتراک لفظی دارد وگرنه معنی و محتوای آن هیچ‌گونه قرابتی با آن‌ها ندارد چنانکه خود حضرتش بدان تصریح فرمودند: «آنچه را که ما به نام جمهورى اسلامى خواستار آن هستیم فعلًا در هیچ جاى جهان نظیرش را نمى‏بینیم.» (صحیفه امام/ج۵/ص۴۳۸) نکته مهم دیگری که در مانحن فیه، رخ می‌دهد اینست که امام وقتی نظریه دهها ساله «حکومت عدل اسلامی تحت نظر ولایت فقیه» خود را در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۵۷ به ایده «جمهوری اسلامی» تغییر می‌دهند و آن‌را در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ به انتخاب عمومی می‌گذارند، به مدت یک سال، نه از «حکومت اسلامی» یادی می‌کنند و نه حتی از «ولایت فقیه»، سخنی می‌گویند! گویا که جمهوری اسلامی، ادغامی مکفی و آیینه تمام‌نمایی از هر دو مطلب «ولایت فقیه» و «حکومت اسلامی» و عصاره هر دوی آن‌ها است و امام بدان رضایت دارند! تا اینکه ترس از (و عدم حفظ اعتدال نهضت+نظام) و افتادن مملکت به ، موجب می‌شود که به دخالت روحانیت در حکومت و استقرار ولایت‌فقیه در رأس آن، نمایند وگرنه تمایلی به مداخله در امور حکم‌رانی منتخبین ملت نداشتند و مسئولیتی بود که تحمیل شد از باب اینکه «حفظ نظام أوجب واجبات» است. حمله به «جمهوری اسلامی» و تلاش برای انحطاط و اضمحلال آن از همان زمان نام‌گذاری و طرح عنوان آن آغاز شد که خود امام بدان چنین اشاره کردند: «از آن اولی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کارشکنی؛ 👈 یک دسته‌ای را تراشیدند به اینکه ما هم بگوییم جمهوری، اسلامی‌اش چیست؟! و عجب این بود که [می‌گفتند] ملت ما جمهوری می‌خواهد. جمهوری «اسلامی» یعنی چه؟! تا اینکه نگذارند «اسلام» پایش تو کار بیاید. اگر «جمهوری» باشد، همه کاری می‌شود با آن کرد. اما اگر جمهوری اسلامی باشد، اسلام نمی‌گذارد کسی کار[غلط]ی بکند. 👈 یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند که «جمهوری دموکراتیک»، باز از اسلام‌‌ش فرار می‌کردند، 👈 یک دسته سومی هم که یک خرده می‌خواستند نزدیکتر بشوند و بازی بدهند ماها را، گفتند «جمهوری اسلامی دموکراتیک»! این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم ما قبول نداریم.» (صحیفه امام/ج۱۱/ص۲۸۰) 👌 جمهوری اگر واقعی باشد، قاعدتاً دموکراسی در ذات آن، وجود دارد و نیازی به برجسته‌سازی آن نیست و اسلامی هم همان مربع مقدس ارکان اسلامیت است. ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۹) 🇮🇷«جمهوری اسلامی ایران»؛ مردمی‌سازی حکومت ایران و مردمی‌سازی مرجعیت شیعه!! دعوا بر سر عنوان ، محدود به طرفداران «جمهوری»، «جمهوری دموکراتیک» و «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نبود و یکی از مراجع قم، گزینه «جمهوری خلق مسلمان» را روی میز گذاشت که نشانه مخالفت علنی با نظام «جمهوری اسلامی» بود و حتی برای پیشبرد آن، حزبی تبریزی با همین عنوان تشکیل داد که با درج اصل در به ضدیت برخاست! در آستانه انتخابات مجلس خبرگان رهبری قیام برای تشکیل نهضت+نظام (جمهوری بی‌نظیر امام خمینی‌ره) صرفاً قیامی برای مردمی‌سازی حکومت نبود و بلکه قیامی جهت نجات مردمی ماندن مرجعیت شیعه نیز بود! ، همیشه بوده است چنانکه پیامبر اعظم(ص)، بود. بعد از مرکزیت یافتن بعنوان پایگاه فقه و ، در دستگاهی دیده شد در برابر ! و بلکه تبدیل به رقابت خطرناکی شد که اقتضای پایایی و بالندگی آن، «تجمیع عِدّه و عُدّه» بود! و اوج چنین گرایشی، ساماندهی عده و عده برای مرجع تقلید در قالب تشکیل حزب جمهوری خلق مسلمان برای آیت‌الله شریعتمداری بود! فلذا در کنار و عدالت مراجع، عقبه حمایتی آنان نیز موضوعیت یافت! بعد از رحلت آیة‌الله العظمی؛ عبدالکریم یزدی، مرجعیت شیعه به مدت ۸ سال (۱۳۱۵ لغایت ۱۳۲۳) از قم به عراق منتقل شد. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۰): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ۱) از بعنوان دومین تهدید فراقاره‌ای اروپا، یاد کردم و اینکه عدم ورود «مغول اسب‌سوار بی‌بهره از دریانوردی»، خوش‌شانسی بزرگ برای اروپا بود! منظورم قتل‌عامی بود که مغول در قاره (از چین تا غرب آسیا و روسیه و اروپای شرقی) از خود بجای گذاشت و اروپای غربی از چنین شرارت سهمگینی در سطح جهانی (که باید آنرا نخستین جنگ جهانی نامید)، مصون ماند. ولیکن این حرف بدین مفهوم نیست که مغول در اروپا هیچ غلطی نکرد! مغول در فتح آخرین شهر اروپای شرقی (وین)، بیماری مهلکی (وبا) را از خود باقی گذاشت که باعث انتشار آن در سراسر اروپا و موجب مرگ بیش از نیمی از مردم اروپا گردید. جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و خاور اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی می‌کردند. در سال ۱۲۴۲ میلادی، مغول‌ها خود را به دروازه‌های شرقی اروپا رسانده بودند. آن‌ها یک ارتش مسیحی را در لهستان و یکی دیگر را در مجارستان نابود کرده بودند. نیروهای خود را به نزدیکی وین و دریای آدریاتیک رسانده بودند و کاملاً به تأسیس بزرگترین امپراتوری سرزمینی در تاریخ دنیا نزدیک شده بودند. ارتش مغول‌ها به فرماندهی «سوبوتای بهادر» به پیشروی خود در گردنه کوه‌های کارپاتیا و دشت‌های مجار ادامه دادند. سوبوتای بهادر توانسته بود با قدرت فرماندهی خود، نیروهایش را از میان دو رشته کوه و صدها مایل دشت بگذراند. او به عنوان یکی از چهار ژنرال محبوب چنگیزخان شناخته می‌شد و در فتوحات مغول‌ها در شمال چین تا شرق اروپا، همه جا حاضر بود. پسر سوم چنگیز در سال ۱۲۴۱ میلادی، مرد مسنی بود ولی هنوز نبوغ نظامی خود را حفظ کرده بود. آنها یک روز بعد از شکست دادن شوالیه‌ها، مجارستان را هم تحت کنترل خود گرفتند. قبل از اروپای شرقی، روس‌ها هم به شدت از مغول‌ها ضربه خوردند. شهرهای آن منطقه - از جمله کی‌یف - به خاطر انجام تجارت از طریق رودها وضعیت خوبی داشتند. تا اینکه زمستان‌های دهه ۱۲۳۰ میلادی و حملات مغول‌ها فرا رسید. بعد از آن، منطقه هرگز به حالت سابق برنگشت و خیلی‌ها هم هنوز بیگانه‌هراسی روس‌ها را متأثر از حمله مغول‌ها می‌دانند. یکی از بخت‌برگشته‌ترین مناطق، سیبری بود که تا حدود ۴۰۰ سال بعد از حمله مغول‌ها، مردمش وادار به پرداخت خراج - مثلاً پوست و خز - به آن‌ها بودند! مرگ اوکتای بود که باعث عقب‌‌نشینی مغول‌‌ها شد. پسر سوم چنگیزخان نه تنها امپراتوری پدرش را متحد نگه داشته بود، بلکه در راه گسترش آن هم قدم برداشته بود. با این وجود، ساختار سیاسی خان‌‌های مغول با پیچیدگی کار نظامی آنها تناسبی نداشت. مغول‌‌ها همچنان یک قوم دوره‌‌گرد باقی مانده بودند که اعلام وفاداری به رؤسایشان اهمیت زیادی داشت. بنابراین وقتی خان از دنیا رفت، قانون و عرف مغولی ایجاب می‌‌کرد که نیروهای نظامی شخصا به سرزمینشان برگردند و به او ادای احترام کنند و یک خان جدید هم انتخاب شود. نتیجه این شد که سوبوتای بهادر در آستانه فتح غرب اروپا، راهش را تغییر داد و با نیروهایش به خانه برگشت. مغول‌‌ها دیگر هرگز به اروپا برنگشتند. لهستانی‌‌ها دوست دارند فکر کنند که فداکاریشان در آن جنگ، بی‌‌معنا نبوده و بنابراین جشن پیروزی می‌‌گیرند. اما واقعیت این است که رشادت سربازان یا درایت فرماندهان در اروپا نبود که باعث نجات آنها از مغول‌‌ها شد، بلکه جهان‌‌بینی مغول‌‌ها درباره مرگ و ادای دین به رهبرشان بود که آنها را به خانه برگرداند و اروپا را با خوش‌‌شانسی نجات داد. امروز شاید دلیل او برای بازگشت به مغولستان خنده‌دار به نظر برسد اما در جامعه بدوی آن روزهای مغولستان عمل سوبوتای کاری درست و حتی واجب تلقی می‌شد؛ حتی واجب‌تر از فتح اروپا. بیعت و وفاداری به امپراتور، زیرساخت مرام اعتقادی مغول بود. برای آن‌ها جنگیدن برای امپراتور زنده، ارزشمند بود و با مرگ او، جنگیدن و فتح سرزمین‌ها (ولو فتح قاره اروپا) هیچگونه ارزشی نداشت. فلذا مغولی که در آستانه چیرگی و قتل‌عام اروپای غربی بود، با مرگ امپراتورشان به مغولستان برگشتند تا با امپراتور جدیدشان، بیعت نمایند. (چیزی تو مایه‌های اعتقاد برخی از شیعیان به تقلید از . البته برخی از شیعیان بقای بر تقلید از مجتهد میّت را بلااشکال می‌دانند ولیکن برای مغول، در بیعت امپراتور مرده ماندن هیچگونه وجاهتی نداشت) راز پیشروی سریع مغول، عدم اتکای آن‌ها به تدارکات غذایی مجزا بود. زیرا آن‌ها بر مادیان‌هایی سوار می‌شدند و شبانه‌روز می‌تاختند که از شیر آن‌ها (و نیز خونی که از رگ آن‌ها گرفته و با آب، رقیق کرده) می‌نوشیدند. لذا مناطق هموار را بر کوهستان‌ها و دریاها ترجیح می‌دادند. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۵اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۱): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... مغول‌ها هر شهری را قتل‌عام کرده و سراغ شهر بعدی می‌رفتند. زیرا نگران بودند که بازماندگان از پشت آن‌ها را تعقیب نمایند یا احیاناً تعدادی در گوشه و کنار پنهان شده باشند. آن‌ها حتی حیوانات اهلی و وحشی و‌ مزارع و باغات را هم نابود می‌کردند تا بازماندگان احتمالی، هیچگونه امکان زنده ماندن نداشته باشند تا چه رسد به توان تعقیب آن‌ها. بدینگونه مغول، بزرگترین نسل‌کشی‌ها و در سراسر قاره آسیا بی‌نظیرترین قتل‌عام‌ها را مرتکب شدند. نکته عجیب‌تر ماجرا فرصت‌طلب‌هایی بودند که خواستند از مغول، برای نابودی مخالفین خود، استفاده ابزاری بکنند. خلیفه عباسی از مغول خواست که خوارزمشاهیان ایران را نابود سازد اما خلافت عباسی هم مورد انقراض مغول قرار گرفت. رهبران مسیحی نیز از مغول خواستند که مسلمانان غرب آسیا را نابود سازد ولیکن نیمی از مسیحیان اروپا هم نابود شدند و چنانچه خوش‌شانسی نمی‌آوردند کل اروپا هم ویران و نابود می‌شد و اثری از مسیحیت باقی نمی‌ماند. ۲) مراد بنده در مسئله «تهدیدات فراقاره‌ای اروپا» از زمان آغاز دوره اسلامی بود وگرنه قبل از هم تهدیدات فراقاره‌ای، را فراگرفته بود بویژه از جانب . اساساً مهمترین و قدیمی‌ترین تمدن‌های کهنی که پیوسته مورد تهاجم همدیگر بودند، در تعبیر ؛ ایران و بودند. ولیکن عمده آن‌ها محدود به کشورگشایی و تبعیت سیاسی و اقتصادی آن‌ها نسبت به همدیگر بود و چندان جنبه فرهنگی و مذهبی نداشت و اگر هم اقتباساتی در و طرفین رخ می‌داد، عمدتاً جنبه نشتی و تأثیرپذیری‌های بطیء فردی داشت تا اینکه نظام‌یافته و فراگیر و تحمیلی باشد. معمولاً در منابع عربی و اسلامی قدیم منظور از سرزمین‌های (ترکیه یا آناتولی) است. یکی از نام‌های عربی دریای مدیترانه نیز که در جنوب آسیای صغیر قرار دارد، به معنی «دریای روم» است. رومی‌های نخستین، شاخه‌ای از قبایل لاتین زبان بودند که در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، از اروپای مرکزی به مهاجرت کردند. سلوکوس از سرداران رومی که پس از سلطه بر آسیای صغیر، شهرهای أنطاکِیَه را برای یادبود پدرش و لاذقیه را برای یادبود مادرش، بنا نمود، در و کنونی بود و ربطی به قاره اروپا نداشت. در تفاسیر قرآنی هم که از انطاکیه نام برده شده، اشاره به پایتخت باستانی ترکیه دارد که آسیای صغیر نامیده می‌شد و جدای از قاره اروپا بود. که با مرکزیت ، جد فرهنگی و تمدنی اروپا محسوب می‌شود، از استان‌های ایران بود و البته شورشی! (واقع در شبه جزیره و شمال یونان) از استان‌های ایران بود و پادشاه مقدونیه (که بعداً نامیده شد) نقش سفیر ایران در یونان را داشت. تا اینکه در زمان سر به شورش برداشت و بسوی یونان و ایران تاخت و آنها را درنوردید تا از زیر یوغ ایرانیان، خارج شود. بنابراین روم عمدتاً به منطقه شمال‌غرب آسیا اطلاق می‌شده و در قرآن هم عبارت «غلبت الروم فی أدنی الارض» دقیقاً اشاره به سرزمین و آسیای صغیر دارد. البته ، تدریجاً متأثر از فرهنگ و تمدن بویژه ایران، رنگ و بوی تمدن به خود گرفت که آنرا یونان و یونانستان نامیدند. و شاید بشود گفت که قاره اروپا ابتدائاً در همین نواحی یونان (۶۰۰۰ جزیره‌ای!) مورد هجمه فراقاره‌ای قرار گرفت که حتی اسمی برای خود نداشت تا چه رسد به فرهنگ و تمدن و لذا ایرانیان فاتح مناطق وحشی‌نشین شرق اروپا آنرا ایونی و یونانستان نامیدند. وحشی‌های اروپا تدریجاً به سمت شمال اروپا رانده شدند که نهایتا در جزیره انگلیس، محصور و متمرکز شدند که تبعیدگاه اروپا هم بود و هنوز هم اروپایی‌ها، انگلیسی‌ها را بازماندگان وحشی‌ها و جنایتکارهای گریخته از اروپا می‌نامند! اروپای شرقی (اوراسیا) فرهنگ و تمدن خود را مدیون ایران و بعداً اسلام است همچنانکه اروپای غربی مدیون فرهنگ و تمدن اروپای شرقی (آسیای صغیر) است. اروپای شمالی، فرهنگ و تمدن خود را مدیون اروپای جنوبی است و اروپای جنوبی هم، فرهنگ و تمدن خود را مدیون مسلمانانی است که از شمال آفریقا و از طریق تنگه الطارق به فرماندهی طارق‌بن‌زیاد وارد قاره اروپا شدند و اندولس (اسپانیا) را ارتقاء تمدنی بخشیدند. اروپا متأثر از مسلمانان، چنان فرهنگ و تمدنی ایجاد کردند که جایی برای جنایتکاران و مفسدین و متجاوزین در آن‌ها نبود و لذا «تمدن‌ستیزهای وحشی اروپایی» به سمت شمال اروپا رانده شدند و نهایتاً به جزیره دورافتاده گریختند. انگلستان؛ جزیره‌ای بود برای ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 «مُنتظِر» یا «مُنتظَر»؟ کدام‌یک صحیح است؟! وقتی وارد حوزه علمیه شرق تهران شدم (۱۳۶۲)، حسینی‌های دیگری هم به جمع طلاب آن اضافه شدند. حجره‌های ما طبقه چهارم احمدیه بود و حاجب از طبقه همکف فریاد می‌زد؛ حسینی .. تلفن! ... حسینی ... ملاقاتی! (صدایش بعد عبور از راه‌پله به ماها می‌رسید!) برای تلفن معمولاً ناچار بودیم هر چند نفرمان باهم برویم دفتر همکف و برای ملاقاتی حداقل یک‌نفرمان می‌رفت تا بپرسد کیست؟ و قصد ملاقات با کدام حسینی را دارد؟ تا اینکه بنده همه حسینی‌ها را جمع کردم و گفتم؛ چاره‌ای جز این نداریم که هر کدام‌مان اسم مستعاری برای خودمان انتخاب کنیم! وگرنه ممکنه گاهی سوءتفاهم هم رخ بدهد. همگی استقبال کردند و فی‌المجلس پسوند شهرستانی خود را انتخاب کردند ولیکن بنده نتوانستم به «حسینی تهرانی» قانع بشوم و لذا اجازه خواستم که انتخاب خودم را چند ساعت بعد اعلام بکنم! وقتی عمیق فکر کردم به این نتیجه رسیدم؛ اسم مستعاری را باید برگزینم که: ۱) هیچگاه از انتخاب آن، نادم نشوم. ۲) در هر جمعی، ارزشمند و فاخر تلقی شود. ۳) خود کلمه، تذکر رسالت اصلی‌ بنده باشد. ۴) خود کلمه، برای شنونده هم سازنده باشد. ۵) مرا به فرهنگ و مذهب متعلقه‌ام پیوند بزند. ۶) با جوهره آباء و اجدادی بنده، هم‌خوان باشد. ۷) از لحاظ هنری و زیبائی‌شناسی، مشوش نباشد. و از اینگونه ضوابطی که در ذهنم بود نهایتاً به عبارت «منتظر المهدی» رسیدم اما از همان اول، همگی به عنوان «حسینی منتظِر» اکتفاء کردند! و تنها مشکلی که پیش آمد لهجه مدیر داخلی حوزه (اهل آذربایجان) بود و مرا حسینی منتظَر صدا می‌زد! هرچه برایش توضیح می‌دادم که معنا و مفهوم اسم فاعل و اسم مفعول، متفاوت از همدیگر هستند، بی‌فایده بود و از لحاظ علمی و منطقی، قبول می‌کرد اما هنگام تلفظ، لهجه او غالب‌تر بود! تا اینکه یواش یواش به مرحله‌ای رسید که اول طبق عادتش صدا می‌زد حسینی منتظَر و بلافاصله اصلاح کرده و تکرار می‌کرد حسینی منتظِر! (حرف ظ را اول مفتوح و آنگاه مکسور) و همین چالش باعث شد که بنده به این نکته هم بیاندیشم که نکند حکمتی دارد!؟ آری! دیدم قلب حقیقت اینست که منتظِر (اسم فاعل) واقعی و اصلی، خود امام زمان(عج) است و این ماها هستیم که اگر لایق و قابل باشیم، می‌توانیم منتظَر به شمار برویم! زیرا آن‌حضرت (سلام‌الله علیه)، «قائم» و ایستاده است و انتظار یاران خود را می‌کشد. او قرن‌هاست که برخاسته و این مائیم که نشستگانیم و‌ باید به مسئله انتظار، پایان بدهیم. او صدها سال است که ایستاده و منتظر است و ما هستیم که خود را به او نرسانده‌ایم. (منظور از ما ۳۱۳ نفری هستند که باید خود را به امام علیه‌السلام برسانند) آری! اشتباه از ماست که گمان می‌کنیم، ما منتظر او هستیم که باید از پرده غیب به در آمده و ظهور نماید. گویا که ما در صحنه «مبارزه جهانی حق و عدالت با ظلم و باطل»، حاضریم و اوست که غایب است و حاضر نیست! آیا واقعا ما هستیم و او نیست؟! حاشا و کلا!! تصور ما (غایب بودن و حاضر نبودن او و حاضر بودن و غایب نبودن ما!) تهمت و بهتان و افتراء به ساحت مقدس حضرت ایستاده نیست؟ حضرت ایستاده، قرن‌هاست که قائم است و این مائیم که از قاعدین هستیم و نتوانسته‌ایم خود را به او برسانیم و «فَضّل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیما» خدای متعال، در پاداش بزرگ خود، برتری داده است جهادگران را بر نشستگان وقتی که او سالهای سال و قرن‌های قرن است که «چشم براه» ماست، چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که ما چشم براه او بوده و هستیم؟! او از سال ۲۶۰ قمری لغایت ۳۲۹ ق. منتظر یاران خود بود که اجابت نشد مگر همان چهار نفری که مستقیماً با آن‌حضرت ارتباط داشتند و از آن سال تاکنون ۱۰۷۳ سال است که منتظر و ایستاده است. او فرزند زمان است و امام همه این‌همه زمان! او ولی عصر همه این‌همه عصرها! خلاصه اینکه بنده تصمیم گرفتم به جای‌گاه واقعی خود عدول کنم و خود را در نقش اصلی منتظَر ارزیابی نمایم. به آن مدیر حوزه (که بعد از سال‌ها تمرین، بالاخره موفق شده بود حقیر را منتظِر صدا کند!) گفتم که حق با تو بود و من در اشتباه بودم! و همان بهتر که بعد از این هم همچنان مرا منتظَر صدا کنید تا شاید اندکی به خود آیم! منتظِر بودن غفلت‌آور است! زیرا که مفهومی از آمادگی موهوم ما دارد و فقط کافیست که او بیاید و البته هم خواهد آمد و چه بهتر که زودتر بیاید تا ما هم جمال جمیل او را زیارت بکنیم! ولیکن منتظَر بودن، غفلت‌زدایی‌کننده است و نهیبی که به چه مشغولی؟! چرا خود را نمی‌رسانی به امامی که منتظر رسیدن توست؟! آری! این مأمون است که باید خود را به امام برساند نه اینکه امام باید خود را به مأموم برساند. 👌 مسجد؛ پایگاه متمرکزی است برای رسیدن مأمومین متفرق به امام قائم. والسلام ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظَر) نیمه شعبان ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212برنده کیست؟ ❌ بازنده چیست؟! 💠 چهار دال بنیادی منتخبین ملت: «دانایی+دلسوزی+دلیری+دینداری» شاخص‌های مهم برندگان و بازندگان ملتی بازنده است که نتواند و بازنده‌تر آنکه نخواهد و ملتی برنده است که منتخبینی را برگزیند که دارای خصائل اربعه؛ دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. منتخبینی که بر «ارائک قدرت متمرکز ملت»، جلوس کرده و به رتق و فتق امور آنان بپردازند که مهمترین آنها عبارتند از اعضای؛ ۱) شورای خبرگان رهبری ۲) مجلس شورای اسلامی ۳) ریاست جمهوری ۴) شورای شهر و روستا حکومتی برنده است که مناصب اهم و مهم خود را به اشخاصی بسپارد که دارای ویژگی‌های واقعی ، ، و باشند. مجلسی برنده است که به وزرایی رأی اعتماد بدهد که دارای صفات واقعی دانایی، دلسوزی، دلیری دیندارانه باشند. دولتی برنده است که مدیران آن واجد مهارت‌های دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. این چهار دال بنیادی، همانند چهار چرخ یک ارابه است که اگر حتی یکی از آن‌ها محذوف یا معیوب باشد، هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. و اینک در آستانه انتخاب ۳۷۸ منتخب ملی هستیم و ۵ روز دیگر ملت ما نشان خواهد داد که مثل اعصار ماضیه، بازنده است یا همچون ۴۵ سال تاریخ اخیر خود برنده؟! انتخابات مجالس ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ «صحنه تجلی فرزانگی ملت رشید ایران» است. باورم اینست که این ملت مظلوم اما نستوه، از «نزدیک قله» به عقب برنمی‌گردد. ولیکن مسئله اینست که؛ «معیارهای دانایی، دلسوزی و دلیری موکلین بر پایه دینداری» کدامند؟ ✍حسینی(منتظر) ۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام
... یک خطابی [هم] دارم من به مسئولان حکومتی خودمان -که البتّه این، شامل خود حقیر هم میشود- و عناصر سیاسی، عناصری که در کار سیاست فعّالند، فکر میکنند، مینویسند، میگویند، اقدام میکنند؛ هم به اینها، هم به مسئولین حکومتی: اوّلاً ما از دشمن خارجی گفتیم، اینهایی که گفتیم تحلیل نبود، واقعی بود، خبر بود، اطّلاع بود؛ دشمن خارجی هست، امّا این موجب نشود که از ضعفهای خودمان غافل بشویم. ما هم ضعف داریم، ما هم یک جاهایی اشکال و نارسایی و نابسامانی در کارمان هست؛ این‌جوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکه‌ها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند. ما مشکلاتمان را باید خودمان حل کنیم؛ مشکلات داخلی را باید حل کنیم، ضعفهایمان را باید حل کنیم؛ ما ضعف داریم. دفاع از حقوق مظلومین وظیفه‌ی همه‌ی ما است؛ بخصوص [دفاع از] ضعفا و از حقوق ملّت وظیفه‌ی ما است، بخصوص [دفاع از] طبقات ضعیف ملّت؛ همه بایستی مراقب باشیم. حالا طبقاتی هستند که مرفّهند، مشکلات زندگی آنها را فشار نمیدهد؛ امّا یک گروه مهمّی هم در کشور هستند که فشارهای زندگی، آنها را زیر فشار قرار میدهد. باید همه‌ی همّت ما این باشد که اینها را از زیر فشار خارج کنیم؛ تلاشمان باید این باشد. (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار مردم قم) https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38675
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ⛔️ ترور «امنیت روانی مردم» ⛔️ علل عدم شرکت در انتخابات ملی!! عدم درصدی از مردم در ، دو علت دارد: ۱) خنثی نشدن تبلیغات اجانب مکار ۲) ناراضی‌تراشی ادارات حکومتی!! به جرأت باید گفت که سهم این دو عامل، مساوی است! یعنی ۵۰٪ فراریان از انتخابات، کسانی هستند که عمدتاً تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندای دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آن‌ها قرار گرفته‌اند و شدت آن در حدی است که عقل و انصاف آن‌ها را کور کرده و شنوای هیچ صحبتی هم نیستند! و ۵۰٪ آن‌ها هم کسانی هستند که از طرف ادارات حکومتی و کارگزاران ریز و درشت نظام (در همه قوای اصلی آن)، آزرده شده‌اند که اگر هم بحق بوده، به درستی توجیه نشده‌اند تا از گزندگی آن خارج شوند! بعبارتی گویا تعمدی در جریان است که برون‌دادی بجز ناراضی‌تراشی نداشته باشد! بوی گند آن، کاملاً قابل استشمام است! این مسئله، اگر بدتر از مورد قبلی نباشد، بهتر از آن هم نیست. فلذا محتاج آسیب‌شناسی‌های جدی است ولیکن شوربختانه باید گفت که گاهی خود آسیب‌شناس‌ها هم نیازمند آسیب‌شناسی مستقلی هستند! همان حکایت «وای به روزی که بگندد نمک»! آن‌یکی از دور شلیک و این‌یکی از نزدیک، تیر خلاصی! بر اساس تجارب خود می‌گویم؛ مردمی که دل‌شان از دست کارگزاران نظام، خون است، کم نیستند! چنانکه امام خامنه‌ای هم به این نکته، صریحاً اشاره فرمودند. در ریشه‌یابی مسئله (بعنوان دارنده سوابقی از بازرسی) به این نتیجه رسیدم که؛ مشکل اصلی در «فقر ، ، و » است و بس!حسینی(منتظر) ۷ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و.. 🌹
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 🔥🔥حماقت محض!🔥🔥 شیعیان امیرالمؤمنین (ع) در معرض معارضه با آن‌حضرت! برخی از مدعیان و دوستداری علیه‌السلام، با این ادعا که؛ «در شرکت نمی‌کنم، زیرا که؛ اولاً از نامزدهای دارای ، شناختی ندارم و ثانیاً ، دوره به دوره بدتر شده که بهتر نشده»!! و اما پاسخ متواضعانه‌ای که بنده به علیه‌السلام، می‌توانم عرض بکنم: اولاً) گیریم که اساساً همه نامزدهای دارای کد انتخاباتی (بمفهوم عبور کرده از فیلتر البته گشاد )، انسان‌هایی العیاذبالله، هستند و فاخر نیستند!! حتی در چنین صورتی؛ اگر خواسته یا ناخواسته، این را به مهم برسانیم، آیا در ، مؤاخذه خواهیم شد؟! با عنایت به سخن مشهور «لابد للناس من امیر برّ او فاجر» (مردم باید دارای امیری باشند ترجیحاً نیکوکار وگرنه که ناچاراً باید گنهکار را بالا برد!)، «انتخاب/انتصاب گنهکار» بر «عدم انتخاب/انتصاب»، رجحان و برتری دارد. آیا مفهوم این سخن خطیر ، چنین نیست که برو به کسانی رأی بده تا کرسی‌های مجالس، خالی نمانند (و یا با ننشینند) ولو اینکه موکلین شما، از زمره و گنهکاران باشند؟ و اینکه حق نداری کشور را بلاتکلیف بگذاری. فلذا اگر قرار باشد که در قیامت، مؤاخذه شویم برای رأی دادن به حتی گنهکاران، نخواهد بود بلکه برای ، خواهد بود. زیرا شرّ و زیان و «عدم انتخاب» بمراتب بدتر و بیشتر از است. خطرات اجتماعی، وحشتناک‌تر از نظم و نظامی است که آن، مصداق نباشند. بنابراین «عدم در انتخابات»، گناهی است که آن محدود به این نیست و در هم موجب است. زیرا مضری است که مضرات آن قابل محاسبه نیست! بنابراین عدم شرکت در انتخابات (بخشی مهم و بلکه اهم در بر مملکتی که همه‌جانبه در معرض انواع و حیاتی پیرامونی خود قرار دارد) هیچ‌گونه وجاهت شرعی، عقلی و عرفی ندارد. عدم شرکت در انتخابات، بجز تأیید هرج‌ومرج و نیست که است. فرض کنیم که من به هر علتی، رأی ندهم و شما هم رأی ندهید و دیگران هم مثل ما بعللی در رأی‌گیری شرکت نکنند، آنگاه نتیجه چه می‌شود؟ ۱) آیا و تصویب مقررات و ریل‌گذاری اموری که باید انجام شوند تا امورات مردم بچرخند، تعطیل نمی‌شود؟ و آیا بزرگترین قوه ملی (مجریه) و بالتبع امور ملت، معطل نمی‌گردد؟ ۲) آیا وزرای قوه مجریه، معطل که به وزارت آن‌ها مقبولیت و مشروعیت می‌دهد، نمی‌مانند؟ و آیا با اضمحلال امکان وزرای و منتفی شدن امکان دستگاه‌های اجرایی، ، مطلق‌العنان نمی‌گردند؟ ۳) آیا محوری‌ترین اقدام برای که است، مضمحل نمی‌گردد؟ ۴) پیشگیری از ورود آسیب به مملکت از طریق پشتیبانی از ، آیا با مشارکت فراگیر ملی بهتر محقق می‌گردد یا با تنها گذاشتن ولایت و قطع بازوهای حاکمیتی آن؟ ثانیاً) عدم شناخت نامزدهای انتخابات (که واقعاً هم برای هیچکسی میسر نیست بجز خود خدا جلّ‌جلاله)، رافع تکلیف نیست. گیریم که ملت ما هیچ شناختی در حد حتی ۱٪ هم از حتی ۱نفر این ۱۵/۰۰۰ نفری که موفق به اخذ کد انتخاباتی شده‌اند، ندارند! آیا توجیه می‌کند که انتخابات را عملاً تعطیل/تحریم بکنیم؟! هرگز! شده با یا و یا بر اساس فرضاً حروف الفباء و... اتخاذ انواع روشهای خلاقانه دیگر، این ملت باید (ضمن سپاسگزاری از نعمت شورای نگهبان) ۳۷۸ نفر از این ۱۵۰۰۰ نفر را راهی این دو مجلس بنماید. این دیگه آخر فروپاشی هرگونه بهانه‌جویی برای طفره رفتن از ایفای این مسئولیت خطیر است. بنابراین برای عدم شرکت در انتخابات، هیچ‌گونه مفری برای کسی نیست، چه از لحاظ شرعی و چه از لحاظات عقلی و عرفی. بنابراین بهانه‌ای مبنی بر اینکه شناختی از نامزدها ندارم، ارزشی بیش از بهانه‌تراشی‌ها و ایرادات بنی‌اسرائیلی ندارد. مضافاً که هماهنگی با دشمنان خبیث و مکار و هم است. ثالثاً) آیا براستی، دوره به دوره، ملت و مملکت ما ضعیف و بدبخت شده است؟! بلی! اوضاع معیشتی مثبت مردم، بخش تفکیک‌ناپذیر است ولیکن ابعاد و اعماق این اوضاع معیشتی، کدامین هستند؟ آب و برق، نفت و گاز، تلفن و اینترنت، راه و جاده، غذا و دارو، خوراک و پوشاک، مسکن و مسجد، درمان و بیمارستان، بندر و فرودگاه، مترو و راهن، مدرسه و دانشگاه و... و مهمتر از همه و ، آیا هیچ‌کدام از این‌ها در این ۴۵ سال (برغم دشمنی‌ها) رو به بهبودی نرفته است؟! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۹ اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🌹
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 تکمله‌ای بر مقاله دیروزم در مقاله قبلی (با عنوان شیعیان امیرالمؤمنین (ع) در معرض معارضه با آن‌حضرت! در پاسخ آنها که ادعا می‌کنند، در ۴۵ سال بعد از پیروزی انقلاب، دوره به دوره، پس‌رفت داشته‌ایم، آخرین پرسشم این بود که؛ «آب و برق، نفت و گاز، تلفن و اینترنت، راه و جاده، غذا و دارو، خوراک و پوشاک، مسکن و مسجد، درمان و بیمارستان، بندر و فرودگاه، مترو و راهن، مدرسه و دانشگاه و... و مهمتر از همه و ، آیا براستی هیچ‌کدام از این‌ها در این ۴۵ سال (علیرغم دشمنی‌ها) رو به بهبودی نرفته است؟!!» واقعیت آن است که جواب این سؤال بنده در تهران، متفاوت از جواب آن در سایر مناطق کشوری است! بنده در ۱۷ سالگی، بعنوان خبرنگار افتخاری مجله سروش (که بعد از کیهان و اطلاعات، مهمترین رسانه مکتوب کشوری بود و تلویزیون هم دو تا کانال آنالوگ بیشتر نداشت) گزارشی از روستای زادگاهم به چاپ رساندم (سال ۵۹ در شماره ۵۹) که نمادی برای ارزیابی اوضاع مملکتی ماست! روستای ما در فاصله چند ساعت از پایتخت؛ بیماران تلف می‌شدند چون دسترسی به امکانات بهداشتی و جاده و ماشینی که آنها را به شهری برساند نداشتند. محصولاتشان هدر می‌شد. نه برق داشتند نه تلفن و حتی آب لوله‌کشی نداشتند تا چه رسد به لوله‌کشی گاز و زمستان‌های سرد کوهستانی را با آتش هیزم سپری می‌کردند. تنها مدرسه آن، مکتب‌خانه پدری بنده بود! الآن همه این‌ها را دارند. و اما تهران، شهر عجیبی است! هم برخوردار است و هم محروم! اما رفع محرومیت، راهش قهر با صندوق نیست.سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و.. 🌹
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212فصل انتخابات ملی هوشمندانه و حربه‌ای منسوخ شده و ناکارآمد بنام ❌ صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی! با توجه به مفتضح شدن جریان منحوسی بنام اصلاح‌طلبی در نزد اکثریت ، نوبت پس زدن جریان نحسی بنام اصولگرایی دروغین فرا رسیده است. زمانی شاهد رقابت و همترازی مدعیان اصلاح‌طلبی و مدعیان اصول‌گرایی بودیم و برای استفراغ چپ‌گراهای خودباخته در مقابل ، ضرورت داشت که اصولگراها (اعم از واقعی و پوشالی) در و ، متحد باشند! فلذا گفتمان «صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی» وجاهتی داشت که آنهم عمدتاً در قالب لیستی با پدرخوانده‌های معلوم‌الحالی به تحمیل می‌شد، ولیکن در حال حاضر چنین وجاهتی و حتی ضرورت لیست‌گرایی، تقریباً رنگ باخته و مندرس گشته است. در واقع باید گفت؛ لولوخورخوره رو لولو برده!!! زیرا تشبیه و تبدیل لیست‌های مشکوکی (که فرضاً به مدعیان اصلاح‌طلبی، منسوب هستند!) به و همزمان رقبای جدی خود را پاجوش نامیدن، جهت جا انداختن ، حربه نخ‌نما شده و منسوخی بیش نیست. لطفاً ملت را از لولوخورخوره‌هایی که اتفاقاً پیوندهایی هم باهم دارید و شماها بارها بیرون زده است، نترسانید! فلذا وقت بازگشت به است ولیکن این امر هم نیازمند ملاحظاتی است که نباید مورد اغماض قرار بگیرند. در حال حاضر، مرز مدعیان اصولگرایی و اصولگراهای نسبتاً واقعی، در قالب دو لیست تقریباً مستقل تهرانی، جلوه‌گری می‌کند: الف) لیست چنار!!! (لیست فرمایشی قالیباف+پایداری با پدرخواندگی ) ب) لیست‌های پاجوش‌‌ها!!! (لیست‌های انقلابی با محوریت و و و...) ولیکن ذکر چند نکته، قابل اغماض نیست: ۱) لیست مذبذبی هم داریم که بینابین چپ و راست مطرح شده و بعضی‌ها معتقدند که اگر لیست چنار برنده نشود، این لیست (مورد طمع مدعیان اصلاح‌طلبی به سرلیستی مطهری) برنده خواهد شد نه انقلابی‌ها! (که البته بنده بعید می‌دانم) ۲) ادعا می‌شود که قالیباف در سایت خودش، کسی را تخریب نکرده و حال آنکه رقبای وی گویا بر محوریت تخریب وی شکل گرفته‌اند! و حال آنکه نامیدن رقبای مثلث برمودای «حداد+قالیباف+پایداری» توسط پدرخوانده مدعیان اصول‌گرایی، آیا تخریب قابل اغماضی است؟! (بد نیست در باره خاطره‌ای را بازگویی بکنم؛ در مقطع قهر ۱۱ روزه ، در جلسه‌ای به حداد گفتم؛ مشانژاد را شما بالا آوردید و حالا که علیه ولایت، دارد شلتاق می‌کند، چرا هیچ‌نوع موضع‌گیری نمی‌کنید؟! گفت: اتفاقاً من به همه دوستان گفتم اصلاً دخالت نکنید! چونکه خود آقا، به بهترین شکل ممکن، این معضل را مدیریت خواهند کرد! عمق استراتژیک چنار و امثال وی در همین حدود است که حاضر نیستند خود را برای ، ذره‌ای هزینه بکنند!) ۳) گیریم که با تخریب چناری مثل نوچه‌های حداد (قالیباف+پایداری)، پاجوشی بنام لیست مطهری، بالا بیاید که گاهی ممکنست به مدعیان اصلاح‌طلبی هم باج بدهند، بنظر بنده برای نظریه امام راحل‌مان (نهضت+نظام) چندان تفاوتی ندارند چه در نوع و میزان خدمت و چه در نوع میزان خیانت! ۴) بنده نه کاندیدا شدم و نه با کاندیداها صنمی و حتی رابطه‌ای دارم ولیکن بعنوان کسی که دغدغه حفظ (نهضت+نظام) جهت و ، دارد، معتقدم که پاجوش‌های پابرهنه مفیدتر از چنارهایی هستند که برای بقای پرستیژ خود به هر معامله‌ای، تن می‌دهند. ۵) ما باید اول اشخاص را گزینش بکنیم و آنگاه با مراجعه به لیست‌های موجود، اقدام به تکمیل لیست خود بکنیم. روشی که امام خامنه‌ای هم همین را توصیه فرمودند. یعنی بنا را بر این بگذاریم که کلیه این ۱۵/۰۰۰ نفری که توسط ، شده‌اند، انسان‌های و مقبولی هستند ولیکن بعضی از آنها آدم‌های و مطلوبی هستند. اما مراجعه به لیست‌ها باید دو منظوره باشد، از بعضی از آنها بکنیم و از برخی از آنها بکنیم! ۶) بعضی مجازی‌ها ادعا دارند که افشاگری‌های شب انتخاباتی «رائفی‌پور+سعیدمحمد» علیه قالیباف، غرض‌ورزی نابهنگامی است! تا جایی که بنده رصد می‌کنم، این افشاگری‌ها مسبوق به سابقه است ولیکن متکبرین، پاسخگو نبودند! وانگهی چنانچه قبلاً به چشم می‌آمد، آیا معترض نمی‌شدید که الآن چه وقت افشاگریه؟! قطعاً بهانه می‌آوردید که؛ به هر حال برگزیده ملت هستند و باید حمایت شوند و به احترام موکلین، نباید کارشکنی کرد! بنابراین مقطع پایان مأموریت قبلی و آمادگی برای تصاحب مجدد ، مناسب‌ترین زمان برای افشاگری متخلفین (با خبط و خطاهایی در حد خیانت!) است. خصوصاً اگر قرار باشد طرف در رأس یکی از قوای اصلی نظام، تعبیه شود! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) دبیرکل جبهه حامیان ولایت ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🌹
ابهامات جبهه پایداری.pdf
528.9K
این جبهه پایداری☝️به دستور پدرخوانده خودش (حداد) با قالیباف و لیست وی، ائتلاف کرده! و می‌خواهد مجلس شورای اسلامی را کماکان در سلطه خود داشته باشد! و خود را چناری معرفی می‌کند که در همه‌جای نظام، ریشه دوانیده و حاکمیت را در سیطره خودش گرفته است! همان جریانی که نیمی از وزرای دولت آ.رئیسی را هم در اختیار خود گرفته و آن‌ها گوش بفرمان حداد هستند تا آ.رئیسی! سیاست این فرقه، ترسانیدن ملت از لولوخورخوره‌ای است که پشت‌پرده، خودشان با آن‌ها نرد عشق می‌بازند! ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 خاطره انتخاباتی ولیکن ذی‌ربط با مباحث امروز و نفاق پدرخوانده چنار! در یکی از دوره‌های ریاست جمهوری، سه نفر از نامزدها، ائتلاف کردند که البته خیلی زود به فروپاشی رسیدند! «قالیباف+حداد+ولایتی» دکتر ولایتی در آستانه آن انتخابات، با حضور در محفلی، به تعریف و توجیه ائتلاف مذکور پرداخت و اینکه قرار شده، صرف‌نظر از انتخابات، ما همیشه با هم هماهنگ و به تقسیم کاری که بین ما تنظیم شد، وفادار باشیم. یعنی در سه عرصه خطیر از پرچمداری همدیگر تبعیت و حمایت بکنیم. ۱) در حوزه فرهنگ و هنر، آقای حداد، پرچمداری کند و ما حمایت کنیم. ۲) در عرصه امور اجرایی، آقای قالیباف، پرچمداری کند و ما حمایت کنیم. ۳) در محور سیاست خارجی، بنده پرچمداری بکنم و آن دو نفر حمایت کنند. (مضمون فرمایش ایشان عمدتاً اینها بود و شاید عین کلمات در ذهنم نمانده باشد ولیکن محتوای حرف‌های ایشان همین بود) و قرار گذاشتیم که بعد از انتخابات هم، هر کدام از ما که رئیس جمهور شد [که البته هیچ‌کدام هم پیروز نشدند!]، این تقسیم کاری و مرزبندی را مراعات کنیم! آخر جلسه که به پرسش و پاسخ گذشت، بنده بمنظور تخطئه ائتلاف مذکور و تقسیم کاری مضحک آن‌ها، دو نکته را بیان کردم که بعد از آن، هیچ‌کدام از ایشان دیگر در آن محفل دیده نشدند!! الف) برای تغییر ذائقه حضار محترم، با توجه به اینکه سخنرانی آقای دکتر، خیلی خشک و سیاسی بود، اجازه می‌خواهم قبل از طرح سؤالم، جوک ذی‌ربطی را عرض بکنم تا فضای جلسه، قدری تلطیف شود؛ در کشوری یک زن و شوهری بعنوان زوج نمونه، انتخاب شدند و خبرنگاران ریختند که علت موفقیت آن‌ها را جویا شوند. شوهر توضیح داد که علت اصلی موفقیت ما، تقسیم کاری بین ماست و خبرنگاران از جزئیات تقسیم کاری آن زوج موفق، جویا شدند که شوهر گفت: من و زنم از همان اول ازدواجمان قرار گذاشتیم که تصمیم‌گیری در باره کارهای پیش‌پا افتاده زندگی با همسرم باشد و من تبعیت و حمایت بکنم و در باره مسائل مهم و بزرگ، خانمم از من حرف‌شنوی داشته باشد. او برای توضیحات بیشتر، گفت؛ امور پیش پا افتاده و معمولی از قبیل اینکه؛ رژیم غذایی ما چه باشد؟ با چه کسانی و کدام خانواده‌ها رفت و آمد بکنیم؟ با چه کسانی و کدام خانواده‌ها وصلت بکنیم و عروس بگیریم و داماد قبول کنیم؟ در کدام شهر و محله خانه بخریم؟ شغل و درآمد ما از کجا و چگونه باشد؟ فرزندان ما دنبال چه تحصیلات و مهارت‌هایی باشند؟ چه لباسی بپوشیم و چه مجالسی شرکت کنیم؟ و از این قبیل کارهای روزمره که تصمیم در باره آن‌ها بر عهده زوجه و من تبعیت می‌کنم. گفتند: این که شد همه ابعاد زندگی. برای خود شما چیزی مانده؟! گفت؛ بحث در باره آسمان‌ها و کهکشان‌ها و بحث در باره روابط ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک جهانی و همچنین بحث در باره دایناسورها و حتی زرافه‌ها و نیز نهنگ‌ها و اقیانوس‌ها و کوه‌ها و خلاصه هر چیز بزرگ با من است و همسرم باید مرا حمایت کند! (جلسه حسابی ریسه رفت!😂😄😀😃😆😅🤣😂) ب) و اما سؤال بنده از آقای دکتر؛ از تقسیم کاری شما ما فهمیدیم که پیشبرد کارهای پیش پا افتاده و امور اجرایی کشور و عزل و نصب‌ها و پول‌ها و پل‌ها ووو... تماماً بر عهده سردار قالیباف خواهد بود و شما دو نفر باید حمایت بکنید! و پرداختن به مباحث بزرگ امور خارجه و منظومه شمسی و سایر کرات سماوی و کهکشان‌ها تماماً بر عهده جنابعالی است و آنها باید از شما حرف‌شنوی داشته باشند. و اما نقش آقای حداد در این تقسیم کاری، قدری سؤال برانگیز است. سپردن حوزه فرهنگ به ایشان، یک بحثه و سنخیت گرایشات ایشان با شماها یک بحث مهم‌تر. تا جایی که بنده رصد می‌کنم، ایشان پدرخوانده جریان انحرافی است که شما باید بهتر از همه بدانید که مشکوک به عاملیت است. قاعدتاً جنابعالی که سال‌ها وزارت امور خارجه را در اختیار داشتید، بایستی به مسائل نفوذ اجانب و اذناب آن‌ها حساس‌تر باشید. حال چگونه به این نتیجه رسیدید که با کسی ائتلاف کنید که در پازل بازی می‌کند؟! (بازخورد بخش دوم بالعکس اول بود) آقای ولایتی بدون آنکه، برداشت و تعبیر بنده در باره جبهه پایداری را انکار و تکذیب و تخطئه بکند، گفت؛ اتفاقاً یکی از توافقات ما برای ائتلاف همین بود که ایشان دور جبهه پایداری را خط بکشد! حتی همین چند روز پیش با ما تماس گرفت که جبهه پایداری، میتینگ بزرگی را تدارک دیده است و از من می‌خواهند که سخنرانی آن‌را بر عهده بگیرم ولی هنوز قبول نکرده‌ام. نظر شما چیست؟! گفتیم اصلاً صلاح نیست و ایشان هم به آن همایش نرفتند! زیرا قول داده‌اند که دور آن‌ها را خط بکشند! (بنده با لحن خاصی گفتم؛ و شما هم باور کردید!؟! که مجدداً مجلس به ریسه رفت!) حال رسیدیم به ائتلاف مجلسی مثلث «حداد+قالیباف+پایداری»! عجیب نیست!؟ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۱ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🌹
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 تأملاتی در خراسان جنوبی!! ⁉️ تهران به کجا می‌رود! ⁉️ ⁉️ آ.رئیسی با ، عزم خود را جزم کرده تا اتمام خود را با اتمام وکالت در شورای ، همزمان سازد! ⁉️ در حالی که بیشترین تعداد قطارهای کشور به تهران، اختصاص یافته است و خراسان جنوبی حتی یک هم ندارد، مشارکت‌جوئی خراسان جنوبی، چنان بالاست که به گرد پای آن هم نمی‌رسد! ⁉️ استان‌های ، پا به پای استان ، در انتخاباتی، کردند و خراسان جنوبی بر همه این‌ها پیشی گرفت! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهران، درگیر رقابت و «انقلابی‌نماهای سابقاً انقلابی» نبود! ⁉️ خراسان جنوبی بر خلاف تهرانی‌ها، درگیر پدیده‌های شوم ، کانال‌های ماهواره‌ای، حضور فعال و نفوذی‌ها نبود! ⁉️ علی‌رغم تخصیص بیشترین امکانات به تهران، این شهر حاوی بیشترین توده‌های انسانی است و به همین نسبت دارای بیشترین که فاقد هستند و برای آدم‌های معتدل، خطرناک‌ترین شهر ایران به شمار می‌رود! زیرا که بیشترین تعداد انسان‌های بی‌منطق (بعبارتی دقیق‌تر؛ وحشی‌ترین‌ها) را در خود جای داده است! «کرگدن‌های ویران‌گر و کوروکودیل‌های غارت‌گر»ی که آن‌ها در ، باعث سقوط خواهند شد! (طبق پیش‌گوئی علیه‌السلام) 🤲 ای‌کاش آ.رئیسی باندازه خراسان جنوبی، به تهران هم اهمیت و برای بخشیدن به اهالی آن، اهتمام بخرج بدهد! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🌹